-
رفتارهای ناخوشایند کارفرما
وای چه بد..دارن سرور رو عوض میکنن ممکنه تاپیکم پاک بشه..اما چاره ای نیست مجبورم.
سلام
بچه ها یادتونه تصمیم گرفتم به هیچ وجه سوار ماشین کارفرمام نشم،حالا امروز گفت فردا باید بریم یه کارخونه دیگه جلسه تو هم باید بیای تا در جریان امور قرار بگیری چون کم کم باید همه این کارا رو خودت انجام بدی..
این یعنی فردا مجبورم سوار ماشینش بشم...بچه ها چیکار کنم؟:316:
اینم بگم برخوردش خیلی رسمی تر شده و امروز نزدیک بود منو جریمه مالی هم کنه.
مورد دوم این که بهم گفت باید با زیر دستام قاطع تر حرف بزنم.گفت نباید با ناز :( باهاشون بحرفم چون اینطوری ازم حساب نمیبرن.دیگه فکر کنم رسما باید برم بمیرم.اونم گفت با ناز حرف میزنم.بخدا نمیدونم چطوری حرف میزنم و باید چیکار کنم؟
موفق باشید
کاش پاک نشه
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
بچه ها یادتونه تصمیم گرفتم به هیچ وجه سوار ماشین کارفرمام نشم،حالا امروز گفت فردا باید بریم یه کارخونه دیگه جلسه تو هم باید بیای تا در جریان امور قرار بگیری چون کم کم باید همه این کارا رو خودت انجام بدی..
این یعنی فردا مجبورم سوار ماشینش بشم...بچه ها چیکار کنم؟:316:
بهار جان بچه ها گفتن سوار ماشین ایشون نشی به منظور های غیر کاری..
الان جریان فرق می کنه با دفعه قبل.
حالا که این سوار شدن ماشین اون جزئی از کارت هست دلیلی نداره سوار نشی..بهار تو این شغل قبول کردی وخوب اینم جز وظایفت هست که با رئیست به کارخونه های دیگه بری....
بهار اصلا شرح وظایفت رو مشخص کرده برات؟قبلا می دونستی باید باهاش بری این ور و اونور؟
به نظر خیلی متین و محترمانه سوار ماشین شو و در راه هم هیچ صحبت غیر کاری انجام نده،
اگر کلا با این مدل کار مشکل داری بهش بگو فکر نمی کردی این جز وظایف تو باشه و ترجیه می دی این جور کارارو انجام ندی....
راستی بهار فکر کنم محل کارت شرکت خصوصی و کوچیکی باید باشه که کارفرما خودش با ماشین می ره ..
معمولا راننده اینکار رو می کنه یعنی تو و رئیست با ماشین شرکت و با راننده شرکت باید می رفتید ی کارخونه دیگه ....
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
من می گم برو ، کارهایی که نازنین هم گفت انجام بده.
شما خودتو به ماه رمضون برسون . دیگه از اینکه ببینن همیشه روزه میگیری ، احتمالاً بفهمن که در موردت اشتباه کردن.
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام بهار جان
عزیزم قرار بود صورت مسئله حل بشه. امری بسیار طبیعیه که برای جلسات کاری با همکارات بیرون بری!
چند توصیه.
1- حتما در نهایت ادب و احترام و جدیت باهاشون برو.
2- سعی کن بیشتر در طی مسیر سکوت کنی یا به کاری مثل صحبت با گوشی یا خوندن کتاب خودت رو مشغول
نشون بدی.
3- چیزی که در گذشته گفتم و کمی در تاپیک قبلیت بهمت ریخت همون جدی نبودنه. برای جدی بودن لازم نیست که
نه عصبانی باشی نه مهربان. فقط کافیه بسیار رسمی و جدی باشی. همین! حفظ آرامش و تسلط به حرکات بدن و
کمی رسمی حرف زدن میتونه شما رو به جدی بودن نزدیک کنه.
1 نکته کاملا دوستانه به دوستم :
اگر از پیشنهادم دلخور نمیشی همیشه در نوشته هات 2 لحن احساس میشه : 1- تند بودن کلام 2- صمیمت
من در نوشته هات هرگز لحن شما رو جدی ندیدم بهار جان. در نوشته رسمی کاملا از کلمات رسمی استفاده میشه
و اصلا فضای صمیمی داده نمیشه. همینطور در برخورد و صحبت با افراد غریبه.
چون شبیه خواهرمی اینو بهت گفتم. کافیه یک بار موقع صحبت ازت فیلم بگیرن تا متوجه بشی چی می گم.
خواهر من هرگز جدی و قاطع نیست! یا پرخاش میکنه یا با ناز صحبت می کنه. هیچ کس هم ازش حساب نمیبره.
برای جدی بودن یا موضع رو ترک می کنه یا عصبانی میشه. اما با قاطعیت کلام و توجه و رسمی صحبت کردن تونسته
تا حدودی مشکل رو حل کنه.
پس هر موقع تونستی مسئله رو بدون ترک موضوع و عصبانیت ، با قاطعیت حل کنی درست میشه.
تمرین در آینه انجام بده ، از اطرافیان کمک بگیر تا راهنمایی کنن شما رو و روی کنترل بدن و آرامش فیزیک بدنت و
اعصابت زیاد کار کن بهار جان. در مورد زبان بدن هم کمی مطالعه کن.
فردا هم با حفظ قاطعیت به جلسه برو و اگر اون زد به خاکی تجاهل کن و جدی باش تا خودشو جمع کنه!
موفق باشی.
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
خیلی خیلی ازتون ممنونم
خوب خیالم کمی راحت شد..نازنین شرکت نیست..یه کارخونه یعنی دو تا کارخونه بهم مرتبطه..خوب اینجا فعلا خودش میره.منظورم با ماشین خودشه.
شرح وظایف تقریبا مشخصه..این اقا میخواد چند وقت دیگه بره شعبه سوم کارخونه و من باید این شعبه رو بگردونم..اینم میگه باید تو جلسات شرکت کنی تا بدونی چی به چیه؟
بنابراین فردا میرم،کاملا رسمی و جدی.
خدا به خیرکنه.
امید اگه روزه نگیرم چی؟:(
بهار شادی راست بگم ناراحت شدم..اگه بگم اصلا ناراحت نشدم دروغ گفتم.چون تو این تالار فقط کافیه یکی یه چی بگه تا همه اونو پیرهن عثمان کنن و بیفتن به جونش.اخلاقی که من ازش متنفرم.
اخه چه دلیلی داره من وقتی قراره با مراجعی که به مشکل برخورده حرف بزنم جدی صحبت کنم؟این نظر منه که اگه با مراجع با صمیمیت صحبت بشه حرفتو بیشتر قبول میکنه.
حالا اینکه من باید تو کار جدیتمو بالا ببرم کاملا قبول دارم اما اینکه راه برید و الکی ایراد بگیرید رو نه.
تا الانم محیطایی که توش کار کردم بیشتر زنونه بوده،لازم بوده برای جذبشون با ملایمت صحبت بشه،اما الان یهو افتادم وسط یه عالمه مرد ازهمه مدل..ازکارگر بیسواد،تا سرپرست با سطح متوسط تا مدیرای کارخونه های دیگه..
دروغ نمیگم وحشت دارم..ازاین که بین من و اون مردا کنتاکت پیش بیاد وحشت دارم..گرگ بارون دیده نشدم.
خودمم بطور کلی و غیر ارادی مثلا ناز دارم(دیگه ازاین واژه منحوس ناز داره عقم میگیره)،برام سخته یه دفعه ای عوضش کنم.
به مشکل برخوردم..نمیدونم چکار کنم؟
همین خود تو ازت ممنونم اما بعنوان مثال از کل پستت فقط سه خط اخر راهنمایی دادی اونم کلی..
ممنونم
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
تاپیکم چه کوچولو شد..خیلی از پستها پاک شد.
یه کاری برام تو کارخونه پیش اومد جلسه نرفتم.اما در کل رفتارش نسبت به اون اولا خیلی محترمانه تر شده..منم کم کم دارم جا میفتم.
اما بیچاره مامان بابام..یه روز سر راهم رفتم خرید.گوشیمم خونه مونده بود و مامانم میدونست گوشیم پیشم نیست..موضوع عادی هم بود که گاهی کمی دیر بیام.میدونستن حتما جایی کار داشتم.اما این سری رسیدم خونه دیدم داشتن راه میفتادن بیان کارخونه...انقد دعوام کردن که دیر رفتم..کلی نگران بودن:(.طفلکیا
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام
اومده بودم اینجا کلی درددل کنم یه تاپیک کلا فیوز ذهنمو پروند..این چه وضعشه به خدا:(
میخوام اتفاقاتی که تو این مدت افتاد رو یه مرور کنم و یه مشورتی ازتون بگیرم.البته بیشتر مربوط میشه به تاپیکی که لینکش تو پست بالا هست اما چون قفله اینجا مینویسم.
من سعی کردم تو این مدت رفتارام کنترل شده باشه و اون مسائلی که بهم گفته شد رو رعایت کنم...
اوضاع خیلی بهتر شد اما انگار دوباره داره یه جریاناتی شروع میشه یا من اینطور خیال میکنم.
مثال میزنم.
به کوچیکترین تغییر ظاهری من حساسه و سریع به روم میاره..چه مانتوی زیبایی..چه بهت میاد..چه کفش فلانی.
ماه رمضونه چرا هر روزتپلتر میشی؟؟(البته من اصلا چاق نیستما)
چرا اینجوری رفتار میکنی؟؟چرا گارد گرفتی؟؟من میخوام جوری باشی که بات درددل کنم اما کاری ها.
چرا صندلی عقب میشینی نه من رانندم نه تو مسافر.
هر روز منو صدا میکنه و میگه میخوام درست و حسابی ببینمت..:(
یه بار داشتم یه سری کاغذ بهش میدادم یه دفه دستم به دستش خورد:(..دستمو فوری کشیدم عقب..چند ساعت بعد بهم گفت بعضی وقتا یه کارایی میکنی..حدس زدم منظورش عقب کشیدن دستم بود.
فرداش گفت اگه میشه بیا اینور میز توضیح بده البته اگه برق نمیگیردت.
ازاول هم که سر نمایشگاه رفتن گیر داده بود.باز گفت و من گفتم نمیتونم بیام.گفت چرا؟بخاطر پدرت؟؟گفتم اره.نمیخواستم بگم خودمم نمیخوام بیام که دوباره بام بحث کنه..گفت چرا؟؟عوضت میکنما(یعنی یکی به جای تو میارم):(..گفتم باشه..گفت نکن این کارا رو با من..الان 26سالته (خاک برسررو سنمم میذاره) بعدا پشیمون میشی که که چرا این روزا خوش نگذروندیا..!
امروزمهمون داشتیم.بعدش میگه تو مثه چراغی که کوچه روشن میکنه یا یه همچین چیزی گفت.
بعد گفت یعنی بچه ها رو دیدی شر و شیطونن مهمون میاد ساکت و دست به سینه میشینن..همه میگن چه بچه های ساکتی.اما فقط پدر و مادرشون میدونن اینا چه اتیش پاره هایی هستن و چه اتیشی میسوزونن..تو اونطوری هستی.
من که اصلا نفهمیدم یعنی چی؟!!!!!!!
من همیشه دورترین صندلی یا مبل رو برای نشستن انتخاب میکنم اما به زور منو از اونجا بلند میکنه و میگه رو مبل نزدیکتر بشین..البته بینمون یه میزفاصله است...
خوب من اکثر قریب به اتفاق موارد خودمو به کوچه علی چپ میزنم یعنی دارم یابو اب میدم...ایا همین کافیه؟؟ایا باید رفتار دیگه ای داشته باشم؟
ضمنا میگه من کم کم رفتارتو عوض میکنم..
ممنونم.
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
خانم بهار.زندگی گرامی، حرفاش و رفتاراش اصلا جالب نیست.
حتی اگر به عنوان شوخی و سر بسر گذاشتن هم باشه، فکر نمی کنم درست باشه.مخصوصا که این حرفا تداوم داره.
نمی خوام تند برم و به قولی احساسی برخورد کنم، نظر خودم رو میگم، اگر این شرایط برای همسر من یا خواهر من بوجود می اومد، ازشون میخواستم اون کار رو ترک کنند.
فکر میکنم ایشون وارد مقولاتی شدند که در شان شما نیست.
نظر دادن در مورد ظاهر یک خانم که فقط یکی از پرسنل سازمانه، جسارت آمیزه.
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
چون متوجه ی مفاهیم هستی خیلی مختصر بهت می گم ..........خودت در تاپیکها و کتاب دنبال کن و کامل بخون
هر دو مشغول بازی جنسی هستید . آنتی تز بزن . تاپیک بازی ها رو بخون .
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
ممنون ارش جان.
بله رفتارش بده و گمون نکنم از روی شوخی باشه..فکر میکنم میخواد ذره ذره جلو بیاد..
اما راستش میترسم کارمو رها کنم..چی بگم؟؟به خونوادم بگم چرا کارمو ول کردم؟؟دفه چندمه اخه؟؟
به نظرتون تنها راه حل رها کردن کار هست یا ممکنه کم کم بی خیال بشه؟؟؟
کلی برنامه ریزی کردم.
...................................
انی جون.ممنونم
میشه بیشتر توضیح بدی..یادمه چند نوع بازی بود.کدومشه؟و چرا؟
موفق باشی
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام بهار خانم
من تاپیک قبلی شما رو خونده بودم درسته شما مراقب رفتارهاتون هستید و تغییر کردید اما از تعریفهای شما یاد یه اصطلاح افتادم...... نخ دادن( با کمال پوزش .اصطلاح جالبی نیست )اما رفتار ایشون این رو میرسونه
حالا به هر دلیلی این کار رو انجام میدن به خودشون مربوطه.
شما میتونید تا حدی با رفتارهای جدیتون جلوی پیشروی ایشون رو بگیرید اما صد در صد نه. چون ایشون به عنوان یک فرد بالغ مسئول رفتار خوش هست
اما شما هم در جایگاه یک کارمند و نوع شخصییتتون باید ببینید میتونید این محیط با این نوع برخورد رو تحمل کنید یا نه.
انتخاب با شماست .
اما چیزی که پر واضح هست اینه شما نمیتونید تو محیط کارتون مدام انرژی صرف مبارزه با کارفرما کنید
موفق باشید:72:
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام،
خانم بهار زندگی، از نگارشتون کاملاً پیداست بابت حرفهایی که کارفرمایتان به شما زدند و نیز رفتارهایی که در قبال شما اتخاذ کردند اصلاً خوشحال نیستید. زیاد نیستند کسانی که شرافت و پاکدامنی را به ابتذال ترجیح میدهند، به خود افتخار کنید! :-)
بعنوان برادر کوچکتر نظرم رو میدم: به نظر من هم شما، و هم |سایه| خانم شرایط 'نسبتاً' یکسانی دارید. اگر یکی (نه فقط کارفرمای شما) چیزی بگوید/کاری کند که موجب معذب شدن شما شود، نظرتان با پاسخی چون "خواهش میکنم دیگر اینطور نگویید، راحت نیستم!" یا "خواهش میکنم این کار را تکرار نکنید" چیه؟ روراست باشید، آیا از واکنش او بابت اینگونه پاسخها هراس دارید؟
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
sea جان ممنونم.
سیمکو جان سپاس.
من خیلی ناراحتم..ازیه بابت یه کمی ارومم چون با خودم میگم همینکه علنا چیزی نمیگه باعث میشه من بتونم خودمو به تجاهل بزنم.
سیمکو جان اگه تاپیک قبلی رو بخونید احتمالا مسائل واضحتر میشن.
من یه بار اینکارو کردم..یعنی با رفتار و جوک زننده اون اقا کلا تو ادامه کارم دودل شدم..تا حد زیادی هم تصمیم گرفتم نرم.باهاش صحبت کردم و سربسته یه چیزایی گفتم.گفتم من خونوادم فلانن و ما اینطوری هستیم و شما جای پدر منی و محیطی که که میخوام کار کنم باید ازهر نظرامن باشه و ...
اون میپرسید اتفاقی افتاده که اینا رو میگی؟من نمیخواستم روش تو روم بازبشه..برای همین گفتم من کلا میگم.من هرجایی که سر کار میرم یه توضیحی درباره اخلاق خودم میدم چون شما که منو نمیشناسی.
ازاون به بعد رفتارش180 درجه تغییر کرد و خیلی خوب شد..الانم یه جورایی داره زیرزیرکی میاد..
به نظرتون اگه مستقیم بهش بگم بدتر نیست؟؟احتمالا اون میخواد منو متوجه منظور خودش بکنه تا بتونه بهم نزدیک بشه.پس همین که خیال کنه من متوجه منظورش نمیشم بهتر نیست؟؟؟
sea جان..ایا من باید فرار کنم؟؟؟بعد 25سال بازم باید فرار کنم؟؟؟
ایا راه حلش اینه؟؟؟
بعدش چیکار کنم؟؟؟محیط کاربعدی؟؟؟چطور برنامه هامو جلو ببرم؟؟چطور مستقل بشم؟؟؟چطور به خونوادم بگم؟؟؟بگم چی شده؟؟؟
حسابی گیجم.:(
انی نمیخوای بگی کدوم بازی؟؟جوراب؟؟؟
این انتی تز؟؟
نقل قول:
آنتي تز : بي محلي بدون حساسيت از سوي زن و شوهر نسبت به بازي مردانه و يا زنانه .
ممنونم
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
بله . دقیقا .
یکی از بازی ها این است . بقیه بازی ها رو با توجه به روحیه ی خودت استخراج کن . تو داری نوازش می گیری هم مثبت و هم منفی . قاعده ی بازی رو به هم بریز .
در ضمن نمی دونی چقدر خوشحال کننده است که آدم مجبور نیست زیاد حرف بزنه و وقتش گرفته بشه .........سر نخ رو بدی ......گرفتی . :46:
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
بله . دقیقا .
یکی از بازی ها این است . بقیه بازی ها رو با توجه به روحیه ی خودت استخراج کن . تو داری نوازش می گیری هم مثبت و هم منفی . قاعده ی بازی رو به هم بریز .
در ضمن نمی دونی چقدر خوشحال کننده است که آدم مجبور نیست زیاد حرف بزنه و وقتش گرفته بشه .........سر نخ رو بدی ......گرفتی . :46:
سلام.
Ani خانم کجا میتوان بازیها را مطالعه کرد؟ آیا در بخشی خاص هست که کاربران عادی به آن دسترسی ندارند؟ متاسفانه جستجوی "بازی" در این انجمن به نتیجه ای نرسید، بالای صد صفحه نتیجه جستجو داشت.
امروز به پیشنهاد دوستم با Transactional analysis (تئوری اریک برن) آشنا شدم و کتابش را دانلود، حدود 30 (از 81 صفحه) را مطالعه کردم. آیا بازی که شما ذکر فرمودید مربوط به همین تئوری هست؟
ویرایش: خانم بهار زندگی، حق با شماست نباید عجله میکردم، باید اول ترد قبلی شما را مطالعه میکردم. فردا بعد از ظهر در اولین فرصت این کار را میکنم بلکه از شرایط شما چیزی مثبت یاد بگیرم.
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
از وقتی تاپیک بازیها رو خوندم بهم ریختم..کلی گریه کردم..کلی خودمو قضاوت کردم..محاکمه کردم..رای صادر کردم...بخشیدم.
خلاصه حالم خیلی بد شد:(
قرار من با خودم این نبود که از این کارا کنم.قرار نبود از این نوازشا بگیرم..قرار نبود منم یه سر بازی جنسی بشم..قرارم با خودم این نبود:(
.................................................. ........................
من وارد یه بازی دیگه شدم..
دیروز اشتباه کردم و وارد بازی شدم.شدم منفعل پرخاشگر..حرص خوردم و تو خودم ریختم و داد زدم.
وقتی سعی میکنه با کلماتش باعث واکنش من بشه حرص میخورم..دیروز از اول تا اخر حرصم داد.
مدام میگفت فلان کارو کردی خیلی بچه مثبتی..اینو گفتی باید روت کار کنم تغییر کنی...چرا دروغ نمیگی؟؟.وقتی یه چی میگه و میخنده دلم میخواد عین سوسک زیر پام لهش کنم:(
یا فلان کلمه رو بگو...خیلی قشنگ میگی بعضی کلمات رو...
دیروز وارد بازیش شدم:(
حاضر جوابی کردم.
باش لج کردم.یه چیزی که باید بهش میگفتم رو نگفتم..هر چی با شوخی و خنده اصرار کرد که بهش بگم گفتم نمیگم..هر چی گفت گفتم نمیگم...
اخرشم با خنده گفت الان لج کردی.
قرار بود به ته کفشم هم نگیرمش..اما گرفتم و واکنش نشون دادم.:(
باید چیکار کنم؟؟وقتی از هر راهی سعی میکنه به اعصاب من سوک بزنه چیکار کنم که عادی باشم و واکنش نشون ندم؟؟
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
وای بچه ها تو رو خدا بیایید کمک...وای.
الان از پیش مدیر عامل میام..امروز ظهر بهم گفت یه سوال میپرسم ازت رک جواب بده..ایا از اینکه من باهات شوخی میکنم بدت میاد؟؟
منم مثلا میخواستم جرات مندانه جواب بدم..گفتم اره..
گفت خوب باشه.
باز الان منو صدا کرد اتاقش گفت میخوام بات حرف بزنم...
وای عین سیب زمینی شده بودم..هر چی خواس گفت:(
گفت من از این رفتار ناراحتم..چرا اینطوری هستی؟؟من ازت خیلی خوشم میاد..تو خیلی پارامترها رو داری..کارت خوبه..باهوشی..خوشگلی...قابل اطمینانی..دیسیپلین داری..رفتارت با بقیه خوبه..دختر جلفی نیستی که مرتب نگرانش باشم اما...
من فرق دارم..استرس کارم زیاده..نیاز دارم اروم بشم.
من از دیدنت حض میبرم..از حرف زدن باهات حض میبرم:163:
وای یعنی دلم میخواس اب بشم برم تو زمین.
خلاصه گفت..گفت..گفت.
اخرش گفت من اینجوری اذیتم..منم گفتم منم همینم..اخلاقم همینه باز شما مختاری هر تصمیمی بخواین بگیرین..
گفت اگه یه نفر دیگه جای تو بود تا الان بیرونش کرده بودم..اما تو رو نمیتونم..دلم نمیاد..دوسِت دارم:302:
گفتم به هر صورت من اخلاقم اینه و به نظر من این مسائل حاشیه ای انقد پررنگ نیست که هروز راجبش با من بحث میکنید..من میتونم بگم شما فقط طبق بندهای قرارداد باید از من توقع داشته باشین اما چون برام مهمه محل کارم مناسب باشه میگم اگه با این شرایط من نمیتونید من برم...
گفت چرا اینطوری میکنی؟؟منو تو بدمخمصه ای میندازی..
اینجوری ضرر میکنی..
گفتم اشکال نداره..اونی که از دید شما ضرره برای من منفعته..
گفت تو حیفی بخدا.باشه.برو سرکارت.
دیگه اخراش نزدیک بود گریم بیفته.چقد استرس!!
حالابه نظرتون چیکار کنم؟؟؟
ممنونم.
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
نقل قول:
من از دیدنت حض میبرم..از حرف زدن باهات حض میبرم.
عجب!پس شما رو استخدام کرده حض ببره؟
بهار،سعی کن حداقل محل کارتو عوض کنی تا در دسترسش نباشی.می خواد صمیمی بشه بعد خواسته اصلیشو
بگه.اون موقع خیلی دیره ها.شاید نتونی.
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
فرهنگ...چرا همش اینطوری میشه؟؟؟؟؟؟
مگه من چیکار کردم که نباید یه دقیقه ارامش داشته باشم؟؟اون از خونه اینم از اینجا...
نمیشه چون کار من و اون در ارتباط مستقیمه...من جانشین اونم و تموم مسائل اونجا به من مربوط میشه.
منظورت چیه شاید نتونم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میدونی دلم نمیخواد فرار کنم..ترجیح میدم منو بیرون کنه تا خودم مثه ببو ول کنم برم..مگه چندبار میتونم هی کار عوض کنم؟؟مگه من چقد تحمل استرس دارم؟؟؟
مگه من چیکار کردم؟؟
موفق باشی
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
.رفتار مدیرمون با من عوض شده
بهار ی بار خوب و دقیق تاپیک من رو بخون حرفای فرشته مهربون رو بخون
بخصوص این قسمت
فرشته مهربون نوشته است :
عزیزم اون احتمالاً ترس و رودبایستی رو در شما متوجه شده
هم ایمیل کن ، هم اگر ادامه داد محکم و حضوری نزد ایشون برو و درب را نیمه باز بگذار و صاف بایست و اخم کرده و با لحنی قاطع بگو " جناب فلانی ، من در کمال ادب و احترام خدمت شما عرض می کنم که هرگز هیچ اس ام اسی به بنده ندهید حتی کاری ، حریم بنده را خوب بشناسید این نوع کلام و رفتار شما عبور از خط قرمزهای بنده در روابط اجتماعی است و بنده نمی پذیرم . اگر غیر از این را قبول ندارید بنده به جایگاه شغلی قبلی خودم باز می گردم ، شما کسی را اینجا قرار دهید که بتواند با این نوع رفتارها کنار بیاید . تا حالا اغماض کرده ام چون باورم نمیشد شما با داشتن همسر و فرزند با یک خانم محترم وارد صمیمیت شوید . اگر هم این حفظ حریم های بنده خوشایندتون نیست و تحمیلی بخواهید رفتار کنید بنده از این محیط میروم .
عزیزم باخودت کاملاً تمرین کن و از سینمای ذهنیت بهره بگیرو در نظر داشته باش که خدا ناظر است و از این برخوردت بسیار خشنود خواهد بود و ترا یاری خواهد رساند .
اگر در مقابل شما جبهه گرفت ، به اتاقت باز گرد و وسایلت را جمع کن و آماده به درب اتاقش برو و بدون اینکه داخل بروید . از همان آستانه درب بگو بنده از اینجا میرم و تنها در صورت پذیرفته شدن شرایطی که در ارتباطات کاری دارم حاضر به ادامه کار هستم .
قاطع باش و جز از خدا نترس . هیچ اتفاقی نمی افته ، جز آنکه یا این آقا حساب کار دستش میاد و خودش را جمع کرده و از شما تقاضا می کند که بدون آبروریزی مشغول کارت باشی و بعد از آن دیگر این رفتارها را ادامه نمی دهد ، یا اینکه شما را بدرقه می کند . اگر کارت را ازدست هم دادی مهم نیست مهم شهامتیه که برای حفظ خود به خرج داده ای . پیامک او را هم حفظ کن تا در صورت لزوم یا به اداره کار یا حراست نشان داده و از او شکایت کنی .
ترس و انفعال ممنوع . اینجا جز قاطعیت نباید باشد .
-------------------------------------------------------------------
همون موقع می رفتی از اتاق بیرون!میگفتی بهش این حرفای شما اصلا در حیطه کاری نیست و مشخصه شما خطوط قرمز من رو نشناختید...
بعدشم می تونی بهش میگفتی من از اینجا می رم ولی دلیل رفتنم رو به حراست اعلام می کنم
بهار
فکر نکن رئیس تو ی آدم عجیب غریبه و با بقیه فرق داره و خیلی وقیحه
باور کن حرفای رئیست برای من فوق العاده اشناست....
اصلا بزار ی چیز بگم تا به درجه وقاحت رئیسم پی بری
چیزی که اون موقع روم نشد تو سایت بگم
روز تولدم که به من شکلات داد گفت که اینم وقت به دنیا اومدن بود دمه عیدی
منم گفتم که من قرار بود بهار به دنیا بیام و زود به دنیا اومدم و ی ماه تو دستگاه بودم تحت مراقبت وِیژه
اونم گفت آخی تو الانم باید تحت مراقبت وِیژه باشی البته تحت مراقبت ویژه من!!!
فکر آدم به این وقیحی خودش رو جمع کرده والان کاری به من نداره نمی گم رفتارهای بدش به 0 رسیده ولی خیلی خیلی کم شده.انقدرکه میشه ازشون گذشت....
یکم از خودت جذبه نشون بده
وای نستا پای حرفاش...
و اینم بهش بگووو
این حرفام تکراریه حرفای فرشته تو تاپیک منه ولی واسه تاکید می نویسم
بهش بگو با این شرایط حاضربه ادامه همکاری نیستی بگو اگر وضعیت این باشه از اینجا میرم ولی دلیل رفتنم رو به حراست گزارش می کنم ...
موضعت رو مشخص
کن یا می گه بمون و خودشو جمع می کنه یا اخراجت می کنه دیگه......
-------------------------------------
بهار می دونی چیه ..ی دختری که ظاهر خوبی داره یعنی از حد استاندارد بالاتر!خوب بخواد نخواد جلب توجه می کنه ...افراد بیشتری براش دام پهن می کنند و می خوان حتی به اندازه ی صحبت کوچیک با اون لذت ببرن
به نظرم تو باید خیلی بیشتر مراقب رفتارت و پوششت باشی
امیدوارم مشکلت حل شه:46:
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
مرسی نازنین جان.
درسته باید از اتاقش میومدم بیرون..اما اگه میومدم باز یه زمان دیگه رو پیدا میکرد که بگه..نه؟؟؟
بعدشم من بخدا یهو رفتم تو شوک..گلوم داشت میسوخت..تنم داغ و سرد میشد..بخدا مغزم اصلا کار نیفتاد..همون چندتا جمله رو هم با بدبختی گفتم...
اصلا هر چی فکر میکردم یادم نمیومد رفتار جرات مندانه یعنی چی؟؟دلم میخواس گریه کنم اما هی خودمو کنترل میکردم.
به نظرت با حرفام حد و حدود رو تعیین نکردم؟؟
بهش گفتم من اینجوریم و اگه نمیتونه اخلاق منو بپذیره من میرم..بهش گفتم من اصلا تغییر نمیکنم و همینم.
کدوم حراست؟؟؟؟؟
خودش مدیر عامل و مالک کارخونه اس..به کدوم حراست بگم؟؟؟
اونروز بابام گفت با فلان مانتوت نرو سر کار..کلا اونو دوبار پوشیده بودم..منم گفتم باشه و دیگه نپوشیدم..یعنی اگه یکی بهم بگه فلان جای رفتارت یا لباست ایراد داره قبول میکنم بخدا چون نمیخوام دچار مشکل بشم.
نه نازنین باور کن منم مثه بقیم..هر کی زیبایی خودشو دارم..منم همینطور..فکر نمیکنم فرق چندانی بین من و دیگران باشه.
الان بازم بهش چیزی بگم؟؟؟یا کاری کنم؟؟یا فعلا چیزی نگم؟؟؟
ممنونم.
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام بهار عزیز
درک میکنم چه شرایط سختی داری.یه بار توی دوره کارشناسی که در س میخوندم تجربه اش کردم و تا زمانی که دوره درسم تمام نشد راحت نشدم.اینکه یه نفر که ازش خوشت نمیاد یک طرفه بهت توجه کنه و هر چی بی محلی میکنی باورش نشه از رفتاراش و حتی از خودش متنفری خیلی سخته.
به نظر من صبر کن ببین با حرفهایی که رد و بدل شده فردا ایشان چه رفتاری داره اگر سنگین شد که احتمال داره حساب کار دستش اومده باشه وگرنه لازمه که حرفهای نازنین به جز بخش حراستش رو بهش بگی.به اینکه ممکنه اخراج بشی و دفعه دوم هست زیاد توجه نکن خودت هم سعی کن فردا مثل آدمهای ناراحت و دلسرد سر سنگین و بی توجه باشی و بیش از پیش رسمی...
میتونی یک کاری بکنی بدون ترک این کار به دنبال یک کار دیگه بگرد و به محض پیدا شدن کار استعفا بده.
میدونی اینکه این فرد رییست هست و کارخانه مال خودشه خیلی کارو سخت میکنه
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام و خسته نباشید همتون
من از منظر دیگه ای وارد بحث میشم یه کم بر میگردم به عقب یعنی از نوع اخلاق افراد و تفاوتها اما به خاطر وقت کمم خلاصه می گم با استفاده از منابع کلامی
نمیدونم چقدر به دردتون بخوره اما فکر کنم مفیده باشه برای شما و همه قسمتیش در مورد تاپیک قبلی تون هم هست
اول: در مورد نظریه اریک برن قسمتهایش درسته و قسمتهای از نظریه کامل نیست
بگذریم
اخلاق هر انسان به ویژگی های بر میگرده که با جمع اون ویژگی ها رفتار اون شخص در مواقع خاص و غیر خاص و شکل میده
من اینجا بعضی ها شو میگم
1. اخلاق و وراثت
2. اخلاق و تربیت خانواده
3. اخلاق و تغدیه
4.اخلاق و علم
5.اخلاق و محیط
6...
اینجا من مورد 1وقسمتهای از 3 رو میگم
همه مون میدونیم كه اولين مدرسه براى تعليم و تربيت كودك محيط خانواده است، و بسيارى از زمينههاى اخلاقى در آنجا رشد و نمو مىكند; محيط سالم يا ناسالم خانواده تاثير بسيار عميقى در پرورش فضائل اخلاقى، يا رشد رذائل دارد; و در واقع بايد سنگ زيربناى اخلاق انسان در آنجا نهاده شود.
اهميت اين موضوع، زمانى آشكار مىشود كه توجه داشته باشيم كه اولا كودك، بسيار اثر پذير است، و ثانيا آثارى كه در آن سن و سال در روح او نفوذ مىكند، ماندنى و پا برجا است!
اين حديث را غالبا شنيدهايم كه اميرمؤمنان على عليه السلام فرمود: «العلم (فى) الص-غر كالنقش فى الحجر; تعليم در كودكى همانند نقشى است كه روى سنگ كنده مىشود!» (كه ساليان دراز باقى و برقرار مىماند.) )
بمونه که در آینده این نقش ها چه طوری میشه از بین بره
كودك بسيارى از سجاياى اخلاقى را از پدر و مادر و برادران بزرگ و خواهران خويش مىگيرد; شجاعت، سخاوت، صداقت و امانت، و مانند آنها، امورى هستند كه به راحتى كودكان از بزرگترهاى خانواده كسب مىكنند; و رذائلى مانند دروغ و خيانت و بىعفتى و ناپاكى و مانند آن را نيز از آنها كسب مىنمايند.
افزون بر اين، صفات اخلاقى پدر و مادر از طريق ديگرى نيز كم و بيش به فرزندان منتقل مىشود، و آن از طريق عامل وراثت و ژنها است; ژنها تنها حامل صفات جسمانى نيستند، بلكه صفات اخلاقى و روحانى نيز از اين طريق به فرزندان، منتقل مىشود، هرچند بعدا قابل تغيير و دگرگونى است، و جنبه جبرى ندارد تا مسؤوليت را از فرزندان بطور كلى سلب كند.
به تعبير ديگر، پدر و مادر از دو راه در وضع اخلاقى فرزند اثر مىگذارند، از طريق تكوين و تشريع، منظور از تكوين در اينجا صفاتى است كه در درون نطفه ثبت است و از طريق ناآگاه منتقل به فرزند مىشود، و منظور از تشريع، تعليم و تربيتى است كه آگاهانه انجام مىگيرد، و منشا پرورش صفات خوب و بد مىشود.
اما هیچ کدوم اینا جبری نیست یعنی میشه بچه های افراد سالم نا سالم شدن و بر عکس که اونم بشه بدا توضیح میدم علتش و
عامل (وراثت و تربيت) تاثير جبرى غير قابل تغيير نيست. با اين اشاره به قرآن و مواردى را كه قرآن به آن اشاره كرده است،
1- انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لايلدوا الا فاجرا كفارا (سوره نوح، آيه27)
2- فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا و كفلها زكريا (سوره آل عمران، آيه37)
3- ان الله اصطفى آدم و نوحا و آل ابراهيم و آل عمران على العالمين - ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم (سوره آل عمران، آيه33 و 34)
4- يا اي-ها الذين آمنوا قوا ان-فسكم واهليكم نارا و قوده-ا الناس و الحجارة (سوره تحريم، آيه6)
5- يا اخت هارون ما كان ابوك امرء سوء و ما كانت امك بغيا (سوره مريم، آيه28)
ترجمه:
1- چرا كه اگر آنها را باقى بگذارى، بندگانت را گمراه مىكنند و جز نسلى فاجر و كافر به وجود نمىآورند!
2- خداوند، او (مريم) را به طرز نيكويى پذيرفت; و بطور شايستهاى، (نهال وجود) او را رويانيد (و پرورش داد); و كفالت او را به «زكريا» سپرد.
3- خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد.
آنها فرزندان (و دودمانى) بودند كه (از نظر پاكى و تقوا و فضيلت) بعضى از بعضى ديگر گرفته شده بودند; و خداوند شنوا و دانا است (و از كوششهاى آنها در مسير رسالتخود، آگاه مىباشد).
4- اى كسانى كه ايمان آوردهايد! خود و خانواده خويش را از آتشى كه هيزم آن انسان و سنگها است نگه داريد!
5- اى خواهر هارون! نه پدرت مرد بدى بود و نه مادرت زن بد كارهاى!
ر نخستين آيهمورد بحث، باز سخن از قوم نوح است، كه وقتى تقاضاى نابودى آنها را به عذاب الهى مىكند، تقاضاى خود را با اين دليل مقرون مىسازد، كه اگر آنها باقى بمانند ساير بندگان تو را گمراه مىكنند،و جز نسلى فاجر و كافر از آنها متولد نمىشود (انك ان تذرهم يضلوا عبادك و لايلدوا الا فاجرا كفارا ).
اين سخن ضمن اينكه نشان مىدهد افراد فاسد و مفسد كه داراى نسل تبهكار هستند، از نظر سازمان خلقت، حق حيات ندارند و بايد به عذاب الهى گرفتار شوند و از ميان بروند، اشاره به اين حقيقت است كه محيط جامعه، تربيت خانوادگى، و حتى عامل وراثت مىتواند در اخلاق و عقيده مؤثر باشد.
قابل توجه اين كه نوح عليه السلام بطور قاطع مىگويد: تمام فرزندان آنها فاسد و كافر خواهند بود، چرا كه موج فساد در جامعه آنها به قدرى قوى بود كه نجات از آن، كار آسانى نبود; نه اين كه اين عوامل صد در صد جنبه جبرى داشته باشد و انسان را بىاختيار به سوى خود بكشاند. بعضى گفتهاند آگاهى نوح بر اين نكته به خاطر وحى الهى بوده، كه به نوح فرمود: «انه لن يؤمن من قومك الا من قد آمن; جز آنها كه (تاكنون) ايمان آوردهاند، ديگر هيچ كس از قوم تو ايمان نخواهد آورد!» (سوره هود، آيه36)
ولى روشن است اين آيه، شامل نسل آينده آنها نمىشود، بنابراين بعيد نيست كه نسبتبه نسل آينده بر اساس امور سه گانهاى كه گفته شد (محيط، تربيتخانوادگى و عامل وراثت) قضاوت كرده باشد.
در بعضى از روايات، آمده كه فاسدان قوم نوح هنگامى كه فرزند آنها به حد تميز مىرسيد، او را نزد نوح عليه السلام مىبردند، و به كودك مىگفتند اين پيرمرد را مىبينى، اين مرد دروغگويى است، از او بپرهيز، پدرم مرا اين چنين سفارش كرده (و تو نيز بايد فرزندت را به همين امر سفارش كنى)!
و به اين ترتيب نسلهاى فاسد، يكى پس از ديگرى مىآمدند و مىرفتند. ()
در قرآن مجيد در داستان حضرت مريم عليها السلام زنى كه از مهمترين و با شخصيتترين زنان جهان است، تعبيراتى آمده كه نشان مىدهد مساله وراثت و تربيتخانوادگى و محيط پرورشى انسان در روحيات او بسيار اثر دارد، و براى پرورش فرزندان برومند پاكدامن بايد به تاثير اين امور توجه داشت.
از جمله روحيات مادر اوست كه از زمان باردارى، پيوسته او را از وسوسههاى شيطان به خدا مىسپرد، و آرزو مىكرد از خدمتگزاران خانه خدا باشد و حتى براى اين كار نذر كرده بود.
آيه فوق مىگويد: خداوند او را به حسن قبول پذيرفت و به طرز شايستهاى گياه وجودش را پرورش داد (فتقبلها ربها بقبول حسن و انبتها نباتا حسنا).
تشبيه وجود انسان پاك به گياه برومند، اشاره به اين حقيقت است كه همان طور كه براى برخوردارى از يك بوته گل زيبا يا يك درخت پرثمر بايد نخست از بذرهاى اصلاح شده استفاده كرد و سپس وسائل پرورش آن گياه را از هر نظر فراهم ساخت، و باغبان نيز بايد بطور مرتب در تربيت آن بكوشد، انسانها نيز چنيناند، هم عامل وراثت در روح و جان آنها مؤثر است، و هم تربيتخانوادگى و هم محيط.
و قابل توجه اين كه در ذيل اين جمله مىافزايد و كفلها زكريا; و خداوند زكريا را براى سرپرستى و كفالت او (مريم) برگزيد پيدا استحال كسى كه در آغوش حمايت پيامبر عظيمالشانى است كه خداوند او را براى كفالت او برگزيده است.
و جاى تعجب نيست كه با چنين تربيت عالى، مريم به مقاماتى از نظر ايمان و اخلاق و تقوا برسد كه در ذيل همين آيه به آن اشاره شده:
«كلما دخل عليها زكريا المحراب وجد عندها رزقا قال يا مريم انى لك هذا قالت هو من عند الله ان الله يرزق من يشاء بغير حساب;
هر زمان زكريا وارد محراب او مىشد، غذاى مخصوصى در آنجا مىديد; از او پرسيد اى مريم! اين را از كجا آوردهاى؟ گفت: اين از سوى خداست; خداوند به هر كس بخواهد، بىحساب روزى مىدهد.»
آرى آن تربيتبهشتى نتيجهاش اين اخلاق و غذاى بهشتى است!
در سومين آيه مورد بحث كه در واقع مقدمهاى براى آيهمربوط به مريم و كفالت زكريا محسوب مىشود، باز سخن از تاثير عامل وراثت و تربيت در پاكى و تقوا و فضيلت است; مىفرمايد: خداوند آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برگزيد و برترى داد; آنها دودمانى بودند كه (از نظر پاكى و فضيلت، بعضى از آنها از بعضى ديگر بودند، و خداوند شنوا و دانا است (ان الله اصطفى آدم و نوحا وآلابراهيم و آل عمران على العالمين - ذرية بعضها من بعض و الله سميع عليم).
گرفته شدن بعضى از آنها از بعضى ديگر، يا اشاره به عامل وراثت است، و يا تربيتخانوادگى و يا هر دو، و در هر حال شاهد گويايى براى مساله مورد بحث، يعنى تاثير وراثت و تربيت در شخصيت و تقوا و فضيلت است.
در رواياتى كه ذيل اين آيه نقل شده است، به اين معنى اشاره شده و به هر حال دلالت آيات فوق، بر اين كه محيط تربيتى يك انسان و مساله وراثت، تاثير عميقى در شايستگيها و لياقتهاى او براى پذيرش مقام رهبرى معنوى خلق دارد، قابل انكار نيست، و هرگز نمىتوان، اين گونه افراد را كه از چنين وراثتها و تربيتهائى برخوردارند، با افراد ديگرى كه از يك وراثت آلوده و تربيت نادرستبرخوردار بودهاند، مقايسه كرد.
در چهارمين آيه، خداوند مؤمنان را مخاطب ساخته و مىگويد: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خود و خانواده خويش را از آتشى كه آتشافروزه و هيزمش انسانها و سنگهاست، بركنار داريد! » (يا ايها الذين آمنوا قوا انفسكم و اهليكم نارا وقودها الناس والحجارة)
اين آيه، به دنبال آياتى است كه در آغاز سوره تحريم آمده و به همسران پيامبر صلى الله عليه و آله هشدار مىدهد كه دقيقا مراقب اعمال خويش باشند; سپس مطلب را به صورت يك حكم عام مطرح نموده و همه مؤمنان را مخاطب ساخته است.
بديهى است، منظور از آتش در اينجا همان آتش دوزخ است، و دور داشتن از آن، جز از طريق تعليم و تربيت خانواده كه موجب ترك معاصى و اقبال بر طاعات و تقوا و پرهيزگارى گردد، نخواهد بود; و به اين ترتيب اين آيه هم وظيفه سرپرست خانواده را نسبت به خانواده حتی سرپرستى خود روشن مىسازد، و هم تاثير تعليم و تربيت را در تقوا و فضائل اخلاقى.
اين برنامه كه بايد از نخستين سنگ زير بناى خانواده يعنى از مقدمات ازدواج، بعد نخستين لحظه تولد فرزند آغاز گردد و در تمام مراحل با برنامهريزى صحيح و با نهايت دقت تعقيب شود.
در حديثى مىخوانيم هنگامى كه آيه فوق نازل شد، يكى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله سؤال كرد: چگونه خانواده خود را از آتش دوزخ حفظ كنيم؟
فرمود:
«تامرهم بما امر الله و تنهاهم عما نهاهم الله ان اطاعوك كنت قد وقيتهم، و ان عصوك كنت ق-د قض-يت ما عليك; آنها را امر به معروف و نهى از منكر كن، اگر از تو پذيرا شوند، آنها را از آتش دوزخ حفظ كردهاى و اگر نپذيرند، وظيفه خود را انجام دادهاى!» )
اين نكته نيز روشن است كه امر به معروف يكى از ابزار كار براى دور داشتن خانواده از آتش دوزخ است; و براى تكميل اين هدف بايد از هر وسيله استفاده كرد و از تمام جنبههاى عملى، روانى و قولى كمك گرفت; حتى بعيد نيست آيه، شامل مسائل مربوط به وراثت نيز بشود; مثلا، به هنگام انعقاد نطفه غذاى حلال خورده باشد، و به ياد خدا باشد تا جنين در حال انعقاد نطفه از وراثت مثبتى برخوردار گردد، چرا كه دور نگه داشتن از آتش، همه آنها را شامل مىشود.
پنجمين و آخرين آيه مورد بحث، اشاره به داستان مريم و تولد حضرت مسيح عليه السلام بدون پدر مىكند و مىگويد هنگامى كه مريم نوزاد خود حضرت مسيح را با خود به نزد بستگان و اقوام خويش آورد، آنها از روى تعجب گفتند تو كار عجيب و بدى انجام دادى «اى خواهر هارون! پدر تو آدم بدى نبود، مادرت نيز هرگز آلودگى به اعمال خلاف نداشت (پس تو چرا بدون همسر صاحب فرزند شدى)!» (يا اخت هارون ما كان ابوك امرا سوء و ما كانت امك بغيا)
اين تعبير (مخصوصا با توجه به اينكه قرآن آن را نقل كرده است و عملا به آن صحه نهاده) نشان مىدهد كه تاثير عامل وراثت از سوى پدر و مادر و همچنين تربيتخانوادگى در اخلاق انسانها از مسائلى بوده كه همه مردم آن را به تجربه دريافته بودند و اگر چيزى بر خلاف آن مىديدند تعجب مىكردند.
از مطالب با لا میشه نتيجه گرفت كه عامل وراثت و تربيت از عواملمؤثر و مهم در مسائل اخلاقى چه در جنبههاى مثبت و چه در جنبههاى منفى مىباشد.
در مورد علم و اخلاق به خاطر طولانی شدن به همین اکتفا میکنم
در ارتباط پاكى عمل بطور كلى با علم و دانش، على عليه السلام در حديث ديگرى مىفرمايد: «لن يزكى العمل حتى يقارنه العلم; هرگز اعمال آدمى پاك نمىشود، مگر اينكه قرين با علم و معرفت گردد!»
پيدا است كه پاكى عمل و پاكى اخلاق معمولا از يكديگر جدا نيست
در مورد تغذیه که مبحث بسیار بزرگی هست به چن مورد اشاره میکنم
ببینید انسان ها به چهار مزاج تقسیم میشن
صودا ...سفرا ...بلغم و دم
هر کردوم خصوصیت اخلاقی خودشونو دارن که نوع تغذیه باعث به هم خوردن مزاج یا به تعادل رسیدنش میشه
مثلا ترنجبین کاسنی و... بسیار مناسبن
یا
در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مىخوانيم: «عليكم بالزيت فانه يكشف المرة .... و يحسن الخلق; بر شما لازم است كه از زيت (زيتبه معنى روغن زيتون يا هرگونه روغن مايع است) استفاده كنيد، زيرا صفرا را از بين مىبرد... و اخلاق انسان را نيكو مىكند!»
در احاديث متعددى نيز رابطه خوردن انار و از ميان رفتن وسوسههاى شيطانى و به وجود آمدن نورانيت قلب ديده مىشود; از جمله، در حديث معتبرى از امام صادق عليه السلام آمده است كه مىفرمود: «من اكل رمانة على الريق انارت قلبه اربعين يوما; كسى كه يك انار را ناشتا بخورد، چهل روز قلبش را نورانى مىكند
در روايت متعددى در باب «خوردن» تعبيراتى ديده مىشود كه همه نشانه ارتباط تغذيه با روحيات و مسائل اخلاقى است; از جمله، در حديثى از رسولخدا صلى الله عليه و آله مىخوانيم كه به جعفر (ابنابىطالب)عليهماالسلا م فرمود: «يا جعفر كل السفرجل فانه يقوى القلب و يشجع الجبان; اى جعفر! «به» بخور قلب را تقويت مىكند و ترسو را شجاع مىسازد!»
یا رازیانه برای خانوم ها برای رشد هورمنوهای زنانه
کلا اخلاق بد راه درمان داره
دیگه بیشتر از این توضیح نمیدم
اما
ما بعضیاوقات که مشغول کار خودمون هستیم ناخواسته علامتهای به اشخاص دیگه ارسال میکنم که اون شخص ممکنه هر کدوم از رفتار های ما رو با توجه به شخصیتش و فکر و... به نوعی تفسیر کنه که ما روحمون هم از اون خبر نداره
مواردش زیاده از اوناع غیبت ها بگیرید که شما فلان عمل و با یه نیتی دیگه انجام دادین پشت سر شما میگن فلانی این طوریه
در اینجا هم هر شخص با توجه به تغذیه وراثت و رتار خانواده و محیط و دیدین و ندیدن بسیاری رفتار ها
عمل شما رو به نحوه ای تفسیر میکنه که با واقعیت شما در تضاده
شما باید نوع پوشش تون نوع محجوب بودن و تن صحبتتون نوع راه رفتن ومنشتون در خور کسی باشه که شخص مقابل جرات این امر رو نکنه حتی در امریکا خانوم ها ی هستن که طوری رفتار کردن و خودا جذبه ای بهشون دادن که افراد دیگه مثلا جلوی پاشو بلند میشن و خارج از برنامه صحبت نمیکنن
این شخص از اونجایی که صاحب کار خونه هست احساس مالکیت بهش دست داده و می خواد شاید خلاء شو پر کنه
و از این کار لذت میبره که خودش گفته اما در مقابل باید اون رفتار رو انجام بدین
و این که خانوداه زیاد پشتی بان شما نیستن هم باعث رفتار منفعل از شما شده اما
دو کلمه آخر
در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مىخوانيم كه فرمود: « ما احق للانسان ان تكون له ساعة لايشغله شاغل يحاسب فيها نفسه، فينظر فيما اكتسب لها و عليها فى ليلها و نهارها; چقدر شايسته است كه انسان ساعتى براى خود داشته باشد، كه هيچ چيز او را به خود مشغول نسازد و در اين ساعت، محاسبه خويش كند و بنگرد چه كارى به سود خود انجام داده و چه كارى به زيان خود، در آن شب و در آن روز.» این بسیار مهه در همه موارد از مدیریت mba تا همه ای موارد زندگی
و
.
.
.
.
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.....
سوره ای بقره آیه 152
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
اگر فیلم لورنس عربستان رو ندیدید، پیشنهاد میکنم ببینید. لورنس از طرف بریتانیا مامور میشه تا به کشورهای عربی بره و اونها رو علیه ترکان عثمانی متحد کنه. هدف انگلستان تضعیف قدرت عثمانیها و در عین حال وابسته نگه داشتن اعراب بود، اما لورنس انسان شریفی بود و صادقانه میخواست به عربها کمک کنه. (شرمنده زیاد طولانی شد!).
در یکی از صحنه های فیلم، لورنس روسای قبایل مختلف عرب رو دور هم جمع میکنه تا اختلافات رو کنار بگذارند بلکه علیه حکومت عثمانی اتحاد تشکیل بدهند. اما رئیس یکی از قبایل (فکر کنم مال سوریه بود؟) حرفی میزنه که منجر به خشمگین شدن شریف مکه (شریف حسن) میشه، جوش میزنه و کنترلش رو از دست میده!
لورنس هم که با سیاست بود، شریف مکه رو میاره یه گوشه میگه: بابا جان! اون جوونه، بذار حرفاش رو بزنه، چرا باید اجازه بدی یکی با حرفهاش روی شما اثر بذاره؟ باید عکس العملی نشون ندی، در غیر اینصورت کسی که اعصاب شما رو کنترل میکنه شما نیستید، دیگری است!
تاپیک قبلی شما رو خوندم، به نظرم پیشنهاد دوستان مبنی بر "بی محلی کردن" بهترن و معقولترین بوده و هست. این آقا متاسفانه بویی از نزاکت نبردند. شاید درست نباشه این رو میگم ولی اگه کسی با خواهرم اینطور برخورد میکرد کار دستش میدادم...
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
بهار جان سلام
متاسفانه کارفرمای شما بازی رو شروع کرده و شما رو هم میخواد وارد اون کنه.
اگر میخواین تو این محیط بمونید باید کاملا مراقب باشید ناخواسته همبازیش نشید.
این جور افراد خیلی ماهرانه میتونن حریف رو به بازی بگیرن.
یه مثال میزنم:
وقتی من کتاب رمان میخونم بیشترین صحنه هایی که برام جالبه اون وقتیه که بین دختر و پسر داستان لج و لجبازی هست........
شما وقتی تو پستهای قبلیتون تعریف کردید که من هم به حرفش گوش نکردم..... این کار رو نکردم و.....و اون اقا گفت لجبازی میکنی .. دقیقا صحنه های کتابهای رمان اومد تو ذهنم.
ببین دوست عزیز من میدونم شما عصبانی میشید و رفتارتون ناخواسته هست اما بدونید اون از همه این رفتارها داره لذت میبره چون اون بازی گردانه.....
اگر میخواین تو این محیط بمونید فقط باید خیلی خیلی جدی و سرد باشی(منظورم قهر کردن نیست) مثل دیوار در مقابل حرفها و رفتارش و گاهی در مورد برخی از حرفهاش کاملا خودتون رو به نشنیدن بزنید.
شما تا الان هم با ایشون رک در مورد ناراحتیتون صحبت کردید از نظر من لزومی نداره دیگه دوباره با هاش صحبت کنید چون اون متوجه استیصال شما شده و این حالت شما اون رو ارضا روانی میکنه.
تنها راه برنده شدن شما اینه که اصلا نبینیدش و وارد بازی لجبازی، قهر، جواب دادن(یکی به دو کردن) و بغض کردن و.. نشید
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
بهار جان
عزیزم سعی کن این ذهنیتت که ممکنه هر جا میری مورد سوئ استفاده قرار بگیری رو از ذهنت کامل پاک کنی. اینجوری وقتی جایی هستی تنها ذهنت سمت دلیلی میره که تو رو اونجا قرار داده و دلت پیر میشه (به معنای پیر خوب که به دنبال هیجان و مبارزه چه از نوع منفی و چه مثبت نیست). به نظر من روی ذهنت باید کار کنی. الان بیشتر نیاز داری که به هدفت از سر کار رفتن فکر کنی تا بتونی در محل کار تنها و تنها به کارت فکر کنی. (به ذهنت با قاطعیت جهت بده تا هیچ چیزی نتونه جهتش رو عوض کنه). اونوقت عکس العمل هات به طور خودکار تبدیل میشه به عمل جرات مندانه .
در کنارش روی عمل به وظیفت کار کن. به وظیفت در محل کار و به عنوان یک زن در اجتماع .
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام بهار.زندگی :72:
دوستمون sea گفتن:
نقل قول:
متاسفانه کارفرمای شما بازی رو شروع کرده و شما رو هم میخواد وارد اون کنه.
مسئلهای در این مورد به ذهنم رسید که فکر میکنم مهم باشه. اینکه این بازی دقیقا در چه زمانی توسط کارفرماتون شروع شد؟ جوابش به نظرم تاثیر زیادی در آیندهی شما در محل کارتون داره.
برای جواب دادن، از شما خواهشی دارم. اینکه برگردین به روزهای قبل از استخدام. مسائلی که باعث استخدامتون شد رو مرور کنین.
حتما قبول دارین که با این اوضاعِ بیکاری، جز شما افراد دیگری هم طالبِ کارِی به این خوبی بودهاند. حالا به خودتون نگاه کنین. معمولا مواردی که باعث استخدام افراد میشه، میزان تجربه، مدرک تحصیلی و در موارد خاص داشتن پارتی و اینجور چیزهاست. البته بعضی کارها مردانه و زنانه هم دارن (بحث تبعیض جنسیتی نیست، بحث تفاوته). شما همنوطور که گفتین کاری سطح بالا و مطابق میل خودتون پیدا کردین. بالاخره پس از مدتی قراره که مدیر یک کارخانه باشین و فکر میکنم همگی قبول داریم که این چیزی نیست که همه به راحتی بهش برسن.
حالا خوب فکر کنین و دلیل انتخاب شدنتونو پیدا کنین. اگر دلیل انتخابتونو تجربه یا مدرک دونستین که مشکلی نیست. اگر پارتی لازم برای داشتن چنین کاریو هم داشتین باز هم ایرادی نداره (البته توجه کنین که آیا میزان پارتی شما تا حدی بوده که کارفرما چنین پستیو بهتون بدن؟) اگه اینجور بود به نظر من تلاش کردن برای درست کردن رفتار این آقا میتونه تا حد زیادی نتیجهبخش باشه.
اما اگر فکر میکنین چیزی جز اینهاست. و اگر یافتین که ممکنه دلیل انتخابتون به همان چیزهایی برگرده که این آقا داره باهاش بازی میکنه. به نظرم تلاش برای بهبود شرایط بیتاثیره، و این آقا اذیت و آزار و درآوردن حرصِ شمارو ادامه میده. بالاخره توقعیه که به اشتباه از شما داره (چون با همین دلایل انتخابتون کرده، اینو حقش میدونه که از اینها هم چیزی بهش برسه). و برنیاوردن این حقی که او برای خود متصور شده، او رو مثل فردی زخمخورده میکنه. که در این صورت اگر بتونین کارتونو حفظ کنین و اخراج نشین، روزهای خوبی رو هم سپری نخواهین کرد. در نتیجه، اگر اینگونه بود، بنده استعفا از این کار، و یافتن کاری دیگر (اما اینبار با تلاشِ بیشتر برای درست شناساندن) رو پیشنهاد میدم.
امیدوارم مشکلتون هر چه زودتر حل بشه. :72:
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام دوستای عزیز..از همتون خیلی خیلی ممنونم.جرجیس عزیز،سیمکو عزیز،sea عزیز،دلجو دلتنگ عزیز و مسافر زمان عزیز ممنونم.
شاید الان باخودتون میگید این دختره چرا این کارو ول نمیکنه و بره؟؟؟؟دیگه این کارفرماش چی باید بهش بگه که بره؟؟؟
اما قضیه انقد سرراست و یه خطی نیست...
رفتن من از اینجا به معنی یه شکست دیگه است..واقع بین باشیم الان 25 سالمه..کی قراره روند زندگیمو معلوم کنم؟؟کی قراره برای زندگیم برنامه ریزی کنم؟؟
من از مستقل بودن لذت میبرم..ادمی نیستم که بتونم وقت خودمو با کلاس رفتن و گردش و خرید پر کنم..اینا اصلا حس خوشایندی بهم نمیده..من دلم میخواد کار کنم..از اینکه خسته و کوفته برسم خونه لذت میبرم..از این که عین یه گودال راکد بمونم بیزارم..واقعا افسردگی میگیرم.
به خونوادم چی بگم؟؟به فامیل؟؟؟چه فکری راجب من میکنن؟؟؟
از بیکار بودن بدم میاد..نمیتونم علاف دور خودم تاب بخورم..حتی درس خوندن هم حس خوشایندی بهم نمیده..من دوست دارم به چالش بکشم و به چالش کشیده بشم.
ذهن من دوست داره مدام یاد بگیره..
شما نمیدونین چه رنجی میکشم..وقتی یه ذره بین برمیدارم و رفتارام رو ریز به ریز بررسی میکنم و تلاش کنم که تغییرشون بدم.
کدوماتون چند نفرتون تا حالا تصمیم گرذفته تموم رفتارایی که داشته رو مرتب بررسی کنه و تغییر بده.؟؟
چقد انرژی دارم که با تموم این مسائل و مشکلات توی خونه کنار بیام؟؟؟
به چند نفرتون بگن دیگه خودت نباش و خودتو تغییر بده خوشتون میاد و استقبال میکنین؟؟؟اما من مدام دارم تلاش میکنم.
تا چند مرتبه میتونم از این شاخه به اون شاخه بپرم..
راستش همونطور که گفتن فعلا قصد ندارم کارمو ترک کنم..اگه الان برم تا ابد حس بازنده بودن و شکست خورده بودن و ضعیف بودن دارم..
نقل قول:
این که خانوداه زیاد پشتی بان شما نیستن هم باعث رفتار منفعل از شما شده
خونوادم هم یکی از دلایلن..شما خودتون میتونید 24 ساعته تو اون محیط رنج اور باشین؟؟؟
نقل قول:
. شاید درست نباشه این رو میگم ولی اگه کسی با خواهرم اینطور برخورد میکرد کار دستش میدادم...
فعلا قصد ندارم به خونوادم بگم.
نقل قول:
شما وقتی تو پستهای قبلیتون تعریف کردید که من هم به حرفش گوش نکردم..... این کار رو نکردم و.....و اون اقا گفت لجبازی میکنی .. دقیقا صحنه های کتابهای رمان اومد تو ذهنم.
ببین دوست عزیز من میدونم شما عصبانی میشید و رفتارتون ناخواسته هست اما بدونید اون از همه این رفتارها داره لذت میبره چون اون بازی گردانه.....
بله..دقیقا درسته..متاسفانه خودمم تو صفحه قبلی گفتم اشتباه کردم..دیگه ترمز بریده بودم..میدونم لجبازی و حاضرجوابی کارو دقیقا بدتر میکنه..قول میدم دیگه تکرار نشه.
اما بگید اینجور وقتا چیکار کنم؟؟؟نمیتونم مثلا وسط صحبت از اتاق بزنم بیرون تا اروم بشم...چیکار کنم؟؟؟
نقل قول:
عزیزم سعی کن این ذهنیتت که ممکنه هر جا میری مورد سوئ استفاده قرار بگیری رو از ذهنت کامل پاک کنی
این ذهنیت با اتفاقایی که برام افتاد ایجاد شده..اما الان روی یه کاغذ نوشتم من فقط کار میکنم و فقط به کارم فکر میکنم و چسبوندم به میزم..چندتا جمله دیگه هم میزنم به اتاق..میخوام کم کم ذهنم رو فقط به سمت کار بکشونم.
ممنون.تذکر خوبی بود:46:
نقل قول:
دلیل انتخاب شدنتونو پیدا کنین
صادقانه بگم..من پارتی نداشتم...تجربه دارم..مدرک دارم. تاکیدشون روی مدرک دانشگاه دولتی بود...اما مطمئنم در کنار اینا به مسائل دیگه هم توجه کرده.
دیروز بهم گفت وقتی تو با پدرت اومده بودی و روی این مبل نشستی و پدرت روی اون مبل..سرتو برگردوندی و اتاقو نگاه کردی 40-50 درصد گفتم این خودشه..:(
بعد رفتم پروندتو بررسی کردم و انتخاب شدی.
میدونم حرفش رذیلانه بود اما من نمیخوام کوتاه بیام..یا اون کوتاه بیاد یا منو اخراج کنه..اما من کنار نمیکشم.
فقط بهم بگین وقتی داره یه حرفایی میزنه چطور استرس و ضعفمو کنترل کنم و جرات مند باشم..؟؟چون اونموقع عملا وارد حالت شوک میشم.
الان خسته ام..حس میکنم یه کوه رو جا به جا کردم.
ممنونم.
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام بهار عزیزم
خواهر جون به خاطر همه محبتی مه صادقانه نسبت به اعضای تالار داری ازت تشکر میکنم و دعا میکنم به حرمت همین ماه مبارک، این نشکلت حل بشه و تو محیط کار ، از یه آرامش بی نظیر برخوردار بشی.
به نظر من تو نباد کارتو ترک کنی. بلکه اريالا مدیر باید رفتارشو درست کنه.
میخواستم چیزی بهت بگم.
چیزی که به خودم خیلی از مواقع کمک کرده.
" قابل پیش بینی نباش براش " این یه شیوه هستش که شاید بتونه کمکت کنه.یه رمز موفقیت.
مثلا زمانی که میخواد باهات طوری حرف بزنه و لجت رو در بیاره و از دیدن حرص خوردنت، حظ و لذت ببره، تو خلف اون باش که میخواد. عصبانی نشو که حالشو تکمیل کنی.
بر عکسشم صادقه، زمانی که میخواد باهات سر گرم گرفتن و گفتگو رو باز کنه ، عصبانی و جدی باش.
" مشکل از تو نیست عزیزم، اون یه بیماره"
تمرکز زدایی هم شیوه خوبیه. همونطور که واقعا در کارت مهارت داری و میتونی داخلش موفق بشی و رشد کنی، تمرکزت رو از اون بردار و به کارت تمرکز کن.
اگه وقت و بی وقت صدات میکنه بری اتاقش، سعی کن همون لحظه نری ، اخه ممکنه، چیزی پیش بیاد که نظرش عوض بشه.
لیلا موفق رو یادته؟؟؟ یه حرف قشنگی همیشه میزد. میگفت " آخه چرا غصه چیزی رو بخورم که هنوز اتفاق نیوفتاده، شاید هیچوقت اتفاق نیوفته"
خودمم گاهی وقتا که چنین برخوردایی میبینم ، خودمو به تجاهل و نفهمی میزنم. بذار هر کی هرچی میخواد فکر کنه. مهم ترین چیز ، وجود این حریم و احترامه که بین شما و رئیس ، در حال فروپاشیه . باید ترمیمش کنی بهار.
ببخش اگه چیزی نوشتم، نظر مشاوره ای نیست ، فقط تجربه خودمه.
تو ماهی بهار. شاد باشی.:72:
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
سلام بهار زندگی،
به نظره من، تو اصلاً نباید می ذاشتی کار به این جا بکشه و این یعنی چی!
یعنی این که وقتی وارده یه محیط کار جدید می شی، چون اطرافیانت رو نمی شناسی و نمی دونی که شعور دارن یا نه و چقدر به خودشون اجازه می دن که بیان جلو، پس تو باید تقریباً خشک باشی، یعنی فقط و فقط در مورده مسائل کاری صحبت می شه! اگه طرف خواست بحث راه بندازه و سره حرف رو باز کنه، خودت رو وارده بحث نمی کنی!
نکته ی بعدی میزان جذبه و برش تو هستش! اگه یکی دید که تو این زمینه از پس خودت بر می یای، عمراً جرأت کنه پاش رو از گلیم خودش دراز تر کنه!
بگو و بخند ممنوع!
محیط کار، محیطه کاره و مهمونی مهونیه! یعنی لباسای مهمونی می ره کنار!
از من می شنوی با همکار خانوم هم سره و سنگین رفتار کن! همون ها هم درده سر ساز هستن! می دونی که سر و سنگین یعنی چه؟ یعنی اسم کوچیک صدا زدن و عزیزم و قربونت برم و اینا کنار گذاشته می شه و همش با سوم شخص جمع حرف می زنی و درد و دل هم نمی کنی و شرایط برای گفتگو هم کم پیش می یاری و بیشتر سره کاره خودتی! البته این رفتارها بیشتر اوایل کار هستش که می خوای شخصیت و حریم خودت رو میونشون جا بندازی، بعدش که همه فهمیدن که مرز تو کدومه، به دلخواه و با شناختی که از افراد داری می تونی تغییرش بدی!
در مورده این کارت هم اگه من بودم باره اولی که یه همچین حرفی می زد، یه مقدار جغرافیای صورت طرف رو تغییر می دادم و می زدم بیرون! شما رونمی دونم اما این حرفاش از صد تا فحش هم برای من بدتر هستش! داره می گه آهای خانوم، من شما رو نیوردم این جا که فقط کار کنید، شما باید یه مقدار نیازهای حیوانی من رو هم بر طرف کنید که این یعنی......:163:
و این که شما می گید نه من می خوام بمون و مقاومت کنم رو من اصلاٌ درک نمی کنم! تازه تو داری اون رو پر رو تر می کنی و یه دفه دیدی یه کاری که نباید انجام بده رو به زور انجام می ده ها!!! ببین، وقتی این حرفا رو می زنه و می بینه تو فقط سکوت می کنی فک می کنه کاری از دستت بر نمی یاد و روش زیاد تر می شه و هی بیشتر می یاد جلوها!!! از من گفتن بود! حقه این آقا، یه تو سیلی آبدار اونم جلو کله کارمنداش هستش!:101:
بی خیال بابا، استقلال کدومه، به چه قیمتی؟؟؟؟؟ من که حاضرم سرم رو گشنه بذارم زمین اما از نگاه حرز در امان باشم!:cool:
ببین، تمام خانوم های اطرافه من همه شاغل هستند ( تو همین شهری که شما هستید)، همه محیط ها سالم! یعنی برا هیچ کدوم از این مشکلات پیدا نشده، به جز یکی از دوستام که مدیرش بش دست زده بود که اگه منم به جای مدیره بودم و دوستم رو با اون تیپ و قیافه می دیدم بهش دست می زدم!
ببین، بد برداشت نکنیا، منظورم اینه که محیط سالم هم هست، فقط باید صبر داشته باشی. وقتی هم که پیدا شد، باید سالم نگهش داری! آدم های مریض خیلی هست، تو اصلاٌ نمی تونی با یه ماه یا دوماه همکار بودن بگی این خوبه و منو به چشم خواهر می بینه! وقتی می ری برا مصاحبه، به اطرافت دقت کن، به رفتاره مدیرت، اگه تیز باشی تقریباً می تونی تشخیص بدی که چطور آدمی هستش! بعدشم همون اول بگو یه ماه اول قرار داد نمی بینیدم اگه بعد از یک ماه دو طرف راضی بودند، قرار داد می ببندیم!
هیچ وقت این جوری فک نکن که این کاره خیلی خوبه و نباید از دستش بدم، این جوری فک کن که آیا این کار در حده من هست!:310:
این کار نشد، یه کاره دیگه، هو!! این قدر کار ریخته، به موقش یه کار متناسب با مقام و شخیصت خودت پیدا میکنی، نگران نباش!
هر وقتم رفتی برا مصاحبه، یه جوری صحبت کن که تلقین بشه به طرف که اونا صد در صد تو رو انتخاب می کنن و اون کسی که باید فک کنه و تصمیم بگیره تو هستی! تو باید انتخاب کنی که می خوای اونجا بری سره کار یا نه!
و چیزه دیگه ای که یادم می یاد، وقتی یه جا می ری سره کار، سعی کن همون ابتدا لیست کارهایی که باید انجام بدی رو مشخص کنی که دیگه مجبور نشی با طرفت وارده بحث بشی! فقطه فقط هم کاره خودت رو انجام می دی! خیلی رسمیه رسمی! کاره خودت رو به نحو احسن انجام بده، فقطه فقط هم کاره خودت رو، می دونی منظورم چیه، دیدی بعضی ها برا خود شیرینی یه سری کارهای اضافه انجام می دن!
خلاصه این که خودت باید دستت بیاد!
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
مهربونی عزیز ممنون.
ایوب جان ممنون.
یه کم تند نرفتی ایوب.؟؟؟
من شوخی و خنده ای باش ندارم..نه فقط با اون با همه..اما اون میگه اینکه رفتارت با بقیه اینجوریه خوبه اما با من نباید اینطوری باشه..که منم گفتم من همینم عوض هم نمیشم.
یعنی چی؟؟این اقا ناراضیه که چرا من اهل شوخی و خنده نیستم..
تو تاپیک قبلی هم بحث کردیم و من گفتم یکی از دوستام که مشکلمو بهش گفتم بهم گفت رفتار و صحبت کردنت همرا با ناز هست.گفت خودت متوجه نیستی و کاملا غیر عمدیه..دیگران هم به مرور متوجه غیر عمد بودن رفتارت میشن..اما با این حال منم کلی سعی کردم مراقب رفتارام باشم.
کارفرمام میگه تو چرا انقد پاستوریزه ای؟؟چرا هر چی میشه به پدرت میگی؟؟چرا گارد گرفتی؟؟
اگه من جلف بودم که اینا رو بهم نمیگفت...
بازم جای کار دارم تا بهتر شم اما نه به این سرعت..نمیتونم خیلی سریع خودمو تغییر بدم:302:(اخه من چرا باید خودمو عوض کنم)
کلا یه مانتویی که یه کم مدل داشت رو دوبار پوشیدم.پدرم گفت نپوش گفتم چشم و تمام.
منظور من از استقلال گشنگی و سیری نیست..من از بیکار بودن بیزارم..واقعا حالم بد میشه.
نقل قول:
اگه من بودم باره اولی که یه همچین حرفی می زد، یه مقدار جغرافیای صورت طرف رو تغییر می دادم و می زدم بیرون! شما رونمی دونم اما این حرفاش از صد تا فحش هم برای من بدتر هستش!
این حرفت رسما توهین به من هستش ها..شما رو نمیدونم؟؟؟یعنی چی؟؟من خوشم میاد؟؟؟؟یه طرفانه قضاوت نکن ایوب.
تغییر جغرافیای صورت اون هیچ نفعی واسه من نداره اما در عوضش حتی اگه اخراج بشم میتونم شکایت کنم.چون تو این مراکز خصوصا کارخونه ها کلا خوششون میاد به کارفرما گیر بدن..دیدم اینجا حتی یه کارگر با یه شکایت اذیتشون کرده..و اینا بدو دنبالش واسه رضایت.حتی اگه کارگر مقصر بوده.
ضمنا میتونم از مسائلی مثل مالیات یا استفاده از کارگر افغان هم پرده بردارم.
تغییر جغرافیای صورتش نه اما میشه حقم رو از حلقومش بکشم بیرون تا دفعه اخر باشه که از این کارا کنه..
و گرنه من برم نفر بعدی هم بیاد و بره ..این اقا ککش نمیگزه.
ضمنا اون میدونه خونوادم حواسشون بهم هست..میدونه اگه اتفاقی برام بیفته پدرم دودمانش رو به باد میده.
روز مصاحبه هم مورد خاصی ندیدم...ضمنا با پدرم هم رفتم.
نمیدونم..اما هیچ دلم نمیخواد همه خسارت به من بخوره..فرار یعنی اقا نشد من رفتم..تو هم انگار نه انگار.
اما بازم دنبال راه حلهای جرات مندانه از شما هستم..
مهربونی مرسی از لطفت.
همین..اگه بگین چطور خونسردی خودمو حفظ کنم خیلی خوب میشه..
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
بهار.زندگی گرامی، من تجربیاتم رو گفتم، من که نگفتم شما این جوری هستید، من که شما رو نمی شناسم، چطور می تونم بگم شما این جوری هستید!!! من مجبورم همه ی موارد رو بگم که شاید یه نقطه ی تاریکی رو در دید شما روشن کنم!
اصلاً دلیل نداره جبهه بگیری و به من بگی من این جوری نیستم! من یه حرفی زدم و تو می تونی روش فک کنی! همین!
ببین، من گفتم این حرفش برا من از صد تا فحش بدتر بود، شما رو نمی دونم، یعنی این که نمی دونم شما این حرفش برات عادی هستش، از فحش بدتر هستش، لذت بخش هستش! من نمی دونم!!!! وقتی نمی دونم چی بگم؟؟؟؟ توهین این کجا بود؟
اون گیر بیوفته به چه قیمتی؟
من نگفتم سیلی زدن برای تو نفع داره، من گفتم از اون جا بیرون اومدن نفع داره! چرا این تغییر جغرافیای رو خوب دیدی اما می زدم بیرون رو اصلاً ندیدی!
حقت چیه که می خوای از حلقومش بکشی بیرون؟ نگاه های حرز اون و اون تصوراتی که وقتی تو رو داره نگاه می کنه رو چطوری می خوای از حلقومش بکشی بیرون؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار.زندگی
من شوخی و خنده ای باش ندارم..نه فقط با اون با همه..اما اون میگه اینکه رفتارت با بقیه اینجوریه خوبه اما با من نباید اینطوری باشه..که منم گفتم من همینم عوض هم نمیشم.
ببین، من دارم می گم تو اصلاً نباید اجازه می دادی که این آقا به مرحله ای برسه که همچین حرفی بزنه! خیلی دل و جرأت می خواد! به خدا راست می گم، از این آقایون تالار بپرس که کدومشون جرأت دارن یه همچین حرفی رو به یه دختر بزنن!!
ضمنا میتونم از مسائلی مثل مالیات یا استفاده از کارگر افغان هم پرده بردارم.
تغییر جغرافیای صورتش نه اما میشه حقم رو از حلقومش بکشم بیرون تا دفعه اخر باشه که از این کارا کنه..
و گرنه من برم نفر بعدی هم بیاد و بره ..این اقا ککش نمیگزه.
خب آخرش چی؟ چی کار می خوای بکنی؟ این آقا آدم بشو نیست! می خوای چه اتفاقی بیوفته که بری ازش شکایت کنی؟ برو با همین ها که گفتی تو مشتته ازش شکایت کن، پس منتظره چی هستی؟
ببین، با خوک درگیر نشو، چون اون از درگیری لذت می بره، تو فقط کثیف می شی!
نمیدونم..اما هیچ دلم نمیخواد همه خسارت به من بخوره..فرار یعنی اقا نشد من رفتم..تو هم انگار نه انگار.
این حرفه شما بسته به این داره که خسارت رو چی ببینی! من که اگه ببینم وسیله ای برای ارضاء امیال حیوانی یه مرد شدم رو خسارت بسیار بدی به خودم می بینم! و هر وقتم جلو ضرر رو بگیری منفعت هستش
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
نقل قول:
یعنی این که نمی دونم شما این حرفش برات عادی هستش، از فحش بدتر هستش، لذت بخش هستش! من نمی دونم!!!! وقتی نمی دونم چی بگم؟؟؟؟ توهین این کجا بود؟
توهینش این قسمته که داری با کلمات بازی میکنی..خیال میکنی من بچه ام که اینطوری حرف میزنی؟؟؟
اگه لذت بخش بود مرض داشتم براش تاپیک باز کنم؟؟؟!!!!وقتی تاپیک باز کردم و نوشتم ناراحتم معنیش اینه که ناراحتم..نمیتونه این معنی رو بده که خوشم میاد..فکر میکنم کاملا واضح بود
نقل قول:
چرا این تغییر جغرافیای رو خوب دیدی اما می زدم بیرون رو اصلاً ندیدی!
اینم در دنباله همون..و به همون ترتیب
نقل قول:
من دارم می گم تو اصلاً نباید اجازه می دادی که این آقا به مرحله ای برسه که همچین حرفی بزنه!
منم اینو میدونم..اما گفتنش ساده است..مگه من چیکار کردم که باید به خودش همچین اجازه ای بده..نمیخندم..تیپ جلف نمیزنم..سرسنگینم..دیگه؟؟؟؟؟ ؟
الان چه شکایتی کنم؟؟وقتی خودم از کار بیام بیرون چه شکایتی کنم؟؟؟اما اگه اخراج کنه میتونم بگم من قرارداد داشتم این اقا اخراج کرده..دلیل بیاره چرا؟؟
تازه اگه من برم اون میتونه شکایت کنه..چرا؟چون این خانوم قرارداد داره..یه روز نیومدنش مثلا باعث شد فلان بار کنسل بشه من ضرر کردم.
خسارت اینکه فقط من ضرر کنم و اون براش اب از اب تکون نخوره.
به هر صورت از کمکت ممنون.و بازم روی حرفات فکر میکنم.
موفق باشید
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
اوه اوه...ببین اینجا چه خبره!...یکی میگه بکشش،یکی میگه خاکش کن!.:311: شوخی میکنم.
بهار زندگی پست من از تو تاپیکت پاک شده.آبجی ،ببین چی میگم: هیچ اتفاق خیلی خیلی مهمی نیفتاده به نظر من.1 فرد از شما خوشش اومده و شاید فقط جذب شما شده.نمیدونم چرا همه دارن دنبال راه حل میگردن این اقا رو ادب کنن.ایشون اینجوری فکر میکنه که باید با همه خانم ها که ازش خوشش میاد، راحت باشه،به ما ربطی نداره.
انسان ها 1000 ها 1000 تیپ رفتاری مختلف دارن.اصلا قرار نیست ما آدم های دیگر رو عوض کنیم.
بهار خانم:تنها وظیفه شما این هست که خودش باشی و بس.محیط رو هم آماده کنی که همه بپذیرن تو کی هستی و چه رفتاری داری؟(همون پستی که پاک شده ارجاعت میدم.لباس مناسب و رسمی و آرایش خیلی خیلی سبک و رفتار کاملا رسمی و بر طرف کردن رفتار ناز دار و... خیلی از مواردی که گفتم ).
من بدونه اینکه این اقا دیده باشم،کاملا میتونم با توضیحات خوبت متوجه بشم که چه جور آدمی هست.مطمئن باش با کم محلی کردن تو و ادامه رفتار های رسمی و آماده کردن محیط میتونی شکستش بدی.این تیپ اقایون دوست دارن به هر خانمی که جذب میشن،دست پیدا کنن(به خاطر اعتما به نفس بالاشون).اما بعد از یک مدت و تست راه های ایجاد رابطه با طرف، اگر به نتیجه نرسن،میرن دنبال یه کیس دیگه و مطمئنا خطری هم برای شما ندارن (چون موقعیت شخصیتیشون اجازه خیلی تست خیلی از روش ها رو نمیده که برای شما خطر ناک باشه)
نظر من اینه که اصلا فکر رفتن از شرکت رو نکن.مگر اینکه طرف خودش گفت برو(که مطمئنم نمیگه)
در ضمن اصلا نشین فکر کن :چه جوری باید ضایعش کنم،من رو اذیت کرد و... .این اقا سنش از شمابالاتره و تجربه بیشتری داره و مطمئنا با توجه به موقعیت ریس بودنش خیلی از زد حمله ها رو شما نمیتونی بهش بزنی و دلیلی هم نداره بزنی.مطمئن باش طرف از بی تفاوتی تو بیشتر حالش گرفته میشه تا تقابل تو.
باور کن تو هر شرکتی و هر مکان دیگه ای مشکلات شبیه این مشکل پیدا میکنی.
مگر ورود به یک محیط کار تک جنسیتی زنانه،که من اصلا پیشنهاد کار در این جور جاها رو نمیکنم(نظر شخصی)
موفق باشی:72:
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
بهار جان اونچه در پست قبلیم برات نوشتم از تجربه چندین ساله ام بود که از کار کردن در محیط های مردونه بدست اورده بودم. البته بعضی چهره ها به نوعی هستند که در اولین برخورد با اونها ادم احساس می کند که می تواند حق این افرارد را بخورد . بگذریم.
ببین عزیزم، اگر وقتی رئیست صدات می کنه تو اتاق، از قبل این فکر بیاد تو ذهنت که بله باز حالا چکار کنم و حتما بازم می خواد حرف چرت بزنه و .... چی میشه؟ یا میری مثل لاک پشتها تو لاکت یا مثل خارشتها حالت تدافعی به خودت می گیری. در هر صورت این میشه که رفتار جرات مندانه نمی تونی انجام بدی و البته حالات روحیتم از قبل به طرفت منتقل می کنی و جهت به صحبتهای طرف مقابلت هم میدی. اما اگر با این پیش زمینه که قراره در مورد کار فقط حرف زده بشه بری تو اتاقش خیلی ارامشت بیشتر میشهو احتمال اینکه طرفت شروع به حرفهای نامربوط بکنه کمتر میشه و اگر هر حرف غیر کاری زده بشه خیلی راحت مثلا میگی ببخشید هر وقت کار مهمی با من داشنید من در اتاقم هستم و از اتاق میای بیرون. ولی تنها شرط برای موثر بودن این راه حل داشتن ارامش و پیش زمینه ذهنی قوی از خودت، و تنها به کار فکر کردن در محل کارت هست.
موفق باشی.
-
RE: سوار ماشین کارفرما شدن..حرف زدن با ناز
sayrex عزیز ممنون.چشم رعایت میکنم.
دلجو دلتنگ عزیز سپاس.
اتفاقا دلجو جان دیشب به حرفت خیلی فکر کردم تا امروز این یکی پستتم دیدم.فکر میکنم گیر کار من همینه که گفتی.من نتایجه افکارمو بهتون میگم.
1-من توی تموم محیط های کاریم دچار این مشکل شدم.یعنی به جز محیط کار قبلیم که خیلی خوب بود تو بقیه محیط ها برام مشکل پیش اومد با شدت و ضعف کمتر و بیشتر.
2-این اتفاقات فقط تو محیط کار برام پیش میاد.یعنی تو دانشگاه،کلاسایی که میرفتم،بیرون،اقوام و ..پیش نمیومد و فقط محیط کار.
3-من هر سری با دیدن این اتافاقا محیط کارم رو به امید یه محیط بهتر ترک کردم.
دیشب خیلی فکر کردم که چرا این اتفاقا افتاده؟؟و به نظرم اصلا تصادفی نمیتونه باشه.
به این نتیجه رسیدم که احتمالا مسیر فکری من تو این زمینه است (همون چیزی که دلجو دلتنگ عزیز گفت)..تمرکز ذهن من روی این قضایاست و درنتیجه برام اتفاق میفته.
باید بگم تمرکز دونوع مثبت و منفی..ترس یه نوع تمرکز منفیه..یعنی وقتی من میترسم یه اتفاقی برام بیفته در واقع چون روش تمرکز دارم کائنات اون اتفاق رو برام پیش میاره.
برای همین انگار این نوع محیط کارا برام دست چین میشن و سر راه من قرار میگیرن.
و به نظر میاد با این روند محیط های بعدی هم همینطوری بشن..مگه اینکه خودم این سیر رو بشکنم.
یه علت دیگش هم فکر میکنم بخاطر تصورات منه..جایی که برای اولین بار سر کار رفتم در واقع دو شعبه تو دو شهر مختلف بود..تو اون یکی شعبه یه دختری بود که خیلی از کارای شرکت رو انجام میداد خیلی وقتا با مدیر اون شعبه که یه مرد متاهل بود میومد به شعبه ما سر میزد.یا مثلا تو یکی از ماموریتها که همه با هم بودیم مثلا یه بار که باری که قرار بود بیاد تصادف کرده بود با مدیر شعبه رفته بود تو یه اتاق تا دلداریش بده..بعد که ما رو صدا زدن دیدم دختره یه مانتو پوشیده با یه شلوارک تا زانوش و مثلا داره دلداری میده..بعد پسر یکی از کارمندا بهم گفت این چرا اینجوری پوشیده؟
و جالب اینجا بود همه میگفتن اون دختر چه کارمند نمونه ایه؟؟؟!!!!!!!!
نمیدونم چرا هر وقت کارفرمام یه چی میگه یاد اون دختره میفتم و فکر کنم برای همین تمرکزم اون مسائل پیش میاد.
علی ایحال تصمیم دارم 5شنبه و جمعه یه مکالمه درونی اساسی با خودم راه بندازم و سعی کنم ریشه این مسائل رو پیدا و حل کنم و بعدش گمونم باید از تمرکز زدایی استفاده کنم...
و احتمالا این مسائل برام درسی داره که باید پیداش کنم تا دیگه تکرار نشه.
بازم منتظر نظرات خوبتون هستم.
موفق باشید