بچه ها بعد از 3 ماه دوري ايميل زد ؟ چكار كنم ... من گيج شدم كمك كنيد؟؟

سلام
خيلي خلاصه بگم
بعد از 3 ماه ايميل زد

توروخدا كمك كنيد؟؟؟؟

به اون خدا خوابشو ديدم به خدا دارم راست مي گم
بعد از ديدن خوابش اومدم از اتاقم بيرون
بعدرفتم ايميلمو
چك كردم تعجب كردم ايميل زده بود

خلاصه ايميلش:
اينكه گفته با سختي اين ميلو داره
ميده و اينكه من تنهاش گذاشتم ناراحته { جالبه من كي تنهاش گذاشتم؟؟؟ چرا حرفاش عوض شده؟}
و اينكه هنوز خيلي دوسم داره و عاشقمه و تا اخر عمرم ازدواج نمي كنم
و اينكه من چرا تنهاش گذاشتم و اگر پدر و مادرش بفهمن ميل زدم به تو خيلي بد مي شه و تو در حق من خيلي بدي كردي و چرا ازم طرفداري نكردي
تو ذهنم با تو حرف مي زنم و اخرش نوشته اين حقم نبود
همين


بيشتر حرفاشو گفتم



بچه ها من به خدا تنهاش نذاشتم
از اون خبري نبود حتي ديديد به دوسش چطور در موردم حرف زده بود

خلاصه من هنوز دوسش دارمو نامرد نيستم
ولي مي خوام از شما كمك بگيرم كه ايا جواب بدم اگه بدم چي بدم
و اينكه ايا براي يه زندگي مشترك بدرد هم مي خوريم

مي خوام عاقلانه و منطقي كمكم كنيد ؟؟؟؟؟
من يه غير از شما كسي ندارم ؟؟؟ اگه به دختر عمو هامم بگم با خنده مي گن برو دنبال كسه ديگه حتي اون ها هم دوستاشونو به من معرفي كردن

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بچه ها به احساسات من توجه نكنيد [color=#FF6347] همين الانم با گريه دارم اين هارو مي نويسم
اگه بگبد دبگه ادامه ندم تمومش مي كنم
و جوابشو نمي دم ....من دوسش دارم و هميشه تو قلبم هست

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

البته اينم مي خوام بدونم منظور اين ميلش چي بوده
اصلا شايد همينطور ميل زده

منتظرممممممممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

mohammad mahdi عزیز اگر حوصلشو داری یه خلاصه خیلی خیلی کوچیک از رابطتت بگو چون تاپیکتو خیلی ها نخوندن.
بعدشم آروم باش و به خودت مسلط
پس معلومه دخترخانوم مورد نظر حالش خوبه و تونسته به اینترنت دسترسی داشته باشه.(فعلا این خوبه)

پس یه خلاصه کوتاه بگو
باتشکر

سلام
<strike>به نظرم باهاش صحبت کن و در مورد همه اتفاقاتی که بین تون گذشته با همدگیه حرف بزنید
حتی اگه شده یه دیدار کوتاه داشته باشید و رو در روی هم حرف بزنید
بالاخره شما با هم رابطه داشتید چه عاطفی و چه جنسی نمیتونی همینجوری اونو در این شرایط کنار بزاری</strike>
شخصیت آدم ها پیچیده هست به این فکر کن آیا در آینده امکان داره شما و یا اون دختر خانم بخواد کینه این دوران رو به دل بگیره و یاد همه این اتفاقات بیفته و اونوقت همش دعوا و جنجال و یا نه ؟!
اگر هم یک مشاور خوب پیدا کنی و همه چی رو براش تعریف کنی بهتر میتونی نتیجه بگیری.


ویرایش : فرشته مهربان

محمد مهدی جان
سلام
خوشحالم واسه ایکه حداقل خیالت راحت شده که حالش خوبه.
خوب خدا رو شکر

من نظرم اینه داداش که به هیچ عنوان فعلاً و تو این شرایط باهاش دیدار نکنی.
چون ممکنه همه چیز خراب شه و خیلی بدتر از اونچه فکر کنی.

راجع به اینکه آیا به درد ازدواج با شما میخوره ، به نظر من بهتره با خانوادت صحبت کنی. با مادرت ، پدرت.
نه شخص دیگه ای.

ببین تو تو این سه ماه خیلی قوی بودی از این به بعد هم باید قوی و منطقی باشی.
خانوادت بهتر از هر کسی میتونن راجع به ازدواجت نظر بدن. البته باید اینم در نظر بگیرن که اون خانم با شما رابطه جن... هم داشته.

ازت خواش میکنم آروم باش . به خدا ایمان داشته باش. برات دعا میکنم.

سلام دوست عزیز..
اروم باش.خونسرد باش.فقط تو ارامش میتونی یه تصمیم درست و منطقی بگیری و اجرا کنی.

اینکه اون دختر مناسبت هست یا نه تصمیمش با خودته.چون ما که اون دخترو نمیشناسیم اما چیزی که معلومه تو اصلا کنترلی روی احساست نداری..چرا گریه میکنی؟؟
اخرش یا با هم عروسی میکنید یا نه..در هر صورت لازم نیست انقد جزع و فزع کنی.

<strike>بهتره تو یه ایمیل بهش جواب بدی و بگی که تلاش کردی از طریق خونوادت رابطتونو رسمی کنی اما پدرش اجازه نداده..و بگو که تو فکرش بودی.و قصدت رها کردنش نبوده.

بگو الانم می خوای به رابطتون یه شکل درست و حسابی بدی..اما لازمه که شرایطش جور بشه.اول پدرش اروم بشه..بلاخره غرور اون پدر یه زخمی برداشته و اون موقع عصبانی بوده.باید صبر کنی تا اروم بشه.</strike>

دوم باید خونواده خودت رو راضی کنی.

در نهایت فقط از طریق خونواده ها اقدام کن.تا وجه خوبی به اقدامت بده.

<strike>به اون دختر بگو هر وقت شرایط خونشون مساعد شد بهت خبر بده.حتی میتونین ازمادرش هم کمک بگیرید.</strike>

ویرایش : فرشته مهربان

و تو این مدت باید تبدیل بشی به یه مرد کامل تا پدر اون دختر بتونه روت حساب باز کنه.خواهشا دیگه جلوش گریه و زاری التماس درخواست نکن..مردونه پای اشتباهت وایسا اما خودتم کوچیک نکن.غرور هم نداشته باش فقط حالشو درک کن..

موفق باشی

نوشته مهربونی رو الان دیدم و باهاش موافقم.

چشم ناديا جان فقط ببخشيد كاري برام پيش اومد دير اومدم اينجا اينم خلاصه رابطه
26 سالمه 4 سال با يكي دوست بودم البته مادرش از اين جريان اطلاع داشت
عشقم واقعا پاك هست حتي اون .... با هم رابطه جنسي داشتيم
با خودم گفتم هيچ كس پيدا نمي شه كه اينطور منو دوست داشته باشه ... پس اين حق من و اونه كه براي هم باشيم ...كجاها نبود كه با هم نرفتيم از من خواست كه براي خواستگاري برم خونش اما بهش گفتم كمي صبر كن تا تابستون 91 كه پروژه به اتمام برسونم اينو به مادرشم گفته بودم
عيد امسال دعوامون شد سر دخالت هاي مادرش ... منم گوشيمو خاموش كردم ...تا 1 ساعت...ياسمين 26 تا قرص فشار خورد و خودكشي كرد....تو بيمارستان گريه مي كردم...
خلاصه دوست داشتنم هر روز زياد و زياد تر مي شد ...همينطور دخالت هاي مادر ش بيشتر و بيشتر ميشد...تا جايي كه گوشي دست مادرش بود و اس ام اس هاي منم مي خوند..يه بار دعواي ما شديد شد كه اومد جلوي خونمون و رگش زد .. داشتم سكته مادرم فهميد ....البته مادرم كمو بيش از رابطمون با خبر بود...مادرم دبگه از زماني كه ياسمين خود كشي كرد 180 درجه نظرش برگشت..ولي مي دونستم مي تونم راضيش كنم...تا اينكه پدرش فهميد ..با من بيرون قرار گداشت...بهش گفتم مي تونم دخترتونو خوشبخت كنم..اولين قراري كه با پدرش داشتم خوب پيش رفت اونم از من خوشش اومد ولي شرط گذاشت مي گفت هفته اي 1 بار در حد 10 دقيقه با هم تلفني صحبت كنيد اما نه من مي تونستم نه ياسمين .. بعد از چند روز پدرش زنگ زد گفت مردونگي كن پاتو از زندگي دختر من بيرون بكش ....خرداد همين امسال ... ديگه نه ايميلي بهم داد نه ازش خبري دادم
من حتي يكبار ديگه با پدرش قرار گذاشتم و گريه ام كردم اما بي فايده بود ... گوشيشم خاموشه. خلاصه هيچ دسترسي بهم نداريم
البته پدرش رابطه جنسي مارو فهميده بود كه اونم ياسمين خودش گفته بود
مادرش و هم پدرش ... .به ياسمين شك كردن و اونو بردن دكتر...و فهميدن كه رابطه داشتيم با هم و پدرش هم بهم گفت تو در حق من نامردي كردي
ديگه تا ديروز كه ايميل زد خبري ازش نداشتم
يعني پدرش ديگه نمي زاشت
ناديا ببخش ديگه نتونستم خلاصه كنم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

از ناديا 777 و mehrabooni عزيز كه پا به پا ي من مي اد ممنونم
از سارا@ و بهار زندگي ممنونم
از بهار زندگي كه هميشه من به خونسردي و ارامش خودم دعوت مي كنه ممنون

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

سارا جان اينكه مي گي باهاش قرار بزار
نوشته حتي يه ايميلم به من به زور زده
و الان هم هنوزم ميلي بهش نزدم مي خوام با كمك شما خيلي منطقي اين دفعه جلو برم
پس فكر نكنم الان شرايطش جوري باشه كه بتونه بياد بيرون البته شما دخترها همجنستونو بيشتر مي شناسيد

مهربوني عزيز من با نظر شما موافقم
ولي خانوادم همونطور كه گفتم دوست خواهرمو كه دندانپزشكي مي خونرو مي خوان برن خواستگاري البته من به حرف شما گوش دادمو امروز رفتم با مادرم صحبت كردم
تا حرفشو زدم (البته نگفتم كه ميل زده )گفت حتي اگه جونمم بگيرن نمي رم خواستگاري اون دختره
توروخدا بگيد چكار كنم
[color=#696969]
بهار زندگي مطمئن باش به حرفت گوش مي دم و پاي اشتباهاتم هستم
ولي 2 طرف خانواده ها مخالفن

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

[color=#6B8E23]توروخدا يه راه بگيد از ليلاي ساروان و ويدا هم مي خوام كه نظراتشونو بدن
اگه مي گيد ميل بزن
متنشو بگيد شما بهتر مي دونيد
من عاشقشم من واقعا دوسش دارم

mohammad mahdi عزیز
مشاوره دادن در این مورد مخصوص خیلی باید کارشناسی باشه و من فکر میکنم کار خیلی از بچه های تالار(از جمله خود من) نیست که بتونن نظری 100% درست بدن

راستش موضوع پیچیدست و از خیلی جهات باید دیده شه.
از نظر دختر این ماجرا
پدرش
مادرش
مادر شما

من نمونه عینی این ماجرا رو دیدم که برای یکی از دوستان برادرم پیش اومد
البته فرعیات ماجراشونو در جریان نیستم ولی کلیاتش همینجوری بود
بالاخره با تمام نارضایتیها اون 2تا باهم ازدواج کردند ولی بزرگترها نذاشتن باهم ادامه بدند و بالاخره جدا شدند

باید کااااااملا مستقل باشی و خودت به تنهایی بری جلو و بعد ازدواجم، دست دختر رو بگیریو با خودت ببری یه گوشه برای چندسال زندگی کاملا مستقل کنید تا آبا از آسیب بیوفته

ببین اگه میتونی اینکارو بکنی یاعلی
دختر هم باید توانایی اینجور زندگی مستقل برای چندسال بعد ازدواج رو داشته باشه
100% هم پای هم بمونید

با باباش هم باید بازم صحبت کنی و دلشو قرص کنی

ولی اگر اونقدددددددددر مستقل نیستی و درخودت توانایی این حرکت انقلابی رو نمیبینی به زندگیت برس و اون دختر هم بعد چند ماه (البته زجرآور) دیگه به زندگیش برمیگرده (البته امیدوارم انقدر قوی باشه که بتونه دوام بیاره)

سلام<strike> به نظر من حتما جواب میلشو بدید و بگید بهش علاقه دارید
ودرین مدت تنهاش نذاشتید
شما بعد از سه ماه هنوز بهم علاقه دارید پس معلومه هرگز فراموش نخواهید کرد پس نگذارید در آینده حسرت امروزو بخورید
من همیشه منتظر بودم شما بیایید و تعریف کنید</strike>


ویرایش : فرشته مهربان

نه ناديا نه
اينطوري نگيد شما هم مثل خانوادم حرف مي زنيد

چرا؟؟؟؟؟؟

درسته دوست دارم اون چيزي كه مي خوام بشنوم
امروز رفتم مشاوره حضوري مي گه مي تونيد زندگي كنيد ولي احتمال جدايي هم هست مي گه همه چي به خودتون بستگي داره
البته ناديا درست ميگيد ولي من عاشقشم
اينطور نامرد مي شم
اون دنيا چي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

sera جان ممنون مي خوام متنشو يكي بهم بگه براش ميل كنم؟؟؟؟؟

[color=#FF0000]پس چرا كسي هيچي نمي گه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟انقدر سخته؟؟؟؟؟؟؟

نقل قول:

---

ببین اگه میتونی اینکارو بکنی یاعلی
دختر هم باید توانایی اینجور زندگی مستقل برای چندسال بعد ازدواج رو داشته باشه
100% هم پای هم بمونید

---

پسرخوب
باید بتونی مستقل عمل کنی چون بهرحال دیگران هم در زندگی شما 2نفر نقش دارند

مادرتون خیلی دارند سخت میگیرن
به خاطر همین میگم باید مستقل باشید تا دخالتهای اطرافیان کار رو خراب نکنه

البته گفتم
نیاز به مشاوره قوی و زبردست و باتجربه هست

ایناییکه اینجا مینویسیم بیشتر تجربیات و شواهدو نظریاته

البته بچه ها ناديا راست مي گه اگه برم جاي دور مستقل باشم بهتره ولي چرا مي گن اگه قبلا رابطه جنسي داشته باشيد بعد ازدواج جدا مي شيد؟؟؟؟؟؟

بچه ها اي دستام به ياري شما احتياج داره ؟؟؟

میخواستم تاپیکتو بذارم تو تاپیکهای نیازمند کارشناس که دیدم دوست خوبمون قبلا اینکارو کرده
ایشالله که زودی کارشناسا میان و نظر میدن

پست 10 رو هم در جواب بخون

باتشکر

ناديا جان خوندم منصفانه مي گيد ولي چرا خيلي ها مخالفن؟؟؟مي خوام بدونم؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خانواده من به تحصيلات فوق العاده اهميت مي دن مهم نيست كه من چي مي گم ولي مي جنگم
البته منتظرم يكي اگه مي گه ميل بده متنشم برام بگه
يا شايدم بگيد حالا ميل نزنم

mohammad mahdi گرامی

به هیچ وجه به ایمیل پاسخ نده و ایمیلت را هم تغییر بده .

هرگونه ارتباط بین شما مسائل بغرنجی پیش خواهد آورد و ادامه دادن شما وضعیت اون دختر را عود خواهد کرد . شما هردو به بلوغ کافی برای ازدواج نرسیدید و کاملاً احساس محور هستید و قطعاً به زور هم بخواهید با هم ازدواج کنید مدتی بعد دچار مسائل عدیده خواهید شد .

نظر کارشناسی به شما بطور قاطعانه این است :

* ارتباط را دوباره برقرار نکنید ،

* کانالهای ارتباطی به روی ایشان و خودتان را ببندید .

* با بهره گیری از توقف فکر ، تمرکز زدایی ، و بستر زدایی ، ازیادآوری ایشان جلو گیری کن .

* هرگونه ارتباط شما با ایشان ضربه زدن به وی و خودتان هست ، بگذارید به کمک خانواده اش دوره قطع وابستگی را طی کند .

* به مشاوره حضوری برای دریافت کمک جهت قطع وابستگی مراجعه کن .


موفق باشید .


.

سلامی دوباره داداش خوبم

ببین خواهش میکنم ازت به حرفای فرشته مهربان گوش کن.
قطعاً ضرر نمیکنید. نه تو و نه یاسمین.

یه نکته ای میخواستم بهت بگم.
یاسمین هم یه طرف این ماجرا بوده و به میل خودش به این رابطه جنسی رضایت داده. به زور و تجاوز که نبوده.
بذار او هم پای اشتباهات خودش بایسته.

همون طور که تو پای اشتباهت ایستادی و داری تاوانشو پس میدی.

نگران نباش. اونها پدر و مادرشن. مطمئن باش خیلی دوسش دارن و مواظبشن و اذیتش نمیکنن.
مطمئن باش محمد مهدی.

یه چیز دیگه ای هم هست که میخواستم بهت بگم. شاید شنیدنش برات سخت باشه .

یاسمین دوبار خودکشی کرده. یه بار 26 تا قرص و یه بار رگ زدن.
میدونی فردا که وارد زندگی مشترک بشین تمام مدت دلت میلرزه که با یه کشمکش کوچیک ، دوباره نخواد خودشو نابود کنه.

زندگی اونقدر بالا و پایین داره که نگو. باید تمام مدت تو این ترس زندگی کنی که یه بار بیای خونه و وضع وخیم خودکشی ببینیش.

خواهش میکنم به این نکته فکر کن.تو خیلی خوب و با وجدان هستی . خیلی مرد از نظر من.
یاسمین تاوان اشتباه خودشو پس میده و مادرش که مواظب دخترش نبود .


بازم میگم . یاسمین رو رها کن (به نفعشه) و به حرفای فرشته مهربانم خوب گوش کن.

mehrabooni عزيز ممنون اخه چرا مگه نميشه مديريت كنم يعني هيچ راهي نيست نميدونم مغزم هنگ كرده جدي مي گم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

از فرشته مهربان هم ممنونم
مي خواستم بگم مي تونم ايميلي بزنم بگم 1 سال صبر كنيم و رابطه پنهاني داشته باشيم
براي اينكه مي خوام خودمو اماده كنم كه برم باهاش يه جاي دور زندگي كنم ...
يا حتي اگه رابطه پنهاني نباشه بگم صبر كنيم تا من بيام خواستگاريش

فرشته مهربان من مسئولم نسبت به اون دختر ..... البته اگه اينطور كه مي گيد جدا شيم
يعني ما تو اين 4 سال الكي با هم بوديم ...
چرا همچي داره خراب مي شه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

mohammad mahdi گرامی

به هیچ وجه به ایمیل پاسخ نده و ایمیلت را هم تغییر بده .

هرگونه ارتباط بین شما مسائل بغرنجی پیش خواهد آورد و ادامه دادن شما وضعیت اون دختر را عود خواهد کرد . شما هردو به بلوغ کافی برای ازدواج نرسیدید و کاملاً احساس محور هستید و قطعاً به زور هم بخواهید با هم ازدواج کنید مدتی بعد دچار مسائل عدیده خوهید شد .

نظر کارشناسی به شما بطور قاطعانه این است :

* ارتباط را دوباره برقرار نکنید ،

* کانالهای ارتباطی به روی ایشان و خودتان را ببندید .

* با بهره گیری از توقف فکر ، تمرکز زدایی ، و بستر زدایی ، ازیادآوری ایشان جلو گیری کن .

* هرگونه ارتباط شما با ایشان ضربه زدن به وی و خودتان هست ، بگذارید به کمک خانواده اش دوره قطع وابستگی را طی کند .

* به مشاوره حضوری برای دریافت کمک جهت قطع وابستگی مراجعه کن .


موفق باشید .


.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mohammad mahdi

مي خواستم بگم مي تونم ايميلي بزنم بگم 1 سال صبر كنيم و رابطه پنهاني داشته باشيم

يا حتي اگه رابطه پنهاني نباشه بگم صبر كنيم تا من بيام خواستگاريش

---

خیر این کار رانکنید :305:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mohammad mahdi

فرشته مهربان من مسئولم نسبت به اون دختر ..... البته اگه اينطور كه مي گيد جدا شيم
يعني ما تو اين 4 سال الكي با هم بوديم ...
چرا همچي داره خراب مي شه

---

ایشون خودش مسئول خودش هست و تبعات راه اشتباهی که رفته را باید بپذیرد . شما هیچ مسئولیتی جز اینکه دوباره باهاش ارتباط برقرار نکنی نداری.

از ابتدا راه شما اشتباه بوده و این هم پیامد طبیعی یک مسیر اشتباه هست .

مهم این هست که احساساتت را کنترل کرده و دست به اشتباهات دیگر نزنی .


.

محمد مهدی
به خدا من حالی که داری رو درک میکنم.
حال اون دختر رو هم درک میکنم.
تاپیکای گذشته منو که بخونی ، خودت میبینی که منم چه زجری به خاطر ارتباطم با مردی که دوسش داشتم کشیدم.
منم از خیلی از خط قرمزای زندگیم گذشتم. رابطه جنسی داشتم و .....

هر چی که تو بگی ، من درک میکنم.

به همین دلیل میگم اینطوری به نفع هردوتونه.
بیشترم به نفع یاسمین.

من الان یاد گرفتم که اشتباه کردم وارد رابطه جنسی شدم. یاد گرفتم پای اشتباه خودم بیستم. یاد گرفتم دنبال مقصر و مسئول نگردم.
یاد گرفتم بزرگ بشم.

اما اگر اون مردی که دوستش داشتم و هنوز دوست دارم، برمیگشت ، قطعاً نمیتونستم زندگی کنم. قطعا داغون تر و نابودتر میشدم.

حالا که احساساتم کمی فروکش کرده ، متوجه این شدم که بهترین کار تو این مواقع، قطع کامل رابطه است.
واقعاً اوضاع بغرنج میشه.
واقعا نمیشه مدیریتش کرد.

من اینطوریم که عقلمو کامل از دست میدم و عنان زفتارم رو به دست احساسات بچگانه میدم.

من درکت میکنم.

mehrabooni نه نه اينطور نگيد اينطور نگيد
اي خدا اي خدا كمكم كن
فرشته مهربون خدا گفته تو هر مشكلي يه راه حل هست
شما نمي دونيد شما بوييي از عشق و احساسات نبرديد

شما دلسنگيد ... بابا گريه يه مرد اينطور در نياريد

[color=#FF0000]دلم براش تنگ شده
توروخدا
به پاي تك تكتون مي افتم كمك كنيد

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

[quote]اما اگر اون مردی که دوستش داشتم و هنوز دوست دارم، برمیگشت ، قطعاً نمیتونستم زندگی کنم
اين يعني چي يعني 100 در 100 به مشكل مي خورديد علتشم بگيد

آقا mohammad mahdi عزیز لطفا کمی آروم باشید
اینجا همه سعی دارن کمکت کنن
الان اوضاع روحی زیاد خوبی نداری و میدونم هنوز خیلی درگیر احساس و عشق و علاقه نسبت به اون دخترخانم هستی پس فعلا در این شرایط هیچ تصمیمی نگیر و فقط سعی کن آرامش خودت رو پیدا کنی
وقتی شرایط روحیت بهتر شد یکبار دیگه تمام خاطرات و اتفاقات گذشته خودت رو در ذهن مرور کن (به دور از وارد کردن احساسات، فکر کن داری یک رمان میخونی ) وحتی همه شون رو برای خودت بنویس از کوچکترین خاطره ها تا بزرگترین شون رو و همه شادی ها و رنج هایی که بخاطرش کشیدی
بعد از چند وقت که احساس بهتری پیدا کردی دوباره صفحه خاطراتت رو بخون ببین خودت به چه نتیجه ای راجع بهش میرسی
گاهی مثل شخص سومی که داره به این موضوع نگاه میکنه از این دید ببین و در ذهنت راجع به این اتفاق زندگیت جستجو و کاوش داشته باش
الان که در اوج احساس و دلتنگی هستی تصمیم نگیر بذار کمی آروم بشی
همه دوست دارن شما بهترین تصمیم و به دنبال اون بهترین سرنوشت نصیبت تون بشه.

ok ممنون سارا جان يعني الان بهش ميل ندم
ولي همتون مخالفيد
ما جرم نكرديم به خدا نكرديم
حرف ناديا كه گفته بريد راه دور زندگي كنيد بد؟؟؟
سارا اگه جوابشو ندم گناه داره
منو بيخيال شيد فقط به اون دختر فكر كنيد

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

چرا كسي اينجا جواب درستو نمي ده
من مي گم علت جدايي چي مي تونه باشه
فقط مهربوني
جواب منو خوب مي ده اخه اون مي تونه كاملا جاي ياسمين باشه

می دونم شرایط بدی داری. نمی تونم هم راهنمایی کنم.

فقط خواستم بگم که یک تفاوتهایی در کیس شما و مهربونی هست.

خانواده مهربونی تا این حد در جریان مساله اش نبودند. شاید مهربونی همه این عذابها را تنهایی کشید و این خیلی سخت ترش کرد. اقلا مادر و پدر اون دختر کنارش هستند.

مهربونی خودکشی نکرد. یاسمین دوبار اقدام به خودکشی کرده. شرایط و تحمل روانی یاسمین و مهربونی متفاوت است.

بچه ها منتظرم چرا پس كسي راه حلي نمي گه
من مي گم اگه ميگيد ميل بزنم كه صبر كنه بازم بد؟

مگه نميشه مديريت كرد
چرا جرف از جدايي و طلاق اينجا مي زنن

من مي خوام ميل بدم ؟؟؟؟؟؟؟؟
فقط متنشو مي خوام شما بگيد
اين چيز زيادي

[color=#FF0000]مي خواهيد تا يه مدت مثلا 1 هفته ميل ندم تا خوب تو همين تالارو تو تنهايي خودم خوب فكر كنم...
من ميدونم اگرم ميل ندم تا اخر عمر همو فراموش نمي كنيم

اگه هم مي گيد نه يه دليل قانع كننده بديد

مهربوني مي گه چون خودكشي كرده ديگه تو اينده به مشكل مي خوريد مگه مي شه خوب اون خواسته دوست داشتنشو به من ثابت كنه

این ارتباط باید کامل قطع بشه و هرگونه تماسی مخل قطع ارتباط هست . پس ایمیل زدن شما خلاف روند درست و سالم هست . اگر قراره راه خودت را بروی حرف دیگه ای هست ، اما اگر مشاوره میگیری ما از نظرگاه کارشناسی می گوییم هیچ پاسخی نده .

ضمناً همدردی با اینگونه روابط به دلیل آسیبهای زیاد آن مخالف است و به شما هم که تأکید کردیم که قطع کامل و یکباره ارتباط و پرهیز از هرگونه ارتباط . پس انتظار نداشته باش که اعضاء خلاف این جهت در جهت روند اشتباه شما که ایمیل زدن باشد شما را حمایت کرده و حتی متن هم برای شما تنظیم کنند . که اینکار حتی در جایی که مردی برای همسرش بخواهد چنین کند هم غلط است ( تنظیم متن ) و خلاف اصول مشاوره و راهنمایی هست .


بهتره برخودت مسلط باشی و احساساتت را کنترل کرده و عاقلانه عمل کنی


.

محمد مهدی
سلام
من قطعاً با یاسمین تفاوت دارم، این درست.
اما مشکل طوری هستش که میشه پیش بینی کرد که چه اتفاقی میفته.
باور کن اگر تو این شرایط یک درصد احتمال این بود که تماس شما یا دیدار شما میتونست اوضاع رو بهتر کنه، بهت میگفتم به اون یک درصد ، امیدوار باش و حتما بینش یا ایمیل بده.
اما وقتی این احتمال وجود نداره، آخه این اشتباه محضه که بری به دیدنش یا ایمیل بزنی.
من خوشحالم که ازش خبری شد و تو متوجه شدی حالش خوبه. اما دوست داری این حال خوب دوباره خراب شه؟؟
من اگه میگم زجر کشیدم، باور کن. من واقعاً له شدم. از کسی بریدم که بدون او نفس کشیدنم برام سخت بود. بدون او زندگی معنا نداشت و هنوزم معنا نداره.
من عاشقش بودم . درست مثل تو و یاسمین که عاشق همید. هنوزم هستم. پس بدون درکت میکنم.
من اگه میگم اون مردی که دوست داشتم ،اگه برمیگشت، نمیتونستم زندگی کنم، راست میگم. رابطه جنسی منو داغون کرده بود. از طرفی کافی بود " از تو به یک اشاره ، از من به سر دویدن"
اگه بعد از اینکه رابطمونو تموم کردیم (با همه سختیش و دردناکی) ، دوباره برمیگشت ، منم به سر برمیگشتم پیشش و این دور باطل همچنان ادامه داشت. همچنان من بودم و رابطه جنسی و وابستگی و دوباره تکرار و ....
خیلی خیلی تحمل کردم . خیلی عذاب کشیدم . تنها بودم. حداقل یاسمین پدر و مادرش کنارشن و دخترشونو دوست دارن و مواظبشن و میبرنش دکتر و ...
اما من واقعا تنها بودم. تنها رفتم دکتر. تمام مدت نقش بازی کردم تا مبادا اشکم بریزه و خانوادم ام بفهمن.
همونطور که دیدن اشک تو به عنوان یه مرد برام سخته، فرو بردن بغض خودمم برام سخت بود. فقط تحمل . فقط ایمان به خدا به داد من رسید و تالار خوب و پر رونق همدردی.
فرض کن این رابطه رو شروع کردی. فرض کن ایمیل زدی ، آخرش که چی؟
هنوز نتونستی خانوادت رو راضی کنی، چرا دوباره به یاسمین امید واهی بدی؟ چرا دوباره به خودت وابسته اش کنی ؟ میگی دلت تنگ شده ، قربون دلت برم داداش حق داری اما به خاطر اون دختر تحمل کن. کمی ازش دور شو تا آبا از آسیاب بیوفته.
فرض کن از نظر مالی هم مستقل شدی و یاسمنو گرفتی و رفتی یه جای دور واسه زندگی. میتونی از خانوادت بگذری؟ یاسمین از خانوادش می گذشت ؟ پدر و مادرش چی ؟ پدر و مادرت چی؟
شاید بتونی با گذشت زمان رضایت خانوادت رو بگیری ، اونوقت برای خواستگاری رسمی و یه رابطه حلال و محرم ، اقدام کنی. اما الان همه چیز خراب میشه.فقط همین.
راستی من منظورم این نبود که چون یاسمین خودکشی کرده، پس نمیتونه با تو ازدواج کنه. من گفتم میتونه باتو ازدواج کنه اما این احتمال هست که دوباره ام این کارو بکنه. تو میگی برای اثبات عشقش این کارو کرده ، پس ایمانش چی؟
اگه او جونشو از دست میداد تو که عشقش بودی هرگز میتونستی خودتو ببخشی؟ تو بودی و یه عذاب همیشگی. آیا حاضری بعدها زیر یه سقف که رفتید با هر مشکلی، برای اثبات عشقش، جنازه شو ببینی.
تو رو خدا حرفامو بفهم.به فرشته مهربانم گوش کن. باور کن بیشتر از این دیگه نمیتونم حرف بزنم. گذشته دردناک خودم داره میاد جلوی چشمام و من تحمل ندارم.
:72:

داداش گلم. تورو خدا رو احساست مسلط باش.
تورو خدا حداقل تا وقتی که مطمئن نیستی که میتونی خانواده خودتو یاسمینو راضی کنی که با رضایت به این ازدواج تن بدن جواب ایمیلشو نده.واسش کور سوی امید نساز که اگه نشدهمه دنیا بریزه رو سرش.
رابطه جنسی داشتین درست ولی یاسمین این شانسو داره که با همه اشتباهی که کرده الان خانوادش پشتش هستن.
تورو خدا داداش گلم احساسی تصمیم نگیر.. واسه خودت خیال پردازی هم نکن که به هر قیمتی شده میتونم راضی کنم..

محمد مهدی حرص نخور.
اگه جوابی نمیدیم چون جواب اصلی رو فرشته مهربون و مهربونی بهت دادن.
بازخدا رو شکر که تاپیکتو گذاشتم تو تاپیک نیازمند کارشناس و فرشته اومد و قسمتهای غلط راهنماییمونو معلوم کرد وگرنه اگه طبق اشتباه ما پیش میرفتی ما هم مقصر بودیم.

میدونم خیال میکنی کسی حال تو و یاسمن رو نمیفهمه..اما اشتباه میکنی.حداقل من یکی خوب میفهمم.

مهربونی درست میگه.این وسط هیچی سرجای خودش نیست.خونواده هاتون راضی نیستن.تو اماده ازدواج نیستی..یاسمن برای ازدواج اماده نیست.رابطتون پر از وابستگی بوده.

میدونم بخاطر خودکشی یاسمن دلت میسوزه و میگی چقد دوسِت داشته..منم برام پیش اومده.اون پسرخودکشی کرد و منو اگرچه عصبانی کرد اما احساساتی هم کرد که چقد دوسم داره!!
اما این ادما ضعیفن..هیجانی اند..مناسب ماها نیستن.مُردن یاسمن یا این پسر مد نظرم چه سودی برای ما داشت جز یه اندوه بزرگ و عذاب وجدان؟؟

یاسمن ناراحته..حتی سرکوفت میشنوه..ولی میگذره.
روزای سخت هم برای من گذشت.با اینکه خودم تموم کردم اما خیلی اذیت شدم ولی گذشت.و الان که برمیگردم به گذشته فکر میکنم میبینم مصلحت بوده.

شاید مصلحت تو و یاسمن همینه.
اگه با هم عروسی کردید با این اوضاع حتما به مشکل برمیخورید اونوقت به خودتون میگید کاش صبر کرده بودم..
دختر خاله من که برای رسیدن به شوهرش خودزنی کرد تا خالم اینا راضی بشن..الان که با یه بچه طلاق گرفته بهم میگه بهار به مامانم میگم کاش زده بودی منو سیاه و کبود کرده بودی اما نمیذاشتی باش عروسی کنم.

دلت میخواد سرنوشت یاسمن بشه دختر خالم؟؟و یه بچه این وسط که انگار نه پدر داره نه مادر؟؟

محمد مهدی گاهی باید گذشت..سخته..سخته..ولی تو رو اب دیده میکنه..یاسمن رو پخته میکنه..بلاخره اوضاع خونشون هم درست میشه..شلید وقتی یاسمن یاد بگیره پدرشو و زخمی که خورده رو درک کنه و معذرت بخواد.

یه کمی همه چیزو رها کن..و بشین به انتظار قسمت.

موفق باشی

سلام دست همه درد نكنه
ياسمين كيه مي رم دنبال همين دختري كه مادرم انتخاب كرده تحصيلاتش كه خوبه اندام و قيافشم كه خوبه
كي به كي به اين دختري هم كه مي رم خواستگاريش مي گم من پاك ترين پسر دنيام ... تا به حال با هيچ دختري نبودم...كيس خوبيه ... اگه ياسمينم ايميل زد مي ام اينجا به شما مي گمو با هم يه گپي مي زنيمو مي خنديم
به اين دختر بدبخت كه داره زجر مي كشه
اين دختر با اين همه بلا كه سرش اومده ... داره يه طوري به من خبر مي ده كه من بدبخت با اين همه حال دوست دارم

مي دونم صلاح منو مي خواييد
[color=#FF0000]دختر خانم هاي كه كارشناس افتخاري داريد و عضو فعال و كوشا و اصلا دكتري
هستيد قصد توهين ندارم اولا منم ادمم يكم مثل mehrabooni با من مثل داداشتون ... نرم صحبت كنيد
من از تك تك كسايي كه اينجا نظر مي دن ممنونم از فرشته مهربون از بهار زندگي از (mehrabooni) و همه و همه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

يه سوال دارم علت اينكه مي گيد بدرد هم نمي خوريد رو هم بگيد
همينجا قول مي دم خانوادمو نه به زور خيلي منطقي راضيشون كنم
مردونگيمم يه اون خانواده نشون بدم
ديگه چي مي مونه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نمي دونم انگار همه دخترا يه جور فكر مي كنن خوب علتشو بگيد ؟؟شايدم اينچا مي خواهيد هر چي تلافي هر چي پسر سر من بچاره بياريد

اگه اينور كه مي گم نيست علتشو بگيد... گفتم اگه خانواده هارو راضي كنيم به همراه ياسمين بازم مشكلي؟؟؟

من یک سوال دارم.

اگر محمد مهدی خانواده اش را راضی کنه و بره خواستگاری یاسمین، اشکال این خواستگاری چیه؟

می دونم که یاسمین دوبار اقدام به خودکشی کرده، رابطه پنهانی داشته، به خانواده اش دروغ گفته، برخلاف عرف و شرع و اخلاق رفتار کرده ... خب پس دختری هست که یک سری مشکلات تربیتی و روحی داره. اما آیا بخاطر این مشکلات باید ازدواج نکنه؟
مگه همه ما بی عیب و نقص هستیم؟

من خودم با کسی که اقدام به خودکشی کنه دوستی هم نمی تونم داشته باشم چه برسه به ارتباط نزدیک یا ازدواج.
این ضعف را نمی تونم بپذیرم. شاید هم ایراد از من هست !

اما الان داشتم فکر می کردم که یاسمین قصد خودکشی داشته و موفق نشده. دلیل نمی شه که هیچوقت ازدواج نکنه بخاطر این قصد غلط.

اگر هم قرار هست که درمان بشه یا قرار هست یا ... چرا با محمد مهدی نه؟

یاسمین قرار هست که در آینده ازدواج کنه. چرا با محمد مهدی ازدواج نکنه؟

افرين پيدا عزيز افرين خيلي به جا بود ببنيد شما شايد الان بگيد من مي خوام به زور خودمو وخو دتونو قانع كنم كه با ياسمين ازدواج كنم
مگه نميگيد نكن
ok همينجا قول مي دم گوش بدم ولي تا دليلي كه منطقي نباشه قبول نمي كنم:324:

دوستان در پاسخ محمد مهدی به این سوال که به او ایمیل بدهد یا نه راهنمایی دادند و راهنمائیهایی که نهی وی از این کار بوده مورد تأیید است .


اگر ایشان سئوال می کردکه : اگر خانواده ام را راضی کنم که برویم خواستگاری نظرتان چیست ، قطعاً راهنماییها طور دیگری بود و تشویق می شد به این اقدام .

در خصوص برقراری هرگونه ارتباط بین فردی و پنهان و آشکار اکیداً همدردی نظر مخالف دارد . اما بی آنکه چنین ارتباطی بین دو نفر برقرار شود ، محمد مهدی با خانواده اش وارد گفتگوی منطقی و اصولی شود و بنا به دلایل منطقی و رفتار بالغانه اش ثابت کند که هم بلوغ ازدواج را پیدا کرده هم بنا به ادله محکم و منطقی و قاطع خواهان خواستگاری رفتن برای این دختر هست ، ما خواهیم گفت نظر ما نسبت به این تصمیم مثبت است .

ایشان اگر مستقل ، قاطع و آماده ازدواج باشد و از راه درست و صرفاً خواستگاری رسمی وارد شود و بعد از اعلام به خانواده ، در صورتی که آنها بدون دلیل منطقی وی را همراهی نکنند ما می گوییم شخصاً خواستگاری برو و همه مسئولیتها را بپذیر .

نهی ما برای برقراری هرگونه ارتباط عشقولانه و دوستی به امید یه وقتی بشود ازدواج کرد است

برقراری هرگونه ارتباطی ، و هرگونه اشتغال ذهنی احساسی و .... >>>> خیـــــــــــــــــــــــ ــر

اقدام رسمی برای خواستگاری و پذیرفتن تمام مسئولیتهای آن >>>> آری


ما وظیفه داریم راهنمایی درست و اصولی داشته باشیم ، نه اینکه باب میل مراجع راه نشان دهد . خواه پند گیرد خواه ملال


.

ديدي كسي جوابي بده
بگذريم

دست فرشته مهربون بازم ممنون

ولي من گيج شدم بريد يه بار ديگه نظر همديگرو بخونيم
همه يه طوري گفتن كه اين فرد به درد تو نمي خورهمن سوالم اينكه ايا اين فرد به درد من مي خوره اين فكر و هم بكنيد كه خانواده دو طرف هم راضي
حالا چي
شما اصلا منظور منو نفهميديد مگه من ميگم دوستي كنيم

داداش عزیز. بنظرم تو تا الان نمیدونستی یاسمین اصلا حالش خوب هست یا نه. اصلا دیگه دوست داره یا نه.و هزارتا سوال دیگه..
اولا یه خواهش الان که میل داده بازم فکر نکن که حتما میخوادت و حتما اگه پا پیش بزاری جواب مثبت میده..
منم یه دخترم بخدا. یه وقتایی دخترا واسه یه دلایلی احساساتی میشن و اینارو میگن.
من اگه میگم جواب ایمیلشو الان نده دلایلم ایناست.
الان 3 ماه گذشته نمیگم کامل ولی یاسمین هم یکم عادت کرده. تازه فقط یه ایمیل داده. ممکنه پیش خودش این احتمالو بده که تو ایمیلو ندیدی یا اصلا آدرس ایمیلتو عوض کردی یا هزار احتمال دیگه که تو نخوندی پس واسه جواب ندادنت ناراحت نمیشه.ولی تو الن میدونی که شاید هنوز یه احتمالی واسه علاقه باشه.
دومیش اگه جواب بدی و خدای نکرده نتونی خانوادتو یا خانوادشو راضی کنی.. نمیگم با زور. با زور حتما میتونی ولی فایده نداره اونجوری.. با زور میخواین برین سر زندی گه هیچکی پشتتون نباشه!! با دختری که اینقد احساساتی هست!! الان احساساتش واسه تو اینجوری هست چون به تو نرسیده. پس فردا واسه بی محلی مامان باباشم ممکنه دس به خودکشی بزنه..
اصلا اگه جواب بدی و بفهمه که باز داره اصرار میکنی و باباش نمیزاره ممکنه واسه کار باباش باز خودکشی..
اگه خدای نکرده بلایی سرش بیاد تو خودتو میبخشی!! تو که نمیتونی تضمین بدی حتما با 2بار حرف زدن باباش قبول میکنه و کار به اونجا نمیرسه.
بنظرم بدون اینکه جواب یاسمینو بدی. سعی کن خانواده خودتو یاسمینو راضی کنی.راضی با دلشون نه با زور. یه جوری که ببخشنت و بخوان دامادشون بشی نه با زور تو و خودکشی یاسمین.
اون وقت اگه همهچیز جور شد خب میری خواستگاری خب. ولی تا جور نشدن همه چیر جوابشو نده. بخاطر همون دخترم که شده جوابشو نده. نزار بازم با احساساتش بازه بشه.اونم الان حیلی اذیت شده.. با جواب دادن تو آتیش زیر خواکستر روشن میشه..

محمد مهدی عزیز
شما این رابطه رو از اول با احساسات شدید شروع کردین و کاملا بی برنامه پیش رفتین سندشم اینه که بدون در نظر گرفتن پیامدهاش وارد فاز رابطه جنسی شدین.
الان هم از حرفاتون مشخصه که عوض نشدین و همچنان میخواین بی برنامه پیش برین.
من کاملا صحبتهای فرشته مهربون رو درک میکنم.میدونین مخالفت شدید هر دو خونواده یعنی چی؟؟!واقعا به تبعاتش فکر کردین؟!
تازه این رابطه به خاطر عدم وجود منطق(چه در شما و چه در اون خانوم)به بدترین حالت رسیده!یعنی به هیچ وجه نتونستین مدیریت داشته باشین.الان هم با این احساسات جوشانی که دارین مطمئنا نخواهین تونست باز هم مدیریت کنین.
شما که اینجا برای مشاوره اومدین باید حرف مشاورها رو قبول کنین و یا حداقل روشون فکر کنین.
به نظر من هم قطع این رابطه که هیچکدوم از طرفین حتی یه ذره قادر به مدیریتش نبودن و نیستن بهترین چاره س.شما و اون خانوم هر کدومتون باید با کسانی ازدواج کنین که دید منطقی بازتری داشته باشه.
ولی اگر هم میخواین این رابطه رو ادامه بدین باید باید خونواده هاتون رو راضی کنین.ولی نه با توروخدا و واسش میمیرم و .... این حرفای احساسی!
مطمین باشین اگه خونواده ها تون در شما رفتار و حرکات محکم و مدیرانه و منطقی میدیدن رو حرفا و نظراتتون تامل میکردن.عامل این رفتار خونواده ها خود شما بودین
لطفا به خودتون بیاین و سنجیده تر باشین اقا.یه مرد که نباید اینهمه احساساتی باشه و خودشو عاجز جلوه بده.
دنبال دلایل منطقی واسه خونوادتون بگردین و محکم باشین وگرنه اگه نمیتونین بیخیال این رابطه بشین.
ببخشین اگه کمی تند رفتم.ولی بدونین که اگه یه روز بیاین اینجا و بگین به کمک منطقم بهترین راه رو رفتم من بیشتر از همه خوشحال میشم.
با کمک تصمیمای درست موفق باشین.همیشه و هرکجا:72:

محمد مهدی عزیز سلام

برادر گرامی بیا با هم از یک منظر دیگر به قضیه نگاه کنیم.

شما میگی که من این دختر رو دوست دارم و میخوام به عنوان کیس ازدواج بهش نگاه کنم. خوب طبیعی هم هست

که بعد از این همه مدت رابطه بهش علاقه داشته باشی.

اما یک پیشنهاد خوب برات دارم. اگر میگی که عاشقشی پس شرایط ازدواج رو مهیا کن. شرایط ازدواج چیه؟ بهت میگم

1- باید کاملا احساساتت رو تعدیل کنی! زندگی مشترک به یک مرد محکم ، منطقی ، با اراده و مقتدر احتیاج داره که

با احساسات متغیر مبارزه می کنه و تمام ناملایمات رو با صلابت در طول زندگی تحمل می کنه! چس باید احساساتت

رو تعدیل کنی و منطقی بشی! یعنی چی؟ یعنی باید روی خودت کار کنی. در این مدت هم شما آرام میشی هم

اون دختر. رابطتون هم قطعه تو این مدت. اگر قرار باشه قسمتتون باشه خدا شما رو به ایشون میرسونه. پس توکل

کن به خدا!

2- باید شرایط مالی رو مهیا کنی برای خودت. کار خوب با حقوقی که بتونی یک زندگی رو بگردونی ، پس اندازی

برای اجاره مسکن و پرداخت اقساط احتمالی ، و هزینه های مراسم عروسی.

3- در گام بعد باید خانواده خودت رو راضی کنی. به شیوه منطقی و با استدلال محکم نه با احساسات و از سر

دلسوزی و عبارات عاطفی بلکه باید ثابت کنی این دختر به درد زندگیت میخوره و میتونه مادر خوبی برای فرزندانت

بشه!

4- باید خانواده دختر رو راضی کنی با شرایط مساعدی که ایجاد کردی.

5- با دختر خانم پیش مشاور ازدواج و روانشناس برای درمان روحی دختر خام بری تا نرمال شه برای ازدواج!

6- تمام سختی های این راه رو به جون بخری! پای همه چیزش بایستی و کم نیاری.

7- اگر همه این موارد رو رفتی و در طی این مراحل پیش یک مشاور خوب با رویکرد دینی هم رفتی که بهت در طی

مسیر کمک کنه و باز دختر خانم رو خواستی باهاش ازدواج می کنی. البته باز باید به صلاح خداوند در تمام این

مراحل احترام بگذای و بپذیری خدا برات بهترین رو میخواد و ممکنه نتیجه به دلخواه تو نباشه اما به صلاحت باشه.

برای ورود به زندگی مشترک باید احساست کودکانه ، خودکشی در مقابله با مشکلات ، هیجانات زود گذر و .. بره

کنار و یک زن و مرد قوی و با مدیریت صحیح برای آینده تصمیم بگیرن. پس روی شخصیتت از الان شروع به کار کن.

برای زندگیت برنامه بریز. زمانبندی کن و هدف مشخص با جزئیات و زمان بگذار و براش تلاش کن.

مطالعت رو زیاد کن و کنترل احساسات رو یاد بگیر با مطالعه و اجرای عملی.

انشالا که هر چی صلاحته همون میشه.

اما تا این شرایط بالا رو مهیا نکردی دختر رو هم امیدوار نکن. اول شرایط رو مهیا کن بعد اقدام کن.

پیروز باشی.

:72:

بچه ها واقعا ممنون ولي يه چيز بگم ناراحت نمي شيد
من الان حدود 8 بار كه تمام متن ها و نظراتتونو خوندم
از bahar shadi ممنون از نيلوي عاشق هم ممنون از hampa هم ممنون ولي هيچي نفهميدم
گفتم شايد اينجا به يه راه درست و منطقي برسم
ولي هيچ كدومتون منظور سوال منو نفهميديد
البته اشاره اي كرديد اما من هيچي كه نفهميدم به كنار بدتر گيج شدم

بچه ها به نظرتون احتمال داره كه يه دفعه جلوي دانشگاه پيداش بشه
مي دونه از قبل چه درس هايي و چه روزايي كلاس دارم
اگه ديدمش چيكار كنم
بيايييد به من يه كمك كنيد
من مي گم مي رم خواستگاريش
تو اين تالار چرا كسي منظور سوالمو نمي فهمه؟؟؟
چرا جواب قانع كننده نميديد؟/

جناب محمد مهدی

تا وقتی که شما اینچنین احساساتی انتظار داشته باشی که اعضاء باب میل شماحرف بزنند در راهنمائیهای دقت نخواهی کرد ( چطوره مشخص کنی دوست داری چه چیزی اعضاء به شما بگویند تا بهتر بدانیم )

اینکه شما دو نفر به درد هم می خورید یا نه و از اعضاء خواسته ای این را بگویند در تعارض با شدت و حدت شما برای برقراری ارتباط تا آنجاست که بخواهی متن ایمیل برای یاسمین را دوستان بهت بگویند که برایش بفرستی و ....

شما متوجه عمق راهنماییها نمی شوی چون سئوالت با آنچه دلت میخواهد بشنوی همسو نیست وقتی هرچه دلت می خواهد را نمی بینی فکر می کنی کسی متوجه منظور سئوالت نشده .
شاید برای آنکه :
وقتی مواجه با دلیل منطقی برای عدم برقراری ارتباط می شوی ، حرف از خواستگاری و ازدواج می زنی ، وقتی می گوییم خواستگاری را کسی منع نمی کند اما هیچ ارتباطی تا قبل از خواستگاری رسمی برقرار نشه ، حرف از اینکه بگویید اصلاً به درد هم می خوریم یا نه می زنی که لابد اگر گفیتم نه ، بگویید دلیل بیاورید من اینجوری قبول نمی کنم ، و اگر گفتیم آری بگویید پس وقتی بدرد هم میخوریم رابطه برقرار می کنیم تا وقتی برم خواستگاری باز اگر منعت کردند یک بهانه دیگر و .... این رفتارهای شما کودکانه ( احساساتی) هست و گرنه اگر در نقل قول زیر دقت می کردی و بالغانه توجه به راهنمایی می کردی الآن می دیدی که جواب سوال پست اخیرت که آیا به درد هم می خورید را من قبلاً دادم و دلیل هم آورده ام .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

شما هردو به بلوغ کافی برای ازدواج نرسیدید و کاملاً احساس محور هستید و قطعاً به زور هم بخواهید با هم ازدواج کنید مدتی بعد دچار مسائل عدیده خواهید شد .




.

---

شما بسیار احساساتی هستی و در این شرایط قدرت تصمیم گیری عاقلانه نداری و در همین تاپیک بارها خواسته ای دیگران برایت تعیین تکلیف کنند ( یعنی عدم توانایی در تصمیم گیری ) و ضعفهای دیگری که نزد روانشناس بروی برایت روشن خواهد کرد ، با این روحیات نه تنها به درد یاسمین نمیخوری که به درد هیچ دختر دیگری هم نمی خوری ، پس بهتره تمرکزت را فعلاً از ازدواج برداری و دنبال شناخت بیشتر خودت و تغییراتی لازم برآیی .

یاسمین را نمی شناسیم و از کلام و زبان شما هم نمی توانیم او را درست بشناسیم پس شمایی که تا اینجا شناختیم را مناسب یاسمین نمی بینیم .


.