همسر خواهر شوهرم بهم نظر داره !!

سلام خدمت دوستان عزیز

من مدتیه که با مشکلی دارم دست و پنجه نرم میکنم.
در واقع الان 4 سال از شروع زندگی مشترک من و همسرم میگذره.من از همون روزای اول متوجه نگاههای سنگین شوهر خواهر شوهرم شدم.
با خودم میگفتم شاید من دارم اشتباه میکنم اما الان دیگه شکم به یقین تبدیل شده.

ایشون یه مرد 35 ساله هستش که چهره فوق العاده جذابی داره(در واقع خیلی شباهت به بازیگر معروف billy zane در فیلم تایتانیک داره/اینو همه هم بهش میگن)
میخوام بگم که به خاطر چهره ای که داره سمت هر دختری بره بهش نه نمیگه

این اقا خیلی وقتا زل میزنه به من(البته خیلی باهوشه و میدونه کی اینکار رو بکنه تا کسی نفهمه)

الانم جدید وارد فاز جدیدی شده و حتی چشمک هم میزنه !!
طوری نگاه میکنه که من شدیدا معذب میشم.نگاهش مثل این مردایی میمونه که میخوان تو خیابون مزاحم آدم بشن !
13 به در هم که باهم رفته بودیم بیرون دیدم توی چادر دراز کشیده و زل زده به من ...


من در این 4 سال همیشه در اینجور موارد نگاهم رو سریع میدزدیدم تا چشم تو چشم نشم باهاش.

فکر میکردم بهترین کار همینی بوده که تا حالا انجام میدادم.اما با خودم میگم اگر کار درستی بود که مشکل حل شده بود.
نمیدونم به نظر شما چیکار کنم.اینم میدونم که در جریان گذاشتن همسرم خیلی کار درستی نیست.
لطفا اگر میتونید راهنماییم کنید

سلام خواهر خوبم
1- باهاش جدی برخورد کنین حتی اگر شده اخم و بی محلی کنید طوری که از شما متنفر بشه
2- تنها با او در جایی نباشید و نمانید و نروید
3- عزت نفس خودتون رو بالا ببرید
4- از لباس های تحریک امیز استفاده نکنید
5- طوری نشان دهید که با همسر خود بسیار خودمانی تر از تصورات احتمالی او ( تصوراتی که احتمالا فکر می کنه ترس باعث میشه به همسرتان اینجور قضایا رو شرح ندهید) هستید.
6- خود را فردی مقید به مذهب نشان دهید که پایبند به مذهب هستید و به هیچ وجه گرفتار نگاه های او نمی شوید

در نهایت مواظب باشید زندگیتان به دستان خودتان متلاشی نشود
اینکه چهره ایشان را جذاب می دونید و تشبیه .... زنگ خطره
احساسات رو در ذهنتون فقط نسبت به همسرتون بزرگ کنید نه دیگر مردان

ممنون که جواب دادید

مورد شماره یک.
همیشه همینجوری باهاش برخورد کردم اما هوزم مثل روزای اوله

مورد شماره دو.
تمام سعی خودم رو برای انجام اینکار کردم و بازم میکنم

مورد شماره 3.
حتما
مورد شماره چهار.
لابد شما از حرفهای من اینجوری برداشت کردید که من خیلی بی قید و بندم !!
در حالیکه حجاب من در فامیل زبانزده.حتی همین آقا بارها به همسرش گفته دلم میخواد مثل مریم باشی. !

مورد شماره 5.

متاسفانه این اقا خیلی با سیاسته و من مطمئنم اگر عنوان کنم خودم خراب میشم

مورد شماره 6
تا اونجا که تونستم تا الان مذهبی و چایبند به دین و مذهب بودم

ضمنا ایشون در همه فامیل به خاطر شباهت چهرهشون زبانزد خاص و عامه.حتی در بسیاری از محافل که وارد میشه ایشون رو با اسم اون هنر پیشه صدا میزنن.
البته این چیزا برای من مهم نیست و اگر بود در این 4 سال باید حتی نظر من به ایشون تغییر میکرد.


چرا که من خودم همسرم رو خیلی دوست دارم و زندگی خوبی داریم.
در واقع از خودم مطمئن هستم اما نگاههای این آقا دیگه داره آزارم میده

من برای ضد حال زدن به این اقا هر کاری رو امتحان کردم.مثلا همین اخم کردن...ترک کردن جایی که ایشون هست و ...

اما نتاسفانه بعد از گذشت 4 سال نه تنها بهتر نشده بلکه بدترم شده

اینم عنوان کنم که ایشون بارها تعریف حجاب و سنگینی و تحصیلات من رو در غیاب من کرده

دوستان بازم اگر راهی به ذهنتون میرسه لطفا عنوان کنید
سپاسگزارم

سلام مریم جان شما روابط با خواهر شوهر چطور هست؟
به نظرم با شوهر خواهرت روابط خوب و خوهرانه ای داشته باش نه اون قدر صمیمی که افراطی بشه ولی جوری که ایشون حس کنه شما اون خانم رو مثل خواهر خودتون می دونید
چه مرد بدی مریم!
مردا انگار از ابروشون هم دیگه نمی ترسن
واقعا برام جالبه چطور به خودشون جسارت می دن در حالیکه می دوند که طرف می دونه که اونها متاهلند ..
شما که هیچ چ چ خودت هم متاهلی
واقعا از این ادم باید ترسید
پناه بر خدا :302:

به نظرم اگه تمام راهها رو امتحان کردی ! بد برخورد کردن ، خشک برخورد کردن حتی در جمع !

به همسرتون طوری بگید که ایشون در جریان باشه !

مثلا بگید از طرز نگاهش خوشم نمی یاد ! جوری که باعث نبشه همسرتون کار غیر عقلانی و احساساتی انجام بده !

از اون طرف هم همسرتون رابطه خودتون رو کم کنید !

مطمئن باشید ، این جور آدم ها فکر دنبال موقیعت برای بی آبرو کردن هستن ! چون چهره مناسبی دارن ، به خودشون اجازه هر کاری رو می دن !

سلام نازنین جان

متاسفانه خواهر شوهرم اصلا دلش نمیخواد روابط خوبی داشته باشیم.من در این چند سال تمام سعی و تلاش خودمو کردم.از محبت..هدیه گرفتن..عیادت کردن در مریضی ها و خلاصه هر چی که فکر کنی.

حتی این اواخر دیگه همسرم بهم گفت اینا لیاقت محبتای تورو ندارن !!

منم دیگه الان خیلی سر وسنگین برخورد میکنم.

اره نازنین جان.منم از همین موضوع الان دارم عذاب میکشم.

فکرشو بکن 4 سال تو این فکر رو با خودت بکشی اینو و اونور.جرات نداشته باشی به کسی بگی.
دیگه بعد از 13 به در اعصابم بهم ریخت..

جالب اینکه من همیشه با چادر هستم و حتی یه تا موی منم بیرون نیست.همیشه سنگین و رسمی باهاش برخورد کردم.
نکته دیگه اینکه این اقا سعی میکنه در جمع به قول خودمون حال منو بگیره.مثلا چایی میاره به همه تعارف میکنه .به من که میرسه انگار که من وجود ندارم.حتی یه بار گفت من مریم خانومو ندیدم !!


اما خدا نکنه برای ثانیه ای تنها بشیم....
گفتم بیام اینجا مطرح کنم انشالله که شما و بچه ها کمکم کنید.

بازم ممنون نازنین جان

مریم خانوم من متوجه نمیشم،الان مشکل اصلی شما چیه؟ از نگاهاش میترسید!؟

نگاهاش چه ضرری میتونه واسه شما داشته باشه!؟ شما که پوشیده و با حجاب هستید و سنگین رفتار میکنید،پس از چی میترسید!؟
رفت و آمدتون رو باهاشون کمتر کنید.توجهی هم بهش نشون ندید.
با صرف نگاه کردن و حرکات چشمش نمیتونید متهمش کنید.بیخیال رفتار کنید ولی... اگر خدایی نکرده یه روز پاشو از گلیمش درازتر کرد و دست به حرکت خاصی زد(مثلا یه جوری خودش رو عمدا با شما تماس فیزیکی داد،یا مثلا دستش رو...) اونموقع دیگه کار تمومه و از خط قرمز رد شده! اونوقت باید هرچی از دهنتون درمیاد نثارش کنید.جیغ،فریاد،فحش،کتک!!!!!!! !!!
انشالا که هیچوقت کار به اونجاها نکشه ولی اگه کشید،دیگه از هیچی نترسید،نگید به خاطر آبروم مجبور شدم سکوت کنم یا ترسیدم کسی حرفم رو باور نکنه....

فعلا اینروزا بیخیال رفتار کنید

بذار انقدر نگاه کنه تا جونش در بیاد!:320:

مریم عزیز من فکر می کنم تا وقتی ما این نگاهها برامون اهمیت داشته باشند این مشکل حل نمی شه. اگر بتونی طوری فکر کنی (و در پی اون عمل ) که تا زمانی که شما درست رفتار می کنی این نگاههای مزاحم مهم نیستند و مهم رفتار درست شماست می بینی که دیگه این نگاههای مزاحم نه تنها برات بی اهمیت میشه بلکه از روی شما کم کم برداشته میشه. البته همیشه جانب احتیاط رو رعایت کن .

اینم لینکی که من مشکلی مشابه شما رو مطرح کردم. اگر نظرات دوستان رو با دقت در اون تاپیک بخونی خیلی مفید بودند:

مشکل من با دوست شوهرم

ممنون از همه دوستان

برادر گرامی آقا مهرداد دنبال راه حل هستم.از این نگاهها خسته شدم.
چیزی بیشتر از همه چیز من رو آزار میده رفتارای جدید این اقاست.که چپ میره راست میره میخواد مثلا منو ضایع کنه.

مثلا وقتی میاد تو خونه با همه سلام علیک میکنه غیر از من !!
وقتی هم مادر شوهرم بهش گفت که مریم چوب که نیست اینجا وایستاده اون گفت آدم وقتی کسی رو ریز میبینه اصلا نمیبینتش !!!!

آقا داوود عزیز
یکبار غیر مستقیم به همسرم گفتم که ناراحتم میکنه وقتی نگام میکنه.همسرم هم گفت ما در صداقت و پاکدامنی فلانی شکی نداریم !!

متاسفانه خیلی زیرکه.اذان میگن جلوتر از همه میره نماز میخونه.همه فکر میکنن خیلی آدم پاکیه

دلجو دلتنگ عزیزم
ازهمین ناراحتم.من تا الان دست از پا خطا نکردم.حتی چند بار نشستم اتفاقات قبل از لحظه چشمک زدن ایشونو مرور کردم.بازم به نتیجه ای نرسیدم .نگاههاش اذیتم میکرد اما کنار امده بودم باهاش

این اواخر که شده چشمک خیلی خیلی عصبی و خشمگینم میکنه.
دلم میخواد برم یه سیلی بزنم تو گوشش

عزیزم من نمی گم خدای نکرده شما دست از پا خطایی کردی. منظورم از اهمیت دادن همین نگران این نگاهها یا رفتارها بودن است.

خانم مریم، موردی که از حرفهای شما متوجه شدم اینه که شما ایشون رو خیلی بالا تصور میکنید یا حداقل از خودتون و شوهرتون ایشون رو بالاتر می دونید.این رو به وضوح میشه از مطالبتون فهمید.

ظاهرا مشکل شما فقط نگاههای ایشون نیست بلکه بیشتر رفتار تحقیر آمیز ایشون با شما، شما رو اذیت میکنه.
تنها راه اینه که اعتماد به نفس خودتون رو حفظ و تقویت کنید و نسبت به این رفتارش(بی احترامی هاش) بیتفاوت باشید.منظورم اینه که لازم نیست هر بار که از مهمونی برمیگردید،ساعت های زیادی رو اختصاص به فکر کردن به حرکات و رفتار ایشون بکنید(مگر اینکه خط قرمزها رو رد کنه...که گفتم...)

ببینید،اگر شخصی توی جمع با همه سلام و احوالپرسی کنه و با یک نفر نکنه، این چی رو نشون میده!؟ جز اینه که بی ادبی و بی شخصیتی خود شخص رو نشون میده!؟
یا مثلا به همه چای تعارف کنه جز شما...خب اینا کودنی و گستاخی اون شخص رو به همه ثابت میکنه،اون با این رفتارها خودش رو داره ضایع میکنه نه شمارو،ولی شما چون خودتون رو پایین تر از ایشون تصور میکنید به دل میگیرید و حس میکنید که ضایع شدید.
یه مثال میزنم شاید منظورم رو بگیرید
تا حالا رفتید باغ وحش!؟ وقتی از کنار قفس میمونا رد میشید،حرکات عجیب و غریب انجام میدن، از خودشون صدا در میارن، براتون شکلک در میارن! ولی شما بیتفاوت از کنارشون رد میشید یا فوقش میزنید زیر خنده! چرا!؟ چون اون حیوون هست و شما انسان.شما در اینکه از اون بالاتر هستید شکی ندارید.در اینکه اون عقل و شعور و فهم نداره شکی ندارید.پس اهمیتی نمیدید و ناراحت نمیشید...
تا وقتی که شما این آقا رو توی ذهنتون خیلی بزرگ و عالی تصور کنید،این اذیت شدنتون پایان نخواهد داشت!
(در ضمن اون بازیگری هم که گفتید اصلا جذاب و خوشتیپ نیست!:33: )

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مایسا

با سلام من یه مشکل بزرگ دارم ولی می ترسم عنوانش کنم واقعا مشکله بدیه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

چرا کسی جواب نمیده

---

مایسای عزیز

به همدردی خوش آمدید.

برای راهنمایی گرفتن باید واسه مشکلتون یه تاپیک جداگانه باز کنید.

در صفحه اصلی تالار ،انجمنی رو انتخاب کنید که مشکلتون مربوط به اون انجمن باشد بعد بر روی

موضوع جدید کلیک کنید. توجه داشته باشید که باید عنوانی انتخاب کنید که بیان کننده

مشکلتون باشد.

با اوخیلی خیلی جدی رفتار کن و تا جایی که می توانی در بحث هایی که ایشان می کنند دور باشی .
رفت و امدت رو هم کمتر کن ....
آیا خواهرشوهرت متوجه این رفتارهای او نشده؟!

به نظر من هم بهتره که در این مورد با کسی حرفی نزنی و فقط سعی کن نسبت بهش دور باشی!

مریم گلم
این آدم احمق دیده تا حالا نتونسته توجه شما رو به خودش جلب کنه، حالا فکر کرده با این روش جدیدش که مثلا ضایع کردن شما توی جمعه، میتونه توجهتونو جلب کنه و اگه خیلی خیلی احمق باشه ممکنه فکر کنه شما واسه اینکه دیگه ضایعتون نکنه از این به بعد باهاش نرمتر برخورد میکنید. :311:
شاید هم میخواد با این کارا شما رو وادار کنه که جوابشو بدید و باهاش کل کل کنید. اونوقت از این کل کل لذت میبره و فکر میکنه بالاخره تونسته مهر سکوت شما رو بشکنه و بعدشم به خیال خودش حالا که این سد شکسته شد، شما دیگه باهاش راحت خواهید بود.
شایدم انقدر بخاطر قیافش مغرور شده که دیده نتونسته توجه شمارو جلب کنه داره به هر دری میزنه تا به خودش ثابت کنه که من هر زنی رو از پا درمیارم.
مردک روانی :311:
فکر کن اصلا وجود خارجی نداره. فکر کن چوب لباسیه:311:

ممنون از همه دوستان عزیزم

نمیدونید با حرفاتون چه بار عظیمی رو از روی دلم برداشتید

ممنونم از شما اقا مهرداد.پستتون رو که خوندم کلی خنددیم.مثال جالبی بود.

راستش به نظر منم اون هنرپیشه خوش تیپ نیست.اما وقتی مدام همه اطرافیان از شباهت ایشون میگن ....البته این دلیل قانع کننده ای نیست و منم نباید تحت تاثیر حرفای دیگران قرار بگیرم.باید در این نگرش خودم تغییری ایجاد کنم

چشمک عزیزم.کلا رفت و امدمون زیاد نیست.باورت نمیشه سیاستی داره این آقا که حد و نصاب نداره.حتی بعضی اوات میره توی اتاق تاریک میشینه و از لای در منو نگاه میکنه.هیچکسم متوجه نمیشه.نمیدونم..شایدم بهخاطر اینه که خواهر شوهرم همیشه به خون من تشنه هستش....

جدیدا هم خواهر شوهرم مثل من لباس میپوشه..میخواد درس بخونه...فکرشو بکنید یه آدمی که کاملا بی حجاب بود یک شبه نوع پوشش اون شد مثل من !!

باران جانمنم با نظر شما موافقم و فکر میکنم درد این بشر همین باشه.راست میگی.باید فکر کنم وجود نداره.

احتمالا خواهر شوهر شما متوجه موضوع شده.

گفتنی ها رو دوستان گفتند.

رفت و امد را به حداقل برسونید.

اعتماد به نفستون را بالا ببرید. ایشون متوجه شده اند که شما رو با کارهاشون تحت تاثیر قرار داده اند لذا با ایشون از موضع قدرت وارد شوید.

بی اهمیت باشید نسبت به ایشون.

یک نکته که به نفع شماست این هست که خواهر شوهرتون تمایلی به ارتباط گیری ندارند و همسرتون هم اذعان داشته اند که آنها لیاقت محبت های شما رو ندارند(در اینجا هم بحث هست با تمام این تفاسیر چه لزومی داشته که شما اصرار به محبت ورزیدن به این خانواده داشتید!!!!!!!!)

پس راحت تر می تونید ازشون دوری کنید.

مریم عزیز سلام صبحت بخیر

دوستان همه راهکارها رو گفتن

منم فکر میکنم اگه بعد چهار سال از نگاه پیش روی نکرده میشه با کم کردن رابطه و بی اهمیتی به نگاهش موضوع رو کنترل کرد

مریم جان به سیاست و رفتار و نگاهش کاملا بی تفاوت باش سعی کن در جمع نادیده اش بگیری و یه کوچولو فکر میکنم زیادی فکرت رو مشغول رفتار این آقا کردی عزیز دلم در ذهنت هم به نگاهش و رفتارش اهمیت نده

سال خوبی در کنار همسرت برات آرزومندم:72:

مریم خانوم
بهترین عکس العمل بی تفاوتیه. خیلی مراقب باش که تو دام بازیهاش گرفتار نشی.

این چشمک رو هم جدی نگیر ، گاهی تو صحبت کردن ها و حرکات سر و صورت و ... پیش میاد که نا خواسته چشمک زده میشه.

نمونه ای از تجربه ای که داشتم ، این بود که خواهر همسرم گاهی که در حال صحبت با من بود چشمک میزد ولی قصد و غرضی نداشت، با رفتار عادی (که هرکسی خود بهتر می داند چگونه در عین احترام اما بدون غرض ) این موارد بمرور زمان حل شد.

اگر هم عمدی بوده باشه ، شما همان رفتار متین خودتون رو داشته باش ، شما بی احترامیهای او رو جبران نکن. کار خودت رو بکن. رفتارهای زننده همیشه و در همه جا زننده س . وقتی به همه تعارف می کنه به شما نه ! و یا میگه ریز میبینم و... می خواد خودش رو مطرح کنه (بدترین شکل مطرح کردن) مسلما بقیه هم شاهد رفتارهاش هستن و هیچ انسان سالمی این رفتارها رو تایید نمی کنه.

همیشه سعی کن رفتارهای ناپسند دیگران روحیه شما رو خراب نکند.
مثال : اگه یه بچه 5 ساله وقتی میاد به شما سلام نکنه آیا ناراحت میشی؟
اگه یه دیوونه بهتون بی احترامی کنه ، شما عکس العمل نشون میدی ؟ همه میگن این دیوونس ... این بچه س و...

لذا عکس العملهاتون رو در کمال بزرگ منشی و بی تفاوتی تنظیم نمائید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط نازنین 1

سلام مریم جان شما روابط با خواهر شوهر چطور هست؟
به نظرم با شوهر خواهرت روابط خوب و خوهرانه ای داشته باش نه اون قدر صمیمی که افراطی بشه ولی جوری که ایشون حس کنه شما اون خانم رو مثل خواهر خودتون می دونید
چه مرد بدی مریم!
مردا انگار از ابروشون هم دیگه نمی ترسن
واقعا برام جالبه چطور به خودشون جسارت می دن در حالیکه می دوند که طرف می دونه که اونها متاهلند ..
شما که هیچ چ چ خودت هم متاهلی
واقعا از این ادم باید ترسید
پناه بر خدا :302:

---

سلام آبجی:72:

چرا جمع میبندی میگی مردا.

همه که مثل هم نیستند.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

سلام مریم خانم:72:

دوست عزیز من نظرم اینه سعی کن رفت وآمد با این خانواده آقا رو قط کنی .

سعی کن در مراسم های که دعوت میشید ومیدونی این آقا حضور خواهد داشت رو نرید نرید نرید.


چون این آقا همیشه منتظره شما هست که به این مجالس بری.

مثل 13 بدر.

مهمانیها.

مسافرت.

اینجور افراد همیشه در طرح نقشه های شومی هستن که چطوری از چه طریقی به شما نزدیک بشه.


کی گفنه با شوهرت این مشکل رو نگی. نوع گفتن داریم تا گفتنو


شما اگر با شوهرتو رفیق باشی میدونی کی چطوری بگی که کار به مشاجره فامیلی نکشه. اصلا بکشه. بهتراز اینه که خدای نکرده روزی شوهرت متوجه بشه که این آقا رفته توچشماتون .اون وقته که شوهرت به شما شک میکنه .

وبا خودش میگه حتمن چراغ سبری نشون دادی که بهتون نگاه میکنه.


یک کلمه داری با شوهرت صحبت میکنی از فامیلها بگو فلانی خیلی هیزه .پرسید از کجا میدونی بگو دخترای فامیل صحبتش بود .یا اینکه بگو چند سری رفته توچشمام.

سلام به همه دوستان خوبی که اصلا نیمدونم کی هستن ولی تنهام نمیذارم....

ممنونم از همتون

بی نهایت عزیز
الان تازه بعد از 4 سال همسرم داره میگه دلیلی نداره بهشون محبت کنی دیگه ولی تا قبل از این انتظار داشت من تمام مدت در حال محبت کردن باشم.
منم به خاطر همسرم اینکار رو کردم.

ویدای عزیز
ممنونم از لحن ظریف و مهربان همیشگیت

آقای baby محترم
بله.حق با شماست.حتما توصیه هاتونو به کار میگیرم.


برادر گرامی آقای کبوتر
امکان قطع رابطه نیست.به هر حال باید با فامیل رفت و امد داشت و شاید این قطه کردن ناگهانی رابطه بیشتر تابلوم کنه.اما سعی میکنم از توصیه های شما استفاده کنم

چرا آبجی نمیشه قطع رابطه کرد ن

رابطعه ای که خودتونم میدونید اصلا درست نیست.

خودتون حساب کنید زندگیتون ارزش داره یا فامیل؟؟

مشالله که خودتون به دوستان راهنمای میکنید استادید.

نزارید کار به جای بکشه که .که دیگه نشه درستش کرد.

من تا بگی ازاین مسایلی که شما عرض کردید تو درو فامیل دوست وآشنا دیدم.

بهترین راهش قطع رابطه هست.

آخه فامیلی که به ناموس آدم نظر داشته باشه بدرد فکر کردن نمیخوره چه برسه با هاشم رفتو آمد کرد.

این آقای که شما عرض کردید بخدا اگر نقشه هاش نگیره دست به هرکاری میزنه که به شما برسه .

واگر نتونه .مثال یا عابروتومیبره .

یا اختلاف در زندگیتون میندازه.

یا به طریقی از طرف دوستانش به شوهرتون از شما بدگویی کرده یا اصلا به یکی از دوستاش شماره شوهرتون رو میده.

که زنگ بزنه درمورده شما حرفهای که نباید گفته بشه رو بگه.

آبجی بخدا من بااین جور آدما بر خورد داشتم حتی پای حرفهاشونم نشستم.

میگفتن هرچقدر زن چموش تر باشه لذتش بیشتره وبهش رسیدن یه لذت خواسی داره.

میگفتن دست به هرکاری میزنیم تا بهش برسیم

حتی کاری میکنیم از شوهرش جدابشه یا شوهره طلاقش بده.وبهترین فرسته که بهش برسیم.

آبجی تورو بخدا رابطه رو قط کن. بقران میترسم اون نامرد دست به کاری که نباید بزنه .بزنه.

ممنونم که راهنمایی میکنید.اما شما بگید میشه تا اخر عمر قطع رابطه کرد؟
من فکر میکنم با یکسری راه ها میشه جلوشو گرفت چون ازین آدما زیادن.ممکنه یکی دیگه اینکا ر رو بکنه

اما دارم فکر میکنم یه ادم متاهل با دو تا بچه قد و نیم قد چطور انقدر میتونه پست باشه.

نمیدونم سر دوراهی موندم.بگم به همسرم یا کج دار و مریض رفتار کنم؟یا کلا بیخیال این ارتباط بشم.
چون اگر بخوام تصمیم به قطع رابطه بگیرم اونوقت همسرم هم علت رو جویا میشه...

نمیدونم والاه...

حرف های کبوتر رو تصدیق می کنم ! بنده هم اگر گفتم به همسرتون بگید به این خاطر هست !

امثال این آدم های کثیف رو زیاد دیدم که به خاطر پول یا چهره احساس می کنند همه چی برای اون ها هست !

بله می شه ، به نظر شما اگه کاری کنه که شما و همسرتون با هم تا آخر عمر قطع رابطه کنید مناسب هست ؟ قطع رابطه کنید ! تمام کنید این رابطه نا سالم رو ! حیف امثال شما که با همچین انسان هایی رابطه داشته باشید !

همسرتون هم دلیل رو پرسید خیلی رک بهش همین حرف ها رو بزنید !

خیلی محکم باید باشید ، اصلا ترس به دلتون راه ندید ولی محکم بودن رو حفظ کنید ! سعی کنید دیدار رو حداقل برسونید ! حداقل ! یعنی نهایت خانه خانواده همسرتون ببینیدش ! در این حد رابطه رو کم کنید

مریم جان من هم فکر می کنم اول باید به همسرت ثابت کنی چون به هر حال براشون باور کردنش سخت میشه مخصوصا اینکه میگید ایشان با سیاست رفتار می کنند ....

بهتره بعضی موقع ها که توی جمع متوجه رفتار غیر عادیه ایشان هستی به شوهرت اشاره کنی تا متوجه ایشان بشه ...
و اینکه توی لحظه ای که ایشان رفتار غیر عادی انجام می دهند سعی کن همونجا رسوایشان کنی:
--مثلا اگه از پشت در یواشکی شما را دید می زند پاشو برو سریع در رو باز کن و بلند بگو به چی نگاه می کنی؟
--مثلا وقتی ناخواسته چشمک می زنند یا خواسته بهتره همونجا بهشون بلند بگید چشمکتون برای چی بوده؟
[size=large](من فکر می کنم کسایی که ناخواسته چشمک می زنند پس باید با همه همینطوری باشند نه فقط با شما)
--مثلا اگه در موقعی که هیچکس حواسش به رفتار اون نیست به شوهرت بگو که حواسش کاملا باشه تا بتونی ثابت کنی..

منم فکر می کنم که خواهر شوهر شما متوجه رفتار ایشان شده که تغییر پوشش داده چون احتمالا متوجه شده شوهرش به این جور پوشش ها بیشتر جذب میشه ولی اگر چند بار بلند و با اعتماد بنفس بالا او را رسوا کنی هم او حواسش را جمع می کن که شما قصد در رسواییه ایشان دارید و هم اینکه خواهر شوهرتان هم بیشتر حواسش جمع همسرش می شود.

در مورد اینکه به شما سلام نمی دهد یا به شما چیزی را تعارف نمی کند :
وقتی شما می دانید او به شما سلام نمی دهد چرا منتظرید تا سلام کند بهتره که منتظر ایشان نباشید .....
وقتی می دانید که او به شما تعارف نمی کند منتظر نباشید می توانید همان لحظه به همسرتان بگویید: برای من هم بردارید ....

اینطوری به ایشان حتی اجازه تعارف کردن یا تعارف نکردن هم نداده اید.

برای من هم این موارد تعارف نکردن پیش امده ولی از طرف یک خانوم ولی اینطوری فقط خودش رو رسوای عالم کرد و من دیگه هیچوقت بهش اجازه نمی دم که بهم تعارف کنه یا سلام کنه بلکه او را بچه ای فرض می کنم که اصلا بلد نیست و در قبال من اعتماد بنفس فوق العاده پایینی دارد که جرات سلام کردن هم ندارد و چون خانوم بود همیشه خودم پیش قدم میشم و او مجبور به سلام دادن..

در مورد این مساله توقع ات را پایین بیاور و منتظر نباش که به شما احترام بگذارد تا اینطوری اذیت نشوید و برای اینکه او ادب شود بهتر است که اصلا منتظر نشوید که به شما تعارف کند و منتظر نباشید که به شما سلام بدهد چون رفتار غیر عادی دارد بهتر است که موقع امدن ایشان شما حضور نداشته باشید و بعدا هم که حاضر شدید با رفتار عادی و بدون سلام کردن و اگر ایشان خواستند که سلام کنند وگلگی کنند بگویید: [size=x-large]فکر کردم دوباره من رو ریز دیدید...!!!!!![/size]

و با توجه به ادامه شرایط و پذیرفتن همسرتون نسبت به رفتارهای غیر عادیه او، خود ایشان رابطه ها را خیلی کمتر می کند .....[/size]

ممنون چشمک جان.راست میگی.امشب با همسرم صحبت میکنم و نتیجه اش رو میگم.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

از شما هم سپاسگزارم اقای داوود.

مریم عزیز سلام

اگر تصمیم گرفتی به همسرت بگی میل خودته اما کاش بیشتر فکر میکردی

به نظر من خیلی مساله رو پررنگ نکن این مشکلات تا بخای ثابت کنی خودش میشه مشکل و استرس اضافه

عزیز دلم روی کم شدن ارتباط و بی توجهی بیشتر زوم کن

بعضی مشکلات با بی توجهی و مرور زمان بهتر حل میشه

امیدوارم بهترین تصمیمو بگیری دوست من

ممنون ویدا جان
اما

الان دیگه کاملا قاطی کردم !!!

از طرفی حرف شما رو قبول دارم و نظر خودمم همین بود بیشتر

اما حالا یکسری دوستان میگن همسرت هم بدونه بیشتر میتونه کمکت کنه
البته حرف این دوستان هم درسته

نمیدونم.شاید یه روزی اگر اتفاقی بیفته همسرم بگه کاش به من گفته بودی....

نمیدونم...گیج شدم حسابی...

مریم عزیز
دقت کن که ساده سازی و کوچک کردن مساله ، خود نوعی راه حل برای هر مساله ایست.

لطفا آقایون نظر بدن اگر چنین مشکلی برای همسره شما پیش آمده باشه بعداز 4سال خودتون یا از طریق کسی متوجه بشید عکسل عمل شما چیه.

من خودم مرد هستم نظرم رو به مریم خانم گفتم که بهتره شوهرشم در جریان باشه تااینکه از طریقی که عرض کردم متوجه بشه.

من اگر همسرم چنین مشکلی رو پهان کنه ناراحت میشم وفکرم هزار جامیره نکه بد بین باشم نه .خوب مدت کمی نیست برام عجیب میشه که چرا تواین چندسال نگفته.

ومن بایداز طریق کس دیکه بفهمم.


آبجی شما اخلاق همسرتون رو بهتر میشناسید که میتونی یهش بگی یا نمیشه بهش گفت.

همسرتون از شما خواستند که محبت هایتان را به خانواده اش کمتر کنید ( شاید هم کمی متوجه موضوع شده ؟! ) خب شما چرا اینقد اصرار دارید که امکان نداره و مگه می شه و ...

فردا اگر خدای نکرده حرفی پیش بیاد یا مشکلی، اول از همه همسرتون برمی گرده می گه مگه من ازت نخواستم که ... پس حتما خودت هم مایل بودی که به روابط گرمت ادامه دادی و ...
مادرشوهر از اون طرف و ...

خودتون هم بهتر می دونید که توی این جور مسایل زنها هستند که وجهه شون خراب می شه و ... متاسفانه آسیبی که شما از این مشکل خواهید دید خیلی بیشتر از اون آقاست. مخصوصا که به قول خودتون همه هم بهش اطمینان دارند.
حتما موارد این چنینی هم زیاد شنیدید و دیدید. سریع همه می گن حتما خانم کاری کرده یا چراغ سبزی نشون داده یا ...

من واقعا نمی فهمم این محدود کردن روابط چرا اینقد برای شما سخت است که هم در جواب همسرتون و هم دوستان می گید که نمی شه!

چرا نمی شه. رسمی و همراه با همسرتون، هر وقت دعوت شدید یا مناسبت خاصی بود، تشریف ببرید چند ساعتی باشید و برگردید. از کنار همسرتون هم تکون نخورید که شرایط نگاه و چشمک و ... پیش بیاد.

اما روابط گرم و این که برید خونه همدیگه بمونید و یکی بره تو آشپزخونه، اون یکی بشینه پای تی وی و ... خب فضاش ایجاد می شه.

ممنونم آقای baby

یعنی شما میگید نگم؟بیخیال بشم و به قول شما ساده سازی کنم؟

اقای کبوتر
از شما هم سپاسگزارم.اره فکر خوبی به ذهنتون رسید.اگر اقایون جواب بدن خیلی خوب میشه.

از همه شما خوبان که منو یاری میکنید سپاسگزارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط baby

مریم عزیز
دقت کن که ساده سازی و کوچک کردن مساله ، خود نوعی راه حل برای هر مساله ایست.

---

مریم جان منم نظر آقای baby رو قبول دارم . در این مورد بهترین راه حل ساده سازی است.

امیدوارم تا الان موضوع رو به شوهرتون نگفته باشید.اصلا لزومی نداره مسئله رو بزرگش کنید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maryam123

من در این 4 سال همیشه در اینجور موارد نگاهم رو سریع میدزدیدم تا چشم تو چشم نشم باهاش.

---

سلام عزیزم
ببین در مورد این جمله ای که نوشتی میخواستم این رو بگم که شاید همین حرکت باعث شده که این اقا در دلش یه فکرهایی کنه .ببین گلم میدونم که تو اصلا قصدی نداری و بسیار پاکدامنی :72:اما دیدی تو این سریالو فیلمای ایرانی تا میخوان نشون بدن که دختر پسر از هم خوششون میاد یا مثلا مراسم خواستگاریشون هست تا دختره به پسره نگاه میکنه و میبینه که پسره داره نگاش میکنه فوری نگاهش رو میدزده و سرشو میندازه پایین و تو دلش قند اب میشه.من میگم شاید این اقا هم این حرکت شما رو که دیده فکر کرده که شاید شما هم از ایشون خوشتون میاد و حالا که مثلا به این خیال خام رسیده که مورد توجه شما هست داره اینطوری بهتون بی توجهی میکنه و این ضایع بازی رو درمیاره که تو نگاه شما مثلا جذاب تر شه...ببین به نظر من تو اینجور موارد حرکات بدن ادم ها خیلی مهم هست و به عقیده من تاثیر یه نگاه یا لبخند ممکنه از دیدن صد تا تار مو هم بدتر باشه

البته گلم شاید هم اینطور نباشه اما خوب هر کسی نظر خودش رو میگه اینجا.

ببین به نظر من هم شما الان خیلی رو این اقا حساس شدی اصلا بهش توجه نکن یعنی به هیچ عنوان سعی کن اصلا نگاهش نکنی که مجبور شی نگاهت رو بدزدی اگه هم اتفاقی و احیانا باهاش چشم تو چشم شدی به نظر من به جای سریع دزدیدن نگاه یه نگاه سردو معمولی و بی توجه بکن و بعد به کاری که مشغول بودی بپرداز.

در مورد به شوهرت گفتن هم شما بهتر میدونی و همسرت رو بهتر میشناسی و اگه فکر میکنی که باعث حساسیت بیش از حد و غیر منطقی ایشون میشه با توجه به تاپیک قبلی ات که در اون مساله ای که داشتی وگفتی که شوهرت شرطهایی رو برات گذاشته که اجازه ادامه تحصیل در ارشد رو بهت نداده بود و گفته بود سر کار نری و ...و البته شاید هم برخوردش الان و رو این موضوع اینطور نباشه اما به هر حال خودت ایشون رو میشناسی و تصمیم با شما هست..راستی عزیزم اگه دوست داشتی بگو الان وضعیتت خوب هست شوهرت هنوز رو شرطهاش هست یا اینکه تونستی کاری کنی که ایشون در این قضیه یه کم کوتاه بیان؟

موفق باشی:72:

سلام بیرنگ جان

من الان شرایط خوبی دارم.دانشجو ارشدم و شاغلم و شکر خدا مشکلاتم حل شده.
فکر هم نمیکنم مطرح کردن این تاپیک من در اینجا کمکی به حل مشکلم بکنه

به هرحال من اگر جای شما بودم این موضوع رو اینجا عنوان نمیکردم.چراکه من در اون زمان شرایط سختی داشتم و واقعا اشفته و دگرگون بودم

شما اگر میتونی کمکی به حل مشکل فعلی من بکن نه باز کردن گذشته ای که با تمام تلخیاش تموم شده و رفته.
اگر هم نمیتونید بهتره فقط از تجربیات استفاده کنید.

مریم جان

ازت می خوام تاپیک "بازی ها" را با دقت بخوانی .
اگر با دقت بخوانی جواب کل ماجرا در آن تاپیک هست .

اگر سئوالی داشتی بعد از خواندن آن تاپیک بپرس .

نکته : ابدا به همسرت حرفی نزن .

سلام انی عزیز

تاپیک بازی ها رو چطور پیدا کنم؟

عزیزم اگه دقت کنی من اولش راه حلی که به ذهنم رسید رو بهت گفتم و سعی کردم که با توجه به صحبت خانم انی عزیز که میگن سعی کنیم که سر دوربین رو اول به طرف خودمون برگردونیم ببینم که اگه مسئله ای باعث تشدید این موضوع میشه رو بهتون بگم شاید کمک کننده باشه و بتونین بهتر مشکل رو حلش کنین .

در مورد اون تاپیک هم خواستم مخصوصا اقایونی که میگن باید به شوهرتون بگین این تاپیک رو بخونن و با توجه به اون نظرشون رو بگن شاید کمکشون کنه که شناخت بهتری به دست بیارن و بهتر کمک کنن چون مردها هم رو بهتر میشناسن و باور کن که اصلا قصد بدی نداشتم :302: شما خیلی خیلی حساسی و بد برداشت کردی عزیزم البته شاید هم حق با شما باشه و من باعث مرور خاطرات بدی شدم ولی باور کن قصد بدی نداشتم .

مریم جون همه تو زندگی با مشکلی مواجه میشن و خدا رو شکر که مشکلات شما ظرف این مدت خیلی کوتاه تمامش حل شد:323: باور کن بعضی ها سال ها با مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنن.

هیچوقت ادمها رو با دید منفی نبینین چه خوب میشه که کمی مهربونتر به هم نگاه کنیم :310:

بازی ها

آنی عزیز

مغزم منفجر شد !
عجب مطلب سنگین و سختی بود

ممکنه بهم بگید کدوم دقیقا مربوط به مشکل من میشه؟

-الکلی
2- بدهکار
3-یک اردنگی به من بزن
4-حالا گیرت آوردم ، پدر سگ
5-ببین مجبورم کردی چه کار کنم

شما در گیر چند بازی هستی

از جمله چند نوع از انواع بازی های جنسی که متاسفانه با توجه به فرهنگ مذهبی سنتی ایرانی بازی های بسیار خطرناکی است .

و اگر به همسرت بگویی بازی " یالله شما دو نفر با هم دعوا کنید " و.....که توام با حالا گیرت آوردم و یک اردنگی به من بزن و قهر - ببین به خاطر تو مجبور شدم و ..........میشه .



آنتی تز تو باید بي محلي بدون حساسيت باشد .


ضمن اینکه خودت هم اقدام به راه اندازی بازی جدید نکنی .



تکرارمی کنم درگیر یکی از انواع خطرناک بازی هستی پس دقت کن و خودت را از بازی بکش بیرون