-
حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام بر دوستان و ياوران همدردي
از آنجا كه تاپيك های قبلي حال و احوال اعضاء، (1) و همچنین حال و احوال یاران همدردی (2) و همچنین حال و احوال همدردی (3)، و حال و احوال یاران همدردی (4) ، و حال و احوال یاران همدردی(5) ، و حال و احوال یاران همدردی (6) ،طولاني شده بود تاپيك جديد را گشوديم.
انشاءالله شاهد خبرهاي خوش و امیدبخش در اين تاپيك، بيش از پيش باشيم.
خبرهاي خوش از قديمي ها، خبرهاي خوش از اعضاء فعال فعلي و خبر از ياراني كه به جمع ما خواهند پيوست.
اعضاء محترم توجه کنند که در این تاپیک صرفا احوالپرسی از اعضاء صورت گیرد و شوخی و تعاملات دیگر مربوط به تاپیک: « باغ همدردی >>> بوستان آرامش و تلطیف روح >>> بفرمایید » می باشد و نباید در این تاپیک قرار گیرد ، همچنین از احوال پرسیهای چت گونه پرهیز شود
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام به همه دوستان
بعد از مدیر اولین نفری هستم که حال و احوال میکنم
حالم خیلی خوبه
امروز هوا عالیه
دلمم واسه z o h r e h عزیزم خیلی تنگ شده و جاش خیلی خالیه
شاد باشید
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
منم نفر سوم هستم.
راستی سلام...
صبح قشنگ جمعتون بخیر..
با کسی زندگی کن که مجبور نباشی
یه عمر برای راضی نگه داشتنش فیلم بازی کنی . . .
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام
اره نادیا جان.جای زهره خیلی خالیه.
اقا محمد
صبح جمعه شما هم بخیر.توکل به خدا کنید..
منم بد نیستم.نمیدونم چرا هروقت میگم خوبم یه اتفاقی میفته.!
دقیقا حس آدمی رو دارم که وسط یه عالمه ظرف و ظرروف شکستنی نشسته و اگر یه کوچولو فقط یه کوچولو بی دقتی کنه همشونو میشکنه.
چه حسیه....بد یا خوب....نمیدونم.اما حس عجیبیه....
ای خدا...یعنی میشه من بیام یه روز پست بذارم و بگم اکثریت مشکلاتم حل شده؟
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
چشمک جان بازگشت دوبارتو تبریک می گم.:46:دلم برات تنگیده بود.مخصوصا موقع هایی که فقط من و تو گلنوش آنلاین می شدیم و در تالار پرنده پر نمی زد.
راحیل جان کجائی ؟بیا احوالاتتو ثبت کن.:72:
منم خوبم.خوبم و منتظر............
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
ســــــــــــــــــــــــ ـــلااام
منم می خوام تو اولین پستـــم از دریای آرومی بگم که امروز به تماشاش نشستم... نسیمی که از ساحل می اومد عااالی بود...
همتون رو به آرامش وصف ناپذیر این روزهای دریا دعوت می کنم.
پیشنهاد می کنم این روزا برای عالی تر شدن حال و احوالتانسواحل جنوبی رو از دست ندید... فوق العاده است http://www.pic4ever.com/images/bliss.gif به اضافه ی اینکه این روزا هوا هم بهاریه ( زمستون شهرای دیگه برابر با بهار ما جنوبیاست.)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
هـــــــــــی کاش امتحان ارشد نمی دادم،که مجبور نمی شدم برم دانشگاه که یه سری مسایل پیش نیاد که برسم برم مغازه
که تا الآن برای خاستگاری رفتن آمادگی داشتم.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلااااااااااااااااااااااا اااام
وای دوستان خیلی خوشحالم ..از همه دوستانی که دیشب برای من و همسرم دعا کردن خیلی ممنونم:72:...
هوراااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااا:227:
بالاخره کار ما نتیجه گرفت و اون همه پول که تا دیشب بر باد بود به ثمر نشست..هورااااا http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...75041735d8.gif
بلاخره تمام شد مرحله اول کارمون...و همسر گلمو بعد این 3 هفته می بینم.http://www.hamdardi.net/imgup/16901/...4d09d0483b.gif.دلم براش یک ذره شده...
خدایـــــــــــــــــــــ ــــــــا ممنونــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم..:43:..
دوستان دعا می کنم از خداون همه شما دوستان به موفقیت و سلامتی و شادی برسید...
امیدوارم حال تک تک شما خوب باشه و همیشه بخندین.:227:..
بازم
هورااااااا
-
RE: صندلی داغ سری نهم
سلام دوستان
حالتون چطوره؟
من که سرماخوردم،حالمم هی داره بدترمیشه
الانم با گوشی آن شدم
شارژم داره تموم میشه و کمرنگ میشم،تا بعدازامتحانام شارژ نمیکنم دیگه
رایحه جان ممنون که به یادم بودی دوسجونم :72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام
یادی از اعضای قدیمی تالارهمدردی
خانم شادی خانم رو زن خانم دانه گرد افرید خانم باران 68 خانم بلوم خانم موعود خانم داملا خانم نازنین 1 خانم بهار زندگی خانم زهره خانم صبا 2009 خانم شیدا حاتمی خانم گل مریم اقای کامران خانم طاهره خانم ها له نو خانم دختر مهربون خانم بلو اسکای خانم سرا فرا ز اقای کنجکاو اقای نقاب چند وقتی توی تالار نیستند جا در تالار خیلی خا لی است امیدوارم زودتر به تالار بر گردید براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72::72::72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
درود
.
.
.
.
.
حال و احوالم را نپرس !!
خطاب به توست ای فرشته مهریان !! با دقت بخوان !
.
.
.
.
.
کاغذی از میان دفترم جدا کردم ، به زحمت قلمی یافتم تا نامه ای برایت بنویسم .
شروع کردم به نگارش ..
از خودم سیاه مشقی کردم و از دلتنگی هایم خط خطی کردم ...
و بعد خواستم احوالی بپرسم و احترامی نثارت کنم ..
:303::303:
اما ....
احوال را ....
:302::302:
درب ورودی را بسته بودی ؟
:160::160::160:
نکند از نحوه ی کار پست چی ناراضی بودی ؟
یا نامه های ارسالی ات را خوب جا ب جا نمی کند ؟
... در هر حال نشد !
اما حالا جان مطلب را با صدای بلند و رسا فریاد می زنم :
بابت وجودت در تالار متشکرم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
برایم در زمره کسانی هستی که به قول نیما.. یادت روشنم میدارد..
تقدیم به مهربانترین عضو اینجا.. فرشته مهربان :72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
اینجا چه خبره؟؟؟؟؟؟؟؟فرشته جون می خوای جایزه بدی؟؟؟؟؟:311:
جدای از شوخی منم از فرشته مهربان به خاطر مهربانی که در حق بچه ها داره متشکرم.
دیشب خواب دیدم تو فلسطینم.و اسرائیلی ها موشک و بمب می فرستن.خیلی ترسیده بودم.جلوی چشمم خانه ها می سوختن.و من در تاریکی شب به دنبال پناهگاه بودم.
واقعا هنوزم فکرش منو می ترسونه.پس اونا چی می کشن؟؟.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
دو روز مسافرت بودم . و تا حالا این قدر از همدردی دور نبودم .:302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
ناراحت بودم از اینکه کفش ندارم...
در خیابان کسی را دیدم که پا نداشت....
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
حال و احوال امروز داغون
انقددددددددددددددددر هوا آلودست که اصلا نمیشه نفس کشید
از صبح دارم سرفه میکنم
چندمتر جلوتر رو اصلا نمیشه دید بسکه هوا پر دوده
انقدر سرب داره میره تو حلقمون خدا رحم کنه
احتمالا یکی دوروزو تعطیل میکنن
طفلی آدمای مسن و اوناییکه مشکل تنفسی دارند
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
نمی دونم چمه .
سه چهار روز خوشحال بودم ولی یهویی الان دلشوره افتاده تو دلم .:302::316:
اصلا گفتنش چه فایده ایی داره . ./////////////.....................
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام
باز چند روزه همش دل نگرانم،الانم خیلی استرس دارم،میترسم باز دعواشون بشه
آخه یه مشکل جدیدی پیش اومده :302:
اگه این مشکل حل نشه مشکلاتمون چند برابر میشه :302:
اینو فقط برای این اومدم اینجا گفتم که برامون دعا کنید :316:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
فرشته مهربان این ایست به منفی بافی و وسواس برام دردسر شده ها
امروز تو نت وبلاگ یه مادر رو که از لحظه لحظه ی زندگی دخترش توش نوشته بود دیدم و دوباره رفتم تو مود گریه(یکی نیست بگه آخه تو بیکاری واسه خودت بهونه درست میکنی) میخواستم به خودم ایست بدم و شروع کنم به مثبت بافی و گذشته رو فراموش کنم یه اشتباهی کردم به پدربزرگم گفتم شام لازانیا درست میکنم(پنیر پیتزا و سس هم نداشتم نمیدونید چه چیزی شده بود) زنگ زد دوتا از دوستای 1 قرن و چند ده سالشو دعوت کرد واسه شام و به قول خودش شب نشینی تمام تاریخچه ی مازندران وگیلان رو از زمان مادها برام تعریف کردن دیگه میخواستم دیوارو چنگ بزنم از دستشون حالا بماند که کلی غر زدن که این چه شامیه و تو دهنمون لیز میخوره, انگار مجبورن با دندون مصنوعی لازانیا بخورن
یه نفر آدم زیر 90 سال هم توشون پیدا نمیشه نی نی کوچولوشون پدربزرگ 80 ساله ی منه! هر 3 دقیقه یه بار هم باید یه رج چای ببرم
نکته جالبش اینه که هر کدومشون منو میبینن با اینکه تا حالا هزار بار منو دیدن حال بچه هامو ازم میپرسن!
راستی این آدمای نا امید سایت باید بیان ازمحلی های اینجا امید به زندگی رو یاد بگیرن با1 قرن و 10 سال عمر که از زمان ناصرالدین شاه عکس یادگاری دارن و دیگه یه پاشون هم نه دوتا پاشون لب گوره سرشون هم خم شده اون تو و کاملا میشه صداشون کرد فسیل در مورد برنامه های20 سال آیندشون حرف میزنن
بازم دلم گرفته:302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
این دو روز که رفتم دانشکده خیلی بهم خوب گذشته،هم فرد مورد نظرمو دو روز پشت هم دیدم هم تو آزمایشگاه کلی خندیدیم.
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
امروز بی ماشین بودم ....
همین طوری !
ماشینو دادم برادر برد خونه !
آخ که نمی دونی چقدر راحت بودم ... کلی پیاده روی کردم به یاد جوونیام :305:
بزرگترین آرزوی من واقعا موبایله !
چی می شد این یه دونه رو هم واسه همیشه نداشتم دیگه عالی میشد !
بعضی روزها واقعا حالم بد میشه از بس زنگ می خوره !
راستی آلودگی هوا هم یادم نرفته که واسش تا آلان دارم سر درد رو تحمل می کنم !:303:
عجب روزی بود!:300:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
آخ گفتي موبايل
من يه مدت چندماهي موبايلم روكامل كنارگذاشتم هروسيله ارتباتي رو كادكردم
خدايش انقدر راحت بودم نه استرسي كه هي جيبموچك كنم
گوشيم هست يا نه
نه زنگي نه پيامي
-ديگه خانواده كلافه شدن گفتند نميتونيم پيدات كنيم كجاي دلمون شورميزنه هزار راه ميره ،
الانم كه گوشي دارم سايلنت وبدون ويبره گاهي 10يا15تاميسكال دارم خودم سرفرست تماس ميگيرم
دوست آشنايانم عادت كردن ،
اون زموني كه نبود يه دردسر حالاهم كه هست يه درد سر،
آموزش استفاده درست ازامكانات رو نديديم ،
اين تك انداختناي نصفه شب چيه ؟يعني بيادتم خوب هرشب كه نه !!!
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام به دوستای مهربون تالار؛آخه مگه موبایل چشه ؟اگه این موبایل نبود که الان من نمیتونستم بیام نت و احوالی از شما دوستان بپرسم؛موبایل هر بدی هم داشته باشه اینجور جاها به درد بخوره؛تازه منکه مجبورم دوگوشی و دوخط داشته باشم یکی شخصی یکی اداری؛هیچ کدوم رو هم جرات ندارم خاموش کنم یکی دائما رییس اداره تماس میگیره اون یکی هم رئیس خونه;-)منم که گوش به فرمان :-) حال منم خوبه دو روزه ماموریتم ؛دلتنگ خونه ام و اهل و عیالش کمی تا قسمتی هم خسته ام
-
حال و احوال یاران همدردی (7)
عجب! پس چرا رنگم نمیپره؟؟؟
خیلی هم خوووب
اومدم بگم خداروشکر هوای خونمون که ابری بود صاف شد
هرچند میدونم دیگه هیچوقت آفتابی نمیشه...
منم با گوشی آنم!
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام
فردا و پس فردا سه شنبه و چهارشنبه تمامی مدارس و ادارات دولتی و غیر دولتی تهران تعطیل هستند
:72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام به همه دوستان:72::72::72:
من هم اومدم یه کم از حال و احوالم بنویسم هر چند اصلا حوصله نوشتن رو هم ندارم
نزدیک بود بی فکور بشید
دیروز صبح کار اداری داشتم یه شهر دیگه. برای اینکه ساعت 8 اونجا باشیم ساعت سه و نیم صبح از شهر خودمون راه افتادیم. همسر من شبها موقع رانندگی وقتی ماشین از روبرو میاد در حد یک ثانیه نور بالا میزنه که اگه طرف خوابش برده باشه بیدار بشه. دیروز هم برای یک راننده تریلی این کارو کرد راننده تریلی بی عقل هم نمیدونم رو لج افتاد یا به چه دلیل دیگه ای ماشینش رو آورد توی راه ما و به راحتی داشت میومد روی ماشین ماهمسر من به خاکی جاده رفت و فقط دو تا از تایرهای ماشین توی جاده موند ماشین هم به شدت تعادلش رو از دست داد چون خاکی جاده هم سطح جاده نبود. بعد از رفتن اون تریلی سعی کرد به جاده برگرده. ماشین هم که تعادل نداشته و چیزی نمونده بود چپ بشه بعد اومدن توی جاده زیگزاگ میرفت و خدا رحم کرد ماشین دیگه ای توی جاده نبود و البته کمی جلوتر جاده اصلا خاکی نداشت و خدا رحم کرد که تو اون قسمت این اتفاق نیفتاد.
راننده بعد اینکه به حساب خودش کارشو انجام داد برگشت توی راهش و با خونسردی راهش رو ادامه داد ما برگشتیم و شماره پلاک تریلی رو نوشتیم به پلیس راه هم دادیم ولی وقتی برگشتیم دیدیم هیچ کاری نکردن و گفتن باید برید پاسگاه شکایت کنید و بعد یه مراحلی داره و اگه نتیجه دادگاه مثبت باشه ماشین توقیف میشه تا زمانیکه شما رضایت بدید.
ما یه محاسبه ای کردیم و دیدیم با شلوغی دادگاهها حدودا سه سالی طول میکشه تا به اون مرحله برسه و تا اون موقع واقعا معلوم نیست این آدم نفهم جان چند تا آدم دیگه رو با این طرز تفکر احمقانه گرفته باشه در ضمن اینکه همسر من اصلا وقت دادگاه رفتن نداره. البته ناگفته نمونه درسته توی این شهر ما غریبه هستیم ولی توی موقعیتهای کاریمون با آدمهای سرشناس شهر در ارتباط هستیم فکر میکنم امکانش باشه از راههای دیگه کار شکایت رو جلو بندازیم ولی از اون طرف آدمی که انقدر شرور و بی همه چیز هست امکان اینکه مزاحم زندگیمون بشه و آرامشمون رو بگیره وجود داره...
واقعا دعا میکنم خدا اون راننده های ماشینهای سنگین که لجباز و احمق هستند رو فلج قطع نخاع کنه بندازه تو خونه که دیگه تو جاده ها راه نیفتن و انسانها رو به اندازه سوسک بی ارزش تصور نکنن و به این راحتی با جان آدمها بازی نکنن:323:
ما که هنوز تصمیم نگرفتیم شکایتی بکنیم یا نه هر چند احساس میکنم در قبال آدمهایی که این موجود بی همه چیز در آینده بهشون آسیب میرسونه مسئولیم.
فکرم حسابی مشغوله
خدایا شکرت این دومین بار هست که از دست این راننده تریلی ها نجاتمون میدی :323:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
امروز ساعت 9/30 با صدای گوشیم از خواب پریدم!!!!!!!
ساعت 9/30؟!!!!!!
باید ساعت 8 سرکار باشم
خدای من از محل کارم بود همه تنم میلرزید همسرم هم نبود خدا خدا میکردم ساعت گوشیم اشتباه باشه
تلفنو جواب ندادم تلو تلو خوران رفتم سمت پذیرایی بله ساعت 9/30 بود
یعنی چی شده محسن کجاست ما هرروز صبح با هم میرفتیم
زنگ زدم به محل کارم و گفتم به خاطر حال ناخوشم از دیروز انمیتونم بیام
زنگ زدم به محسن .گفت نخواسته بیدارم کنه چون خیلی تب داشتم
اول زندگی هرشب مهمون داریم
ساعت 8 میرم 3میرسم خونه بدو بدو اشپزی و جمع و جور و مهمون
این سرما خوردگی هم شده قوز بالا قوز
دکتر؟؟؟؟؟؟؟؟؟عمرا من از امپول میترسم:302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام دوستان
اگه از حال من بپرسین که متاسفانه تو این دور و زمونه کسی کاری به احوال کسی نداره- خیلی بده...حسابی سرماخوردم.حالا قدر مادرم بهم معلوم میشه.هیچ کس نیست 1سوپ درست کنه تازه باید خودم غذا درست کنم اونم غذای سرخ کردنی چون همسرم غذاهای ساده دوست نداره.شدم شکل نمکی.1کلاه پشمی جورابای ضخیم کلی لباس...مامان کجایی:302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام حال و احوال دل من که الان ابریه ؛امشب ضریح جدید آقا امام حسین رو آوردن شهرمون اما حیف و افسوس که من همونطور که گفتم ماموریتم و نتوستم برم استقبال ضریح ؛خلاصه وقتی چند دقیقه پیش تصاویر مستقیم از شبکه یک پخش شد حالم بیشتر گرفته شد:302:واااای خدا تازه امضای خانومی رو دیدم هوایی تر شدم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام دوستان :
امیدوارم حال همه شما خوب باشه:323:
همسر منم از مسافرت اومده نمیذاره یک لحظه نفس بکشیم بیایم ببینیم این تالار دست کیه اخه؟:227:؟؟!!!!
خلاصه الان وادارش کردم مثل یک پسر خوب انگری برد بازی کنه تا من بیام ببینم تو این تالار چه خبره؟؟!!
حالا ایشون داره با ذوق میمون می کشه :311:..بنده هم تالار گردی...
اینم زندگی مشترک مــــــــــــا...
دعا می کنم همتون طعم خوش عاشقی:43: هر روز احساس کنید....
فعلا...
سارا بانو:72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
دوست نداشتم بعد از پست قشنگ سارا بانو این حرفو بزنم اما ...
دلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــم گرفــــــــــــــــــــــ ـــــته!!!
حال دلـــــــــــم خوب نیست!!!
باید ببرمش خونه
باید ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دلداریاش بدهم، که فکر نکند
بگویم که میگذرد، که غصه نخورد
باید خودم را ببرم بخوابد
... "من" خسته است!
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام بچه ها ؛امشب سرحالم چون شب آخریه که تو اهوازم :) و فردا به امید خدا میرم خونه دلم واقعا تنگ شده بود آخه این اولین باریه که بعد ازدواجم بیش از یک شب از خانمم دور شدم؛شب آخری باهمکارم رفتیم از غروب تا الان کل اهواز و دور زدیم البته هوا بارونی بود و بیشتر تو ماشین بودیم ولی در کل بد نبود هرچند که به تمیزی و قشنگی شهر خودمون نمیرسه ؛با یه بارون که زیاد هم شدید نبود اکثر خیابونا رو آب گرفته بود،اما به هر صورت هوای بارونی همیشه اون لطافت و حس خوبش رو به آدم میرسونه و حال دلم الحمدالله خوبه:) واسه همتون دعا میکنم که رحمتش شامل حال هممون بشه و همیشه حال و احوال دلمون خوب و همراه با شادی باشه ایشاله؛التماس دعا
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
میگما ، این همدردی تا حالا شده به پسری بگه : برو خواستگاریش ؟:316:
به دختری گفته : بگو بیاد خواستگاری ؟:316:
خسته شدم از بس جدایی و خیانت و تجاوز و دروغ و دعوا و بابامامان بد و طلاق و بی پولی و ... دیدم :302::302::302:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام
ای کاش اینجا یک جایی داشت تا خانمها برای هم درد دل میکردند:302:
اومدم حال واحوال امروزموبگم.حال خوبی ندارم با اینکه در زمینه درس شاگرد ممتازی هستم نمیدانم چرا خانه داری را یادنمیگیرم.امروز موقع شستن ظرفهادوتابشقاب رو دقیقا در جایی گذاشتم که در آن واحد سقوط آزاد کرد و افتاد توی بشقابای توی سینک 2تا بود وقتی افتاد2 تای دیگه رو هم شکست.طوری شکست که پودر شد و اشپزخونه پر از خورده شیشه.از صداشم که همه فهمیدند.همسرم اومد و به جای اینکه بگه فدای سرت گفت:خانوم من چنددفعه گفتم این بشقابای گرون قیمت رو دم دست نیار.دیدی آخرسرویس رو ناقص کردی!هیچی نگفتم بعدش که دید ناراحتم گفت فدای سرت.
من از خودم خجالت میکشم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام به دوستان
خانومی جان
این موضوع ربطی به عدم توانایی شما در خانه داری نداره عزیز.
مادر های با تجربه ما هم ممکنه الان چیزی از دستشون بیفته و بشکنه.پس خودت رو اذیت نکن.فقط کمی بیشتر دقت کن.
----------------
من خوبم.حسابی سر خودم رو با کاشتن گل و گیاه و سبزی و ...گرم کردم.
به این نتیجه رسیدم که این فقط خودمم که میتونم به خودم کمک کنم.نه کس دیگه ای....
اگر به این امید باشم که کسایی که اذیتم کردن میان و از دلم درمیارن و یا دیگه کارهای غلطشون رو تکرار نمیکنن سخت در اشتباهم.
این خودمم که باید نقطه امدی در دلم رو روشن تر کنم و بهش بیشتر برسم تا مثل همون گل و گیاه ها زودتر رشد کنه و برگ و شاخه دربیاره.
امید مراقبت میخواد ور سیدگی..بیخودی ایجاد نمیشه....
خداروشکر به خاطر همه داده ها و نداده هاش....:323:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
دلم نمیخواد حال و هواتونو خراب کنم ولی.... حالم بدجور خرابه یه جراحی خیلی ناگهانی داشتم و حالا دارم تنهای تنها افسردگی بعد این اتفاق و میگذرونم آره تنهای تنها شقیقه هام درد میکنه اینقد خون ازم رفته که جز فشار کلیدهای کیبورد گوشیم کار دیگه ای نمیتونم بکنم تنهام واسم دعا کنید
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام:72::72::72:
امیدوارم حال همگی خوب باشه من هم خواستم بگم حالم نسبتا خوبه فعلا
دیروز از شاگردهام امتحان میان ترم گرفتم.
از اول ترم بهشون گفتم که اگه سمینار بدید 2 نمره بهتون اضافه میکنم و اونا از زیرش در میرفتند دیروز امتحان رو سخت گرفتم که کمی به خودشون بیان
بعد از تمام شدن امتحان بیشترشون اومده بودن میگفتن چه موضوعاتی برای سمینار خوبه از کجا موضوع بیاریم چه مقالاتی باید ترجمه کنیم قیافه هاشون دیدنی بود:311::311::311::311::311:
البته نگران اونا نباشید اگه همه شون نمره هاشون خراب باشه یکی دو نمره به همه اضافه میکنم میخواستم کمی به خودشون بیان در همین حد :163:
امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشید
فائزه جان الان پستت رو دیدم نکنه تصادفی چیزی داشتی
امیدوارم زودتر به زندگی عادی برگردی و البته توی غربت تحمل این مسائل سخته و من هم تجربه اش کردم درک میکنم
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام به تمامی اعضای خوب تالار
خانم داملا به تمام اعضای خوب تالار سلام رسوند خانم داملا حا ل خوب بود به مدیران تالار سلام رسوند
ممنون:72::72::72::72::72:
-
RE: حال و احوال یاران همدردی (7)
سلام
ممنون از همه دوستایی که با پیام خصوصی و اینجا پیگیر حالم بودند ببخشید که نگرانتون کردم ولی واقعا نیاز داشتم
الان حالم خوبه ازنظر روحی خیلی خوبم و بازهم مثل همیشه تونستیم به بهترین شکل مشکلمونو حل کنیم
ازنظر جسمی هم بهترم و ان شالله بهتر هم میشم
واسه همه مریضا دعا کنید خدایا درد و بیماری رو از خونه همه بنده هات دور کن
الهی شکر