نامزد قبلیم زیر آبم و زد

سلام من یه نامزد داشتم که در اینجا مطرح کردم
حالا ما بعد از چند ما یک دختر خوب و که ماما بود رو پیدا کردیم و ب خواستگاری ایشان رفتیم در چند جلسه خواستگاری به توافق رسیدیم و مهریه و 114 سکه و خرید رو هم 7 میلیون گذاشتیم و ما آزمایش خون دادیم و خوب آماده مراسم عقد شدیم که این بین یک صیغه محرمیت بین ما خونده شد خوب ما پیگیر مراسم عقد عروسی بودیم (البته یادم رفت بگم که من در جلسه دوم خواستگاری با ایشان در مورد نامزد قبلیم گفتم ایشان رو در جریان گذاشتم) ک دیدم دختر گفت یه شخصی که از آشنایان ایشان و ما هستش و اصلا در جریان نامزد قبلی من نبود و روحش خبر دار نبود آمده در اداره پدرش و حسابی از من در مورد نامزدی قبلیم بدگویی کرده و حسابی دروغ بسته به بنده و گفته اشتباه کردین مهریه رو 114 تا کردین باید میگفتین 500 سکه اگر مهریه پایین بگین حتما طلاق میدن و پسره خانه گمان هستش و ... خلاصه از خجالتمون حسابی در اومده بود ولی چون من از روز اول ب ایشان گفته بودم پدر دختره گفته بود چون صداقت داره پس اون آقا حتما بدگویی کرده خلاصه توی این چند روزه این نقل بیدمشکی به ما از طرف اشخاص مختلف تهمت زدند و دروغ دهان ما گذاشتن حتی از طرف نزدیک ترین فرد خانوادشون حالا من نمیدانم چرا اینکار ها رو میکردند
خلاصه اینکه بالاخره این حرف ها کار خودشو کرد و یه روز که ما رفتیم برای قرار مدار جشن عقد و عروسی دیدیم پده یکسری مسائل پیش پا افتاده رو مطرح کرد و بهانه آورد که دختر من باید جاپاش محکم بشه یا مهریه رو میکنین 313 تا یا 3 دانگ خانه میکنید به اسمش یا شمارو به خیر و مارو به سلامت ما هم هرچی گفتیم قبول نکردند و خلاصه بهم خورد امروز هم وقتی رفتن حلقه ها رو پس بگیرن مادر ایشان و خواهرم حسابی به هم پریدن
حالا من موندم یه کمر شکسته و زره زره دارم خورد میشم به نظر شما چکار کنم خواهش میکنم من رو راهنمایی کنید راستی یادم رفت بگم که اون شخصی که بد گویی میکرد از طرف خانواده نامزد قبلیم اجیر شده بود

داداش معلومه خواب به چشمت نمیاد که تا این وقت شب بیداری
دختره رو دوس داشتی؟
یا همین جوری گفتی حالا خدا کریمه؟
بعدا یه دلایلی واسه دوس داشتن پیدا میکنم؟

نه بیکار بودم گفتم برم زن بگیرم
داداش اگر دوستش نداشتم تا حالا از شدت ناراحتی بیدار نمیماندم
میگم دارم خورد میشم بعد میگی دوستش داشتی؟

نباید اجازه میدادید کار به اینجا بکشه که خواهرتون و مادرشون با هم دعوا کنن.
به نظر من مهریه 313 قابل قبول بوده میتونستید بپذیرید
اگر میخواهیدش دوباره به خواستگاری بروید و اعتمادشون رو جلب کنید

بدبختی اینه که اونها به خاطر اون همه جو سازی خودشون هم شک افتادن به نظر من شاید این کار یه بهانه بوده برای رد کردن ما

چرا با 313 تا سکه موافقت نکردی داداش؟
خودت قبول نکردی؟ یا خونوادت؟
یا گفتی اگه قبول کنم اینا فکر میکنن حتما یه کاسه ای زیر نیم کاسه ست،واسه همین قبول نکردی؟
راستی
هنوزم با دختره ارتباط داری؟
تلفنی؟اینترنتی؟حضوری؟
یا کلا راه ارتباطتون بسته شده؟

امروز به صورت اس ام اس با هم صحبت کردیم میگفت اصلا انتظار نداشته که من قبول نکنم و از دعوای امروز حسابی شاکی بود میگفت حالا اگر هم من بخوام پدر و مادرم نمیذارن یه نکته که از توی صحبتاش فهمیدم این بود که خیلی ایشان ریز بین بود

لطفا نمک به زخم مراجع نپاشین. ایشون فقط برای گرفتن مشاوره اومدن.

هر کی هم مهریه بالا به زنش بده نشونه دوست داشتن نیست.
دوست داشتن تو زندگی مشخص میشه.
مگه مردم تهیدست دل ندارن که عاشق بشن . منظورم تام کت نیست کلا میگم.

در ضمن این چشم و هم چشمی ها مثل زیر 1000 تا افته و ... رو رواج ندین

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط گوشت تلخ

چرا با 313 تا سکه موافقت نکردی داداش؟
خودت قبول نکردی؟ یا خونوادت؟
یا گفتی اگه قبول کنم اینا فکر میکنن حتما یه کاسه ای زیر نیم کاسه ست،واسه همین قبول نکردی؟
راستی
هنوزم با دختره ارتباط داری؟
تلفنی؟اینترنتی؟حضوری؟
یا کلا راه ارتباطتون بسته شده؟

---

نه تصمیم خودم بود چون در توانم نیست بعدش با قول و قرار گذاشتیم اگر میخواستم قبول کنم نامزد قبلیم هم همین فیلم رو سرم در آورد خوب اون رو قبول میکردم بله به صورت اس باهم در ارتباطیم

ای بابا آبجی اگه به حرف گربه سیاه میخواست بارون بیاد که...!!!
زیر 1000 تا تو فامیل ما افت داره
من الان ترویج دادم این 1000 تا رو؟!!
اینجا باید خفه شی و واقعیت ها رو نگی

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

دارم حلاجی میکنم آبجی گلنوش 67!
میخوام ببینم چرا موافقت نکرده
شما داداش من یه مدت صبر کن که همه چی آروم بشه
بعد سعی کن با نامزدت قرار بذاری که حضوری باهاش حرف بزنی
بگو ما سر 114 تا سکه توافق کرده بودیم
بگو سکه و پول اصلا قابل تو رو نداره
ولی وقتی دیدم به خاطر حرف یه غریبه، اومدین گفتین 313 تا بشه سکه
یا خونه به نام و اینا
بگو این خیلی بهم بر خورد

بله درسته حق با شماست با حرف من و شما ترویج پیدا نمیکنه یعنی خودش به همه جا سرایت کرده.
ولی من ترجیح میدم خود شخص من حرفی نزنم که باعث شیوع بیشتر بشه.
بعضی وقتا خوبه آدم خودشو به ندیدن بزنه تا یه واقعیتهایی دلت رو به درد نیاره


میبخشید که اینجا بحث کردم میدونم جاش نبود

به نظرم که اصلا به هیچ صاطی مستقیم نمیشه چکار کنم

واقعا هم الان که فکر میکنم،میبینم که به آدم برمیخوره!
داداش بر میخوره خب!
بگو من انقدر آدم پست و بیخودی نیستم که از ترس اینکه یهو جانی بشم، بیاین مهریه رو زیاد کنین!
بگو پس اعتماد متقابل چی میشه؟
بگو خداقل میرفتین درست حسابی تحقیق میکردین، بعد با سند و مدرک بهم میگفتین که آقا، تو اینکارارو کردی، حالا ازت ترسیدیم،میخوایم مهریه رو زیاد کنیم!
بگو من نمبخوام اول زندگی سر هیچ و پوچ و به خاطر چند کلمه حرف، اعتماد خانوادت از من سلب شه
بگو قبول نکردم،چون سنگین بود برام که راحت متهمم کردین
بشین منطقی حرفتو به دختره بزن

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

بابا الان تازه این اتفاق افتاده
انتظار داری همین الساعه بیاد به صراط مستقیم هدایت بشه؟!!
باید یه کم صبر داشته باشی که جو یه کم آروم بشه
مادر نامزدت و خواهر شما با هم بحث کردن، درست
ولی از این بحثا زیاد پیش میاد
حتی اگه کار به گیس و گیس کشی هم کشیده باشه، بازم قابل حله

یه دو سه روز صبر کن
بعد برو با دختره حرفاتو بزن

نمیدانم شاید این صبر کردن بیفایده باشه
روز آخر پدرش گفت که اگر مهریه هم رو بکنید 1000تا بازم قبول نمیکنم
نمیدانم چرا مردم با احساسات جوان بازی میکنن
اصلا واقعا دلیل بهم خوردن این نامزدی حرف مردم بود یا توج ایشان به حرکات و رفتار خواهرام
من خواهرم رو خوب میشناسم اهل تیکه انداختن نیستند اگر تیکه انداختن خوب نباید به خاطر یه تیکه انداختن یه ازدواج بهم بخوره

tomcat عزیز
شما دو بار نامزدیتون( بعد از صیغه!) به یک دلیل به هم خورده ما نمیتونیم بگیم هر دو اون دختر ها ایراد داشتن ! یعنی درصدش خیلی پایینه
تو هم نمیتونی این سیکلو ادامه بدی هی بری خواستگاری صیغه شین و بعد با دعوا!!! نامزدیو بهم بزنید و تمام


شما اعتماد بالایی به خانوادتون و خوتون دارین ...
من نه شما رو میشناسم و نه میخوام قضاوت کنم
اما به قول آنی دیگه باید دوربینو بچرخونی سمت خودت ...ببین کجای رفتارت میلنگه
این خانواده اگه به خاطر حرف مردم میخواست مهریه رو بالا بگه از اول میگفت چون از اول میدونستن
به نظرم ببین ایراد کارت کجاس چه رفتارهای رو مشترکا با دو دختر داشتی که منجر به یک نوع برخورد از سوی اونها شدی؟
هر دوشون سر مسائل مالی و مهریه و خرید؟؟و بعد رابطه اس ام اسی با دختر و اینکه اون میخواد و خانوادش نمیخوان!!! خیلی خیلی عجیبه

همون طورم که تو تاپیک قبلی و نامزد قبلیت عذاب وجدان داشتی در حالی که اگه واقعا ایراد از اونا بود عذاب وجدان تو چیز غیر معقولی بود
و حتی تو پست آخر گفتی باز هم احساس گناه میکنی... واقعا چرا؟

به نظرم تو یه چیزایی رو اینجا نمیگی ؟؟

به نظرم از دختر بخواين با پدرش صحبت كنه و مجدد شما با منطق با پدرشون صحبت كنيد. پدرها حرف منطقي رو راحتتر قبول مي كنن. اين كار كمي احتياج به سماجت از طرف شما و دختر خانم داره. اين رو بدونيد اين زندگي شماست. براي زندگيتون تا جايي كه مي تونيد تلاش كنيد. در ضمن قبول كردن 313 سكه به نظرم كار درستي نيست وقتي روي 114 تا توافق شده و اينكه شما هم تواناييش رو ندارين. حداقل مي تونيد بگيد به احترامشون مثلا 50 تا سكه اضافه مي كنيد ، شايد جواب بده.

من فكر مي كنم شما زيادي اجازه ميدين خانواده در تصميماتون دخالت كنن، خودتون رو عقب مي كشين تا بقيه تصميم گيرنده باشن. وگرنه چطور ميشه وقتي شما به اون خانم علاقه مندين و يك بار هم تجربه اين مورد رو داشتين، باز هم بگذاريد كار به اينجا بكشه.

با حرف جوانه عزيز هم موافقم، به نظر مياد شما يه چيزهايي رو نمي گيد

من هرچه بوده رو گفتم در مورد ایشان هم عذاب وجدان ندارم چون من از نامزد قبلیم درس گرفته بودم و نمیخواستم که بازم تکرار بشه
این هم میبینی که خورده بهم در واقعه مسایل مادی اینطور فکر میکنم که یه بهانست که من رو رد کنن
من اتفاقا در این مورد اجازه دخالت خواهرام رو ندادم ایشان خیلی ریز بین هستندمثلا به ایشان گفتن کدام آرایشگاه رفتی تا ماهم بریم خوب ب ایشان برخودن یا به ایشان گفتن قد شما اندازه قد آقا پسر ماست بازم به ایشان برخورده
بعدش خوب چند نفر بیان مرتب بدگویی کنن به نظر شما طرف مقابل سست نمیشه
من هم از همین ناراحتم که هر دو نامزدی سر همین مسایل بهم خورده

کسی که تصمیمشو گرفته باشه و به درستیش معتقد باشه با بد گویی دیگران سست نمیشه
بازم هم میگم باید بگردی دنبال رفتار نا درست خودت تو رابطه هات که منجر به شکست شده
شما رو چه حسابی میگی بشون برخورده؟ خود دختر گفت برخورده؟ یا برداشت خواهرتون این بود که بر خورده؟
اگه فکر میکنی مسائل مالی بهانه است پس بهتره اصل مشکلو پیدا کنی و حلش کنی

خود دختره میگفتش

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

العان با دختره که صحبت میکردم میگفت یه صحبت هایی میگن و حرف هایی میزنن که من خودمم از این جریانات بیخبرم یعنی چه این حرکتها

دوست عزیز،

شما فروردین ماه یک نامزدی به هم زدید.
یک ماه نشده دوباره با چه سرعتی یکی را پیدا کردید و خواستگاری رفتید و صیغه کردید و به هم زدید؟

جالب اینکه دوستی از شما پرسیده دوستش داشتی؟ و شما می گی بله. دوستش دارم و ...

کمی عجول + احساساتی هستی.
البته نسبت به مورد قبلی کمی بهتر عمل کردی. اما قرار نیست که شما 10 بار نامزد کنی و درس عملی بگیری تا بار یازدهم موفق بشی.

یک مدت بی خیال ازدواج شو. روی اعتماد به نفس خودت، معیارهات و ... کار کن.
در این حین از مادر و خواهر هم بخواه که خیلی آروم و یواشکی دخترهای خوب دور و بر را برات زیر نظر بگیرند و یک سنجش پنهانی و مقدماتی انجام بشه.

بعد از هفت هشت ماه که هم شما آتیش احساساتت و ناموفق بودنت در خواستگاری خاموش شد و هم اون دختر خانم ها فراموش کردند و رفتند دنبال زندگیشان، با یک برنامه درست برو خواستگاری.
اون خانم هنوز داغ دلش تازه است. شما سریع رفتی یکی دیگه را عقد کردی و اونها هم بهشان برخورده یا ناراحت شدند یا ... به شیوه خودشان تلافی کردند یا .... ( کارشان صددرصد غلط بوده، مگر اینکه موقع تحقیق حقایق را گفته باشند)
به هر حال شما با همچین خانواده ای طرفید. بهتره بذارید کمی آروم بشن، شاید هم دخترشون ازدواج کرد یا ... دست از سر شما برداشتند.

یک مدت خواستگاری را بی خیال شو.

آقای tomcat چرا خانواده نامزد قبلیتون باید این کار رو بکنن؟اصلا از کجا خبردار شدن که شما به خواستگاری یک دختر دیگه رفتید؟
من فکر میکنم خانواده نامزد فعلیتون به این فکر افتادن که برن تحقیق کنند که چرا نامزدی قبلی بهم خورده تا واقعیت براشون آشکار شه .و مطمئنا اونا هم گفتن سر مهریه بهم خورده . وگرنه هیچ کس انقدر بیکار نیست که کسی رو اجیر کنه که یک نامزدی رو بهم بزنه .
و به همین دلیل پدر نامزد فعلی شما به شک افتاده که چرا یک نامزدی باید سر چند تا سکه بالا و پایین به هم بخوره . و با خودش فکر کرده نکنه مهریه رو کم میگیرن که اگه به هر دلیلی نخواست زندگی کنه راحت بتونه دخترم رو طلاق بده . و برای محکم کاری خواستن که مهریه رو بالا ببرن . و شما هم مواففت نکردین تا بهم خورده .

به نظرم شما خیلی سریع بعد از خواستگاری می خواستین عقد کنین .چرا این کار رو میکنید ؟ الان این همه دارن میگن که حتما حداقل حداقل 3 ماه قبل از ازدواج با هم نامزد باشید تا بهتر همدیگر رو بشناسین .تازه شما با این اتفاقاتی که افتاد الان فهمیدید که نامزدتون ریزبین هستند !!! یعنی تا این حد هم نشناخته بودین و می خواستین عروسی کنید ؟!!! مطمئن باشید که هنوز خیلی چیزهای دیگه هم هست که شما ازش بی خبرید ، البته نه اینکه خدایی نکرده بخوام بگم که نامزدتون مشکل دارن ولی شما باید بیشتر با هم باشید تا بتونید یکم همدیگر رو بشناشید .
وقتی خیلی اخلاق های همدیگر رو بدونید با اطلاعات کافی وارد زندگی میشید و خیلی چیزها رو قبول میکنید . و تو زندگی یکدفعه شکه نمیشید و می پذیرید که همسرم اینگونه بود و من با وجود این اخلاق ها انتخابش کردم .
چرا انقدر عجله دارید؟ زندگی 1 روز و 2 روز نیست .بحث یک عمممممممر زندگیه .چرا نسنجیده عمل میکنید؟

خوب اینکه اونها آدم اجیر کردن شکی نیست چون من خودم با همون آدم صحبت کردم و تا حدودی قبول کرد که حرف زده

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

متاسفانه به خاطر همین زود خواستیم عقد کنیم چون ترسیدیم که اون آدم اجیر شده بیاد و بهم بزنه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

خانواده دختره میگفت شما برید همون نامزد قبلیو برای من بگیرید من دلم پیش اونه

سلام دوست عزیز!!

دوستان به نکات خوبی اشاره کردند...

ببین دوست من از این حرف و حدیث ها و بذار رک باشم این خاله زنک بازی ها متاسفانه در اکثر ازدواج ها پیش میاد...
به نظرم بهترین چاره برای مقابله با چنین معضلاتی در ابتدای زندگی این است که دختر و پسر مدیریت امور رو بدست بگیرند...

اشتباه نشه این هیچ منافاتی با اصل احترام به بزرگان خانواده ها نداره... این یعنی شما و خانوم این قدر بزرگ شدید و به پختگی رسیدید... این قدر منطق پشت انتخابتون هست که نا خود اگاه بزرگتر ها به شما اعتماد می کنند... دیگه از سر دلسوزی برای حفاظت از خوشبختی عزیزانشون مداخله نمی کنند و ازدواج ها مصداق غذایی که چند آشپز داشته نخواهد بود...

این یعنی شما باید بیشتر روی اتنخاب هاتون وقت بذارید (نمیشه یه ماهه به شناخت رسید تصمیم به ازدواج گرفت، قرار مدارها رو گذاشت ... بعدش بهم زد)

این یعنی شما باید این قدر منطق پشت انتهابتون باشه و به درست بودن علاقه تون اطمینان داشته باشید... که حاضر باشید مقداری از موضع تون کوتاه بیایید.

این یعنی شما و خانوادتون باید این قدر حد اقل برای خودتون ارزشمند باشید که تحت هیچ شرایطی بی احترامی رو با بی احترامی جواب ندهید چون در این صورت هیچ تفاوتی با طرف مقابل نخواهید داشت. دقت کنید نگفتم واکنش نشون ندهید گفتم با بی احترامی پاسخ خطای دگیران رو دادن اشتباهه.

در هر صورت از پست های شما شتابزدگی و هیجانی برخورد کردن با یکی از مهمترین تصمیمات زندگی تون به چشم می خوره.

مدتی به خودت فرصت بده و روی خودت کار کن.

خوب امروز دونفر از اقوام رو برای وساطت فرستادیم که حداقل اگر نتوانستن راضی کنن علت بهم خوردن نامزدی رو جویا بشن
که از صحبت های پدر و مادر ایشان این طور برداشت شد چون از طرف نامزد قبلیم کسی اجیر شده بود و بدگویی و فرستادن پالس منفی علیه خودم و خواهرام کرده بود لذا یک ذهنیت بدی از خانواده من پیدا کردن بودن که چند حرکت وصحبت از جانب خواهر من و موقع خرید چون من بودجه محدودی داشتم برای خرید و برای مسایل مادی هم بدگویی کرده بودن و گفته بودن اینها خسیس هستند و من نتوانستم اون خریدی رو بکنم که انتظار داشتن به خاطر همین به این ذهنیت بد باعث شده که اونها فکر کنن که همه کاره خواهرام هستند و من هیچ کاره هستم و خسیس هم هستم
مثلا برای پرداخت پول چون من داشتم با دختر صحبت میکردم کارت عابر بانکمو دادم دست خواهرم که پول رو پرداخت کنه که همین باعث شده بود که اونها فکر کنن که حتی من نمیتانم از خودم یک ریال خرج کنم و باید از خواهرام اجاز بگیرم

اونا فکر کردن؟ پس یعنی در واقعیت اینطور نیست؟

اگه این نامزدی باز ادامه پیدا کرد خیلی باید مراقب همسرتون احساسش و زندگیتون باشن

متاسفانه نامزدیم بهم خورده و فکر نکنم پدرش راضی بشه که بازم برگردم

هنوز فاصله زیادی از مطرح کردن مشکل قبلیتون نمی گذره که به سرعت رفتید خواستگاری کس دیگه ای! خب فکر نمی کنید هرکی باشه ناراحت میشه و تلاش میکنه زیرآب بزنه؟ شما میگفتید قبلی رو دوست دارید و داشتید تلاش میکردید راضیش کنید یهو سر از یه خونه دیگه درآوردید این باعث می شه اعتماد بقیه از شما سلب بشه. وقتی توی یک محیط کوچیک زندگی می کنید که انقدر راحت حرفها به هم منتقل میشه لازم بود کمی دست نگه دارید تا اینجور بنظر نیاد که می خواهید به هر قیمتی ازدواج کنید و اصلا براتون مهم نیست دختر قصه شما کی باشه!

من از لحاظ روحی احساس میکردم نیاز به یک هم دم دارم به این خاطر بود که یه خواستگاری رفتم ولی خوب به نظر شما این عجله من کار نامزد قبلیمو توجیه میکنه که بیاد زندگی من رو از هم بپاشه خدایا مردم چرا اینقدر بی ایمان شدن من یا خودم عهد بسته بودم که اگر کسی از من در مورد نامزد قبلیم خواست تحقیق کنه حتما از دختره خوب بگم ولی حالا با این اوضاعی که نامزد قبلیم برام در آورده نمیدانم چه کار کنم
خدایا خودت کمکم کن

دوست عزیز سلام

نقل قول:

---

من از لحاظ روحی احساس میکردم نیاز به یک هم دم دارم

---

درسته نیاز دارید اما امادگی دارید؟؟شما فقط میخوای هر طور شده یه زن بگیری..حالا مهم نیست کی باشه..

رفتار نامزد قبلی شما اصلا درست نیست.اون بر اساس قانون کارما نتیجه رفتارش رو خواهد دید.هر چند من به عنوان دختر بهش حق میدم ناراحت باشه..شما نمیدونید اینجور وقتا چه حرفها و طعنه هایی نثار دختر میشه...اما شما فقط میتونید روی رفتار خودتون کنترل داشته باشید..درسته؟

قانونی در کائنات وجود داره که میگه هیچ اتفاقی بی دلیل نیست و هر رویدادی درسی برای ما داره...اگه شما از این اتفاق درسی که باید رو یاد نگیرید باز این اتفاق تکرار میشه و باز شما یقه دیگری رو میگیرید.

من تاپیک قبلیتون روکامل نخوندم اما یادمه خیلی ناراحت بودین ایا اینکه در اوج ناراحتی به راحتی یه نفر دیگه رو جایگزین کنید نشون دهنده این نیست که شما هیجانی رفتار میکنید؟
ایا به هم خوردن در رابطه با مهریه و خرید معنیش این نیست که یه جای رفتارتون اشتباهه؟؟منظورم این نیست مهریه بالا باشه اما اگه شما مدت اشنایی رو طولانی کنید و درست و عاقلانه رفتار کنید میتونید اعتماد طرف مقابلتون رو جلب کنید حتی اگه قبلش طلاق هم گرفته باشی.اونوقت اون دختر نیاز نداره به مهریه بالا چنگ بزنه تا بهت اعتماد کنه.

لطفا کمی هم برای احساس و انتخابت و قلب خودت ارزش قائل باش.:72:

به نظر من شما یه مرحله قبل خواستگاری برو.یعنی دوباره بررسی کن برای ازدواج اماده ای؟؟؟

دوست عزیز اینکه هر طور شده عقد کنی اما بعدش مشکلاتتون شروع بشه چه فایده ای داره؟؟؟
اروم باشید بلاخره شما هم ازدواج میکنید اما مهم اینه که توانایی دارید یه زندگی رو تو شرایط حساس هم اداره کنید؟
ازدواج خوب و درست کردن مهمتر ازازدواج کردنه.و واقعا نیاز نیست قبل ازازدواج از نکات منفی طرف مقابل مثل ریز بینیش چشم پوشی کنی..قبل ازدواج چشماتو کاملا باز کن و بعدش با خیال اسوده ببند.اما ماها معمولا برعکسیم.

نقل قول:

---

خب فکر نمی کنید هرکی باشه ناراحت میشه و تلاش میکنه زیرآب بزنه؟

---

سرافراز جان حق داره ناراحت بشه اما همه هم این رفتارو نشون نمیدنا:305:

موفق باشی

بهارجان! ما در اینجا در مورد همه صحبت نمی کنیم ها! در مورد یک دختری صحبت می کنیم که زیرآب این آقا پسر رو زده... بله من و شما ممکنه اینکار رو نکنیم اما همه مثل هم نیستند. ظرفیت آدمها متفاوته. من فقط خواستم به آقای tomcat نشون بدم که چرا این زیرآب زنی اتفاق افتاده... :)... شاید جمله بندیم کمی نادرست بوده و ایجاد سوتفاهم کرده...

ببينيد علت اصلي اينکه اونها مهريه رو بالا بردن رفتار من نبوده خود خانواده اونها هم به عقد زود هنگام راضي بودند ولي اونکسي که اجير شده بود از طرف نامزد قبليم مرتب به اونها ميگفته که اگر مهريه پايين بگيين حتما دخترتون رو طلاق ميدن اينها داراي سابقه طلاق هستند (ناگفته نماند برادر بنده حدود 12 سال پيش از همسرش جدا شدند)
و اگر بگيد 500 سکه هم اينها قبول خواهند کرد
ویک چیز دیگه اینکه دیروز که دونفر از اقوام رو فرستاده بودیم پدر دختره گفته که شما برید همون نامزد قبلی رو براش بگیرید آقا پسرتون نامزد قبلی رو میخواد و مرتب اسم نامزد قبلی رو میبرده البته این حرف صحت نداشته از اونجا که برای من مرتب بد میگفتن در مورد نامزد قبلیم منم مجبور بودم مسئله نامزد قبلی رو باز کنم و علت بهم خوردن رو بهش بگم البته هیچ وقت از خوبیهاش نمیگفتم که فکر کنه من هنوز اون رو دوستش دارم ولی این چند روز هم که اس ام اس میدادیم از همه چیز کوچیک بهانه آورد به غیر از نامزد قبلیم یعنی چون توی این بهانه آوردن خودم مستقیم بودم بنابراین بهانه سمت خواهرام و خیرید عروسی میگشت ویک چیز هم اینکه عمه های اون به صورت مستقیم در این امر دخالت داشتن به طوری که جلوی چشم فامیلمون به پدر دختره زنگ زده بودند و گفتند به هیچ عنوان دخترتونو ندین به این پسر نمیدانم چه پدر کشتگی با من داشت به خدا توی این 4 ماهه حسابی پدرم در آمده موقعیی که ناراحت میشم قلبم درد میگیره اونم توی سن 27 سالگی به خاطر فشار عصبی که روی من هستش ولی چیزی که ناراحتم میکنه اینه که نکنه به خاطر این بهانه آورده و مهریه رو بالا برده این بوده که فکر کرده من هنوز نامزد قبلیم رو میخوام ولی خوب پس چرا موقع بحث کردن با خودم هیچ وقت اونو بهانه نکرده و چیزهایی رو بهانه کرده من ازش بیخبر بودم یا به صورت کامل در جریان نبودم
پدر دختر چیزهایی رو مطرح میکرد که اصلا خیلی خنده دار بودن یکیش این بود که شب بله برون چرا مهمانتون چند نفر بیشتر از تعدای بودهکه گفتین این در صورتی هستش که اصلا ما از اون تعدادی هم که گفتیم کمتر بودیم خلاصه اینکه ما میوه کم آوردیم یا اینکه چرا نوار آهنگ گذاشتین این در صورتی بود که خود اونها نوار آهنگ گذاشته بودن و خیلی مسائل ریز دیگه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

راستی یک چیز دیگ هم اینکه من قبلا هم گفتم دیپلم هستم و بازاریم ولی این خانم ماما بودن و مرتب خانوادش میگفتن که خانم دکتر دادم خدمتتون و گاهی دختر لای صحبتهاش یکمی طاقچه بالا میزاشت و موقع راه رفتن توی خیابان نسبت به من کم اهمیت بود و محبتش رو ابراز نمیکرد به نظر شما این کارها چه معنی میداد

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

واقعا زندگی من مثل تار انکبوت میمانه با کوچکترین بادی از هم میپاشه

امروز یه چیزی یادم افتاد و اون این بود که اگر در تایپیک قبلی یادتون باشه من یه ملاقات با نامزد قبلیم در فروردین ماه داشتم که اصلا نمیدانم اگر قصد نامزد اولم بازگشت نبود چرا باید تماس بگیره قرار ملاقات بزاره و فقط درد و دل کنه و هرچی هم بگم که بزار برگردم بازم قبول نکنه
به نظر من به احتمال قوی از اون ملاقات و تماس ها مدرکی برداشته که وقتی من بخوام ازدواج کنم این بلا رو سرم در بیاره چون من با نامزد دومیم تا روز شنبه هیچ مشگلی نداشتیم حتی تا ساعت 3 بعد از ظهر باهم بودیم که یهویی از ساعت 3 تا 5 اینطور تصمیمشان عوض شده پس حتما یه چیزی دیدن که اینطور سریع تصمیم عوض کردن
نظر شما چیه دوستان اگر نظر بدن ممنون میشم

tomcat

میتونی بشینی و با خودت همش دنبال ایراد دیگران بگردی!!!
میتونیم این موضوعات و رها کنی
و یه مدت از ازدواج فاصله بگیری تا آمادگی پیدا کنی
تمومش کن
از روشهای توقف فکر و تمرین تنفس استفاده کن
به نظر من تو خیلی ریز بین هستی
البته این خیلی طبیعیه که وقتی رابطه نامزدیت دو بار از طرف نامزدهات تموم شده الان ناراحت باشی
اما اینکه همش بخوای توجیح کنی و اشکال و بندازی گردن دیگران باعث میشه خودت بیشتر آسیب ببینی
بله اونها حتما یه چیزی دیدن که تصمیمشون عوض شده اما نه یهویی ! حتی اگه حرفهای نامزد قبلیت و زیر آب زنیهای اون بوده باشه وقتی اونا خوب رفتار کردن تو رو میدیدن به اون حرفها اهمیت نمیدادن پس حتما یه چیزهایی تو رفتارت دیدن که حمل بر صحت گفته های نامزد سابقت کردن هیچ خانواده ای دوست نداره دختر آفتاب مهتاب ندیدش(که من فکر میکنم دو تا نامزدتهات اینجوری بودن) دو ماه صیغه یکی باشه بعد سر مسائل الکی جدا شن
موفق و شاد باشی
راستی یه سوال شما توی مراحل خواستگاری با نامزد دومتون با نامرد اول قرار ملاقات گذاشته بودین؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟

tomcat

میتونی بشینی و با خودت همش دنبال ایراد دیگران بگردی!!!
میتونیم این موضوعات و رها کنی
و یه مدت از ازدواج فاصله بگیری تا آمادگی پیدا کنی
تمومش کن
از روشهای توقف فکر و تمرین تنفس استفاده کن
به نظر من تو خیلی ریز بین هستی
البته این خیلی طبیعیه که وقتی رابطه نامزدیت دو بار از طرف نامزدهات تموم شده الان ناراحت باشی
اما اینکه همش بخوای توجیح کنی و اشکال و بندازی گردن دیگران باعث میشه خودت بیشتر آسیب ببینی
بله اونها حتما یه چیزی دیدن که تصمیمشون عوض شده اما نه یهویی ! حتی اگه حرفهای نامزد قبلیت و زیر آب زنیهای اون بوده باشه وقتی اونا خوب رفتار کردن تو رو میدیدن به اون حرفها اهمیت نمیدادن پس حتما یه چیزهایی تو رفتارت دیدن که حمل بر صحت گفته های نامزد سابقت کردن هیچ خانواده ای دوست نداره دختر آفتاب مهتاب ندیدش(که من فکر میکنم دو تا نامزدتهات اینجوری بودن) دو ماه صیغه یکی باشه بعد سر مسائل الکی جدا شن
موفق و شاد باشی
راستی یه سوال شما توی مراحل خواستگاری با نامزد دومتون با نامرد اول قرار ملاقات گذاشته بودین؟

---

خیر به هیچ عنوان من در مراحل خواستگاری نامزد دومیم با نامزد اولم ارتباطی نداشتم و باید بگم که کلا با نامزد دومم یک هفته هم صیغه نبودیم یعنی کلا از خواستگاری رسمی تا به هم خوردن یک هفت طول کشید که این خودش من رو مشغول خودش کرده که توی این یک هفته حرف زیادی بین ما رد و بدل نشد پس چرا اینطور شد یک مسئله دیگه هم اینکه خود پدرش مرتب میگفت که به خاطر این بدگویی هاست که تو دل ما خالی شده و باید جاپای دخترمون محکم بشه و یه اهرم فشاری داشته باشه

خوب تو که به خودت و انتخابت مطمئنی؟
جای پای دخترشونو محکم کن ...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟

خوب تو که به خودت و انتخابت مطمئنی؟
جای پای دخترشونو محکم کن ...

---

میخوام بپرسم اگر قراره که این نامزدم مثل نامزد اولم شرایط رو تغییر بده من قبول کنم خوب چرا من شرایط همون نامزد قبلیمو قبول نکردم و کار به اینجا کشیده شده به نظر شما تغییر شرایط یک جور رد کردن نیست شرایطی که در مراسم بله برون در جمع گفته شده و زیر برگه امضاء شده است و بعدش این مهریه در توانایی من نیست که بخوام قبول کنم
متاسفانه تا پای مهریه سنگین میاد میگن کی گرفته و کی داده

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

اصلا نمیدانم مگر اونها تحقیقاتشون رو انجام ندادن چرا دیگه باید به حرف یک آدم که خودشونم میدانن از طرف کسی اجیر شده گوش بدن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط tomcat

اصلا نمیدانم مگر اونها تحقیقاتشون رو انجام ندادن چرا دیگه باید به حرف یک آدم که خودشونم میدانن از طرف کسی اجیر شده گوش بدن

---

دقیقا منم نمیدونم؟؟؟ واسه همین میگم عجیبه و بگرد دنبال ایراد کارت!!! چون یه اتفاق دو بار برات عینا تکرارشده اونم از طرف آدمهای مختلف

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟

خوب تو که به خودت و انتخابت مطمئنی؟
جای پای دخترشونو محکم کن ...

---

هیچ کس از فردای خودش مطمئن نیست، چه برسه به دیگری.

چرا باید مهریه ای که نمی تونه یا نمی خواد را، فقط بخاطر دیگران قبول کنه؟

هر کس خودش باید نگاه کنه ببینه پاش را داره کجا می ذاره و زیرش محکم هست یا نه. کسی مسئول سفت کردن زیر پای دیگران نیست.

این خانم و خانواده اش تا این حد تابع حرف دیگرانند و تا این حد اهل زدن زیر قول و قرار و حرفشون، امروز می گن مهریه را کی داده و ... فردا مهریه اش را گذاشت اجرا چی؟

به خاطر جواب مثبت شرایطی را که نمی تونی یا مایل نیستی قبول نکن.

باز هم نظر قبلیم را می گم. شما یک مدت از فکر ازدواج بیا بیرون و از نظر روحی روانی خودت را تقویت کن.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

به نظر من اگر این ماجرا سرو تهش یک هفته بوده، همین امروز تمامش کن.

توی خواستگاریهای بعدی می تونی بگیم رفتیم خواستگاری و نشد. تمام.
اما اگه هی کشش بدی، این هم برات به اسم نامزدی تمام می شه و کسی که دو مورد نامزدی ناموفق داشته کارش سخت می شه.

حتی اگر به این دختر مصر هستی هم راهش التماس و واسطه فرستادن و خبر کردن شهر نیست. همین امروز تمامش کن. شش هفت ماهی صبر کن. روی خودت کار کن. همه چیز و همه کس که آروم شد، اگر روی این دختر باز هم مطمئن تر از بقیه بودی، زنگ بزنید و اجازه خواستگاری مجدد بگیرید و ... اما نه الان.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط پیدا

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جوانه؟؟؟

خوب تو که به خودت و انتخابت مطمئنی؟
جای پای دخترشونو محکم کن ...

---

هیچ کس از فردای خودش مطمئن نیست، چه برسه به دیگری.

چرا باید مهریه ای که نمی تونه یا نمی خواد را، فقط بخاطر دیگران قبول کنه؟

هر کس خودش باید نگاه کنه ببینه پاش را داره کجا می ذاره و زیرش محکم هست یا نه. کسی مسئول سفت کردن زیر پای دیگران نیست.

این خانم و خانواده اش تا این حد تابع حرف دیگرانند و تا این حد اهل زدن زیر قول و قرار و حرفشون، امروز می گن مهریه را کی داده و ... فردا مهریه اش را گذاشت اجرا چی؟

به خاطر جواب مثبت شرایطی را که نمی تونی یا مایل نیستی قبول نکن.

باز هم نظر قبلیم را می گم. شما یک مدت از فکر ازدواج بیا بیرون و از نظر روحی روانی خودت را تقویت کن.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

به نظر من اگر این ماجرا سرو تهش یک هفته بوده، همین امروز تمامش کن.

توی خواستگاریهای بعدی می تونی بگیم رفتیم خواستگاری و نشد. تمام.
اما اگه هی کشش بدی، این هم برات به اسم نامزدی تمام می شه و کسی که دو مورد نامزدی ناموفق داشته کارش سخت می شه.

حتی اگر به این دختر مصر هستی هم راهش التماس و واسطه فرستادن و خبر کردن شهر نیست. همین امروز تمامش کن. شش هفت ماهی صبر کن. روی خودت کار کن. همه چیز و همه کس که آروم شد، اگر روی این دختر باز هم مطمئن تر از بقیه بودی، زنگ بزنید و اجازه خواستگاری مجدد بگیرید و ... اما نه الان.

---

پیدا جان
من گفتم جاپاشو شو محکم کن
نگفتم مهریه زیاد باشه!!!
فکر میکنی پدر اون دختر چرا مهریه رو زیاد گفته فقط برای اطمینان به پسر...حالا چرا این واکنشو نشون داده؟ چون پسر رفتاری داشته و یا اونها چیزهایی شنیدن که باعث شده دختر و خانوادش از آینده این زندگی مشترک بترسن ...جا پای دختر رو میشه با اطمینان دادن به اون و امیدوار کردنش به آینده زندگی محکم کرد نه صرفا زیاد کردن مهریه
یعنی انقدر سخته به دست آوردن دل یه دختر؟؟؟

همیشه این سوال برام هست که چرا تو واقعیت یا انجمن های دیگه پسرهایی رو میبینیم که واقعا سطحشون پایینه اما با یه دختر خیلی تاپ دوستن اونم طولانی بالای 4 سال رفاقت ... با اینکه سطح پسر پایین تره اما دختر به زور تو رابطه مونده و هیچ جوری حاظر نیست رابطه رو تموم کنه و کاملا راضییه حتی جلوی خانوادش وای میسته( واقعا این دخترا بعد ازدواجم راضین چون پسره بلده چه جوری روح دخترو تسخیر کنه بلده اطمینانشو به دست بیاره)
اما تو زندگی های مشترک برای یه مرد انقدر سخته که دل همسرشو اینجوری به دست بیاره؟ چرا مردهای مذهبی ما یا کسایی که رابطه دوستی نداشتن اکثرا بلد نیستن چجوری با زن رفتار کنن؟و باعث میشن خیلی مشکلات پیش بیاد

من با پاراگراف آخر حرفای پیدا موافقم
فعلا ازدواجو رها کن و مخصوصا اصلا حرفهای خانوادتو گوش نده که بخوان دوباره اقدام کنن...نخواه با ازدواج روی کسیو کم کنی سعی کن رو خودت کار کنی و بعد یه مدتی به ازدواج فکر کن

بابا خوب تقصیر من چیه که تا حالا با هیچ دختر دوست نبودم نمیتانم مخ دختر رو بزنم و یک کاری کنم که از من دل نکنه
حالا اگر من باکسی دوست بودم خود همین یک امتیاز منفی برام نبود جدا از مسائل مذهبی