RE: آیا این اسمش خیانت است؟
سلام دوست عزیز..
دیگه بهش اعتماد ندارم.البته من همه ایمیل ها را نخواندم چون حس خیلی بدی بهم میداد.اصلا نمیدانم چه کنم ایا واقعا این کار شوهرم خیانت نبوده؟دلم خیلی شکسته.نمی توانم مثل قبل دوستش داشته باشم احساس میکنم از هم بسیار دور شده ایم.همش میترسم .کمکم کنید چه کنم؟آیا باقی ایمیل ها را هم بخوانم؟
اینا رو شما گفتی .. به نظر من تمام اینا یه جور وسواس فکریه ( چون خودم دارم میگم ) خصوصا جملات اخر که نوشتی احساس میکنم .. حس میکنم .. با خوندن بقیه ایمیل ها احساسات خودت منفی تر میشه .
با متخصصین تالار مشورت کن تا راهنماییت کنن اما بدون این مساله انشالله قابل حله ( البته اگر رابطه در حد ایمیل باشه )
یه سوال دارم ؟ چقد به همسرت محبت میکنی .. چقد به نیازاش توجه داری؟ ایمیل هایی که خوندی توش حرفای عاشقانه بود ؟
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
ممنون از همه دوستانی که نظر دادند خواهش میکنم همچنان نظرات خود را بیان کنید
دوست عزیز mohammad 2012 باید بگویم من اصلا شخصیت مثبت اندیشی ندارم متاسفانه شدیدا همیشه درگیری ذهنی و وسواس واظطراب دارم و این مسئله به من انگار ثابت کرده که اظطراب هایم درست هستند کار شوهرم قلبم را شکست.حرفهای این چنینی بود که مثلا شب قبل تولد اون خانم بهش ایمیل زده بود و گفته بود که میخواستم اولین نفر باشم که بهت تبریک میگم و اینکه روزها رو شمردم تا به روز تولدت رسیدم ،یا مثلا در ایمیل دیگری گفته بود امروز برای آخرین بار جلوی دانشگاه تورو همراه دوستت دیدم.یا اینکه نوشته بود میخواستم سورپرایزت کنم اما منصرف شدم و یه فایل صوتی که نمیدونم چی بود رو و احتمالا خاطره ای در گذشته بوده براش فرستاده یا نوشته بود تو تا آخر عمر ایمیل های منو میبینی و اگه یه روز ازم ایمیل نرسه بدون که مردم ولی احتمالا از اون دنیا هم راهی پیدا میکنم و بهت ایمیل میدم.یا نوشته بود خواهش میکنم حداقل یه خط از خودت برام بنویس.قلبم خیلی شکست اصلا این حرفا از ذهنم نمیره نمی تونم دیگه اون احساس قبلو به شوهرم داشته باشم.شوهرم حتی گفت حاضرم که با اون خانم حرف بزنی و ازش بپرسی جریانو اما من قبول نکردم یه جایی گفت اون خانم گفته بیار خانمتو منم با شوهرم بیام با هم آشنا بشیم و شوهرم گفته من بهش گفتم که این کار فقط باعث شک میشه .من فقط پسوورد یه ایمیل شوهرمم رو دارم اما از بقیه که خبر ندارم اگه همچنان بده من خبردار نمیشم هرچند دیگه مهم نیست دیگه شوهرم اون ارزش قبل رو برام نداره
در ضمن من فکر میکنم مشکل از بی محبتی یا کم توجهی من نیست شاید برعکس باشه از توجه و محبت بیش از اندازم باشه من زندگیمو دوست ندارم دلم میخواست زمان به عقب برمیگشت تا دیگه این زندگی رو انتخاب نمی کردم
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
کاملا حق رو به شما میدم خانم چون واقعا توی شرایط سختی قرار دارین و تمام این افکار هم درست و به جاست..
این که شما بتونین شوهرتون رو دوست داشته باشین مث قبل زمان میبره و توی این زمان شما باید بهش بفهمونین که اگر زندگی با شما رو دوست داره باید رابطه احساسی ( از قبیل تبریک و سورپرایز و .. ) رو با اون خانم قطع کنه . بهش بگین که دوسش دارین ولی این رابطه باعث دوری و سردی شما میشه .
نمیدونم شاید درست نباشه ولی شاید من بودم ارتباط خانوادگی با اون خانم رو قبول میکردم
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
من وقتی از شوهرم خواستم که دیگه هیچ وقت ایمیل نده بهش ،بدون هیچ مقاومتی گفت این که اصلا کار سختی نیست.چشم دیگه نمیدم.اما نمی دونم چرا احساسم بهش مثل قبل نمیشه.شوهرم میگه من اگه اونو دوست داشتم خب اونو میگرفتم چرا با تو ازدواج کردم من بهش گفتم شاید اون خانم تورو نمیخواسته اما منکر شد و گفت قضیه برعکس بوده،من اون موقع که این ایمیل رو دیدم از خونه رفتم اما شوهرم با کلی گریه و عذر خواهی منو برگردوند نمی دونم شاید من دارم خیلی قضیه رو بزرگ میکنم.دلم میخواد این بخش از حافظه ام رو پاک کنم دلم میخواد مغزم رو در بیارم بگیرم زیر شیر آب تا همه اون حرفا پاک بشه.حس تلخیه
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
من زندگیمو دوست ندارم دلم میخواست زمان به عقب برمیگشت تا دیگه این زندگی رو انتخاب نمی کردم.
مشکل همینجاست که زندگیتو دوست نداری و اون ایمیل بهونه ست تا زندگیتو بهم بزنی.بهتره به جای گیر دادن به چندتا
جمله کلیشه ای ببینی علت اصلی دوست نداشتن زندگیت چیه.
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
دوست عزیز..
این مساله باید کم کم و به تدریج حل بشه نه ناگهانی..
همین که شما رو برگردونده ینی دوستت داره و شاید احساسش به اون خانم یه جور حس عذاب وجدان ، دلسوزی ، ترس یا هر چیز دیگه باشه ولی دوست داشتن نیست ( شاید از اینکه اون خانم رو تنها گذاشته و طرد کرده عذاب وجدان داره و اینطوری داره دل اون خانم رو نرم میکنه که نکنه مورد نفرینش واقع بشه)
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
عزیزم در اینکه همسرت خیلی کار اشتباهی میکنه شکی نیست...من نمیخوام توی دلتو خالی کنم...اگه منم جای تو بودم اصلا نمیتونستم شوهرمو ببخشم...به نظر من نظر کارشناسای همدردی خیلی ایده آله...خودشون اگه این مشکلو داشته باشن اصلا نمیتونن تحمل کنن...به نظرم مشکل بزرگیه...اما باید حلش کنی...به نظر من تو اول بهش توضیح بده که کارش اشتباهه،اگه عذاب وجدانی هم بوده باید فرموش کنه...چون اون خانوم الان ازدواج کرده و الان دیگه فک کردن به اون خانومم گناه داره چه برسه بهش ایمیل بزنه!تو اول به همسرت بگو که دیگه کلا باهاش ارتباطشو قطع کنه و بهش بگو اگه دیگه ادامه بده توهم مجبوری ترکش کنی و اونوقت باید عذاب وجدان توروهم بکشه...بهش بگو اگه دوسم داری باید فقط به من فکر کنی همینطوری که من فقط بهت فک میکنم...اینارو به نظرم بهش بگی شاید روش تاثیر بزاره...به نظر من قصد اون خانوم از آشنا شدن با تو و همچنین دیدن همدیگه این نبوده که تورو ببینه ،شاید منظورشون این بوده که همیشه همدیگرو ببینن از طریق تو...!تو هیچوقت بنظرم اینکارو نکن که بری باهاش ملاقات کنی.چون اگه بری یکبار شوهرت همیش میگه دوباره .خداروشکر که اون خانوم داره از ایران میره...پس فقط سعی کن همسرتو با حرف قانع کنی که دیگه رابطه ی ایمیلشو قطع کنه.
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
من جایی از یک مشاور آقا خواندم که
برای آقایون دوستی با یک خانم در رده سنی خودشون و یا جوان، به معنی دوستی صرف و رابطه ای مثل رابطه دو همجنس یا خواهر برادری اصلا معنی نداره.
مردی که با یک زن ارتباط داره، حتما به جنسیتش و رابطه غیر معمول باهاش توجه داره و نمی شه گفت فقط دوستم. یا خواستم ببینم چه خبره یا ...
اگر چه الان ممکنه چیزی بینشون نباشه، اما زمینه ای برای چیزی است. حریم خصوصی هم حد و حدود داره. به نظر من در ازدواج و رابطه زن و شوهری نمی شه بگیم حریم خصوصی همسرت است دخالت نکن.
آیا درسته که شما با یک آقایی پنهانی دوست باشید و پیام تولدت مبارک بفرستید و ... بگیم حریم خصوصی است؟
راستش این از اون مسایلی است که من اصلا جوابش را نمی دانم. اما مطمئنم که مشکل است و عادی نیست. چون بهش بگی و قبول نداشته باشه، پنهان کاری می کنه. فکر می کنی ساختن یک اکانت فیس بوک یا ای میل و ... کاری داره؟ این که چطوری بهش بگی که پنهان کاری نکنه و دروغ نگه، مهم است.
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
معمولا خیلی از ما مردها اولین دختری را که بهش علاقه داشتیم و حالا به هر دلیلی بهش نرسیدیم را تا آخر عمر نمیتونیم فراموشش کنیم. دوست داریم حتی بعد از اینکه ازدواج کردیم یا حتی اونها ازدواج کردند بازهم ازشون ی خبری بگیریم. مثلا من وقتی فهمیدم دختری که بهش تو دانشگاه علاقه داشتم از طریق یکی از همکلاسی های مشترکمون ازدواج کرده و الان ی بچه یک ساله داره واقعا از صمیم قلب خوشحال شدم واین هیچ خیانتی به همسرم نیست و جزوی از زندگی گذشته منه! خواهر عزیزم همسر شما هم از این قاعده مستثنی نیست و نمیشه بگیم بشما خیانت کرده. ولی لحن ایمیلش یکمی تند بوده که با نزدیکتر کردن خودتون به ایشون و اعتماد دوباره فکر نمیکنم دوباره پیش بیاد.:310:
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
Tanhaeعزيز
درسته كه مدت كوتاهي هستش كه با اين جا اشنا شدم ولي اين رو مي دونم كه كارشناسا اگر اين حرف ها رو مي زنن به خاطر اينه كه روحيه بد مراجع از ايني كه هست بدتر نشه. درسته كه اين خانوم در شرايط سختي قرار گرفتند ولي ما نبايد با اين حرف ها اون رو بترسونيم يا اين كه يه جورايي ته دلشو خال كنيم. حرف هايي كه زدين درسته ولي روش حرف زدنتون اشتباه.(البته قصد هيچ توهيني رو به شما ندارم. من هم با وجود سن كمم طعم شكست رو چشيدم و تلخيشو مي دونم)
الان هم اين دوست عزيز براي اين كه كاملا از تموم شدن اين رابطه مطمئن شه بايد به طور غير مستقيم شوهرشو زير نظر بگيره. نمي دونم كه حرفم درسته يا نه ولي بالاخره بايد اول مطمئن بشه بعد هر اقدامي كه صلاحشه رو انجام بده.
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
سلام و عرض ادب
در ابتدای امر اگر روش حرف زدنم اشتباه بوده از همه پوزش می خواهم
شاید در پس این صراحت و تند نویسی من تجربه ای خوابیده باشد
البته تجربه ای برای خودم !!!!
************************************************** ******************
اگر در همان زمان عقد که من با یک سری مشگل های ابتدایی توی عقد مثل =
1- عصبی بودن خانم
2- حرف گوش نکردن
3- زور و زیاد بودن خانم و ..........
برخوردم و میشد این قضیه را در همان زمان عقد کات کنم !!!!
یک سری افراد مثبت گرای پوشالی مثل پدر و مادر و خاله و دایی و خاله زنک های فامیل و ....
هی چپ و راست مثبت اندیشی تو ذهن من نمیکردند !!!
مثلا مادرم = مامان خوب میشه -- مامان سیده - سیدها همشون جوشی هستند !!!
بابام = بابا زن ها همشون همینجورند یا نباید میگرفتی یا حالا که ازدواج کردی حرفی از طلاق نمیشه بزنی - ما تو فامیل ابرو داریم و . . .
الان یک بچه هفت ساله قربانی این مثبت اندیشی حال به هم زن نمی شد !!!!!
همان زمان ( در دوران عقد ) ما از هم جدا شده بودیم و هر کس رفته بود پی کار خودش .
*******************************************
helmi عزیز
من نمی تونم وقتی خودم یک مرد هستم و الان یه خانمی از شوهرش چنین چیزی را دیده بیام و مثل بعضی
از کاربرها از یک سری جملات آرامش بخش استفاده بکنم !!!!
این جملات مثبت گرا و ارامش بخش مثل یک بی حسی موقت میمونه که بعد از چند ساعت که بی حسی رفت
ردش ده برابر میشه !!!!
************************************************** ******
اگر صحبت های خانم mehrban را کامل خوانده باشید میبینید که به خاطر حس مثبت اندیشی که کاربر ها دارند
براش می نویسند ایشون داره یواش یواش به یک تضاد میرسه !!!!
مثل = نکنه من دارم زیادی تند میرم ؟؟؟؟
نکنه یک کنجکاوی عادی بوده ؟؟؟
نکنه اون بنده خدا منظوری نداشته ؟؟؟؟ نکنه ..... نکنه ..... نکنه .......و ......
************************************************** *
خوب حالا ایشون از ما کمک خواسته
و منی که قضیه را دارم از بالا میبینم و خودمم مرد هستم و حس مردونگی اون آقا و انگیزه و علت
گریه و زاری و و و و و و و
و همه این چیزها برای خودم پیش اومده و تجربه شم دارم و 90 درصد انگیزه و کارش را درک کردم و میدونم
حالا بیام و از جملات خوب و مثبتی مثل =
چرا تو زندگی خصوصی ش دخالت کردی ؟؟؟ ( حالم از این جمله به هم میخوره )
یا اگه بهت گفت چیزی بینشون نیست و منظوری نداشته قبول کن و . . .
خوب حالا این خانم اروم میشه و میره سر زندگی ش !!!!
در همین اوضاع که ایشون موقتا اروم شده -- ممکنه که یه بچه بینشون بوجود بیاد ....
ایشون شاید مقطعی این مورد شکاکی به همسر را کنار بزاره ولی آخرش تا کاملا ذهنش درمان نشه
یه حسی مدام قلقلکش میده و مثل خوره میخوردش ( اینا را از روی صحبت های خود ایشون عرض میکنم )
-----------------------------------------------------------------------------------------
خوب حالا بعد از گذشت یکی دو سال خدای نکرده با یه بچه ایشون به این حد میرسه که باید از این مرد جدا
بشه و چون نمیتونه ذهن ارامی داشته باشه
خوب به نظر شما اونوقت این خانم تا یک عمر به من و تیر و تبار من نفرین نمیکنه ؟؟؟؟
که ای کاش یه نفر یکم واقعیت را برام میگفت و مینوشت شاید من بیدار میشدم و لااقل تا روشن شدن تکلیف این
داستان و اینکه خودم را کاملا بازسازی ذهنی کنم و صد در صد اماده برای ادامه زندگی پیدا کنم
نمی زاشتم پای یه بچه به این زندگی که فعلا رو هواست باز بشه !!!!!!!!!!!!!!
***********************************************
دکتر شریعتی بزرگ میگه = :305:
آن کس که حقیقت را نمی داند نادان است
آن کس که حقیقت را می داند و پنهان می کند، تبهکار و خائن است
من تبهکار نیستم :324:
************************************************** **********
در ضمن من در پایان تمامی پست هام مینویسم که بازکننده تایپیک صحبت های
بنده را فیلتر کند خوب ها را برداشت و بدها را دور بریزد و نادیده بگیرد
در پایان = :305:
پند حکیم محض صواب است و عین خیر
فرخنده آن کسی که به سمع رضا شنید
حافظ وظیفه تو دعا گفتن است و بس
دربند آن مباش که نشنید یا شنید
=============================
موفق و پیروز باشید :72:
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
سلام
از همه دوستان متشکرم که نظر دادند وسعی کردند به سهم خود به من کمک کنند.واقعا متشکرم از وقت و انرژی ای که برای مشکلم گذاشتید اما من دچار اظطراب شدید شدم و کاملا سردرگم شدم اصلا نمیدانم باید چه کرد؟دست و پایم را کاملا گم کرده ام و ترس و بی اعتمادی یک لحظه دست از سرم برنمیدارد اصلا نمیتوانم به شوهرم اعتماد کنم.همش فکر میکنم نکند دروغ گفته باشد.ایمیل های شوهرم واقعا در حد 3 4 بار در سال بود و با توجه به اینکه اون خانم قصد داره از ایران بره آیا شوهرم واقعا قصد خیانت به من را داشته؟شوهر من آدمی با تحصیلات عالی و فرد فهمیده ای است و من کاملا شوکه شدم از این کار.شوهرم به همسر یکی از دوستانش که همراه او و همسرش به سفر هایی رفته اند و دو فرزند دارند اس اام اس میداد گاهی وجویای حال واحوالشان بود من هم این موضوع را میدانستم اما اصلا از این کار شوهرم خوشم نمی امد وبارها هم به او گفته بودم اما شوهرم به کار خودش ادامه میداد و مدام میگفت که تو ذهن منفی بافی داری واقعا هم حرف خاصی در اس ام اس نمی گفت اما من همان را هم دوست نداشتم اما با خودم کنار امده بودم و دخالتی نمیکردم تا اینکه این موضوع ایمیل ها که پیش امد و شوهرم گفت دیگه از این به بعد به فلانی هم اس ام اس نمیدم که تو ناراحت نشی هیچی ارزش ناراحتی تو رو نداره اما چند شب پیش دیدم که اس ام اس فرستاد و موقع رفتن به دستشویی گوشی را با خودش برد تا اگر احیانا جوابی امد من نبینم کی بوده من حدس هایی زدم و صبح گوشی را دیدم ودیدم بله به همان خانم اس ام اس داده اما چیز خاصی نبود باز.اما از اینکه به من دروغ گفته بود ناراحت شدم ومدام با خودم فکر میکنم نکنه این که گفته به اون خانم ایمیل نمیدم دیگه هم یه دروغ بوده.خیلی حالم بده.فکر کنم دارم دیوونه میشم.چه اشتباهی کردم که با این مرد ازدواج کردم
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
مهربان عزیزم واقعا درکت میکنم و آشفتگی ات رو میفهمم!!
من در مورد اقایون یک چیزی رو فهمیدم!! تا وقتی که خودشون پی نبرند که کار اشتباهی کردند به کارشون ادامه میدند و اصلا به حرف زناشون گوش نمیدند!! اگه هم بهت دروغ میگه برای اینه که حساسیتت رو بیش از حد میدونه و با خودش توجیه میکنه که برای اینکه همسرم ناراحت نشه بهش دروغ میگم!! فکر میکنند میتونند تمام روابطشون رو کنترل کنند!! نمیدونند که این روابط دو طرفه هست و طرف مقابل شاید برداشت های دیگه ای داشته باشه!!
یک سئوال هم داشتم! اگه میتونی محتوای اس ام اس هاشون رو که میگی معمولی هست برامون بگو! من نمیدونم چرا باید با همسز دوستش اس ام اس رد و بدل کنه!! دلیلش در این مورد چیه؟
البته من اینکارو خیانت نمیدونم! تا وقتی حد و حدود رو رعایت کنه مشکلی پیش نمیاد ولی مشکل اینه که شاید به این صورت نمونه و روابط پیشرفت بکنه.
راستش نمیدونم چه کاری برات بهتره! امیدوارم کارشناسا بیان و راهنمایی ات کنند. فقط اینو میدونم که صحبت کردن زیاد در این مورد با شوهرت فایده زیادی نداره و باعث میشه قبح این قضیه بریزه و براش عادی بشه چون اون میدئنه که تو از این کار خوشت نمیاد و اینکه در مورد هر ایمیل ویا اس ام اس ازش توضیح بخوای فقط باعث میشه که مرتب دروغای بیشتری بهت بکه و کارو بدتر کنه!!
امیدوارم موفق باشی و بتونی هر چه زودتر از پس مشکلت بربیایی عزیزم :72::72::72:
RE: آیا این اسمش خیانت است؟
مهربان عزیزم ممنون
اره همینطوره اوایل من میدونستم که بهش اس ام اس میده اما وقتی حساسیت من رو دید هی بیشتر پنهونش کرد باورت میشه الان ذهنم قفل شده و هیچی از متن اون اس ام اس ها یادم نیست؟من دیگه شوهرمو دوست ندارم نمیدونم شاید از اولم دوست نداشتم.احساس میکنم تنهام و بینمون چیزی نیست نمیدونم شایدم مشکل از منه دلم میخواد برم یه دکتر خیلی خوب که منو ذهنمو درمان کنه.احساس میکنم خیلی مریضم .حالم خیلی بده.همش غصه دارم.البته من همیشه همینطور بودم همیشه تو زندگیم یه دلیلی برای غصه خوردن دارم واسه همینه که میگم شاید مشکل از منه.نمیدونم شاید دارم بهونه میگیرم مدام تو ذهنم یکی حرف میزنه.حرفای بد ومنفی میزنه.یه وقتا دیوونه میشم بهش میگم خفه شو نمی خوام بشنوم اما اون گوش نمیده مدام حرف میزنه.احساس شکست مطلق میکنم رفتار های شوهرم به دلم نمی شینه از اولم نمی نشست اما هی گفتم به خودم درست میشه.درستش میکنی.اما نشد غافل از این بودم که شخصیت یه ادم که عوض نمیشه.شوهرم آدم بدی نیست اما....نمیدونم شاید من دیوونه ام .شاید افسرده ام شاید .... به خدا نمیدونم.چند وقت پیش شوهرم بهم میگفت من همیشه سعی میکنم بهت از یه حدی بیشتر نزدیک نشم چون فکر میکنم الان میخوای یه عالمه داستان پر اندوه ودرد تعریف کنی.می گفت همیشه سعی میکنم یه حدی رو باهات حفظ کنم.زندگی من و شوهرم خیلی عادیه.نمیدونم همه اینجورین یا فقط زندگی من اینه.شوهرم آدم گرمی نیست.روابط جنسیمون هم کمه.از اولم همین جور بود اولا خیلی جنگیدم اما خسته شدم.اولا خیلی بهش محبت میکردم اما الان دیگه خسته شدم.خیلی خسته ام میخوام بمیرمممممممممم
تشکر اولش اشتباه شد منظورم زیبای عزیزم بود