-
کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام. ببخشید اگه توضیح مشکلم خیلی طولانی میشه. می خوام همه جوانب رو توضیح بدم. چون وقت زیادی برای حل مشکلم ندارم.
من دختری هستم که حدود 6 ماه پیش کارشناسی ارشدم رو تموم کردم. استادی که برای پروژه ارشدم انتخاب کرده بدم آدم خیلی سخت گیری بود و هر کسی جرأت نمیکرد باهاش پروژه بگیره. البته سطح علمی خیلی بالایی داشت و کارای خیلی سنگینی انجام می داد. من چون عاشق کارهای پژوهشی و کارای سنگین اما با نتیجه خوب بودم باهاش پروژه گرفتم. تو دو سال و نیم ارشد خیلی کمکم کرد. واقعا کمک هایی که هیچ استادی به دانشجوش نمیکنه. به همدیگه به شدت اعتماد داشتیم و همه میدونستن که ما دو نفر مثل دو همکار ایده آل می مونیم. (البته ناگفته نماند که کلا آدم بسیار شکاک و بدبینیه. اما با وجود تمام رفتار بدبینانه و اعتماد نکردنش به دیگران به من اعتماد کامل داشت و من رو در جریان محرمانه ترین اسرار کاریش قرار میداد و همیشه میگفت خیلی بهت اعتماد دارم که تو رو در جریان میذارم و منم هرگز از اعتمادش سواستفاده نکردم). من تمام تلاشم این بود که از من راضی باشه و جونمو میذاشتم که کارمو درست انجام بدم. ما کلی خیلی با هم صمیمی بودیم و حتی مثل دو تا دوست بودیم. حتی من مشکلات خارج از چهارچوب کاریمو باهاش مطرح میکردم و اون راهنمایی ام میکرد. خیلی دوستش داشتم و به عنوان یه الگو بهش نگاه میکردم. همیشه میگفت تو بعد از اتمام پروژه ات هم با من کار کن و منم از ته دل رضایت داشتم چون با وجود همه سختی هایی که کار کردن با اون داشت، خیلی دوست داشتم.
همه چی خوب پیش میرفت و 6 ماه پیش یه دفاع عالی هم کردم که ازم راضی بود.
بعدش همونجور که پیش بینی شو کرده بودیم حتی 1 هفته هم بهم فرصت استراحت بعد از دفاع نداد و با شوق و علاقه کارهایی رو برای ادامه مسیر به من داد. منم با کمال میل پذیرفتم. البته من توی دوره ارشدم شروع به نوشتن 2 مقاله برای مجلات بین المللی کردم که تا موقع دفاعم نموم نشد و اونا هم جزو برنامه کارایی بود که باید بعد دفاع انجام میدادم. تو یکیش با این که انرژی و وقتی که سر کار گذاشته شد از جانب من خیلی بیشتر بود، اما فکر و ایده اصلی کار مال استادم بود که اگه نبود واقعا مقاله ای در کار نبود. اما تو دومی واقعا تو همه چیز نقش من بیشتر بود.
برسیم به مشکل. چند ماه پیش یک استاد خارجی به من ایمیل زد و ازم خواست که برای دکترا برم و با اون کار کنم. منم مثل همیشه زنگ زدم به استادم تا باهاش مشورت کنم.موضوع کاری اون استاد خیلی شبیه استاد من بود و وقتی به استادم موضوع رو گفتم یهو عصبانی شدو همه پل های پشت سر رو خراب کرد و گفت هر چی بینمون هست بیار پس بده و برو دنبال زندگیت. به من هیچ ربطی نداره. اشتباه کردم که تو رو اینقدر تو مسائل کاری خودم شریک کردم (از این ترسیده بود که من بهش خیانت کنم و اسرار کاریشو فاش کنم. اگرچه من خیلی تلاش کردم که بهش بگم که من هیچوقت حاضر نیستم بهش خیانت کنم و اگه بگه نرو من حاضرم از این موقعیت چشم پوشی کنم. اما آدمیه که خیلی بد عصبی میشه و دیگه وقتی عصبانیه این حرفا درش اثر نداره) من خیلی حالم بد بود. کارم به بیمارستان کشید. علاوه بر این که از کسی که اینقدر دوستش داشتم و الگوی زندگیم بود ضربه خورده بودم، فکر کارهایی که 3 سال از عمرمو تمام و کمال پاشون گذاشته بودم و حالا داشت منو از اونا بیرون می انداخت هم دیوونه ام میکرد. مقاله هایی که با جون دل داشتم می نوشتم...
خلاصه این دعوای ما حدود 1 ماه طول کشید و آخر سر تونستم دوباره اعتمادشو جلب کنم و به تکمیل مقاله هام ادامه بدم. از خیر دکتری با اون استاد هم گذشتم.
(تو کارای ما رسم اینه که دانشجویی که مقاله رو می نویسه و کاراشو انجام میده اسمش نویسنده اوله و استادا اسمای بعدی. قبل از این که اختلافا پیش بیاد و چون نقش اون تو یکی از مقاله ها از من بیشتر بود و اون همش اصرار داشت که تو نقشت تو کار کمتر بوده و فکر اصلی مال من بوده، اسم من رو از نویسنده اول برداشت و گذاشت آخر. با این که خیلی دلم شکست اما زیاد اعتراض نکردم. ناراحتیمو نشون دادم ولی اعتراضی نکردم. هیچوقت رو حرفش حرف نمیزدم.)
دوباره با هم کار می کردیم اما دیگه هیچ وقت با من مثل سابق نبود. تو دوره دعوا یه سری حرمت ها شکسته شده بود که دیگه هرگز درست نشد. ولی خب مسالمت آمیز کارو ادامه میدادیم و تا حد زیادی دوباره با هم صمیمی شده بودیم. البته دیگه حریم خودشو حفظ می کرد و اجازه نمیداد بیشتر از یه حدی به اون و کارهاش نزدیک بشم. با این که حتی این اواخر بهم پیشنهاد کرد که اگه بخوای برای دکتری ایران بمونی من تو رو به عنوان دانشجو می گیرم.
1 ماه پیش تصمیم گرفتیم برای یه کنفرانس مقاله بفرستیم. این دیگه واقعا کاری بود که نقش من از همه بیشتر بود و تمام کارهاشو خودم کردم. روزای آخر که شد اسمشو برداشت گذاشت اول . یعنی هم نویسنده اول هم شخص ارائه دهنده. من اول ناراحتیمو خیلی آروم نشون دادم ولی خودشو حق به جانب نشون داد. شبی که داشتیم مقاله رو می فرستادیم من یکم عصبانی شدم و البته خیلی جلوی خودمو گرفتم که بی ادبانه صحبت نکنم. بهش گفتم شما تو اون مقاله اسم منو آوردید آخر چون گفتید نقش من کمتر بوده حالا تو این مقاله چرا. این که من همه کارهاشو کردم. اون لحظه قبول کرد. (البته یکم تند رفتم و گفتم همین جوری پیش بره یه ماه دیگه اسم منو از مقاله ها خط می زنید که ای کاش زبونم لال میشد و نمی گفنم)
خلاصه گفت راست میگی و تو تو اینکار زحمت کشیدی و حقته اسمت اول باشه. عصبانی هم نبود. اسم من اومد اول و مقاله رو ارسال کردیم.
دیروز بعد از ظهر یعنی فردای روزی که مقاله رو فرستادیم بهش زنگ زدم که ساعت جلسمونو باهاش هماهنگ کنم. دلخور بود که اون چه حرفی بود دیشب زدی. منم عذر خواهی کردم و گفتم ببخشید یکم عصبی بودم متوجه رفتارم نشدم. آروم بود و قرار جلسه رو گذاشتیم.
شب که شد من خواب بودم ساعت 2 اس ام اس زد که جلسه فردا کنسل. پس فردا بیا. منم اس ام اس زدم و تشکر کردم که بهم خبر داده. (چون باید صبح زود حرکت میکردم به شهری که دانشگاهمه)
دوباره گرفتم بخوابم که دیدم اس ام اس زده که به غیر از همون مقاله(که نقشم بیشتر بود) دیگه حق نداری به هیچ کدوم از مقاله هامون دست بزنی. که بعدش توهم بگیردت فکر کنی کاره ای هستی و اون حرفا رو بزنی(معلوم بود بدجوری عصبانی بود که اون اس ام اس رو داده بود. همیشه همین جوریه که وقتی عصبی میشه هی میشینه فکر میکنه و مسائل رو گنده میکنه پیش خودش)
من خیلی محترمانه جواب دادم که دیشب یه لحظه عصبی شدم و رفتارم دست خودم نبود و ازش خواستم من رو ببخشه و تأکید کردم که قبول دارم اگه زحمت ها و کمک های اون نبود من به اینجا نمیرسیدم و آخرش هم گفتم هر تصمیمی بگیرید قبول دارم فقط رفتار دیشبم رو ببخشید. چون من این روزا خیلی تحت تنش و فشارم و اعصابم ضعیف شده.
به جای این که اروم شه عصبانی تر شد و گفت اصلا تو فقط میرزا بنویس بودی. اگه کمکای من نبود نمیتونستی به هیچ کدوم از جاهایی که الان هستی برسی (کلا عادت داره منت بذاره)
برای این که عصبانیتشو اروم کنم تأییدش کردم. کفتم که قدر زحماتشو میدونم و رفتار دیروزم خیلی قدرنشناسانه بوده و دست خودم نبوده و ازش خواستم منو ببخشه. اما باز عصبانی تر شد و گفت بگیر بخواب. داری ماست مالی می کنی که منو آروم کنی. من خوب میشناسمت.
منم جواب دادم که بخدا ماستمالی نیست و از ته دلم میگم که از حرفی که زدم پشیمونم.
بعد دوباره سرم منت گذاشت و گفت من خیلی به تو لطف کردم (البته واقعا راست میگه. من همیشه بهش گفتم که قدر همه لطفها و زحماتشو میدونم) گفت اون همه لطف من به تو پر رو و وقیحت کرده. آخرشم گفت حالم از همه چیزت به هم میخوره:302: این حرفش خیلی برام سنگین بود. من خیلی دوستش داشتم و اونم همیشه میگفت که من خیلی واسش مهم هستم. اما این حرفش آب یخ بود که رو سرم ریخت.
با وجود این بهش اس ام اس زدم که لطف های شما همیشه تو ذهنم هست و همیشه قدرشونو میدونم. خواهش میکنم ببخشید.
زنگ زد بهم و هر چی از دهنش درومد گفت. مودبانه اش این بود که هر اشتباهی میکنی و آخرش به پشیمونی و عذر خواهی میفتی.
من تا اومدم حرفی بزنم قطع کرد و دیگه جوابمو نداد. تا ساعت 3:30 نصفه شب دعوامون طول کشید. من تا صبح خوابم نبرد و الان عاجزانه موندم که چیکار کنم عصبانیتش فروکش کنه.
تو تجربه عوای پیش دیدم که هرچی بیشتر سعی کنم بهش توجه کنم و عذرخواهی کنم بدتره و باعث میشه هی تو ذهنش مسأله رو گنده تر کنه. الان نمی خوام اینطوری بشه. شاید دیشب هم اگه هی عذرخواهی مو ادامه نمیدادم و می گذاشتم زمان بگذره و آروم تر شه تا این حد عصبانی نمیشد که اون جوری باهام رفتار کنه. اما اشتباه کردم و موضوع رو کش دادم.
من کار اشتباهی نکرده بودمف فقط حقمو ازش خواسته بودم و حرفی که زدم اینقدر سنگین نبود. تمام تلاشمو کرده بودم که محترمانه بهش بگم.
اما این هی تو ذهنش میشینه خیال بافی میکنه و موضوع رو برای خودش گنده میکنه.
الان اگه این عصبانیتش ادامه پیدا کنه زحماتی که تو سه سال واسه مقاله هام کشیدم بیخود میشه و اسممو از همه خط میزنه. کمکم کنید چیکار کنم.
با اینجور آدما چه جوری باید برخورد کرد.
ضمن این که با وجود همه بدرفتاری که با من کرد هنوزم دوستش دارم و لطف هایی که بهم کردهجلوی چشممه و دوست ندارم ازم ناراضی باشه و دلم می خواد منو رو ببخشه.
الان کمکی که از شما می خوام اینه که بهم بگید با این جور آدما چطوری باید برخورد کنم که از خر شیطون بیان پایین. چون اون دفعه وقتی زیاد زنگ زدم و خواستم آرومش کنم نتیجه بر عکس داد. دیشب هم همینطور شد. چون اولش اینقدر عصبانی نبود که آخرش بود. هر چی بیشتر ازش تعریف کردم و عذرخواهی کردم عصبانی تر شد. کمکم کنید چون احتمالا تا چند ساعت دیگه خودش زنگ میزنه و خط و نشون میکشه واسم (با توجه به شناختی که سر دعوای قبل ازش دارم) و من نباید بی گدار به آب بزنم.
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
بعنوان یه دانشجوی ارشد میگم که ، اگه من باشم اجازه نمی دم که اینقدر حقم خورده بشه ، و به نظر من شما خوب کاری کردین که نذاشتین اون اسمشو اول بنویسه .
زیاد هم ازش معذرت خواهی نکنین ، حق تون رو گرفتین ، کاری نکردین که بخواین ازش معذرت بخواین .
در ثانی اگه من بودم ، میرفتم واسه اون استاد دومی درخواست میدادم و میرفتم .
احترامشون رو نگه دارین ، ولی نه اونقدر که خودتون رو کوچیک کنین ، حالا که مقاله ها تون رو فرستادین ، اکسپت شده ؟ من اگه باشم دوباره به اون استاد خارجیه ایمیل می زنم و بدون اینکه با استاد مشاورم حرفی بزنم هماهنگ میکنم ، فقط باید فکری برای توصیه نامه ها بکنین.
((((نظر شخصی من بود)))
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
با سلام
تو کارهای گروهی علمی معمولا جو اینجوریه که هرکی زورش بیشتره یا "احساس میکنه" عامل اصلی به نتیجه رسوندن یک تحقیق هست سعی میکنن خودشونو عامل اصلی نشون بدن (مطمئنا به خاطر ارزش ها و درجات علمی که نصیب ارائه دهنده میشه و یا سایر مزایایی که خودتون بهتر میدونین ).
شما از اول نباید از موضع ضعف با استادتون برخورد میکردین. درسته که یکی از عوامل پیشرفت شما موقعیتی بوده که استادتون براتون مهیا کرده بود ولی همت و توانایی و پشتکار شما اصلی ترین عامل پیشرفت شما و 20 بودن تو کارتون بوده.
احترام استادتون رو همیشه نگه دارین ولی هیچوقت از "حق خودتون" کوتاه نیایین، یکی از خصوصیات منفی انسانها(سلطه طلبی) هست مثال اینکه که اگه احساس کنه فردی (کارگر - شاگرد - همکار - همسر و ... ) تحت فرمانش باشه و ببینه که نمیتونه از حق مسلمش دفاع کنه دفعات بعد سعی میکنه حیطه سلطش رو پهن تر و عمیق تر بکنه. معمولا این تیپ آدم ها با غرولند و صدای بلند و عصبانیت طرف مقابل رو تهدید میکنه که تحت تاثیر بزارتش .
.
این تیپ رفتار اثبات شده هست و معمولا آقایون از این طریق حرفشون رو به کرسی میشونن و یا اینکه باعث میشن طرف مقابل از حق و حقوقش منصرف بشه و بر روی خانم ها معمولا جواب میده.
.
به نظر (شخصی) من اگه شما فرصت مطالعاتی خارجی رو جدی تر میگرفتین خیلی به نفعتون بود با اینکه ردش کردین.
اعتماد به نفستون رو بالا ببرین و از موضع ضعف وارد نشین. درسته که استاد شما در حقتون خوبی کرده شما هم کم براش نزاشتین.
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
مشکل من این جاست که اصل مقاله هام یعنی مقاله های ISI هنوز سابمیت نشده. و الان منو تهدید کرده که دیگه حق ندارم به اون ها کاری داشته باشم. این فقط یه مقاله کنفرانسی بود که من تونستم اسممو بیارم اول.
(بذارید خوب این بخشو توضیح بدم که ابهامی نمونه. من دو تا مقاله ISI تقریبا تکمیل شده دارم که قرار بود همین ماه سابمیت بشه. یکی از اون ها اونیه که ایده اصلی برای استادم بود. اون به من یاد میداد و من می رفتم و روی کار پیاده می کردم. بماند که خیلی وقتها سر این مسئله با هم بحث داشتیم که می گفت تو این کار رو خوب نمی فهمی به خاطر همینه که هر چی توضیح میدم باز یه جای کار می لنگه. سر این مقاله خیلی خیلی انرژی گذاشت. بخشی از تست ها رو هم من انجام ندادم و استادم فقط نتایج رو به من داد که تو کار وارد کنم. درسته از نظر زمان من بیشتر وقت گذاشتم روی کار ولی واقعا نقش اون خیلی پر رنگ تر بود توی کار. به خاطر همین هم من زیاد اعتراضی نکردم. ناراحت شدم خیلی و ناراحتیمو بهش نشون دادم و گفتم منم خیلی واسه این کار وقت و انرژی گذاشتم. ولی اعتراض نکردم. مقاله دوم مقاله ایه که دقیقا آزمایشهاییه که من توی ارشدم انجام دادم. ایده کار مال خودم بود. نوشتن مقاله کاملا کار خودم بود. مثل مقاله قبل اصلاحاتش اینقدر طول نکشید و استادم همیشه تأیید میکرد که این کار خودته و خوب فهمیدی به خاطر همین سریع تونستی مقاله رو به شکا صحیحش در بیاری. غیر از این دو تا مقاله که گفتم، الان 5-6 ماهه که دارم روی دو مقاله دیگه کار می کنم که البته هنوز خیلی ناقصن و مثل مقاله اول استادم نقش زیادی توش داشت و بخشی از تست ها رو اون بهم داد. اما من هم تو این چند ماه خیلی واسشون زحمت کشیدم و تست کردم و ...) حالا با این جریانی که پیش اومده میگه تو به غیر از مقال دوم که همونیه که کاملا کار خودم بوده، به هیچ چیز دیگه حق نداری کار داشته باشی. یعنی زحمات چند ماهه ام داره بیهوده میشه.
البته نا تا حالا مقالات کنفرانسی داخلی و خارجی و ژورنالی داخلی زیاد داده بودیم و همیشه اسم منو میگذاشت اول. مشکلمون فقط سر اون قضیه مقاله ISI بود که اون نقش بیشتری توی شکل گیریش داشت.
می دونم اکثر استادا اینجوری نیستن اما استاد من واقعا پا به پای من روی مقاله کار می کرد. این جور نبود که فقط اسمش تو مقاله باشه. بار ها و بارها مقالمو خونده و اصلاح کرده و نظر داده و من نظراتشو اعمال کردم. حتی خیلی جاها خودش بخش هایی که به اصلاح احتیاج داشت درست می کرد. حتی برای کنفرانس داخلی که خیلی از استادا اصلا وقتشونو بهش اختصاص نمیدن و کار کاملا روی دوش دانشجو اه این پا به پای من پیش میومد و تا لحظه سابمیت کردن کنارم بود. واقعا واسم زحمت کشیده. من آدم قدر نشناسی نیستم و این چیزا رو می بینم و نمیتونم ازشون چشمپوشی کنم. دور و بر خودم هم استاد زیاد بوده هم دانشجوی ارشد. هیچ استادی اینقدر که استادم تو همه زمینه ها برام وقت گذاشت، برای دانشجوش وقت نمیگذاره.
درسته تازگیها (بعد از دعوای سری قبل) خیلی رفتارش عوض شده و دیگه اون صمیمیت و مهربونی قبل رو با من نداره، اما من نمیتونم پا بذارم روی همه چیز و زحمتهاشو فراموش کنم.
کمکم کنید چجوری دعوا رو مدیریت کنم. هدف من فقط مقاله ها نیست. واقعا دلم می خواد دوباره مثل قبل بهم اعتماد کنه و قبولم داشته باشه.
من بی خیال موقعیت تحصیل در خارج نشدم. اون رو قبلی رو خیلی پیگیری نکردم چون واقعا بعضی شرایطش باب طبعم نبود. اما الانم فکر جور کردن یه موقعیت دیگه و بهتر از اون برای خودم هستم. البته بدون مقاله ISI واقعا شانس پذیرش گرفتن تو دانشگاه خوب کمه. من تا الان دلم خوش بود که حداقل 2 تا ISI خواهم داشت برای زمان پذیرش. اما الان با وضعیت پیش اومده نمیدونم باید چیکار کنم.
آره استادم خیلی سلطه طلبه. خیلیییییییییییی. اینو همیشه تو رفتارش با بقیه میدیدم. اما با من هیچوقت اینطور نبود. خیلی به من اهمیت میداد و برام ارزش قائل بود. اما من همیشه بدبینی و سلطه جویی رو توی رفتارش با بقیه حس می کردم. تا این اواخر که دعوای قبلی پیش اومد و بعد از اون همیشه این ویژگی های منفی در رابطش با من هم نمود پیدا کرد.
قبل از اون حتی من برای احترام به اون توی مقالاتی که به جاهای مختلف میدادیم اسم اون رو میذاشتم اول، ولی اون خودش اسمشو میگذاشت دوم و اسم من رو میگذاشت اول.
این رفتارش جدیده که اسم خودشو بیاره جلو.
saeeded من قبل از این که جواب شما رو ببینم جواب قبلیمو گذاشتم.
من فکرم برای آینده روشنه و به محض این که شرایطم جور بشه برای دکتری اقدام میکنم. حتی الان هم چند تا دانشگاه اپلای کردم ولی چون ISI ندارم و در پذیرش دکتری این امتیاز خیلی مهمه هنوز نتونستم جای خوبی پذیرش بگیرم.
الان واقعا راهنمایی ام کنید که با استادم چیکار کنم. درسته رفتار من هم مشکل داشته و زیادی بالا بردمش که اون اینقدر نسبت به من متخاصم و زورگو شده. اما الان که شرایط اینه چجوری میتونم این بحران به وجود اومده رو مدیریت کنم. چون دودش واقعا تو چشمم میره. حرف سه سال تلاشه. اگه واقعا اسم منو از مقاله ها خط بزنه آیندم خیلی مبهم میشه و باید قید دکتری رو بزنم. چیزی که سه ساله از جونم گذاشتم که بتونم با بهترین شرایط علمی یه جای خوب پذیرش بگیرم. نمیدونم جواب خونواده ام رو چی باید بدم که منتظرن من مقاله هام چاپ بشه
می دونم ادمیه که توجیح کردن من بیشتر عصبیش میکنه. حداقل این رو تو دعوای قبل و دعوای دیشب خوب فهمیدم. اما اگه به امان خدا ولش کنم و سراغشو نگیرم هم احساس میکنم به منفی بازی تو ذهنش ادامه بده و شرایط بدتر میشه.
واقعا چیکار باید بکنم. موندم. کوچکترین اشتباهی از جانب من میتونه راه های پشت سر رو خراب کنه و اونقت این منم که دستم میمونه تو حنا. بدون هیچ مقاله ای:302:
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام و به تالار همدردی خوش اومدید
به خاطر موفقیت در تحصیلاتت بهت تبریک عرض می کنم و آینده روشنی را برایت می بینم
دل سوخته گرامی ، همون طور که خودتون هم گفتید
نقل قول:
می دونم اکثر استادا اینجوری نیستن
بنابراین شما وارد یک بازی استاد و دانشجو شده اید ، بازی که ناخواسته واردش شده اید اما اکنون که دیدگاهتون وسیع تر شده است و ازش آگاهی یافته اید می توانید خود را بیرون بکشید و برای ادامه کار و فعالیعت و تحصیلتون برنامه ریزی صیحی را پیاده کنید
آنچه که مسلم هست شما از اینکه زحمتتون به اسم شخص دیگری ثبت شود ، به شدن نگران و ناراحت هستید و در همین حال به دلیل اینکه خود را نسبت به استادتون مدیون می دانید بین یک نوسان احساس و منطق به دام افتاده اید
شما می بایست خطوط و محدوده روابط خودتون رو با شریک کاری( اعم از استاد راهنما و دیگران) ابتدا برای خودت مشخص کنید و سپس بر اساس خط قرمزت میزان همکاری و نحوه بهره برداری از فعالیت را با طرف مقابل مشخص کنید
در خصوص روابط کاری ، نباید گذاشت احساسات و عواطف در گیر قضایا شود ، جوری که شما در مواردی که محق هستی به دلیل عواطف و احساسات فی مابین علیرغم میلت از حقت چشم پوشی کنی
>>> توجه: استادتون با میل و رضایت خودش به شما کمک و راهنمایی رسانده است ، نه از سر دلسوزی و ترحم و محبت !!! پس بحث مدیون بودن منتفی می شود
شما با علم به اینکه ایشون سختگیر هستند و هرکسی جرات نمی کند با ایشون پروژه بردارد ، برای ارائه کار خوب و بالا بردت توان علمی تون ، ایشون را به عنوان استاد راهنما انتخاب کرده اید و با وجود همه سختگیری هایی که اعمال نموده است ، شما توانسته اید پایان نامه خوب و قابل قبولی را ارائه دهید ، به همین خاطر هیچگونه مدیونی نمی بایست نسبت به این قضیه در خود داشته باشید
نکته دیگر اینکه شما در حال پرداخت هزینه گزاف عدم تعیین حد و مرز کاری و بهره برداری و ارسال مقاله هستی لذا بهتر است با کنترل احساسات و عواطفت به طور محکم و قوی و با اعتماد به نفس با اون آقا صحبت کنی و مواضع و حقوق قانونی خودت را در ارسال مقاله عنوان کنی ، در این خصوص اصلا و ابدا نیاز به عذرخواهی و سایر بازی هایی که شما درحال ایفا کردنش به ناآگاه بودی نخواهد بود صرف اینکه قاطعانه حرفت را بزنی و حق تالیف و ارائه مقاله را مطالبه کنی ، می تواند در پیش برد حل مشکل کمکت کند ، توصیه می کنم با یکی از افرادی که به این امور آشنا هستند و از نزدیکان شما هستند جهت مذاکره و نتیجه گیری نهایی به نزد اون آقا بروید
در این حال چنانچه این آقا به صورت منطقی قانع شد و یا اینکه شما را قانع کرد ، مشکل مرتفع می گردد ، و شما بعد از این حواستان را در انجام کارهای اشتراکی جمع کنید و همه چیز را هم شفاهی و هم مکتوب در ابتدای مشارکت بیان و نگهداری کنید
ولی چنانچه این آقا قضیه را به احساسات و دین و لطف و محبت و ... مربوط کرد بدانید که هرچه بیشتر تقلا کنید بیشتر در این مشکل فرو می روید و بهتر است ارتباط خود را کامل با این آقا قطع کرده و اعلام کنید من آنچه را که حق خود می دانم و واقعا برایش زحمت کشیده ام را تکمیل کرده و ارائه می دهم بدون دخیل کردن شما
حال یا شما می توانید مقاله های نیمه کاره را تمام کنید و یا خیر ... منتها به خاطر داشته باشید عدم ارائه مقاله همان هزینه تصمیم نیمه کاره ای است که در بدو امر و بدون گذاشتن قرار شراکت ابتدایی بوده است و از این بابت بیش از این روح و روان خود را آزرده نکنید
شما بسیار فعال و خلاق هستید ، و می توانید بدون اتکا به این شخص خودتان را به بهترین موقعیت ها برسانید ، چنانچه موقعیت خوب دکتری نیز برایتان ایجاد شد اما خیرخواهی(!) این آقا مانع از پیشرفت شما شد
==========
نکته به باریکی مو (1)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
ضمن این که با وجود همه بدرفتاری که با من کرد هنوزم دوستش دارم
مردی که به دختری علاقه مند باشد و او را برای ازدواج بخواهد ، از طریق اقدام به خواستگاری ، وارد عمل می شود ، حال اگر صدتا مشکل هم داشته باشد ، صبر نمی کند ، بلکه خیلی مردانه به خواسگاری می رود و به والدین دختر می گوید چنین مشکلاتی دارم و مدتی زمان می برد تا بتوانم زندگی مشترک را برپا کنم ولی می خواهم مطمئن شوم که نظر دختر نیز نسبت به من مثبت هست و مدت زمانی رو که می خواهم تا وضعیتم رو به راه شود را به من مهلت می دهید
نکته به باریکی مو (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
و دلم می خواد منو رو ببخشه.
این طرز تفکر اشتباه هست که فکر می کنی ، کار اشتباهی کرده ای و مستوجب تنبیه و توبیخ
و در انتظار بخشش
نباید اجازه دهی ، احساس مدیون بودن را بهت القا کنند تا از طریق احساس دین و منت بهره کشی احساسی ازت شود
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام به دلسوخته عزیز
من حقیقت شرایطتت رو به خوبی درک می کنم و به عنوان شخصی که یک پژوهشگر واقعی بوده می خوام برات نظر بنویسم. ببین این طوری که تو نوشتی استادی داری که واقعا برات الگو بوده و ازش درس گرفتی، به قول خودت بهت ایده داده پا به پای شما تو کار اولت راهنماییت کرده و شما مقاله رو نوشتی ( در واقع ایده ها و درسهای استادت رو خوب یاد گرفتی خودت تحقیق کردی و به نتیجه رسوندیش) می خوام بهت بگم این که اصرار داری اسم خودت اول باشه کار اشتباهیه.... با نظر آقایان امید و سعید هم مخالف هستم. شما هنوز کارها به نتیجه نرسیدن این طوری منم منم راه انداختی شمایی که الان تو متنت مشخصه استادی داشتی که واقعا بهت کمک کرده اون بهت اعتماد کرده و بهت پرو بال داده و بهت انگیزه داده برای تحقیق. نکته بعدی اینکه اگه استادت در رشته تخصصی خودتون شخص مطرحی هست و اگه مقاله های متعددی به نامش چاپ شده هست تازه به نفعت هم هست که اسم استادت اول باشه و ایشون نویسنده مسئول مقاله باشه چون ادیتور ژورنال های معتبر شخص کورسبوندیگ آتر براشون خیلی مهم هست که آیا شخص اسم و رسم داری هست یا نه. برای کنفرانس هم شما نباید مستقیما به اول بودن اسمتون اشاره می کردید. مقاله را می نوشتید استادتون تایید کردند بعد بهشون می گفتید که استاد من حقیقتا این کنفرانس رو انتخاب کردم چون دوست دارم خودم برم مقاله را ارائه بدم و از نزدیک در کنفرانس شرکت کنم با ایده ها و نظرات جدید در رشته خودم آشنا شم، ارائه ام رو تقویت کنم حالا اگه ارائه تو یه کشور خارجی هست بگید ارائه انگلیسیم رو تقویت کنم و...
نه اینکه مستقیما به استاد خودتون بگین که استاد اسم من اول باشه چون من کار بیشتر کردم!! والا من دکترا هم گرفتم ولی حتی یه بار به استادم این حرف رو نزدم... این درست شاید تو بعضی دانشگاها این رسم باشه ولی هر استادی مخصوصا اگر استاد اسم و رسم داری باشه این موضوع رو قبول نمی کنه که یک دانشجو بی تجربه بشه نویسنده مسئول یک مقاله و با بی تجربه گری اسم و رسم استاد رو بر باد بده...
نکته آخر هم اینکه برای اون کشور خارجی اگه موقعیت خوبی هست شرایط رو از دست ندین در ضمن فکر این هم باشین اگر بخواهین تو ایران دکترا بگیرین همین استادتون می تونه بهتون کمک کنه پس با این رفتارهای نسنجیدتون سر فقط یه اسم اول بودن ( که از دید من واقعا کار اشتباهی کردید) همه پل های پشت سر رو خراب نکنین. این خیلی خوبه که آدم تو رشته خودش یه استاد اسم و رسم دار ازش حمایت کنه در ضمن اسم اول و دوم بودن خیلی فعلا برای شما حائز اهمیت نیست و برای مصاحبه های دکتراتون هیچ فرقی نمی کنه اسم شما چندم باشه...
ولی یه جورایی فعلا شما همه چیز رو خراب کردین با اون گفته تون سعی کنید عذر خواهی کنین از استادتون و دلش رو به دست بیارین و اینقدر هم سر این موضوع که اسمتون چندم باشه حساسیت نداشته باشن...تو این دوره زمونه استادی که واقعا استاد باشه و دانشجو رو راهنمایی کنه گیر نمیاد ...
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
آنچه که مسلم هست شما از اینکه زحمتتون به اسم شخص دیگری ثبت شود ، به شدن نگران و ناراحت هستید و در همین حال به دلیل اینکه خود را نسبت به استادتون مدیون می دانید بین یک نوسان احساس و منطق به دام افتاده اید
شما می بایست خطوط و محدوده روابط خودتون رو با شریک کاری( اعم از استاد راهنما و دیگران) ابتدا برای خودت مشخص کنید و سپس بر اساس خط قرمزت میزان همکاری و نحوه بهره برداری از فعالیت را با طرف مقابل مشخص کنید
در خصوص روابط کاری ، نباید گذاشت احساسات و عواطف در گیر قضایا شود ، جوری که شما در مواردی که محق هستی به دلیل عواطف و احساسات فی مابین علیرغم میلت از حقت چشم پوشی کنی
>>> توجه: استادتون با میل و رضایت خودش به شما کمک و راهنمایی رسانده است ، نه از سر دلسوزی و ترحم و محبت !!! پس بحث مدیون بودن منتفی می شود
نکته دیگر اینکه شما در حال پرداخت هزینه گزاف عدم تعیین حد و مرز کاری و بهره برداری و ارسال مقاله هستی لذا بهتر است با کنترل احساسات و عواطفت به طور محکم و قوی و با اعتماد به نفس با اون آقا صحبت کنی و مواضع و حقوق قانونی خودت را در ارسال مقاله عنوان کنی ،
در این خصوص اصلا و ابدا نیاز به عذرخواهی و سایر بازی هایی که شما درحال ایفا کردنش به ناآگاه بودی نخواهد بود صرف اینکه قاطعانه حرفت را بزنی و حق تالیف و ارائه مقاله را مطالبه کنی ، می تواند در پیش برد حل مشکل کمکت کند ، توصیه می کنم با یکی از افرادی که به این امور آشنا هستند و از نزدیکان شما هستند جهت مذاکره و نتیجه گیری نهایی به نزد اون آقا بروید
در این حال چنانچه این آقا به صورت منطقی
قانع شد و یا اینکه
شما را قانع کرد ، مشکل مرتفع می گردد ، و شما بعد از این حواستان را در انجام کارهای اشتراکی جمع کنید و همه چیز را هم شفاهی و هم مکتوب در ابتدای مشارکت بیان و نگهداری کنید
ولی چنانچه این آقا قضیه را به احساسات و دین و لطف و محبت و ... مربوط کرد بدانید که هرچه بیشتر تقلا کنید بیشتر در این مشکل فرو می روید و بهتر است ارتباط خود را کامل با این آقا قطع کرده و اعلام کنید من آنچه را که حق خود می دانم و واقعا برایش زحمت کشیده ام را تکمیل کرده و ارائه می دهم بدون دخیل کردن شما
حال یا شما می توانید مقاله های نیمه کاره را تمام کنید و یا خیر ... منتها به خاطر داشته باشید عدم ارائه مقاله همان هزینه تصمیم نیمه کاره ای است که در بدو امر و بدون گذاشتن قرار شراکت ابتدایی بوده است و از این بابت بیش از این روح و روان خود را آزرده نکنید
==========
نکته به باریکی مو (1)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
ضمن این که با وجود همه بدرفتاری که با من کرد هنوزم دوستش دارم
مردی که به دختری علاقه مند باشد و او را برای ازدواج بخواهد ، از طریق اقدام به خواستگاری ، وارد عمل می شود ، حال اگر صدتا مشکل هم داشته باشد ، صبر نمی کند ، بلکه خیلی مردانه به خواسگاری می رود و به والدین دختر می گوید چنین مشکلاتی دارم و مدتی زمان می برد تا بتوانم زندگی مشترک را برپا کنم ولی می خواهم مطمئن شوم که نظر دختر نیز نسبت به من مثبت هست و مدت زمانی رو که می خواهم تا وضعیتم رو به راه شود را به من مهلت می دهید
نکته به باریکی مو (2)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
و دلم می خواد منو رو ببخشه.
این طرز تفکر اشتباه هست که فکر می کنی ، کار اشتباهی کرده ای و مستوجب تنبیه و توبیخ
و در انتظار بخشش
نباید اجازه دهی ، احساس مدیون بودن را بهت القا کنند تا از طریق احساس دین و منت بهره کشی احساسی ازت شود
ممنون از وقتی که برام گذاشتید
اول این نکته رو بگم که منظورم از دوستش دارم این نبود که به ازدواج فکر کنم. به عنوان یک استاد و یک همراه سه ساله و یک کسی که خیلی بهش اعتماد داشتم دوستش دارم. نه چیزی بیشتر.
در مورد راهکاری هم که در مورد گرفتن حقم بهم ارائه کردید، با شناختی که از این شخص دارم میدونم که اصلا جواب نمیده و اون رو مصمم تر میکنه که منو به طور کامل از همه چیز حذف کنه.
همون طور که گفتم خیلییییییییی سلطه جو اه و مخصوصا گه بخوام شخص دیگری رو هم تو این دعوا دخیل کنم آتیشی درونش روشن میشه که هیچ آبی نمیتونه خاموشش کنه.
من می خوام مسالمت آمیز دعوا خاتمه پیدا کنه و خودش به این نتیجه برسه که حق من بوده این مقاله ها. نه این که با جنگ و دعوا بخوام مقاله ها رو ازش بگیرم که میدونم زور اون بسیار بیشتر از من خواهد بود
دفعه پیش وقتی دعوا فروکش کرد و جو آروم شد با وجود همه خط و نشون هایی که برام کشیده بود که دیگه نباید کاری به مقاله ها داشته باشم، دوباره کار روی اون ها رو به من سپرد و تا امروز خیلی جلو رفته و تقریبا آماده و تکمیل شده. دلم می خواد این سری هم با همین آرامش کار تکمیل بشه و چاپ بشه.
دعوای قبل هم صرفا به خاطر این نبود که اون استاد به من پیشنهاد ادامه تحصیل داد. بلکه یه سو تفاهمی در کنارش واسش پیش اومده بود که فکر کرد من دارم به قراری که اول کار گذاشتیم در رابطه با سرّی بودن کار خیانت می کنم. البته به مرور زمان سو تفاهمش برطرف شد و باعث شد جو دوباره آروم بشه.
آره من واقعا اشتباهاتمو در ابتدای رابطه قبول دارم. خودم کردم که لعنت بر خودم باد. با نگاه ساده خودم فکر کردم همه چی همون جوری پیش میره که درستشه. احساسات رو تو کار دخیل کردم و حالا هم دارم چوبشو می خورم. ولی الان فقط می خوام جو آروم شده تا این دو تا مقاله اصلی به نتیجه برسه. بعدش دیگه میدونم چجوری باید تو روابط کاری از پیش اومدن چنین مسائلی جلوگیری کنم. البته امیدوارم
فقط این دو مقاله تکمیل به تا دیگه کار با این استاد را کات کنم و خودمو از این جهنم نجات بدم
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام
همه دوستان به شما گفتند که حقتون بوده که اسمتون اول بیاد توی مقاله کنفرانسی
من به شما میگم مقاله کنفرانسی تقریبا چیز بی اهمیتی هست نباید سرش بحث راه مینداختی و بر خلاف بقیه دوستان میگم کار درستی کردید که زیاد ازش معذرت خواهی کردید.
الان بهتره باهاش تماس نگیرید دو سه روز دیگه برید پیشش و اصلا طلبکار نباشید.
من پایان نامه دکترام رو تازه دفاع کردم.تا اونجایی که من میدونم طبق قانون فقط توی یکی از مقاله هایی که از پایان نامه دکتری استخراج میشه اجبارا اسم دانشجو اول میاد و در بقیه موارد توافقی هستش.
اگر ایده از استاد شما بوده و ایشان همه کارها رو رصد میکرده پس حق داره اسمش اول بیاد. توی تحقیقات ایده و نظارت بر کار مهمترین بخش هست.به این فکر کنید که استاد شما به جای شما میتونست یک تکنسین داشته باشه و با مبلغی حقوق اصلا اسمش رو توی مقاله نیاره (بدون شما هم اون کار انجام میشد).
ضمنا برای پذیرش گرفتن برای دکترا اگه مقاله معتبر داشته باشی بهتره ولی زیاد هم نیاز به مقاله نداری. افراد زیادی از هم رشته ای های من برای این دوره الان دانشگاههای معتبر در حال تحصیل هستند بدون حتی داشتن یک مقاله.
مهمترین چیزی که میتونه به شما کمک کنه داشتن توصیه نامه از استادهات هست البته اونهایی که در خارج از کشور معتبر هستند.
دو سه روز بذار از تب و تاب بیفته.شما برای رسیدن به حقت که اومدن اسمت توی اون مقاله هاست(حالا اول یا دوم) باید رضایت استادت رو جلب کنی پس مواظب باش رفتار تندت دیگه تکرار نشه.
یکی از اساتید من هم از این اخلاقهای عجیب داشت. تنها راه درگیر نشدن با اینها حفظ خونسردی در اوج عصبانیت هست ضمنا بدون که حق صد در صد هم با شما نبوده....
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
.
دفعه پیش وقتی دعوا فروکش کرد
و جو آروم شد
با وجود همه خط و نشون هایی که برام کشیده بود که دیگه نباید کاری به مقاله ها داشته باشم،
دوباره کار روی اون ها رو به من سپرد
دلم می خواد این سری هم با همین آرامش کار تکمیل بشه و چاپ بشه.
دور تسلسل را می بینی؟
خودت خواهان قرار گرفتن در این دور هستی ...
دفعه قبل که ...
دوباره ....
این سری هم ....
نکاتی که بر شمردم حلقه های اساسی دور تسلسل (بازی استاد و شاگرد) هست
اگر دقت کنی متوجه خواهی شد که خودت نیز در این حلقه ها نقش داری و تمایل به بازی ،
و تا زمانی که این دور تسلسل نشکند ، نمی توانی خودت را از این مشکل رها کنی
نه صرف این دوتا مقاله ، که بعد از این هم باز مقاله ها و کارهای ارتباطی بیشتری خواهی داشت و باز روز از نو ، روزی از نو !
در هر صورت امیدوارم در تمامی مراحل زندگی و تحصیلت موفق باشی :72:
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
وای ستاره خوشبخت و نگین آ، خیلی پشیمونم. خیلی. دیشب چند ساعت پشیمونیمو بهش ابراز کردم و بهش گفتم که کنترلمو روی اعصابم از دست دادم و اون حرف رو گفتم. بارها بهش گفتم قبول دارم که نقش اون تو مقاله اول خیلی خیلی بیشتر از من بوده. چقدر بهش گفتم از حرفم پشیمونم. اما اینا بیشتر عصبانیش کرد. بغض گلوم رو گرفته.
هر چی بیشتر تلاش کردم آرومش کنم بدتر نتیجه منفی داد. و عصبانیتش شدیدتر شد. کاش میتونستم اس ام اس هایی که بهش داده بودم رو براتون بذارم ببینید. شاید بیشتر از 10-15 اس ام اس که هر کدوم اندازه 6-7 تا اس ام اس معمولی بود. (چون دیروقت بود گفت زنگ نزن و خودش اس ام اس میداد)
من چون قبول داشتم تو مقاله اول اون نقشش بیشتر بوده تا به حال اعتراضی نکرده بودم اما سر مقاله کنفرانسی، همون طور که همیشه خودش بهم می گفت اگه تو بیشتر زحمت بکشی و مشخص باشه که نقش اصلی رو تو داشتی اسمت میاد اول، و من چون این رو میدونستم بهش اعتراض کردم. اونم اعتراض منو قبول کرد و گفت حق با تو بوده. همینطوره تو این کار رو فهمیدی و نقشت بیشتر بوده پس باید اسمت اول باشه و همچنین خودت ارائه اش بدی. البته تو همه مقاله ها چه داخلی چه خارجی چه کنفرانسی کارسپاندینگ آتور همیشه اسم استادم بوده و هیچ حرفی روش نبوده.
ای کاش زبونم لال شده بود و اون حرف همین جوری پیش بره اسم منو از همه مقاله ها خط می زنید رو نمی گفتم. این حرفم بود که آتیشیش کرد. اونم تا دیشب اینقدر عصبی نشده بود. عصرش تلفنی باهاش حرف زدم آروم بود و منم آروم عذر خواهی کردم. ولی شب موقع خواب هی با خودش منفی بافی کرده بود تو ذهنش و به عصبانیتش شاخ و برگ داده بود که یهو ساعت دو شب دیدم اس ام اس زده که بعد از این غیر از مقاله دوم حق نداری به مقاله های دیگه کاری داشته باشی
خدایا کاش بتونم دوباره نظرشو جلب کنم. ازم متنفر شده الان.
باشه سعی می کنم دو سه روز خودمو کنترلکنم و باهاش در ارتباط نباشم.
اگرچه قبل از این که عصبانی بشه گفته بود 1 شنبه برم دانشگاه برای جلسه راجع به مقاله مون. البته زمانشو قطعی نکرد. و معمولا من شب قبل از جلسه (یعنی امشب) باید باهاش تماس بگیرم و مکان دقیق جلسه و ساعتشو هماهنگ کنم. اما بعد از عصبانیت دیشب اش فکر میکنم نباید امشب زنگ بزنم. احساس می کنم تو باتلاق گیر کردم:302:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
اگر دقت کنی متوجه خواهی شد که خودت نیز در این حلقه ها نقش داری و تمایل به بازی ،
و تا زمانی که این دور تسلسل نشکند ، نمی توانی خودت را از این مشکل رها کنی
نه صرف این دوتا مقاله ، که بعد از این هم باز مقاله ها و کارهای ارتباطی بیشتری خواهی داشت و باز روز از نو ، روزی از نو[/color] !
در هر صورت امیدوارم در تمامی مراحل زندگی و تحصیلت موفق باشی :72:
ببینید من تا وقتی کارهای نیمه کارم با استادم تموم نشده باید شرایط رو آروم کنم. همون جور که نگین و ستاره خوشبخت هم گفتن برای اینده تحصیلی من پشتیبانی استاد راهنمام از من خیلی مهمه. چه تو ایران چه خارج از ایران. یکی از شرایط پذیرش توصیه نامه استاده که اگه توصیه ام نکنه شانسم خیلی ضعیف و حتی صفر میشه.
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
شرایط شما نزدیک به شرایط کار شراکتی هست که از ابتدا حق و حقوق و وظایف دو طرف به درستی تعریف و به توافق نرسیده. الان شما هستید با کاری که به نتیجه رسیده و ضعف شما و قوت استاد!
شما دنبال راه حلی هستین که یه شبه همه این سوء تفاهم ها برطرف بشه یا دنبال یه نوع عذرخواهی طلایی هستین که استاد با شنیدنش همه حق و حقوق بین شما رو به رسمیت بشناسه و به حقوق شما احترام بزاره.
.
با اختلاف شدیدی که احتمالا دیشب باهم داشتین تا جایی که حتی حد و حدود شخصیتی شما رو هم زیر پاش گذاشته (که از یه آدم تحصیل کرده و با شخصیت بعیده ) فکر نمیکنم با عذر خواهی و عجز شما در برابر استاد بتونین به خواستتون برسین.
.
تاریخ مصرف شما برای استاد تموم شده به خاطر همین اینطور جواب زحمت های شما پاسخ میده.
.
ستاره خوشبخت بحث بی تجربگی و کسب اعتبار (همکار بودن با استاد معتبر) نیست! "حق و حقوق" دل سوخته اینجا مطرحه که صرفا اعتمادی که به استادش داشته اینهمه انرژی و وقت برای پیشبرد تحقیق صرف کرده.
خیلی از اساتید رو میشناسم که بودجه، انرژی، وقت و توانایی های دانشجو ها برای پیشبرد اهداف خودشون سو استفاده کردن.
.
همین دل سوخته ... مطمئنا این استاد این توانایی رو درش دیده که اجازه داده تو تحقیقاتش وارد بشه! اگه دانشجوی دیگه ای (فاقد توانایی) بود آیا این فرصت بش داده میشد ؟
.
به نظر من بازم میگم اگه تحقیق و مطالعه ای رو خودتون انجام دادین و بیشتر زحمت هاشو کشیدین حتی اگه ایده و الگو از استادتون بوده باشه بازم حقتونه که به اسم خودتون این مقاله انتشار پیدا کنه!
.
.
.
بالهای صداقت اونقدر درگیر مشکلات خواستگاری و ازدواج و ... دوستان بوده که "دوست داشتن" دل سوخته رو هم از اون عینک دیده ...:311:
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نگران نباش دلسوخته...
بذار یه کم عصبانیت ها فروکش کنه، سعی کن فعلا تو چند روز آینده باهاشون رو در رو نشی چون ممکنه هنوز عصبی باشه و این درگیری ها به درگیری لفظی کشیده بشه و دیگه نشه جمعش کرد. اس ام اس هم نزن.
عجله هم نکن تو این چند روز خوب بشین فکراتو بکن، حرفای دوستای همدردی رو هم گوش کن به نظرات همه فکر کن بعد خودت سبک سنگین کن و یه سری حرف و صحبت خوب انتخاب کن و تو یه ایمیل بنویس و براش بفرست و به این شکل ازش عذر خواهی کن، بنویس اونقدر پشیمون بودی که روت نمیشده حضوری بری پیشش یا بهش زنگ بزنی... یه کم شرایط رو مهیا کن و بعد یه روز حضوری برو پیشش ولی نه به این زودی... و یه توصیه جدی دیگه اصلا رو اینکه اسمت اسم چندم باشه حساسیت بی جا نداشته باش به خدا اصلا جای اسم چندم اهمیت نداره. و یه انتقاد هم به آقا سعید: با جابجا شدن جای دو تا اسم حق کسی ضایع نمیشه! دلسوخته هنوز شاگرد استادش است و هنوز هیچ مقاله ای چاپ شده نداره و هنوز هم به تجربیات و حمایت استادش نیاز داره... همه چیز رو سر این موضوع الکی خراب نکن.
یه سوال، این استادت مجرده؟!!
راستش یه کم قضیه مشکوک هم هست...می دونی چون این عصبانیت ها و اس ام اس های شبانه از یه استاد بعیده...من دارم یه فکرای دیگه ای می کنم راستش ولی نمی دونم چقدر درسته... این استادت شما رو دوست داشته به نظر من...:43: و از حرفت این طوری بی اندازه ناراحت شده چون احساس کرده که تو دوستش نداشتی تو این مدت فقط همه هدفت پیش بردن کارت و نوشتن مقاله و استفاده علمی کردن از استادت بوده... یه جورایی از کوره در رفته...
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
:163: نه استادم مجرد نیست. اما همون جور که گفتم ما خیلی با هم صمیمی بودیم خیلی. مثل دو تا دوست بودیم. همه تو دانشگاه می گفتن شما یک جفت همکار ایده آل هستید. اون همیشه جلوی همه از من تعریف می کرد و منم جلوی همه از اون. چقدر بهم انگیزه کاری داده بود. خدایا چقدر حرف اون روزم نمک نشناسانه بود. دیشب هم تو اس ام اس هام اینو بهش گفتم. گفتم که همه زحمت های شما جلوی چشممه و قدرشونو میدونم.
من شخصیت راحتی دارم. اون هم همین طوری بود به خاطر همین با هم فیکس شدیم و اینقدر دوستانه تا امروز کارو جلو بردیم. باور کنید اگه پسر بودم الان اینقدر باهاش صمیمی بودم که تو گردش و تفریحای خانوادگیشون هم من رو می برد.
ما در طول روز کارهایی که بینمون پیش میاد و ضرورتی به تماس نداره رو با اس ام اس به هم می گیم. اما اس ام اس دادن دیشب نصف شبش واسه این بود که قبل از این که من بخام صبح زود از شهرم حرکت کنم و برم به شهر دانشگاهم بهم بگه که نرم. منم اون موقع خواب بودم از خواب پریدم و اس ام اس رو دیدم. و خیلی خوشحال شدم که بهم خبر داده که فردا الکی راه نیفتم برم و ببینم جلسه ندارم. اس ام اس رو جواب دادم و تشکر کردم که بهم خبر داده که نیام. بعد از 1 ربع دوباره داشت خوابم مبیرد که اون اس ام اس حق نداری .... رو فرستاد.
منم اینقدر شوکه شدم همون لحظه بهش زنگ زدم. ساعت 2 بود. گوشی رو عصبانی برداشت. گفت این وقت زنگ زدنه؟ گفتم الان اس ام اس دادید. گفت اون اس ام اس رو باید دیشب (یعنی بعد از جریان مقاله کنفرانسی) بهت می دادم. من دوباره گفتم ببخشید. اما گوشی رو روم قطع کرد. من بهش اس ام اس دادم و شروع شد. تا ساعت 4 در حال دعوا بودیم. که آخرین بار زنگ زد و در حد چند کلمه حرفای بدی بهم زد و گوشی رو قطع کرد و دیگه جوابمو نداد.
saeeded اینقدر که جو فکری نسبت به استادا بده باعث میشه منم یه وقتایی فکر کنم که استادم داره فقط از من بهره کشی میکنه. اینقدر که همش دور و بری هام بهم میگن این استادتو ول کن. همه استادا فقط فکر خودشونن. اما من به این استادم یه جورایی ایمان داشتم. وقتی یه کم منطقی فکر می کنم میبینم اصلا این طور نیست. خب قطعا منافع خودش هم براش مهمه. اما این رو درک کردم که همیشه به پیشرفت من خیلی کمک کرده و برام دل سوزونده. کاری که به جرأت دارم میگم استادی برای دانشجوش نمیکنه. یا اگر بکنه تعدادشون انگشت شماره
ستاره جان ممنون ایده ایمیل رو فکر می کنم خوب باشه. سعی می کنم یه ایمیل خوب واسش تنظیم کنم. البته یه مشکلی هم که وجود داره اینه که استادم از پاچه خواری بدش میاد. یعنی مثلا روز معلم که بهش هدیه دادم ناراحت شد و اخم کرد. گفتم به قصد پاچه خواری نیست فقط به خاطر تشکر از زحمتاتونه و بالاخره لبخند زد. بعد از دفاعم هم از هدیه ای که بهش دادم اول شاکی شد. ولی گفتم ببینید این دیگه ربطی به پاچه خواری نداره. چون دیگه نمره مو دادید و تموم شده. پس بدونید فقط جنبه تشکر داره. حالا میترسم ایمیل هم بهش میزنم فکر کنه که می خوام پاچه خواری کنم که فقط بتونم تو مقاله ها خودمو وارد کنم. درسته این هم برای من مطرحه ولی الان هدف اصلی ام این نیست. می خوام فقط عصبانیتش فروکش کنه
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saeeded
بالهای صداقت اونقدر درگیر مشکلات خواستگاری و ازدواج و ... دوستان بوده که "دوست داشتن" دل سوخته رو هم از اون عینک دیده ...:311:
معمولا در تاپیک ها سعی می شود در جهت کمک رسانی به مراجع مطالب دسته بندی و پست زده شود ، و نقد پست های سایرین کمک خاصی به مراجع نخواهد کرد
همونطور که خودتون هم عنوان کردید ،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saeeded
(که از یه آدم تحصیل کرده و با شخصیت بعیده )
لذا واکنش های استاد نسبت به دانشجو جای بحث داره
رابطه از چهارچوب یک مقاله شراکتی و همکاری خارج شده
و اگر پست های مراجع را با عینک دقت بخونید و حلاجی کنید ، کاملا متوجه می شوید ایشون احساساتشون رو هم در این قضیه درآمیخته ، به گونه ای که اونقدر از روی هیجان در پی پیدا کردن راه حل برای بر طرف شدن کدورت ها هست که دو تا تاپیک باز کرده
به کمک فوری احتیاج دارم. نمیدونم با کسی که انقدر عصبانیه چجوری باید برخورد کنم
به عنوان تاپیک دوم دقت کنید: اصل مقاله و کار به فراموشی سپرده شد !!
نکته دیگر کدام رابطه شراکتی برای کار بین یک دختر و مرد نامحرم با زدن اس ام اس در نیمه شب در حالیکه زمان استراحت طرفین هست شکل می گیرد؟ و در اون موقع نصفه شب چه کاری از سوی طرفین جهت پیشبرد کار میتونه مثمر ثمر باشد؟
و در آخر) نحوه پاسخگویی مراجه نسبت به پستهای کاربران هست ، پیشنهاد می کنم تاپیک آفت های احتمالی در مشاوره - خصوصا پست دومش - را بخوانید
==================
من به قول شما اون عینک را برداشتم و یکبار دیگه تاپیک رو خوندم ، اما باز هم تاکید می کنم ، این بازی مقاله تمام شود ، بازی دیگری شروع می شود ، " گرفتن توصیه نامه "
و همین طور این بازی ها ادامه می یابد
==============
این پست با اطلاع رسانی به مدیران حذف خواهد شد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
.
نه استادم مجرد نیست.
بعد از 1 ربع دوباره داشت خوابم مبیرد که اون اس ام اس حق نداری .... رو فرستاد.
منم اینقدر شوکه شدم همون لحظه بهش زنگ زدم.
ساعت 2 بود. گوشی رو عصبانی برداشت.
گفت این وقت زنگ زدنه؟
گفتم الان اس ام اس دادید. گفت اون اس ام اس رو باید دیشب (یعنی بعد از جریان مقاله کنفرانسی) بهت می دادم. من دوباره گفتم ببخشید. اما گوشی رو روم قطع کرد. من بهش اس ام اس دادم و شروع شد. تا ساعت 4 در حال دعوا بودیم. که آخرین بار زنگ زد و در حد چند کلمه حرفای بدی بهم زد و گوشی رو قطع کرد و دیگه جوابمو نداد.
اون وقت خانم این آقای استاد شاکی نشد؟
شما به عنوان یک خانم ، اگر شوهرت چنین رابطه ای دوستانه و صمیمی با یک دانشجوی دختر داشته باشه و در نیمه شب از ساعت 11 شب تا 4 صبح با هم تلفنی و یا اس ام اس دعوا کنند ، په در حضور شما و چه در غیاب شما ،
اون وقت شما از شوهرت شاکی نمی شوی؟!!
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saeeded
بالهای صداقت اونقدر درگیر مشکلات خواستگاری و ازدواج و ... دوستان بوده که "دوست داشتن" دل سوخته رو هم از اون عینک دیده ...:311:
معمولا در تاپیک ها سعی می شود در جهت کمک رسانی به مراجع مطالب دسته بندی و پست زده شود ، و نقد پست های سایرین کمک خاصی به مراجع نخواهد کرد
همونطور که خودتون هم عنوان کردید ،
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saeeded
(که از یه آدم تحصیل کرده و با شخصیت بعیده )
لذا واکنش های استاد نسبت به دانشجو جای بحث داره
رابطه از چهارچوب یک مقاله شراکتی و همکاری خارج شده
و اگر پست های مراجع را با عینک دقت بخونید و حلاجی کنید ، کاملا متوجه می شوید ایشون احساساتشون رو هم در این قضیه درآمیخته ، به گونه ای که اونقدر از روی هیجان در پی پیدا کردن راه حل برای بر طرف شدن
کدورت ها هست که دو تا تاپیک باز کرده
به کمک فوری احتیاج دارم. نمیدونم با کسی که انقدر عصبانیه چجوری باید برخورد کنم
به عنوان تاپیک دوم دقت کنید: اصل مقاله و کار به فراموشی سپرده شد !!
نکته دیگر کدام رابطه شراکتی برای کار بین یک دختر و مرد نامحرم با زدن اس ام اس در نیمه شب در حالیکه زمان استراحت طرفین هست شکل می گیرد؟ و در اون موقع نصفه شب چه کاری از سوی طرفین جهت پیشبرد کار میتونه مثمر ثمر باشد؟
و در آخر) نحوه پاسخگویی مراجه نسبت به پستهای کاربران هست ، پیشنهاد می کنم
تاپیک آفت های احتمالی در مشاوره - خصوصا پست دومش - را بخوانید
==================
من به قول شما اون عینک را برداشتم و یکبار دیگه تاپیک رو خوندم ، اما باز هم تاکید می کنم ، این بازی مقاله تمام شود ، بازی دیگری شروع می شود ، " گرفتن توصیه نامه "
و همین طور این بازی ها ادامه می یابد
==============
این پست با اطلاع رسانی به مدیران حذف خواهد شد
بالهای صداقت من که حرف شما رو قبول کردم و گفتم به خاطر سادگی، صمیمیت یا هر چیزی پایه های رابطه رو اشتباه ریختم.
اما الان چی. شما می گید من برم با یک نفر بهش بگم باید یا اسم منو بیاری تو مقاله یا من مقاله رو به اسم خودم چاپ می کنم؟
من با شناختی که از این آدم دارم میدونم این کار پشت پا زدن به آینده و تمام 3 سال گذشته مه. و من حاضر نیستم اینقدر راحت از همه چی بگذرم.
من تا جایی که بشه تلاش میکنم که رابطه دوباره بهبود پیدا کنه. اون استاد منه و من واقعا قبول دارم که حرف اون شبم بد بوده . به خاطر همین ازش عذرخواهی کردم.
اس ام اس شب رو هم توضیح دادم. برای این بوده که من صبح زود نکوبم کلی راه برم شهر دیگه و الکی مجبور نشم برگردم. که پشت بندش اس ام اس های دیگه هم پیش اومد.
آره من هدف اصلی ام الان گرفتن حقم تو مقاله ها نیست. هدف اصلی ام آروم کردن استادمه. علت این که اون یکی تاپیک رو هم با اون عنوان و تو انجمن اختلاف زن و شوهر دادم این بود که چون هدفم این بود که بدونم با شخصی که اینقدر عصبانیه چطور برخورد کنم، گفتم احتمالا تو دعواهای زن و شوهری هم عصبانیت زیاد پیش میاد و شاید کسایی باشن که تجربه برخورد با این نوع افراد رو داشته باشن. به خاطر همین لینک دادم به این جا که اگه کسی تجربه داره بیاد اینجا و کمکم کنه
منظورتونو از پاک کردن پست متوجه نمیشم. یعنی می خواهید کل تاپیک را پاک کنید؟ چرا؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
اون وقت خانم این آقای استاد شاکی نشد؟
شما به عنوان یک خانم ، اگر شوهرت چنین رابطه ای دوستانه و صمیمی با یک دانشجوی دختر داشته باشه و در نیمه شب از ساعت 11 شب تا 4 صبح با هم تلفنی و یا اس ام اس دعوا کنند ، په در حضور شما و چه در غیاب شما ،
اون وقت شما از شوهرت شاکی نمی شوی؟!!
من اینجا نمی خوام نحوه رفتار استادم با خانومش و این که چرا به من نصفه شب اس ام اس زد را نقد و بررسی کنم. روابط استادم با خانومش به خودش مربوطه و خودش باید ببینه اگه همسرش ناراحته روابطشو مدیریت کنه. من به خودم اجازه نمیدم تو این قضیه خودم را وارد کنم یا از استادم راجع به این مسئله چیزی بپرسم که مثلا چرا خانمتون بهتون ایراد نمیگیره که اونم برگرده بگه زندگی خصوصی خودم به خودم مربوطه!!!
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
اما الان چی. شما می گید من برم با یک نفر بهش بگم باید یا اسم منو بیاری تو مقاله یا من مقاله رو به اسم خودم چاپ می کنم؟
آره ، از چی می ترسی؟
دنبال چه چیزی هستی؟
چرا حالت انفعال به خودت می گیری؟
چرا فکر می کنی با نرمش و اینکه از حق خودت بگذری و صرف این دو تا مقاله مشکل حل میشه؟
جراتمند باشد ، نترس ، با اعتماد به نفس ، منتها با برنامه ریزی دقیق برو جلو
شما با رفتاری که از موضع عذرخواهی و کوتاه اومدن هست ، داری به ایشون باج می دهی
و من هنوز متوجه نشدم باج دادن شما به خاطر چیست؟
فکر می کنی ، این آقا با این توصیف هایی که ازش کرده ای ، متوجه نمیشه که شما اومدی از در دوستی باهاش ارتباط می گیری تا این دوتا مقاله حل بشه ، یعنی این اقا نمی دونه شما برای رفتن به خارج و اپلای گرفتن نیاز به توصیه نامه و مقاله داری؟
این جوری که ایشون داره رفتار می کند ، کاملا شما را همانند موم در دستانش دارد و کلا واکنش عذرخواهی های شما را کاملا می داند ، لذا هرچقدر شما از موضع ضعف وارد بشوی ایشون بیشتر می تازوند
باید از موضع قدرت عمل کنی و در این راستا ، تمام ریسک های احتمالی را نیز در نظر بگیری ، حتی شده قید این دوتا مقاله رو هم بزنی
امیدوارم منظورم را متوجه شده باشی
================
عزیزم راهکارهایی که عنوان کردم ، راهکاری برای بیرون رفتن از این مشکل هست (بازی استاد و شاگرد)
منتها فکر نکن می تونی یک ساعته و صرف چند تا خط احساساتت رو به حالت تعادل برسونی و همه چیز رو فراموش کنی ... این قسمت قضیه خیلی زمان می برد
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
دنبال چه چیزی هستی؟
چرا حالت انفعال به خودت می گیری؟
چرا فکر می کنی با نرمش و اینکه از حق خودت بگذری و صرف این دو تا مقاله مشکل حل میشه؟
جراتمند باشد ، نترس ، با اعتماد به نفس ، منتها با برنامه ریزی دقیق برو جلو
شما با رفتاری که از موضع عذرخواهی و کوتاه اومدن هست ، داری به ایشون باج می دهی
و من هنوز متوجه نشدم باج دادن شما به خاطر چیست؟
فکر می کنی ، این آقا با این توصیف هایی که ازش کرده ای ، متوجه نمیشه که شما اومدی از در دوستی باهاش ارتباط می گیری تا این دوتا مقاله حل بشه ، یعنی این اقا نمی دونه شما برای رفتن به خارج و اپلای گرفتن نیاز به توصیه نامه و مقاله داری؟
این جوری که ایشون داره رفتار می کند ، کاملا شما را همانند موم در دستانش دارد و کلا واکنش عذرخواهی های شما را کاملا می داند ، لذا هرچقدر شما از موضع ضعف وارد بشوی ایشون بیشتر می تازوند
باید از موضع قدرت عمل کنی و در این راستا ، تمام ریسک های احتمالی را نیز در نظر بگیری ، حتی شده قید این دوتا مقاله رو هم بزنی
امیدوارم منظورم را متوجه شده باشی
================
عزیزم راهکارهایی که عنوان کردم ، راهکاری برای بیرون رفتن از این مشکل هست (بازی استاد و شاگرد)
منتها فکر نکن می تونی یک ساعته و صرف چند تا خط احساساتت رو به حالت تعادل برسونی و همه چیز رو فراموش کنی ... این قسمت قضیه خیلی زمان می برد
ببینید دو حالت هست: یکی این که من امید داشته باشم که اگه به توصیه شما عمل کنم امکان هست که حق و حقوقم بهم برگردونده بشه.
حالت دوم این که 100% که نه 150% مطمئن باشم که این برخورد من رو از تمام حق و حقوقم حتی مقاله دوم (که دیشب تأیید کرد کار رو اون هنوز به عهده خودمه) محروم میکنه.
الان من میدونم حالت دوم اتفاق خواهد افتاد. شکی ندارم. حتی 1 درصد.
چرا باید خودم با دست خودم و با علم به اتفاقی که خواهد افتاد خودم رو از همه چی محروم کنم.
نه من قدرت این کار رو ندارم
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
ببین دل سوخته عزیز ، شما درخواست مشاوره و راهنمایی داری ، منتها از قبل راهت را انتخاب کرده ای و تصمیمت را گرفته ای ، و کاملا و مشخص می دانی که در بحران ایجاد شده قصد انجام چه کاری را داری ، به همین خاطر الان به کل صورت مساله پاک شد!
==========
به هرحال شما دختری با اراده و با همتی هستی ، و پشتکار زیادی هم از خودت نشان می دهی
آنچه که عنوان شد و راهکارهای داده شده برای درست رفتار کردن در شرایط اینچنینی بود ،
کمی به خودت زمان بده ، از دیشب مدت زیادی نگذشته بذار کمی ذهنت استراحت کنه و بعد با توجه به راهنمای ها و دانسته های خودت بهترین تصمیم را به بهترین شکل عملی کن
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
معمولا خانم ها دوست دارن مسائل رو خیلی پیچیدش کنن و بیشتر حرف ها و خواسته هاشون رو با کنایه و منظور بیان میکنن چون طبیعت زن اینطوریه !
.
بر عکس، معمولا آقایون همون چیزی رو به زبون میارن که تو فکر و باورشونه.
.
نمونش
(امیدوارم بالهای صداقت بازم سوء برداشت نکنن )
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
راستش یه کم قضیه مشکوک هم هست...می دونی چون این عصبانیت ها و اس ام اس های شبانه از یه استاد بعیده...من دارم یه فکرای دیگه ای می کنم راستش ولی نمی دونم چقدر درسته... این استادت شما رو دوست داشته به نظر من...43 و از حرفت این طوری بی اندازه ناراحت شده چون احساس کرده که تو دوستش نداشتی تو این مدت فقط همه هدفت پیش بردن کارت و نوشتن مقاله و استفاده علمی کردن از استادت بوده... یه جورایی از کوره در رفته...
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
من صحبت های دل سوخته رو از اول دوباره خوندم ولی هرجوری خواستم ربطش بدم به خواستگاری و دوست داشتن عاشقانه نتونستم !!!
استاد محترم گفتن که "از همه چیزت بدم میاد" یعنی "بدش" میاد !!!
فقط در حالتی شرایط فرق میکنه که برخی از شخصیت های آقایون (که زود جوش میارن و زود از کرده پشیمون میشن ) غیر قابل پیشبینین ! اگه استاد از اینجور شخصیت ها باشه احتمالا امیدی به از سرگیری همکاری و رسیدن به خواستتون هست .
.
شما از این به بعد که مطالبه و ادعای حق میکنین دیگه منفعتی برای ایشون ندارین !!!
عاشق چشم و ابروتون نیست که ...
معذرت میخوام که اینطور بدبینانه قضیه رو حلاجی میکنم ولی اینطور من برداشت کردم.
.
راه حل هم اینکه همون روش ای میل بهتره ... همه خواسته هاتو در قالب ایمیل براش بنویس طوری هم نباشه که از حق خودت کوتاه بیایی ! مطمئن باش بر خلاف انتظار نتیجه میگیری !
معمولا تو این گونه مشاجرات که تلفنی یا رودر رو انجام میگیری فرصت کافی برای سبک سنگین کردن حرف ها وجود نداره حرفی از روی احساس گفته میشه که پشیمونی میاره !
موفق باشین
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
پس اگه استادت مجرد نیست و اطمینان داری احساسش به شما یه احساس دوستانه و سالم هست یه قضیه می مونه فقط... استادت واقعا احساس کرده که دانشجویی که این همه مدت از راهنمایی هاش استفاده کرده قدر زحمات استاد رو نمی دونه و یکباره همه زحمات استاد رو بی منت کرده و این باعث ناراحتی پیش از اندازه ایشون شده...البته دوستان دیگه نظراتی نوشتند که همه محترم هست ولی من چون خودم کارم همین است ( پژوهش و نوشتن مقاله و ...) با این سیستم تو ایران آشنایی کامل دارم دارم اینو میگم...این حرکت درست نیست که یه دانشجو تازه مدرک گرفته که همه راه و روش رو از استادش یاد گرفته یهو بیاد مدعی شه استاد اسم من اول باشه... البته این نگاه شما تنها نیست خیلی دانشجوها این دید رو دارند چون به این سیستم آشنایی ندارند...این یک سوی قضیه است که شما وقت گذاشتی برای نوشتن مقاله ولی همه جوانب رو ببین... چی باعث شده که شما بری سراغ نوشتن چنین مقاله ای؟ قطعا درسی که با این استاد داشتی ایده ای که از این استاد گرفتی حمایت اولیه ای که این استاد از موضوع کرده هر از چند وقتی حاصل زحمات شما رو نگاه و ویرایش کرده... این درست که شما خیلی خیلی زحمت کشیدی ولی اگه اون استاد نبود اصلا مقاله ای بود؟؟؟؟ این چیزیه که اغلب دانشجو ها نادیده می گیرنش و تو سیستم دانشگاهی برای دادن امتیاز علمی چندم بودن اسم نویسنده مهم نیست اصلا فقط شاید تشویقی که تعلق می گیره به نویسنده های بعدی یه کم کمتر از نویسنده اول باشه ولی در امتیاز های بعدی این مورد اصلا اهمیت نداره...و این کار ( اول بودن اسم دانشجو) فقط در حالتی انجام میشه که دانشگاهی شرط دفاع دانشجو رو داشتن یه مقاله که خود دانشجو درش کورسبوندیگ و نویسنده اول باشه معرفی کرده باشه و در بقیه حالت ها همیشه اسم استاد اوله... من از رساله دکترام چندین ماهه که دفاع کردم... ولی هنوزم که مقاله می نویسم اسم استادم اوله...خجالت می کشم برم بهش مقاله ای نشون بدم که اسمش رو برده باشم دوم... اگر خود استاد صلاح بدونه میگه در این مقاله اسم خودت رو اول بذار خود استاد اگه واقعا احساس کنه نیاز هست این موضوع رو به دانشجو میگه ولی اینکه یه دانشجو خودش این کارو بکنه یعنی قدر زحمات استاد رو نمی دونه...و این بوده دلیل عصبانیت های استادت شما هم اشتباه کردی در جواب اس ام اس ایشون نصف شبی تماس گرفتی... اگه نهایتا دیدی خیلی واجبه و باید براشون توضیح بدی در اس ام اس اجازه میگرفتی استاد اجازه هست تماس بگیرم باهاتون باید توضیح بدم نه اینکه مستقیم نصف شب تماس بگیرین و ایشون رو بیش از پیش ناراحت کنین... ولی خلاصه همونطوری که گفتم بذار چند روز بگذره... بعد تو یه ایمیل همه حرفات رو بنویس و ازش عذرخواهی کن... برات آرزوی موفقیت در ادامه تحصیل رو دارم.:72:
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
اقای saeeded گرامی ، اصل کلام رو گفتی
سوء برداشت برای چی؟
خانم دل سوخته با نگاه متفاوتی نسبت به استادش به قضیه نگاه می کنه
این خانم در گیر احساساتش شده ، و نمی تونه درست و منطقی حرفش رو بزنه و از حقش دفاع کنه ، به همین خاطر بین منطق و احساساتش گیر کرده ، مضاف بر اینکه همچنان می خواهد راهکار قبلی اش ( عذرخواهی و از سر گرفتن رابطه ای که آینده اش معلوم نیست و بدون قانون و قرارداد هست ) را بکار ببندد
قسمت زیر رو هم که در پستت آورده ای و کمرنگ نوشته ای و مرا به عینکی بودن متهم کردی ، از من نیست از ستاره خوشبخت هست که ماجرا را جیمز باندی کرده :58:
ولی برای شما هم تالاری محترم سفارش یک جفت عینک با دقت بالا می دهم :311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
راستش یه کم قضیه مشکوک هم هست...می دونی چون این عصبانیت ها و اس ام اس های شبانه از یه استاد بعیده...من دارم یه فکرای دیگه ای می کنم راستش ولی نمی دونم چقدر درسته... این استادت شما رو دوست داشته به نظر من...:43: و از حرفت این طوری بی اندازه ناراحت شده چون احساس کرده که تو دوستش نداشتی تو این مدت فقط همه هدفت پیش بردن کارت و نوشتن مقاله و استفاده علمی کردن از استادت بوده... یه جورایی از کوره در رفته...
.
دل سوخته بیا تاپیکت رو مدیریت کن که به بیراه نرود
.
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
اقای saeeded گرامی ، اصل کلام رو گفتی
سوء برداشت برای چی؟
خانم دل سوخته با نگاه متفاوتی نسبت به استادش به قضیه نگاه می کنه
این خانم در گیر احساساتش شده ، و نمی تونه درست و منطقی حرفش رو بزنه و از حقش دفاع کنه ، به همین خاطر بین منطق و احساساتش گیر کرده ، مضاف بر اینکه همچنان می خواهد راهکار قبلی اش ( عذرخواهی و از سر گرفتن رابطه ای که آینده اش معلوم نیست و بدون قانون و قرارداد هست ) را بکار ببندد
قسمت زیر رو هم که در پستت آورده ای و کمرنگ نوشته ای و مرا به عینکی بودن متهم کردی ، از من نیست از ستاره خوشبخت هست که ماجرا را جیمز باندی کرده :58:
ولی برای شما هم تالاری محترم سفارش یک جفت عینک با دقت بالا می دهم :311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
راستش یه کم قضیه مشکوک هم هست...می دونی چون این عصبانیت ها و اس ام اس های شبانه از یه استاد بعیده...من دارم یه فکرای دیگه ای می کنم راستش ولی نمی دونم چقدر درسته... این استادت شما رو دوست داشته به نظر من...:43: و از حرفت این طوری بی اندازه ناراحت شده چون احساس کرده که تو دوستش نداشتی تو این مدت فقط همه هدفت پیش بردن کارت و نوشتن مقاله و استفاده علمی کردن از استادت بوده... یه جورایی از کوره در رفته...
.
دل سوخته بیا تاپیکت رو مدیریت کن که به بیراه نرود
.
بعد از یک روز تنش و استرس با دیدن این پست واقعا خندیدم :311:
من تا الان فکر می کردم saeeded خانوم باشه:163: کاش یه خانوم و آقا اول اسم کاربری می ذاشتن که آدم اینجوری سرگیجه نگیره
بالهای صداقت (نمیدونم خانوم یا آقا) من پایه های رابطه رو اشتباه بنا کردم و این رو قبول دارم. شاید سه سال پیش وقتی با این استاد برخورد کردم اینقدر خوشحال بودم و اینقدر ذوق مرگ شده بودم که دیگه به هیچ بدی و مشکلی فکر نمی کردم. تمام جون و عمرمو گذاشته بودم روی کار و به هیچ چیز دیگه فکر نمی کردم. بار ها و بارها به استادم میگفتم خیلی خوشحالم که شما سر راه زندگیم قرار گرفتید. می گفتم خیلی از انتخابی که کردم راضیم. یادمه یه بار اون اوایل گفت امیدوارم آخر کار هم همین طور راضی بمونیم هر دو. من گفتم من که مطمئنم راضی خواهم بود. امیدوارم شما هم از من راضی باشید. باور کنید اینقدر خوشحال بودم چقدر خدا رو شکر کردم. احساس می کردم زندگیم جهت گرفته. احساس میکردم همون استادی رو پیدا کردم که سالها آرزوشو داشتم و فکر میکردم فقط تو رویاهای من وجود داره. بال در آورده بودم.
اینها باعث میشد احساساتم تو کار دخیل بشه و منطقم بره تو حاشیه و پایه های رابطه رو سست بچینم.
همه اینها رو قبول دارم.
اما حاضر نیستم به هر قیمتی این رابطه رو تموم کنم. جدی میگم. من پای این رابطه زحمت کشیدم. سه سال به این درخت آب دادم. کود دادم. حالا یهو از ریشه در بیارمش و برم؟ نه من نمیتونم. من می خوام این درختی که کنارش کلی علف هرز درومده و خشک شده و خودم یه تیشه به ریشه اش زدم رو دوباره زنده کنم.
ولی آره واسم تجربه شد که در روابط آینده از همون ابتدای امر الکی ذوق مرگ نشم و واسه خودم حد و حدود تعیین کنم.
الانم هر چقدر از نظر شما اشتباه باشه می خوام این رابطه حداقل تا وقتی من ایران هستم سر پا بمونه. و دنبال کمک برای بهبود رابطه هستم نه اتمامش. چون شما هر چقدر هم با منطق الان برای من توضیح بدید که این رابطه اشتباهه تو کله ی من نمیره :311: من به این رابطه ایمان داشتم و الانم دوست دارم تلاشمو برای درست شدنش بکنم. من کلا آدمی هستم که هر چقدر هم یه چیز برام غیر ممکن به نظر برسه از تلاش در جهتش دست نمیکشم و تا آخرین لحظه تلاش میکنم. این جوری بعداً پیش خودم شرمنده نمیشم که شاید اگه تلاش کرده بودم الان به اون چیزی که می خواستم می رسیدم!
کلا هم اعتقادم این نیست که هر چیزی که خراب شد باید دور انداخته بشه. اعتقادم اینه که اگه چیزی خراب شد تا جای ممکن سعی کنم تعمیرش کنم. حتی اگه تعمیر نشد یه مدت نگهش دارم. چون هر چیز که خوار اید روزی به کار آید و اگه هیچ کدوم اینا نشد گزینه اخر دور انداختنشه. این رویه من تو کل زندگیمه. تو این رابطه هم همینطوره
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
با اینجور آدما نباید عاجزانه صحبت کنی... اگر احساسی برخورد کنین و منتشون رو بکشین فکر می کنند که میخواین رابطه ی احساسی باهاشون داشته باشین
در رابطه با اینجور آدما باید محکم رفتار کنین و احساسات رو بذارین کنار...
آدم یکبار عذرخواهی میکنه و نه 3 ، 4 ساعت عجز و ناله!
این شما بودین که استادتون رو انتخاب کردین...
وقتی به شما میگه که این من بودم که تو رو به اینجا رسوندم بهش بگید که من با توجه به شناختی که از شما داشتم ،
شما رو برای استادی ِ خودم انتخاب کردم چون بهتون ایمان داشتم. شما الگوی من بودید و هستید...
اگر شما من رو دانشجوی نالایقی میدونید و فکر میکنید که قدر زحماتتون رو نمیدونم ، میتونید همین الان از استادی ِ من انصراف بدین و من رو رد کنین...
بهش گوشزد کنین که خیلی براش احترام قائلید... نذارید بیشتر از این تند بره!!! بهش بگو که از حرفایی که بهت زده ناراحتی و اصلا ً ازش انتظار ِ همچین حرفایی رو نداشتی....
بهش بگو که خیلی دلت میخواست به کار و فعالیت در کنارش ادامه بدی اما با وجود اتفاقاتی که افتاد و با اینکه در این اتفاقات قصد و نیتی نداشتی ، شاید مجبور بشی که ازش جدا بشی...
بذار بفهمه که تو جرأتشو داری زیر ِ همه چیز بزنی.... البته باید حساب شده پیش بری.... چون با منت کشی در مقابل ایجور آدما فکر نکنم بتونی شخصیتتو بهشون ثابت کنی... مگر با نشون دادن استقلالت...
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط anita1
با اینجور آدما نباید عاجزانه صحبت کنی... اگر احساسی برخورد کنین و منتشون رو بکشین فکر می کنند که میخواین رابطه ی احساسی باهاشون داشته باشین
در رابطه با اینجور آدما باید محکم رفتار کنین و احساسات رو بذارین کنار...
آدم یکبار عذرخواهی میکنه و نه 3 ، 4 ساعت عجز و ناله!
این شما بودین که استادتون رو انتخاب کردین...
وقتی به شما میگه که این من بودم که تو رو به اینجا رسوندم بهش بگید که من با توجه به شناختی که از شما داشتم ،
شما رو برای استادی ِ خودم انتخاب کردم چون بهتون ایمان داشتم. شما الگوی من بودید و هستید...
اگر شما من رو دانشجوی نالایقی میدونید و فکر میکنید که قدر زحماتتون رو نمیدونم ، میتونید همین الان از استادی ِ من انصراف بدین و من رو رد کنین...
بهش گوشزد کنین که خیلی براش احترام قائلید... نذارید بیشتر از این تند بره!!! بهش بگو که از حرفایی که بهت زده ناراحتی و اصلا ً ازش انتظار ِ همچین حرفایی رو نداشتی....
بهش بگو که خیلی دلت میخواست به کار و فعالیت در کنارش ادامه بدی اما با وجود اتفاقاتی که افتاد و با اینکه در این اتفاقات قصد و نیتی نداشتی ، شاید مجبور بشی که ازش جدا بشی...
بذار بفهمه که تو جرأتشو داری زیر ِ همه چیز بزنی.... البته باید حساب شده پیش بری.... چون با منت کشی در مقابل ایجور آدما فکر نکنم بتونی شخصیتتو بهشون ثابت کنی... مگر با نشون دادن استقلالت...
ممنون. حتما نکاتی که گفتید رو مد نظرم قرار میدم و تو برخوردم باهاش ازشون استفاده میکنم
الان هم در حال تنظیم اون ایمیل هست. از حرفای همه دوستان هم کمک می گیرم که یه ایمیل خوب تنظیم کنم. البته تا 2-3 روز دیگه که بفرستمش بارها میخونم و از راهنمایی های دوستان هم استفاده می کنم.
انقدر هم الان هول برم داشته هی دلم می خواد دکمه send رو بزنم. ولی چون میدونم تو این شرایط کار اشتباهیه جلوی خودمو می گیرم تا 2-3 روز بگذره و عصبانیتش فروکش کنه و بدون موضع گیری ایمیلمو بخونه
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام دوست عزیز به همدردی خوش اومدی!
راستش داشتم صفحه رو میبستم چون دوستان حرفهای خوبی زدن و حرف های من میشه تکرار مکررات!
به عنوان کسی که در دانشگاه هستم و با پروسه های پژوهشی آشنام باید بگم حتی اگر حق با شما بوده، روشی که عنوان کردی روشی غلط بوده.
بار ها از آدم هایی که سن و سالی ازشون گذشته شندیم و دیدیم که با چه علاقه و احترامی از معلم های خودشون تعریف میکردن و همه ما با این سخن امام علی (ع) آشناییم که :" هر کس کلامی را به من بیاموزد من را بنده خود ساخته است".
درسته رابطه استاد و شاگردی هم یه جورایی رابطه کاری هست!! اما جنس این روابط ناخود آگاه با دیگر روابط کاری که مثلا بین دو تا شریک تجاری هست متفاوته. چون تحت هر شرایطی ایشون به واسطه استادی به گردن شما حق دارند!!!
اما مسلما هم شما در مقابل به عنوان یک انسان حقوقی دارید!!!
مثلا به عنوان یک انسان مستقل و دارای حریم خصوصی باید چارچوبی تعیین میکردید که بر اساس آن ایشون اجازه نداشته باشه نیمه شب به شما اس ام اس بزنه!!! (یعنی ایشون تا اون موقع از شب نمی دونستند که فردا امکان برگزاری جلسه با شما رو ندارند؟؟؟!!!!)
فکر میکنم هر دو در تعریف چار چوب رابطه بی تجربه عمل کردین!
این تاپیک رو بخون فکر میکنم به درددت بخوره:
کلیک کن
فکر نکن اینا بی ربط به مشکل شماست، شما قدم به قدم در بعضی مسائل کوتاه اومدی (یا بهتره بگم بی سیاستی به خرج دادی) و ایشون پیش روی کردند.
خیلی خوبه که سعی در بهبود و باز سازی رابطه ات با استادت داری چون تصمیم و درست و انسانی همینه به نظرم بنابر این بهت به توصیه ها رو می کنم :
1) برای مدت نسبتا طولانی و تا فروکش کردن تمام خشم و عصبانیت ایشون، هیچ صحبت تحریک کننده ای با ایشون نداشته باش! هیچ ایرادی نداره اگر دیر جواب دادی ولی حتما رو حرفی که میزنی فکر کن!
2) پر واضح است که ایشون هم در برقراری رابطه مشکل دارند و به نظر زود رنج هستند اینو حتما مد نظر قرار بده.
3) خیلی چیزا رو لازم نیست به زبون بیاری مثلا! " استاد این هدیه پاچه خاری نیست!!!" بذار بعضی چیزا رو در رفتار شما ببینه
4) ایمیل فکر خوبیه ولی اصلا لحنت عجز و لابه نداشته باشه!! لحنی قدرشاسانه با تاکید بر لطفی که ایشون در تمام این سال ها بهت داشته.
5) حتما تا به حال استاد رو شناختی، یخورده بیشتر سیاست داشته باش
این رو هم مطالعه کن:
کارگاه رفتار جرات مندانه
و در آخر اینکه همیشه برای کم کردن فاصله ات با دیگران وقت داری!
اما اگر نزدیک شدی دیگه فاصله گرفتن 100% تحت اختیار تو نیست!!
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
[quote=دانوب]
[color=#000080][b] سلام دوست عزیز به همدردی خوش اومدی!
اما مسلما هم شما در مقابل به عنوان یک انسان حقوقی دارید!!!
مثلا به عنوان یک انسان مستقل و دارای حریم خصوصی باید چارچوبی تعیین میکردید که بر اساس آن ایشون اجازه نداشته باشه نیمه شب به شما اس ام اس بزنه!!! (یعنی ایشون تا اون موقع از شب نمی دونستند که فردا امکان برگزاری جلسه با شما رو ندارند؟؟؟!!!!)
فکر میکنم هر دو در تعریف چار چوب رابطه بی تجربه عمل کردین!
[color=#2F4F4F]خیلی خوبه که سعی در بهبود و باز سازی رابطه ات با استادت داری چون تصمیم و درست و انسانی همینه به نظرم بنابر این بهت به توصیه ها رو می کنم :
1) برای مدت نسبتا طولانی و تا فروکش کردن تمام خشم و عصبانیت ایشون، هیچ صحبت تحریک کننده ای با ایشون نداشته باش! هیچ ایرادی نداره اگر دیر جواب دادی ولی حتما رو حرفی که میزنی فکر کن!
2) پر واضح است که ایشون هم در برقراری رابطه مشکل دارند و به نظر زود رنج هستند اینو حتما مد نظر قرار بده.
3) خیلی چیزا رو لازم نیست به زبون بیاری مثلا! " استاد این هدیه پاچه خاری نیست!!!"
4) ایمیل فکر خوبیه ولی اصلا لحنت عجز و لابه نداشته باشه!! لحنی قدرشاسانه با تاکید بر لطفی که ایشون در تمام این سال ها بهت داشته.
5) حتما تا به حال استاد رو شناختی، یخورده بیشتر سیاست داشته باش
این رو هم مطالعه کن:
کارگاه رفتار جرات مندانه
ممنون از همه راهنمایی های ارزنده تون. آره وقعا پایه های اشتباه رابطه اس که الان داره ضرر رو متوجه هر دومون میکنه. خوشحالی بیش از حد من اول رابطه و رضایت استادم از داشتن دانشجویی که تا این حد علاقه مند به کار و استادش بود هر دومون رو از پایه گذاری صحیح دور کرد.
صمیمیت خیلی زیادی که بینمون به وجود اومده باعث شده که تقریبا حریمی بینمون نمونه.
مثل اس ام اس دادن که من هیچوقت اعتراض نکردم چون اون رو علاوه بر استادم دوست و همراه خودم هم می دونستم.
بگذریم از اشتباهاتی که در گذشته داشتم.
یکم بیشتر در مورد آینده راهنمایی ام کنید. من تاپیک رفتار جرآت مندانه رو مدت هاست مد نظرمه که بخونم اما مشغله زیاد کاری تا به حال بهم فرصت نداده. انشا... هر چه سریع تر این تاپیک رو هم می خونم و سعی میکنم یاد بگیرم. چون میدونم که این نقطه ضعف رفتار منه و همیشه ازش ضربه می خورم
چون نمی خوام بی گدار به آب بزنم و می خوام ایمیلم کاملا حساب شده باشه از دوستان می خوام بیشتر راهنمایی ام کنن.
الان فهمیدم که باید محترمانه و به دور از عجز و لابه قدر شناسی خودمو نشون بدم و پشیمونیمو از رفتار پرتوقعانه ام.
من کلا از نظر سیاست رفتاری ضعف دارم. بیشتر راهنمایی ام کنین که چه جور حرف هایی رو بهتره بزنم و از گفتن چه چیزهایی پرهیز کنم.
راستی من صبرم هم خیلی کمه. اگه دست خودم باشه همین الان ایمیل رو می فرستم اما دارم جلوی خودمو می گیرم. به نظر شما چند روز صبر کنم. (البته به این نکته هم توجه کنید که ما کارمون تو این یکی دو هفته خیلی فورس ماژور بود چون باید سریعا مقاله دوم رو تکمیل می کردیم. حتی با وجود این که این هفته ما اسباب کشی داشتیم من تمام مدت روی مقاله کار می کردم که اول هفته یعنی امروز و فردا نتایج رو بدم به استادم که نهایی اش کنیم. و می ترسم اگه زیاد وقفه بیفته به خاطر عقب افتادن کار عصبانیتش بیشتر بشه. با توجه به این که خیلی آدم اهل برنامه ریزی ایه و همه چیز باید به موقع و طبق برنامه انجام بشه. این مرحله از کار که نهایی بشه هم باید مقاله بره دست استاد مشاورم که اون هم گفته تا دو هفته بیشتر فرصت نداره و بعدش سرش شلوغ میشه و نمیتونه وقت بگذاره! استادم هم عجله داشت که قبل از این که فرصت آزاد مشاورم تموم بشه حتما مقاله رو به دستش برسونیم که فرصت کنه راهنمایی کنه. با توجه به این که مشاورم هم نقش خیلی تأثیرگذاری تو مقاله ها داره و به دلیل سطح خیلی بالای علمی نظراتش خیلی کارساز خواهد بود. آخه یکی نیست بگه دل سوخته ی احمق الان که انقدر کارا فشرده بود وقت این خراب کاری بود؟:302:)
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
دوستان من دوباره استرس گرفتم. می ترسم چون قبل دعوا گفته بود برای جلسه یکشنبه بیا و فردا هم یکشنبه اس و من اصلا سراغی از جلسه نگرفتم بدتر عصبانیتش تشدید بشه. کلا آدم خیلی پرمشغله ایه و به غیر از دانشگاه هزار تا کار دیگه هم داره و همیشه با بدبختی برای جلسه ازش وقت می گیرم.
خدایا خودت به خیر بگذرون.
:316:
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
یه کم شرایط سخت شد دلسوخته عزیز... اینکه میگی شاید بعد بگه سراغی از جلسه نگرفتی...ولی من از این نظر گفتم نرو چون می ترسم بد برخورد کنه چون جریان تازه بوده... ولی اگه روحیاتش رو می شناسی و می دونی حضوری بد برخورد نمی کنه و بهت فرصت حرف زدن می ده، و می تونی با صحبت قائله رو فردا خودت ختم کنی که خیلی بهتره، فکرت خیلی زودتر راحت میشه...
فردا اگه شد دانشگاه برو... دورا دور استادت رو زیر نظر بگیر، ببین شرایط مساعدت هست یا نه اگه بود که برو و حرفاتو بزن... اگه احساس کردی شرایط مساعد نیست... نرو جلو... اگه یه روز هم گفت چرا یکشنبه نیومدی بگو استاد اومدم دانشگاه یا تا دم دفترتون اومدم ولی هر کاری کردم بیام حضورتون نتونستم یا روم نشد...
برات دعا می کنم ان شالله که به خیر و خوشی تمام شه :323:
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
یه کم شرایط سخت شد دلسوخته عزیز... اینکه میگی شاید بعد بگه سراغی از جلسه نگرفتی...ولی من از این نظر گفتم نرو چون می ترسم بد برخورد کنه چون جریان تازه بوده... ولی اگه روحیاتش رو می شناسی و می دونی حضوری بد برخورد نمی کنه و بهت فرصت حرف زدن می ده، و می تونی با صحبت قائله رو فردا خودت ختم کنی که خیلی بهتره، فکرت خیلی زودتر راحت میشه...
فردا اگه شد دانشگاه برو... دورا دور استادت رو زیر نظر بگیر، ببین شرایط مساعدت هست یا نه اگه بود که برو و حرفاتو بزن... اگه احساس کردی شرایط مساعد نیست... نرو جلو... اگه یه روز هم گفت چرا یکشنبه نیومدی بگو استاد اومدم دانشگاه یا تا دم دفترتون اومدم ولی هر کاری کردم بیام حضورتون نتونستم یا روم نشد...
برات دعا می کنم ان شالله که به خیر و خوشی تمام شه :323:
قربونت برم ستاره جان اما شرایط از اینی که فکر می کنی هم پیجیده تره. ما قرار بود روز دوشنبه اسباب کشی کنیم ولی به خاطر چند مساله که امروز پیش اومد اسباب کشی مون افتاد فردا. و من واقعا نمیتونم پاشم برم شهری که دانشگاهم هست. چون باید خونه باشم و کمک کنم. از طرفی ما جلسه رو با هم هماهنگ نکردیم و استادم اونطوری نیست که روزا تو دفترش بشینه. استادم دو تا دانشگاه درس میده و اون یکی دانشگاهش که شهر دیگه ای بود راحت تر میشد پیداش کرد چون تو اون شهر سرش خلوتتر بود ولی الان که تابستون شده دیگه اون شهر نمیره و اینجا هم شهر خودشه و زیاد تو دانشگاه نمیاد مگر این که جلسه داشته باشه که سر ساعت میاد و بعد جلسه هم میره به کارای دیگه اش برسه. یعنی من حتی اگه فردا پاشم برم دانشگاه هم نمیتونم گیرش بیارم.
مگر این که از قبل باهاش هماهنگ کرده باشم و بدونم کی و کجا باید ببینمش. حتی خیلی وقت ها جلسه هامون رو خارج دانشگاه و تو دفاتر دیگه اش می گذاریم.
بدجوری استرس گرفتم. فقط واسم دعا کنید. دیگه دیر شده و کار از کار گذشته
الان که دارم فکر میکنم تو دعوای سری قبل من بعد یک هفته رفتم دیدمش. اما همچنان عصبانی بود و آروم نشده بود. البته تو این یک هفته دائم با هم در ارتباط بودم یعنی من هی زنگ می زدم و سعی می کردم آرومش کنم. یا اس ام اس می زدم که اکثرا بی جواب می گذاشت.
حالا هم تو این شرایط فشار کاری نمیتونم یک هفته ول کنم قضیه رو چون اون موقع حتی اگه رفتارمو ببخشه فرصتی که برای فرستادن مقاله به مشاور از دست دادیم رو نخواهد بخشید. مشاورم کشور دیگه ایه و خیلی مشغله کاریش زیاده.
خدایا چه گیری کردم. کاش امروز بهش زنگ میزدم برای جلسه. حتی اگه سرم داد می کشید و قطع می کرد اقلا دیگه می دونستم که خودش خواسته نه این که من بی توجهی کرده باشم.
شاید فردا صبح بهش اس ام اس بزنم و بپرسم قراره امروز جلسه داشته باشیم؟ ببینم چه جوابی میده. می ترسم بهش زنگ بزنم
اگه گفت بیا که با یک بدبختی خودمو میرسونم دیگه. با این که الان هیچ چیزم سر جاش نیست و نمیدونم وسایلم کجاس.
ستاره جان لطفا کمکم کن. الان من انقدر استرس وجودمو گرفته اصلا مغزم کار نمیکنه و نمیدونم چه کاری منطقیه:302:
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
توکل به خدا، ان شالله که خیر است، دیگه اینقدر به خودت فشار نیار، به خدا بسپار بقیه جریان رو و ازش بخواه به خیر و خوشی تمام شه
می دونی همه مشکلات بزرگ حتی وقتی ظاهرشون خیلی سخت و پیچیده است وقتی یه مدت ازش می گذره می بینی که واقعا به صلاحت بودن، من تقریبا حالاتی مثل تو رو تجربه کردم البته سر یه سری موضوعات دیگه که با استادم پیش اومده بود برام... که از بعد از اون جریانات باعث شد من کنترل بیشتری روی یه سری حرفا و رفتارام با استادم داشته باشم
استادت آدم فهمیده ای است قطعا و اسم تو رو به راحتی از مقالاتی که روش کار کردی حذف نخواهد کرد، و اول و آخر خودت باید کار این مقالات رو تمام کنی، از این بابت نگران نباش، حالا یه کم شاید دیرتر، برو الان استراحت کن، فردا هم با خیال راحت اسباب کشی کنین به سلامتی، اس ام اس هم به استادت نمی خواد بزنی، اگه احیانا احساس کردی ممکنه بد قولی بشه تماس بگیر باهاشون و عذرخواهی کن و جریان اسباب کشی هم بگو، تماس بگیری فکرت راحت تره، اس ام اس بزنی باز ممکنه جواب نده، بازم فکرت درگیر میشه، تماس بگیر و خیلی آروم شروع کن و اون چیزایی که احساس می کنی لازمه بیان بشه رو بیان کن، مطمئنم با دقت گوش می کنه و قبول می کنه حرفت رو نگران نباش:72:
برات آرزوی موفقیت دارم
شبت بخیر
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
مرسی ستاره جان بابت دلگرمی.
امروز با استادم تماس گرفتم. دست و پام از ترس می لرزید. گوشی رو برداشت. خیلی خشک جواب داد. اول ازش عذرخواهی کردم و گفتم به خاطر اسباب کشی نتونستم زودتر باهاش تماس بگیرم. بعد گفتم برای جلسه مقاله چه زمانی رو در نظر دارید. گفت هر چیزی که می خوای تو جلسه بگی رو برام بنویس ایمیل کن. نیازی به جلسه نیست :( معلومه نمی خواد منو ببینه. منم گفتم باشه.
الان دیگه زمان صبره. کارهایی که گفت رو انجام میدم و براش می فرستم. بعد چند روز صبر می کنم. شاید تا آخر هفته. بعد اون ایمیلی که براش تنظیم کردم رو send می کنم.
البته یکم از فرستادنش می ترسم. چون به توصیه آنیتا توش نوشتم که با وجود احترامی که براش قائلم و علاقه ام برای ادامه کار با اون، اگر تصمیم بگیره که دیگه باهاش کار نکنم، از تصمیمش تبعیت می کنم.
و می ترسم که یه وقت با دیدن این جمله ها مصمم تر بشه که جدا بشه
دوستان من پذیرای راهنمایی های شما در مورد چگونگی تنظیم ایمیل هستم. و همچنین محتاج دعاهاتون
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
امیدوارم که موفق بشی... توی زندگی موقعیت های بحرانی زیاد پیش میاد... امیدوارم نتیجه اش همونطور که میخوای باشه ، ما شرمنده ت نشیم :316:
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام دلسوخته...
اول قبل از اینکه حرفم رو بزنم چرا اسم دلسوخته رو انتخاب کردی آخه دختر جان! دلسوخته اسم خوبی نیست، خودش یه کلمه منفی است و یه حس منفی رو القا می کنه... کاش یه اسم دیگه انتخاب کنی بگی مدیرای سایت اسمت رو عوض کنن....
بعدش هم اولا از اسباب کشی خسته نباشین، بعدا بهت تبریک میگم امشب قطعا فکرت از دیشب راحت تره، همین قدم خیلی بزرگی بود که با استادت تماس گرفتی و باهاش حرف زدی :104: آفرین
اصلاً هم نگران این نباش که استادت مبادا تصمیم بگیره و بهت بگه که دیگه نمی خواد باهاش کار کنی، این مقالات خودته و خودت تا اینجا اوردیشون، و بعید است که بگه که نمی خواد دیگه روشون کار کنی. البته متن ایمیل رو یه کم خوب تنظیم کن بنویس تو این روزهایی که گذشته خیلی فکر کردی و از حرفی که زدی و برخوردایی که اون شب داشتی پشیمونی و قدر زحمات استادت رو خیلی خوب می دونی و حتی می تونی قول بدی که بهتر از گذشته کار خواهی کرد... ولی این جمله خوبیه که بنویسی اگر که استادت تصمیم بگیره که تو کار نکنی باهاش دیگه، تو تبعیت می کنی...
خیالت راحت باشه اون هیچ وقت چنین حرفی نمیزنه... برات آرزوی موفقیت دارم. یه کم به خودت استراحت فکری بده...
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
فقط این دو مقاله تکمیل به تا دیگه کار با این استاد را کات کنم و خودمو از این جهنم نجات بدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دل سوخته
الانم هر چقدر از نظر شما اشتباه باشه می خوام این رابطه حداقل تا وقتی من ایران هستم سر پا بمونه. و دنبال کمک برای بهبود رابطه هستم نه اتمامش. ؟؟
خب من نظراتم را شماره بندی می کنم و سعی می کنم خلاصه بنویسم. شما ربطش را به هم پیدا کنید.
1- تناقض دو جمله بالا
2- جواب علامت سوال
3- حس نوعی سواستفاده از رابطه ی مذکور. تا زمانی که ایران هستم رابطه باشد تا منافع من هم برقرار باشد.
4- جایی به بالهای صداقت گفتی که به من ربطی نداره که نصف شب به مرد نامحرم اس ام اس می زنم و تا 4 صبح بحث می کنیم و ... به کی ربط داره؟
وقتی ساعت دو نصف شب زنگ می زنی به ایشون و اعتراض می کنه که الان چه وقت زنگ زدنه، یعنی چی؟ با اس ام اس ادامه می ده اما با تلفن نه. یعنی اینکه زنگ و صحبت با شما براش مشکل خانوادگی ایجاد می کنه. کما اینکه شب بعدش گفتی که بهم گفته بود زنگ نزنم و 17- 18 تا اس ام اس دادیم. من نمی دونم یه معذرت خواهی کاری 18 تا اس ام اس می خواد برای چی؟
یه خورده زیادی درگیر ماجرا نشدی؟
5- چرا پیشنهاد اون استاد را برای ادامه تحصیل رد کردی؟ یا پیشنهاد برات جالب نبود که منتش را سر استادت نذار
یا بخاطر استادت نرفتی که پس بحث نمی تونه کاری باشه و عاطفیه. دلیلی نداره که شما شرایط کاری بهتر را نپذیری.
6- پیشنهاد دکترا در زمینه کاری خودتون و استادتون بهتون شده و شما هم دنبال همین هستید. شرایط مالی این کارها هم معمولا مشابه است. علت نپذیرفتن شما احتمالا مطلوب نبودن سطح دانشگاه یا استاد مذکور بوده. چرا منتش را سر استادت می ذاری؟
7- طبق گفته های خودت استادت تا اینجای کار منصف بوده. تو یک چشمه هایی بهش نشون دادی، از جمله این که " هی من یه درخواست کار از یه استاد خارجی دارم " دقت کن که حتی نمی گی من درخواست دادم اونها پذیرفتن. میگی اون از من درخواست کار کرده، بعد می ایی می گی اسم من را بذار اول و ... استاد هم حالا داره جوابت را می ده. "دفاع کردی و مقاله هات را نوشتی دیگه با من کار نداری حالا دم درآوردی؟"
حس مورد سواستفاده واقع شدن حس بدیه. یه استاد با تجربه و زحمت کشیده، ببینه یه دانشجو داره باهاش اینطوری بازی می کنه حتما مثل شیر زخمی می شه.
8- راستش من مساله را خیلی پیچیده نمی بینم. شما دفاعت را که کردی. یکی از کارها هم که صد درصد مال خودت است. بفرست یه جا چاپ بشه. کار دوم و بقیه هم که صد در صد مال خودت نیست. بکش کنار و بذار کارش را بکنه دیگه. مگه نمی خوای از این جهنم راحت بشی؟ از فردا دیگه نرو. تمام.
9- پذیرش هم ربط چندانی به توصیه نامه نداره. شااید یک درخواست کلاسیک و فرمالیته باشه. ولی تا حالا کسی توصیه نامه نداشته که استادش توش بنویسه " فلانی دانشجوی بدیه یا ....". همه و همه جای دنیا می دونن که توصیه نامه ها اکثرا فرمالیته است. اهمیت چندانی هم در پذیرش نداره. من این را از منابع زیادی شنیدم. مهم پروپوزال شما و کارهای قبلیتون است. توصیه نامه را از مشاورت می گیری. از یکی از اساتیدی که باهاش درس داشتی یا یک کار پژوهشی دیگه کردی می گیری. زیاد مهم نیست.
نگرانی شما دقیقا چیست؟ توصیه نامه؟ اول یا دوم بودن اسمتون توی مقالاتی که خودت هم می گی سهم عمده اش مال استاد بوده؟ از دست دادن رابطه ای که ممکنه هنوز به دردت بخوره و تا آخرین لحطه می خوای حفظش کننی و وقتی مطمئن شدی که داری می ری، تمام؟
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط پیدا
1- تناقض دو جمله بالا
2- جواب علامت سوال
3- حس نوعی سواستفاده از رابطه ی مذکور. تا زمانی که ایران هستم رابطه باشد تا منافع من هم برقرار باشد.
4- جایی به بالهای صداقت گفتی که به من ربطی نداره که نصف شب به مرد نامحرم اس ام اس می زنم و تا 4 صبح بحث می کنیم و ... به کی ربط داره؟
وقتی ساعت دو نصف شب زنگ می زنی به ایشون و اعتراض می کنه که الان چه وقت زنگ زدنه، یعنی چی؟ با اس ام اس ادامه می ده اما با تلفن نه. یعنی اینکه زنگ و صحبت با شما براش مشکل خانوادگی ایجاد می کنه. کما اینکه شب بعدش گفتی که بهم گفته بود زنگ نزنم و 17- 18 تا اس ام اس دادیم. من نمی دونم یه معذرت خواهی کاری 18 تا اس ام اس می خواد برای چی؟
یه خورده زیادی درگیر ماجرا نشدی؟
5- چرا پیشنهاد اون استاد را برای ادامه تحصیل رد کردی؟ یا پیشنهاد برات جالب نبود که منتش را سر استادت نذار
یا بخاطر استادت نرفتی که پس بحث نمی تونه کاری باشه و عاطفیه. دلیلی نداره که شما شرایط کاری بهتر را نپذیری.
6- پیشنهاد دکترا در زمینه کاری خودتون و استادتون بهتون شده و شما هم دنبال همین هستید. شرایط مالی این کارها هم معمولا مشابه است. علت نپذیرفتن شما احتمالا مطلوب نبودن سطح دانشگاه یا استاد مذکور بوده. چرا منتش را سر استادت می ذاری؟
7- طبق گفته های خودت استادت تا اینجای کار منصف بوده. تو یک چشمه هایی بهش نشون دادی، از جمله این که " هی من یه درخواست کار از یه استاد خارجی دارم " دقت کن که حتی نمی گی من درخواست دادم اونها پذیرفتن. میگی اون از من درخواست کار کرده، بعد می ایی می گی اسم من را بذار اول و ... استاد هم حالا داره جوابت را می ده. "دفاع کردی و مقاله هات را نوشتی دیگه با من کار نداری حالا دم درآوردی؟"
حس مورد سواستفاده واقع شدن حس بدیه. یه استاد با تجربه و زحمت کشیده، ببینه یه دانشجو داره باهاش اینطوری بازی می کنه حتما مثل شیر زخمی می شه.
8- راستش من مساله را خیلی پیچیده نمی بینم. شما دفاعت را که کردی. یکی از کارها هم که صد درصد مال خودت است. بفرست یه جا چاپ بشه. کار دوم و بقیه هم که صد در صد مال خودت نیست. بکش کنار و بذار کارش را بکنه دیگه. مگه نمی خوای از این جهنم راحت بشی؟ از فردا دیگه نرو. تمام.
9- پذیرش هم ربط چندانی به توصیه نامه نداره. شااید یک درخواست کلاسیک و فرمالیته باشه. ولی تا حالا کسی توصیه نامه نداشته که استادش توش بنویسه " فلانی دانشجوی بدیه یا ....". همه و همه جای دنیا می دونن که توصیه نامه ها اکثرا فرمالیته است. اهمیت چندانی هم در پذیرش نداره. من این را از منابع زیادی شنیدم. مهم پروپوزال شما و کارهای قبلیتون است. توصیه نامه را از مشاورت می گیری. از یکی از اساتیدی که باهاش درس داشتی یا یک کار پژوهشی دیگه کردی می گیری. زیاد مهم نیست.
نگرانی شما دقیقا چیست؟ توصیه نامه؟ اول یا دوم بودن اسمتون توی مقالاتی که خودت هم می گی سهم عمده اش مال استاد بوده؟ از دست دادن رابطه ای که ممکنه هنوز به دردت بخوره و تا آخرین لحطه می خوای حفظش کننی و وقتی مطمئن شدی که داری می ری، تمام؟
ممنون پیدا جان. من روزی که این پست رو گذاشتم یه کم از دست استادم ناراحت و عصبانی بودم و احساس می کردم دیگه نمی خوام باهاش کار کنم و برای قطع ارتباط فقط به منافعم که به خطر می افته فکر می کردم. اما الان که عصبانیتم فروکش کرده می بینم که نه. ته دلم این نیست. من دوست دارم باهاش کار کنم. البته می دونم رابطه ما یک رابطه ای خواهد شد که دوبار زخم خورده و شاید هیچ وقت مثل قدیما نشه اما من دوست دارم برای بهتر شدنش تلاش کنم. علت تناقضاتم این بود.
بعدش هم اول استادم شروع کرد به من اس ام اس دادن. و 17-18 نه و شاید 6-7. البته 6-7 اس ام اس طولانی. خب من آتیشی شدنش رو حس کردم و دلم می خواست عصبانیتشو آروم کنم. اما متاسفانه جواب معکوس داد. قبول دارم اشتباه کردم. نباید تصفه شب اس ام اس دادن رو کش می دادم. اگه می گذاشتم صبح جوابشو می دادم حتما آروم تر شده بود و منطقی تر هم صحبت می کرد. کار هم به اینجا بیخ پیدا نمی کرد.
علت نپذیرفتنم این بود که خیلی کشوری که پیشنهادش بهم شده بود رو دوست نداشتم. از لحاظ ساپورت مالی هم به اندازه کشورهایی که من مدنظرم هست ساپورت نمی کردن. البته دانشگاه خوبی بود. بعدها استاد خودم هم بهم گفت که تو لیاقت خیلی بهتر از این استاد رو داری. (خب من رزومه استاد رو به استاد خودم نشون ادم و ازش خواستم راهنمایی ام کنه) اما من هیچوقت سر استادم منت نگذاشتم که من به خاطر شما نرفتم. هیچوقت. اون موقع که با هم دعوا کرده بودیم بهش گفتم که اگه شما بگید نرو حرفتونو قبول می کنم. چون تو اون شرایط می دونستم اون هیچوقت بد من رو نمی خواد. اما اون هیچوقت چنین چیزی نگفت و من خودم منصرف شدم. و هیچوقت هم منتی نبوده که بخوام بهش بگم من به خاطر شما نرفتم. (ناگفته نماند که اون استاد بهم گفت هر وقت خواستی میتونی با من هماهنگ کنی و برای پذیرش اقدام کنی. یعنی حتی اگه الان اراده کنم هنوز راه جلوی پام بازه)
الان که آروم شدم نگرانی من از تمام شدن رابطه ام با استادم است. ربطی به منافعم هم نداره. (اون موقع که عصبانی بودم فقط به منافعم فکر می کردم.) من کار کردن با استاد را از ته دل دوست داشتم و دلم نمی خواد این رابطه کات بشه. کما این که قدیما می گفت تو از ایران هم بری ما همچنان با هم کار می کنیم و من راضی و خوشحال بودم. الان مشاور من که کشور دیگه ای استاده، قبلا که ایران بوده با استاد من کار می کردن. و الانم که سالهاست اونوره هنوز با هم کار می کنن. منم دوست داشتم این طوری باشه.
قبل از دعوای اول انقدرررررر رابطه ما با هم خوب بود که حتی من فکر می کردم اگه برم یه کشور دیگه و استادای اونجا نتونن انتظار منو از یه استاد مثل استاد خودم برآورده کنن، اونوقت خیلی برام سخت خواهد بود. اما همیشه دلم رو به این خوش می کردم که خب ما که رابطمون رو کات نمی کنیم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
سلام دلسوخته...
اول قبل از اینکه حرفم رو بزنم چرا اسم دلسوخته رو انتخاب کردی آخه دختر جان! دلسوخته اسم خوبی نیست، خودش یه کلمه منفی است و یه حس منفی رو القا می کنه... کاش یه اسم دیگه انتخاب کنی بگی مدیرای سایت اسمت رو عوض کنن....
بعدش هم اولا از اسباب کشی خسته نباشین، بعدا بهت تبریک میگم امشب قطعا فکرت از دیشب راحت تره، همین قدم خیلی بزرگی بود که با استادت تماس گرفتی و باهاش حرف زدی :104: آفرین
اصلاً هم نگران این نباش که استادت مبادا تصمیم بگیره و بهت بگه که دیگه نمی خواد باهاش کار کنی، این مقالات خودته و خودت تا اینجا اوردیشون، و بعید است که بگه که نمی خواد دیگه روشون کار کنی. البته متن ایمیل رو یه کم خوب تنظیم کن بنویس تو این روزهایی که گذشته خیلی فکر کردی و از حرفی که زدی و برخوردایی که اون شب داشتی پشیمونی و قدر زحمات استادت رو خیلی خوب می دونی و حتی می تونی قول بدی که بهتر از گذشته کار خواهی کرد... ولی این جمله خوبیه که بنویسی اگر که استادت تصمیم بگیره که تو کار نکنی باهاش دیگه، تو تبعیت می کنی...
خیالت راحت باشه اون هیچ وقت چنین حرفی نمیزنه... برات آرزوی موفقیت دارم. یه کم به خودت استراحت فکری بده...
ممنون ستاره جان. آخه اون موقع دلم خیلی سوخته بود واسه همین این اسم رو انتخاب کردم. الان نمیدونم چجوری باید به مدیرای سایت بگم اسمم رو عوض کنن.
آره امروز خیلی آروم ترم. مطمئنا استادم هم آروم تر بود که جواب تلفنم رو داد. وگرنه با اون وضعی که اون شب به وجود اومده بود اگه آروم نشده بود اصلا جوابمو نمی داد.
مرسی از پیشنهاداتت برای تنظیم ایمیل. حتما ازشون استفاده می کنم
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام دلسوخته جان
به نظر من الان که باهاش تلفنی صحبت کردی در ایمیلت کلا حرفی از ماجراهای پیش آمده نزن. فقط حرف از مقالت بزن دیگه هم نگو اگر میخوای جدا کار کنیم.فقط سعی کن ایمیلت با احترام زیاد توام باشه و آخرش هم یک تشکر صمیمانه و منتظر جواب ایمیلت بمون.فعلا باهاش تماس نگیر تا معذرت خواهی هایی که قبلا کردی رو با خودش مرور کنه و بپذیره...
موفق باشی
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نگین جان من ایمیلی که توش درباره مقاله حرف زده بودم (یعنی همون که گفته بود هر چی تو جلسه میخوای بگی رو ایمیل کن) امروز بهش فرستادم اما هیچ حرفی راجع به اتفاقاتی که افتاد توش نزدم. خیلی عادی مطالبی که می خواستم رو نوشتم و ایمیل کردم. نمی خواستم تو این ایمیل حرفی بزنم که احساس کنه دعوامون رو نحوه کارکردنم تأثیر گذاشته. یعنی یه جورایی می خواستم بحث کار روی این مقاله رو از بحث دعوا جدا نگه دارم.
حالا فعلا چند روز صبر می کنم تا ببینم چی پیش میاد. اما فکر می کنم فرستادن اون ایمیل بد نباشه. حداقل حرفای دلمو بهش زدم و مثل بغض تو گلوم نمی مونه.
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
دل سوخته جان
من استادت رو نمیشناسم ولی شما یک بار باهاش تماس داشتی به نظرم اگر لازم میدیدی باید همون موقع باهاش صحبت میکردی الان یه مقدار لوث شده ضمنا به اندازه کافی معدرت خواستی اون اگه میخواست باهات برخورد کنه که جواب تلفنت رو نمیداد.
به نظر من ببین جواب ایمیلت رو چی میده بعد تصمیم بگیر چه کار کنی.توی این فاصله فقط صبر کن ولی هر وقت رفتی پیشش با احترام باهاش برخورد کن.
اگر هم دیگه خواستی کار جدیدی بکنی از اولش بپرس با چه شرایطی تا بفهمی کجای کاری.جنگ اول به از صلح آخر...
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
من بر خلاف نظر دوست عزیزم نگین و با توجه به شناختی که از استادم داشتم و می دونستم شاید دیگه نبینمش یا اگه همین جوری پیش بره حتی تلفنی هم دیگه صحبت نکنیم، اون ایمیل رو دیروز براش فرستادم.
توش از همه زحمت هاش تشکر کردم. براش توضیح دادم که اون حرفی که زدم رو تحت شرایط تنش عصبی گفتم و بعدش پشیمون شدم. بهش گفتم که قبول دارم اشتباه کردم و میدونم که نقش اون تو مقاله اول خیلی پر رنگ تر از من بوده. گفتم قدر زحماتشو می دونم. آخرش هم گفتم با وجودی که خیلی دوست دارم باهاش کار کنم اما تابع هر تصمیمی که بگیره هستم. البته خلاصه حرفامو اینجا گفتم. ایمیلش خیلی طولانی بود.
تا شب هیچ خبری نبود. شب بهم اس ام اس زد که کی نمونه ها به دستم می رسونی (نمونه هایی که من برای پروژه ام روش کار می کردم را استادم در اختیارم قرار داده بود)
سری قبل هم که دعوامون شد و اون می خواست کلا ارتباطشو با من قطع کنه بهم گفته بود نمونهها رو بیار و من براش برده بودم. اما بعد که دوباره دعوا فیصله پیدا کرد بهم داد برای چند تا آزمایش و هنوز دستم مونده بود.
دیشب در جواب اس ام اس اش گفتم هر وقت شما بگید براتون میارم. (می دونم می خواست با این کارش به من نشون بده که تحت تأثیر ایمیلم قرار نگرفته. مطمئن بودم همچین برخوردی خواهد داشت. خیلی براش مهمه که به من نشون بده تحت تأثیر این حرفام نیست. یعنی کلا آدم بدبینیه. فکر میکنه همه می خوان ازش سو استفاده کنن مگر این که خلافش ثابت بشه. و همون جور که گفته بودم از پاچه خواری و تعریف کردن خوشش نمیاد چون در نظر اول فکر میکنه واسه اینه که نظرشو جلب کنن و ازش سواستفاده کنن)
خلاصه همون جور که انتظار داشتم با همین دیدگاه، دیشب اون اس ام اس رو برام فرستاد. حس می کنم حتی می خواست عکس العمل من رو ببینه و محک بزنه که چقدر حرفای تو ایمیلم حقیقت داره. یعنی مثلا اگه نشونه هایی از قطع رابطه نشون بده من شروع میکنم به مخالفت یا قبول می کنم. همون جور که تو ایمیلم هم گفتم تابع تصمیمشم.
وقتی من گفتم هر وقت بگید براتون میارم جواب داد شنبه ببر بده به فلانی (یه دانشجوی دیگه که الان باهاش در ارتباطه) که بده به من. این حرفش یعنی دیگه نمی خوام ببینمت. حتی برای گرفتن نمونه ها. (تو دعوای قبلی وقتی برای دادن نمونه ها رفتم پیشش بی اختیار کلی گریه کرده بودم و ازش خواسته بودم که رابطه رو قطع نکنه. با این که ایندفعه این اتفاق نمی افتاد اما شاید به خاطر همین نخواسته دوباره منو ببینه)
من در جواب ایمیلش خیلی عادی گفتم باشه. می برم بهش می دم.
بعد از چند دقیقه دوباره اس ام اس زد که منظور حرفش این بود که خاله زنک بازی در نیاری و ماجرا رو برای اون دانشجو تعریف کنی. منم جواب دادم که فقط نمونه ها رو می دم بهش و بر می گردم. (با این که کاملا میدونه من اصلا روحیه ام این شکلی نیست و تعریف نخواهم کرد. می دونست که حتی سر دعوای قبل که منو واقعا داغون کرد، کارم دو بار به بیمارستان کشید اما حتی نگذاشتم مامان و بابام چیزی بفهمن. دیشب حس می کردم مخصوصا داره اینو میگه که من لجم در بیاد و بگم من این جور آدم نیستم. چون همیشه وقتی از این حرف ها میزنه من شروع میکنم به جبهه گیری و میگم که من این جور آدم نیستم و چرا به من اعتماد ندارید و از این حرفها)
در جواب اس ام اسم دیگه چیزی نگفت.
نمی دونم شاید من دارم اشتباه فکر می کنم. ولی همش احساس می کنم دیروز دلش می خواست هی موضوع رو کش بده تا ببینه من دوباره شروع می کنم به خواهش برای ادامه رابطه یا نه. یه جورایی دلش می خواست من التماسش کنم. یا این که می خواست صحت حرفام تو ایمیل رو امتحان کنه.
شایدم این جوری نباشه و واقعا می خواد قطع ارتباط کامل کنه و دیگه نمی خواد منو به هیچ وجه ببینه که یک وقت تحت تأثیر قرار بگیره و از تصمیمش برگرده
فعلا باید منتظر بمونم ببینم چی پیش میاد. نمونه ها رو به اون یکی دانشجو بدم و دیگه کاری نداشته باشم.
رویه ای که اون در پیش گرفته کاملا مثل دعوای قبلیه. اما رویه من کاملا فرق کرده.
حرکاتی که اون داره انجام میده کاملا برای من قابل پیش بینیه. اما من سری قبل هر روز بهش زنگ می زدم. گریه می کردم. می خواستم ازش که رابطه رو قطع نکنه. ناراحت بودم که چرا دیگه مثل قبل به من اعتماد نداره و سعی داشتم با اصرار بهش بقوبولونم که آدم قابل اعتمادیم و داره در موردم اشتباه میکنه. (یادم نمیاد قبلا گفتم یا نه، ما خیلی خیلی به هم اعتماد داشتیم و اون همیشه این رو به من می گفت)
اما تو دعوای الان به غیر از شب اول که من هی اس ام اس رو کش دادم و سعی کردم راضیش کنم تصمیمشو عوض کنه دیگه بقیه رفتارم فرق کرده. دیگه خواهش و التماسش نکردم.
نمی دونم چی پیش خواهد اومد ... فعلا باید صبر کنم
-
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
بله ! گذشت زمان همه چیز رو مشخص میکنه ...
گریه و التماس اونم برای غریبه (حتی اگه استادتون باشه ) به نظرم نشانه ضعف هست و اینکه اجازه میدین هرجور که خودش صلاح میدونه باهاتون رفتار کنه .
خوشحالم که تو نحوه ارتباطتون تجدید نظر کردین.
موفق باشین