قطع ارتباط به علت عدم ازدواج؟ (به شدت به کمکتون نیاز دارم)

بچه ها من تازه با سایتتون آشنا شدم و به شدت به راهنمایی و کمکتون نیاز دارم .

من 26 سالمه و سه ماهی هست که با دخترخانمی 23 ( هر دو از تهران ) آشنا شدم . حقیقتا این اولین تجربه جدی من تو این زمینه هست . ما هردو ابتدا خیلی زود رفتیم جلو و گفتیم که هدفمون باید از این رابطه ازدواج باشه .
حتی اون خیلی اصرار داشت تا من رو با خانوادش آشنا کنه که من موافقت نمیکردم . اما الان بعد از سه ما و با توجه به شناخت هایی که به دست آوردیم احساس میکنم که شاید ما دو تا نتونیم با ازدواج زندگی خوبی با هم داشته باشیم . چیزایی که باعث شده به این نتیجه برسم تا حدودی ایناست :
البته در ابتدا بگم که این دختر خانم بسیار نجیب و پاک و دختره خوبی هستند و دلایل من بیشتر جنبه های دیگه داره .
1 - من واقعا دوست دارم همسر آیندم خیلی سرزنده و شاداب باشه ولی بعد از یه مدت فهمیدم ایشون خیلی تو خودشه ، نه اهله فیلمه نه موزیک نه رقص و ... کلا تو خودشه و فقط یه سری آهنگ های غمگین گوش میده .
2 - از نظر خانوادگی به هم نمخوریم ، یعنی کلا طرز فکر ما و اونا با هم خیلی فرق میکنه و مطمئنن با مخالفت خانواده روبرو میشم .
3 - من خیلی ابراز احساسات میکنم ولی ایشون به سختی تن به ابراز احساسات میکنه و اغلب هم غیر مستقیم هست .
4 - بعضی وقت ها توقعات عجیب داره مثلا با این حال که میدونه مثلا تو یه شب من 9 شب میرسم خونه و خسته و کوفته هستم با این حال که سه اعت قبلش با هم بودیم بازم میگه باید یه ساعتی با هم اس ام اس بازی کنیم .
5 - چیزایی میگه که شاید در ابتدا یه رابطه کمی زود باشه . مثلا اینکه باید فلان جا عروسی بگیریم یا فلان کشوره خارجی زندگی کینم چون ایرانو دوست نداره .
6 - یه مورده دیگه هم هست که نمیدونم چه جوری بگم . ببینید من تو این سه ماه بالای 600 هزار تومان پول کافی شاپ و رستوران و کادو دادم . یعنی اصلا بحث مالی برام مهم نیست . تا حالا چند باری براش کادو گرفتم روز ولنتاین با کلی شوق براش کادو گرفتم و دعوتش کردم یه کافی شاپ و بهش کادو دادم ولی در عین حال دیدم هیچی بهم نداد . به خودم امید دادم که شاید بعدا بده که خبری نشد . کلا از این کارش خوشم نیومد . حالا نمیدونم این حس درسته یا نه ؟

با توجه به این چیزها من احساس میکنم که ما مناسب ازدواج نیستیم و چون این احساس رو دارم نمیخام این رابطه دیگه برقرار باشه و خیلی وابسته بشیم تا لطمه بخوریم ولی نمیدونم بهش چی بگم . چون خودم بهش پیشنهاد این دوستی را دادم حالا هر چی بگم میگه اصلا چرا از اول پیشنهاد دادی .
واقعا گیج شدم که چی کار کنم ؟

ممنون میشم منو راهنمایی کنید .

با تشکر

سلام دوست عزیز
همینطور که دوستان گفتن نام تاپیکت رو عوض کن

در باره مورد 3 باید بگم که در این جور موارد(قبل از هرگونه خواستگاری و صحبت رسمی) خانم ها معمولا کمتر ابراز علاقه و احساسات میکنن که این موضوع طبیعی هستش چون یه جورایی احساس شرم و دو دلی دارن

درباره مورد 4..هرکسی درکی از زندگی داره.شاید شما هم در برخی موارد نتونسته باشین ایشون رو درک کنید.ینجا اگر هر دوی شما درک مناسبی داشتید کمی شما گذشت میکردی و کمی ایشون....یعنی شما قبول به فرستادن اس ام اس میکردید ولی ایشون هم به دو 3 تا تا اکتفا میکردن(اینو بابت مثال گفتم .چون کلا این جور رابطه ها چیزی جز ضرر نداره)


اما به نظر میاد گذشته از اینها کل مسئله مشکل داره...

گفتید زود جلو رفتید و قصدتون ازدواجه...بهتر نبود قبل از این رفتارها(کافی شاپ رفتن و کلی پول خرج کردنو..کادو خریدن و..) خیلی رسمی خواستگاری میکردید؟

رابطه شما مثل خونه ای روی آب میمونه.ادامه دادنش به صلاح نیست .یا خیلی رسمی خواستگاری کنید و یه دوره کوتاه اشنایی بعد از خواستگاری داشته باشید و یا بیشتر از این ادامه ندید که ادامه این رابطه ضربه سنگینی رو به شما و به خصوص به اون خانوم وارد میکنه

دوستمون درست میگه بهتر بود همون مراسم خواستگاری رو میرفتید



-----------------------------------------------------------------


منتظر نظراتتون راجب مشکل خودم هستم اینجا

فقط سه ماااااه؟!!! سه ماه واقعا کمه برای تصمیم در مورد ازدواج.ایشون افسردگی دارن به احتمال زیاد.و اینو بهتون بگم که ایشون شما رو واقعا برای ازدواج می خواد.انگار خسته شده.انگار می خواد یه تنوعی به هر قیمتی تو زندگیش ایجاد بشه.شما بهتره نحوه آشناییتون و رشته تحصیلی خودتون و دوستتون رو بگید تا بشه بهتر نظر داد.دیگه اینکه چرا خانواده هاتون به هم نمی خورن؟دقیقا از چه نظرهایی؟
اینم بگم که به هیچ وجه یک رابطه دوستی رو به قصد ازدواج شروع نکنید، مخصوصا اگه قبلا هیچ شناختی از طرف نداشتین و فقط از روی ظاهر و طی یه آشنایی ناگهانی با هم دوست شدین.بلکه اگه دنبال فردی برای ازدواج می گردین،به قصد "آشنایی برای ازدواج" و نه خود ازدواج با هم رابطه برقرار کنید

اول بابت نام تاپیک پوزش میطلبم . انشالله دفعه دیگه درست تاپیک میزنم .
در مورد مدرک تحصیلی باید بگم که من مهندس هستم و ایشون هم لیسانس دارند و نحوه آشناییمون هم با توجه به ارتباط کاری که با هم داشتیم شکل گرفت . راستش من خیلی زود جلو رفتم . بهتون گفتم که این خانم خیلی دختره خوبی هست و تا حالا با هیچ کسی هم نبوده ولی خودمم احساس میکنم که چشماشو بسته و چون یه جورایی تا حالا تو خودش بوده و فقط به خاطر اینکه زندگیش تغییر کنه میگه میخاد ازدواج کنه .
حتی میگه من بعد از ازدواج کار نمیکنم و من هم غیر مستقیم بهش میگم که تو این دوره زمونه اگه هم مرد و هم زن کار نکنند زیره فشاره زندگی کم میارند باز گوشش بدهکار نیست .
یعنی کلا خیلی فانتزی و شاعرانه به ازدواج فکر میکنه و اصلا مشکلات رو نمیبینه .
در مورد خانواده هم خب اونا یکم بازند و ما یه کم بسته تر و مذهبی تر ک میدونم قطعا خیلی مشکلات زیادی به وجود خواهد آورد . و سطح طبقاتی اونا هم یه کم از ما پایین تره ( نه اینکه حالا ا خیلی بالا بشیم ) .
راستش یه مشکل یگه هم اینه که از من توقع کارایی رو داره که فکر کنم اصلا در حد و حدوده سن و سال ما نیست و بیشتر برای افراده مثلا کم سن تر ( 16 ، 17 ساله ) مناسب باشه . درسته من 26 سالمه ولی خب چند سال سابقه کار دارم و از بچگی دراومدم . ازم توقع داره هر روز بهش صبح بخیر بگم ، شب بخیر بگم و عصر بخیر بگم و ... باور کنید هر روز اگه سی چهل تا اس ام اس نزنیم روزمون شب نمیشه .
واقعا این روزا خیلی داره بهم فشار میاد . اصلا نمیدونم چی باید بهش بگم ؟ اگه این رابطه رو قطع کنم دلش نمیشکنه ؟ یا اصلا راه درست چیه ؟
لطفا راهنماییم کنید

راه درست؟با خانواده برو خاستگاری یا رابطه رو قطع کن.

در پست بعد یک عنوان مرتبط با موضوع ذکر کن.

دوست عزیز سلام.اولا تو پست بعدیت اسم جدید تاپیکت رو بنویس مدیران خودشون تغییرش میدن.
ثانیا اشنایی برای ازدواج شیوه خاص خودش رو داره.تو این دوره ابدا شما و ایشون نباید ابراز احساسات کنید.و دقیقا اینکه میگن اشنایی باید زیر نظر خونواده ها باشه بخاطر اینه که احتمال ورود به فاز احساسات کمتر بشه.
این ابراز احساسات و کادو گرفتن و ...باعث میشه شما از شناخت هم دور بشید،دچار تخیل و ساخت اینده مشترک تو ذهنتون بشید و بهم وابسته بشید که گویا برای اون دختر این اتفاق افتاده،شما این رابطه رو سریعا کات کنید.

معیارای ازدواجتون رو برای خودتون معلوم کنید و و با توجه به شناخت نیم بندی که ازشون پیدا کردین اگه خواهان اشنایی بیشتر هستین،از طریق رسمی اقدام کنید و از خونوادتون کمک بگیرید.

به همه تفاوتهای که میبینید با دید منطقی نگاه کنید و یادتون باشه شما در مرحله انتخاب هستین

نقل قول:

---

ایشون افسردگی دارن به احتمال زیاد

---

دوست عزیز بهتره به ادمی که شناختمون ازش فقط در حد چند خط نوشته توسط یه نفر دیگه هست برچسب نزنیم.تشخیص افسردگی با فرد متخصص بصورت حضوری هست

فکر کنم پست من و فرهنگ همزمان شد

بازم سلام برادر عزیز

هرکسی در یک سن خاصی به بلوغ فکری و جسمی میرسه.یکی به قول معروف زود از آب وگل درمیاد ویکی هم دیر.
شما هم که قصدتون ازدواجه چرا منطقی خواسته هاتونو بهش نمیگید؟ایشون شاید فکر میکنه شما هم از این وضعیت راضی هستی....به قول قدیمیا قبل از اازدواج چشماتو باز کن و بعد از اون ببند.
بهتره برای خواستگاری اقدام کنید.
اگر همه چی خوب پیش رفت شما هم کم کم علایقتون رو بگید و علایق ایشون رو هم بشنوید...
الان وقت غیر مستقیم حرف زدن نیست.منظورم تندی و پرخاشگری نیست ولی باید صریح صحبت کنید و خواسته هاتونو الان برای همدیگه بگید.
میگید فانتزی و شاعرانه به ازدواج فکر میکنه.در ایجاد این طرز تفکر شما هم بی تقصیر نبودی...وقتی میگی روز ولنتاین براش هدیه گرفتی یعنی دید فانتزی اون رو فانتزی تر کردی!
وقتی خواستگاری انجام میشه دید هر دو طرف جدی تر میشه به قضیه و بهتر و منطقی تر تصمیم میگیره

با توجه به اینکه میگید دختر خوب و سالمیه بد نیست یک بار دیگر اما این بار از راه منطقی تر فرصت به خودتون و ایشون بدید و اقدام به خواستگاری کنید

موفق باشید

خیلی ممنون از دوستانی که راهنمایی کردند .
راستش من فکر میکنم اگه دختر یا پسر خودشون به اندازه کافی خوب باشند بازم کافی نیست وعوامل دیگه ایی هم لازمه تا اونا به خوشبختی برسند که الان در ما اون عوامل دیگه وجود نداره .
من فکرام رو کردم و میبینم که واقعا الان آمادگی ازدواج را ندارم . به خاطر همین میخام رک و راست بهش بگم که فعلا نمیتونم ازدواج کنم شاید تا یکی دو سال شایدم بیشتر ولی یه سوال دارم : آیا بعد از اینکه بهش گفتم فعلا نمیتونم زمینه ازدواج رو فراهم کنم خب اگه این رابطه برقرار باشه که بازم هر دومون آسیب میبینیم و وابسته میشیم . بهتر نیست این رابطه هم قطع بشه ؟

با تشکر

نقل قول:

---

اگه این رابطه برقرار باشه که بازم هر دومون آسیب میبینیم و وابسته میشیم . بهتر نیست این رابطه هم قطع بشه ؟

---

خدا بیامرزدت،ماهم همینو می گیم.ادامه رابطه به این شکل به هر دوی شما خصوصا"دختره آسیب می رسونه.

در حال حاضر که آمادگی ازدواج نداری بهترین تصمیم قطع ارتباطه.

دوستان ممنون میشم یک بار دیگه با راهنماییهاتون بهم کمک کنید.

حقیقتا من میخام پنج شنبه به این خانم بگم که من شاید تا یکی دو سال دیگه امکان ازدواج را نداشته باشم یعنی از جانب خودم میگم که تو همه شرایطت خوبه ولی من آمادگی سرپرستی یک خانواده را ندارم ( که اونم ناراحت نشه ) و بعد میگم چون اگه با هم در ارتباط باشیم ممکنه خیلی وابسته بشیم و آسیب ببینیم پس بهتره ارتباطمونم کمتر بشه .
به نظرتون این نوع گفتن مناسبه ؟
و اگه اون ناراحت بشه که قطعا میشه من چی کار کنم و چی بهش بگم ؟

با تشکر

فقط بگو ادامه رابطه باعث وابستگی و آسیب عاطفیمون می شه.بعد هم رابطه رو قطع کن.

گاهی لازمه به استقبال درد بریم تا در آینده مجبور نباشیم درد بیشتری تحمل کنیم.

میبخشید کمی دیر شد ولی فکر کنم این عنوان خوبه :

قطع ارتباط به علت عدم ازدواج ؟

دوستان کسی دیگه نمیتونه به من کمک و راهنمایی برسونه ؟ پنج شنبه میخام برم باهاش صحبت کنم . اون روحیه لطیفی داره اگه حرف از عدم ازدواج و قطع ارتباط بزنم و بخوره تو ذوقش چی کار کنم ؟ جدا عکس اعملم چی باید باشه ؟

دوستان من تو این مدت از راهنماییهاتون استفاده کردم اما بازم به کمکتون احنیاج دارم .
دیروز با این خانم قرار داشتم و با هم رفتیم بیرون تا حرف هام رو بهش بزنم .
نمیخواستم مستقیما بهش بگم ، به خاطر همین گفتم من تا دو سه سال شرایط ازدواج را ندارم و اگه تو این مدت با هم باشیم چون خیلی وابسته میشیم و بعد ضربه میخوریم بهتره که یه مقدار ارتباطمون کمتر بشه تا وابسته نشیم .
ولی همین حرفام باعث شد که اون خانم ازم بپرسه که چه طور به این نتایج رسیدم و آیا من به عنوان یه پسر از انتخابم پشیمون شدم یا نه .
یه مقدار ازم ناراحت شد و منم به خاطر اینکه ناراحت نشه گفتم که هنوز اتفاقی نیوفتاده فقط الان من شرایط ازدواج را ندارم .
اونم توی حرف هاش گفت که اگه بدونم تو هدفت ازدواج نیست و میخای همین جوری با هم دوست باشیم اصلا باهات نمیمونم .
بعد به عنوان سوال آخر ازم پرسید : آیا من اون خانم را صد در صد برای ازدواج انتخاب کردم یا نه ؟ منم در جواب گفتم اصلا الان نمیتونم بگم آره یا نه چون کامل نشناختمت .
خلاصه واقعا نمیدونم چی کار کنم بد جوری گیر کردم .

ممنون میشم بازم منو راهنمایی کنید .

با تشکر

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m-123

یه مقدار ازم ناراحت شد و منم به خاطر اینکه ناراحت نشه گفتم که هنوز اتفاقی نیوفتاده فقط الان من شرایط ازدواج را ندارم .

---

دوست عزیز:72:

چرا اینقدر لقمه را می پیچی؟!؟!(اگر واقعاً تصمیم به جدایی داری؟!)

مرد و مردونه بگو الان شرایط ازدواج ندارم و نه به شما و نه به هیچکس دیگه فعلاً

فکر نمی کنم. امیدوارم شرایطم مناسب بشه تا بتونم در آینده تصمیم جدی بگیرم.

پس این رابطه از نظر من تموم شده است.

امیدوارم خوشبخت بشید.:72:

قرار نیست موضوع رو کشش بدی و چند جلسه خداحافظی بذاری (مگر اینکه هنوز تکلیفتون با خودتون مشخص نباشه؟!؟)

مطمئن باشید آسیبی که این خانم حالا می بینه صدها بار کمتر از زمانیکه بعد از یک سال یا دوسال دیگه بخواهید بذاریدش کنار و یا

با شما وارد رابطه ای بشه که شما در اون خوشحال نیستید.؟!

موفق باشی.:72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sanjab

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m-123

یه مقدار ازم ناراحت شد و منم به خاطر اینکه ناراحت نشه گفتم که هنوز اتفاقی نیوفتاده فقط الان من شرایط ازدواج را ندارم .

---

دوست عزیز:72:

چرا اینقدر لقمه را می پیچی؟!؟!(اگر واقعاً تصمیم به جدایی داری؟!)

مرد و مردونه بگو الان شرایط ازدواج ندارم و نه به شما و نه به هیچکس دیگه فعلاً

فکر نمی کنم. امیدوارم شرایطم مناسب بشه تا بتونم در آینده تصمیم جدی بگیرم.

پس این رابطه از نظر من تموم شده است.

امیدوارم خوشبخت بشید.:72:

قرار نیست موضوع رو کشش بدی و چند جلسه خداحافظی بذاری (مگر اینکه هنوز تکلیفتون با خودتون مشخص نباشه؟!؟)

مطمئن باشید آسیبی که این خانم حالا می بینه صدها بار کمتر از زمانیکه بعد از یک سال یا دوسال دیگه بخواهید بذاریدش کنار و یا

با شما وارد رابطه ای بشه که شما در اون خوشحال نیستید.؟!

موفق باشی.:72:

---

مرسی از راهنماییتون

ولی مشکل من اینجاست که من بهش خیلی واضح گفتم که واقعا الان اصلا شرایط ازدواج را ندارم و شاید تا دو سه سال آینده هم نتونم این شرایط را فراهم کنم .
ولی اون گفتش که تو الان این شرایط رو نداری ولی اگه تلاش کنی میتونی بدست بیاری . بعد ازم پرسید که آیا میخای تلاش کنی این شرایط و بدست بیاری یا نمیخای . ؟ منم در جواب گفتم ایجاد این شرایط دو سه سال زمان میخاد .

حالا سوالم اینه وقتی من واضح بهش گفتم که الان شرایط ازدواج را ندارم اون خودش نباید متوجه بشه که منظوره من قطع رابطه هست ؟
واقعا نمیدونم چه جوری برم رک بهش بگم که میخام این رابطه قطع بشه ؟ به خدا فقط از این میترسم که اون دختر چه فکری میخاد در رابطه با من بکنه و چه ضربه ایی بهش ممکنه بخوره .

آقای m-123 عزیز
اینطور که معلومه این خانم نسبت به شما وابستگی عاطفی پیدا کردن . شما گفتین که دختر پاکی هستن و قبلا با کسی ارتباط نداشتن، به نظر من این خانم احساساتی هستن و از اونجایی که شما اولین مردی هستین که باهاتون وارد رابطه شدن از نظر عاطفی خیلی درگیر شدن. این توقع که میخوان باهاش تماس برقرار کنین و شب بخیر و صبح بخیر بگین هم احتمالا علتش اینه.
برادر عزیز اگر تصمیم قطعی برای قطع رابطه دارین بهتره ایشونو در وضعیت معلق قرار ندید مرگ یک بار ، شیونم یه بار. لازم هم نیست حتما همدیگه رو ببینین و مراسم خداحافظی راه بندازین .تلفنی ، اس ام اسی یا با یه نامه از طریق ایمیل هم میتونین حرفاتونو بزنین و ارتباطو تموم کنین. مطمئن باشین اگه اینجوری کشش بدین هر دوتون بیشتر اذیت میشین.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط parvane123

آقای m-123 عزیز
اینطور که معلومه این خانم نسبت به شما وابستگی عاطفی پیدا کردن . شما گفتین که دختر پاکی هستن و قبلا با کسی ارتباط نداشتن، به نظر من این خانم احساساتی هستن و از اونجایی که شما اولین مردی هستین که باهاتون وارد رابطه شدن از نظر عاطفی خیلی درگیر شدن. این توقع که میخوان باهاش تماس برقرار کنین و شب بخیر و صبح بخیر بگین هم احتمالا علتش اینه.
برادر عزیز اگر تصمیم قطعی برای قطع رابطه دارین بهتره ایشونو در وضعیت معلق قرار ندید مرگ یک بار ، شیونم یه بار. لازم هم نیست حتما همدیگه رو ببینین و مراسم خداحافظی راه بندازین .تلفنی ، اس ام اسی یا با یه نامه از طریق ایمیل هم میتونین حرفاتونو بزنین و ارتباطو تموم کنین. مطمئن باشین اگه اینجوری کشش بدین هر دوتون بیشتر اذیت میشین.

---

دقیقا همین طوره .

بخدا دارم دیوونه میشم . امروز بعد از ظهر بهش زنگ زدم و نیم ساعتی با هم حرف زدیم . میدونم که اون منو دوست داره و خب منم دوستش دارم ولی هر جوری حساب میکنم با این حال که دختر خوبیه ولی میدونم که نمیتونم باهاش ازدواج کنم .
از نظر مالی با خانواده ما در تظاد هستند و از نظر فرهنگی هم به هم نمیخوریم . به خاطر همین میدونم اگه ازدواج کنیم به مشکل میخوریم .
باور کنید بدجوری گیج شدم .
امروز به خودم گفتم بعد از عید باهاش کات کنم تا حداقل سال نو اش خراب نشه از یه طرف هم میگم تو همین چند روزه برم باهاش کات کنم . باور کنید من خودم چون تا حالا با کسی نبودم اصلا نمیتونم ببینم دلش میشکنه .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m-123

بخدا دارم دیوونه میشم .
امروز بعد از ظهر بهش زنگ زدم
و نیم ساعتی با هم حرف زدیم .
میدونم که اون منو دوست داره و خب منم دوستش دارم ولی هر جوری حساب میکنم با این حال که دختر خوبیه ولی میدونم که نمیتونم باهاش ازدواج کنم .
از نظر مالی با خانواده ما در تظاد هستند و از نظر فرهنگی هم به هم نمیخوریم . به خاطر همین میدونم اگه ازدواج کنیم به مشکل میخوریم .
باور کنید بدجوری گیج شدم .
امروز به خودم گفتم بعد از عید باهاش کات کنم تا حداقل سال نو اش خراب نشه از یه طرف هم میگم تو همین چند روزه برم باهاش کات کنم . باور کنید من خودم چون تا حالا با کسی نبودم اصلا نمیتونم ببینم دلش میشکنه .

---

دوست عزیز:72:

شما با نیت ازدواج جلو رفتید و گفتید که این دختر اهل دوست پسر نیست و نیتش ازدواج است مصمئن باشید خیلی از لحاظ احساسی به شما وابسته شده

ولی نمی دونه که شما تصمیم برای ازدواج ندارید. خیلی آسیب از این اعتمادش به شما می بینه.

لطفاً منو ببخشید که میخوام تند صحبت کنم

شما خیلی خیلی ................ کار بدی کردید که امروز تماس گرفتید

و نیم ساعت صحبت کردید. شما که نمی خواین با ایشون ازدواج کنید

به چه حقی به خودتون اجازه میدید روز به روز با دیداراتون و تماساتون

این دختر رو به خودتون وابسته و دلبسته کنید.

لطفاً بخودتون بیاید نگاهی به وجدان و کار غیر اخلاقی بکنید که با روح و روان و احساس این دختر می کنید.

اگر واقعاً قصد ازدواج ندارید خییلی کار نادرستی هست که موضو ع رو دارید مرتب کش

می دید تا ایام عید تمام بش؟!؟ این حرفا چیه؟؟؟؟؟ این توجیه های غیر منطقی چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:33:

مرد و مردونه این رابطه بی سرو ته ای که شروع کردید با یک اس ام اس یا ایمیل تموم کنید

وگرنه مطمئن باشین در وابستگی احساسی ایشون شما مقصرید هرروز که تاخیر کنید و بعد ازدواجی در

کارنباشه شما سهم بزرگی دارید و وجداناً مسئولید و گناهکار؟! :324:

اگر ایشون هم تماس گرفت هیچ پاسخی ندید.(اگر واقعآً قصدتون ازدواج نیست.)

موفق باشید.:72:

هر چی بیشتر قضیه رو کش بدین ایشون هم بیشتر صدمه می خورن . چه بسا الان هزار تا فکر و خیالم بکنن ...
بنظر من تا این خانوم بیشتر از این درگیر نشده رک و روراست مسئله رو بگین و خلاص ... الان دلش بشکنه بهتر از اینه که بعدا بیشتر صدمه بخوره ...

هرچه زودتر این رابطه را قطع کنید .

به ایشون هم صادقانه بگویید که ما تناسب نداریم هم از نظر خانوادگی هم شخصیتی . ایشون را معطل نگذار چون تمام سازمان ذهنی وی روی ازدواج هست . هرچه بیشتر زمان قطع ارتباط را طول دهید به وی ظلم کردید . در ضمن واضح هم به ایشان نگفته ای . واضح این است که بگویی به دلیل عدم تناسبهایی که متوجه شده ای قصد ازدواج با ایشان را ندارید ، این باعث می شود اگر چه ناراحت شود اما عواطفش نسبت به شما کمتر شود . به فکر اینکه در مورد شما چه فکری می کند نباشید به فکر اینکه اگر ایشون را سردوانده و رابطه را تداوم بدهید چه ضربه ای به او می زنید باشید . و این ظلم دامنگیرتان در زندگی خواهد شد ( قانون عمل و عکس العمل )

دوستان این رابطه ایی که تو این مدت در موردش باهاتون صحبت کردم چند روز قبل قطع شد خیلی دردناک و اشک آور هم قطع شد . خیلی ناراحت کننده بود و واقعا احساس عذاب وجدان دارم چون فکر میکنم دلش شکسته .
راستش بعد از قطع این رابطه اون دختر خانم رو چند باری دیدم ، به نظر خیلی افسرده و تو خودش هست . تمام صفحه فیس بوکش پر شده از اینکه تنها شده و احساس پوچی . نمیدونم ولی حس خیلی بدی دارم .
به نظرتون این طبیعی هست ؟

دوست عزیز سلام

از اینکه رابطه رو قطع کردی و بهترین تصمیم رو گرفتی بهت تبریک میگم

سعی کن شماره و یا فیس بوک یا هر چی مربوط به این خانومه رو هم در زندگی و هم در ذهنت پاک کنی

پیگیر حرفا یا کاراش یا خوشحالی و ناراحتیش نباش

در آخر بازم بگم که دوست عزیز بهترین تصمیم رو گرفتی پس محکم سر تصمیمت بمون

موفق و شاد باشی

سلام دوست عزیز

اولش طبیعیه ولی بعد درست میشه

اصلا سراغ صفحه ی فیسبوک ایشون نشین و کلا راه های ارتباطی رو ببندید

ایشون هم کم کم خوب میشن

مطمئن باشین.فقط زمان میبره:305:

صبر صبر صبر داشته باشید

سمتشون نرین هاااااااااا:163:

دوستان همون طوری که در جریان کار من هستید رابطه ایی که با اون خانم داشتم را ده روزی هست که کات کردم .
خیلی معمولی هم بهش گفتم که من اصلا الان نه با شما و نه با هیچ کس دیگه ایی نمیتونم ازدواج کنم ، پس بهتره این رابطه کات بشه تا بیشتر به هم وابسته نشیم .
ولی اون خیلی انگار تو ذوقش خورد و چند باری بهم گفت با احساساتم بازی کردی ، در صورتی که من واقعا هیچ وقت بهش نگفتم که حتما باهاش ازدواج میکنم ، نمیدونم این طرز فکر هایی که داره طبیعی هست ؟

ولی مشکلی که الان به خاطرش اومدم اینجا اینه که تو این چند روزه یکی دوبار از طریق چت یا اس ام اس پیغام داده و گفته من نمیتونم با این چیزایی که میگی کنار بیام و بهم گفته دوباره که با احساساتش بازی کردم و بی معرفت هستم ولی من به هیچ کدوم جواب ندادم .

راستش واقعا گیج شدم که اگه این رابطه کات شده پس این کارا برای چی هست و من الان باید چی کار کنم ؟

باتشکر

جواب نده، توی مرحله ی سوگواری رابطه س. تموم میشه، جواب بدی، برگشتی سر خونه ی اول. :324:

دوست عزیزم
آقرین به تو که تا اینجا به توصیه دوستان عمل کردی :104:
دوست گلم ازت میخوام بازم قوی و با اراده باشی.
ببین، :104:یه بچه که مریضه باید آمپول بزنه و دارو بخوره. خوب این بچه از آمپول میترسه و حتما از پدر و مادرش حسابی عصبانی میشه که مجبورش میکنن آمپول بزنه. ولی خوب باید بزنه دیگه، چاره چیه
این دختر خانم هم واکنش هاش کاملا طبیعیه. یه مدت که بگذره همه چی به حالت عادیش برمیگرده و مطمئن باش شما رو هم دعا میکنه که بیخودی درگیر یه رابطه بی سرانجام نکردیش

ممنون از دوستانی که منو دوباره راهنمایی کردند .
راستش امروز یه اتفاق جدید رخ داد ، این دختر خانم دوباره بهم پیغام داده که من هنوز کلی سوال تو ذهنمه و باید حتما باهام صحبت کنه ، من هر جوری که بهش گفتم که این رابطه تموم شده هست ولی بازم میگه باید حتما باهام صحبت کنه ، میگه خودش رو تو این قطع ارتباط مقصر میدونه و میخاد جبران کنه .
باور کنید من که گیج شدم ، من خیلی واضح بهش گفتم که نمیخام ازدواج کنم ، نمیدونم واقعا این اصرار ها برای چی هست ؟
به نظرتون کارای این دختر خانم عادی هست ؟ آخه ما کلا دو ماه و نیم بیشتر با هم نبودیم ، یه جوری رفتار میکنه انگار چند سال با هم زندگی کردیم .
حالا اگه فردا دوباره پیغام داد چی کار کنم ؟

تکلیف شما با خودتون دقیقا چیست و چی می خواهید؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m-123

باور کنید من که گیج شدم ، من خیلی واضح بهش گفتم که نمیخام ازدواج کنم ، نمیدونم واقعا این اصرار ها برای چی هست ؟
به نظرتون کارای این دختر خانم عادی هست ؟ آخه ما کلا دو ماه و نیم بیشتر با هم نبودیم ، یه جوری رفتار میکنه انگار چند سال با هم زندگی کردیم .
حالا اگه فردا دوباره پیغام داد چی کار کنم ؟

---

سلام
شما مگر مطمئن نیستید ایشون رو برای ازدواج نمی خواهید و تمایلی به ازدواج با ایشون ندارید..
اگر واقعا همین طور هست بهتر بود خیلی واضح می گفتید قصد ازدواج با ایشون رو اصلا ندارید ...ی جوری که دلش از شما زده بشه نه اینکه تو رودرواسی بگید و طوری مطرح کنید که اون حس کنه شما دوستش دارید...
علت اصرارهاش احتمالا اینکه حس می کنه شما هم ایشون رو دوست دارید و به کلی از شما قطع امید نکرده
به هر حال هزار تا دلیل می تونه برای اصرار ایشون وجود داشته باشه،که الان اون دلایل اصلا اهمیتی ندارند
چیزی که مهم هست اینکه اگر شما واقعا ایشون رو برای ازدواج نمی خواید هیج روی خوش و نظر مثبتی بهش نشون ندید....
حالا اگر فردا پیغام د اد
می تونید بگید من حرفام رو با شما زدم و نیازی به صحبت مجدد نمی بینم و این کار شما فقط باعث ایجاد وابستگی بیشتر میشه،لطفا دیگه به من پیغامی نده ...
یا
بگو من قصد ازدواج با شما رو ندارم و نمی خوام فقط برای سرگرمی با احساسات شما بازی کنم.
و عذر خواهی کن بابت این دو ماه
خوب
بهش بگو الان دو ماه گذشته و وابستگی تا حدی ایجاد شده فکر کنید این دو ماه بشه دو سال و اون موقع جدایی خیلی سخته
من همین الان می گم به هیچ وجه قصد ازدواج با شما رو ندارم به دلایل شخصی ...

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sci

تکلیف شما با خودتون دقیقا چیست و چی می خواهید؟

---

من تکلیفم مشخصه با خودم و الان هم نزدیک دو هفته هست که این رابطه را کات کردم .
ولی به خدا خسته شدم ، اون از اون زمان که با هم بودیم کلی داستان داشتیم و حالا هم که کات کردم هر روز یه داستان جدید دارم .
من این تجربه اولم بوده که با دختر خانمی آشنا شدم ولی نمیدونم واقعا آیا هر رابطه ایی که کات میشه اینقدر پس لرزه هم داره ؟
بهتون گفتم که بعد از اینکه ما کات کردیم کلی پیغام و پسغام داد و گفته بود که میخاد باهام حرف بزنه ، امروز بالاخره زنگ زد و بعد از صحبت کردن بهم گفت اینکه من بهش گفتم چون نمیخام ازدواج کنم بهتره این رابطه قطع بشه اصلا منطقی نیست و نمیتونه قبول کنه . من که واقعا گیج شده بودم بهش گفتم فقط همینه ولی گفت باید بگم که اصلا از اول هیچ احساسی نسبت بهش نداشتم و هر چی که بهش میگفتم همش دروغ بود .
من هر چه قدر سعی کردم بهش بگم که فقط همین مسئله ازدواج هست قبول نمیکرد ، یه چیزای دیگه ایی هم میگفت ، مثلا به من میگه : ده روزه نشستم گوشه اتاق و کارم فقط گریه هست بعد تو پا میشی میری مسافرت و تو فیس بوکت سال نو مبارک مینویسی .

من به خدا گیج شدم ، یعنی واقعا این چیزا بهم ربط داره ؟ ما دو ماه با هم بودیم و حالا کات کردیم ، یعنی من باید بشینم یه گوشه فقط گریه کنم ؟ به نظرتون رفتار این دختر خانم درسته ؟
بعضی وقت ها که به حرف هاش فکر میکنم از خودم بدم میاد و احساس میکنم کار خیلی پستی کردم ولی بعد که میشینم دقیق تر فکر میکنم میبینم واقعا این خانم برای ازدواج مناسب نبودند .

حالا به نظرتون عکس العمل من چی باشه به این خانم و حرکاتش ؟

دوست عزیز،
وقتی اینطور می نویسید که :
حالا به نظرتون عکس العمل من چی باشه به این خانم و حرکاتش ؟
به این معنی است که اون خانم مقصره و اینکه ادامه می ده کار بدی می کنه.... اما برادر عزیزم! انسانهای اطراف شما ربات نیستند که امروز وصل بشوند و فردا کات کنند! باید بهشون فرصت بدید
رفتار این خانم محترم، کاملا طبیعی است، چرا که بسیار از نظر احساسی درگیر این ارتباط شده اند،
اما چون تشخیص داده اید که ایشون برای شما مناسب نیستند، بی شک باید خودشون هم بدونند، و ادامه ارتباط به صلاح هر دو نفر شما نیست و اگر می خواهید ارتباطتون رو قطع کنید، بهتره که در مقابل صحبتهای ایشون سکوت کنید و جواب ندهید، چرا که هر گونه جوابی شروع دوباره بوده و موجب اذیت شدن بیش از پیش ایشون خواهد شد و این انصاف نیست
ایشون احتمالا بسیار تغییرات خواهند داشت و بعد از مدتی بسیار از شما عصبانی خواهند بود، اما این به مراتب بهتر از ضربه های احساسی خواهد بود که از ادامه این رابطه و بحث و دعوا خواهند خورد...بی شک طول خواهد کشید و شاید حدودا یک ماه بطول بیانجامد...
اما شما،
حتما باید در رابطه با شخصیت خودتون و ثبات شخصیتی خودتون، بعد از اتمام این ارتباط کار کنید

پست 21 بانو فرشته مهربان، پاسخ شماست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط sci

دوست عزیز،
وقتی اینطور می نویسید که :
حالا به نظرتون عکس العمل من چی باشه به این خانم و حرکاتش ؟
به این معنی است که اون خانم مقصره و اینکه ادامه می ده کار بدی می کنه.... اما برادر عزیزم! انسانهای اطراف شما ربات نیستند که امروز وصل بشوند و فردا کات کنند! باید بهشون فرصت بدید
رفتار این خانم محترم، کاملا طبیعی است، چرا که بسیار از نظر احساسی درگیر این ارتباط شده اند،
اما چون تشخیص داده اید که ایشون برای شما مناسب نیستند، بی شک باید خودشون هم بدونند، و ادامه ارتباط به صلاح هر دو نفر شما نیست و اگر می خواهید ارتباطتون رو قطع کنید، بهتره که در مقابل صحبتهای ایشون سکوت کنید و جواب ندهید، چرا که هر گونه جوابی شروع دوباره بوده و موجب اذیت شدن بیش از پیش ایشون خواهد شد و این انصاف نیست
ایشون احتمالا بسیار تغییرات خواهند داشت و بعد از مدتی بسیار از شما عصبانی خواهند بود، اما این به مراتب بهتر از ضربه های احساسی خواهد بود که از ادامه این رابطه و بحث و دعوا خواهند خورد...بی شک طول خواهد کشید و شاید حدودا یک ماه بطول بیانجامد...
اما شما،
حتما باید در رابطه با شخصیت خودتون و ثبات شخصیتی خودتون، بعد از اتمام این ارتباط کار کنید
پست 21 بانو فرشته مهربان، پاسخ شماست

---

ممنون بابت توضیحات کاملی که دادید .
راستش من خودمم مقصر میدونم که ای کاش قبل از اینکه به ایشون پیشنهاد بدم کامل همه شرایط رو بررسی میکردم و بعد اصلا با ایشون رابطه ایی را شروع میکردم که حالا اینطور باید تموم میشد .
ولی میشه یه کم در مورد ثبات شخصیتی هم توضیح بدید ، چون به شخصه احساس میکنم علی رغم 26 سال سن ولی تو این زمینه خیلی ضعف دارم .

با تشکر

دوست عزیز شما با این خانم رابطه نزدیکتری داشتید.

در حده............والا چطوری بگم.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط کبوتر

دوست عزیز شما با این خانم رابطه نزدیکتری داشتید.

در حده............والا چطوری بگم.

---

نه والا ، اصلا من تو این فازا نیستم .
تو این دو ماه کلا ما فقط با هم کافی شاپ و رستوران رفتیم ، حتی سینما هم نرفتیم .
یه ماه اولشم که نیم متر بینمون فاصله بود فقط این اواخر دستاشو میگرفتم تو دستم .

دوست گرامی

سیستم ذهنی شما مرد ها و ما خانوم ها زمین تا آسمون با هم فرق می کنه. شما یک حرفی رو می زنی و رد می شی و فرداش دیگه اصلا یادت نمیاد چی گفتی، ولی یه خانوم گاهی تا سالها یک جمله رو، یک نگاه رو، یک رفتار رو، کنج ذهنش بالا پایین می کنه و عین یه شیء ارزشمند نگه می داره و خاطره سازی می کنه باهاش...

مطمئن باش هر حرف مهربانانه ای که مطرح کردی، ردی روی دلش باقی گذاشته...
هر نگاه ساده ات جایی توی روحش ثبت شده....
هر هدیه ای که بهش دادی، قسمتی از دلش رو تکونده ...

حالا جای اینها درد می کنه، بد جور هم درد می کنه، حق داره... انتظار داری فریاد نزنه؟ ناراحت نباشه؟ رنج نکشه؟ ...
اما برای بهتر شدن زخم های دلش، تنها راه، رها کردنشه... باور کن انگشت فرو کردن توی زخمش درمان نیست، خنجر زدن از پشته! ... بهش فرصت بده با خودش کنار بیاد. بی خیال!! اونم خدایی داره بالاخره ...
البته اگر درد می کشه، مقداریش هم تقصیر خودشه... چرا که افسار احساساتش رو محکم تر نکشیده ...

پس پاسخ قطعی شما:
شما در برابر ایشون مسئول نیستی. رها کن و به هیچ آلارمی از طرف ایشون و ذهن خودت واکنش نشون نده

و اما قسمت مهم تر حرف من که در مورد نفر بعده!...
لطفا این تجربه تلخ رو به خاطر بسپار و خیلی خواهشا قبل از اینکه کسی رو دلبسته و وابسته خودت کنی، خوب فکر هات رو بکن که می خوایش یا نه! :305::300:...
همین!