-
تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام،
این تاپیک تا حدودی مربوط می شود به یک تاپیک قدیمی من: ازدواج و مشکلات ایرانیان خارج از کشور
در اون تاپیک من نوشته بودم که تعداد دخترانی که می شناسم خیلی کم هست و اونهایی هم که هستند تفاوت های زیادی با من دارند. دوستان راهکارهایی دادند، ولی نتوانستم هیچ کدام رو عملی کنم.
در این تاپیک می خواهم بیشتر به شخصیت خودم بپردازم تا با کمک شما نتیجه گیری کنم که چه دختری مناسب من هست و آیا باید دنبال راهی جدید برای پیدا کردن همسر باشم و یا اینکه یکی از راهکارهایی که در تاپیک قبلی بهم پیشنهاد شد رو جدی تر دنبال کنم.
من بیشتر عمرم رو در اینجا بودم و شخصیتم در اینجا شکل گرفته. از طرف دیگر از خانواده ام و فرهنگی که در خانواده ما حاکم بود دور نشدم. در طول سالیان سال من هم فرهنگ ایران رو دیدم و هم فرهنگ اینجا رو، و این 2 فرهنگ و خلق و خوی رو با هم ترکیب کردم و برای خودم اون شخصیتی رو ساختم که از نظرم بهترین بود. ولی من به مشکلی برخوردم... و اون اینکه احساس می کنم به هیچ جامعه ای تعلق ندارم. اون بخش ایرانی که در وجود من هست، من رو از جامعه اینجا متمایز می کند. و از طرف دیگر من با ایرانیان داخل ایران هم خیلی فرق می کنم. این فرق رو به خصوص وقتی متوجه می شوم که به ایران میام و یا خودم رو با فامیل و دوستانم در ایران مقایسه می کنم. اسمش این هست که من در اینجا در "غربت" زندگی می کنم. ولی من در ایران هم در غربت هستم!!
و حالا وقتی بحث ازدواج پیش می آید، نمی دانم چه کسی مناسب من هست.
در تاپیک قبلی گفتید با دختری در ایران ازدواج کن. یک سری مشکلات که بر سر این راه هست رو در تاپیک قبلی گفتم. باز هم می توانم در صورت نیاز مشکلات دیگر بر سر این راه رو در این تاپیک بگویم.
و مسئله دیگر این هست که من اصلاً می توانم با دختری که در ایران بزرگ شده زندگی کنم؟ یا اون دختر می تواند با من زندگی کند؟
و یا فکر می کنم که آیا من می توانم با یک شخص غیر ایرانی ازدواج کنم؟ فکر می کنم تفاوت ها خیلی هستند... به خصوص مسائل مذهبی.
گزینه آخر یک شخصی مثل خودم هست. ولی باز بر می گردیم سر همان حرف اول من که تعداد اینگونه افراد خیلی کم هست...
من نمی خواهم از سر ناچاری با یک کسی که تنها 50-60% معیارهای من رو دارد ازدواج کنم...
ولی امیدم کم شده... حقیقتش خیلی ناامید شده بودم! تا اینکه قرآن رو باز کردم و همان اول صفحه این آیه اومد:
و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند! (یوسف 87)
توکل باید کرد. ولی همزمان باید دنبال راه حلی برای مشکلم باشم...
می توانید کمکم کنید؟
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام
حامد جان همونطور كه ميدوني من هم كمابيش درگير مسائل مشابه هستم
چند تا سوال ازت دارم
اول اينكه ميشه توضيح بدي تفاوتي كه بين خودت و ايراني هايي كه ايران هستند ميبيني در چه زمينه هايي هست؟
دوم اينكه ايا با كسي در ايران به قصد ازدواج در ارتباط بودي يا نه؟ اگه نه چرا و اگه اره نتيجه و برداشتت چي بود؟
سوم اينكه جمعيت ايراني ها شهرتون چقدر هست و ايا شهر بزرگتري در نزديكي شما هست كه ايراني بيشتر داشته باشه؟
و بالاخره اينكه نظرت راجع به دخترهايي كه از ايران مياند و دخترهايي كه انجا بزرگ شدند چيه؟ چه تفاوتهايي بين خودت و اين دو دسته ميبيني؟
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام آقا سید،
ممنون از پاسخ.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
اول اينكه ميشه توضيح بدي تفاوتي كه بين خودت و ايراني هايي كه ايران هستند ميبيني در چه زمينه هايي هست؟
من از نظر اخلاقی و روحیات فرق کردم. مسئله اینجاست که من دیگر مثل زمان کودکی احساس تعلق به ایران ندارم. فاصله فکری بین من و همسن و سالهای من در ایران زیاد شده. همسن های من در ایران فکر می کنند که من نمی توانم اونها رو درک کنم. و واقعیت اینه که من خیلی از رفتارها و تصمیمات آشنایانم در ایران رو نمی فهمم. ولی همه اینها به خاطر شرایط جامعه ایران هست. جامعه ای که من فقط تا سن 11 سالگی و اون هم از دید یک کودک تجربه اش کردم. من در خیابون های ایران دخترانی رو می بینم که با وضع های عجیب غریب راه می روند... و اگر بخواهی از قشر مذهبی جامعه کسی رو انتخاب کنی، مشکل این هست که چنین کسی معمولاً تحمل زندگی در خارج از کشور رو نخواهد داشت. و من هم درست هست اعتقادات مذهبی دارم، ولی مذهبی بودن من فرق می کند با مذهبی بودن یک فرد در ایران...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
دوم اينكه ايا با كسي در ايران به قصد ازدواج در ارتباط بودي يا نه؟ اگه نه چرا و اگه اره نتيجه و برداشتت چي بود؟
من یکبار یک جلسه خواستگاری یک دختری در ایران رفتم (در تاپیک قبلی گفتم). از نظر مذهبی طرز فکرها شبیه هم بود. پدرهامون هم از قدیم همدیگر رو می شناختند. ولی مشکل اینجا بود که شرط پدرش برای ازدواج برگشت من به ایران بود. و مسئله ی دیگر اینکه من به این خاطر برنامه ام رو جور کردم و یک ماه و نیم در ایران بودم (چیزی که در حالت عادی برایم امکان پذیر نیست)، ولی مراسم خواستگاری مراحل پیچیده ای دارد (یا بهتر بگویم پدر مادرها پیچیده اش می کنند) به این صورت که فقط توانستم 2 بار دختر رو ببینم که تازه یک جلسه اش هم اصلاً یک مهمانی ساده خانوادگی بود و حرف ازدواج نبود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
سوم اينكه جمعيت ايراني ها شهرتون چقدر هست و ايا شهر بزرگتري در نزديكي شما هست كه ايراني بيشتر داشته باشه؟
جمعیت ایرانی ها اینجا کم نیست! ولی فاکتور مذهب رو که در نظر بگیریم، می مانند کسانی که به مسجد می آیند که حدود 400 نفر هستند. ولی از توی اینها شاید 10 دختر 19-25 ساله مجرد پیدا کنی. حالا فیلتر ظاهر و فرهنگ خانواده ها رو هم اضافه کنم دیگر کسی باقی نمی ماند. چه برسد به بقیه معیارها!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
و بالاخره اينكه نظرت راجع به دخترهايي كه از ايران مياند و دخترهايي كه انجا بزرگ شدند چيه؟ چه تفاوتهايي بين خودت و اين دو دسته ميبيني؟
یک گروه مناسب دخترهایی هستند که خودشون از ایران مهاجرت می کنند و می آیند. ولی در این 6 سالی که من در دانشگاه هستم 2 مورد بوده که سنشون به من می خورده. یکی از اونها با سلیقه من جور در نمی آمد و حالا هم دوست پسر خارجی دارد!
و مورد دیگر هم برای ازدواج اقدام کردم، ولی در آخر به علت تفاوت های مذهبی و فرهنگی و مسائل دیگر رابطه به هم خورد.
یک فکری من رو اذیت می کنه. و اون اینکه با خودم میگم اون دختری که مد نظر من هست و در ایران زندگی می کنه، چه دلیلی دارد که با من ازدواج بکنه؟! اون به جز من خواستگارهای دیگر از شهر خودش خواهد داشت که برایش خیلی مناسب تر هستند! چرا مناسب تر؟ چون ازدواج با من کار راحتی نیست. من یک فردی هستم از یک کشور غریب، مراحل شناخت خیلی سخت تر خواهد بود، و ازدواج با من یعنی دور شدن از پدر مادر و مهاجرت و زندگی در یک کشور غریب.
برای همین نسبت به دخترانی که در ایران قصد ازدواج با من دارند دلچرکین هستم. احساس می کنم حتی اگر هم قصد اصلیشون استفاده از من برای مهاجرت نباشه، باز هم این فاکتور خارج رفتن شاید روی تصمیم گیریشون تاثیر بگذارد. چطور می توانم مطمئن بشوم که من رو به خاطر خودم می خواهد... خیلی کار سخته.
به خصوص وقتی در اطرافیان خودم دیدم که دختر اومده اینجا و بعد از اینکه ویزایش حل شد، پسر رو ول کرده. و یا مسئله دیگر این بوده که دختر به اینجا اومده، ولی دائم تنها و دلتنگ خانواده اش هست و زندگی خوبی ندارد...
ممنونم.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
دقیقا درک میکنم چی میگی ... خودم همه این مسائل را کم و بیش لمس کردم. من با اینکه وقتی اومدم اینجا ۲۷ سال داشتم الان که به این ۵ سال نگاه میکنم میبینم خیلی تغیر کردم اما شاید من بیش از شما ایرانی باقی مونده باشم.
به نظرم ی بعد این تعارض بین خاسته ها کاری به خارج بودن نداره و برا همه پیش میاد. من ی تاپیک دار این زمینه داشتم که البته مثل بقیه تاپیکم میرا بود :311: (نمیدونم لینک تاپیک را چجور میشه گذاشت)
من الان چند تا نکته به ذهنم میرسه
--- اگه اشتباه نکنم شما احتمال زیاد نمی خاهی برگردی ایران اگر این فرض درست باشه من فکر کنم بهترین گزینه برا شما دختری باشه که اونجا بزرگ شده یا مهاجرت کرده و یا کسی که مطمئن هست که میتونه اونجا بمونه(یعنی تجربه خارج زندگی کردن را داشته)
--- شما میگی جمعیت ایرانی ها زیادند اما با توجه به مذهب میشه کسانی که میاند مسجد... من این استدلال را قبول ندارم خیلی ها مذهبی هستند اما مسجد نمیرند ... من خودم دوستان دارم اینجا که مذهبیاند اما اهل مسجد نیستند.... بنابرین فکر کنم ی کم باید دامنه جوستوجوت را وسیع تر کنی... بعد هم میتونی از کسانی که مسجد میاند کمک بگیری چون معمولا آدم های مذهبی (یا کلا آدم ها ) با همسنخ های خودشون رفت و آمد دارند بنابرین ممکن بتونند موردهای خوبی را بهت معرفی کنند
--- در مورد اینکه چرا ی دختر از ایران باید با شما ازدواج کنه باید بگم اولا الان به دلیل شرایط بد ازدواج در ایران و بعد هم شرایط اجتماعی و اقتصادی بد ، همچنین آمار زیاد مهاجرت، مردم خیلی راحت تر از قبل دختر به خارج میدند و دختر ها هم راحت تر از قبل قبول میکنند (این را از تجربه خودم میگم) ... بنابرین دختری ممکنه الرغم مشکلات ازدواج با فردی در خارج بپذیرد که بیاد وقتی بدونه باقی شرایط خوبه
البته و صد البته من ان ریسک هایی که گفتی را انکار نمیکنم. خودم با این که امکان اقامت در این کشور را دارم اما به هیچ کدوم از کسانی که خاستگاری کردم نگفتم که ان فرد به طمع ویزا به خاهد بیاد (در مورد تو نمیدونم چجور میشه این ریسک را کم کرد اما تجربه من میگه توی حرف زدن با فرد و نگاه به اینکه برداشتش از زندگی خارج از کشور چی میتونی بفهمی شیفته خارج هست یا نه .... همچنین از گذشته فرد و دوستانش میشه این را فهمید چون معمولان ما راجع به آرزو ها و خاستهامون با دوستانمون صحبت میکنیم ) ... اما اینم بدون خیلی این چیزا به اصالت و شخصیت طرف برمیگرده ی آدم اصیل هیچوقت ی آدم را برا ی ویزا بازیچه خودش نمیکنه
چون میدونم فرد مذهبی هستی این را میگم شاید بدردت خورد (البته اگه نگی تو اگر طبیب بودی سر خود دو نمودی :311:)
این آیات سوره طلاق را میگند هر کس صبح بعد از نماز صبح ۳ بر بخونه خدا روزیش را وسیع میکنه... من فکر کنم دلیلش هم اینه که امید و ایمان آدم به خدا زیاد تر میشه و مطمئن میشه خدا هر جور بخاد رزقت را میرسونه بعلاوه اینکه به آدم یادآوری میکنه که تقوای الهی داشته باشه
وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿٢﴾ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ﴿٣﴾
من خودم فکر میکنم ازدواج ی رزق بنابرین باید از خدا خاست که این رزق را برامون مقدر کنه به بهتین شکلش و نکته که هست اینه که خدا میتونه از جائی که گمان نمیبری بهت برسونه بشرطی که بتونی تقوا داشته باشی و توکل کنی (خودم هیچ کدوم را ندارم برا همین مجرد موندم :302:)
انشالله آنچه خیر و مصلحت هست برا هممون رقم بخوره
:72:
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام آقا حامد
اول بگذارین چند تا امیدواری خوب بهتون بدم که نا امید نباشین.
حتی کسانی که در ایران هستن ، وقتی پای یک نفر که هم شان آدم از همه لحاظ باشه برای ازدواج ، دچار مشکل
میشن. چون واقعا تو هر کجای عالم که باشی باز هم انسانهای هم کفو آدم خیلی کمن و شاید تنها یک نفر در سراسر
زمین هم کفو شما باشه. اینو برای این میگم که حتی من هم که در قلب ایران زندگی می کنم از بین این همه خواستگار
هنوز نتونستم کسی رو که از همه لحاظ بهم بخوره پیدا کنم و گاهی با خودم می گم اصلا همچین کسی هست؟
اینا رو گفتم که فکر نکنین تنهایین توی این حس چون واقعا آدم مناسب با خانواده مناسب و تفکر و طرز فکر مشابه و
شرایط فرهنگی و اجتماعی و حتی دیدگاه سیاسی و دینی که افراطی نباشه بسیار کم و حتی نایابه.
آیتم بعدی که من متوجهش شدم اینه که شما دنبال دختری با تفکر مذهبی می گردین . امکانش هست ازتون
بپرسم که منظورتون از خانواده مذهبی چیه؟ خانواده ای صرفا با پوشش مذهبی خاص یا کلا منظورتون خانواده
معتقد و با پوششی ساده با تفکر مذهبیه؟ اینو گفتم چون بین این دودسته در ایران خیلی فرق هست. میخوام بگم دایره
انتخابتون رو گسترده تر کنین. چون من دخترانی رو می شناسم که بسیار معتقد و اصیل هستن و دوست دارن
برای ادامه تحصیل از ایران برن اما گزینه مناسبی پیدا نمی کنن و ترس شما رو دارن که اگر از اینجا ازدواج کنن و با
همسرشون برن نکنه زرق و برق اونجا همسرشون رو جو زده کنه و سایر قضایا و از طرفی نمیدونن اگر برن آیا
میتونن همسر مناسبی پیدا کنن که هم معتقد باشه هم اصیل مثل خودشون؟ یکی از دوستانم سر همین قضیه
از رفتن منصرف شد و هر وقت از من می پرسید چه کنم من می موندم بهش چی بگم و سر همین مسئله ازدواج
ایران مونده چون معتقد بود زندگی خوب داشتن از تحصیلش که دکتراش در ایران نیست مهمتره.
توصیه ای که من به شما دارم اینه که دنبال چنین تیپ دخترانی بگردین. چون این تیپ دخترها هم دنبال یک همسر
مناسب و ازدواج خوبن هم دنبال اینن که برای ادامه زندگی و تحصیل از ایران برن اما ازدواج خوب براشون مهمتره.
قرار نیست کسی شما رو بخاطر اینکه ایران نیستین انتخاب کنه و این رو یک مزیت بدونه. مطمئن باشین اگر مراحل
شناخت رو درست برین جلو انقدر ازدواج پیچیده هست که یک دختر عاقل هرگر تمرکزش رو بر روی این قضیه که
خارج بون شما رو یک مزیت بدونه نمیگذاره.
سخن آخر اینکه انتخاب های خودتون رو محدود نکنین. یعنی فقط به قول سید 1387 عزیز در مسجد دنبال دختر
نگردین. میتونین چند وقت بیاین ایران و دخترانی که اینجا هستن رو رصد کنین. برای اینکه یکم بیشتر با این شرایط
کنار بیاین و از طرفی بهتر بتونین دختران هموطنتون رو درک کنین. خواستگاری ای که رفتین پیداست از اون
مذهبیونی بودن که صحبت دختر و پسر حتی واسه ازدواج رو محدود می کنن. من خودم با اینکه مذهبی و معتقد
هستم با این قشر مشکل دارم و درکشون نمی کنم. این رو از این رو گفتم که بدونین مثلا جناب بچه مثبت هم که
در ایران هستن در این امر مشکل دارن چون گویا به اینطور خانواده ها مراجعه می کنن و دختران این خانواده ها
بر خلاف ظاهرشون اونطور که باید معتقد نیستن و میخوام بدونین این تنها مشکل شما نیست و به قولی آدم
معتقد خوش فکر و آزاد اندیش خیلی کم پیدا میشه. یا لا مذهبن یا خیلی افراطی. آدم میانه رو کلا کمه. چه دختر
چه پسر. اما با تدابیری که گفتم به خدا توکل کنین. بهر حال فرد مناسب شما جایی برای شما مقدر شده.
پس نگران نباشین. ضمنا این آیه ای که سید1387 گفتن بسیار مناسبه خوندنش چون خود من اینو تابلو کردم زدم
تو شرکت و هر روز میخونمش و واقعا روزی در برخی تنگناها از جایی میرسه که اصلا انتظارش رو ندارم.
به سوالاتم جواب بدین تا ببینیم چطور میشه راه حلی برای مسئله شما ارائه داد.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
شما که از 11 سالگی یه کشور دیگه بودین قاعدتا نباید نسبت به مذهب خیلی سخت گیر باشین.
اول اینکه نوشتین 65 پس باید 25 ساله باشین. پس زمان به اندازه ی کافی در اختیار دارین. نگران نباشین. بگردین امیدوارم کسی رو که می خواین پیدا کنین.
اما شاید لازم باشه نوع مذهبی بودنتون رو یه کمی تغییر بدین. کمتر سخت گیر باشین در این مورد. یا اینکه شاید براتون مهمه دختری که باهاش ازدواج می کنین قبلا با هیچکسی رابطه نداشته باشه و یا حتی دوست هم نبوده باشه. یه کمی این مدل سخت گیری هاتونو کم کنین چون توی خارج اونوقت شاید نتونین کسی رو با این وضع پیدا کنین. شاید فقط طرز فکرا بخواد با هم هماهنگ باشه خیلی عالی باشه و نیازی نباشه سر مدهب هم سخت گیر باشین. اینکه ادم یکی رو پیدا کنه که هم دوسش داشته باشه هم اون دوسش داشته باشه هم اخلاقاشون به هم بخوره و هم طرز فکر هماهنگ داشته باشن خیلی سخته. حالا بیاین مذهب و سن و رابطه نداشتن هم اضافه کنین دیگه هیچکسی نمی مونه. تا 3 سال بزرگتر از شما هم اگه کسی رو دیدین که همه چیش باهاتون هماهنگ بود به نظر من مشکلی پیش نمیاد. اما حالا نظر خودتونو ببینین چیه. یه کار دیگه هم بیاین بکنین. همه ی این چیزایی که می گین براتون مهمه درباره اون همسر اینده و در مورد خودتون بنویسین و بعدش بیاین ترتیب بدین بهشون که کدومشون مثلا شماره ی 1 اهمیت رو داره کدومشون 10. بعدش از دنبال الویت هاتون باشین و اگه شخصی که دیدین چند تا موردی رو که ته لیستتون می شد و شماره ی بالا داشت و اهمیتش کم بودو نداشت خیلی خودتونو ناراحت نکنین.
راستی توی خارج که مثه ایران نیست و دخترا و پسرا در همه ی زندگی اجتماعی ار مدرسه تا دانشگاه و کار کنار هم بزرگ می شن. هیچوقت نشد کسی رو دوست داشته باشین؟
به دخترایی که در اطرافتون هستن بیشتر دقت کنین. شاید همسر اینده اتون یکی از اونا باشه.
امیدوارم در وقت مناسب همسر مناسبتونو بتونین پیدا کنین و موفق باشین.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
سلام آقا حامد
ا چون واقعا تو هر کجای عالم که باشی باز هم انسانهای هم کفو آدم خیلی کمن و شاید تنها یک نفر در سراسر
زمین هم کفو شما باشه.
ببخشید جسارتا فکر کنم این جملتون خطای شناختی باشه. به نظرم برای هر کدوم از ما در سرنوشتمون مثلا ۱۰ تا همسر مقدر شده حالا این که من با کدوم ازدواج میکنم به انتخاب های خودم و مسیر زندگیم بستگی داره. مثلن من وقتی مذهبی میشم ۳ تا از این گزینه ها از سرنوشت من میرند بیرون و هیچ گاه دیگه سر راه من قرار نمیگیرند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
میخوام بدونین این تنها مشکل شما نیست و به قولی آدم
معتقد خوش فکر و آزاد اندیش خیلی کم پیدا میشه. یا لا مذهبن یا خیلی افراطی. آدم میانه رو کلا کمه. چه دختر
چه پسر.
جانا سخن از زبان ما میگوئی :104:
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام
bahar.shadi گرامی خیلی خوب گفتن، ازدواج برای اون هایی هم که تو ایران هستن، خیلی سخت هستش!
شما اصلاً نباید نا امید بشید، اهدافتون زندگیتون رو دنبال کنید، در این میان اگه کسی رو مناسب ازدواج دیدید، اقدام به ازدواج کنید.
خوده من از جمله افرادی هستم که وقتی یه مسئله ذهنم رو مشغول می کنه، همه چیز رو می ذارم کنار و اون رو حل می کنم، بعد می رم سراغ بقیه کارا، یه مدت هم برای ازدواج همین ترفند رو در پیش گرفتم ولی بعدش دیدم اشتباهه! اصلاً نمی شه برای ازدواج زمان مشخص کرد.
برادر من در سن 28 سالگی اولین خواستگاریشو رفت و در سن 34 سالگی بالاخره موفق به ازدواج شد. واقعاً هم پی گیر بودا، خیلی قصد ازدواج داشت، به همه می سپرد که یه فرده مناسب برای من پیدا کنید.
خیلی وقت ها من فک می کردم هیچ وقت ازدواج نمی کنه اما خودش اصلاً نا امید نمی شد.
خواهرمم همین طور، از سن 22 سالگی قصد ازدواج داشت و خواستگار راه می داد و بالاخره 28 سالگی ازدواج کرد.
پس اصلاً برا ازدواجتون زمان مشخص نکنید و نگید من امسال دیگه باید ازدواج کنم! بگید قصد ازدواج دارم، اونم وقتی که یه فرده مناسب پیدا شد.
دوسته من همش می گفت ایوب هیچ کی نیست که من باش ازدواج کنم، نه فامیلی، نه همسایه نه آشنا! یه خواستگارا افتضاحی داشت که نگو! همش می گفت نکنه من باید با یکی از اینا ازدواج کنم! آخره سر هم تقریباً تسلیم شده بود که یه دفه خدا از آسمون یه پسره خوب براش فرستاد که به تازگی همکارش شده بود. بعد از یه سال که از ازدواجش می گذره، هنوز میگه نمی دونم خدا این رو از کجا رسوند!
به نظره من، شما روال عادی زندگیتون رو ادامه بدید، اگه دختره مناسبی خارج از کشور، تو ایران، تازه مهاجرت کرده ، از بچگی اونجا بوده و .... پیدا کردید، اقدام کنید.
دنبال عیب و ایراد درون خودتون و تغییر خودتون هم نباشید. دلیل نمی شه وقتی کسی در حده خودت پیدا نمی کنی، حده خودت رو تغییر بدی! هیچ وقت هم نگو من حتماً باید ازدواج کنم، ازدواج واجب نیست و خوبش خوبه!
موفق باشید.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام
آقا حامد همون طور که بهار.شادی گفت ما تو ایران هم این مشکلات رو داریم و واقعا کسی که از نظر فرهنگی و اعتقادی خیلی به ما نزدیک باشه وجود نداره ..البته قبول دارم در مورد شما با توجه به شرایط زندگی تون این موضوع پیچیده تر میشه ...
ولی من فکر میکنم چیزی که الان مهمه اینکه شما رو شخصیت خودتون کار کنید رو اینکه انعطاف پذیر باشید و شخصیت سازگاری داشته باشید
من حس میکنم شما یکمی... نه خیلی سخت گیرید ..البته شایدم حسم درست نباشه.
اصلا منظورم این نیست که خودتون رو تغییر بدیدو از اصل و اعتقاد خودتون فاصله بگیرید ...فقط میگم یکم منعطف تر در مورد مسائل فرهنگی واعتقادی فکر کنید (خوب این شرایط ویژه و خاص شماست پس شمایید که باید این سازگاری رو تو خودتون تقویت کنید و سعی نکنید کسی رو پیدا کنید از نظر فرهنگی و اعتقادی دقیقا مثل شما یا خیلی نزدیک به شما باشه.یعنی درکل بگم در این مورد انقدر سخت گیر نباشید)
از ی طرف دیگه کسی هم که میخواد با شما ازدواج کنه باید تا حد زیادی این انعطاف پذیری رو دارا باشه.
..یعنی اونم دختری نباشه که رو مسائل اعتقادی و فرهنگی این انعطاف پذیری و سازگاری رو دارا باشه
اینم با ی سری سوالات میشه تشخیص داد که فرد مورد نظرما درچه حد انعطاف داره.
لازم نیست هردوتون در این مسائل دقیقا عین هم فکر کنید فقط کافیه که به عقاید هم احترام بزارید و سعی کنید هردوتون در این زمینه حساسیت های هم دیگرو رعایت کنید...
مثلا من پدرم از 18 سالگی تا 30 سالگی امریکا بوده البته بدون خانواده و اصلا هم قصد نداشته به ایران برگرده ولی در زمان جنگ که ایران جنگ میشه و در سال 63 و 64 که تهران بمب باران میشه از نگرانی که بابت خانوداش احساس می کرده برمیگرده ایران...و بعد هم به پیشنهاد خانوادش به خواستگاری مادر من می اد و به گفته خودش یک دل نه صد دل عاشق میشه و موندگار میشه ایران.
پدرم ازنظراعتقادی با مادرم متفاوته ...نه حالا فقط به دلیل اون چند سالی که ایران نبوده ولی خوب اونم بی تاثیر نبوده...بعدم که اومده ایران وارد شغلی شد که بازهم مرتبا به ماموریت های طولانی خارج از کشور می رفت..ولی با وجود این نوع تفاوت های فرهنگی و اعتقادی زندگی اونها واقعا خوبه..واقعا مشکل خاصی نیست.
چون هردوشون به اعتقادات هم احترام می زارن هر دوشون حاضرا به خاطر راحتی طرف مقابلشون یکمی از حساسیت هاشون کم کنند.نمی گم هیچ وقت در این زمینه مشکلی نبوده چرا بوده ولی خوب قابل حل بوده،بعد هم کم کم کسی که اعتقاد قوی تری داره میتونه رو دیگری تاثیر گذار باشه..البته من نمیگم با این دید ازدواج کنید ها...
ی مورد دیگه می گید دوست ندارید دختری به دلیل مهاجرت با شما ازدواج کنه....به نظر من درسته واقعا این موضوع قابل پذیرش نیست..ولی قبول کنید بی تاثیر هم نمی تونه باشه.
یعنی وقتی دختری شما رو بخواد این موضوع رو هم به عنوان یک امتیاز مثبت تلقی میکنه و این بد نیست(البته کسی که تنها به این دلیل ازدواج میکنه فرق داره !!!اونهم فکر میکنم راحت با پرس و جو بشه فهمید که اینجوری هست یا نه و به اصطلاح عشق خارج رفتن داره یا نه)...اینکه شما ساکن خارج از کشور هستید از دید کسی که بدش نمیاد از ایران بره یکی از امکانات مثبت شماست یکی از مزایای ازدواج با شماست...یعنی جزئی از خصوصیات شماست.... بخصوص در مورد شما که از 11 سالگی اونجا بودید و با این فرهنگ خو گرفتید و کسی که میخواد باهاتون ازدواج کنه نمیترسه از اینکه شما از خود بی خود بشید و به اصطلاح خودتون رو گم کنید ....
نباید این ناراحتتون کنه که ممکنه مهاجرت هم تو تصمیم اون خانم اثر گذار باشه...مسلمه که تاثیر میزاره.
به نظر من البته :72:
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
یه ایده هم اینه که سری به دانشگاه های دیگه شهرتون بزنید. شاید اون موردیکه مورد نظر شماست پیدا بشه. یا اگه استاد ایرانی ای هست در دانشکده های دیگه که به نظرتون میان که میتونن کمک کنن ازشون بپرسید.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
من دخترانی رو می شناسم که بسیار معتقد و اصیل هستن و دوست دارن
برای ادامه تحصیل از ایران برن اما گزینه مناسبی پیدا نمی کنن و ترس شما رو دارن که اگر از اینجا ازدواج کنن و با
همسرشون برن نکنه زرق و برق اونجا همسرشون رو جو زده کنه و سایر قضایا و از طرفی نمیدونن اگر برن آیا
میتونن همسر مناسبی پیدا کنن که هم معتقد باشه هم اصیل مثل خودشون؟
نگران نباشید من به شما اطمینان صد در صد میدم که از این نوع دختران که بهار شادی عزیز گفتن و به نظر من کاملا مناسب شرایط شماست در ایران بسیــــــــــــار زیاد پیدا میشه...شما به دخترهایی که در خیابان های ایران می بینید و به قول خودتون با اون قیافه های عجیب غریب نگاه نکنید و قضاوت کلی نکنید...چون به نظر من اونا یه جامعه آماری کوچیکن و حتی اون مذهبی هایی که ممکنه با مسائل خارج رفتن هم نتوونن کنار بیان یه جامعه اماری کمترن....این گروهی که بهار شادی گفتن اتفاقا خیلی هم زیادن
برای اینکه مطمئن بشید کسی شما را صرفا برای خارج بودنتون نمی خواد آیا براتون امکان نداره که این مساله را در جلسه اول آشنایی مطرح نکنید و بعد از شنیدن جواب مثبت اولیه ی بعد از جلسه اول این موضوع را بلافاصله بگید؟(نه که اون جلسه اول دروغ بگید...صرفا موضوع را به این مباحث نکشونید)
شاید این بهترین راه باشه...بله من سراغ دارم کسایی که صرفا به خاطر رفتن به خارج تن به ازدواج میدن...کمم نیستن متاسفانه!
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام،
از همه دوستانی که وقت گذاشتند و پاسخ دادند صمیمانه متشکرم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
اینا رو گفتم که فکر نکنین تنهایین توی این حس چون واقعا آدم مناسب با خانواده مناسب و تفکر و طرز فکر مشابه و شرایط فرهنگی و اجتماعی و حتی دیدگاه سیاسی و دینی که افراطی نباشه بسیار کم و حتی نایابه.
قبول دارم صحبت شما رو. تا حد زیادی حرفتون درسته.
فقط چیزی که کار من رو سخت تر می کنه، این هست که باز شما خودت می گویی "از بین این همه خواستگار". من حالا خواستگار ندارم که هیچی (:311:)، ولی مشکل اینجاست که آدم باید چند مورد رو بشناسه و به خواستگاری برود و بعد بگوید که خب، من با اینها تفاوت دارم و هم کفو نیستیم. اون موقع تازه می رسم به اونجایی که شما الآن هستی :)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
آیتم بعدی که من متوجهش شدم اینه که شما دنبال دختری با تفکر مذهبی می گردین . امکانش هست ازتون بپرسم که منظورتون از خانواده مذهبی چیه؟
من دنبال دختری می گردم که: به خدا اعتقاد داشته باشه، به قرآن اعتقاد داشته باشه و نماز بخواند.
این 3 مورد برای من مهم هست. برایم مهم نیست که به همه احکام دین عمل کند. من حتی گفتم که حجاب سر هم برایم مهم نیست (البته لباس سبک هم نپوشد).
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
چون من دخترانی رو می شناسم که بسیار معتقد و اصیل هستن و دوست دارن برای ادامه تحصیل از ایران برن اما گزینه مناسبی پیدا نمی کنن ... توصیه ای که من به شما دارم اینه که دنبال چنین تیپ دخترانی بگردین. چون این تیپ دخترها هم دنبال یک همسر مناسب و ازدواج خوبن هم دنبال اینن که برای ادامه زندگی و تحصیل از ایران برن اما ازدواج خوب براشون مهمتره.
اگر هم چنین فردی مناسب باشد، مشکل پیدا کردن چنین دخترهایی ست...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
میتونین چند وقت بیاین ایران و دخترانی که اینجا هستن رو رصد کنین.
کاش از نظر زمانی فرصت این کار رو داشتم. من سالی 1 ماه مرخصی دارم.
و خب حتی اگر کل این 1 ماه رو هم ایران بیایم، فوقش می توانم با یک دختر آشنا بشم. من که نمی توانم همزمان از چند دختر خواستگاری کنم :311:
می دانید، یک مشکل این هست که من ایران که هستم، پیش پدرم هستم. و از طرف پدرم هم کمکی در راه ازدواج نمی توانم بگیرم. چون پدرم زیاد موافق ازدواج کردن من نیست! و همینطور با اشخاصی رفت و آمد دارد که مناسب من نیستند.
سوال اینجاست که چه کسی قرار است در ایران برای من دختر پیدا کند؟!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
بر خلاف ظاهرشون اونطور که باید معتقد نیستن و میخوام بدونین این تنها مشکل شما نیست و به قولی آدم معتقد خوش فکر و آزاد اندیش خیلی کم پیدا میشه. یا لا مذهبن یا خیلی افراطی. آدم میانه رو کلا کمه.
:104:
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام.نميدونم چقدر اين پيشنهاد درسته يا غلط.ولي من حدود2سال پيش تو يه سايت همسريابي براي چندماهي عضو بودم بيشتر جهت كنجكاوي.درسته كه خيلي از مواقع نتايج خوبي اينجور جاها نداره ولي اون زمان من با اقايي مشابه شرايط شما اشنا شدم.ايشون phdداشتن دربرابر من كه مذهبيم خودم مذهبي تر بودن و كلا شرايط خوبي داشتن.اونم گفت من ديگه چاره اي برام نمونده و ديگه كسيو سراغ ندارم تو دوستو اشنا و چه اشكالي داره كه ادم از اينترنت استفاده درست كنه.منطقشون واقعا قوي بود و ميدونستن چي ميخوان.هرچند بخاطر اينكه من تو اون زمان شرايط رفتن بخارج از كشورو نداشتم جوابم منفي بود و ايشونم خيلي. عجله تو ازدواج داشتن و زودي هم ازدواج كردن اما بخاطر اعتقاداتشون(طوريكه قادر به مناظره با اديان ديگه بودن)واقعا زندگي منو عوض كردن و من بواسطه ايشون يه سري كلاساي اعتقادي رفتمو اعتقادام زيرو رو شدو هميشه تا اخرعمرم دعاگوشون هستم.
بنظرم اين ميتونه يه گزينه باشه راحت تر ميتونيد ارتباط برقرار كنيدو دردسراي اومدن به ايران و وقت گرفتنو نداريد
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
meinoush گرامی،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
اما شاید لازم باشه نوع مذهبی بودنتون رو یه کمی تغییر بدین. کمتر سخت گیر باشین در این مورد. یا اینکه شاید براتون مهمه دختری که باهاش ازدواج می کنین قبلا با هیچکسی رابطه نداشته باشه و یا حتی دوست هم نبوده باشه. یه کمی این مدل سخت گیری هاتونو کم کنین چون توی خارج اونوقت شاید نتونین کسی رو با این وضع پیدا کنین.
این دقیقاً نکته ایست که من رو به شک انداخته...
و دارم آرمان های خودم و طرز تفکرم رو زیر سوال می برم.
و نگرانیم از همین هست که من رابطه ام رو با جنس مخالف محدود کردم تا همسرم آینده ام "ناراحت نشه" و آخرش مجبور بشوم با دختری ازدواج کنم که حتی سکس رو هم تجربه کرده.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط meinoush
راستی توی خارج که مثه ایران نیست و دخترا و پسرا در همه ی زندگی اجتماعی ار مدرسه تا دانشگاه و کار کنار هم بزرگ می شن. هیچوقت نشد کسی رو دوست داشته باشین؟
به دخترایی که در اطرافتون هستن بیشتر دقت کنین. شاید همسر اینده اتون یکی از اونا باشه.
منظورتون دخترهای خارجی هست؟
به هر حال بودند کسانی که من از ظاهرشون خوشم اومده. ولی بهشون نزدیک نشدم، چون فکر می کردم فاصله از نظر مذهبی و فرهنگی زیاد هست.
ایوب گرامی،
به نظرم حرفهایی منطقی زدید. البته اگر من یک دختر بودم، حرفهای شما بیشتر مناسب من بود. چون معمولاً دخترها به خصوص در فرهنگ ما باید صبر کنند تا موقعیتش برایشون پیش بیاید.
ولی پسرها باید در جستجو باشند. قبول دارید؟
چون صبر کردن برای من یعنی همین روندی رو ادامه بدهم که تا به حال داشتم. به امید اینکه شاید یک روزی یک دختری که مناسب من هست از ایران به شهر ما بیاید و من اتفاقی ببینمش. و یا اینکه شاید خواهرم اتفاقی در جایی با یک دختری که مناسب من هست آشنا بشود.
و یا اینکه شاید مادرم اتفاقی چنین دختری رو در مسجد ببیند.
این راه حل به نظرم کمی منفعلانه هست :)
هر چند که شاید در آخر به این نتیجه برسم که چیزی که شما می گویی بهترین راه برای من هست...
خانم نازنین،
از پاسخ کاملتون ممنونم. مثل بقیه دوستان به نکات مهمی اشاره کردید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نازنین 1
ولی من فکر میکنم چیزی که الان مهمه اینکه شما رو شخصیت خودتون کار کنید رو اینکه انعطاف پذیر باشید و شخصیت سازگاری داشته باشید
من حس میکنم شما یکمی... نه خیلی سخت گیرید ..البته شایدم حسم درست نباشه.
اصلا منظورم این نیست که خودتون رو تغییر بدیدو از اصل و اعتقاد خودتون فاصله بگیرید ...فقط میگم یکم منعطف تر در مورد مسائل فرهنگی واعتقادی فکر کنید
بله. من سختگیر هستم.
ولی سوال اینجاست که این انعطاف پذیری تا چه حد باید باشه. مسئله همان چیزی هست که بهار شادی هم گفت. یعنی کسانی که من باهاشون آشنا شدم، یا خیلی مذهبی هستند، یا زیادی روشن فکر! حتی من یک دختری پیدا کردم که می گفت به خدا و قرآن اعتقاد دارد (همان دختری که بعد از قطع ارتباط با او به همدردی اومدم). خب من خوشحال شدم و برای آشنایی باهاش اقدام کردم. بعد متوجه شدم که نماز نمی خواند. با خودم گفتم اشکال ندارد و باید انعطاف پذیر باشم، حالا شاید هم بعد از ازدواج شروع کند. ولی بعداً گفت که اگر در مهمانی مشروب باشه، اون هم شده که بخورد! خب من این رو شنیدم، گفتم این دختر مناسب من نیست. ولی باهاش صحبت کردم. او هم گفت که می تواند که دیگر نخورد. بعد گفت که من لباس های باز می پوشم. دیدم دامن می پوشد، بدون جوراب شلواری. ولی دیدم که دامنش کوتاه نیست، گفتم باشه مسئله ای نیست.
ولی بعد گفت من استخر می روم! ولی دیگه من نتوانستم با این مسئله کنار بیایم!
و بعد فهمیدم قبلاً در ایران 2 سال با یک پسری دوست بوده. دیگر من نپرسیدم که رابطه جنسی هم داشتند یا نه... شاید هم یک جورهایی مشخص بود!
ولی باور کنید اگر قشر مذهبی و مسجدی رو در نظر نگیریم، این دختر جزو با ایمان ترین های دختران اینجا بود!!
ببینید، وقتی یک دختر در ایران به صورت پنهانی با پسری رابطه جنسی دارد، این به نظرم زننده هست. و من نمی توانم چنین مسئله ای رو بپذیرم. چون فقط بحث پذیرفتن رابطه جنسی نیست. بلکه این دختر از خیلی از مرزها گذشته و خیلی چیزها برایش مهم نبوده. و بعد چنین دختری قصد هم دارد که این مسئله رو از شوهرش پنهان کند و با دروغ و عمل جراحی و ... شوهرش رو فریب دهد. من از این مسائل خیلی ترسیدم و برایم اعتماد کردن خیلی سخت شده (همدردی متشکرم! :311:)
اگر دخترانی که اینجا به دنیا اومدند و با فرهنگ اینجا بزرگ شدند رو در نظر بگیریم، قضیه فرق می کند.
در اینجا رابطه دختر و پسر یک چیز کاملاً معمولی و تعریف شده در جامعه هست. پدر مادرها هم همه با خبر هستند و هیچ مشکلی ندارند. شاید حتی اسمش رو نشود رابطه ی قبل از ازدواج گذاشت. چون به گونه ای اینها در اصل با هم ازدواج می کنند! فقط این ازدواج جایی ثبت نمی شود و خب شاید 1 سال یا 5 سال طول بکشد. اینها با هم در یک خانه زندگی می کنند، خودشون خرج خودشون رو می دهند، و همه هم با خبر هستند و یک چیز کاملاً طبیعی هست.
درست و غلطش رو نمی دانم!!
نمی دانم که من باید خودم و طرز فکرم رو تغییر بدهم؟! باید خودم رو با این جامعه منطبق کنم؟ می رسیم به اون مقاله ای که Serok در رابطه با همرنگ جماعت شدن گذاشته بود...!
منظورم این نیست که من هم مثل اینها بشوم. ولی حقیقتش کمی شک کردم که آیا می توانم با این طرز تفکرم همسر مناسبی پیدا کنم. این رو متوجه شدم که می توانم کسی رو پیدا کنم که همین طرز تفکر من رو داشته باشه. ولی مشکل این بود که یک سری دیگر از معیارهای من رو نداشت!
خیلی نوشتم، ببشخید.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
حامد جان همونجوری که همه ی دوستان تاکید کردند این مساله منحصر به تو که مهاجرت کرده ای نیست. من هم که فقط از یه شهرستان به تهران اومده ام مشکلات مشابهی را دارم یعنی هم از فرهنگ شهرم دور شده ام و از این فرهنگ دور هستم. سه سال از شما بزرگترم و خواستگاری های زیادی هم رفته ام و هنوز اندر خم یک کوچه ام :311: الان دوستانم بچه دار هم شده اند ما هنوز داریم می ریم خواستگاری !:223:
اما پیشنهاد من به تو اینه که دامنه ی جستجوت را در خارج از کشور محدود به شهر و کشور خودت نکنی! همه ی افراد مهاجر از کشور که توی شهر شما جمع نشده اند! خوب با ارتباط برقرار کردن با دوستانی که در شهرها و کشورهای دیگر ساکن هستند می تونی دامنه ی انتخاب وسیعتری به دست بیاری. بالاخره هستند افرادی که شرایطی شبیه شما را دارند و تا اونجا که من می دونم مهاجرت و جابه جاشدن در خارج از کشور خیلی راحت تر از مهاجرت از ایرانه .
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
منظورم این بود که تا حالا عاشق نشدین؟ نه فقط خوش اومدن. عشق. محبت زیاد. اینکه یه نفر براتون مهم باشه. از دیدنش خوشحال شین. از اینکه کنارش باشین خوشحال باشین. البته بعضی عشقا هم هستن که ادم کنار طرف بیشتر احساس ناراحتی می کنه. تا حالا نشده کسی رو خیلی دوست داشته باشین انقدر که دیگه مذهبش شیوه ی زندگیش و یه سری چیزای دیگه اش براتون بی اهمیت بشه؟ البته مهمه که ادم معایبو ببینه. اما اگه کسی رو پیدا کنین که فکر هاتون به هم بخوره و عاشقش هم بشین ممکنه بقیه چیزارو دیگه بااهمیت ندونین. یه احساس پرشور و زیبا و پایدار به کسی که باهاتون از نظر فکری و اخلاقی هماهنگه می تونه یه زندگی قشنگو ایجاد کنه اگه اون شخص هم شما رو دوست داشته باشه.
عشق خالی هم نه ها. حتما اول باید دو تا ادم با هم هماهنگ باشن و اخلاقاشون به هم بخوره.
من نگفتم با یه خارجی ازدواج کنی. اما با خارجی ازدواج کردن هم بد نیست. تنها مشکلش اینه که زبان فارسی با هم نمی تونین راحت صحبت کنین. که می گن این مهمه.
یه کار دیگه ای هم شاید بتونین بکنین. بیشتر سعی کنین خودتونو بشناسین. شاید همه ی معیارهای اصلی و الویت های واقعیتونو هنوز پیدا نکرده باشین. اگه اونارو پیدا کنین ممکنه حتی با نگاه کردن به ادمای اطرافتون بتونین بفهمین که این ادم کسی هست که بشه باهاش همنشین شد یا نه. واسه این کار همون وبلاگ مدیتیشنو توصیه می کنم. بهتون خوداگاهی بیشتر می ده.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
آقا حامد
خواهشا به گیرنده هاتون دست نزنین! :)
مشکل از جو حاکم بر دنیاست که آدمها بد شدن. پس به خودتون و عقایدتون
شک نکنین خواهشا. اعتقادات ما بخش اعظمی از شخصیت ما رو میسازه و به ما مرزبندی و زندگی سالم رو یاد میده.
در مورد اینکه میگین :
نقل قول:
نمی دانم که من باید خودم و طرز فکرم رو تغییر بدهم؟! باید خودم رو با این جامعه منطبق کنم؟ می رسیم به اون مقاله ای که Serok در رابطه با همرنگ جماعت شدن گذاشته بود...!
منظورم این نیست که من هم مثل اینها بشوم. ولی حقیقتش کمی شک کردم که آیا می توانم با این طرز تفکرم همسر مناسبی پیدا کنم. این رو متوجه شدم که می توانم کسی رو پیدا کنم که همین طرز تفکر من رو داشته باشه. ولی مشکل این بود که یک سری دیگر از معیارهای من رو نداشت!
براتون یک مثال میزنم. مثلا من برخی فامیل های مادرم خوب آدم های خوبین اما از اون روشنفکرها هستن.
مثلا یک روز چندتاشون بهم گفتن تو خیلی سخت می گیری به پسر دایی های و پسر عموهات دست نمیدی. اونا
مثل برادرتن یا خیلی سخت می گیری تو مهمونی های خانوادگی از روسری و لباسای بلند و گشاد استفاده می کنی
مگه از خودت یا اونا شک داری و در نهایت گفتن با این تفکرت باید یک مذهبی افراطی گیرت بیاد. اما من در جوابشون
گفتم نامحرم ، نامحرمه و پسر دایی و شوهر خاله هم نمیشناسه. خوب باید بگم در این قشر عظیم فامیل شاید
انگشت شمار باشن کسانی که مثل من فکر می کنن. از طرفی میگن تو که چادری نیستی پس چرا انقدر سخت
میگیری همه موهات تو باشه؟ ازون ور یک عده از مذهبیون هم منو قبول ندارن چون علیرغم پوشش خوبم چادری
نیستم و ازون طرف اینا میگن تو اصلا مذهبی نیستی!!!!!!!! خوب تضاد رو می بینین؟ :)
اینارو گفتم که بگم ببینین آدمها یا خیلی آزاد و ریلکسن یا خیلی افراطی. اما اعتقادات من هر جای دین رو که می
بینم درسته و ازونطرف میبینم دوستم چادر داره اما نماز نمیخونه و یا یکی حجاب نداره اما نماز اول وقتش ترک
نمیشه! واسه همین گفتم شما مشکلی ندارین و جامعه است که دچار خطا در دین شناسی و طرز فکر شده.
یک مثال دیگش که من خیلی دیدم اینه که در عروسی ها طرف که ادعای مذهبش خیلی میشه به راحتی وقتی
داماد هم میاد باز با یک لباس نامناسب میگرده و میگه یک شبه!
این تضاد ها روانیم کرده به خدا :) اما واقعا دیدم که شاید من اشتباهاتی داشته باشم اما مبانی فکری و اعتقادیم
درسته و دیگران هستن که یا اهل افراطن یا تفریط!
پس شما هم فکر نکنین ایراد از تفکر شماست یا شما مشکل دارین و باید انقدر سخت نگیرین. به نظر من مبانی
اعتقادی آدم چیزی نیست که راحت سرش کوتاه بیاد! تازه اگر به اونا عمل هم نکنه باز باید فکرش این باشه که اون
اصول درستن و من هستم که دارم گناه می کنم!
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
دوست عزیز:72:
لطفا اول به این سوالم جواب بده ( اگر کسی را پیدا کردی که ازش خوشت آمد و به معیارهات خیلی نزدیک بود و قلبت
هم موقع دیدن او به تاپ تاپ :311: افتاد ولی اون خواست بنا بر شرایطی مثل خانوادگی و یا کاری در ایران و یا در
شهر یا کشوری غیر از محل زندگی شما زندگی کنه چیکار می کنی؟!؟
1- می گذری از اون 2- می ری شهر یا کشور اون زندگی کنی 3- برای چند سال تا شرایطتون مناسب بشه رفت و آمد می کنی )
جواب سوال فوق تا اندازه زیادی مسیر حرکت شما رو برای یافتن همسر مشخص می کنه.
نکته دیگه ای که الان بخاطر آوردم این بود که:
من برای درسم برای مدتی در یک کشور خارجی اقامت داشتم آنجا با یک جمعی آشنا شدم که از طریق
دولت ایران ساپورت می شد و بچه های خیلی مثبتی بودند که برای کریسمس یا ایام نوروز برنامه فرهنگی و اردو برای
دانشجوهای ایرانی در یک شهر مشخصی می گذاشتند و دانشجوهای ایرانی رو از کشورهای مختلف اطراف به این اردو دعوت می کردند.
خیلی جو سالم و پاکی بود البته اکثرا بچه ها متاهل بودند البته بودند کسایی که مثل ما لاقوز (یاقوز؟!؟):311: بودند.
اون موقع من فکر جنبه مثبت آشنایی در این جمعها نبودم ولی با تاپیک شما و صحبت دیگر دوستان در این مورد
به نظرم رسید که اگه شما ها از این فرصتها استفاده کنید می تونه مفید باشه.
موفق باشید:72:
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
اقا حامد میخواستم یک سوال از شما بپرسم. شما چقدر مرد جذاب و زیبایی هستید؟ من تاپیک قبلیتون را نخواندم
ولی به نظر می اید نسبت به قیافه خیلی حساس هستید... به نظرم یک نگاه اساسی در اینه به خودتان کنید و
راجع به قیافه همسرتان توقع معقول داشته باشید.
من خودم در شهری زندگی می کنم که جمعیت ایرانی زیادی ندارد اما باز دختر های زیادی هستند که برای تحصیل
اینجا می ایند که تعداد زیادی از انها حجاب ندارند اما به اصولی پایبند هستند که ظاهرا شما هم به اندازه کافی
انعطاف پذیری برای پذیرش انها دارید. اتفاقا قیافه خیلی از این دخترها از متوسط دخترهای ایرانی بهتر است چون
معمولا خارج تنها امدن یک دختر اعتماد به نفس بالایی می خواهد و داشتن قیافه خوب به دختر اعتماد به نفس می
دهد. الان که فکر میکنم خیلی از دختر های مجرد اینجا از همه و تاکید میکنم همه دخترهایی که ازدواجی به همراه
همسرشان امده اند زیباترند. هر پسری که قبل از خارج امدنش ازدواج کرده که هیچ اما اگر مجردی امده باشه
اینجا توقعش خیلی بالا رفته!! چون چند تا از دوستان پسر همسرم با من درد دل کردند به این موضوع کاملا واقفم.
به نظرم شما توقعت تو زیبایی ممکنه خیلی زیاد باشه و البته این شامل حال همه پسرهای مجرد خارج نشین
میشه. همه دوست های پسر مجرد من اینجا مثل شما توقعشان خیلی بالاست در حالی که خودشان اصلا زیبا
محسوب نمی شوند. البته اگر خودت پسر زیبایی باشی که حق داری:163:
و شاید شنیده باشی که ازدواج انتخاب یک درخت بلند از یک جنگل است که هر چقدر در جنگل پیش بروید ممکن است درخت بلندتری پیدا کنید. اما تا کی مخواهید پیش بروید؟
هر چند شما سنتان کم است و خیلی از پسرها و حتی دخترهای هم سن شما در ایران امکان ازدواج ندارند.
راه حلی که من به شما میتوانم پیشنهاد بدم این است که در میان دخترهای دانشگاه شهر خودتان و شهرهای اطراف بیشتر جستجو کنید.
امیدوارم خوشبخت باشید :)
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
من یه دوستی دارم، کودکی و نوجوانیشو ایران نبوده، یه بار که بحث حجاب شد، گفت من اونجا حجاب داشتم، بعد که حرفش رو باز کرد، دیدم گفت روسری سرم نبود، اما لباس باز نمی پوشیدم! من تو دلم بش خندیدم گفتم این دیگه چه حجابیه!! وقتی پست شما رو خوندم، یاده اون بنده خدا افتادم، دیدم واقعاً حجاب داشته گویا!
این جوری که شما گفتید من سخت گیرم، من فک کردم وقتی میرید خواستگاری، سوال اولتون اصول دین هستش! اما حالا که شرح دادید قضیه یه مقدار بازتر شد. (البته من فک کردم شما در مسائل مذهبی سختگیر هستید شاید اشتباه متوجه شدم).
باید بگم که با این شرایطی که می گید، خیلی دختر تو ایران هست! بیش از نیمی از دوستان من، به خدا و قرآن اعتقاد دارند و رابطه ی جنسی نداشتن! خیلی هاشونم برا ادامه تحصیل رفتن خارج از کشور.
- والا این دوره زمونه خارج رفتن خیلی راحت شده. تو دانشگاه ما که هر ننه قمری آپلای گرفته و رفته. خیلی راحت راحت مثه آب خوردن! تو آزمایشگاه ما که 80 درصد رفتن! چندتاشون همین هفته ی پیش رفتن، این که شما می گید شاید یه سری دخترا به خاطره این که من خارج از کشور هستم بخوان با من ازدواج کنن، مربوط می شه به فردی که خودش نتونه اقدام کنه! اما کسی که یه مدرک تحصیلی خوب با یه مدرک زبان داشته باشه، چرا نتونه بره؟ شما هم که نمی خواید با یه آدم بیسواد ازدواج کنید!
- از این لحاظ که می گید خیلی اخلاق و روحیاتتون تغییر کرده، باید بگم اصلاً نگران نباشید. اگه الآن برگردید ایران، فقط یه مدت اطرافیانتون، به بیشتر حرفاتون، می خندن ( با عرض پوزش این یه واقعیت هستش که دیدم)! البته خودتون متوجه نمی شید برا چی بهتون می خندن و این که شاید یه مقدار سردر گم بشید که الآن چه اتفاقی افتاد! که اگه یه نفر در کنارتون باشه و براتون شرح بده، خیلی سریع راه می افتید! دوسته من 4 سالگی رفت خارج از کشور، 18 سالگی برگشت، به غیر از این موارد که گفتم، تغییر عجیب غریبی درونش حس نکردم! فوق العاده هم با هم صمیمی هستیم و همدیگه رو درک می کنیم.
خلاصه که باید بگم جستجوتون رو وسیع تر کنید! تا این جا که من متوجه معیارهای شما شدم، باید بگم خیلی دختر هست که مناسب شما باشه.
ببخشید، یادم رفت که یه چیزی رو بگم، شما فرمودید:
نگرانیم از همین هست که من رابطه ام رو با جنس مخالف محدود کردم تا همسرم آینده ام "ناراحت نشه"
باید بگم که دیدتون رو کاملاً تغییر بدید که خدایی نکرده نخورده تو ذوقتون. خیلی این حرف جای بحث داره! شما از همین حالا نگرانه نگرانی همسره آیندتون هستید! پس خودت چی! یعنی اگه نخوای ازدواج کنی یا اگه بدونی همسرت ناراحت نمی شه، رابطه ات رو گسترش می دی؟
من که سعی می کنم رفتار و اعمالم رو بر اساس اعتقادات و افکاره خودم بنا کنم، هر چند که اطرافیانم می گن پس فردا که شوهر کردی، همچین بزنه تو سرت که همه این چیزا رو فراموش کنی!:311:
موفق باشید.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
آقا حامد تا حالا به گزینه ازدواج با مسلمانان غیر ایرانی فکر کردید؟ (اینو گفتم چون گفتید فرهنگی کاملا ایرانی ندارید، به نظرم میاد شما بیشتر فرهنگ دینی ایرانی رو دارید تا سنتی ایران). احتمالا اونها هم ترکیبی از فرهنگ اسلامس و فرهنگ موجود در جامعه ای که در اون هستید رو دارند و فرهنگشون به شما نزدیک خواهد بود.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
حامد جان شما گفتيد
"من دنبال دختری می گردم که: به خدا اعتقاد داشته باشه، به قرآن اعتقاد داشته باشه و نماز بخواند.
این 3 مورد برای من مهم هست. برایم مهم نیست که به همه احکام دین عمل کند. من حتی گفتم که حجاب سر هم برایم مهم نیست (البته لباس سبک هم نپوشد)."
من فكر ميكنم لازمه برا خودت اين را شفاف تر كني... ببين خيلي ها به قران اعتقاد دارند اما با قران زندگي نمي كنند و يا همه دستوراتش را قبول ندارند
قران را قبول دارند كه كتاب مقدسي هست اما قبول ندارند كه كتاب زندگي هست... همانطور كه دوستان گفتند خيلي ها تو دسته اول جا ميشند اما تو دسته دوم خيلي كسي نيست
اگه بخواهم مثال بزنم به خيلي كساني كه قران را قبول دارند اگه بگي خدا گفته بين همسرتون و فرزندتون و ايمان به خدا اگه قرار باشه يكي را انتخاب كنيد بايد ايمان به خدا را انتخاب كنيد هضمش براشون ممكنه سخت باشه
فكر ميكنم شفاف سازي اين موضوع برا خودت ميتونه دامنه انتخابت را مشخص كنه و طبيعتا اگه صرفا قبول خدا و قران برات كافي باشه من هم مثل بقيه دوستان معتقدم چه تو ايران چه خارج از ايران دختران زيادي را پيدا ميكني
خودم شخصا دلم ميخواهد طرف مقابلم با قران زندگي كرده باشه و طعمش را چشيده باشه و بهت بگم كه كمند دختراني كه اينچنين باشند
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام دوست عزیز. من هم تقریباً مشکل شما رو دارم. من 28 سالمه و 2 سال و نیمه در خارج از ایران تنها زندگی می کنم. تازه شما خانواده تون هم کنارتونه. دیدم حالا که موضوع تاپیک شما و مشکل من در یک راستاست بد ندیدم من هم از دوستان نظر خواهی کنم. احتمال داره جواب های اونها به کار شما هم بیاد. امیدوارم شائبه ی ایجاد موضوع جدید زیر تاپیک شخصی شما پیش نیاد. من تقریباً در فاز مخالف شما قرار دارم از نظر عقیدتی. من مذهبی نیستم و دنبال دختر مذهبی هم نمی گردم و برعکس دلم نمی خواد همسر آینده ام اینجا حجاب داشته باشه.
ولی خب هر دوی ما با مشکل دوری از کشور و نداشتن دسترسی به دختران ایرانی مورد نظر مواجهیم. در کشوری که من هستم جمعیت ایرانی چندان قابل توجهی نداره. البته هر سال دانشجویان بیشتری به این جمع اضافه می شن ولی من کلاً ارتباطی باهاشون ندارم و کلاً برای من که مشکل پسند هستم در یک جامعه ی آماری کوچک پیدا کرد فرد مورد نظر احتمالی در حد صفر داره. ایران که بودم همکلاسی و همکار خانم زیاد داشتم اما چون قصد مهاجرت داشتم با هیچ کس از قصد آشنا نشدم چون می دونستم وقتی خودم هنوز خارج نیومدم و جا نیفتادم آوردن یک نفر دیگه و قبول مسئولیت کار درست و منطقی ای نیست. اما خب بعد از اینکه اومدم و خودم رو پیدا کردم و به ثبات نسبی رسیدم دیدم که باید برای یافتن یک همراه و همسر همیشگی دست به کار بشم.
اما امکانی نیست. با خارجی هم به خاطر هم زبون نبودن و احتمال اینکه روزی در آینده دلم بخواد برگردم ایران زندگی کنم نمی خوام ازدواج کنم وگرنه اختلاف فرهنگی زیادی به طور شخصی باهاشون ندارم. راستش اگر قرار بود اختلاف فرهنگی داشته باشم اصلاً نمی موندم چون برام همیشه سئواله چرا کسانی که خیلی مذهبی هستند یا به سنت های خاص که فقط در ایران حکمفرماست خیلی مقید هستند مهاجرت می کنند و خودشون رو در این همه تضاد و دوگانگی قرار می دن. مطمئناً اگر ایران شرایط مطلوب و مورد نظر من رو داشت مهاجرت نمی کردم اما جو حاکم با نوع تفکر و نگرش من به زندگی متفاوت بود این بود که همیشه در فکر مهاجرت بودم.
مادرم و دختر خاله هام در فکر این هستند که بگردند و برام کسی رو در ایران پیدا کنند اما اینجور هم خیلی سخته چون خود مادرم میگه ما از کجا بفهمیم تو از کی خوشت میاد.چون من هم روی ظاهر حساسم. البته قصد خود ستایی ندارم خدای نکرده اما ظاهر خودم هم طبق چیزی که دیگران می گن مورد پسنده. تنها راهی که به نظرم می رسه اینترته اما ته دلم راضی نیست. نمی دونم شانس این راه چقدر بالاست. چند ماه پیش از یک خانمی در ایران خیلی خوشم اومد. البته از راه اینترنت دیدمشون. خیلی من رو بازی داد. نه اینکه کاری کنه اما با دست پس می زد و با پا پیش می کشید در صورتیکه من صادقانه و شفاف بهش گفتم قصدم ازدواجه. خلاصه فهمیدم انگار مشکل عاطفی با کسی داشته و در موقعیت روحی خوبی نیست. به همین خاطر دیگه اصراری نکردم. ولی ایشون حدود 5 ماه از زمان من رو هدر دادند. البته شروع کننده من بودم. با اینکه ازشون جواب می خواستم برای شروع آشنایی هی وعده می دادند ولی همیشه سر کار می ذاشتند و برای گفتگو نمی اومدند. در صورتیکه اگر روز اول می گفتند که من نمی خوام با شما آشنا بشم و قاطع جواب نه می دادند من هم ادامه نمی دادم. حیف بود بعد از این همه مدت که از کسی از ته دل خوشم اومده بود به بن بست بخورم. دیدم ادامه ی قضیه باعث پایین اومدم شخصیتم و عزت نفسم می شه. چون ایشون رفتارشون با بی اعتنایی و بی احترامی همراه بود.
الان برام سئواله چند درصد از دختران حاضرند با پسری که در خارج مثلاً یک کشور اروپایی مقیمه ازدواج کنند؟ مادرم گفت با یکی دو نفر مطرح کرده اونها هم ندید گفته اند دختر ما دوست نداره خارج زندگی کنه. در صورتیکه اونطور که دیدم و شنیدم دختران زیادی هستند که دلشون می خواد ازدواج کنند بیان خارج و تحصیل و یا کار کنند. اینجا بهترین امکانات تحصیلی برای کسی که زندگی می کنه فراهمه. حسم می گه این افراد کم نیستند اما خب پیدا کردنشون و برخورد با اونها شانس می خواد. دخترایی که از ایران میان اینجا رو زیاد دوست ندارم. من از دختر سنگین و نجیب خوشم میاد اما آدم افاده ای و از دماغ فیل افتاده رو نمی تونم تحمل کنم.
ایران هم آدم نمی تونه در عرض یک ماه همسر پیدا کنه. چند ماه پیش یک ماه ایران بودم. زمان با بودن کنار خانواده و دوستان به سرعت گذشت. همسریابی حتی اگر ایران هم باشی به زمان زیادی نیاز داره. سنم هم کم نیست. 28 سالم شده. دوست صمیمیم 3 سال پیش ازدواج کرد. در صورتیکه اون موقعه ها که کنار هم بودیم فکر نمی کردیم که حالا حالاها زن بگیره. حیفم میاد چیزایی رو که اینجا بدست آوردم ول کنم و برم ایران فقط به خاطر پیدا کردن همسر. حد اقل می خوام 3 سال دیگه ای باشم تا سیتیزن بشم و پاسپورت اینا رو بگیرم تا هر جای دنیا که خواستم بتونم راحت سفر کنم. می دونم خیلی ها جای من بودند تنهایی دوام نمی آوردند اما من از لحاظ عاطفی با اینکه در درون خیلی عاطفیم اما در عین حال محکم هستم و راحت جا نمی زنم. اینجا اگر آدم متاهل باشه می تونه با خانواده های دیگه رفت و آمد کنه اما الان که مجردم روم نمی شه. احتمالاً اون ها هم زیاد مایل به رفت و آمد با یک پسر مجرد نیستند. البته این من هم هستم که دوری می کنم چون می دونم زیاد جالب نیست آدم مجرد بره قاطی خانواده و زن و بچه ی مردم. این سایت های همسریابی هم همشون پولی هستند و از اینجا هم که نمی شه عضویت کامل رو بدست آورد چون باید پول بریزی به حساب بانک های داخلی. تازه همش به خودم می گم عضو هم بشم حتماً دخترهایی که از شوهر پیدا کردن نا امیدند میان عضو می شن. اگرچه ممکنه این فکر غلط باشه اما حسم اینه. می گم دختر با کمالات و زیبا که من طالب ازدواج باهاش هستم نیازی به عضویت در این سایت ها نداره.
البته اینترنت هم یک وسیله ست در کنار تمام راهها و ممکنه افراد زیادی با شرایط مطلوب رو بشه از این طریق ملاقات کرد. ممکنه!
به قول آقا حامد ما پسرها هم قرار نیست کسی بیاد دنبالمون و اگر خودمون به فکر نباشیم شرایطمون همینجوری می مونه و فقط زمان می گذره. من به اخلاقیات و انسانیت و مهربونی و خوش رفتاری و وفاداری و گذشت معتقدم اما چیز دیگه ای در زندگیم اصول و مبانی اعتقادیم رو شکل نمی ده. خیلی هم راضیم. دنبال یه همچین آدمی هم هستم حالا خواست مومن باشه خواست هم نباشه فقط وفا داری و انسانیت و درکش برام مهمه. چون همه جور آدم تو زندگیم دیدم و تنها مسئله ی اصلی از دید من ذات آدم ها و درکشون و داشتن روح سالم و انسانیه. بقیه رو حاشیه می دونم.
من تو ایران با کسی مسئله ی دوستی عمیق نداشتم که الان بخوام کاندیدای خاصی داشته باشم. در اشاره به سئوالات دوستان اگر عاشق کسی بشم انعطاف پذیرم و می تونم به خاطرش از برخی از مسائل چشم پوشی کنم. البته منظور این نیست که به خاطر عشق کسی رو که می بینم فرد مناسبی برام نیست انتخاب کنم. منظور اینه که شرایط رو خیلی سفت و سخت نمی گیرم. از کسی توقع جهیزیه ندارم. حق طلاق رو هم حتماً می دم. چون کسی که بخواد به خاطر حق طلاق نداشتن باهام بمونه همون بهتر که بره و نمونه. به مهریه هم اعتقادی ندارم چون یک جور سنت غیر عقلانی می دونم که هیچ جای دنیا مرسوم نیست. البته برای رعایت ظاهر قضیه تعداد کم سکه رو می پذیرم. دنبال یک آدم روشن فکر و منطقی و رمانتیک و خوش ظاهر و خوش باطنم. اهل محدود کردن آدم ها نیستم. بدترین تنبیهم برای همسرم می تونه این باشه که رهاش کنم. تحمیل و تحکم رو پوچ و بی نتیجه می دونم چون می دونم که با زور و تحمیل کسی عاشق کسی نمی مونه. البته غیرتی هستم و برخی از رفتارها رو ببینم تحمل نمی کنم. آزادی دادن رو به این معنی نگفتم که هر کاری دلش بخواد بکنه و من هم بی تفاوت باشم.
ببخشید طولانیش کردم. اما خلاصه اینکه به نظر شما چطور می شه کسی با موقعیت من همسر آینده ش رو پیدا کنه؟ احساس می کنم خیلی از دخترای الان همه چیز رو با هم می خوان. سخت شده پیدا کردن فردی که خوب و زیبا باشه اما از خود راضی نباشه. آیا درسته از طریق فیس بوک یا راههای مشابه به کسی پیشنهاد آشنایی بدم؟
بدیش اینه که خیلی ها از این طرق دنبال آشنایی با اهداف نادرستند و اگر کسی مثل ما با قصد خیر پیشنهاد آشنایی بده به دید همون پیشنهاد های نادرست بهش نگاه می شه.
من در مقایسه با آقا حامد احتمالاً انتخاب های بیشتری دارم. حامد جان سخته قبول کردنش برات اما دنبال آفتاب مهتاب ندیده نباش. من که یادگرفتم در رویا زندگی نکنم. خیلی نادر هستند آدمهایی که هیچ تجربه ای با جنس مخالف نداشته باشند. خیلی ها ذاتشون بد نیست اما خب اشتباه می کنند یا شور جوونی دارند. من برام مهم اینه که طرف ذاتش هرزه نباشه و دنبال زندگی درست و پایدار و وفادارانه باشه و در گذشته ی طرف ذره بین نمی ندازم چون می دونم اگر همه چیز رو بدونم دلسرد می شم و همیشه در شک زندگی خواهم کرد.
ممنون می شم اگر نظری دارید بگید.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام:72:
همونطور که دوستان گفتن پیدا کردن شریک زندگی همه جای دنیا سخت شده و ربطی هم به دختر و پسر نداره.
اما راه حل هایی که من به ذهنم میرسه واسه شرایط شما :
اول اینکه من از حرفاتون اینطوری برداشت کردم که دامنه جستجوتون رو به شهری که توش زندگی میکنید محدود کردید و اونم فقط به مسجد و دانشگاه خودتون و خواهرتون و دوستای خانوادگیتون.
جمعیت ایرانی های شهرهای اطرافتون و حتی کشورهای همسایتون در چه حده ؟
فاصله زمانی و مکانی در چه حده؟
می تونید شنبه و یکشنبه ها که تعطیل هستید به همراه مادرتون به مساجد اون شهرها یا محافلی که ایرانی ها میگیرن سر بزنید و با جمعیت بیشتری آشنا بشید؟
می تونید از طریق دوستاتون چه ایرانی چه غیر ایرانی آمار دانشجوهای ایرانی شهرها دیگه یا کشورهای اطراف رو در بیارید؟
راه دوم: همونطور که ایوب:72: و بهار شادی :72:هم گفتن خیلی از دختران ایرانی هستند که خودشون واسه ادامه تحصیل قصد مهاجرت دارن - مخصوصا فارغ التحصیلان ارشد دانشگاهها تو همه ی شهرها بویژه تهران -اکثرشون هم بازه سنی مورد نظر شما رو دارن. همونطور که ایوب هم گفتن تعداد این مهاجرت ها زیاد شده. خیلی ها هم هستند که نگران تنهایی اونجا هستند و چون اعتقادات مذهبی دارن ترجیح میدن با یکی مثل خودشون ازدواج کنند و بیان اونجا . خیلی ها هم ترجیح میدن با یکی که یه مدت اونجا بوده و ثابت کرده که جو زده نمیشه ازدواج کنند. تعداد این دخترا خیلی زیاده اونقدر که دستتون رو برای بررسی سایر معیار ها باز میگذاره. فقط مادرتون یا خودتون باید یه فرد امین رو تو ایران پیدا کنید که به بررسی معیارهای اولیه مد نظر شما تو این گروه افراد بپردازه و یک یا چند نفر رو بهتون معرفی کنه تا باب آشنایی باز بشه.
خیلی از این دخترا هم هستند که همونطور که تو تاپیک سید1387 چطور شناختم را تكميل كنم و تصميم بگيرم گفتید و گفتن بلوغ فکری لازم دارن و اهل حافظ خوندن و قرآن و بحث و ... هم هستند و جهت فکریشون مشخصه. در مورد این گروه دیگه لازم نیست نگران این باشین که به خاطر خارج بودنتون یا موقعیت اجتماعیتون میخوان باهاتون ازدواج کنند.
امیدوارم خوشبخت باشید.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام اقا حامد...
نقل قول:
آقا حامد
خواهشا به گیرنده هاتون دست نزنین! Smile
مشکل از جو حاکم بر دنیاست که آدمها بد شدن. پس به خودتون و عقایدتون
شک نکنین خواهشا. اعتقادات ما بخش اعظمی از شخصیت ما رو میسازه و به ما مرزبندی و زندگی سالم رو یاد میده.
من چندان با بخش اول این حرف و مثالهایی که بعدش زده شد موافق نیستم..ادما بد شدن یعنی چی؟؟این خیلی حرف کلیه..و من فکر نمیکنم در جایگاهی نشسته باشیم که انقد راحت برچسب خوب و بد بزنیم..بهتره بگیم فرد مناسب ما کم شده..چون ممکنه همین ظاهری که خودمون داریم و به نظر خودمونم خیلی عالیه در نظر یکی دیگه بد باشه اما ایا ما واقعا بدیم؟؟؟؟
بگذریم..فقط خواستم بگم اینطوری برچسب نزنیم.
ببین اقا حامد شما اول تکلیفتو با خودت روشن کن.
به نظر شخصی من شما باید تا از اول تا حدی منعطف باشی مثلا شاید واقعا لازم نباشه زنت حتما حتما نماز بخونه..اینجوری اخر سر مجبور نمیشی هی کوتاه بیای که دختره از دستت نپره.
فایدش اینه که وقتی از اول منعطف باشی دامنه دیدت گسترده میشه..یه دخترایی که تا حالا به چشمت نیومدن الان برات قابل توجه میشن.
ثانیا میتونی به معیارایی که اجتماعیتره نگاه کنی..مثلا اینطور که تا الان متوجه شدم شما میگی نماز و قران و مسجد و ... اما اخر سر کارت سر حجاب و نوع معاشرت گیر میکنه..
پس از اول اولین قدمت رو بذار کسی که میزان معاشرتش با ادمای دیگه در حد مطلوب توئه.
لازمشم اینه که محیطها و جمعهای باب میلت رو پیدا کنی..
بعد دقت کنی حد و حدود معاشرتش تا کجاست اگه مورد پسندت بود برو سر بررسی بقیه معیارا.
نقل قول:
من در خیابون های ایران دخترانی رو می بینم که با وضع های عجیب غریب راه می روند...
این ظاهر عجیب غریب واسه خیلیا اینجا عادی شده..پس بازم معلومه ظاهر و روابط اجتماعی برات خیلی مهمه..فعلا یه سری دختر پیدا کن که مثلا تو چارچوب روابط اجتماعی مدنظرت باشن بعدا برو سراغ معیارای بعدی.
موفق باشی
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
من چندان با بخش اول این حرف و مثالهایی که بعدش زده شد موافق نیستم..ادما بد شدن یعنی چی؟؟این خیلی حرف کلیه..و من فکر نمیکنم در جایگاهی نشسته باشیم که انقد راحت برچسب خوب و بد بزنیم..بهتره بگیم فرد مناسب ما کم شده..چون ممکنه همین ظاهری که خودمون داریم و به نظر خودمونم خیلی عالیه در نظر یکی دیگه بد باشه اما ایا ما واقعا بدیم؟؟؟؟
بگذریم..فقط خواستم بگم اینطوری برچسب نزنیم.
بهار عزیزم منظور من برچسب زدن به آدمها و قضاوت نبود. منظور من این بود که آدمها رو از روی ظاهرشون
نمیشه شناخت و متاسفانه خوب ها در دنیا کم شدن متاسفانه. منظور من این بود که آقا حامد برای
شناسایی فرد مناسب نباید به تیپ و ظاهر بسنده کنن و عقاید فرد رو بررسی کنن و مشکل از عقاید
ایشون نیست اگر رفتار ناسالم و زندگی های ناسالم در جامعه ما یا خارج از ایران زیاد شده.
این حرف رو بیشتر از این رو زدم که ما اگر مطابق دین و بر پایه دستورات خداوند حرکت کنیم ، اگر همه دنیا
ما و عقایدمون رو به تمسخر بگیرن اگر عقیده ما درست باشه نباید به خودمون شک کنیم.
عقاید دیگران مسلما محترمه چه درست چه نادرست اما اصول اعتقادی ما چیزی نیست که با فرهنگ
غالب بر جامعه تغییرش بدیم. منظور من دقیقا این بود و کسی رو به خوب یا بد بودن متهم نکردم اما من
در این روزگاران آدم خوب که به با خلق خدا مهربان باشه و درست زندگی کنه کمتر دیدم. ادعایی به خوب
بودن هم ندارم و همیشه خودم رو بدترین خلق میدونم اما واقعا دنیای پر از دروغ نیرنگی داریم و منظور
من هم از بد شدن آدمها این بود. ضمنا من در مورد اون دسته از عقاید صحبت کردم که اصول تغییر ناپذیر
دین و اخلاقیات که دستور الهیه هستن نه در مورد اینکه قضاوت کنم عقاید شخصی آدمها رو.
من در مورد عقایدی مثل نماز ، حجاب ، رابطه محرم و نامحرم و اصول تفکر اسلامی بحث کردم نه در مورد
عقاید شخصی.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
من بر مبنای اونکه گفتی ادمها بد شدن و بعد مثالهایی که زدین و مجموع حرفات اونو گفتم.
نقل قول:
مثلا یک روز چندتاشون بهم گفتن تو خیلی سخت می گیری به پسر دایی های و پسر عموهات دست نمیدی. اونا
مثل برادرتن یا خیلی سخت می گیری تو مهمونی های خانوادگی از روسری و لباسای بلند و گشاد استفاده می کنی
مگه از خودت یا اونا شک داری و در نهایت گفتن با این تفکرت باید یک مذهبی افراطی گیرت بیاد. اما من در جوابشون
گفتم نامحرم ، نامحرمه و پسر دایی و شوهر خاله هم نمیشناسه. خوب باید بگم در این قشر عظیم فامیل شاید
انگشت شمار باشن کسانی که مثل من فکر می کنن. از طرفی میگن تو که چادری نیستی پس چرا انقدر سخت
میگیری همه موهات تو باشه؟ ازون ور یک عده از مذهبیون هم منو قبول ندارن چون علیرغم پوشش خوبم چادری
نیستم و ازون طرف اینا میگن تو اصلا مذهبی نیستی!!!!!!!! خوب تضاد رو می بینین؟
اینارو گفتم که بگم ببینین آدمها یا خیلی آزاد و ریلکسن یا خیلی افراطی
منم میگم این نظر شماست که یا ازادن یا افراطی..شاید از نظر یه نفر مثلا چادر باید باشه..اما از نظر یه نفر دست دادن هم عادیه..اینا شخصیه و نمیشه بر اساس اون برچسب بزنیم..
خوب الان خودت اینکارو کردی و اون ادمای دور و برت رو خیلی ازاد یا افراطی نامیدی.در حالیکه ممکنه از نظر یه نفر دیگه اونا افراطی یا خیلی ازاد نباشن
نباید انقد فکر کنیم اون عقیده ما بهترینه..البته هست..عقاید هر کس برای خودش.
پس...اقا حامد عقاید خودش برا خودش خوبه..شما برای خودت..منم برای خودم..دیگری هم برای خودش..
پس نیاز نیست بد و خوب باشیم مهمه مناسب خودمونو پیدا کنیم.
موفق باشی
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
منم میگم این نظر شماست که یا ازادن یا افراطی..شاید از نظر یه نفر مثلا چادر باید باشه..اما از نظر یه نفر دست دادن هم عادیه..اینا شخصیه و نمیشه بر اساس اون برچسب بزنیم..
خوب الان خودت اینکارو کردی و اون ادمای دور و برت رو خیلی ازاد یا افراطی نامیدی.در حالیکه ممکنه از نظر یه نفر دیگه اونا افراطی یا خیلی ازاد نباشن
نباید انقد فکر کنیم اون عقیده ما بهترینه..البته هست..عقاید هر کس برای خودش.
پس نیاز نیست بد و خوب باشیم مهمه مناسب خودمونو پیدا کنیم.
بهارم
من طبق دستورات دین دارم صحبت می کنم. نگفتم فامیلای ما بدن و من خوب :) من میگم وقتی دین
میگه این افراد نامحرمن پس دست دادن به نامحرم درست نیست. حالا یکی به قول تو براش عادیه یکی
مثل من نیست.
عقیدش هم برای خودش محترمه. اما من دارم عقیده دین رو میگم نه خودمو! به این در دین میگن تفریط!
و ازونطرف دین ما میگه پوشش مهمه نه حتما داشتن مثلا چادر. پس کسایی که فقط چادری ها رو
محجبه میدونن و بقیه رو نمیدونن اهل افراط هستن در دستورات دین. منظور افراط و تفریط در دستورات
دینه.
(البته من برای هر کسی با هر پوششی احترام قائلم. چه چادری های عزیز چه خانومهای کم حجاب)
اما من راجع به خوب و بد بودن این دو دسته نظر ندادم. اتفاقا من فامیل هامو خیلی دوستشون دارم و
خیلی ماهن حتی اگر نظرشون دست دادن باشه. قضاوتشون نمی کنم چون شاید بهتر از من باشن.
اما اینکه این مثال رو زدم واسه این بود که اتفاقا از روی ظاهر قضاوت نکنه حامد. چون یک سری خیلی
ظاهرشون مذهبیه اما اصلا تفکرشون مذهبی نیست. و یک سری شاید ظاهرشون زیاد مذهبی نباشه
اما معتقدن. پس بهتره تفکر مورد بررسی قرار بگیره در ابتدای امر. این یعنی مصداق کامل قضاوت نکردن
دوست گلم :72:
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
بهار شادی جونم. خوبا خیلی هم کم نیستن. ولی کارایی که مثلا ادم بدا می کنن یه وقتایی اثارشون انقدر بزرگه که هی خوبا مشغول جمع کردن نتایج بد اونا هستن و بازم جبران نمی شه. (البته این در سطوح بالاتر منظورم بود مثله صدمه زدن به محیط زیست و باعث انقراض یه گونه ی جانوری شدن)
در سطوح معمولی تر خوب ها هم باز کم نیستن واقعا اما محتاطن. هر کدوم دارن زندگی خودشونو می کنن. همونطوری که شما نمی تونی به این راحتی اعتماد کنی اونا هم نمی تونن. یه جورایی واسه اینکه صدمه نبینیم ناچار شدیم یه فاصله ی کوچیک رو برای خودمون همیشه در نظر بگیریم.
کسایی که راحت تر بدی می کنن معمولا جسورتر هم هستن و حضورشون بیشتر توی چشم میاد.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
خوب اخه گفتی خوب و بد..گفتی دیگه.
من متوجه منظورت هستم و اینکه دین چی میگه..اما شما میگی ادما بد شدن من میگم خیر نمیشه به این راحتیا بگیم بد..
اشتباه کردن با بد بودن فرق داره از نظر شخصی من.
نقل قول:
اما اینکه این مثال رو زدم واسه این بود که اتفاقا از روی ظاهر قضاوت نکنه حامد.
درسته ،،نیازی به قضاوت نیست اما اگه اقا حامد مسائل ظاهری براش مهمه باید توجه کنه..اول این مورد ظاهری باید براش ok بشه بعد بقیه مسائل رو بررسی کنه.مثلا اگه اقا حامد براش مهمه دختره تو مهمونی دامن کوتاه نپوشه براش مهمه دیگه..باید توجه کنه.این معنیش قضاوت هم نیست توجه به معیاراس.
از نظر من اگه مثلا به خودش بگه این دختر فلان اخلاقش خوبه و چشمش رو روی این لباس پوشیدن ببنده فردا روز دچار مشکل میشه.
کلا نظر شخصی من اینه که مسائل اجتماعی ممکنه تاثیر بیشتری رو روابط زوجین بذاره..شاید یه نفر نماز خون و نماز نخون بتونن با هم کنار بیان.البته بستگی داره علت نماز خوندن و نخوندنشون چیه ؟؟.اما زن و مردی که نظرشون درباره معاشرت به دیگران با هم متضاده احتمال موفقیتشون خیلی کمه.
فکر میکنم بحث خیلی منحرف شد پس دیگه اینجا پست نمیذارم.
موفق باشید
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
با پوزش از آقا حامد بابت توضیح بیشتر در مورد پست هام.
مینوش عزیزم
اتفاقا من اصلا به آدمها بی اعتماد نیستم اما واقعا نسبت به گذشته شناخت آدمها سخت شده چون به قول خودت در
لاکشون فرو رفتن و نمیتونی بفهمی واقعا چظور آدمهایی هستن.
اما مردم در گذشته ها نسبت بهم دیگه مهربانتر بودن و بیشتر به فکر هم بودن و بیشتر براشون مهم بود که به دیگران
لطمه نزنن و منظور من اینه که ارزش های اخلاقی کمرنگ تر شده و آدمهای میانه رو کم هستن. وگرنه آدم خوب
مسلما زیاده مثل همین بچه های نازنین همدردی و خود شما گلم.
اما باید قبل از اعتماد کردن در این زمونه آدمها رو محک زد و عقاید واقعیشون رو بررسی کرد. منظور نظر من اینه :)
:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
خوب اخه گفتی خوب و بد..گفتی دیگه.
من متوجه منظورت هستم و اینکه دین چی میگه..اما شما میگی ادما بد شدن من میگم خیر نمیشه به این راحتیا بگیم بد..
اشتباه کردن با بد بودن فرق داره از نظر شخصی من.
نقل قول:
اما اینکه این مثال رو زدم واسه این بود که اتفاقا از روی ظاهر قضاوت نکنه حامد.
درسته ،،نیازی به قضاوت نیست اما اگه اقا حامد مسائل ظاهری براش مهمه باید توجه کنه.
از نظر من اگه مثلا به خودش بگه این دختر فلان اخلاقش خوبه و چشمش رو روی این لباس پوشیدن ببنده فردا روز دچار مشکل میشه.
کلا نظر شخصی من اینه که مسائل اجتماعی ممکنه تاثیر بیشتری رو روابط زوجین بذاره..شاید یه نفر نماز خون و نماز نخون بتونن با هم کنار بیان.البته بستگی داره علت نماز خوندن و نخوندنشون چیه ؟؟.اما زن و مردی که نظرشون درباره معاشرت به دیگران با هم متضاده احتمال موفقیتشون خیلی کمه.
بحث اعتقادی خوبیه اتفاقا و به نظرم به آقا حامد کمک می کنه.
بهار گلی
مطمئنا حامد باید در مورد معیارهاش نظر بده و در این شکی نیست و باهات کاملا موافقم.
اما بحث من سر یک سری اعتقاداته
در مورد اینکه میگی در عقاید منعطف باش این خوبه و آدم نباید خشک مذهب باشه و باید دیگران رو درک
کنه. برای مثال دکتر چمران که آدم معتقدی بود با غاده جبرانی ازدواج می کنه که هم مسیحی بوده و
هم بی حجاب اما چمران در خودش می دیده که روی این آدم تاثیر بگذاره و قبل از ازدواج چنان روی این
آدم اثر میگذاره که هم مسلمان میشه هم روسری استفاده می کنه!
اما بهار ما باید ببینیم در امر ازدواج ما در حد چمران هستیم که کسی رو به راه بیاریم یا طرفمون اصلا
غاده هست که بخواد تغییر بکنه؟ میدونی که همه روانشناسا میگن با کسی شبیه خودتون ازدواج کنین
بدون اینکه بخواین تغییرش بدین.
وقتی برای حامد نماز مهمه پس حتما براش مهمه که همسرش نماز بخونه و فرزندانش زیر نظر یک مادر
اهل نماز بزرگ بشن. عقیدش اینه. پس نمیتونه با این موضوع کنار و به اصطلاح کوتاه بیاد و بعد در زندگی
به زنش بگه باید نماز بخونی. چون از اول پذیرفته اون نماز نمیخونه و خوب میدونه اختلاف عقیده بعدا در
زندگی زناشویی و تربیت فرزندان تاثیر خیلی بدی میذاره و به اندازه مسائل اجتماعی مهمه چون خیلی
از رفتارهای اجتماعی ما از عقاید و باورهای ما نشات میگیره. اینا اصول اعتقادی و اصلی دینه مثل نماز و
فردی که بهش پایبنده نمیتونه ازش کوتاه بیاد اما میتونه در فروع دین منعطف باشه. مثلا در مسئله
حجاب میتونه منعطف باشه و بگه مهم پوشیده بودنه نه داشتن حجابی خاص. اما اینکه کسی مسجد
بره یا نره یا مستحبات رو انجام بده یا نه جزء فرعیاته و قابل اغماض اما در ازدواج بهتره طرفت یک سر و
گردن از خودت بالاتر باشه تا بکشتت بالا.
من در مورد خواستگار قبلیم نماز و اعتقادات رو راجع بهش اغماض کردم و کوتاه اومدم ولی هر جلسه
وقتمون به بحث اعتقادی میگذشت و من واقعا رنج می کشیدم از بی اعتقادی او به مسائلی که برام
مهم بودن و فکر کردم میشه کنار اومد اما الان میدونم سخت و حتی نشدنیه.
چون برام مهمه فرزندانم در آینده با چه عقیده ای بزرگ بشن یا عقیده پدرشون که الگوشونه چیه.
موافقم. باقی بحث باشه با پیام خصوصی :)
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
من گفتم مهمه چرا نماز میخونه و نمیخونه...
هر کسی به یه علتی نماز میخونه و یا نمیخونه و این تو تصمیمگیری خیلی مهمه..اما گاهی یه سری مسائل میتونن مهمتر باشن.
واقعیتها رو ببین بهار شادی.
اقا حامد با اون دختر هم اخر سر مجبور شد از خیر نماز نخوندنش و قبلا مشروب خوردنش بگذره..چرا؟؟چون تا یه حدی دستش بازه..اما اخر سر تو قضیه استخر رفتن گیر کرد.
اگه بخوایم یکی رو پیدا کنیم که دقیقا اون معیارامونو داره ممکن نیست..میبینی که اینجا هم اقا حامد از خیر نماز خوندن گذشت اما استخر رفتن نه.
من نمیگم اعتقاداتشو تغییر بده یا بخواد زنش رو عوض کنه..فقط کمی مراعات همدیگه رو بکنن...همون چیزی که نازنین یه مثال ازش زد.
خوب اگه اقا حامد یکی رو پیدا کنه تو اون جامعه که نماز بخونه روزه بگیره حجابش در حد دلخواهش باشه اخلاقشم خوب باشه ظاهرش به دلش بشینه از نظر مسائل روحیاتی بهش بخوره و .... خیلی عالی میشه.اما
وقتی نیست ...
من نظر شخصیمو گفتم..البته میتونن کاملا ایده ال گرایانه جلو برن هر چند مثه دفعه قبل مجبورن کوتاه بیان.
موفق باشی
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
حامد عزیزدر جریان تاپیک من هستین و از اونجایی که من هم با مسایل مذهبی درگیر بودم اومدم تا اندک تجربه ای که دارم رو بگم.ببینید حامد از شما خواهش میکنم که قبل از ازدواج در مورد دین با خودتون به نتیجه برسین تا بعدا با همسرتون دچار مشکل نشین .
ببین شما اشاره کردی "من دنبال دختری می گردم که: به خدا اعتقاد داشته باشه، به قرآن اعتقاد داشته باشه و نماز بخواند.این 3 مورد برای من مهم هست. برایم مهم نیست که به همه احکام دین عمل کند. من حتی گفتم که حجاب سر هم برایم مهم نیست البته لباس سبک هم نپوشد"
اقا حامد چطور شما قبول قران برایتان مهم هست اما عمل به قران و دستوراتش رو نادیده میگیرین که خود قران گفته برای زن حجاب لازم هست .ایا این خودش ظاهر بینی نیست؟چه ارزشی داره به چیزی اعتقاد داشته باشیم اما انگار در عمل ثابت میکنیم بهش اعتقاد نداریم .مثه کسایی که نماز نمیخونن ولی روزه میگیرن یا نماز نمیخونن اما در ماه رمضون در ختم قران برای ثواب شرکت میکنن که حالا در همون قران به وضوح گفته شده که نماز نخواندن از دلایل ورود به جهنم هست.به نظر شما اینجوری قبول داشتن قران چه فایده ای داره؟
حامد عزیز من اصلا قصد ملامت شما رو نداشتم اما از اونجایی که این روزا تمام زندگی من شده بحث مذهبی خواستم یه مواردی رو به شما بگم که اگه لازم هست قبل اینکه با کسی زندگیتون رو شروع کنین این مسایل رو برا خودتون حل کنین نه مثه شوهر من که...
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام دوستان،
از نظرات همگی متشکرم.
صحبت های شما به من کمک می کنه تا افکارم رو دست بندی کنم و راه حل های مختلف رو سبک سنگین کنم. توکلم هم به خداست.
یک سری سوالات هم در پست هایتون پرسیدید. من راجع به این سوالها فکر خواهم کرد تا برایشون جواب پیدا می کنم.
باز هم از همگی ممنونم و فرصت می خواهم برای فکر کردن.
شاد باشید.
-
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام آقای حامد
تاپیکتان را مدتی هست دنبال میکنم، واقعیتش قبول دارم پیدا کردن همسر با تمام ایده الهای مد نظر خیلی سخته.
اینجور که متوجه شدم مهمترین مساله ای که به نظرتون میرسه همخوانی عقیدتی همسر آیندتون با شما و محیط زندگیتون هست،
به نظر من دین یه مساله بسیار شخصی هست و به نوع ارتباط هر انسان با معبود خودش بر میگرده، خیلی دیده شده افرادی که ادعای دین دارند اما فقط ظاهر حفظ میکنن و سر تا پا دروغن اما بالعکس مواجه شدم با افرادی که اعتقاد به دین ندارند اما الگوی یک انسانه کاملن در جامعه اجتماعی و در ارتباط با انسانهای دیگر.
واقعا برخی اعتقادات در انتخاب مهم هست و باید دقت بشه، مثلا ازدواج یک فرد مذهبی با مذهبی یا بالعکس،
اما مشکل اینجا سر فروعات دین هست،
واقعا نمیشه افراد رو داخل چارچوب گذاشت و قالب بندی کرد که اگر کسی داخل یک چارچوب باشه حتما کیس ایده اله و اگر نبود غیر ایده اله!
منظورم از چارچوب فروعات دین هست،
خیلی واضح هست که شرایط فرهنگیه جوامع با هم متفاوته مثلا شرایط زندگی فردی که در یک شهر کوچیک مذهبی زندگی میکنه با فردی که در یک شهر بزرگ در کشور دیگه زندگی میکنه بسیار متفاوته، قطعا شما باید معیارهاتون بر مبنای شرایط زندگیتون باشه، بیشتر حرف و سخنم بر میگرده به مساله حجاب، واقعیتش یه کم بهم بر خورد برخی دوستان اعتقادات خانمی را که پایبند به اصول هست اما حجاب ظاهر را نداره، به رعایت نکردنه اصول دینی نسبت دادند،
اعتقاد به حجاب خیلی به شرایط فرهنگی و اجتماعی ربط داره، و معنای حجاب یعنی، پوشش برای حفظ نجابت یعنی ایجاد یه حد بین زن و مرد و این معناش برای هر فرهنگی متفاوته، مثلا اگر در یکی از شهرهای مذهبی حجاب کامل داشته باشی با مانتو اما اگر چادر سر نکنی میگن بی حجابه، در این جوامع خانمها به صورت شنل هم شده این چادر را سر میکنند، یا در تهران ما اگر کسی کت دامن یا کت شلوار سنگین بپوشه بی حجابی محسوب میشه و برای پوشش حتما باید مانتو پوشید حتی تنگ و کوتاه!
حجاب یعنی پوشش زن به طوری که جلب توجه نکنه، لباس سنگین، آرایش ملایم، رفتار معقول، ایجاد روابط در چارچوب
واقعا تعجب میکنم از افراد مذهبی که معنای حجاب رو اینقدر سطحی برداشت میکنن و فقط به پوشش مو بسنده کردند،
من به شدت پایبند به نماز اوله وقتم، روزه میگیرم، جمعه ها باید نماز جعفر طیار بخونم(1سه هفته بعد از طلاقم با آیت الله بهجت نیم ساعت تونستم صحبت کنم و ایشان من را توصیه به این نماز کرد، بعد از اولین نماز جعفر طیار،
دیدم مشکلاتم را که روی درختی سواره اما یه هو باد زدو همه فرو ریخت) نشده جمعه ای بیاد و نخونم مگر زمانی که عذر شرعی دارم، اما اعتقاد به حجابم در همان حدی هست که گفتم، در مسجد روسری، در برخی مهمانیها یا خارج از ایران، سر نمیکنم، اما اصلا غیبت نمیکنم، دروغ نمیگم، یا خیلی موارد دیگه که نشان از متشرع بودن من هست.
فکر میکنم وقت این شده عمیق تر به مساله دین فکر کنیم، اینکه آقای حامد دنبال همسری هستند پایبند به اصول دینی اما حجاب مو براشون اولویت نداره، کاملا حق دارند و این بر میگرده به شرایط و محیط زندگیشون
البته اگر همسری یافتند که پایبند به اصول حجاب مو باشه خوب این حق را باید به خود همسر بدهند که خود نوع پوششش را انتخاب کنه و نمیتونن بگن روسری سرت نکن!
مطمئنم خداوندجفت بسیار مناسبی را در تقدیر شما قرار خواهد داد