به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 33
  1. #1
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    بعد از ازدواج همسرم گفت که تو دوران مجردی از خانمی تقاضا کرده بود که همسر صیغه ایش بشه و اون خانم نپذیرفته و به دنبال ازدواج دائم بوده!
    این حرف رو که شنیدم از جهات مختلف خیلی بهم ریختم، یک جنبه اش این بود که دیدم همسرم به راحتی می تونه چنین تقاضایی رو با یه خانم در میون بگذاره!

    چند وقت پیش سر پاره ای مسائل که با هم داشتیم، بهم مستقیم گفت که اون جریان گذشته ممکنه دوباره تکرار بشه!

    حسابی آب پاکی رو ریخت رو دستم.

    از اون روز دیگه زندگیم رو حریم شخصیم نمی دونم. دست و دلم به هیچ تلاشی برای ارتقا زندگیمون نمی ره. برای اینکه این زندگی رو متعلق به خودم و همسرم و بچه ام دیگه نمی دونم. بقول خود همسرم زندگی دقیقا مثل یه مغازه ست که دوتا شریک دارن باهم اداره ش می کنند.
    مادامی یه شریک می تونه از منافع شخصی اش بگذره و برای پیشرفت مغازه ازخودگذشتگی کنه، که مطمئن باشه نتیجه زحماتش در آینده متوجه خودش میشه و یه نفر یهو از راه نمی رسه تا از نتیجه زحمات تو بهره ببره. حتی اگه این زحمت منحصر بشه به قناعت کردن.
    از اون موقع مدام بخودم میگن بزار بیشتر بیشتر برای شوهرم خرج تراشی کنم. مشکلات زندگی رو بهش منتقل کنم و ... خلاصه به قول قدیمیها بگه یکیش اینهمه دغدذغه داره، ببین دوتا بخوان بشن چی می شه!


    این یه بعدش بود. بعد دیگه عدم امنیت من، مربوط میشه به مسائل جنسی. دلم می خواد شوهرم و همه جسمش متعلق بخودم باشه. دوست ندارم دست خورده دیگری باشه. از وقتی شوهرم این حرف رو بهم زده دیگه از کنارش بودن لذت نمی برم. مدام فکر می کنم که ممکنه هر عضو بدن شوهرم دست خورده یکی دیگه بوده باشه و با ان فکر باشه، ناخواسته ازش منزجر میشم. (دقیقا حال کسی رو دارم که می خواد با مسواک دیگری، مسواک بزنه)!
    همین حسم باعث میشه که نتونم نیاز شوهرم رو هم برآورده کنم!

    خلاصه اینکه هر روز مصمم تر میشم که این زندگی رو زودتر تموم کنم و از اینهمه آشفتگی روحی و ترس و ناامنی خودم و ذهنم و روحم رو آزاد کنم!

  2. 3 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (یکشنبه 11 تیر 91)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 بهمن 91 [ 00:56]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    نوشته ها
    200
    امتیاز
    919
    سطح
    16
    Points: 919, Level: 16
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 81
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    562

    تشکرشده 568 در 180 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    سلام.ایا وقتی همسرتون این حرفو زدن وسط مشاجره بود یابحث جدی بود؟بالاخره وسط دعوا شیرینی که پخش نمیکنن.نباید چیزی باعث متزلزل شدن جایگاه شما تو زندگی بشه.شما با قدرت زنانگیتون میتونید شرایط رو کنترل کنین با فاصله گرفتن وبا براورده نکردن یک سری نیازهای همسرتون ایشون رو دو دستی تقدیم دیگران نکنین.

  4. 2 کاربر از پست مفید هیام تشکرکرده اند .

    هیام (شنبه 10 تیر 91)

  5. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array

    RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    بلو اسکای عزیزم سلام.

    راستش وقتی دیدم تو تاپیک اقای ایمانی چقد ناراحت بودی حدس زدم پاییه موضوع شخصی هم وسطه.

    بلو اسکای عزیزم من نظرشخصیمو میگم اونم در جایگاه یه ادم مجرد که خوب بلاخره حس زنانه داره.

    کاملا بهت حق میدم که ناراحت باشی اما باید ناراحتیت رو کنترل کنی.

    بعد از ازدواج همسرم گفت که تو دوران مجردی از خانمی تقاضا کرده بود که همسر صیغه ایش بشه و اون خانم نپذیرفته و به دنبال ازدواج دائم بوده!
    همسرت قبل ازدواج،قبل ازاینکه با شخص بلو اسکای اشنا بشه نیاز جنسی داشته،هنوزدختر مدنظرش که مناسب ازدواج دائم باشه رو هم پیدا نکرده بوده(خانوم بلو اسکای).نمیتونسته بصورت مجرد نیاز جنسیش رو کنترل کنه به جای اینکه دنبال دوستی با دخترا باشه،از در احساس وارد بشه و اونا رو به خودش وابسته کنه و بعد ازشون سوءاستفاده کنه و نیاز جنسیش رو برطرف کنه (کاری که خیلیا انجام میدن) خیلی صادقانه قصد و نیتش رو به اون خانوم گفته و بهش حق انتخاب داده.

    هرچند همسرت بی تجربگی کرده که این موضوع رو بهت گفته اما اینطوری فکر کن اولا شوهرت ادم سوءاستفاده گر نیست،دوما صادقه و ریگی به کفشش نیست،و سوما اون موقع که با تو اشنا نشده بوده.ضمنا همونطور که خودش گفته اون خانوم قبول نکرده پس دلیلی نداره فکر کنی تنش به تن کسی دیگه خورده.

    چند وقت پیش سر پاره ای مسائل که با هم داشتیم، بهم مستقیم گفت که اون جریان گذشته ممکنه دوباره تکرار بشه!
    من بیشتر حدس میزنم همسرت بلد نیست دلخوریاش رو مستقیم بهت بگه و از روش تهدید برای خالی کردن خودش و بروز ناراحتیش استفاده میکنه.

    خلاصه اینکه هر روز مصمم تر میشم که این زندگی رو زودتر تموم کنم و از اینهمه آشفتگی روحی و ترس و ناامنی خودم و ذهنم و روحم رو آزاد کنم!
    البته تصمیم برای ادامه یا پایان این زندگی با توئه اما من چندان با مثال همسرت موافق نیستم.دو تا شریک تجاری صرفا به منافع مالیشون توجه دارن اما زن و شوهر باید کمک حال همدیگه هم باشن.ممکنه یکی از زن و مرد خطا کنه یا به مشکل بخوره این قرار داد تجاری نیست که راحت فسخش بکنه بلکه باید بهش کمک کنه.

    بلو اسکای عزیزم از توقف فکر استفاده کن و به افکار منفی اجازه نده کنترل زندگیت رو دستت بگیرن چون ازقدیم گفتن از هر چی بترسی سرت میاد.
    با همدلی دنبال ریشه ناراحتی همسرت باش و سعی کن حلش کنی..اینکه ازش دوری کنی فقط مجال بیشتری میده تا زندگیتون سردتر بشه و فاصله بینتون بیشتر.اونوقت به خودت میای اما کار ازکار گذشته.

    با خونسردی باهاش صحبت کن و بدون متهم کردنش بگو ازاین مدل حرفا خوشت نمیاد و بهتره اگه ناراحتی داره بهت مستقیم بگه.البته این به شرط اینه که تو زمینه ای فراهم کرده باشی که بتونه با خاطرراحت حرفشو بزنه.

    موفق باشی


  6. 11 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (شنبه 10 تیر 91)

  7. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array

    RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    سلام دوست خوبم

    یادم میاد در تاپیکی شکایت علیه این داشتی که همسرت به زنهای دیگه نگاه میکنه و ....
    حالا خودت میگی به خاطر حرفهایی که زده نمیتونم اونجوری که لازمه در مسائل زناشویی باشم..

    دقت کن...انگار که افتادید در یک لوپ معیوب...:

    شما دلخور میشی از حرفهاش...فاصله میگری..ایشون چشم به زنهای دیگه داره...دوباره شما دلخور میشی...فاصله میگیری و ایشون بازم نگاهش منحرف میشه....

    سعی کن این لوپ رو بشکنی...با رسیدن زیاد به همسرت .

    چون داشتید دعوا میکردید و هردو عصبانی بودید همسرت سعی کرده از جمله ای استفاده کنه که نه تنها شما رو بلکه هر زنی رو به شدت میسوزونه

    از طرفی دوست خوبم یه هشدار هم بهت میدم:

    یه نکته ای رو هم برات در پیغام خصوصی میقرستم که جدی بگیرش.

    اینو بدون که عدم برطرف کردن نیازهای همسرت فقط و فقط به ضرر خودت تموم میشه.چون مهم ترین وظیفه زن در زندگی همینه.

    فکر هم نکن تموم کردن این زندگی باعث میشه شما یه زندگی دیگه ای رو شروع کنی و خوشبخت بشی.یا حتی اگر نخوای ازدواج هم کنی مشکلات یه زن مطلقه با یه بچه خیلی بیشتر از الان شما خواهد بود.

    و یه نکته دیگه اینکه اصلا اجازه نده که کارتون به مشاجره بکشه....چون در مشاجره و بحث خیلی حرمتها شکسته میشه.

    وقتی بحثی رو میخواد شروع کنه شما محل رو ترک کن...یا نشنیده بگیر...

    موفق باشی

  8. 11 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 18 تیر 91)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 اسفند 91 [ 18:19]
    تاریخ عضویت
    1390-5-16
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    1,779
    سطح
    24
    Points: 1,779, Level: 24
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    742

    تشکرشده 756 در 179 پست

    Rep Power
    24
    Array

    RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    من با بهار66 موافقم به نظرم همسرتون توی عصبانیت و دعوا واسته برنده ترین سلاحش را علیه شما استفاده کنه اما صادقانبگم عنوان کردنش یعنی این که در این مرحله این آخرین سلاحش علیه شما بوده و هنوز خیلی تا عملی شدن چنین تهدیدی فاصله هست. این شما هستید که می تونید اون را به سوی این تهدید هل بدید یا این که با محبت پایه های زندگی تون را دوباره محکم کنید.

    خانم BLUE SKY همسرتون اگه می خواست چنین کاری بکنه هرگز اسمش را نمی اورد اون فقط می خواد با ترساندن شما، شما را از راهی که دارین می رین بازداره. من نمی خوام در مورد رفتار شما قضاوت کنم و نمی دونم چقدر ایشان مقصرند و چفدر ایشان اما بهتون اطمینان هنوز تا اتفاق افتادن این مساله و فروپاشی زندگی شما زمان خیلی خیلی زیادی مونده و تنها این رفتارهای شماست که می تونه این فاصله را کم کنه!

    اگه احساس می کنید از هم دور شدید بهتون یه مسافرت را توصیه می کنم! یه مسافرت که هم به هردوتون فرصت بده کدورت ها را فراموش کنید و هم بهتون فرصت بده دلتون واسه هم تنگ بشه! بعد از این مسافرت باید واقعا تمام تلاشتون را برای بازسازی روابط بکنید.
    مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى (پیامبر اکرم ص )

  10. 3 کاربر از پست مفید بچه مثبت تشکرکرده اند .

    بچه مثبت (یکشنبه 18 تیر 91)

  11. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array

    RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    بلو اسکای عزیز

    یه تقاضا دارم از شما

    در اینجا می خواهم لیستی از

    1 - صفات مثبت همسرت

    2 - حرفهایی از همسرت که خوشت اومده

    3 - تحسینهایی که برات داشته

    4 - حرفهای عاشقانه ای که شما بهش گفتی و او خیلی ذوق کرده و نشان داده

    را برایم لیست کنی .

    خوب عمیق شو که جزئی ترینها هم یادت بیاد .


    منتظرم


    .

  12. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 11 تیر 91)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 25 اردیبهشت 92 [ 09:40]
    تاریخ عضویت
    1389-7-21
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    7,206
    سطح
    56
    Points: 7,206, Level: 56
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 144
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class5000 Experience Points1000 Experience Points
    تشکرها
    1,662

    تشکرشده 1,673 در 522 پست

    Rep Power
    85
    Array

    RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    سلام بلو اسکای جان.
    به نظر من که چون هر مردی میدونه که خانومش میتونه تو چه زمینه ای حساس باشه،ممکنه در زمینه های مختلف روی اون حساسیت تمرکز کنه.
    که یکی از مهمترین دلایل برای این کار میتونه
    جلب توجه طرف مقابل باشه،ایشون فقط به این دلیل که میخواد شما بهشون بیشتر توجه داشته باشین،بیشتر بهشون بها بدین و بیشتر بهشون محبت کنید (به خصوص با اومدن کوچولو که حتما وقت زیادی رو ازتون میگیره)این صحبت رو با شما داشتن.
    اما حالا اگه شما فقط به دلیل این حرف باهاشون بدتر برخورد کنید ، واقعا خودتون دارین ایشون رو به سمتی که گفته تشویق میکنید.پس سعی کنید ایشونو به هدفشون که کسب علاقه و توجه شماس برسونید .

  14. 6 کاربر از پست مفید آفتاب همدرد تشکرکرده اند .

    آفتاب همدرد (یکشنبه 18 تیر 91)

  15. #8
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 99 [ 01:10]
    تاریخ عضویت
    1387-2-31
    نوشته ها
    1,208
    امتیاز
    22,636
    سطح
    93
    Points: 22,636, Level: 93
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 714
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteranSocial10000 Experience Points
    تشکرها
    6,336

    تشکرشده 3,618 در 912 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    141
    Array

    RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    بلو جان؛ عزیزم؛ از شما تقاظا دارم مسائلی رو که تا این حد برات مهم هستند، یکبار برای همیشه در یک موقعیت مناسب برای همیشه حلش کن، نه اینکه اون رو مثل یه بار سنگین با خودت حملش کنی.
    این جوری داری از بین میری دختر!
    شما به جمله ای از همسرت اشاره میکنی که من در تاپیک های مختلفت بارها از شما شنیدم؛ جمله ای که به قول آنی عزیزم؛ این زمانی و این مکانی نیست؛ جمله ای که شما قبل از ازدواج شنیدی و تموم شده و رفته!
    آیا همچین چیزی در این زندگی فکر کنم 4 ساله ی شما بوده؟ نبوده!
    حساسی به این مساله؟ یکبار با زبان عاشقانه همسرت رو متوجه کن و این توجه در صورتی بهش بها داده میشه که شما قبل از اون به همسرت ثابت کرده باشی که عشق و احساس و توجه شما مختص ایشون هست.
    باز هم اگر همسر شما به هر دلیلی نمی خواد یا نمی تونه که پا روی این حساسیت های شما نگذاره؛ خواهش میکنم خودت یه فکری به حال آرامش و عشق زندگیت بکن؛ دوری و فاصله گرفتن و پر و بال دادن به فکرهایی که پایه و اساس نداره چیزی رو حل نمی کنه!
    بلو جان! خانمی! لحظه هایی از زندگی رو به خاطر بسپار که هر بار با یادآوریش احساس لذت و شادی بهت دست بده! باور میکنی که من دیروز در یک موقعیت مشابه، جمله ی عاشقانه ای از همسرم که درست در اولین برخوردمون توی روزهای نامزدیمون بهم گفته بود رو به یاد آوردم و با تعریف اون برای چند لحظه احساس شادی به هردومون دست داد؟!

  16. 5 کاربر از پست مفید del تشکرکرده اند .

    del (یکشنبه 11 تیر 91)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 21 تیر 91 [ 14:25]
    تاریخ عضویت
    1391-4-03
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    721
    سطح
    14
    Points: 721, Level: 14
    Level completed: 21%, Points required for next Level: 79
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 11 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    با سلام
    از انجایی که از من خواسته بودین در تاپیک شما نظرم رو بدم امدم


    من کار همسر شما رو اصلا تایید نمیکنم.درسته که من خودم همسر صیغه ای دارم و گفته ام که این حق شرعی مرد شیعه هست که داشته باشه اما دقت کنین من این رو اصلا درست نمیدونم که کسی بیاد و این رو ابزاری برای ازار دادن کسی قرار بده.مرد ها یا برای شوخی کردن و جلب توجه این رو میگن و یا برای اذیت کردن ان و البته ممکنه که بعضی ها هم از روی سادگی بیش از حد بگن که یادتون هست در تاپیک من به من گفته بودن که تو مصداق دروغ گویی هستی حالا میبینید که گفتن این مسائل میتونه یه زن رو چقدر به هم بریزه.برای همین شرع این اجازه رو داده که گفته نشه و برای ازدواج موقت اجازه ای لازم نیست از همسر اول گرفته بشه.


    اما با توجه به مشکل شما بنده چیزی که در پست شما دیدم یک حالت عدم مودت بود.ببینید مودت لازمه هر زندگی هست تا دو طرف از بودن کنار هم احساس خوبی داشته باشن.نظر من این هست که اگه به طور کلی چون من از زندگی شما اطلاعی ندارم اما اگه میخواین به این زندگی ادامه بدین سعی داشته باشین که این مودت رو در رابطه خود به وجود بیارین .و اینکار هم با نزدیک شدن بیشتر به همسرتون و درک کردنش و کلا در یک سمت و جبهه بودن با هم به دست میاد یعنی همدیگه رو از هم جدا ندونستن.

    یک توصیه هم دارم که سعی کنید که دچارحس تملک به هیچ چیزی در این دنیا نیشید.که به خاطر حس تملک بخوایم که تمام اون رو برای خودمون بخوایم و تا این حد خودمون رو ازار بدیم.

    در زیر سایه حق موفق باشید

  18. 2 کاربر از پست مفید ایمانی تشکرکرده اند .

    ایمانی (یکشنبه 11 تیر 91)

  19. #10
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 مهر 92 [ 09:18]
    تاریخ عضویت
    1388-10-19
    نوشته ها
    1,262
    امتیاز
    11,056
    سطح
    69
    Points: 11,056, Level: 69
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    4,891

    تشکرشده 4,928 در 1,071 پست

    Rep Power
    142
    Array

    RE: از وقتی حرف زن دیگه تو زندگیم کشیده شد، امنیت و آرامشم بهم خورده!

    نقل قول نوشته اصلی توسط ایمانی
    با سلام
    از انجایی که از من خواسته بودین در تاپیک شما نظرم رو بدم امدم


    من کار همسر شما رو اصلا تایید نمیکنم.درسته که من خودم همسر صیغه ای دارم و گفته ام که این حق شرعی مرد شیعه هست که داشته باشه اما دقت کنین من این رو اصلا درست نمیدونم که کسی بیاد و این رو ابزاری برای ازار دادن کسی قرار بده.مرد ها یا برای شوخی کردن و جلب توجه این رو میگن و یا برای اذیت کردن ان و البته ممکنه که بعضی ها هم از روی سادگی بیش از حد بگن که یادتون هست در تاپیک من به من گفته بودن که تو مصداق دروغ گویی هستی حالا میبینید که گفتن این مسائل میتونه یه زن رو چقدر به هم بریزه.برای همین شرع این اجازه رو داده که گفته نشه و برای ازدواج موقت اجازه ای لازم نیست از همسر اول گرفته بشه.


    اما با توجه به مشکل شما بنده چیزی که در پست شما دیدم یک حالت عدم مودت بود.ببینید مودت لازمه هر زندگی هست تا دو طرف از بودن کنار هم احساس خوبی داشته باشن.نظر من این هست که اگه به طور کلی چون من از زندگی شما اطلاعی ندارم اما اگه میخواین به این زندگی ادامه بدین سعی داشته باشین که این مودت رو در رابطه خود به وجود بیارین .و اینکار هم با نزدیک شدن بیشتر به همسرتون و درک کردنش و کلا در یک سمت و جبهه بودن با هم به دست میاد یعنی همدیگه رو از هم جدا ندونستن.

    یک توصیه هم دارم که سعی کنید که دچارحس تملک به هیچ چیزی در این دنیا نیشید.که به خاطر حس تملک بخوایم که تمام اون رو برای خودمون بخوایم و تا این حد خودمون رو ازار بدیم.

    در زیر سایه حق موفق باشید
    ممنون آقای ایمانی که جواب دادید

    نمی دونم چرا تفسیر شما از مسائل شرعی متفاوت از تفسیر من است.
    اینکه برای صیغه اجازه لازم نیست یک مقوله است و اینکه بدون اطلاع از همسر اول این امر انجام شود، مقوله دیگر است.
    دومی مصداق عینی فریب است.
    فرض کنید دزدی بیاید نیمی از حساب بانکی شما را خالی و بعد بگوید بهش نمی گویم تا بهم نریزد، من خیلی به او علاقه دارم.
    فکر نمی کنم ائمه معصوم ما هیچکدام در خفا و بدون اطلاع از همسران دائم یا موقت خود، همسر داشته بودند.

    ببینید، من بیشتر می پسندم که همسرم مثل یک مرد بگوید که من فلان دلیل و بیثار دلیل می خواهم که ازدواج موقت کنم.
    خوب تکلیف من هم روشن می شود.
    حالا که خانم جدید برایش مساله ای نیست که از مسواک من شراکتی استفاده کند، من آنرا به او می بخشم و یک عمر با کراهت زندگی نمی کنم.
    البته الان هم فکر اینکه شاید همسر بنده هم حق خودش بداند که بدون اطلاع می تواند چنین کاری کند، دچار همان کراهت شده ام.

    چقدر بد که همسرم احساس تملکش به دنیا تا اندازه ای باشد که هم خواهان حفظ من بعنوان مادر فرزندش باشد و هم خواهان زن دیگری غیر از من.
    چقدر باید خودخواه و خودبین باشد که نیازهای همسرش و کسب لذتی که خدا حق یک زن هم دانسته را نادیده بگیرد، و فقط و فقط دین را کنکاش کند و منحصرا حقوق متعلق بخود را احقاق کند. و فراموش کند که حق الناسی هم وجود دارد.
    چقدر از دین غافل شده که فکر می کند، می تواند همسر و فرزندش را فریب دهد و اوقاتی را که به ظن آنها صرف تامین نیازهای مادی و معاش خانواده می کند، در کنار زن دیگر به خوش گذرانی مشغول باشد و من بیچاره مشغول امور منزل و بچه باشم.
    از تمام وقتم مایه بگذارم با این فریب که شوهرم تمام وقتش متعلق به زندگی ای است که متعلق به ماست.

    چرا همسرم نباید حس تملکش را نسبت به دو خانواده که داشتن یکی در گروی فریب دیگری است، کنترل کند و احیانا تامین نیازهای مادی یک فرد نیازمند را از طریق من انجام دهد؟و باهم بگردیم مردی مناسب این زن پیدا کنیم که همزمان نیازهای جنسی دو نفر در چارچوب خانواده تامین شود؟
    چرا همسرم با اینگونه تفسیر دین و توجیه زیاده خواهیش، برای من چنین تداعی می کند که دین تو جایی برای ارضای نیازهایت و کسب لذت مشروع بعنوان یک زن در نظر نگرفته؟
    چرا همسرم فکر نمی کند که الان دوران جنگ نیست که بسیاری از مردان از بین رفته باشند و شمار زنان بی سرپرست افزایش یافته باشد؟ چرا به خودش حق می دهد حق مرد نیازمند دیگری را تضییع کند و او را وادار کند که به ناموس خود چشم بدوزد و امنیت او را سلب کند؟
    و خیلی چراهای دیگر...

  20. 8 کاربر از پست مفید هستی تشکرکرده اند .

    هستی (شنبه 21 مرداد 91)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 96, 14:47
  2. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  4. پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 11 آبان 93, 00:32
  5. از وقتی اومدم تو این سایت!!!!!!!!!!
    توسط دینا. ه در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 آذر 87, 15:01

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.