سلام;
من یه مدته که با یه دختر ارتباط برقرار کردم قصد ازدواج هم نداریم.از من بزرگتره.هدفمون هم فقط بیرون اومدن از تنهایی و اینه که از اینو اون گدایی محبت نکنیم.البته من قبلا تاپیک زدم تا راه حل بهتری پیدا کنم ولی چیزی پیدا نکردم.
این مشکلی داره؟
نمایش نسخه قابل چاپ
سلام;
من یه مدته که با یه دختر ارتباط برقرار کردم قصد ازدواج هم نداریم.از من بزرگتره.هدفمون هم فقط بیرون اومدن از تنهایی و اینه که از اینو اون گدایی محبت نکنیم.البته من قبلا تاپیک زدم تا راه حل بهتری پیدا کنم ولی چیزی پیدا نکردم.
این مشکلی داره؟
فقط چند لحظه به آینده فکر کن.اون دختر از شما بزرگ تره و هیچ تعهدی هم بهت نداره.اگر ازدواج بکنه می دونی چه ضربه
عاطفی بهت وارد می شه.اوضاع همیشه اینجور نمی مونه.
قرارم نیست ازدواج نکنه.منم همینطور
به نظر من درست نیست
راه های بهتری هم هست که آدم احساس تنهایی نکنه....خودتون رو گول نزید لطفا!!!!
البته به اعتقاداتتون هم بستگی داره
سلام
میشه سن خودتون و اون دختر خانم را بگید؟
بگید خواهشا!نقل قول:
نوشته اصلی توسط paeeze
من خیلی خودمو به این درو اون در زدم تا تنهاییم رو فراموش کنم ولی نشده!
البته من دوستای زیاده دارم که دوسم هم دارن ولی هیچکدوم محبتی که یه دختر میتونه به من
بده نمیشه!
در مورد اعتقادات هم باید بگم که همیشه سعی میکنم با خدا در ارتباط باشم و تا حدودی هم فکر میکنم موفق بودم ولی راستش به اصطلاح بانک احساسیم پر نمیشه.
با عوامل محیطی هم که تو تاپیک قبلی بهش اشاره شد پر نمیشه.
من 17 سالمه و ایشون 22 سالشون.نقل قول:
نوشته اصلی توسط advent
شما تو سن بحرانی هستی.من اصلا منظور شما رو درک نمیکنم مگه میشه ادم واسه اینکه احساس تنهایی نکنه با کسی در تماس باشه و بهش وابسته نشه؟بعد از اولم تعیین کنه قرار این ارتباط بهم بخوره شما واسه اینکهاحساس تنهایی نکنی یه ضربه روحی رو به جون میخری.
اگرچه مشکل تو رو دارم ولی ی نگاه به سنت بنداز!
17سال خیلی کمه ها
حقیقتش آدم بعضی وقتا دوست داره آینده نگر نباشه و مشکلات حالش رو حل کنه نمیدونید تنهایی چه حس بدیه! یه وقت آدم داره راه میره گریش میگیره.روزو شب دوس داره گریه کنه ولی چه گریه ای؟!!گریه ای که پشتش خالی شدن هم نیست!
در ضمن من میدونم حتی اگه از کسی جدا بشم بازم کسی هست که بهش وابسطه بشم!
کیارش 2 عزیز من نمیتونم نظری بدم درباه رابطه شما نه که نظری نداشته باشم نه!!! بلکه
تالار همدردی مخالف روابط بین دختر و پسر قبل از ازدواج و به صورت دوستی است و نمیشه توی این تالار شما رو در این زمینه راهنمایی کرد
اینم دلایل عینی برای منع اینجور روابط
دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر
سلام کیارش جان
من معمولا با دوستی مخالفتی ندارم البته دوستی که پایه و اساس داشته باشه و از روی منطق باشه
ولی عزیزم تو سنت خیلی کمه و شروع ارتباط در این سن کاملا اشتباه حالا به هر دلیلی
توی این سن شروع رابطه میتونه واست عواقب جبران ناپذیری داشته باشه.... چرا که زمان هیچ وقت برنمیگرده و اونوقتی متوجه اشتباهت میشی که خیلی دیره
امیدورام از تجربه ما استفاده کنی و این رابطه تموم کنی............:72:
میگن یارو رفت ریشش رو بزنه، سیبلش رو هم گذاشت روش!
خودت یه راهی رو انتخاب کردی،اومدی اینجا در مورد اشکالش پاسخ بگیری پس به پاسخ های اعضاء توجه کن و یه جمعبندی داشته باش
این حال و احوالات در سن شما طبیعی است، و اگر هم از حالت نرمال خارج شود باید دنبال ریشه مشکل و رفع آن باشینقل قول:
نوشته اصلی توسط کیارش۲
نیاز به جنس مخالف هم در این سن بسیار است، اما ربطی به گریه های بی دلیل و دلگیر بودن نداره
من حدود 9سال از شما سنم بالاتره، هر وقت که یک روز تعطیل داشته باشم و هیچ کار یا برنامه ای نداشته باشم و آس و پاس تو خیابون بچرخم، احساس داشتن یه همدم به شدت بهم فشار میاره، اما تا زمانی که کل وقتم درگیر کار و فعالیت های دیگری باشم ،ذهنم به هر طرف بره به اون طرف نمیره
پس مواظب باش از چاله نیافتی تو چاه
فقط داری به حس زیبا و اقواکننده این روزها فکر میکنی و نمدونی آینده چه رقم خواهد زد. از طرفی در سنی هم هستی که واقعا به ی همدم اونم از جنس مخالف احتیاج داری و جمع نیاز و کم تجربگی و احساسی بودن و منطقی فکر نکردن وکشش به جنس مخالف و جنگ با عقاید و دونستن اشتباه بودن ذات این مساله و .... باعث شده سردرگم بشید. هر چه بیشتر پیش برید یهو وابستگی شدید ایجاد میشه(نه اینکه بخواهید خودش ایجاد میشه) و بعد چند سال فرضا هم به هم زدید دیگه نه شما اون دل صاف و دست نخورده را دارید نه اون خانم که باید از خودت بپرسی چرا با پسر اینقدر کوچک تر حاضر به دوستی شده؟؟بعدشم که به عشق واقعیتون برسید تا آخر عمر عذاب وجدانی اون ته دلتون باقی میمونه.
منطقی فکر کن و رو دلت پا بذار روزی که اینکار غیرممکن نشده:310:
سلام کیارش:72:
از حرفات فهمیدم که میخوای بانک احساسیتو با این خانوم پر کنی. فرض میکنیم بدون مشکل پر شد! این خانوم الان زمان ازدواجشه و ممکنه هر لحظه به یکی جواب مثبت بده. وقتی ازدواج کرد این بانکت که پر شده بود، دزد میزنه بهشو از قبل از دوستیتون هم خالیترش میکنه. شما هم که کلا ترجیح میدی مشکلات حالتو حل کنی، بانکتم که نیاز مبرم (بیشتر از قبل) داره میری دنبال یه دختر دیگه. اینیکی هم یا یه روزی میره یا تو میبینی مثل دختر اولی نبود و میری دنبال یکی دیگه.
آخرش بعد از چند سال پشت سرتو نگاه میکنی میبینی همش دنبال این و اون بودی، محبتو از هر کس و بیکسی گدایی کردی، از خیلیا ضربه خوردی و به خیلیا ضربه زدی و ...
خوب نوبت به ازدواجت میرسه. ازدواج میکنی و اولش همه چی آرومه! اما یه مشکلی هست. هر روز و هر شب هیکل و رفتار و تیپ زنتو با دخترایی که باهاشون بودی مقایسه میکنی! نگو نمیکنم! چون میکنی!
بالاخره خانومت که فرشته نیست. میبینی فلان دختری که باهاش بودی خوشتیپتر بود. اونیکی دماغش خوشگلتر بود! فلانی هیکلش بهتر بود! و ...
حالا چی میشه؟ بهت میگم. چه به خانومت به خاطر ضعفایی که نسبت به اون دخترا داشته غر بزنی و چه نزنی ته دلت از خانومت دلزده میشی! یه دفعهای نیستا! پلهپله دلزده میشی! ولی بالاخره یه روزی میرسه که از نظر عاطفی نسبت بهش سرد میشی!
حالا چی میشه؟ نمیدونم. خودت بین خیانت، طلاق، یا یه عمر زندگی بدون پر شدن بانک احساسیت(!!) انتخاب کن.
البته این دوستیها برای دوران میانسالی و پیری هم معایبی داره! میخوای بهت بگم؟!
----
در آخر. کیارش، دوستانه بهت میگم. چشماتو باز کن. با این دیدگاه فردای قشنگی نخواهی داشت...
سلام،
این تاپیک رو هم مطالعه کنید:
http://www.hamdardi.net/thread-18390-post-170704.html#pid170704
ضمن تشکر بابت توجهتون. من این رابطه رو به کل به هم زدم
حالا برای مشکل اصلیم یه راه حل بدین
به همین زودی......؟
گفتین 17 سالتونه؟شما تو این سن باید واسه آیندتون برنامه ریزی کنین, کاری که از همه چیز مهمتره .
با تعیین هدف و تلاش برای دست یافتنش فکر میکنم مقداری از مسئله تنهاییتون حل بشه چون اکثر آدما وقتی فکرشون درگیر کار مهمیه احساس تنهایی و یا داشتن یه سری از مشکلات براشون کمرنگ میشه.
در حال تحصیل هستین؟
سلام. باید خودت و به کارهایی که علاقه داری مشغول کنی. ان قدر سرگرم کارهات بشی که وقت فکر کردن به این چیزها رو نداشته باشی. مطمئنا به یه چیزهایی علاقه داری به یه ورزشی یه هنری یه سرگرمینقل قول:
نوشته اصلی توسط کیارش۲
برای خودت یه برنامه بریز...مثلا دانشگاه میری سه روزشو تعطیلی برای اون سه روزت هم برنامه داشته باش ..نباید بیکار بشینی اون یه روز و می تونی بری باشگاه ..می تونی بری کلاس موسیقی..زبان... کتاب بخونی .. اگر رشتت نیاز داره یه کلاسهایی رو در کنارش بری که تواناییت بیشتر بشه همون کلاسا رو برو
من دیدم یه سری یه حیوون خونگی دارن ..اینکه بهش رسیدگی میکنن خیلی براشون لذت بخش سرشون هم گرم میشه
یه برنامه بریزی گاهی اوقات با دوستات بری بیرون ... مثلا دلت گرفت اگر میتونی با دوستت برو بیرون قرم بزن ...اگر ذهنت مشغول کارهای دیگه باشه نمیشینی به اینکه تنهایی و همدمی نداری فکر کنی
اگر هم فکر کنی به حداقلش میرسه
گفتم که عوامل محیطی جواب نداده.
چون من به چند تا کار بیشتر علاقه مند نیستم که اونا هم مخربه شدیدا مثل رایانه،موسیقی،...
از نظر بیرون رفتن هم بخاطر والدینم محدود هستم و نمیتونم.
سلام کیارش جان خوبی؟
راستش من ایده های زیادی برات ندارم اما از تجربم میگم...
متاسفانه منم همچین روابطی رو تجربه کردم یکی از دلایل مهمش رو اینجا برات مینویسم...حوصلم سر رفته
باور کن خیلیا اینو بهم گفتن.مثلا دختر خالم بهم میگفت خوب چیکار کنم حداقل با دوست پسرم میریم یه تابی میخوریم..حال و هوام عوض میشه.
خودمم هی به خودم میگفتم پسرا حداقل سرگرمم میکنن...اما خیلی بد بود..
حالت تهوع بهم دست میداد..شاید اولش جالب باشه..بانک احساسیت رو پر کنه،سرت شلوغ بشه،پشت سر هم اس ام اس،زنگ..کادو..گردش ولی همش ظاهریه..ساختگیه..واقعی نیست...نمیتونی بهش تکیه کنی..
من که دووم نمی اوردم..میزدم زیر همه چیز...بگذریم که چقد وقتم گرفته میشد...بگذریم که درسم افت کرد...
اصلا خیال نکن با یه دختر دوست شدی و تموم شد اب از اب تکون نخورده و میری سراغ بعدی..
کیارش جان حالتو درک میکنم و مثه تو زیاد دیدم..اما راه حلی که من استفاده کردم و خیلی بهم جواب داده..
من با کسی دوست شدم که هیچ وقت رهام نمیکنه...تا پیری هام هم باهامه...بدون اینکه حرف بزنم میفهمه چی میخوام...میدونه کی ناراحتم و کی خوشحال...
و اون کسی نیست جز خودم..
اره خودم...با خودم دوست شدم..به حرفای خودم گوش کردم..با خودم همدردی کردم...بانک احساسی من حالا شده بانک خصوصی...هر ننه قمری نمیتونه پرش کنه..وسع پسرا و دوستیای کوچه بازاری نمیرسه بانک منو پر کنن..
باور کن تجربه کردم که میگم خوبه...
نمیگم خدا..چون از شناخت خودت به شناخت خدا میرسی...
ورزش و کار و ..تفریح و حتی دوست دختر و ازدواج و ...جواب تو رو نمیده تا وقتی خودت همراه خودت نباشی...تا وقتی خودت به خودت محل نذاری...
من میگم دوست دختر و دوست پسر که سهله زن و شوهر هم نمیتونن بانک احساسی ادمو پر کنن تا وقتی که خود ادم واسه خودش از اینکارا نکنه..
اونوقت ببین چه راحت کار و درس و حتی یه صبح بهاری تو رو فول شارژ میکنه..
نمیدونم فهمیدی چی میگم یا نه؟اما امتحانش ضرر نداره.
روح و روان تو عزیزتر از اونه که برای رفع تشنگیش به جای اب زلال اب شور بدی و تشنه ترش کنی.
موفق باشی..کیارش جان
دیروز تاپیک زدی،امروز بهم زدی!! در حد 16 ساعت؟
خوب، در این تاپیک به مشکل مطرح شده پاسخ داده میشود، و برای رفع مشکل اصلی اولا" باید خودت بخوای که رفع بشه، نه اینکه از دورن مقاومت کنی، دوما" تاپیک جدید ایجاد کن
سلام مرسی بهار جاننقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
این مسئله رو تو یه تاپیک جدید مطرح میکنم.
با سلام،
با توجه به اینکه تاپیک جدیدی ایجاد کردید و این تاپیک به پایان رسیده و ارتباط شما با این خانم تمام شده، این تاپیک قفل می شود.
موفق باشید.