نمایش نسخه قابل چاپ
سلام من ديگه قصد ازدواج ندارم يا شايد هرگز قسمتم نشه از اين ناراحت نيستم فقط از تنهايي ميترسم چطوري روزگارمو بگذرونم:302:همش فكرميكنم كه يه روز خواهراي وبرادرام ازدواج ميكنن ومن ميمونم اونوقت دنيا برام كوچك وئل تنگي زياد ميشه چطوري روزها وشبهارو بگذرونم تا مرگم فرابرسه؟
چرا آبجی انقد نا امیدی.
خوب هرکسی یه قسمتی داره یکی زود ازدواج میکنه یکی بالای 30 سالگی .
دوست داری خدا بر خلاف میلش یکی رو به خواستگاریت بفرسته ازدواج کنی .
چه زندگی .توش همش دعوا خیانت اوووووووه هرچی بگم کم گفتم .دوستداری چنین شوهری داشتی.
پس به قسمت اعتقاد داری صبر کن.اصلا خدا میدونه کی قراره شوهرت بشه.
توکلت به خدا باشه انقدم نا امید نباش .ماکه زود ازدواج کردیم چه گلی به سر مون زدیم.
صبر کن با چشم باز همسره آیندتو انتخاب کن .زندگی خوب وخوشی داشته باشی.
بعضی از دخترا از 16 سالگی براشون خواستگار میاد .بعضیها هم بالای 30 نمیشه گفت که چرا من اینجوریم.
دوست عزیز
نگرانیهات درسته،تنها کسی که برای یک دختر تا اخر عمر کنارش می مونه یک پسره و برای پسر هم یک دختر این قانون طبیعته اما هستن کسایی هم که راه شما رو به دلیل پیدا نکردن فرد مناسب یا دلایل دیگه انتخاب کردن عده ی کمی از اونها تونستن تنهایشون رو به شکل مناسبی پر کنن و عده ایی هم همیشه یک کمبود توی زندگیشون داشتن و یک نیاز!کمبود یک خانواده و نیاز به یک دوست و همراه!
بیشتر برامون بگو چرا همچین تصمیمی رو گرفتی؟
اگه علت یاعلت های نخواستنت روبگی شایددوستان بتونن کمکت کنن عزیزم:72:
ببخشید ناهید جان این مقاومت برای ازدواج نکردن چیه علتش؟!!
من علاوه بر ازدواج نمیخوام زندگیم کنم ( حتی انگیزه تاپیک زدن هم ندارم ) باز وضعت بهتر از منه:46:
فامو به تو چهي شده ؟من قبلا نامزد بودم وحالا نيستم دلم نميخواد دوباره اشتباه كنم
از همه ممنونم كه دلداريم دادين
من الان نامزدم ولی ...
چرا نامزدیتو به هم زدی؟
چطوری تونستی؟
من توي مراسم خواستگاري متوجه شدم كه ايشون شراب ميخورن به خاطر همين ناراضي بودم كه به زور خواهرشون انگشتر رو انداختن دستموو..........نميخوام ديگه ازدواج كنمم
تو چرا خسته اي؟
نمیدونم
احساس رضایت ندارم
میترسم از آینده مشترک از مسئولیت زندگی
کلا نه میخوام نامزد باشم نه میخوام نباشم ....
حس میکنم کسیه که من میخوام و حس میکنم کسی نیست که من میخوام
علائم هشدار تو رابطمون زیاده
:82:
تو که راحت شدی تموم شد رفت حالا دفعه بعد بهتر میتونی تصمیم بگیری خوبه که با شک به رابطتت ادامه ندادی
چرا نمیخوای ازدواج کنی؟
بعضی از مردها خیلی خوبن (شکلک پینوکیو با دماغ دراز شده) :311:
البته قبول دارم که فعلا یه مدت به ازدواج فکر نکنی چند وقته بهم خورده نامزدی؟؟
1سال خوبم هست ولي طرف من نميان ميترسم دوباره برم وپشيمون بشم خيلي ناراحتم همون بهتر بمونم ازدواج نكنم
الان ناراحتی طبیعیه
اصلا دیگه به اون نامزدی فکر کن
در حد یه خواستگاری ازش بگذر...محرم بودین ؟ در چه حد رابطه داشتین؟
راستی چند سالته؟؟
کلا سعی کن فراموشش کنی گذشته ای که کمکی به آیندت نمیکنه رو بریز دوور فقط ازش درس بگیر
درس بگیر که این دفعه شجاع باشی و بتونی خودت تصمیم بگیری
به خودت برس به موهات صورتت آرایش کن برو کلاس ورزش و...
همه آدمها تو همچین شرایطی قرار میگیرن بعضیها تو کار بعضی ها تو زندگی بعضی ها تو درس بعضی ها تو ازدواج
کلا زندگی سختی هایی داره باید ببینی میارزه کنار یکی که دوسش داری و دوست داره و اهداف مشترک دارین این سختی ها رو تحمل کنی یا تنهایی
در ضمن مطمئن باش هر کسی یه تکه گمشده داره و باید پیداش کنه یا صبر کنه بیاد سراغش
شاید خیلی از متاهل ها از زندگیشون راضی نباشن یا به قول تو گاهی پشیمون شن اما همیشه همشون در کل راضین پس یعنی ازدواج با همه سختی هاش خوبه
آخه دختر خوب یعنی چی که به زور انگشتر رو دستم انداختند.:300:نقل قول:
نوشته اصلی توسط nahid24
خب شروعی اینجوری نتیجه بهتری هم نمیتونست داشته باشه.این به این معنا نیست که اگر در
آینده ازدواج کنید خدای ناکرده باز به این مرحله می رسید . ان شالله که مرد خوبی قسمتت
خواهد شد.البته باید با درایت بیشتری عمل کنید.
توصیه میکنم لینک زیر را مطالعه کنید.
کارگاه آموزشی رفتار جرات مندانه
من الان 24 سالمه بله ما عقد كرديم و رابطه انچناني نداشتيم كه نگران باشم هنوز يه دخترم خدارو شكر ميكنم كه زود متوجه شديم هردومون فقط2ماه طول كشيد ولي مردم بدفكرميكنن از طرفي ميترسم اگه راضي به ازدواج بشم اونم مثل اينن باشه ميخواست ظاهرخوب ولي باطن بد باشه من ظاهر برام ملاك نيست باطن مهمه چيزي كه اون برعكسشو داشت من ظاهر عاليي ندارم ولي بدم نيستم