قطع وسایل ارتباطی توسط همسرم

سلام
قبل از هر چیز خیلی ازتون عذر خواهی میکنم واسه اینکه حرفام خیلی طولانیه. امیدوارم که خستتون نکنه.
حدوده 1سال و نیمه که ازدواج کردم. من و همسرم هر دو لیسانس داریم، ایشون کارمند و من مثل خیلی از جوونا به دنباله کار. از اونجایی که همسرم متعصبه، حتمآ باید سر کاره دولتی برم. از اول ازدواجمون دنباله کار میگردم، قبل از جشن عروسیم درسم تمام شد، چون بیکار بودم به فکر ادامه تحصیل افتادم ولی تا حالا خوب ننشستم بخونم و یه جورایی بی انگیزه شدم البته همسرم خیلی تشویقم میکنه و ازخیلی جهاته مختلف سختگیری میکنه، چند موردش که عذابم میده رو براتون میگم :

1- از اول ازدواج با کلاس رفتنم مخالفت کرد که تو این مدت فقط تونستم کلاس شنا و آموزش کیفه چرم برم، اونم نه به زوره من. و آخره دوره که میشد بد اخلاقی میکرد. جالب اینجا بود که نه ساعتشون بد بود،( زمانی بود که خونه نبود) و نه اینکه باعث میشد من از کارای خونم بزنم. الآن که باردار شدم دوست دارم کلاس ورزش برم میگه تو خونه ورزش کن و خوشم نمیاد الکی از خونه بزنی بیرون، و متآسفانه درس خوندنم شده براش بهونه که هر کاری میخوام بکنم میگه بشین درست روبخون و میدونه که منم نمیخونم. بهش میگم فرض کن من دیپلمه بودم و اصلآ هیچ وقت قصد دانشگاه رفتن نداشتم، به نظر ت باید مثل زنای قدیم فقط خونه داری میکردم؟ چه اشکالی داره 1 زن هنرهای مختلفی بلد باشه؟ تازه این باید مایه افتخارت باشه ولی گوشش بدهکار نیست.

[size=large]2- من و یکی از دختر خاله هام از بچگی با هم صمیمی هستیم و 1 جورایی از زندگی هم با خبریم. اونم مثل من متآهله. همسرم از صمیمیت ما خبر داره. با اینکه من از حرفامون چیزی پیشش نمیگم، ولی همسرم خیلی حساس شده که شما رازهای زندگیتون رو به هم میگین و من از این رفتارا خوشم نمیادو ... خلاصه اینقدر واسه موبایل بهونه گرفت تا جایی رسید که موبایل رو ازم گرفت و 3 ماهه من گوشی دستمم نمیگیرم. البته گوشی تو اتاقه و جالب اینجاست که رومزش رو عوض کرده. نه دیگه خودم میلی دارم سمتش برم و نه اون بهم میدش.


3- بعد از اون جریان که پیش اومد گفت قبض تلفن خونه رو پرداخت نمیکنم تا قطع بشه،منم چیزی نگفتم.4 ماهه که قبض رو پرداخت نکرده و روز به روز مبلغش بیشتر میشه. جالب اینجاست که خودش خیلی از تلفن استفاده میکنه. ولی منکرش میشه و گردن من میندازه. اول نسبت به این موضوع بیخیال شدم. ولی الآن که 2 ماهه باردارم وقتی میبینم قبض رو پرداخت نمیکنه، خیلی نگرانم کرده. پیش خودم میگم آخه اینکه روزی 10 بار زنگ میزنه خونه و حالم رو میپرسه، چطورمیتونه تو این وضعیت ازم بیخبر باشه. حتی اگه باردارم نبودم نباید این کار و بکنه. منی که 10 ساعت تو خونه تنهام، هر لحظه ممکنه اتفاقی واسم بیوفته. از طرفی تا حالا واسه این موضوع باهاش صحبت نکردم از اینکه بهم بگه بازم میخوای حرف موبایل رو بزنی؟ نمیدونم چه کار کنم.

[/size]
من مشکلاته دیگه ای هم داشتم که تو تاپیکه قبلیم نوشتم ولی نمیدونم چطور آدرسش رو اینجا بیارم. اونجا بیشتر از خصوصیاته خودم و همسرم گفتم. خوشبختانه دوستان با راهنمایی های خوبشون خیلی کمکم کردن و تونستم حلش کنم. الآن هم ازتون میخوام یاریم کنید که بد جور ناراحتم.

آواا سلام

اول از همه پیشاپیش مادر شدنت رو تبریک میگم :72:

امیدوارم از تاپیکت نتیجه مفید رو ببری

لینک تاپیک قبلی آواا اینه

حساسیت زیاده همسرم به خانوادش خستم کرده

نگران نباش دوستان راهکار بهت میدن عزیزم:72:

سلام آوا جان

امیدوارم این دوران رو به سلامتی پشت سر بذاری...

یک سوال دارم آیا مشکل مالی دارید؟یعنی مقاومت همسرت برای رفتن به کلاس یا داشتن گوشی همراه به خاطر هزینه اش نیست؟

ظاهرا خودت فکر میکنی همسرت به خاطر بعضی حساسیتها اونا رو قطع کرده.

شاید بهتر بود از اول حساسیت ایجاد نمیکردی مثلا اگه میگفت با دختر خاله ات ارتباط نداشته باش بهش میگفتی من از صحبتهای بین خودمون هرگز حرفی به اون یا کس دیگه نمیزنم ولی الان که دوست نداری من رابطه ام رو محدود میکنم یه جورایی اهمیت موضوع رو توی ذهنش کم رنگ میکردی تا دیگه حساس نباشه.

ولی الان به نظر من دیگه شما زیاد از حد داری گذشت میکنی.استفاده از موبایل توی دوران بارداری تا حدی که بشه باید محدود بشه (مواقعی که خونه هستی خاموشش کن) ولی حداقل برای زمانهایی که شما بیرون از خونه هستی که باید همراهت باشه اگه مشکلی پیش بیاد

در مورد تلفن هم دیگه حق مسلم شماست که تلفن توی خونه وصل باشه.

به نظر من خودت رو اصطلاحا به کوچه علی چپ بزن و وقتی که روابطتون خوبه و همه چیز خوبه به همسرت بگو راستی قبض تلفن رو پرداخت کردی؟و در ادامه بگو تلفن که همیشه لازمه ولی الان تو این دوره خاصی که من هستم خیییییلی اهمیتش بیشتر از قبل هست.اگه ممکنه دقت کن به خاطر کارت فراموش نکنی که یه موقع مشکل پیش نیاد.

اگر پاسخ احتمالی به این مکالمه رو میدونی بنویس

سلام آوا جان
مامان شدنت رو تبریک میگم خانومی :72:
منم با نظر دوستان موافقم .باید تا یه حدی کوتاه بیای ولی نه تا این حد که همه وسایله ارتباطی با بیرون قطع بشه
اگر کوتاه بیبای کم کم عادت میکنه و بعد درست کردنش سخت میشه ( الیته این نظر شخصی منه)
خودم هم تا حدودی با این قضایا درگیرم و کاملا درکت میکنم
اما باید روش گفتنت و بیان خواسته ات جوری باشه که شوهرت رو حساس نکنه و بدونه فقط برای خودش داری درخواست میکنی
مثلا میتونی بگی . من اگر داخل این 10 ساعتی که داخل خونه تنهام اگر باهات صحبت نکنم و صدات را نشنوم تا موقعی که میای خونه کسل و بهم ریخته میشم مخصوصا با شرایط الانم بیشتر بهت نیاز دارم .اگز تلفن خونه قطع بشه و من بهت احتیاج داشته باشم من باید چطور شما را خبر دار کنم؟
نمیدونم آوا جان حرفام چقدر درسته . اما مطمئنم با راهنمایی های خوب دوستان به نتیجه میرسی

من تاپیک قبلیتو نخوندم ولی به نظر میاد شوهرت بیشتر خسیس باشه تا متعصب. پول به خودت می ده؟
شرکتای خصوصی هم خیلی هاشون خوبن مخصوصا وقتی بزرگ باشن دولتی کار پیدا کردن خیلی سخته مگه اینکه اشنا داشته باشی. البته الان کلا کار پیدا کردن سخت شده.
می تونی بری کتابخونه ثبت نام کنی و اونجا درس بخونی؟ اگه یه کتابخونه نزدیکتون هست و شوهرت موافقه بد نیست گاهی هم بری کتابخونه. مبایلتم بهت بده که مشکلی نداشته باشی برای ازتباط وقتی می ری بیرون.
اگه که هنوز با همکلاسیات یا استادات رابطه ای داری و میشناسنت ممکنه بتونی یه مقدار کم کار بگیری توی خونه انجام بدی بستگی به رشته ات و کارت داره ممکنه بتونی توی خونه کارارو انجام بدی پول هم بگیری و به شوهرت هم نگی!
سعی کن ناراحت نباشی که روی نی نی ت اثر بد نذاره.

راستی من ممکنه اشتباه نظر داده باشم عزیزم.
موفق باشی.

شما سعی کن از در محبت وارد بشی عزیزم. فکر میکنم دلیل حساسیت ایشون اینه که فکر میکنه شما زیاد دوسش نداری. بیشتر بهش ابراز علاقه و وابستگی کن
زیاد در برابر حرفاش مقاومت نکن. مثلا وقتی میگه تلفن خونه رو قطع میکنم ، جبهه نیر فقط ازش سوال کن باشه اما اگه یوقا حالم بهم خورد چیکار کنم؟ چطوری باهات تماس بگیرم یا به اورژانس زنگ بزنم؟
سعی کن بیشتر باهاش وقت بگذرونی. وقتی میاد خونه بیشتر کنارش بشینی ، از اتفاقایی که در طول روز داشتی هرچند پیش پا افتاده براش صحبت کنی
البته میدونم که شاید برات سخت باشه. ولی اینجور مردا قلق دارن ، باید قلقشو پیدا کنی

1. به نظر من اگه همسرتون (اونجور گه گفتید) عادت داره روزی 10 دفعه زنگ بزنه و احوالتونو بپرسه، پس مطمئن باشید که پول تلفنا رو هم به موقع میده.
2. احتمالا شما از صحبتهایی که بین شما و دخترخاله تون بوده به همسرتون چیزهایی می گفتید. و همسرتون هم برداشتش این بوده که دختر خاله شما هم الان داره همین چیزها رو به همسرش میگه. از نظر شما ممکنه خیلی مهم نباشه ولی از نظر یک مرد (مخصوصا متعصب) خیلی مهمه. مسایلی مثل اقدام برای بارداری، روشهای پیشگیری از حاملگی و ... شاید یک گفتگوی عادی میون خانوما باشه، اما یه مرد متعصب به هیچ وجه دوست نداره بقیه (مخصوصا مردهایی که اونو میشناسن) از این مسایل خصوصیش خبر داشته باشن.

از دوستان خوبم خیلی ممنونم که واسم وقت گذاشتین.
ویدا جان ممنونم که زحمت کشیدی تاپیک قبلیم رو برام گذاشتی.

فکور عزیز ما خدارو شکر مشکل مالی نداریم. قبل از اینکه مبلغ قبض تلفن زیاد بشه، همسرم این رو مطرح کرد که پرداختش نمیکنه، تا اینکه روز به روز زیادتر شد و الآن به قول خودش اگه یه خط جدید وصل کنیم به صرفه ترمونه. البته این تصمیم رو نداره که خط جدید بخره. بله درست میگی وقتی تنها بیرون میرم خیلی حس بدی دارم از بی موبایلی، بی اعتماد به نفس میشم و میترسم که اگه مشکل داشتم چه کار کنم. از فرط ناراحتی دعا میکنم بلایی سرم بیاد تا همسرم چوب کاره زششتش رو بخوره. آخه میشناسمش، توی همچین مواقعی بدجور عذاب وجدان میگیره. باشه خودم هم تصمیم دارم واسه این موضوع باهاش صحبت کنم، ولی برای نتیجش نمیتونم پیش بینی کنم. تا الآن زیادی کوتاه اومدم.

آویسا جونم انشاالله روزی خودت بشه. منم از عادت کردنش ترسیدم که از شما دوستان کمک خواستم. شاید چون این مدت در برابر این حرفا و رفتاراش چیزی نگفتم،برام سخت شده که بخوام صحبتش رو پیش بکشم. حرف دیگه ای رو میتونم بگم ولی واسه این مورد حس میکنم برام غریبست.

Meiunoush جان همسرم اصلآ خسیس نیست و خداروشکر هر چقدر که در توانش باشه، ساپورتم میکنه. بله خودم که 2 ساله دنباله کارم، اوضاعه بدش رو دارم میبینم. آخه اگه شرکت خصوصی باشه، اقلآ باید آشنا باشه تا هر دو طرف پذیرش کنیم. واسه کتابخونه قبلآ بهش گفتم که اگه برم، جوه اونجا باعث میشه که بخونم و اینکه اگه تو خونه باشم حواسم پرته و فکرم دنباله کارای خونست ولی در جواب گفت که اینا بهونته، اگه بخوای درس بخونی، خونه که ساکته بشین بخون. شرکتشون کتابخونه داره و سرویس از پیش خونمون میبره و دره کتابخونه پیاده میکنه. با این اوصاف راضی نمیشه. نه من همچین کاری نمیتونم بکنم و ازش مخفی کنم، چون بد نتیجه ای ازش میبینم.

کبود جان ما از نظر احساسی مشکلی نداریم 2 تامون خیلی همدیگه رو دوست داریم، به هم خیلی وابسته ایم و تقریبآ همیشه با همیم. این کارایی که پیشنهاد دادی رو من بهش همیشه عمل میکنم. واسه تلفن هم جبهه نگرفتم ولی متآسفانه در مورده مشکله قطع ارتباط باهاش صحبت نکردم و از نگرانیم نگفتم، که الآن تصمیم دارم بگم ولی میترسم. همسره من خیلی قلق داره که واسه بعضی رفتاراش دستم اومده و تا حدی هم نتیجه گرفتم. امیدوارم این بار هم موفق بشم.

Mostafun عزیز همسرم 4 ماه بیشتره قبض رو پرداخت نکرده، منم تعجب میکنم از این رفتارش، از طرفی اگه 2 بار زنگ بزنه و من جواب ندم، خیلی نگران میشه و از طرفی این رفتارش که میخواد از هر جهت تحریمم کنه و ازم بیخبر باشه. گیج شدم. نمیدونم چی میشه. من از صحبتای بین خودم دختر خالم چیزی نگفتم ولی اون برداشتش همینجوره که شما گفتید. بیشتر ناراحت شد که من چرا پیام های مکالمم رو پاک میکنم. باره آخر بهم گفت که نباید پیام هام حرفیت رو پاک کنی، بذار چند روز بگذره تا من بخونمشون، بعدش خودم پاکشون میکنم. به نظر شما با این حرفی که زد، من از گوشی خودم که به اصطلاح یک وسیله ی شخصیه، اختیاری دارم یا نه؟ این رو که گفت بیشتر متنفر شدم که گوشی دستم باشه.

دوست دارم مشکل رو ریشه ای حل کنم. کمکهای دوستان خیلی خوب بود. لطفا اعضا و کارشناسان هم کمک کنند. احتمال زیاد کم نیستن کسانی که مشکلات مشابه من رو دارن.

آوا جان امیدوارم هر چه زودتر با راهنمایی دوستان مشکلت حل بشه
کاملا درک میکنم چی میگی . ترس از گفتگو با همسر بخاطر پیش بینی هایی که از رفتار و اخلاقشون داریم
و تحمل قهر و بحث و دعوا را نداشتن . من که دیگه مغزم نمیکیشه ولی اشتباه این رفتار و باید بتونی حرف بزنی
اما باید بر روی ترس هات غلبه کنی و بیان خوب و داخل یه موقعیت خیلی خوب باهاش صحبت کنی

آویسا جان مرسی از همدردیت، ممنون که به فکرم هستی.

خیلی سخت بود ولی بالاخره دیشب تونستم باهاش بحرفم و سؤالایی که دوستان گفته بودند رو ازش پرسیدم.
اول باز مثل همیشه شاکی شد که من از اول بهت گفته بودم که از تلفن درست استفاده نکن ولی تو گوش ندادی (نا حق میگه وقتی 4 ماه قبض رو نده انتظار داره مبلغش رو 10000 ت بمونه، با اون مکالماتی که خودش داره) و همه چیز رو گردن من انداخت، زورش میاد که میگم ما 2تامون با هم استفاده کردیم و میگه نه 2/3 مقصر من هستم. (من بحث یا ناراحتی و گله نکردم،فقط اظهار نگرانی کردم)

خلاصه اینکه گفت تو نگران نباش، چون خیلی مبلغ بالا رفته، میخوام قطع بشه و از اونجایی که خط به نام ما نیست، 1 خط جدید به نام خودم میگیرم تا هم ازت بیخبر نباشم و هر وقت باز مبلغ بالا رفت بتونم پرینت بگیرم و نشونت بدم که کی بیشتر استفاده کرده.( منم دیگه نمیذارم اینجور باهام برخورد کنه و همه چیز رو گردنه من بندازه )

هم خوشحال شدم که به فکر هست، هم ناراحت. دلم میخواد مثل همه آزادانه گوشیم رو دستم بگیرم. اول که این اتفاق افتاد، بیخیال بودم ولی الآن خیلی از اطرافیانم مخصوصأ وقتی میپرسن گوشیت کجاست، خجالت میکشم. انگار بچشم که اینجور باهام برخورد کرده.

امیدوارم دوستانی که قبلأ راهنماییم کردن باز زحمت بکشن و به تاپیکم سر بزنن، تا بتونم مثل همیشه با همفکریشون مشکلاتم رو ریشه کن کنم.

آوا جان سلام و تبريك براي بزرگترين و مهمترين اتفاق زندگي مشتركتان
با خواندن مطالبت اينجور استباط كردم كه شايد همسرت ميخواهد در اين نه ماه به دور از هر تنش بيروني، بدون مبايل، بدون حرف ديگران و از نظر خودش بدون هرگونه چيز غير ضروري و حتي مخرب، شكل گيري فرزندتان كامل شود. يكي از اقوام ما نيز كه الان در دوران بارداري است نيز همچين كاري كرده الان 8 ماه است حتي يك ماه قبل از بارداري مبايلش را خاموش كرده حالا نميدانم خودش خواسته يا شوهرش ولي وقتي كسي بهش ميگه چرا مبايلت خاموشه ميگه 8 ماهه خودم خاموش كردم( حالا حتي اگه به اصرار شوهرش هم باشه شوهرش را پيش ديگران نميشكنه و از گفتن اين كه مبايلش هم خاموش خجالت نميكشه. به هر حال چه خودش خواسته چه شوهرش هر دو تا يه اندازه براي اينجور تصميم گيري ها حق دارند) من و همسرم هنوز اقدام به بچه داري نكرديم ولي هميشه همسرم به من ميگويد: «وقتي باردار شوي نبايد هر برنامه و فيلم و موسيقي را گوش دهي يا در هر موقعيتي باشي. چون تمام اينها در شخصيت بچه تاثير دارد. بايد موسيقيهاي خوب و با ارزش، سخنراني هاي خوب و با ارش و حتي فيم هاي خوب و با ارزش و قران و ... ببيني و گوش دهي) و وقتي فهميد كه فاميلمان گوشي اش در اين دوران خاموش است خيلي تحسين كرد كه بهترين كار رو كرده است.
[b]من احتمال مي دهم كه شايد همسرت به اين مسائل حساس است و شايد تو نخواسته در مقابل اين خواسته ها مقاومت كردي كه حالا او به هر قيمتي شده به زور و اجبار مي خواهد تو را از چيزهايي كه مخرب و نامطلوب مي داند دور نگه دارد.
[color=#1E90FF]بهتر است در اين دوران به جاي فكر كردن به منفي ها و لجبازي با شوهرت و يا بي تفاوتي و افسردگي سعي كني منظور مثبت همسرت را ببيني و به او بفهماني كه به خاطر فرزندتان تو هم در اين شرايط با همسرت تا حدودي موافق و همسو هستي و سعي كن بيشتر خود را با موسيقي خوب با كتاب هاي خوب و با ياد خدا آرام و شاد نگه داري و عشق به همسر و فرزند را در قلبت تقويت كني تا فرزندي با عشق و ايمان به دنيا آوري و به دور از تنش و استرس.
با آرزوي بهترينها:72:

negar_ba عزیز سلام
ممنون خانمی انشاالله هر وقت دلت میخواد خدا به شما هم عنایت کنه و بچه دار بشی.
نه خانمی همسرم قبل از اینکه اقدام به بچه داری کنیم، سره جریان حساسیت به من و دختر خالم، گوشی رو ازم گرفت و ربطی به این دورانم نداره. من تو بدترین شرایط هم همسرم رو خراب نکردم و الآن هم اگه کسی ازم بپرسه چرا گوشیت خاموشه؟ میگم چند وقته خرابه و هنگ میکنه، حوصلش رو نداشتم تعمیرش کنم، خاموشش کردم.

حرفات رو قبول دارم که هر چیز مثبت و منفی رو بچمون تأثیر میذاره، و دوتامون از هر لحاظ داریم سعی میکنیم که رعایت کنیم. از جهتی خودم هم ضررهای موبایل رو واسه بارداری میدونم و سعی میکنم به فاله نیک بگیرم. ولی اگه بخواد ادامه دار بشه، خیلی بد میشه و عادتش میشه. اینه که نگرانم کرده. بخاطر نی نیم به بیخیالی میزنم. به عنوان یک زن بهم حق بده که نگرانه رفتارای منفی باشم.

ممنونم از اینکه وقت ارزش مندت رو برام گذاشتی و راهنماییم کردی.
امیدوارم تو همه مراحل زندگیت موفق باشی.

اوا جان سلام
با توجه به توضیحاتی که دادید ، خیلی وقته که رفتید تو فاز لج و لجبازی و اثبات اینکه من درست میگم و تو اشتباه می کنی.

شما می تونی این جو رو اروم کنی. یه مدتی راجع به این قضیه صحبت نکن ، شروع کننده صحبت نباش. او میخواد یه جوری بیان کنه که مرد این خونه است. شاید جای دیگه ای بوده که انتظار تایید داشته و شما باهاش مخالفتی کردی.
بهرحال سالهای اول زندگی تونه و از این مسائل خواهید داشت ، وجود این مسائل مهم نیست ، اونچه مهمه نحوه مواجهه با این موارد است.

حالا از دریچه دیگه میخوام به این قضیه (ممانعت از موبایل) نگاه کنی:

وقتهائی که همسرتون از سر کار میاد خونه شما چیکار می کنی ؟ مشغول چه کارهائی هستی؟
تو فاصله ای که با هم هستید ، یعنی هر دو خونه اید معمولا شما چیکار می کنید؟

همسرتون مذهبیه ؟ متعصبه؟


این البته یه احتماله ، او از شما توجه می خواسته و ممکنه شما در استفاده از موبایل یا تلفن زیاده روی کردی ، او دوس داشته شما پیشش بشنید ، شما مشغول تلفن بودید.
در اینصورت بجای بیان این مطلب ، او اینگونه واکنش نشون داده.

مطلب دیگه اینکه مسائل رو تعمیم ندید ، به این فکر نکنید اگر امروز اینطوره پس لزوما فردا حتما اونطور خواهد شد ...
برای فردا و فرداها امروزتان را خراب نکنید

سلام baby عزیز
به نظر شما 2ماه ونیم واسه یه موضوع حرف نزدن و درخواست نکردن، کمه؟ از وقتی که گوشی رو ازم گرفت، باور کنید هیچ حرفی راجع بهش، بینمون پیش نیومد. و حاضر هم نیستم واسه موبایلم ازش درخواست کنم. همچنان منتظرم خودش بیاد بهم بده.

جواب سؤالهاتونم اینه که:
وقتی از سره کار میاد، واسش شربت میبرم بعدش یا غذا یا میوه یا چای. هر کدوم که میلش بود و یا اگه نخواست خودم میارم. بعدش کناره هم میشینیم و مشغوله صحبت میشیم و یا اینکه اگه اون روز برنامه داشته باشیم میریم بیرون. ناگفته نماند که اکثرأ با هم هستیم، حتی خیلی کم پیش میاد که تنها خونه بابام برم.
اگه هم برنامه بیرون نداشته باشیم که بعد از 2ساعتی پیشش بودن، میرم دنباله کارای آشپزخونه. که اکثرأ میذارم وقتی خونه نیست، انجامشون بدم.

متأسفانه همسرم زیاد مذهبی نیست، به خدا خیلی اعتقاد داره ولی برعکسه من، به نماز و روزه نه. ( اینم یکی از مشغله های فکریمه که خواستم بعدإ تو یه تاپیکه دیگه مطرحش کنم ).

بله آدم متعصبیه. همیشه وقتی میدیدم گوشی مدت زیادی دستشه، منم گوشیم رو دستم میگرفتم، ایشون هم تا میدید گوشیم دستمه، موبایلش رو میذاشت کنار و منم به تبعیت از اون همین کار رو میکردم.

ممنون که تا اینجا یاریم کردید. امیدوارم از این به بعد هم به تاپیکم سر بزنید و راهنماییم کنید.

سلام دوستان خوبم

هنوز این مشکلم حل نشده، به یک مشکل دیگه برخوردم.

وقتی چند ماه پیش جریان موبایلم پیش اومد، هم رمز گوشی من رو عوض کرد و هم رمز گوشی خودش.
(من قبلأ خیلی سراغه گوشیش میرفتم، نه اینکه بهش شک دارم، از روی کنجکاوی و اینکه چون روی خانوادش حساس بودم، میخواستم ببینم ارتباطشون چه جوریه. و به این نتیجه رسیدم که خیلی اشتباح میکردم و فقط عصبیترم میکرد و حساس تر)

خلاصه این مدت که از این رفتارش ناراحت بودم و بهم بر خورده بود، واسه رمزش کنجکاوی نکردم، وقتی نزدیکش بودم و گوشیش دستش بود، که برام پیام بخونه، روم رو به یه سمت دیگه میکردم، ولی چند وقت پیش فهمیدم رمزش چیه، اونم نه اینکه تابلو نگاه کنم.

کاری نکردم تا امروز صبح که رفته بود توی حیاط، رفتم سره گوشیش و کمی پیام هاش رو خوندم. تا اومد گوشی رو گذاشتم سره جاش و قفلش کردم. این حرکتم رو ندید.

وقتی اومد تو اتاق اومد سراغ موبایلش، چون زمانی نگذشته بود، نیازی نبود رمزش رو وارد کنه.

تا اینکه ظهر بعد از نهار بهم گفت چرا رفتی شره گوشیم؟ چند بار این سؤال رو پرسید و من فقط نگاش میکردم و گفتم بش کن. و دیگه شروع کرد به غر زدن. که تو به من اعتماد نداری، اگه کاری با موبایلم داری، بهم بگو تا خودم برات بازش کنم. گفت حق نداشتی دنبال رمز گوشیم میگشتی، الآن عوضش کردم، اگه پیداش کردی و رفتی سرش، چشمات رو در میارم. (هزار برابر بدترش رو با من انجام داد)

خیلی دلم شکست و ناراحت شدم. اصلأ درک نداره. فکر میکنه زن باردار فقط باید غذا و میوش تأمین باشه. ولی انگار ما دوتا برعکسیم و اون بارداره. همش من دارم کوتاه میام، سره هر چیز الکی ایراد میگیره و غر میزنه.در صورتیکه از استرس هم که شده،حواسم رو به همه چیز میدم.

نمیدونم چه کارش کنم؟ خواهشأ کمکم کنید.:325:

سلام آوا جان

شما که بارداری خودت مواظب روحیه ات باش وقتی که همسرت حساس هست اون کار رو نکن

مردها بعضی وقتا دوستاشون یک سری جوک ناجور براشون میفرستند که هم دوست ندارن خانمشون بخونه و هم اگه هم بخونه دوست ندارن بفهمه کدوم دوستشون بوده (به هرحال عالم مردانه است دیگه!)

نه اینکه بخوان خیانت کنن واین حرفا!

خوب این کارو نکن

درسته لحن شوهرت خوب نبوده ولی شما هم حساسش کردی

بعدا که کمی گذشت و رابطه برگشت ازش بخواه یه همچین وقتایی با یه لحن بهتر و کلمات مناسبتر اعتراضش رو نشون بده نه به خاطر بارداری شما بلکه برای همیشه

فعلا هم غصه نخور و خودت رو به بی خیالی بزن تا روی جنینت هم تاثیر نذاره...

موفق باشی:72::72::72:

فکور جان چطور مواظب خودم باشم وقتی نزدیکترین فرد تو زندگیم، ملاحظه نمیکنه و ادعاش هم میشه؟

بله این حرفتون رو قبول دارم که همسرم از اینکه یک وقت پیام هاش رو بخونم، خوشش نمیاد. ولی من هم از اینکه هر پیامیش رو باز کنم، بدم میاد. حتی واسه خجالت کشیدنم هم که شده، همچین کاری نمیکنم، قبلأ گفتم که فقط بعضی از حرفیا رو میخونم. و اکثره جک هاش رو خودش برام میخونه.

من از روی شک داشتن بهش این کار رو نکردم. جالب اینجاست اگه یه خانم سراغ گوشی همسرش بره، دلیل بر شک داشتنشه ولی یه آقا از روی شک این کار رو نمیکنه، فقط و فقطچون بخاطر مرد بودنشه، درسته؟

این لحن حرف زدنش تازه خیلی خوب بوده، شانس اووردم من کمی اصلاح شدم ( اونم بخاطر ترس از زشت ترین رفتارای گذشتش ). بهش میگم ولی اگه درکش رو داشت، با تمام وجود میتونست هوام رو داشته باشه.

ممنون از اینکه زحمت کشیدی و باهام همفکری کردی.

به من بگید الآن چه کار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
با این ناراحتی که پیش اومد، خداییش هواش رو از هر نظر خیلی دارم، با هم حرف میزنیم، ولی یه جاهایی زورش میاد جوابم رو بده و صمیمیتی بینمون نیست.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

تا الآن حرفها و راهنمایتون به من خیلی آرامش داده و مفید بوده، شاید توقعم بیجاست ولی باز هم خواهش میکنم کمکم کنید.

چرا هیچ کس دیگه راهنمایی نمیکنه؟؟؟؟؟:302:

من هنوز به نتیجه نرسیدم.
همیشه بعد از هر کدورتی یه سؤال برام پیش میاد که آیا درسته برای برقراری صمیمیت، همیشه من پیش قدم باشم؟
آخه مدتهاست که همسرم همچین کاری نمیکنه. حتی اگه زشتترین رفتار رو هم کرده باشه و بعدش اظهار ندامت کنه.

منم بیشتر بخاطر این میرم جلو که یا دلم براش خیلی تنگ میشه و یا اینکه نمیخوام بیشتر کشش بدیم.

فکر نکنید که غرورم رو زیر سؤال میبرم، نه.
واسه این میپرسم که این کار درسته یا نه؟

سلام آوا جان

اولا من توجه کردم فرستادن جوکهای سانسوری بین آقایون رایج تر هست برا همین بیشتر حساس میشن روی اینکه کسی سر گوشی بره نسبت به خانمها...

بیشتر مردها معذرت خواهی مستقیم خیلی براشون سخته ولی توی رفتار سعی میکنن نشون بدن

من مثالی از خودم میگم یه بار من و همسرم بحث کرده بودیم فرداش هم هر دو پشیمون بودیم ما با هم صحبت نمیکردیم ولی همسرم دائم به بچه ام میگفت حرف مادرت رو چرا گوش نمیکنی یا میگفت برو به مادرت کمک کن کلا به این شکل پشیمانیش رو نشون میداد شما هم میگی همسرت خیلی حواسش به شما هست پس قهر نیستید و اونم از حرفایی که زده پشیمان هست.

به نظر من توی زندگی زن و شوهر غرور هیچ معنا و مفهومی نداره فکر نکن اگه رفتی آشتی کردی غرورت له شده ولی در نظر داشته باش بعد از اینکه آشتی کردی و صمیمیت برگشت و همه چیز روال عادی داشت مثلا بگو منو ببخش که رفتم سر گوشیت ولی ای کاش با این لحن باهام صحبت نمیکردی بهم قول بده از این به بعد یه مقدار با احترام بیشتری باهام برخورد کنی...

موفق باشی:72::72::72:

سلام فکور جان

من که گفتم اصلأ غروری براش ندارم. اونم قبلأ گاهی این کار رو میکرد ولی مدت زیادی همش کاره من شده.
باشه با اینکه بارها این جمله رو بهش گفتم، باز هم میگم.
فقط واسه این پرسیدم که آیا این کاره پیاپی من، بد عادتش نمیکنه و به مرور نتیجه ی بدی داره یا نه.
الآن هم باهام عادیه، صحبت میکنیم ولی صمیمی نیستیم.

خیلی آرومم میکنی وقتی راهنماییهات رو میخونم. ممنونتم.
شما هم موفق باشی عزیزم:72::72::72:

آوا جان من فکر می کنم یک چیزی از قلم افتاده یا همه چیز رو اینجا کامل بیان نکردی.
ممکنه چیزی بوده که ازنظر خودت بی اهمیته اما همون دلیل اصلی و علت رنجش همسرت باشه
ظاهر رابطه شما دوتا که خیلی خوبه ، از سرکار میاد، ازش استقبال می کنی ، پذیرایی .. کنار هم هستید و ...
اما آیا رابطه عاطفیتون واقعیتون هم همینطوره؟ یا از هم دورید؟
من اینطور فکر نمی کنم ، چون اگه نزدیک بودید شما در مورد چیزی که آزارت میده خیلی راحت باهاش صحبت میکردی ، نه اینکه به قول خودت چندماه سکوت کنی و ازش صرف نظر کنی ، و اونهم ازونور منتظر شما بشینه
وقتی صحبتی نمی کنید این نشون میده یه دیوار نامرئی بین شما هست
و همین دیوار هم باعث حساسیت همسر یا ایجاد سایر مشکلات میشه ، آیا همونطور که با هم می خندید ، سنگ صبور همدیگه هم هستید؟
از مشکلات و ناراحتی هاتون برای هم میگید تا سبک بشید؟ وقتی ناراحتید همدیگرو آروم میکنید؟ همدیگرو بغل می کنید؟ آیا تکیه گاه عاطفی هم هستید؟ آیا با هم صادقید همیشه؟ آیا دلتنگ هم میشید؟
حس میکنم یک لجبازی نامحسوس بین شما شکل گرفته که اشاره ای بهش نمی کنید. حس میکنم رابطه عاطفیتون کمی خشکه
شما بیشتر به ظاهر رابطه پرداختید تا باطنش

بله شاید حرفای شما درست باشه و چیزی هست که در حاله حاضر خودم هم ازش بیخبرم.
از ظاهر رابطمون گفتم به خاطر اینکه بگم کارهایی که یک زن میتونه تا حدی محبتش به همسرش رو نشون بده رو انجام میدم و این چیزها از عشق و دوست داشتنه زیادمه. البته اهل ظاهر سازی نیستم.

اون واسه بیان کردنه مشکلات و ناراحتیاش خیلی از من راحت تره. من هم گاهی بیان میکنم ولی کمتر. واسه اینکه ترس دارم. ظرفیت نداره، رو اخلاقشه که زود عصبانی میشه (تا حدودی رو خودم کار کردم که در مقابلش آروم باشم، آخه قبلأ اینجور نبودم) میترسم از اینکه باز ناحق بگه و خردم کنه، میترسم از اینکه باز رفتارای زشته گذشته رو تکرار کنه. واسه همین بیشتر خود خوری میکنم و تودارم. البته واسه این جریان تلفن که توضیح دادم، تونستم آخرش باهاش درد و دل کنم و اونم با آغوش گرم، آرومم کرد.

خیلی خیلی دلتنگ هم میشیم و این رو صادقانه بیان میکنیم. همین باعث میشد وقتی بحثی پیش میومد، طاقتم تمام میشد و سمتش میرفتم. و بعدش هم همسرم با رفتاراش نشون میداد که دسته کمی از من نداره.

کبود جان ازت ممنونم که باهام همدردی کردی، امیدوارم باز به من سر بزنی.

آوا جان ، من هم کم و بیش مشکلاتی شبیه مشکلات شما را دارم ولی با این تفاوت که من زیادی کوتاه آمده ام و سالها این جریان ادامه داشت و در حال حاضر دیگر رمق و علا قه ای به ادامه این زندگی ندارم و از شوهرم متنفر شده ام . بنظر من باید حقت را بگیری و در اینراه مصر باشی ،نباید مسائل حل نشده باقی بمانند .چون وقتی آدم کوتاه می آید طرف مقابل فکر می کند که شما قانع شده اید و همان روند را ادامه می دهد و متاسفانه حریم خصوصی نیز حفظ نمی شود . یعنی تمام مدت تحت کنترل قرار داری . علت این برخوردها باید ریشه یابی شود و اگر راه حلی باشد برای حل آنها اقدام شود . البته من که خودم این حرفها را می زنم کارشناس نیستم و فقط تجربه های خودم را می گویم . کل اگر طبیب بودی سر خود دوا می نمودی . من تا این لحظه برای زندگی خودم نتوانستم کاری انجام دهم چون بنظر من زن و مرد هر دو باید بخواهند و هردو مصصم باشند تا بهبودی در روابط ایجاد کنند.

rana91 عزیز با نظرت موافقم، واسه همین که این رفتارا عادتش نشه، و باعث نشه من به چشمش بی ارزش بشم، این مطالب رو بیان کردم و از دوستان و کارشناسان کمک خواستم که راهنماییم کنند.

من واسه این کوتاه میام و در مقابل حرفای زشتش آروم برخورد میکنم چون همسرم آدمه عصبیه و به خاطر مشکلات و فشارهای تو زندگیش، ظرفیتش خیلی پایین اومده، از برخوردای بدش میترسم، آخه یک بار هم روم دست بلند کرد.
به همین خاطره که میترسم باز تکرار کنه و براش عادی بشه. راه حلی که دوستان تو تاپیکه قبلی بهم دادن اینه که اون مواقع آروم باشم و جوابش رو ندم، امتحان کردم و نتیجه داده، وقتی اروم میشه، چند روزه بعد باهاش صحبت میکنم و کدورتا حل میشه.

البته به قول baby عزیز این هم هست که: مسائل رو تعمیم ندید ، به این فکر نکنید اگر امروز اینطوره پس لزوما فردا حتما اونطور خواهد شد ...
برای فردا و فرداها امروزتان را خراب نکنید.

امیدوارم همگی بتونیم زندگی آرومی بسازیم.
موفق باشی عزیزم. نا امید نشو. توکلت به خدا باشه. میتونی از دوستان راهنمایی بگیری، حتمأ نتیجه میده.
ممنون که برام وقت گذاشتی.