"چطور به شوهرم بفهمونم که خطوط قرمز زندگیمون رو رعایت کنه؟!"

فکر می کنم همه دوستان همدردی در جریان مشکل من و شوهرم باشند!!!
تا پای طلاق رفتم، ولی خوب ...

شوهرم به شدت وقیح شده، حتی جلوی روم هم مراعات نمی کنه!
کافیه یه زنی جلوی روش قرار بگیره که زود وا بده...
پسرم رو یه جا برای چکاپ دکتر می برم، یه منشی داره، خیلی سالم نیست.
شوهرم از اون اول جلوی روم نسبت به این خانم یه واکنش هایی داشت که به روم نمی اوردم.
آخرین باری که رفتیم اونجا، دیگه خود خانم هم تمام ملاحظات رو کنار گذاشته بود و جلوی من عاشقانه به شوهرم نگاه می کرد. (روبروش ایستاد و یه مدت طولانی همین جوری ظل زد تو چشم شوهرم!)

باورتون میشه شوهرم هم خیلی واضح دچار شهوت شدنش رو نشون داد! (خیلی واضح!!!!!!!)

خونه اومدیم بهم میگه چیه غرورت شکست؟!

اون موقع هیچی نگفتم. بعدش باهاش حرف زدم.
چرت و پرت تحویلم داد.
شوهرم عین اون افرادیه که خوب بالای منبر می ره ولی یه درصد هم به خطابه های خودش عمل نمی کنه!
تو حرفام قاطعیت نداشتم.
نمی دونم چی کار کنم.
تازه خوشش اومده!

دارم دیوونه میشم. حالم ازش داره بهم می خوره.
خشم ونفرتم رو نمی تونم مهار کنم.

چقدر حرمت ها در زندگی شما شکسته هست .حالا که تصمیم به ادامه زندگی گرفتین کمی صبور تر باشید .مشکلات یک شبه درست نشدن و توقع نداشته باشید که یک شبه هم حل بشن.در اینطور مواقع بهتر هست خودتان را به ندیدن و ندانستن بزنید .بحث و جدل حریم ها را پاره تر می کند .شما که مدام با شوهرت نیستی که بدانی چه کارهایی می کند .مدتی تمرکزت را بگذار روی پسرت و خودت و نقش خودت را در این مورد به خوبی ایفاکن و نسبت به کارهای شوهرت بی تفاوت باش .گذشت زمان قرص درمان بسیاری از مشکل هاست.بی تفاوت و صبور.همین

سلام بلو اسکای عزیز

کمی آروم باش...درک میکنم که خیلی ناراحتی و تقریبا میشه گفت برای یه زن یکی از دردناک ترین مسائل زندگیش همین نوع نگاه همسرش به زنای دیگه است.

مطمئن باش با خشم و نفرت نمیتونی کمکی به حل مشکلات کنی و بدتر از اون کار رو سخت تر میکنی..


اما خانومی حتما این زندگی ارزششو داشته که با وجود مشکلاتی که داشتید و دارید ترجیح دادین سر پا نگهش دارید.

چند سوال؟

همسرت جدیدا اینجوری شده؟

چطور موضوع رو باهاش مطرح کردی؟

احساس بد خودت رو بابت این موضوع بهش انتقال دادی یا نه؟

اون اشتباه بودن رفتار خودش رو پذیرفت یا نه؟

اگر نه، چه توجیحی داشت؟

عزیزم چرا از یک نگاه همسرت و تغییر حالتش اینطور به هم میریزی و سراسر خشم میشی؟
آیا این خشم از علاقت به همسرت ناشی میشه؟
ای کاش حساسیتت رو به طور واضح نشون نمی دادی تا حریمی ریخته نشه.

نمیفهمم چرا انقدر برای زنها نگاه شوهرانشون به بقیه مهمه؟

من و شوهرم هر دو دو انسانیم و تنها کنار هم قرار گرفتیم تا موفق تر باشیم
خیلی خوبه که مراقب هم باشیم
اما اگه شوهرتون داره عزت انسانی خودش و زیر سوال یبره
شما هم نباید عین کار اونو تکرار کنید :72:

بلو اسکای عزیز

عنوان تاپیکت کلی و مبهمه ، عزیز جان از شمای پیشکسوت دیگه انتظار نداریم چنین عنوانهایی را انتخاب کنی . لطفاً عنوانی گویای دقیق نوع راهنمایی که میخواهی را ارسال کن که جایگزین شود . می دانی که تأکید شده دوستان به تاپیکهایی با این عنوانها راهنمایی ندهند !!


.

عزیزم مطمئنی که شما بخاطر حساسیت بیش از حدت نیست که فکر میکنی شوهرت با منظور به خانمی نگاه میکنه؟
شاید اون خانم مشکل داشته که اومده به شوهر شما ظل زده. مگه شوهر شما چه جوری رفتار کرده که دچار شهوت شدنش رو نشان داده؟؟
بخاطر همینکار این خانم دچار غرور شده شاید بنده خدا خود شوهر شما کارخاصی نکرده، آخه کلا آدمها اینطوری هستن وقتی کسی بهشون توجه نشون میده دچار غرور میشن، خب شوهر شما هم یک انسان هست.

فکر می کنم یکم منظورم رو ناواضح گفتم!

- اون خانم برای یه مدت طولانی ایستاد جلوی شوهرم و ظل زد به چشمهای شوهرم.
- اینکه چطور فهمیدم شوهرم دچار شهوت شده، توضیح و تفسیرش در مقوله این سایت نمی گنجه. فقط قبول کنید که یه زن این حالت شوهرش رو خوب می تونه تشخیص بده.
- شوهرم تو خونه به من گفت که غرورت شکست. (نه اینکه اون خانم دچار غرور بشه) و البته مسلمه که وقتی یه مرد جلوی جمع به نگاه یه خانم معلوم الحال جواب مثبت بده، غرور همسر اون مرد می شکنه.
===================================

ببینید من سعی کردم خودم رو به نفهمی بزنم، چون چندین بار من و همسرم اونجا رفتیم و من عکس العملهای ایندو رو به هم می دیدم.
اما وقتی یه چیزی از حد بگذره و فرد خودش رو بی تفاوت نشون بده، یعنی اینکه این عمل در منظرش زشت نیست و طرف می تونه تکرارش کنه. اگه این اتفاق رو من دبدون اطلاع شوهرم متوجه می شدم، می شد خودم رو به نفهمی بزنم ولی وقتی جلوم اتفاق می افته، مجبوری واکنش نشون بدی!

=====================================

شوهرم چند وقت بود که مدام می گفت بیرون خیلی بد شده، باید مواظب شوهرت باشی!
یا می گفت که فلان کس که رفته با وجود زنش، یه زن دیگه گرفته و زن اولش رو طلاق داده خوب کاری کرده!
یا می گفت که ممکنه اون اتفاق که برات گفتم (بعد عقد بهم گفت که من از خانمی خواستم که زن صیغه ام بشه)، باز برام بیفته!

این مورد آخر رو برای مشاورم که گفتم، گفت باید سرش داد می زدی و اصلا کوتاه نمی یومدیو


خوب این حرفها و این رفتارها همش زیرپا گذاشتن خطوط قرمز زندگیه و من نمی تونم تحمل کنم و نباید باشه.
اما نمی تونم و نمی دونم چجوری قاطعانه برخورد کنم.
نمی تونم بفهمم چی تو ذهنشه که داره این کارها رو می کنه!
فقط نباید بکنه و من نمی دونم چطور برخورد کنم!

عزیزم خیلی سخته خیییییییییلیییییییییییییی ی و تا کسی همچین مشکلی رو تو زندگیش تجربه نکرده باشه نمیتونه از احساست باخبر باشه.
نمیتونم بهت راهکار ارائه بدم چون خودم کم و بیش با همسرم درگیر چنین موضوعاتی هستم اما تنها میتونم بهت بگم با مطرح کردن موضوع با همسر فقط پرده های حیا بینتون دریده میشه و همسرتون رو تو انجام اعمالش آزادتر میکنه. چون دیگه ترسی برای اینکه شما موضوع رو بفهمید نداره. و این یعنی همون وقاحتی که شما بهش اشاره کردید!

سلام بلو اسکای عزیز
وقتی همسرت می خواد یه چیزایی رو بهت بفمونه در واقع می خواد بهت بگه داری برام یه جایی کم می ذاری
بلو اسکای مطمئنی همه نیازهاشو بر طرف می کنی
مطمئنی بهش محبت می کنی
مطمئنی نیازهای جنسیشو اونجور که اون می خواد برطرف می کنی
مطمئنی که همه چیز تمامی براش

یا فقط شدی یه خانوم لجباز و بد اخلاق و مچ بگیر و .......... براش
یا شدی فقط یه مادر برای کوچولوت و یادت رفته که قبلا از اینکه مامان باشی باید یه همسر همه چی تمام برای آقای همسر باشی

ببین اقلیما جون من بعد از اینکه تصمیم به طلاق از شوهرم گفتم، رفتم پیش مشاور
چندین جلسه، چیشتر از 200 هزار تومن خرج کردم (تعداد جلسات رو می خوام خاطرنشان کنم)
شوهرم هم چند جلسه اومد
می خواستم با کمک یه مشاور این چیزها رو بفهمم
حتی به وضوح مسائل جنسی رو هم به مشاور گفتم که شاید شوهرم از من ارضا ننمی شه، مشاور هم جلوی روم ازش پرسید و شوهرم گفت نه من تو این زمینه مشکلی ندارم.
بعد اینهمه جلسه من اصلا نفهمیدم شوهرم چشه!

بعدشم الان مدتیه شوهرم مدام داره به من گیر میده و از همه چیز ایراد می گیره!

از خودش می پرسم چته؟ کار به دعوا می کشه!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

فقط یه چیزی رو می دونم
شوهرم یه مادر حسود و ام الفساد داره که معلم شوهرم تو این زمینه هاست.

خواسته مادر شوهرم برای اینکه دست از سر آزار روحی من برداره:
من برم سر کار
مادر من بچه ام رو نگهداره
حقوقم رو تمام و کمال بدم به شوهرم
شوهرم دربست در اختیار اون باشه
در انتها اگه چیزی از پول و وقت شوهرم باقی موند، به من برسه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

بلو اسکای عزیز

عنوان تاپیکت کلی و مبهمه ، عزیز جان از شمای پیشکسوت دیگه انتظار نداریم چنین عنوانهایی را انتخاب کنی . لطفاً عنوانی گویای دقیق نوع راهنمایی که میخواهی را ارسال کن که جایگزین شود . می دانی که تأکید شده دوستان به تاپیکهایی با این عنوانها راهنمایی ندهند !!


.

---

سلام دوستای عزیز چرا همش میگید شاید خانوم واسه شوهرش کم میذاره؟ چرا همش میگین احتمال زیاد مقصر خود خانومه که به نیازای شوهر جواب نمیده یا کنکاش میکنه؟ مگه خانوم فقط برای خدمت به این مردان آفریده شده؟ چرا به آقایون نمیگین که یه کم اون چشمای هیزشون رو کنترل کنن همش چشمشون دنبال این و اون نباشن.چرا آقایون هیچ وقت چشمشون سیر نمیشه؟؟؟البته منظورم بعضی از آقایونه. بیچاره خانوم دیگه چیکار کنه هی خودشو عوض کنه رفتاراشو تغییر بده ولی باز عکس العملی نبینه و بار دیگه یه طور دیگه رفتار کنه و بعدش از دوستاش نظر بگیره و اجرا کنه و بعدش بره پیش مشاور و روانشناس و باز عکس العملی نبینه و.... تا کی خانوم باید بشه بازیچه دست چنین آقایونی؟؟تا کی باید کوتاه بیاد و ببخشه و باز هم ببخشه و...وبرای بار هزارم هم ببخشه؟؟؟؟ چرا یک بار نمیگین که خانوم تلاش بیهوده نکن بر حسب تجربیات چندین ساله و بر حسب اتفاقات مشابه چنین مردانی درست نمیشن که نمیشن تا خانوم هم تکلیفشو بدونه که یا همینجوری تحملش کنه و قبولش کنه و یا یک بار قیدشو بزنه. همش میگین خانوم تو باید خودتو به آب و آتیش بزنی تا این درست بشه.آخه به من چه ؟مگه من مسئول رفتاراشم؟؟

امروز شوهرم گفت که فردا بچه رو ببریم برای چکاپ (دوباره نوت چکاپشه)
گفت پیش کدوم دکتر ببریمش؟

نمی دونم بریم همونجا و اگه رفتارشون تکرار شد، قاطعانه برخورد کنم؟ می ترسم شوهرم جلوی اون خانم و جمعیت منو پس بزنه!

دکتر رو عوضض کنم؟ اینجوری صورت مساله فقط پاک میشه!

یه چیزی هم به ذهنم رسیده که اونجا که رفتیم، بگم به شوهرم که منشی جدیدت خیلی خوبه و عوضش نکن. یعنی اینکه من اینجوری فکر کردم که تمام اون علائم بخاطر این بوده که شوهرم اون رو بعنوان منشیش محک می زده!

واقعا نمی دونم چه کنم؟
چقدر از شوهرم منزجر شدم!

سلام

خودتون هم ميدونيد كه عوض كردن دكتر پاك كردن صورت مساله است و همسرتون احتياجي نداره براي ارتباط احتمالي با اون خانم حتما با شما بره دكتر

من فقط توصيه ميكنم اگه تصميم داريد زندگي كنيد واسه خودتون زندگي كنيد, همين

اين افكار فقط شمارو ازار ميده و كاري هم از شما برنمياد

نميتونيد هميشه كنترلش كنيد

اما ميتونيد خودتون باشيد و به بچه اي فكر كنيد كه تو اين فضا داره رشد ميكنه

فقط حواستون باشه حرمتها بيشتر شكسته نشه

آخرین باری که رفتیم دکتر، حرف پیش اوردم و اون خانم منشی رو با منشی خود شوهرم مقایسه کردم که یعنی شوهرم به اون خانم به عنوان یه کیسی برای منشی گری خودش نگاه می کنه!
شوهرم هم حسابی حالم رو گرفت و جلوی همه از اون خانم منشی دفاع کرد..............
بیرون هم که رفتیم یه دعوای لفظی حسابی بینمون شد!
و قرار شد دیگه نریم اونجا.

خوب این مورد دیگه جایی برای ادامه بیشتر
اما شوهر من از عمد و با تشویق مادرش داره اینکارها رو می کنه، و اگه خیلی ادامه بده ممکنه یکی مثل این خانم منشی چراغ سبز نشون بده و شوهرکم هم نتونه نفسش رو کنترل کنه و ...

اگه دوستان راهنمایی به ذهنشون میرسه خواهشا در این تاپیک زیر زحمت بکشن؛
http://www.hamdardi.net/thread-23266.html