-
وابستگی فکری به همکلاسی سابق
با سلام خدمت همه دوستان خوب سایت همدردی. ماه رمضان رو به همه تون تبریک میگم. قطعا این کار شما دوستان که در این سایت به طور رایگان به بقیه مشاوره میدید و به اونها در حل مسائل و مشکلاتشون کمک می کنین اجر بسیار بالایی دارد پیش خدا. برای همه تان آرزوی سلامت و موفقیت دارم.
حقیقتش دیگه نمی خواستم تاپیک بزنم چون خودم فکر می کنم باید این مشکل رو خودم حل کنم ولی واقعا توش گیر کردم....به پیشنهاد بهار شادی عزیز این تاپیک رو باز کردم که از راهنمایی دوستان کمک بگیرم
من حدود سه ماه پیش اینجا یه تاپیک زده بودم با عنوان
وابستگی شدید فکری و عاطفی به پسری که بهم گفته خانوادش با ازدواج ما مخالف هستند
و از راهنمایی های دوستان استفاده کردم. الان میتونم به طور قطع بگم وابستگی عاطفیم نسبت به این آقا از بین رفته تا حدودی یعنی ازش دیگه انتظار عشق ندارم چون واقعا با حرفاش و رفتاراش تو این مدت ناامیدم کرد، شاید حتی کلی هم شخصیت منو تحقیر کرد...بعد از اون جریان من خیلی کم با ایشون تماس داشتم و حتی خیلی کم با هم چت می کردیم ولی راستش من هر بار که باهاش چت می کردم به نحوی موضوع رو می کشوندم سمت اون جریان که دلیل این برخورد های چی بود و چرا اینطوری کرد با من...که آخرین بار گفت اصلا به منم حق انتخاب بده، شاید دیگه دوستت ندارم و .... و خلاصه من بعد این حرفاش واقعا ضربه بدی خوردم از نظر روحی و عاطفی
ولی مشکلی که هنوز حل نشده و باقی مونده اینه که با این شرایط و با توجه به رفتارهای توهین آمیز این آقا و اینکه فقط من رو برای راه افتادن کارهاش می خواد هنوز وابستگی فکری من بهش سرجاشه...
واقعا تو این مدت حال و روز خوبی ندارم، هیچ انگیزه ای برای مرتب کردن اتاقم ندارم، احساس می کنم هیچ چیزی نمی تونه خوشحالم کنه، سر حال و شاداب نیستم، حتی حضوری پیش مشاور هم رفتم، مشاور هم یه سری کتاب و سخنرانی های موفقیت بهم معرفی کرد و یه سری کارهایی که خودم همشون رو بلد بودم ولی حتی حوصله انجام دادن اونها رو هم ندارم، اصلا هیچ کشش و انگیزه ای برای انجام کارهای علمی و دانشگاهیم ندارم دیگه، در کل فکرم اصلا ساکت نیست... همیشه خسته هستم، بی انگیزه و شاید غمگین
من هر موقع دانشگاه میرفتم پیگیری کارهای فارغ التحصیلی این آقای هم کلاسیم هم انجام میدادم و نمی دونم پریروز چی شد که بعد از پیگیری کارشون ناخود آگاه باهاش تماس گرفتم که بهش بگم مدرکش حاضره و داره ارسال میشه شهرشون ( من شمارش رو دیگه رو گوشیم ندارم، پاکش کردم! ولی متاسفانه شمارش رو حفظم!) و بعد از این جریان مشکل قبلیم دوباره اومد سراغم،...یعنی باز شبش براش اس ام اس سند کردم و اون عذابهای همیشگی که چرا اینقدر راحت ترکم کرد، یا چرا اصلا بازی عشق رو با من شروع کرد...شبها وقتی این فکرا میاد سراغم خواب به چشمم نمیاد دیگه، ناخودآگاه دستم میره سراغ گوشی و از خودش می پرسم این سوالها رو...پیش مشاوری که رفتم میگفت افکارت و احساساتت رو روی کاغذ بنویس و کاغذ رو پاره کن بریز دور این کارم کردم چند شب ولی فایده نداره...
ذهن من هنوز دنبال جواب میگرده که چرا این کارو با من کرد؟ آیا واقعا دوستم نداره؟ یا دوستم داره ولی به خاطر شرایطتش نمی تونه جلو بیاد؟ راجع به من چی فکر می کنه؟ چرا این همه اذیت کرد منو و من اگه معشوقش شدم چون فقط به ازدواج فکر می کردم اگه می دونستم اون حتی نمی خواد حرفی از ازدواج بزنه هیچ وقت این کارو نمی کردم...
خواهش می کنم راهنمایی کنید منو که برای رها شدن از این شرایط بدی که توش گیر کردم باید چی کار کنم
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
چند سالته ستاره جون ؟!!
من روانشناس نیستم اما به عنوان یه فرد بی طرف نظرم رو میگم.اگه 22 23 سالته تو این سن این احساس ها زیاد میاد سراغ دخترها.رویا پردازی عشق!!!!
نمی گم دوستت نداشته.حتما داشته ولی دوست داشتن تو این سن با ازدواج فرق داره خصوصا برای پسر ها که مسیولیت زندگی به عهده اونهاست.
اشتباه تو این بود که پیش داوری کردی و خودت بدون اینکه هدف اشناییتون رو مشخص کنی و موضع خودت رو معلوم کنی وارد رابطه شدی و پیش خودت خیال پردازی کردی و حالا احساس می کنی ازت سو استفاده شده و این همه تقلا برای اینه که به خودت ثابت کنی مورد سو استفاده قرار نگرفتی.و گرنه من مطمینم این احساسی که تو داری عشق نیست و تو یه رابطه درست که قرار بگیری از اینکه روزی اینقدر اهمیت دادی به این قضیه تعجب می کنی.
اصلا لزومی نداره کارهای فارغ التحصیلی اون رو انجان بدی.ربطی به شما پیدا نمی کنه.دیگه هیچ کاری انجام نده براش.هیچ اس ام اس هم نده.برای خودت ارزش قایل باش.مطمین باش وقتی اس ام اس تو رو میخونه فقط حس ترحم داره.همین.این دوسم داره نداره ها رو هم تموم کن عزیزم.اون شاید دوستت داره ولی به عنوان دوست دختر!!! و این پیگیریهای تو نهایتا باعث ایجاد یه رابطه غلط مجدد میشه که تو ضربه بدی میخوری.
قدر خودتو بدون:72:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
مرسی دریای خروشان از جوابت
من 29 سالمه...تو سن احساسات خروشان نیستم... اتفاقا خودم یه شخص فوق العاده منطقی هستم... ولی فکرم رها نمیشه....
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
سلام الهام جان
عزیزم
شما چرا هنوز کارهای این آقا رو پیگیری می کنی؟
چرا هنوز با چت و ایمیل در ارتباطی باهاش؟
چرا همه راه های ارتباطی رو نبستی که وسوسه نشی بری سمتش؟
قرار شد شما برای فراموشی و تعدیل احساست هر نشونه ، خاطره و هر راه ارتباطی رو ببندی!
ضمنا ناخودآگاهت نیاز داره یاد بگیره به فرمان خود آگاهت باشه.
عزیزم داغ هنوز تازست. به خودت زمان بده. طول میکشه. فقط لطفا تمام راه های ارتباطی و نشونه های این آقا رو
برای همیشه ببند!
در جواب به پاسخ همه چراهات یک کلمه هست!
بی تعهدی!
اون چوب این بی تعهدی و بی اخلاقیش رو نسبت به احساس شما میخوره!
کسی که انقدر بی تعهد ، سود جو و فرصت طلبه و به انسانها به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهدافش نگاه می کنه
فرد مناسبی برای تکیه کردن در مسائل زندگی نیست! پس دیگه هی چرا چرا نکن.
به جاش بگو چگونه خودم رو از این وضعیت نجات بدم و اوضاع رو سر و سامان بدم؟
پرونده این سوالات رو ببند. تمام شد گذشته گلم. حال رو دریاب که آینده زیبا بشه.
هر موقع این فکرا اومد سراغت برو جلوی آینه و بلند بگو اون رفت چون اصلا نمی فهمید عشق یعنی چی! رفت چون
ارزش من بیشتر از اون بود و لیاقت منو نداشت. رفت چون بی تعهد و بی اخلاق بود!
دائم برای احساست توضیح بده! بگو اون غرور من رو جریحه دار کرد و عزت نفس من رو شکست پس میخوام
فراموشش کنم و باید یاد بگیرم افکارمو کنترل کنم.
تا میتونی سر سجاده اشک بریز تا آروم شی. از خدا بخواه در این ماه عزیز از غم رهات کنه و بهت آرامش بده.
زیاد ذکر بگو!
به شدت افت اعتماد به نفس پیدا کردی.
تمرین های اعتماد به نفس تاپیک تکنولوژی فکر رو انجام بده. از فردا بروزش هم می کنم و ادامشو میذارم.
نیاز داری به استراحت. به اینکه به خودت عشق بورزی.
اصلا بهش فکر نکن! نشونه هاش رو از بین ببر و تمام راه های ارتباطی رو ببند و سعی کن شمارش رو از حافظه بیرون
کنی.
الهام جان به مرور حالت بهتر میشه. فقط با احساست کنار بیا و بذار تخیله احساسی منفی کامل بشی
خوندن دعاهای ماه مبارک همراه با معنیشون که در مفاتیح هم هست بسیار مفیده برای آرامشت
دعات می کنم
موفق باشی گلم
منتظر پاسخ سوالاتم هستم.
:72:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
مرسی بهار عزیز:72:
همیشه از حرفات انرژی گرفتم
از الان می خوام واقعا واقعا عوض شم و نگرشم رو تغییر بدم
چون دیگه توان این رنج رو ندارم... طراوت و شادابی رو ازم گرفته این افکار
می خوام چند روز آینده بیام و اینجا بنویسم که اون افکار دیگه سراغم نیومد و من شاد شاد هستم... و حتی خوشحال
از اینکه اون آقا از زندگیم رفته بیرون
شما هم برای من دعا کنید
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
دوست عزیزم بهار شادی جان سلام
اومدم بگم الان دقیقا یه هفته شده که از همکلاسیم خبری ندارم، بهش پیامی ندادم، باهاش تماسی نگرفتم، تو اینترنت هم باهاش صحبت نکردم... ولی خیلی کلافه ام، خیلی خیلی کلافه ام...
و هنوز نتونستم جواب این سوالی رو که گفتی پیدا کنم:
چگونه خودم رو از این وضعیت نجات بدم و اوضاع رو سر و سامان بدم؟
من تقریبا همه وقت آزادم رو در روز مطالعه می کنم، کتابهای روانشناسی می خونم، سخنرانی های موفقیت گوش میدم...ولی هنوز فکرم آزاد نشده
متاسفانه هنوز نسبت به اون آقایی که خیلی راحت رهام کرده هنوز احساس دوست داشتن دارم، نمی دونم چرا ولی همش یه چیزی تو دلم بهم میگه که رفتارای بدش با من دلیل داره... ولی من نمی دونم اون دلیل چیه...
نمی دونم راه کار اساسی چیه؟ باید چی کار کنم؟ دیگه خسته شدم از این وضع خودم
از اینکه از همه چی خسته ام، حوصله هیچ چیز رو ندارم...
واقعا دلم جواب اون سوال رو می خواد که چگونه می تونم خودم رو از این وضعیت نجات بدم...
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
اومدم بگم الان دقیقا یه هفته شده که از همکلاسیم خبری ندارم، بهش پیامی ندادم، باهاش تماسی نگرفتم، تو اینترنت هم باهاش صحبت نکردم...
:104::104::104::104::104:
آفرین امیدوارم بیای اینجا بگی یک ساله یا حتی بیشتر دوساله ...... ازش خبر ندارم و خیلی خوشحال و آسوده دارم زندگیمو
می کنم واصلا به اون انسان بی مسئولیت، بی تعهد، سو استفاده گر، فرصت طلب، ....... فکر هم نمی کنم، چون اون لیاقت مرانداشت ولی من لیاقت بهترینها را دارم.:72:
:72::72:
نمی دونم این جمله از چه کسی هست ولی فکرکنم خیلی درست باشه:
كساني كه شما را دوست دارندحتي وقتي هزار دليل براي رفتن وجود داشته باشد هرگز رهايتان نخواهند كرد آنها يك دليل براي ماندن خواهند يافت.
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
ستاره خوشبخت عزیز و گرامی
قرار نیست بعد از این یه هفته احساس خوبی داشته باشی...زمان میبره دوست من...من همیشه گفتم کهتغییر یک فرایند است نه یک اتفاقپس علاوه بر اینکه این کانالهای ارتباطی رو به درستی و بجا بستی سعی کن به این افکارت وسوالات ذهنیت پر و بال ندی.
تو می خوایی جواب این سوالاتت رو پیدا کنی چون فکر میکنی عیبی ایرادی داشتی که اون رفته و بعدش هم احتمالا خودت رو مقصر بدونی یا خودت رو سرزنش کنی و روحیه ات رو هم از اینی که هست ضعیفتر کنی پس بهوش باش که بعضی وقتها خواسته دل می تونه آدم رو به راه غلطی بکشونه
بعضی وقتها بهتره تو بعضی موقعیتها نقطه بذاری بیایی سر خط.آره دوست من زندگی جریان داره خیلی نباید یه جاییش بمونی:305:
موفق باشی دوست من:72:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
ستاره خوشبخت سلام
منم بابت این اراده محکم تبریک میگم
سعی کن به زندگیت برسی به خودت....ورزش کن تا روحیت رو حفظ کنی عزیزم
همه توجه ات را فقط و فقط به خودت متمرکز کن به خانوادت نزدیک بشو و سعی کن بیشتر اوقات را باهاشون سپری کنی تا این دوران بگذرد
برات موفقیت آرزومندم
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
ممنونم از دوستان خوبم ، سنجاب، ویدا، امیران...
مرسی از دلگرمیتون، تشویق هاتون انگیزم رو زیاد می کنه که دیگه سراغ نگیرم ازش...آره سنجاب راست میگه، اگه دوسم داشته باشه یه دلیل برای موندن باید پیدا کنه...
این پست رو الان پیدا کردم تو سایت همدردی...
از آدمها بت نسازید، چون دیر یا زود باید رنج شکستنشان را به دوش بکشید...
این جملاتی که از فائزه هست داخل این پست واقعا حرفای قشنگی است...
((
به کسی وابسته ای و او تورا می رنجاند ....
عاشق کسی می شوی و او تورا ترک می کند...
از همسرت یا هرکس دیگری انتظاری داری ولی او انتظارت را برآورده نمی کند
کسی به تو ستمی می کند
توچگونه به این قضیه می نگری ؟
آیا تو آن آدم را منشاءاثر می دانی ؟!....
آیا آن انسان را کاره ای می دانی ؟!...
آیا او را مقصر می دانی؟!...
آیا ,اگر بر وفق مرادت رفتار کرد از آن بت می سازی و اگر این کار را نکرد از او می رنجی و دل شکسته می شوی ؟
همه ی این ها به خاطر این است که تو آن آدم را بزرگ تر از آن چه که هست دیده ای !
چون زاویه ی نگاهت از پایین است .
حال پیشنهاد می کنم که زاویه ی نگاهت را بچرخانی و از بالا به این قضیه نگاه کنی !یعنی این گونه نگاه کنی :
خدا آن انسان را وسیله ای قرار داده تا با تو به آن صورت رفتار کند تا تورا بیازماید و ببیند تو در مقابل چه رفتاری نشان می دهی !با این زاویه دید دیگر آن آدم کاره ای نیست و همه چیز به خدا و حکمت او برمی گردد .وجای ناراحتی نیست .جای آزمایش است.
))
ولی می ترسم زیر بار این آزمایش دووم نیارم، الان چهار ماه گذشته ولی حال من خوب نشده...من دارم تلاش می کنم که حالم عادی شه، هر کاری به فکرم میرسیده برای خوب شدن کردم...نمی دونم شاید، الان همون زمان تیرگی قبل از طلاع آفتاب است و من خبر ندارم... خواستم زیاد نیست، با اون آقای بی تعهد کاری ندارم دیگه...فقط می خوام حالم خوب شه، می خوام به زندگی برگردم... همین...
دوستان برای من دعا کنید...
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
ولی می ترسم زیر بار این آزمایش دووم نیارم، الان چهار ماه گذشته ولی حال من خوب نشده...من دارم تلاش می کنم که حالم عادی شه، هر کاری به فکرم میرسیده برای خوب شدن کردم...نمی دونم شاید، الان همون زمان تیرگی قبل از طلاع آفتاب است و من خبر ندارم... خواستم زیاد نیست، با اون آقای بی تعهد کاری ندارم دیگه...فقط می خوام حالم خوب شه، می خوام به زندگی برگردم... همین...
دوستان برای من دعا کنید...
ستاره جان. تو همیشه من رو تو مشکلم دلداری دادی و راهنمایی کردی. ناراحت شدم دیدم تو هم تو زندگیت مشکل داری و غمگینی. راستش نمی دونم چه راهنمایی ای می تونم بهت بکنم. اما فقط می خوام بهت بگم قوی باش. ممکنه طول بکشه فراموش کردن یه آدم اما بالاخره برات عادی میشه. به خودت هم خیلی بستگی داره که کمک کنی این زمان کوتاه شه یا طولانی. هر چی سرت به کارای دیگه گرم باشه و فکرتو به چیزای دیگه مشغول کنی سریعتر میتونی فراموش کنی. البته به شرطی که واقعا سرتو گرم کارای دیگه کنی ها.نه این که موقع هر کاری هم فکر اون شخص تو ذهنت باشه.
در مورد این که چرا اون پسر رفت من یه نظری دارم. البته فقط یه احتماله که تو روابط قبل از ازدواج خیلی ممکنه اتفاق بیفته. شاید در مورد شما هم اینطور باشه. بالاخره یه احتماله. شما قبل از این که به ازدواج فکر کنید به هم وابسته و علاقه مند شدید. بنابراین تصمیمتون حتی درصدیش مبنی بر احساس بوده. حالا ممکنه با گذشت زمان وقتی احساساتتون اون حالت تازگی رو از دست میده یکی از دو طرف چه دختر چه پسر منطقی تر به موضوع نگاه کنه و احساس کنه که تصمیمش دقیقا طبق معیارهایی که قبلا برای خودش داشته نبوده.و بعد حس کنه ازدواج با طرف مقابل کار صحیحی نیست و ممکنه به خوشبختی طرفین منجر نشه. واسه همین یه مدت دچار تناقض تو ذهنش میشه و کم کم نسبت به طرف مقابل سرد میشه. اما هنوز وابستگی احساسی بهش اجازه نمیده حرف دلشو به طرف مقابل بزنه و سعی میکنه بهونه تراشی کنه و تقصیر رو گردن مسائل دیگه بیندازه تا مستقیم بگه که تصمیم خودش تغییر کرده.
نمیشه هم صد در صد گفت آدمی که دچار این احساس میشه آدم بی معرفت و بی وفا و سنگدل و یا هر چیز دیگه ایه. البته درسته که آدم نباید تا قبل از این که مطمئن بشه طرف مقابل رو به خودش وابسته کنه، اما بالاخره این مشکل روابط قبل از ازدواجه که مبنی بر احساس شکل می گیرن نه شناخت و انتخاب و اون شخص هم قطعا از لحاظ روحی به شما وابسته بوده که بهتون ابراز علاقه کرده.
من خودم هم چند بار تو زندگیم با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم کردم. البته کلا اهل دوستی نیستم ولی 2-3 مورد که واقعا حس کرده بودم رابطه آینده داره، دوستی برقرار کرده بودم که هر دفعه به دلیلی به هم خورد.در مورد اولین دوستیم حدود 2-3 سال کشید که فراموش کردم. اما روایط بعدیم راحت تر فراموشم شد. مورد آخر هم حالتی بود که اون پسر هنوز به من علاقه داشت ولی واقعا همین حالتی که الان برات گفتم برای من پیش اومد. یعنی بعد از یه مدت که احساساتم از اون حالت خروشان درومد حس کردم که اون شخص مورد مناسبی برای ازدواج با من نیست و ما فقط بر اساس احساس تصمیم به ازدواج گرفتیم. چه بسا این که بعد از ازدواج کلی مشکل به خاطر اختلاف طبقاتی که داشتیم برامون پیش می اومد. و حتی من مجبور می شدم با خانواده ام برای ازدواج با اون پسر در بیفتم که قطعا تأثیر منفی تو زندگیمون می گذاشت. با وجود تمام احساس گناه و عذاب وجدانی که داشتم و تمام سختی ای که گفتن این حرفها به دوستم داشت، رابطه رو تموم کردم.
عزیزم اینا رو گفتم که فکر کنی شاید مورد شما هم این طوری بوده و اون پسر آینده ای که توش شما دو نفر خوشبخت باشید رو نمی بینه. شاید واقعا مشکلاتی سر راحتون میبینه که مثلا به نظر شما بشه با تلاش حلشون کرد ولی در آینده زندگیتون تأثیراتی بذاره و مانع از حس خوشبختیتون بشه.
نمیدونم. به این فکر کن عزیزم. به این که شاید واقعا با هم خوشبخت نشید و اون پسر مسائلی رو میبینه که شما نمی بینی. به خاطر همین از شما دوری میکنه.
امیدوارم بتونی زودتر با این قضیه کنار بیایی :46:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
آره دوست خوبم دلسوخته
این نظری که گفتی درسته... ولی همه درد من اینه که چرا با من حرف نزد منطقی... منطقی با من حرف میزد و بهم میگفت... جای اینکه این همه غرور و شخصیت منو با حرفاش له کنه... جای اینکه این همه تحقیرم کنه... جای اینکه این همه منو چشم انتظار رها کنه... دلم می خواست نه مثل یه معشوقه فقط مثل یه انسان با من برخورد می کرد...منی که ادعا می کرد دوسم داره... منی که این دو سه سال کلی به پاش نشستم کلی به عشق اون کار کردم...دلم می خواست با من رو راست می بود... جای اینکه فقط مثل یه ترسو کنار بکشه...و اصلا فکر بلایی که سر من و زندگی من اورده نباشه... تو این مدت واقعا یه آدم دیگه شدم... واقعا ضربه خوردم... واقعا آسیب دیدم...نمی دونم چی می تونه حالم رو خوب کنه... خودمم از این وضع خسته شدم... دنبال راه حل می گردم...
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
حق داری ناراحت باشی. من رفتم تاپیک قبلیتو خوندم. شاید واقعا این آدم یه سودجو و سو استفاده گر بوده باشه. خیلی احتمالات زیادی مطرحه. دنبال جواب نباش چون نمیتونی به نتیجه درستی برسی. بدتر ذهنتو درگیر تر می کنه. به این فکر کن که به هر دلیلی که اون رفت، دیگه رفته. به خوبیهای تموم شدن این رابطه فکر کن تا آرامش بیشتری پیدا کنی. به این فکر کن که صلاح تو در این نبوده و خدا اینقدر دوستت داشته که نمی خواسته بعد از ازدواج اسیب ببینی. اصلا به این فکر نکن که چرا این اتفاق افتاد و تو خیلی چیزها از دست دادی. به این فکر کن که این بخشی از زندگیه تو بوده که باید تجربه می کردیش تا یاد بگیری. الان کلی تجربه داری که میتونی در زندگیت ازشون استفاده کنی و از چنین آسیب هایی در آینده جلوگیری کنی. به این فکر کن که بدست آوردن چیزهای ارزشمند سخته و تو الان چیز ارزشمندی که همون تجربه است کسب کردی که خیلی میتونه در آینده کمکت کنه.
اون آدم به هر دلیلی وارد زندگیه تو شد و به هر دلیلی خارج شد مهم نیست. مهم اینه که باعث شد تو خیلی چیزها یاد بگیری. پس برای این که از منفعت هایی که این رابطه برای تو داشته بتونی در اینده استفاده کنی، لازمه که خوب بشناسیشون و نقطه ضعف هاتو پیدا کنی. ببینی کجای کارت مشکل داشته که باعث شده به کسی که هنوز تکلیفش با خودش مشخص نشده وابسته بشی.
سعی کن برای خودت یادداشتشون کنی تا یادت نره. چون متاسفانه ذهن آدما این جور چیزها رو زود فراموش می کنی و یه وقت در آینده می بینی هنوز اشتباهات گذشته ات دارن تکرار میشن.
مثلا چند تاشو مثال می زنم. بقیه شو باید خودت پیدا کنی
وابستگی عاطفی در رابطه اینترنتی. درسته شما در دانشگاه هم در ارتباط بودید ولی همون طور که گفتی رابطه غیر اینترنت و اس ام اسی تون خیلی سر سنگین بوده. این خودش استارت مشکلات بعدیه شما بوده چون تو اینترنت رابطه ها ناخودآگاه خیلی صمیمی تر از روابط واقعیه و اگه کنترل نشه به احتمال غریب به اتفاق وابستگی عاطفی به وجود میاره
یا مثلا توجه بیش از حد شما به پسر. من خودم روی این قضیه مشکل دارم ولی اینو می دونم که اگه خیلی در دسترس پسر باشی واست طاقچه بالا می ذاره یا نسبت بهت سرد میشه. حالا در دسترس بودن چه از نظر آنلاین بودن، اس ام اس دائمی، یا ملاقات حضوری.
باز هم برو فکر کن ببین چه کارهایی کردی که وقتی الان فکر می کنی می بینی کار درستی نبوده و اونا رو به عنوان تجربه های ارزشمندی که در آینده حتما باید بهشون توجه داشته باشی واسه خودت یادداشت کن.
موفق باشی خانووم :46::43:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
الهام جان
یک هفته همش گذشته. به خدت زمان بده. من تا 4 ماه همه کارهای شرکتم روی هوا بود و دائم به یک نقطه خیره
می شدم و گریه می کردم بعد از بهم خوردن ازدواجم. طبیعیه. به احساساتت زمان بده اما تمرکز نکن روی اینکه اصلا
بهش فکر نکنی! عادی برخورد کن با احساست. اگه لازمه گریه کن. بگذار احساست آروم بشه عزیزم :46:
این متن رو بخون :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
سر تا پایم را که خلاصه کنند ، میشوم مشتی خاک ...!
که ممکن بود خشتی باشد در دیوار یک خانه
یا سنگی در دامان یک کوه
یا قدری سنگریزه در انتهای یک اقیانوس ...
و یا شاید خاکی از گلدان ...!
یا حتی غباری بر پنجره ...!
اما مرا از این میان برگزیدند برای نهایت .... شرافت .... انسانیت...
و پروردگارم که بزرگوارانه اجازه ام داد به نفس کشیدن ... دیدن ... شنیدن ... فهمیدن
و ارزنده ام کرد به واسطه ی نفسی که در من دمید...
من منتخب گشته ام برای قرب ... برای سعادت ...
من مشتی از خاکم که خدایم اجازه ام داده به انتخاب و تغییر ...به شوریدن ... به عشق...
وای بر من اگر که قدر ندانم
وای بر من اگر که باز هبوط کنم به خاک
واقعا الهام شایسته اون آدمی هست که بویی از عشق نبرده؟ این سوال رو بگذار هر روز عقلت از احساست بپرسه
تا به مرور مجابش کنه!
عزیزم به خودت سخت نگیر. به خودت فشار نیار! به خودت زمان بده! تعدیل احساس به زمان نیاز داره!
همه چیز درست میشه. اما با صبر و مرور زمان. من خودم 6 ماه از زندگی و به طبع اون 6 ماه ، 1 سال از همه چیز
عقب موندم و از 25 سالگیم تا 26 سالگی عمرم رفت اما در عوض تجربه ای بسیار گرانبها بدست آوردم.
پس به احساساتت زمان بده. به مرور خودش با خودش کنار میاد.
یکی از راه های تسریع درمان ، اشک ریختن برای دل شکسته ات در محضر خداوند و راز و نیازه باهاشه تا سبکت
کنه از احساسات منفی.
راه دیگرش نوشتنه. برای دل خودت ، برای خدا ، برای احساسات نابت تا خالی تر شی از بار احساسات و وابستگی های منفی!
راه بعدی سفر به امام زاده ها و یا سفر به مشهد و رفتن نزد امام رضا و در دل با این بزرگانه.
سعی کن تنها نمونی. احساساتت رو سرکوب نکن و سعی کن به خودت با منطقت دلداری بدی!
مرد شایسته تو جایی در انتظار توست و کائنات منتظر تو هستن تا سرنوشتی زیبا برای خودت رقم بزنی.
تمام در و دیوار اتاقت رو پر از جملات زیبایی که دلت میخواد بنویسیشون بکن تا ضمیر ناخودآگاهت و احساست ببینه
و بخونه.
با خودت مهربونتر باش و به خودت عشق بورز و برای خودت هدیه بخر.
یک مدت به خودت استراحت بده و سخت گیریهای علمیت و کاریت رو کم کن.
به هیچ عنوان موسیقی های غمگین گوش نده و موزیک های ریلکسیشن گوش بده.
یوگا کار کن تا از انرژی های منفی تخلیه بشی.
ذکر زیاد بگو ، دوش زیاد بگیر و قرآن بخون.
اگر تونستی در کلاس های دکتر محمد شجاعی شرکت کن یا فایل های صوتیش رو بخر و گوش بده در زمینه انسان
شناسی.
روی اعتماد به نفست کار کن!
برات دعا می کنم که خداوند از غم نجاتت بده.
این دعا رو هم زیاد بخون تا غم از دلت پر بکشه و بره :
سبحان الله یافارج الهمّ ویاکاشف الغم فرّج همی ویسرّ أمری وأرحم ضعفی وقلة حیاتی وأرزقنی من حیث لاأحتسب
یارب العالمین
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
سلام به همه دوستای خوبم
امیدوارم طاعات و عبادات همتون قبول باشه
الان تقریبا بیست روزی شده که من تماسی با همکلاسیم نداشتم، بهش هیچ اس ام اسی نفرستادم... منی که تا قبل از اون امکان نداشت روزی یه بار حالش رو نپرسم... الان بیست روزه که من بهش پیامی ندادم
فقط اون خودش دو بار تو این بیست روز بهم ایمیل زد راجع به کارهای اداری که منم خیلی رسمی بهش جواب دادم... و دیگه هیچ... ولی اون بی انصاف حتی حال من رو هم سوال نکرد...با اینکه فهمید من حالم بده...:302:
من جلو خودم رو واقعا گرفتم تو این روزها، خیلی دلم می خواد حالش رو سوال کنم...ولی چه فایده وقتی فهمیدم من براش هیچ ارزشی ندارم که حتی حالم رو سوال کنه...
ولی من هنوز نتونستم از نظر روحی احیا بشم...خیلی سعی کردم برای خودم مشغولیت درست کنم ولی سراغ هر کاری هم که میرم باز فکرش میاد سراغم... هنوزم در کل غمگین هستم...نمی دونم این روند خوب شدن چقدر طول میکشه؟ ... فقط حداقل کاری که تونستم بکنم اینه که بهش پیامی نمی دم و باهاش تماسی نمی گیرم... همین... ولی فکرم هنوزم درگیره...ولی شاید فهمیدم که اون واقعا دوسم نداشته هیچ وقت...:(
دنبال راهکار می کردم حالم خوب شه... خسته شدم از این حال خودم... چقدر دیگه باید صبر کنم؟ تمام کارایی رو که گفتین کردم... ورزش... کتاب... یوگا... کلاس های متفرقه.... سخنرانی های موفقیت...نیایش...ولی راستش از دعا و نیایش به درگاه خدا دیگه ناامید شدم...خدا اگه بخواد می تونه بهم کمک کنه ولی چرا کمک نمی کنه؟؟ خیلی دعا کردم به همه ائمه توسل کردم... دیگه چی کار باید بکنم از این حال روحی نجات پیدا کنم و از این غم رها شم؟
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
سلام ستاره خوشبخت
خوب قابل درک هست که وقتی دلایل به طور منطقی مطرح نشده شما ذهنت هزار جور علت تراشی میکنه و در واقع کنجکاوی ذهنت نمیذاره اون قضیه رو فراموش کنی.به نظر من خودت یک علت رو به ذهنت بده حتی اگر واقعیت هم نداره.مثلا دلیل رابطه اون آقا رو کلا یک سوئ استفاده علمی ببین اینکه با استفاده از احساس شما میخواسته به راحتی به مقالات بیشتری دست پیدا کنه.دیگه نذار ذهنت دنبال علت دیگه ای بگرده یا یک دلیل دیگه که بیشتر باب میلت هست.کاری کن ذهنت دیگه به خودش اجازه کنجکاوی نده.
من مقاله تکنیک توقف فکر رو نخوندم ولی معمولا دقیقا وقتی افکار منفی سراغم میاد (در مورد ناراحتی از آدمهای دیگه که من کاری برای تغییرشون از دستم برنمیاد) درست در همون لحظه قرآن رو باز میکنم و 2 صفحه با ترجمه میخونم و بعدش حل مشکلم رو به خدا میسپارم به نظر خودم یه جورایی مثل توقف فکر هست.یعنی کلا تا یه مدت راحت میشم و خوشحال.
ضمنا با شروع ترم مهر و مشغله کاری بیشتر مشکلت کم رنگ میشه.شما برای اینکه کلا این افکار سراغت نیاد به زمان نیاز داری باید این مدت ناراحتی رو تحمل کنی بعدش مطمئن باش حتی این افکار سراغت نمیاد.
امیدوارم در حل مشکلت موفق باشی همونطور که تونستی از پس خیلی از مشکلات بربیای و به موفقیتهای تحصیلی برسی :323:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
ستازه عزیز:72:
شنیده ام که زن ها و مردها در پایان یک رابطه عشقی بصورت زیر عمل می کنند:
http://www.charbagh.com/public/album...277.jpg?c=9ffd
(شاید بهتر باشه زمانها را بجای روز - ماه و بجای ماه سال بگذاریم.)
پس لطفا اجازه بده زمان......زمان......زمان بگذره و هیچ....هیچ...هیچ تماسی با ایشون نداشته باش.
حتی اگه می تونی جواب ایمیلهاشم یکی در میون بده.
موفق باشی:72:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
ستاره خوشبخت سلام
دوست عزیزم منم بهت تبریک میگم
درک میکنم اوقات بسیار سختی گذروندی ولی بعدها به ارزشش پی میبری
شما آدم عاقل و فهمیده ای هستی که با عاقل بودنت مطمئنا به موفقیت میرسی
به قول معروف
چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند....
پیروز باشی:72:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
اتفاقا به نظر من خدا حسابی کمکت کرده که از دست این آقا خلاص شدی و حسابیم هواتو داره که الان با این تالار اشنا شدی و داری تلاش میکنی فراموشش کنی
مطمئن باش یه روز کامل یادت میره...صد در صد
متاسفانه تو این دوره زمونه خیلی از پسرها این طورین!!
منم نمی دونم با خودشون چه فکری میکنن...هیچ کدوم از دخترها نمی دونن...وگرنه نصف تاپیکهای این تالار الان نبود
شاید
فکر میکنن یکی بهتر گیر می یارن؟؟ یا فکر میکنن به به!! من چقدر زرنگم و می خوان به خودشون ثابت کنن چه باحالن که این طوری مخ دختر مردمو میزنن؟؟
هرکدوم باشه مسئولش فقط خودشونن و قطعا نتیجه اشم می بینن و ما باید به فکر خودمون باشیم که دوباره گیر یکی مثل اونا نیوفتیم...پس زیاد فکر نکن اون الان چی فکر میکنه یا چرا این کارو کرد
و متاسفانه بعضی هاشون اون قدر قصی القلبن که از تنها ضعف دخترها یعنی همون وابستگی زودشون سو استفاده میکنن
من همیشه دعا میکنم دخترها ی این کشورمون هر روز بیشتر و بیشتر از این لحاظ آگاه بشن چون اکثرشون در مورد این مسائل خیلی معصومانه و رویاگونه فکر میکنن...روزگار بدی شده!!
البته بگم اصلا حرفمو به همه پسرها و همه دخترها تعمیم نمی دم
دوست عزیزم واسه شما دعا میکنم که زود زود همـــــــــــه چیزو فراموش کنید:72:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
ستاره جان این خیلی خوبه که تونستی به خودت مسلط بشی و ارتباطتو قطع کنی. همون جور که دوستان گفتند حتی ایمیل های کاریش رو هم یکی در میون جواب بده یا دیر به دیر. یعنی بگذار چند روز بگذره بعد یه جواب خشک و مختصر بده بذار بفهمه الکی نیست دختر گل ما رو اذیت کنه بعدشم واسه هر کاریش مزاحمش بشه و سریع جواب بگیره.
راجع به این که میگی هی فکرش میاد تو ذهنت نظر من اینه که اصلا اهمیت نده. حتی اگه فکرش اومد هم بهش فکر کن ولی منفی. یعنی یاد مشکلاتی که واست پیش آورد بیفت. یاد ناراحتی هایی که به وجود آورد برات. به این فکر کن که چقدر روحیه ات رو خراب کرده. چقدر ازت سو استفاده کرده. به این که چقدر از صدقه سری تو تو کارش پیشرفت کرد و چطور به محبت های تو پشت پا زد. هر وقت فکرش اومد سراغت به اینا فکر کن. شاید دوستان مخالف نظر من باشن. ولی از نظر من این راه خیلی سریع جواب میده و راحت تر ذهنتو آروم میکنه و زمانی که باید سپری کنی تا آروم بشی رو خیلی خیلی کوتاهتر میکنه. اگه به نظرت درست میاد امتحانش کن عزیزم.
من خودم اینجوریم که اگه هی بخوام با یک فکری مقابله کنم بدتر در دقیقه میاد سراغم. سعی کن با افکارت کنار بیایی تا واست عادی بشه. فقط بهشون جهت بده
موفق باشی دختر خوب :46::43:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
سلام دوستان
حالم اصلا خوب نیست، هنوز هم تو حالت شوک هستم
امروز خیلی وقیحانه توی ایمیل برام نوشته که تا دو سه ماه دیگه داره ازدواج می کنه، با دختری که خانواده براش پیدا کردند
بعد من ابله شبانه روز به اون فکر می کردم،... بعد من تمام زندگیم رو برای اون گذاشتم
بعد من افسردگی گرفتم و شبانه روز کز کردم گوشه اتاق...
باورم نمیشه....
نوشته برام مشکل روحی روانی داره، نوشته قرص میخوره، نوشته تو زندگی استقلال عمل نداره،... ای کاش زودتر بهم میگفت این حرفا رو که من این همه عمر و جوونیم رو پاش نذارم
نمی تونم به خاطر این بلایی که این همه مدت سر من اورد ببخشمش هیچ وقت... نمی تونم
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
ستاره جونم غصه نخور عزیزم. می دونم شوک بهت وارد شده. می دونم چقدر حس بدیه. منم بارها تو زندگیم از این نوع شوک ها رو تجربه کردم. تا حدی که تمام سرم داغ کرده و تک تک موهای سرم شروع به سوزش کرده. عزیزم الان فقط به خودت مسلط باش و سعی کن خودتو آروم کنی. ببین خدا چقدر دوستت داشت که چنین پسری که نه استقلال داره تو زندگیش، نه میتونه در مقابل حرف خونواده اش وایسته و خودش تصمیم بگیره، تازه مشکل روحی روانی هم داره همسرت نشده. خدارو شکر کن عزیزم.
ما همه تو زندگی اشتباه می کنیم. نباید حسرت بخوری که چرا این اشتباهو کردی و عمرتو هدر دادی. حسرت خوردن هیچ چیزی رو درست نمی کنه. ما آدما باید اشتباه کنیم تا یاد بگیریم.الان وقت حسرت خوردن نیست. زمانی باید حسرت بخوری که خدای نکرده خدای نکرده یه بار دیگه چنین اشتباهاتی رو تو زندگیت مرتکب بشی که نشون بده درس های لازم رو از این تجربه زندگیت نگرفتی.
الان هم تنها نمون و فکر نکن. پاشو یه تفریح دسته جمعی جور کن. با دوستات برید بیرون. چند روز سعی کن از تنهایی دوری کنی تا یه کم احساساتت تعدیل پیدا کنه.
:46:
به نظر من جواب ایمیلش رو هم نده.
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
متاسفانه همون لحظه اول با خوندن حرفاش بهش جواب دادم
بد هم جواب دادم
می تونست خیلی زودتر و خیلی منطقی تر و خیلی زیباتر فقط با مردونه حرف زدن همه چیز رو قشنگ تمام کنه
نه اینطوری من رو له کنه، نه اینطوری زندگی منو ازم بگیره
اون واقعا مرد نبود هیچ وقت تو زندگیش، حتی یک بار هم حرف نزد مردونه، حتی یک بار...
برام دعا کنین طاقت بیارم این درد بزرگ رو
شکستم، تحقیر شدم... نابودم کرد...فقط با یک بار مردونه حرف زدن خیلی زودتر می تونست همه چیز رو درست و زیبا تمام کنه...
نکرد تا زندگی منو ازم بگیره، این کارو نکرد تا شخصیت و غرور منو نابود کنه، این کارو نکرد تا سه سال احساس خالص منو نابود کنه...
یه توصیه به همه دخترا دارم، تا زمانی که پسری ازتون خواستگاری رسمی نکرده عاشقش نشین، براش کاری نکنین... زندگی خودتون رو نابود نکنین...تا از مردونگی کسی اطمینان حاصل نکردین همراهش نشین، دوستش نباشین...همه آدم ها می تونن شیطان باشن، حتی ظاهرشون هم ممکنه خیلی خوب و متین و موقر باشه ولی از درون شیطان هستند، خود شیطان...گول نخورین ترو خدا
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
متاسفانه همون لحظه اول با خوندن حرفاش بهش جواب دادم
بد هم جواب دادم
می تونست خیلی زودتر و خیلی منطقی تر و خیلی زیباتر فقط با مردونه حرف زدن همه چیز رو قشنگ تمام کنه
نه اینطوری من رو له کنه، نه اینطوری زندگی منو ازم بگیره
اون واقعا مرد نبود هیچ وقت تو زندگیش، حتی یک بار هم حرف نزد مردونه، حتی یک بار...
برام دعا کنین طاقت بیارم این درد بزرگ رو
شکستم، تحقیر شدم... نابودم کرد...فقط با یک بار مردونه حرف زدن خیلی زودتر می تونست همه چیز رو درست و زیبا تمام کنه...
نکرد تا زندگی منو ازم بگیره، این کارو نکرد تا شخصیت و غرور منو نابود کنه، این کارو نکرد تا سه سال احساس خالص منو نابود کنه...
یه توصیه به همه دخترا دارم، تا زمانی که پسری ازتون خواستگاری رسمی نکرده عاشقش نشین، براش کاری نکنین... زندگی خودتون رو نابود نکنین...تا از مردونگی کسی اطمینان حاصل نکردین همراهش نشین، دوستش نباشین...همه آدم ها می تونن شیطان باشن، حتی ظاهرشون هم ممکنه خیلی خوب و متین و موقر باشه ولی از درون شیطان هستند، خود شیطان...گول نخورین ترو خدا
عزیزم ناراحت نباش. تو شخصیتت خورد نشده. غرورت له نشده. شخصیت اونه که الان جلوی تو خورد شده. دستش رو شده که چقدر رذل بوده. تو که کار اشتباهی نکردی که بخوای خورد بشی. تو فقط احساسات پاک و معصومانه داشتی که یه انسان بی شخصیت اونا رو نادیده گرفت و بهشون لگد زد. پس اصلا فکر نکن غرورت له شده. مطمئن باش عذاب وجدان ظلمی که در حق تو کرده آرومش نمی گذاره. عذابشو بسپر به دست خدا. خودتو آروم کن.
ببین اون پسر کاملا مشخصه که اصلا مردونگی نداشته. نه در مقابل خونواده اش تونسته حرفشو بزنه. همون طور که قبلا گفته بودی بهونش مخالفت خونواده بوده. هم جلوی تو نتونسته رک و راست حرفشو بزنه. کلا آدم ضعیفی بوده. مطمئن باش اگه این رفتارش باشه تو زندگی آینده اش هم صد در صد دچار مشکل خواهد شد و نمی تونه جلوی دخالت های اطرافیان تو زندگیشو بگیره و با مشکلات زندگیش بجنگه. خداروشکر که دختر گل ما کسی نیست که بخواد چنین مشکلاتی رو با اون تجربه کنه.
طاقت میاری دختر خوب. فقط تنها نمون. ببین من همیشه اگه مشکلاتی که واسم پیش میومد تو محیط خوابگاه و تو جمع دوستانم بوده خیلی راحت فراموششون کردم. اما مشکلاتی رو که خودم تو تنهایی خودم باهاشون سر و کله زدم تا مدت ها تو ذهن و روح روانم تأثیر داشته.
دیگه هم نگو شخصیتت له شده. باشه دختر خوب؟ :46:
:43::72:
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
سلام ستاره خوشبخت
اینکه ازدواج با یک مرد بچه ننه قسمتت نشد جای شکر داره.ببین مردهایی که کاملا مستقل هستن و فقط گاهی در برابر خانوادشون تزلزل در تصمیم گیری نشون میدن هم گاها تحملشون سخته چه برسه به مردهایی که اصول تصمیم گیریشون نظر و دخالت مستقیم خانوادشونه.مرد باید مقتدر باشه و بچه ننه بودن اقتدار مرد رو میشکنه و از چشم میندازتش.
اینکه چرا ایشون خبر ازدواجش رو به شما داده قابل درک نیست ولی من اگر جای شما بودم کلا جوابشو نمیدادم نه این ایمیل و نه ایمیل های دیگه ش نه حتی تلفن و ...
به آینده فکر کن
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
مرسی دلسوخته عزیز
مرسی فکور عزیز از دلداری هاتون
باشه دلسوخته دیگه نمی گم شخصیتم رو تحقیر کرد...از همین امشب می خوام عوض شم، امشب دیگه تو فکرم نیست
از امشب دیگه فکرم آزاد است، فکرم سه سال تمام تمام و کمال ماله اون بود، توی همه لحظه هام بود، همه جا همراهم بود ولی امشب دیگه فکرم رها شد...نمی دونم چه حالی دارم، هنوز شوکه ام، شاید خوشحالم، آره جای خوشحالی داره، من واسه زندگی آیندم خیلی آرزوهای قشنگ دارم نمی خوام یکی خرابش کنه، اون قطعا کسی نبود که مرد رویاهای من باشه
فکور عزیز، تقصیر خودم بود بهش ایمیل زدم گفتم دلیل رو بگو حداقل من بدونم دلیل این رفتارهات رو، بگو که حداقل فکر و روح منو که خیلی وقته اسیره رها بشه؛ که اینطوری بهم گفت
از امشب رها هستم دیگه، رهای رها...برام دعا کنید فقط... برام دعا کنید تو این شبها...
-
RE: وابستگی فکری به همکلاسی سابق
سلام الهام عزیزم
چه دیر تاپیکت رو دیدم شرمنده...انقدر درگیر هستم این روزها که دیر بهت سر زدم...عذر تقصیر! :72:
حالت رو خیلی خوب می فهمم. اما حالت خوب میشه عزیز دلم. همونطور که حال من خوب شد.
پرسیده بودی که چرا خدا جواب منو نمیده؟ من دلیلش رو بهت میگم!
گاهی ما بنده های خدا خودمون برای خودمون مشکل درست می کنیم و بعد که اتفاق رخ داد میگیم خدایا کجایی؟
عزیز دلم همین که این سایت رو پیدا کردی ، همین که زود این آدم رو شناختی و همین که با این چنین آدم
مسلوب الاراده ای اازدواج نکردی اینا همه به لطف حضور خداست!
و در ضمن دارویی به نام فراموشی و گذشت زمان برای ما قرار داده تا بتونیم با تلخ ترین وقایع کنار بیایم و به زندگی
برگردیم! از طرفی در کنار این وقایع روح ما رو بزرگ می کنه و تجربه ای گرانبها بهمون میده!
پس صبور باش! حالت خوب میشه! من انقدر حالم خوب شده که وقتی چند ماه پیش خبر نامزدی خواستگار سابقم
رو شنیدم فقط لبخند زدم همین! بی تفاوتی کامل!
و وقتی دوباره شنیدم که ازدواجش بهم خورده براش متاسف شدم که انقدر بدبخته واقعا! فقط همین!
حتی از این که شرمندست و دوست داره برگرده هم حسی بهم دست نمیده! اون برای من 2 سال پیش مرد!
حتی برام غیر قابل هضمه که چجوری من روزی چنین موجوی رو دوست داشتم :) باورت میشه؟
میدونی چرا اینطوری شدم؟ چون بهار بزرگ شد. و لباس قدیمی و کوچک گذشته مناسب روح بهار نبود!
می دونم روزی به بی تفاوتی کامل میرسی! مطمئنم روزی خدا رو شکر می کنی که با همچین مردی ازدواج نکردی
و به حال این روزهات می خندی :) مثل من. روحت داره سختی می کشه چون داره بزرگ میشه!
اما چند توصیه :
1- بزرگ برای خودت در جایی بنویس که چرا بهتر شد با همچین مردی ازدواج نکردی تا احساساتت توجیه بشه!
2- خودت رو ببخش و خودت رو سرزنش نکن! بهرحال تو انسانی و انسان حتم الخطاست!
3- برای کنترل افکار منفی از لینک های گذشته استفاده کن!
4- زمان و گذشت اون بهترین مرهمه! تو این مدت بیا و برامون درد و دل کن! نوشتن سبکت می کنه!
5- انقدر به خودت سختی نده! تو روحت به آرامش و سفر احتیاج داره و کجا بهتر از سفر پیش امام مهربانی ها؟
امام رضا (ع) . اگر درمانده هستی حریم امنیه حرمش...طی روزهای آتی قراره برسم خدمتشون. دعات می کنم.
و در آخر این شعر زیبا تقدیم به تو گل دختر :46:
گاهی گمان نمیکنی،ولی میشود
گاهی نمیشود که نمیشود!!!
گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست!
گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود
گاهی گدای گدایی و بخت نیست،
گاهی تمام شهر گدای تو میشود!!
همیشه امیدوار باش به آینده و رحمت بی کران پروردگار
:72: