-
چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام دختری 25 ساله هستم به مدت یکسال به صورت کاملا اتفاقی با پسری اشنا شدم به دلیل زندگی اون در شهر دیگه تلفنی با هم دوست بودیم من از اول هم به ایشون گفتم که اهل دوستی نیستم و اگه قصدش ازدواجه باید خانواده ام هم خبر داشته باشند اما اون اول گفت که یه مشکل یا مریضی داره که تا خیالش از اون بابت راحت نشه نمی تونه به من قول ازدواج بده
بعد از یه مدت هم هر روز در مورد مریضیش یه چیزی گفت و به دلیل فاصله مکانی که باهم داشتیم هیچ وقت به دنبال تحقیق در مورد صحت صحبت هاش نبودم یعنی هیچ وقت فکر نمی کردم کسی پیدا بشه که از یک طرفه به ادم بگه عاشقتم و واست میمیرم و از طرف دیگه دروغ های در مورد خودش و مریضی اش بگه که به عقل جن هم نرسه
بعد از یکسال و اندی بالاخره فهمیدم بیماری این حرف ها همش دروغ بوده و وقتی بهش همه چی رو گفتم تازه طلبکارانه هم برخورد کرد الانم به مدت یکماه که ولش کردم و اما چیزی که خیلی عذابم میده و شب و روزم رو یکی کرده اینه که چرا باید به منی که جز خوبی هیچ کاری باهاش نکردم اینقدر بدی کنه و یکسال من رو با دروغ هاش شکنجه روحی و روانی بده از وقتی این رابطه رو تموم کردم روز شب ام یکی شده خیلی از دست خودم و سادگی های که کردم ناراحتم اینقدر قرص اعصاب مصرف می کنم که دیگه اثرش رو هم از دست داده حتی گاهی وقت ها فکر خودکشی به سرم میزنه واقعا دارم عذاب میکشم اخه چرا یه چنین کاری با من کرد
لطفا راهنمایییم کنید که چه طور فراموشش و چه طور بدی های که درحقم کرده رو فراموش کنم:302: فراموش کنم تا بتونم به زندگی عادی ام برگردم به خدا روزی نیست که ارزوی مرگ نکنم
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام
ستوده جان .
اون پسر به شما گفته بود که تا مشخص نشدن وضعیت بیماریش قصد ازدواج نداره ...
خوب همون زمان اگر عاقلانه فکر می کردی دو احتمال وجود داشت یا واقعا بیماری داره و تا خوب نشه نمی خواد ازدواج کنه و الان قصدش از هم صحبتی بامن ازدواج نیست!!!!
یا دروغ می گه و این حرف رو می زنه که من بهش وابسته نشم !!!!
در هر دو صورتش یکمی منطقی فکر می کردی این رابطه رو ادامه نمی دادی.
پس این خود شما بودی که بهش اجازه دادی بهت دروغ بگه و با احساست بازی کنه.
این که الان انقدر آشتفه و ناراحتی دو دلیل داره
1. از سادگی و اشتباه خودت عصبانی هستی
2. از اینکه اون بهت بدی کرده و سرکارت گذاشته ناراحتی
یک سال پیش در مورد این ارتباط منطقی تصمیم نگرفتی و نتیجه اش رو هم دیدی
پس سعی کن الان منطقی باشی
الان که این اتفاق افتاده و زمان به عقب برنمی گرده
به جای اینکه با این افکار منفی خودت رو شماتت کنی و در دلت نسبت به اون کینه داشته باشی....
بهتره از این اتفاق درس بگیری و مثل یک تجربه مفید بهش نگاه کنی
همه ما در طول زندگیمون اشتباه می کنیم و انسان جایزالخطا است
1 سال از عمرت رو پای دروغاش گذاشتی
نزار بیش از این اون فرد کیفیت زندگی تورو دست خوش تغییر کنه...
همون یک سالی که رفت بس بود...
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
درک میکنم چه حسی داری غرور و احساست خدشه دار شده.اما باید قبول کنی اشتباه از تو بوده.شنیدی میگن مالتو جمع کن مردمو دزد نکن،حالا باید گفت ستوده جان خودتو حفظ کن مردمو بد و خائن و دروغگو نکن.
حدس میزنم این اولین رابطه ی احساسی هست که با یه پسر داشتی و از فوت و فن هایی که برای نگه داشتن یه دختر بکار میبرن بی خبر بودی.
پرسیدی چرا با تو که فقط بهش خوبی کردی اینکارو کرده؟
به نظر تو اگه یه پسر بخواد با یه دختر دوست بشه و اون دختر بگه فقط ازدواج،برای نگه داشتن اون دختر برای دوستی چیکار باید بکنه؟
جزاینکه یا با وعده و وعید دلشو خوش کنه و سر کارش بذاره یا بهونه تراشی کنه که کار ندارم،مشکل دارم،مریضم.شایدم میخواسته با عنوان کردن بیماری محبت و توجهت بهش بیشتر بشه.دوست منم همچین بازی خورد و اون پسر بهش گفت سرطان داره و دوستم انقد بهش محبت کرد و براش گریه و نذر و نیاز کرد که من ازگریه دوستم گریم میگرفت.
میبینی دخترایی مثه تو متاسفانه کم نیستن اما راه علاج چیه؟..راهش اینه که حواستو جمع کنی از اتفاقی که افتاده درس بگیری..محبت خالصانه ات رو بذار برای شوهرت یعنی بعد ازعقد رسمی.
الان اگه بخوای حرص بخوری فقط خودتو داغون میکنی در حالیکه اون پسر داره راحت زندگیشو میکنه و بعید نیست با همین روش یا روشای دیگه در حال سر کار گذاشتن دخترای دیگه باشه.
حکمت این اتفاق اینه که فهمیدی چشماتو باید باز کنی و گول زبون بازی و رل عاشقانه هر پسری رو نخوری.
خدا رو شکر کن که الان فهمیدی و راهتون دور بود و بیشتر ازاین لطمه نخوردی.
برای فراموش کردنش تمرکززدایی کن.
اول احساسات منفیت به اون پسر رو روی یه کاغذ بنویس.بعد اون کاغذو اتیش بزن و بعد بگو خودمو میبخشم چون ادمی حتما الخطاست.و من هنوز بزرگترین سرمایه ادمی یعنی خدا رو دارم و ازش میخوام بهم کمک کنه.
اس ام اسا شو پاک کن.
و هر زمان که یاد اون پسرافتادی بلافاصله فکرت رو مشغول یه موضوع دیگه کن.سخته ولی شدنیه البته با تمرین و تکرار.
موفقباشی.
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
دوست منم همچین بازی خورد و اون پسر بهش گفت سرطان داره و دوستم انقد بهش محبت کرد و براش گریه و نذر و نیاز کرد که من ازگریه دوستم گریم میگرفت.
.
موفقباشی.[/color]
برای من هم دقیقا همین رو گفت فقط نمی دونم چرا خودش میگفت تو همونی هستی که من میخوام و تو نباشی میمیرم و ...... باور کنید چند بار خواستم همه چیز رو بهم بزنم اما اون با التماس نمیگذاشت نمی دونم چرا اگه من رو نمی خواست همون اول نمی گفت ما رابطمون در حد همون صحبت بود نه چیز دیگه واقعا دارم دیونه میشم
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
خدا رو شکر کن که به موقع چشمت باز شده و فهمیدی دنیا دست کیه ستوده جان ! پسرا کلا از این کارا زیاد می کنن چون اگه بیان به یه دختر بگن بیا با ما دوست شو ولی قصد ازدواج نداریم مگه اون دختر مریضه که بی خودی باهاشون دوست بشه ؟ خوب اونا هم با این شیوه ها می خوان به مقصودشون برسن تازه خیلی ها کلی سوءاستفاده می کنن از دخترا با این شیوه ها !
اول به این فکر کن چه اتفاقاتی می تونست برات بیفته و خوشبختانه خدا کمکت کرد و به موقع چشمت باز شد به روی حقیقت ! بعدم دنبال چرا و اما و اگر نباش . این آقا اینطوری بوده ، یکسال با شما تلفنی دوست بوده بعدم دلشو زده و رفته پی کارش !چه بسا دنبال سوءاستفاده های بیشتری هم بوده اما دیده نمیشه و شرایط نامناسبه ول کرده رفته ...
فقط می تونم بگم خدا دوستت داشته . این تجربه رو به گوش بگیر و دیگه اجازه نده کسی باهات بازی کنه ! وقتی به این فکر کنی که چه اتفاقاتی از سرت گذشت و خدا چطور کمکت کرد می تونی فراموش کنی قضیه رو ...به این فکر کن که ارزش شما بیشتر از اون پسر بوده و اون لیاقت تو رو نداشته عزیزم . این برای شما یه تجربه شد که ازش درس بگیری !
مرد درست حسابی نمیاد یواشکی و با این روش ها زن بگیره خانومی ! اینو هیچ وقت یادت نره .
در کل بد نیست آدم مسائلشو همیشه به یه بزرگتر بگه . خواهری، مادری ... من خودم همیشه مسائلمو به مامانم می گفتم و مامانم هم همیشه راهنماییم می کرد تا توی چاه نرم !
امیدوارم که دفعه بعد با چشمان باز و تجربه بیشتر انتخاب کنی عزیزم :72:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
خدمت خواهر عزیزم عرض کنم که همه جا خوب و بد هست،اگه چشمامونو باز نکنیم نمیتونیم بشناسیمشون،دلتو تو این راه نذار که چیشده و چرا.بلاخره شما هم یه روز ازواج میکنی و همسرت خیلی بیشتر از اینا قدرتو میدونه.باید همسر و خانوادتو اداره کنی،مدیریتشون کنی.وقتی الان اعصابتو داغون میکنی چطوری میخوای بهشون برسی ؟ غیر اینه که خودتو اونارو عذاب خواهی داد؟
شاید بگی اینو نگاه کن دلش خوشه،نه این فکرارو نکن شاید همین فردا زگ در خونت به صدا در بیاد و یه خواستگار از راه برسه،میخوای بخاطر یه آدم ناتو یه عمر پشیمونی رو به جون بخری و یه زنگی خوب رو از دست بدی؟
من از همین الان به فکر خانواده آیندم هستم،دنبال کار میرم تا چند سال دیگه اگه خدا خواست و ازدواج کردم به زنم سخت نگذره،من کسی رو برای ازدواج در نظر ندارم ولی میدونم اگه شخص مورد نظرم پیدا بشه نمیذارم خار تو پاش بره.
خواهرم به فکر خودکشی میفتم چیه؟ببین دنیا به این قشنگی،آسمونو ببین ،دریارو،پرنده ها رو.حتی دیگر موجوداتم از اینکه بیهوده بمیرن پرهیز میکنن.زنده بمون،و به خودتو اون شخص ثابت کن ارزشت خیلی بالا تر از اینه که توسط شخص پستی مثله اون بازی داده بشی.ثابت کن بهشت زیر پای مادران است....ببین اون شخص چه بلایی سر زنگیش میاد،چه اختلافایی که با خانوادش پیدا میکنه،در حالی که تو توی خونت همراه همسر وبچه هات از زندگیت لذت میبری.قوی باش خودتو ثابت کن.............برو قرآنو باز کن معنی یه آیه رو شانسی بخون یا یه سوره رو،ببین قرآن چی میگه و تو کجای این دنیایی....
توکل کن به خدامن ا... توفیق
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام،
دوستان صحبت های خوبی کردند.
و خدا رو شکر که این رابطه ی اشتباه رو پایان دادید!
می توانید این لینک رو هم مطالعه کنید:
www.hamdardi.net/thread-7257.html
موفق باشید.
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
من میدونم که خدا بهم لطف کرده و..... اما واقعا میگم یکسال با احساس من بازی شده یکسال نشستم غصه مشکلات نداشته اون ادم از خدا بی خبر رو خوردم اون توی همه زندگی من نفوذ کرده بود من خیلی بهش اعتماد داشتم
اخه چرا با من اینکار رو کرد واسه اون که دختر کم نبود الحمدالله چیزی توی این دوره زمونه زیاده دختری که حاضر واسه یه قربونت برم دست به هر کاری هم بزنه و با یه پسر باشه بدون این که حرفی از ازدواج بزنه
چرا با من این کار رو کرد که نگهم داره نگه داشتن من ارزش این همه دروغ رو داشت؟؟؟؟
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
اخه چرا با من اینکار رو کرد واسه اون که دختر کم نبود الحمدالله چیزی توی این دوره زمونه زیاده دختری که حاضر واسه یه قربونت برم دست به هر کاری هم بزنه و با یه پسر باشه بدون این که حرفی از ازدواج بزنه
چرا با من این کار رو کرد که نگهم داره نگه داشتن من ارزش این همه دروغ رو داشت؟؟؟؟
میخوای به چی برسی با این حرفا؟
میخوای به خودت بگی منو انقد دوست داشت که بخاطر نگه داشتنم حاضر به دروغ شد.
دخترجون انگار تو این دنیا زندگی نمیکنی.پسرا اگه این قربون صدقه ها رو نگن که کارشون پیش نمیره.
همچین خبری هم نیست که خیلی دخترا واسه یه قربونت برم همه کاری کنن،اونا هم دقیقا مثل تو با یه ادمی زبون باز که کلی ابراز احساسات میکرده سرو کار داشتن.
اگه پای صحبت اون دخترا هم بشینی میبینی پسره براشون چنان عشقولانه هایی انجام داده که بیا و ببین،دخترا هم که ازراه گوش تحت تاثیر قرار میگیرن متاسفانه به اون ادم اعتماد مکنن.
خیال نکن قصه تو جدای از بقیه است.
خود من یکی همین فیلمو سرم دراورد و گفت مشکل ریه پیدا کردم و حتی چندجای بدنشو نشون داد که مال جراحی و کوفت و زهرماره و...خلاصه فیلمی دراورد منم یه چک خوابوندم زیر گوشش تا یاد بگیره این ادا اطوارا رو در نیاره.بعد به غلط کردن افتاد که فکر میکنم ازم بدت میاد میخواستم ببینم بهم علاقه داری یا نه؟
تو همین تالار چند مورد رو دیدم که پسره اینترنتی الکی عنوان میکرده مریضه و دختره چقد غصشو خورده.انگار ازاین کار لذت میبرن پسرا.
ما که به پسره دسترسی نداریم که بهش بگیم چرا اینکارو کرده اما به تو میتونیم بگیم مواظب خودت و احساست باش.
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
ستوده عزیز
آفرین که به چنین رابطه ای پایان دادی وانقدر عاقلی ولی این که این کارو به خاطر ارامش خودت انجام دادی پس دنبال چی هستی ؟به نظرت ارزش داره به یه همچین آدمی که معلوم نیست کمبود داره چیه که این همه دروغ گفته دوباره فکر کنی تو یه بار اشتباه کردی که به اون اعتماد کردی و باورش کردی یکسال کم نیست ولی میتونست بیشتر هم بشه حالا تو میخوای دوباره بهش فکر کنی خودتو اذیت کنی و یکسال دیگه زندگیتم به خاطر اون بذاری و هی بهش فکر کنی ؟عزیزم این اتفاق تو بخشی از زندگیت افتاده میشه بخشی از زندگی رو فراموش کرد باید بهش فکر نکنی و ازش عبرت بگیری که دیگه چنین اتفاقی تو زندگیت نیافته قدر روزای زندگیتو بدون و با فکردن به اون پسره داغون این روزای ارزشمندی که میتونه تو رو بالا بره ازدست نده.:43:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
مریض بوده دیگه عزیزم
چه مرضی از این بیماری روحی روانی بدتر که تمارض کنی واسه جلب توجه و محبت؟
چه مرضی از این بدتر که با احساسات ی نفر بازی کنی و لذت ببری ؟
باور کن که مریض بوده و خودت را ببخش
مشکلت اینه که نمیتونی قبول کنی که اشتباه کردی
همه ما اشتباهاتی تو زندگیمون داشتیم اشتباهات را بپذیر ازش درس بگیر و خودت را سرزنش نکن :)
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
نقل قول:
اخه چرا با من اینکار رو کرد واسه اون که دختر کم نبود الحمدالله چیزی توی این دوره زمونه زیاده دختری که حاضر واسه یه قربونت برم دست به هر کاری هم بزنه و با یه پسر باشه بدون این که حرفی از ازدواج بزنه
چرا با من این کار رو کرد که نگهم داره نگه داشتن من ارزش این همه دروغ رو داشت؟؟؟؟
میخوای به چی برسی با این حرفا؟
میخوای به خودت بگی منو انقد دوست داشت که بخاطر نگه داشتنم حاضر به دروغ شد.
دخترجون انگار تو این دنیا زندگی نمیکنی.پسرا اگه این قربون صدقه ها رو نگن که کارشون پیش نمیره.
همچین خبری هم نیست که خیلی دخترا واسه یه قربونت برم همه کاری کنن،اونا هم دقیقا مثل تو با یه ادمی زبون باز که کلی ابراز احساسات میکرده سرو کار داشتن.
اگه پای صحبت اون دخترا هم بشینی میبینی پسره براشون چنان عشقولانه هایی انجام داده که بیا و ببین،دخترا هم که ازراه گوش تحت تاثیر قرار میگیرن متاسفانه به اون ادم اعتماد مکنن.
خیال نکن قصه تو جدای از بقیه است.
خود من یکی همین فیلمو سرم دراورد و گفت مشکل ریه پیدا کردم و حتی چندجای بدنشو نشون داد که مال جراحی و کوفت و زهرماره و...خلاصه فیلمی دراورد منم یه چک خوابوندم زیر گوشش تا یاد بگیره این ادا اطوارا رو در نیاره.بعد به غلط کردن افتاد که فکر میکنم ازم بدت میاد میخواستم ببینم بهم علاقه داری یا نه؟
تو همین تالار چند مورد رو دیدم که پسره اینترنتی الکی عنوان میکرده مریضه و دختره چقد غصشو خورده.انگار ازاین کار لذت میبرن پسرا.
ما که به پسره دسترسی نداریم که بهش بگیم چرا اینکارو کرده اما به تو میتونیم بگیم مواظب خودت و احساست باش.
من نمی خوام هیچ چیز رو ثابت کنم خودم میدونم اشتباه کردم اینقدر پشیمونم که حد نداره
من فقط میخوام کمک ام کنید تا فراموش کنم من الان به مدت دو هفته است افسردگی شدید گرفتم یه سری قرص مصرف می کردم که بخاطر این که خیلی قوی بود وحالم رو بد میکرد کنارش گذاشتم
الان شرایطم جوری شده که حتی روی کار وزندگیم اثر گذاشته دیگه علاقه ای به کار کردن و فعالیت از هیچ نوعی ندارم و دائم توی مرخصی ام گاهی وقت ها استرس شدیدی پیدا می کنم و وقتی یادش می افتم و کاری که با من کرد رو به یاد میارم میخوام خفه بشم
من تا حالا تجربه دوستی با هیچ پسری رو نداشتم هیچ وقت فکر نمی کردم یه چنین افراد بی وجدانی هم پیدا میشوند اونم بچه نبود 35 سالش بود و....
خیلی سعی میکنم فراموش کنم اما نمیشه وقتی یادش می افتم میخوام بمیرم فقط همین...:302::302:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام منم اين مشكلو دارم ولي دارم فراموشش ميكنم چون ارزش غصه خوردن نداره مگه مي خوايم چند سال عمر كنيم بيخيال باش يكي پيدا ميشه قدرتو بدونه سعي كن پيشرفت كني با موفقيتت بزني تو دهنش:323:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
دوست عزیز من شرایطتت رو کاملا درک میکنم.
اینم راه حل برای فراموش کردن.
نقل قول:
شمارشو و همه اس ام اسایی که بهت داده رو پاک کن.اگه میتونی شمارت رو عوض کن.
اگه یادگاری چیزی ازش داری همه رو بریز دور.
رو یه کاغذ همه احساسات منفی که در موردش داری رو بنویس.تو فقط اجازه داری یه بار این کارو کنی.میتونی حتی اونو مقابل خودت تصور کنی با دستای بسته.میتونی بهش حرف درشت بزنی و حتی کتکش بزنی.
بعد اون کاغذ رو پاره کن و به خودت بگو دیگه فراموشش میکنم.و خودمو میبخشم.
تو این مدت دور اهنگها و مکانها و ...خلاصه هر مورد خاطره انگیزی که داری خط قرمز میکشی.
کتابای عاشقانه،دوستایی که از نامزد یا شوهر یا دوست پسراشون حرف میزنن رو یه مدت کنار میذاری.
هر بار که فکرش تو ذهنت میاد اشکال نداره چون دست تو نیست اما بلافاصله ذهنت رو متوجه یه موضوع دیگه کن.حتی اگه بازم فکر اون پسر سراغت اومد باز بدون اینکه خودتو سرزنش کنی ذهنت رو متمرکز یه موضوع دیگه کن.
و گذشت زمان و ارتباط با خدا خیلی بهت کمک میکنه به شرط اینکه این کارا رو انجام بدی
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara3
سلام منم اين مشكلو دارم ولي دارم فراموشش ميكنم چون ارزش غصه خوردن نداره مگه مي خوايم چند سال عمر كنيم بيخيال باش يكي پيدا ميشه قدرتو بدونه سعي كن پيشرفت كني با موفقيتت بزني تو دهنش:323:
قضیه اینه که جوری افسرده شدم که حتی رو زندگی عادی ایم اثر گذاشته می ترسم دیگه نتونم سرکار برم نتونم به زندگی عادیم برگردم چرا من اینقدر ساده ام چرااااااااااااا؟؟؟؟؟
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
دوستان راهکارهارو بهتون دادن
اگر میخواهید از این شرایط بیرون بیایید و فراموش کنید و به خودتون کمک کنید
اول احساساتتون را کنترل کنید، میتونید از لینک زیر استفاده کنید
مرثیه سرایی احساس عامل نا آرامی شماست
دوم با استفاده از تکنیک توقف فکر از چراها و اما و اگرها و سوالات بی مورد که فقط شمارو توی یه دور باطل میندازه اجتناب کنید، لینک زیر را با دقت بخونید و عمــــــــل کنیــــــــد.
تکنیک توقف فکر
سوم روی چیزی تمرکز کن که قادر به تغییرش باشی (یعنی حال و احوال و مهارت های شناختی و رفتاری خودت نسبت به دیگران). از تمرکز کردن و پرداختن به موضوعاتی که کنترلی روی اونها نداری (رفتارهای دیگران یا اتفاقات گذشته) دست بردار! چون نتیجه ای جز اتلاف وقت و انرژی نداره.
درضمن تو این دنیا همه جور آدمی داریم. همه که درست و آدم حسابی نیستند! آدم بد هم زیاده، همه جور بد!
رابطه ای که شما تشکیل دادین هم خالی از خطر نبوده (دوستی)، حتی اگر بر فرض 1% طرف مقابل شما کاملا آدم درستی هم بود باز چنین رابطه هایی عموما غلط هستن چون اولین ضربشون ایجاد وابستگی عاطفی بین طرفین رابطه ست.
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
منم این اتفاق برام پیش اومده .همین 3-4 ماه پیش.پسره به من گفته بود سرطان داره و چقدر با این مریضیش من رو گذاشت سر کار.ولی خدا رو شکر کن که سریع فهمیدی قبل از اینکه کار به جاهای باریک بکشه.
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
خیلی جالبه ها ،بابا جان، کجای کارید اون پسره داغون مریض دروغ گو الان احیانا داره حال دنیارو میکنه اما ما چی ؟
مگه همه ادما عین اونن؟سرکار نریم که چی؟مگه فقط همین ادم تو دنیا هست؟مگه اخره دنیاست؟مگه فقط ازین ادمای ناجور به پست شما خورده گلم ؟تا حالا 3نفر امدن گفتن به پست مام خورده 35ساله شه که دیگه بدتر با این سن ازین دروغا گفتن نوبره والاو به جای شما اون پسره باید مرثیه سرایی احساسی رو بخونه ،نظرت چیه ؟مگه اون ادم خیلی خوب بوده یا خیلی okبوده که شما با از دست دادنش نمیتونیید فراموشش کنید ؟قصه من ازین قراره شما به من کمک میکنی؟:
من 1 سال خودمو احساسمو گذاشتم پای یه نفر
اون یه نفر دروغگو از اب درامد
برام سخته ازش جدا شم
ولی عاقلانهترین کار جداییه
حالا جدا شدم
نمیتونم فراموشش کنم
چی شو فراموش نکنم ؟
خوبی هاشو یا دروغاشو؟نمی دونم
اعصابم از دست خودم خورده که چرا یکسال پاش موندمو انقدر ساده ام
چرا برا اولین بار یه ادمه دروغگو؟خدایا چرا من؟
قربونت اختیار داری از تو ساده تر انقدر سراغ دارم چه کارا که برا پسره نکردن به خدا خیلی کارا که حتی به ذهنت نمیرسه ؟اصلا فقط در مورد دخترا این اتفاق نمی افته در مورد پسرا هم این اتفاقا افتاده و گول دختررو خوردن
گلم تو دوستام خیلی بدتر از اتفاق شما براشون اتفاق افتاده خدارو شکر کنید مطمئن باشید یادتون میره :46:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
[size=x-small]بازم سلام
من از همه دوستان ممنونم خیلی:43:
باور کنید تا قبل از اینکه با این سایت اشنا بشم فکر می کردم تنها کسی هستم که چنینی مشکلی داشته یا خیلی بدبختم که گرفتار یه چنین مسئله ای شده ام اما از وقتی شروع کردم به خوندن داستان های دیگران و صحبت های و توصیه های دوستان کردم خیلی خیلی بهتر شدم البته نمی تونم بگم کاملا اوکی شدم اما از اون حالت وحشتانکی که چند روز پیش داشتم خیلی فاصله گرفتم حتی توی این فکر بودم که اگه دوباره بهم زنگ زد باهاش حرف بزنم اما الان فهمیدم که یه گروه از ادم ها هم پیدا میشن که با دروغ شون با روحیات و احساسات دیگران بازی میکنن( حالا چرا معلوم نیست؟؟؟!!! ) و من تنها قربانی نبودم مشکل من سادگی و صداقت بیش از اندازه ام بود که حتی فکر هم نمی کردم چنین ادم های پستی هم پیدا می شوند.....
فقط ای کاش قبل از شروع این رابطه با این سایت اشنا شده بودم تا چنین اشتباهی نکنم و یکسال زندگی ایم رو پای دروغهای یه ادم بیمار به باد ندم
بازم ممنونم از همتون:72:[/size]
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
من بازم حالم بده.....
فکر کنم خوب شدن من مقطعی بود....
دارم دیونه میشم با دست خودم کاری کردم که زندگیم شده زندگی یه ادم سرخورده ، افسرده ،روانیییییییییییییی
خودم رو وابسته یه ادم پست کردم و حالا مثل یه معتادی که مواد بهش نرسیده دارم دست و پا میزنم خدایا کمک ام کن دیگه تحمل ندارم:302::302:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام ستوده جون
خوبی؟معلومه که زیاد خوب نیستی گلم
اشکال نداره طبیعی این احساساتت ،نگران نباش
قوی باش
بزرگ شو
خودتو دوست داشته باش گلم:43:
خودتو سرگرم کن به کارایی که دوست داری
پاشو یه سر برو بیرون البته تنهایی برو پارکی ،سینمایی،باسه خودت بگرد یه کم به خودت فکر کن ببین ستوده ای که قبلا انقدر بزرگ فکر میکرد چی شده که انقدر ضعیف شده ؟:324:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام گلم
چرا اینقد خودت رو اذیت می کنی می دونم فکر می کنی با احساسات بازی شده اما می دونی این مسایل همیشه باعث رشد ادم می شه وتا بوده همین بوده
دوست داری برگردی عقب و همه چی رو اونطور که دوست داری پیش ببری نه دیگه نمی شه ولی عوضش جلو پات هزارتا راهه که خودتو رو از این زندان رها کنی
تو نیمه خالی لیوان رو می بینی پس نیمه پر لیوان چی؟
اگر دیرتر می فهمیدی چی؟ اگه علاوه بر احساست با جسمتم بازی می کرد و می رفت چی؟
و اگرهای زیاد دیگه
خدا رو شکر کن و مطمین باش اون کسی که واقعا دوستت داره واسه نگه داشتنت به دروغ متوسل نمی شه!!
بخند عزیزم دنیا بخاطر گریه تو از حرکت باز نمی ایسته
بعدها که بزرگتر شدی وقتی برمی گردی و خاطراتت رو مرور می کنی با خودت می گی چقدر الکی این روزا رو غصه خوردی اصلا ارزشش رو نداشت و حتی ته دلت به خودت می خندی
بخند به روی دنیا دنیا به روت بخنده:72:
خود را ببخش تا زندگيت تباه نشود! و اين رابدان كه فقط انسان مرده اشتباه نميكند
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط behesht
سلام گلم
چرا اینقد خودت رو اذیت می کنی می دونم فکر می کنی با احساسات بازی شده اما می دونی این مسایل همیشه باعث رشد ادم می شه وتا بوده همین بوده
دوست داری برگردی عقب و همه چی رو اونطور که دوست داری پیش ببری نه دیگه نمی شه ولی عوضش جلو پات هزارتا راهه که خودتو رو از این زندان رها کنی
تو نیمه خالی لیوان رو می بینی پس نیمه پر لیوان چی؟
اگر دیرتر می فهمیدی چی؟ اگه علاوه بر احساست با جسمتم بازی می کرد و می رفت چی؟
و اگرهای زیاد دیگه
خدا رو شکر کن و مطمین باش اون کسی که واقعا دوستت داره واسه نگه داشتنت به دروغ متوسل نمی شه!!
بخند عزیزم دنیا بخاطر گریه تو از حرکت باز نمی ایسته
بعدها که بزرگتر شدی وقتی برمی گردی و خاطراتت رو مرور می کنی با خودت می گی چقدر الکی این روزا رو غصه خوردی اصلا ارزشش رو نداشت و حتی ته دلت به خودت می خندی
بخند به روی دنیا دنیا به روت بخنده:72:
خود را ببخش تا زندگيت تباه نشود! و اين رابدان كه فقط انسان مرده اشتباه نميكند
اخه چه طوری می تونم فراموشش کنم خودش رو نمی بینم اما حرفهاش که هنوز تو یادمه فیلم میبینم یادش می افتم مهمونی میرم یادش می افتم کتاب میخوانم.... باید چه کار کنم که فراموشش کنم چه قدر قرص بخورم بخوابم هر چیز این زندگی لعنتی من رو یاد اون میندازه...
خیلی سعی می کنم بهش فکر نکنم اما نمیشه من ادمی نبودم که با ده تا پسر دوست بوده باشم بگم خوب اینم مثل ده تای دیگه.... تا حالا با هیچ کس اینجوری نبودم هیچ کس رو اینجوری دوست نداشتم منم ادمم اصلا چرا باید همه جا نقش بازی کنم که خوبم ؟؟!!توی خونه توی سرکار نقش بازی می کنم که خوبم چرا باید توی این سایت هم نقش بازی کنم که خوبم نه من خوب نیستم همه تلاشم رو می کنم اما بی نتیجه است
من از کجا میدونستم که اینجوری میشه ما ادمیم داریم توی همین جامعه زندگی می کنم این اواخر عروسی نرفتم که توش عروس داماد با هم دوست نبوده باشم چه طور واسه اونا خوبه اما واسه من .... اگه بده چرا فقط واسه من بد بود چرااااااااااا؟؟؟ اینهمه ادم همینجوری باهم اشنا شدن ازدواج کردند خوشبختن فقط من اینقدر بدبخت ام که باید گیره یه ادم پست از خدا بی خبر بی افتم که زندگیم رو از اونی که بود بیشتر به نابودی بکشه....
فقط با مرگه که کاملا فراموشش می کنم اگه بمیرم دیگه نمی تونم به کسی فکر کنم
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
این چه حرفیه عزیزم تو هنوز خیلی فرصتهای دیگه داری
فقط تو نیستی که چوب این اشتباهات رو می خوری خیلی ها این وضعیترو داشتن تو همین سایت نگاه کن خیلیا بدتر از تو وجود دارن
بعدشم فکر می کنی مرگ تو چی رو درست می کنه هیچی
ما ادما بیشتر وقتها در حال پس دادن امتحانیم و اینم می دونی که خدای بنده های خوبشو رو بیشتر ازمایش می کنه
الان فکر می کنی من خیلی بی غصه و بی دردم و نفسم از جا گرم بلند میشه
نه من هم خیلی مشکلات داشتم و دارم خیلی دردها کشیدم و الانم تحمل این همه درد خارج از ظرفیتمه... منم اون زمان فکر می کردم فقط مرگ می تونه راحتم کنه حتی اقدامم کردم ولی خوشبختانه موفق نشدم
می خوای با این حرفها و کارات چی رو ثابت کنی که ضعیفی که تحمل نامردی یه نامرد رو نداری... عزیزم بخدا اینا هیچی نیست که تو بخوای به این زودی جا بزنی
توهم روزی ازدواج می کنی ولی با کسی که لیاقتت رو داشته باشه
اگه خدا رو قبول داشته باشی می دونی تو هر کاریش حکمتی نهفته بعدها برمی گردی بخدا می گی خدایا خیلی ازت ممنونم که اون رابطه رو تموم کردی
ببین یکم گوش کن خدا صدات می زنه می گه نا امید نباش این تمرین صبره
من همه این را گزروندنم بهت اطمینان می دم خیلی زود به بهترینا می رسی فقط صبر کن و شکر کن شکر کن:72:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط behesht
این چه حرفیه عزیزم تو هنوز خیلی فرصتهای دیگه داری
فقط تو نیستی که چوب این اشتباهات رو می خوری خیلی ها این وضعیترو داشتن تو همین سایت نگاه کن خیلیا بدتر از تو وجود دارن
بعدشم فکر می کنی مرگ تو چی رو درست می کنه هیچی
ما ادما بیشتر وقتها در حال پس دادن امتحانیم و اینم می دونی که خدای بنده های خوبشو رو بیشتر ازمایش می کنه
الان فکر می کنی من خیلی بی غصه و بی دردم و نفسم از جا گرم بلند میشه
نه من هم خیلی مشکلات داشتم و دارم خیلی دردها کشیدم و الانم تحمل این همه درد خارج از ظرفیتمه... منم اون زمان فکر می کردم فقط مرگ می تونه راحتم کنه حتی اقدامم کردم ولی خوشبختانه موفق نشدم
می خوای با این حرفها و کارات چی رو ثابت کنی که ضعیفی که تحمل نامردی یه نامرد رو نداری... عزیزم بخدا اینا هیچی نیست که تو بخوای به این زودی جا بزنی
توهم روزی ازدواج می کنی ولی با کسی که لیاقتت رو داشته باشه
اگه خدا رو قبول داشته باشی می دونی تو هر کاریش حکمتی نهفته بعدها برمی گردی بخدا می گی خدایا خیلی ازت ممنونم که اون رابطه رو تموم کردی
ببین یکم گوش کن خدا صدات می زنه می گه نا امید نباش این تمرین صبره
من همه این را گزروندنم بهت اطمینان می دم خیلی زود به بهترینا می رسی فقط صبر کن و شکر کن شکر کن:72:
:104::104::104::104::104:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام مجدد به خواهر گرامی،
من درکت میکنم،من بخاطر یه رابطه یه هفته ای-که تاپیکشم زدم دقیقا" تاریخ عضویتم،تا یکی دو هفته پیش به شدت فکرم مشغول بود ...هنوزم گاهی یادم میاد حرصم میگیره...!به خودم میگم من که قصدم ازدواج داشتم یه جورایی هم غیر مستقیم بهش گفتم،پس چرا اینجوری کرد؟شاید مشکل از من بوده؟
با این حال خدا خدا میکنم دیگه با من تماس نگیره، و خدا رو شکر میکنم این ترم از اون دانشگاه به یه دانشگاه دیگه مهمان گرفتم و گرنه هر روز باید عذاب میکشیدم و بدیش اینه که نمیتونستم جار بزنم و خودمو تخلیه کنم و کم کم از داخل میمردم.
در هر حال الان خوبم و بذار یه چیزی رو به شما بگم،هرچی در مقابل فکرش مقاومت کنی بدتر میشه و در این دوران مستعدی برای از چاله به چاه افتادن،چون دنبال یه جایگزین عاطفی میگردی.
سعی کنید به این فک کنید که این ایام میگذره،در واقع عینکتون عوض شده،دنیا همون دنیاست.سعی کن شده با یه چیزی خودتونو تخلیه کنید،چیزی مثل گریه،گریه باعث میشه انسان بتونه سختی هارو پشت سر بذاره،از گوش دادن به انواع آهنگ هم تا مدتی صرف نظر کنید.
من ا... توفیق
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام.
من هزاران مشکل دارم با این وجود مشکلات میل شدیدی برای هجوم اوردن به سمت من دارند.
چرا من؟ایا من لایق زندگی با مشکلات هستم؟
خیر من لایق پیروز شدن بر مشکلات هستم.
تا مشکلات را شکست ندهم لیاقت موفقییت نخواهم داشت.
خدایا چرا من؟
"آرتور اشی" قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خونِ آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دنیا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد. یکی از طرفدارانش نوشته بود: چرا خدا تو را برای چنین بیماری انتخاب کرد او در جواب گفت:
در دنیا، 50 میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند. 5 میلیون نفر یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند. 500 هزار نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند. 50 هزار نفر پا به مسابقات می گذارند. 5 هزار نفر سرشناس می شوند. 50 نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند، چهار نفر به نیمه نهایی می رسند و دو نفر به فینال... و آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم خدایا چرا من؟ و امرز هم که از این بیماری رنج می کشم، نیز نمی گویم خدایا چرا من؟ خدا همیشه بهترین را برای بندگانش می خواهد. شاید این بیماری که الان در آن گرفتارم از یک وضعیت نامعلوم دیگر خیلی بهتر باشد. اگر حتی خدا این بیماری را برای من برگزیده، شاید مشکل بهتر را برای من برگزید...
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
عزیزم یه دورانی هست که به هر حال باید سپری بشه . یادت باشه اولین و اخرین نفری نیستی که شکست عشقی خوردی . منم یکی مثل تو سعی کن وقتی یادش می افتی چیزایی رو توی ذهنت بیاری رفتارایی ازش که خوشت نمیومده یا متنفر بودی .مثلا اگر دعوا کردید جمله های بدی که ازش شنیدی . سعی کن به خودت بگی پسرا از جدایی خیلی کمتر از یه دختر ضربه می خورن و زودتر فراموش میکنن کسی که من رو فراموش کرده من چرا به یاش باشم !
سعی کن با دوست صمیمیت دردل کنی با دوستات بری بیرون . اگر کسی داری که مثل خودت شکست خورده با اون صحبت کنی. بعد با خودت تجسم کنی اگر من باهمچین پسری ازدواج می کردم مثلا ان قدر دروغ گو بود یه عمر زندگیمو خراب می کرد خوب شد زود تر جدا شدیم . سعی کن رفتارای بدش رو تجسم کنی حرفای خوبی هم که زده همرو بزاری به حساب دروغ گویی و خوبی هایی هم که کرده به خاطر نفع و خودخواهی خودش بوده کمک می کنه سریع تر فراموشش کنی.:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط samimi
عزیزم یه دورانی هست که به هر حال باید سپری بشه . یادت باشه اولین و اخرین نفری نیستی که شکست عشقی خوردی . منم یکی مثل تو سعی کن وقتی یادش می افتی چیزایی رو توی ذهنت بیاری رفتارایی ازش که خوشت نمیومده یا متنفر بودی .مثلا اگر دعوا کردید جمله های بدی که ازش شنیدی . سعی کن به خودت بگی پسرا از جدایی خیلی کمتر از یه دختر ضربه می خورن و زودتر فراموش میکنن کسی که من رو فراموش کرده من چرا به یاش باشم !
سعی کن با دوست صمیمیت دردل کنی با دوستات بری بیرون . اگر کسی داری که مثل خودت شکست خورده با اون صحبت کنی. بعد با خودت تجسم کنی اگر من باهمچین پسری ازدواج می کردم مثلا ان قدر دروغ گو بود یه عمر زندگیمو خراب می کرد خوب شد زود تر جدا شدیم . سعی کن رفتارای بدش رو تجسم کنی حرفای خوبی هم که زده همرو بزاری به حساب دروغ گویی و خوبی هایی هم که کرده به خاطر نفع و خودخواهی خودش بوده کمک می کنه سریع تر فراموشش کنی.:72:
تو همونی هستی که من میخوام و تو نباشی میمیرم و .
!!!!! عزیز دلم این جمله ای هست که برای من و خیلی های دیگه که اخر ضریه خوردن اشناست
نباید فریب این حرفارو خورد.هر کسی فکر میکنه چون ازین جور جمله ها بهش گفنه عشقش با عشق بقیه که ضربه خورن متفاوته و طرف واقعا عاشقه!!!!
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
متاسفانه در اکثر تاپیکها بعد از طرح مشکلات اولین چیزی که گفته میشه اینه که فراموش کن و بهش فکر نکن و ...
با اینکه اکثر اعضا و کسانی که مشاوره میدن خودشون درد کشیده هستن ولی آدم احساس میکنه جایی مشکلش رو مطرح کرده که کسی درکش نمیکنه .
دو چیز به شما کمک میکنه تا از این بحران عبور کنید.1-زمان 2-گریه .
نقل قول:
اینقدر قرص اعصاب مصرف می کنم که دیگه اثرش رو هم از دست داده
به جای قرص خوردن و آروم کردن خودتون به صورت مقطعی به خودتون زمان بدید .
شما وقتی دستتون میسوزه تا وقتی که روش یخ بذارید خوب نمیشه . یخ رو بردارید بعد از چند ثانیه اثر سوزش میاد . اگر تحمل کنید (ممکنه خیلی دردناک باشه) ولی بعد از 5-10 دقیقه دستتون خوب میشه.
مثال دیگه بزنم .یک فرد معتاد با اولین آثار درد میره سراغ مواد .درسته خوب میشه ولی دوباره فردا همین درد میاد سراغش .اینجاس که باید تصمیم بگیره .یا درد کشیدن تا آخر عمر و خوب شدن مقطعی با کشیدن مواد و یا ترک کردن .1-2-3 یا ... ماه درد کشیدن با شدت زیاد ولی رها شدن از درد تا آخر عمر.
این قرصی که شما میخورید حکم همون یخ و ماده ی مخدر رو داره .شما برای اینکه از گریه کردن و درد کشیدن فرار کنید رو به قرص میارید .1 روز حالتون خوبه ولی اثر قرص که میره دوباره روز از نو روزی از نو.
اولین توصیه من به شما کنار گذاشتن قرص اعصابه - به جای فرار با مشکلت روبه رو شو و به جنگش برو .از خودت نخواه که فراموشش کنی که تجربه به من ثابت کرد این بدترین راهه. هرچی بیشترسعی کنی اثر معکوس خواهد داشت.
من مشکلم رو با یک روانشناس در میون گذاشتم و ایشون بر خلاف اینجا به من گفت اصلا سعی نکن خودت رو آروم کنی و فراموشش کنی . از دست دادن هر عزیزی برابره با افسردگی .پس تا میتونی برای عزیزی که از دست دادی عزاداری و گریه کن ولی تصمیمی در مورد آیندت نگیر .
به شما هم توصیه میکنم به جای فراموش کردن در غم عزیزی که از دست دادید سوگواری کنید .فکر کنید یکی از نزدیکانتون (خدا نکرده) فوت کرده و شما باید براش گریه کنید.(من آخرین باری که گریه کردم رو یادم نمیاد .شاید قبل از اینکه برم اول ابتدایی .یعنی بیش از 17 ساله که یادم نمیاد گریه کرده باشم.ولی تو این 2 ماه تا دلت بخواد اشک ریختم . روزی چند ساعت ..حتی سعی نکردم یک بار قلیون بکشم یا قرص بخورم .)
ولی تصمیمی در مورد آیندت نگیر
این جمله رو دوباره یاد آوری میکنم .معمولا در اینگونه مواقع اولین راه حلی که به ذهن آدم میرسه گرفتن تصمیمه(که قطعا اشتباه درمیاد) .در حالی که وضعیتش اصلا برای گرفتن تصمیم مناسب نیست .و معمولا اولین تصمیمی که آدم میگیره جایگزین کردن فرد دیگر به جای کسی که از دست دادتش .
دقیقا این حس داشت به سراغ من میومد .ناخودآگاه دختری وارد ذهنم شد که پیش از اون همیشه به دید خواهر بهش نگاه میکردم .مطمئنم اگر زود جلوشو نمیگرفتم یک بحران شدیدتر در آینده به سراغم میومد.:223:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط meshky
متاسفانه در اکثر تاپیکها بعد از طرح مشکلات اولین چیزی که گفته میشه اینه که فراموش کن و بهش فکر نکن و ...
با اینکه اکثر اعضا و کسانی که مشاوره میدن خودشون درد کشیده هستن ولی آدم احساس میکنه جایی مشکلش رو مطرح کرده که کسی درکش نمیکنه .
دو چیز به شما کمک میکنه تا از این بحران عبور کنید.1-زمان 2-گریه .
نقل قول:
اینقدر قرص اعصاب مصرف می کنم که دیگه اثرش رو هم از دست داده
به جای قرص خوردن و آروم کردن خودتون به صورت مقطعی به خودتون زمان بدید .
شما وقتی دستتون میسوزه تا وقتی که روش یخ بذارید خوب نمیشه . یخ رو بردارید بعد از چند ثانیه اثر سوزش میاد . اگر تحمل کنید (ممکنه خیلی دردناک باشه) ولی بعد از 5-10 دقیقه دستتون خوب میشه.
مثال دیگه بزنم .یک فرد معتاد با اولین آثار درد میره سراغ مواد .درسته خوب میشه ولی دوباره فردا همین درد میاد سراغش .اینجاس که باید تصمیم بگیره .یا درد کشیدن تا آخر عمر و خوب شدن مقطعی با کشیدن مواد و یا ترک کردن .1-2-3 یا ... ماه درد کشیدن با شدت زیاد ولی رها شدن از درد تا آخر عمر.
این قرصی که شما میخورید حکم همون یخ و ماده ی مخدر رو داره .شما برای اینکه از گریه کردن و درد کشیدن فرار کنید رو به قرص میارید .1 روز حالتون خوبه ولی اثر قرص که میره دوباره روز از نو روزی از نو.
اولین توصیه من به شما کنار گذاشتن قرص اعصابه - به جای فرار با مشکلت روبه رو شو و به جنگش برو .از خودت نخواه که فراموشش کنی که تجربه به من ثابت کرد این بدترین راهه. هرچی بیشترسعی کنی اثر معکوس خواهد داشت.
من مشکلم رو با یک روانشناس در میون گذاشتم و ایشون بر خلاف اینجا به من گفت اصلا سعی نکن خودت رو آروم کنی و فراموشش کنی . از دست دادن هر عزیزی برابره با افسردگی .پس تا میتونی برای عزیزی که از دست دادی عزاداری و گریه کن
ولی تصمیمی در مورد آیندت نگیر .
به شما هم توصیه میکنم به جای فراموش کردن در غم عزیزی که از دست دادید سوگواری کنید .فکر کنید یکی از نزدیکانتون (خدا نکرده) فوت کرده و شما باید براش گریه کنید.(من آخرین باری که گریه کردم رو یادم نمیاد .شاید قبل از اینکه برم اول ابتدایی .یعنی بیش از 17 ساله که یادم نمیاد گریه کرده باشم.ولی تو این 2 ماه تا دلت بخواد اشک ریختم . روزی چند ساعت ..حتی سعی نکردم یک بار قلیون بکشم یا قرص بخورم .)
ولی تصمیمی در مورد آیندت نگیر
این جمله رو دوباره یاد آوری میکنم .معمولا در اینگونه مواقع اولین راه حلی که به ذهن آدم میرسه گرفتن تصمیمه(که قطعا اشتباه درمیاد) .در حالی که وضعیتش اصلا برای گرفتن تصمیم مناسب نیست .و معمولا اولین تصمیمی که آدم میگیره جایگزین کردن فرد دیگر به جای کسی که از دست دادتش .
دقیقا این حس داشت به سراغ من میومد .ناخودآگاه دختری وارد ذهنم شد که پیش از اون همیشه به دید خواهر بهش نگاه میکردم .مطمئنم اگر زود جلوشو نمیگرفتم یک بحران شدیدتر در آینده به سراغم میومد.:223:
یکی از دوستام از قضیه من باخبره اونم بهم میگه ولش کن بهش فکر نکن اون لیاقت تو رو نداشت من همه اینها رو میدونم اما هیچ کس جای من نیست تا ببینه چی میکشم
الانم فقط اشک ریختن ارومم می کنه البته تا حدی گاهی وقت ها دلت طوری میسوزه که حتی اشک هم نمی تون خاموشش کنه
الان بیشتر دلم به حال خودم و حماقت ام می سوزه کارهای به خاطرش کردم که هنوز هم اثرش رو توی زندگیم می بینم محل کارم رو واسه خاطرش عوض کردم از دوستام و همکار های قدیمی ام جدا شدم رفت یه جای که نه من کسی رو میشناسه نه اونا من رو خودم رو تنهای تنها کردم و خیلی حماقت های دیگه که وقتی فکرش رو می کنم میخوام اتیش بگیرم
تقصیر من بود که ساده بودم خیلیییی البته اون ادم پست به گفته خودش یه شکست عشقی در گذشته داشت که واسم تعریف کرده بود دوست دختر سابقش بهش خیانت کرده بود و با دوستش ازدواج کرده بود حالا احساس می کنم این کارها رو واسه انتقام گرفتن از دختر ها می کرد نمی دونم الان داره با احساس کی بازی می کنه؟؟!!!
متاسفانه از مرگ میترسم وگرنه اینقدر زندگی بهم فشار اورده که دیگه به گناه خودکشی فکر نکنم هرچند زندگی الان من هزار بار بدتر از عذاب قبره...
فقط خدا رو شکر می کنم نتونست جسمم رو هم به بازی بگیره ....:302:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
ستوده تنها ، اینجور که متوجه شدم رابطه شما تلفنی بوده وحضوری همدیگه را ندیده بودید درسته؟
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
[quote=بی نهایت]
ستوده تنها ، اینجور که متوجه شدم رابطه شما تلفنی بوده وحضوری همدیگه را ندیده بودید درسته؟
[/quote]
به خاطری دور بودن محل زندگیمون از هم دوبار حضوری هم دیگه رو دیدیم
باقی اش تلفنی بود
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
ستوده خانم ، چیزی که من دستگیرم شد اینه که خیلی عاقلی و به جا ضربتی ومحکم برخورد می کنی.
خیلی هم خودت را قبول داری طوری که هیج جای اشتباهی برای خودت نمی ذاری .
کاملا معلوم هست هم صداقت در عشق داری و هم رفیق راهی تا اخر خط.
اما حالا زمانی هست که یکی پاشنه آشیلت را هدف گرفته ضربتی زده تو هم به موقع عکس العمل نشون دادی.
اما عزیز دلم این همه مرثیه ثرایی برای چیه؟ چرا اینقدر خودت را شماتت می کنی؟ نوازش گیری از کی می خواهی؟
اگه تو همون ستوده ایی باشی که من توی این پست ها شناختم جای این اشتباه رو توی زندگیش باز می کنه و اتفاقا نباید فراموش کنی بلکه باید هر از گاهی بهش رجوع کنی و ازش درس بگیری.
اما برای خودت رودم رود :311: اینقدر نخون به این اشتباهت بخند که چه تجربه گرانبهایی را به دست آوردی.
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام ستوده تنها عزیز:72::
امیدوارم که این تجربه هرچند تلخ رو پلی بکنی برای پیروزی های بعدیت نه یک شکست بزرگ که هر از گاهی بهش چنگ می زنی و برای خودت آنقدر دوره اش می کنی که احساس می کنی بزرگترین شکست دنیا را خوردی....
دوست عزیز ..در همین تالار اگر نگاه کنی بارها بارها افرادی اومدند و رفتند که مشکلاتی از این دست داشته اند و هرچند برخی اشتباهاتی خیلی بزرگتر از شما داشتند ولی بسیار با صبر و بردباری سعی در حل مشکل خود داشتند..
دوست گرامی همه ما درک می کنیم شما در موقعیتی هستید که به هر حال بعد مدت طولانی ارتباط صرفا تلفنی با فردی به او اعتماد کردید..دل بستید و حالا که متوجه شدید تمام این مدت در رویایی دروغین بوده اید دچار شک شده اید..همه این ها طبیعی ست و خیلی ا ماها شاید چنین تجربه مشابه شما داشته ایم ..اما یک سوال دارم..به نظر شما چه آیا شما اولین و آخرین فردی در دنیا هستید که به چنین مشکلی برخورد می کنید...؟
آیا معتقدید آنقدر اون فرد ارزش داره که شما این قدر برای آن خود را اذیت کنید؟
فکر می کنید آیا ایشان هم از کاری که با شما کرده ناراحت است؟
آیا برای شما اهمیت دارد که او در این روزها چه می کند؟
آیا این حس را دارید که می خواهید هر طور شده از او خبر بگیرید و با این حس که او هم ناراحت است خود را قانع کنید؟
دوست عزیز تمام سوالات بالا برای جواب دادن نیست ..برای فکر کردن شماست به چیزی که دقیقا برای شما مهم هست و به کلیه چیزهایی که برای شما مهم نیست...
یک سوال دارم..چرا ما زندگی می کنیم ؟و ایا همه ما از خطا مبراییم؟
دوست عزیز شما الان شکه هستید..به عبارتی از خودتون انتظار نداشتید که این چنین اعتاد کنید و ضربه بخورید ..در این زمان معمولا ذهن همه چیز را منفی می بیند و فکر می کند دنیا تمام شده و دیگر زمان نخواهد گذشت..شما هرچقدر هم که بهای سنگینی از نظر خودتون و اطرافیان داده باشید ..خب ؟؟؟ الان می خواهید چه کنید؟آیا با اشتباه دیگری آن را آنقدر گسترده کنید که تمام زندگی قشنگ شما رو تحت تاثیر قرار بده..
دنیا پر است از دختر و پسرها ی با صداقت دو در کنار اون دروغگو...آیا این همه دنیاییست که خدای ما خلق کرده است؟
دلم می خواد بشینی و خیلی آرام با خودت فکر کنی ..نه تنها به قسمت های منفی ..همه منفی ها را بنویس و همه مثبت ها را..ببین چرا خدا خواسته تا شما چنین چیزی را تجربه کنی...واقعا چرا؟اگر خداوند قصد تنبیه!!!!! شما را داشته است پس به نظرت عدل کجاست...؟
من از شما به عنوان یک دوست می خوام سعی کنی خودت را آرام کنی...آنقدر به مسائل توی ذهنت پر و بال نده و آرامش خودت را حفظ کن..به یاد بیار دختر یک سال قبل چه ویژگی های قشنگی داشت ودوباره خودت را به یاد بیار و ببین چرا همچین اشتباهی رو مرتکب شدی و چه بکنی که دوباره مرتکب نشی ..؟بیا و بنویس چه طور میشه به سلامت از این واقعه یک تجربه ساخت....
صبور باش و ذکر خدا رو هرگز فراموش نکن..شیطان رو لعنت کن و یکبار دیگه به اطرافت نگاه کن و ببین چقدر قشنگه.....چه می بینی در اطرافت؟میشه بنویسی ؟
در آخر..یک سوال دارم اگر صلاح می دونید...در دو بار حضوری دیدن شما چه اتفاقاتی رخ داد؟چقدر طول کشید و شما او را چطور پسری دیدید؟
ممنونم..
------------------
با اجازه ستوده عزیز از تاپیک شما استفاده می کنم برای یک حرف به همجنس های خودم....
دیدم پاره ای دوستان در همدردی با این دوست عزیز فرمدند چنین تجربه ای یا داشته اند یا در اطرافیان دیده اند...به خصوص روی سخنم با دختر خانم هایی ست که هنوز تجربه ندارند و تازه در برخورد با جنس مخالف هستند..و گاها آنقدر لوح ضمیرتان سفید و درخشان است که ممکن است در دام چنین افرادی بیافتید...
خواهر های عزیزم من از شما یک چیز می خوام ...زود باور نکنید..هیچ عشقی روزودباورنکنیدچون عشقمعنای وسیعی داره خارج از دلسوزی و این اتفاقات..و این که با خانواده هاتون صمیمی باشید..به آنها اعتماد کنید و از خمون اول رابطه هاتونو تنها مدیریت نکنید چون اون ها هر چه باشند شما را بیشتر از هرکس دوست دارند و تنها پشتوانه شما هستند...پس مواظب باشید و احساسات پاک خودتون رو راحت خرج نکنید..پسر و یا چه بسا دختری که از امثال این راهها با شما ارتباط می گیرد هیچ قصدی جز دوستی ندارد و اگر شما می دانید اهلش نیستید مطمئن ترین راه این است که وارد این بازی ها نشوید...و کسی که چینین بیماری هایی به واقع دارد از ترحم دیگران بیزار است و اگر ترحم می خواهد پس نه عزت نفس دارد نه اعتماد به نفس و مطمئن باشید به چنین فردی شما هم نمی توانید کمک کنید..او را به خدا بسپارید که درمان تمام دردهاست.....
موفق باشید..:72:
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو
سلام ستوده تنها عزیز:72::
در آخر..یک سوال دارم اگر صلاح می دونید...در دو بار حضوری دیدن شما چه اتفاقاتی رخ داد؟چقدر طول کشید و شما او را چطور پسری دیدید؟
ممنونم..
------------------
با اجازه ستوده عزیز از تاپیک شما استفاده می کنم برای یک حرف به همجنس های خودم....
دیدم پاره ای دوستان در همدردی با این دوست عزیز فرمدند چنین تجربه ای یا داشته اند یا در اطرافیان دیده اند...به خصوص روی سخنم با دختر خانم هایی ست که هنوز تجربه ندارند و تازه در برخورد با جنس مخالف هستند..و گاها آنقدر لوح ضمیرتان سفید و درخشان است که ممکن است در دام چنین افرادی بیافتید...
خواهر های عزیزم من از شما یک چیز می خوام ...زود باور نکنید..هیچ عشقی روزودباورنکنیدچون عشقمعنای وسیعی داره خارج از دلسوزی و این اتفاقات..و این که با خانواده هاتون صمیمی باشید..به آنها اعتماد کنید و از خمون اول رابطه هاتونو تنها مدیریت نکنید چون اون ها هر چه باشند شما را بیشتر از هرکس دوست دارند و تنها پشتوانه شما هستند...پس مواظب باشید و احساسات پاک خودتون رو راحت خرج نکنید..پسر و یا چه بسا دختری که از امثال این راهها با شما ارتباط می گیرد هیچ قصدی جز دوستی ندارد و اگر شما می دانید اهلش نیستید مطمئن ترین راه این است که وارد این بازی ها نشوید...و کسی که چینین بیماری هایی به واقع دارد از ترحم دیگران بیزار است و اگر ترحم می خواهد پس نه عزت نفس دارد نه اعتماد به نفس و مطمئن باشید به چنین فردی شما هم نمی توانید کمک کنید..او را به خدا بسپارید که درمان تمام دردهاست.....
موفق باشید..:72:
ممنون از صحبت هاتون اما جدا میگم درد من با این صحبت ها درمان نمیشه همیشه یه بغض تو گلومه و همیشه اماده ام واسه گریه کردن....
توی اون دوباری که اون ادم پست رو دیدم یه پسر 35 ساله جا افتاده بود که حتی موهای سفید هم داشت منظورم اینه از پسر های سوسول و .... نبود کارمند بانک بود و به گفته خودش فوق لیسانش داشت کلا من چون ادم فوق العاده ساده ای هستم هیچ وقت به ذهنم خطور نکرد که ممکنه دروغ بگه الان هزارتا سوال از کارها و حرفهاش توی ذهنم دارم که مثل خوره داره وجودم رو میخوره....
تنها با نفرین کردنش اروم میشم دوست دارم اگه یه روز از عمرم مونده ببینمش که تقاص عمال کثیفش رو داده
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
توی این 10 پستی که گذاشتید هیچ تغییری حس نمی شه همش دارید اه و ناله می کنید.
می گم ستوده خانم شما پست های بچه ها را اصلا می خونید؟
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بی نهایت
توی این 10 پستی که گذاشتید هیچ تغییری حس نمی شه همش دارید اه و ناله می کنید.
می گم ستوده خانم شما پست های بچه ها را اصلا می خونید؟
بله میخونم اما متاسفانه به حدی افسرده شدم که هرکاری رو شروع می کنم تا خودم رو سرگرم کنم نصفه رهاش می کنم
من پست ها رو می خونم اما هیچ کس نمی تونه من رو درک کنه تا جای من نباشید نمی فهمید چی میگم
اون با من کاری کرد که دیگه عشق هیچ کس رو باور نکنم دیگه نمی تونم به کسی اعتماد کنم احساس می کنم همه دارند بهم دروغ میگن فکر کنم با این احساس دیگه نتونم نه به مردی فکر کنم نه ازدواج کنم
آنكه دائم هوس سوختن ما مي كرد ... كاش مي آمد و از دور تماشا مي كرد
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
در واقع ما هم در چنین شرایطی اصلا" انتظار نداریم که شما به نوشته های ما توجه کنید،
ولی باید قبول کنید که باید زندگی عادی خود را از سربگیرید
متاءسفانه این موضوع یه جورایی گره خورده.
به قول معروف آنچه جوان در آینه میبیند ،پیر دانا در خشت خام میبیند.
من نمیگم نوشته های دوستان و خودم کاملا" درسته،ولی قبول کنید ما شمارو درک میکنیم و اکثر اعضای این تالار و خودم ابتدائا" در پی مشکلی که خودمون داشتیم و چه بسا بی شباهت به مشکل شما نیست اینجا آمدیم،
من احساس میکنم شما افسرده شدید،توصیه میکنم به روانپزشک مراجعه کنید شاید به دارودرمانی و رفتار درمانی نیاز است،در غیر اینصورت احتمالا" باید منتظر عوارض غیرمترقبه و جبران ناپذیری باشید.
--------------------------------------------------------------------
و خدایی که در همین نزدیکی است...
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
سلام مجدد...
دوست عزیزم...
خوشحالم از اینکه هنوز هستی..این پست ها نشان دهنده اینه امید داری که از این حال خارج بشی..درسته؟
این طور مواقع مدیر می گن 37 پست گذشته و الان شما؟:300:
دوست عزیزم تک تک این زمان ها و این روزها که داره با خشم شما طی میشه اونقدر ارزشمنده که حد نداره..
من دوست دارم اگر می خوای به واقع از این تالار نتیجه بگیری با دوستان همراه بشی..
همرها یعنی اینکه آرام و صبور باش ..
یک سوال دارم ..چرا شما احساس می کنید در این 37 پست هیچ مس شما را درک نمی کند؟آیا شما فکر می کنید ما چنین تجربه هایی نداشتیم؟همین ما که اینجا داریم به شما می گیم آیا ما چنین خطاهایی شاید هم بدتر نداشتیم؟چی فکر می کنید...جواب این سوال را بگو تا من شما رو با یک سورپرایز مواجه کنم..(هرچند باید بگردم و پیداش کنم ولی همه تلاشمو می کنم)...
فعلا این تاپیک بخون : http://www.hamdardi.net/thread-14295.html
در ادامه من یک سری سوال در پست بالا مطرح کردم که به نظز شعارگونه بود..درسته؟خوشحال می شم بدون هیچ عجله ای در آرامش و با فکر باز و بدور احساسات انفجاری پاسخ سوال های پست قبل را بدی....
منتظرم...:72:
سارا بانو
-
RE: چگونه فراموش کنم لطفا راهنمایی کنید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو
سلام مجدد...
دوست عزیزم...
خوشحالم از اینکه هنوز هستی..این پست ها نشان دهنده اینه امید داری که از این حال خارج بشی..درسته؟
این طور مواقع مدیر می گن 37 پست گذشته و الان شما؟:300:
دوست عزیزم تک تک این زمان ها و این روزها که داره با خشم شما طی میشه اونقدر ارزشمنده که حد نداره..
من دوست دارم اگر می خوای به واقع از این تالار نتیجه بگیری با دوستان همراه بشی..
همرها یعنی اینکه آرام و صبور باش ..
یک سوال دارم ..چرا شما احساس می کنید در این 37 پست هیچ مس شما را درک نمی کند؟آیا شما فکر می کنید ما چنین تجربه هایی نداشتیم؟همین ما که اینجا داریم به شما می گیم آیا ما چنین خطاهایی شاید هم بدتر نداشتیم؟چی فکر می کنید...جواب این سوال را بگو تا من شما رو با یک سورپرایز مواجه کنم..(هرچند باید بگردم و پیداش کنم ولی همه تلاشمو می کنم)...
فعلا این تاپیک بخون : http://www.hamdardi.net/thread-14295.html
در ادامه من یک سری سوال در پست بالا مطرح کردم که به نظز شعارگونه بود..درسته؟خوشحال می شم بدون هیچ عجله ای در آرامش و با فکر باز و بدور احساسات انفجاری پاسخ سوال های پست قبل را بدی....
منتظرم...:72:
سارا بانو
من میدونم شاید شما هم همین تجربه ها رو داشتید و.... اما.....
اون تاپیک رو خوندم اون خانوم دو روز با اون اقا ارتباط تلفنی داشته اینجور بهم ریخته حالا من که یکسال با روح و احساسم بازی شده چی بگم تا حالا شده واسه بیماری نداشته یکی گریه کنی نذر و نیاز بکنی غصه بخوری؟؟؟؟ تا حالا شده همه زندگیت بشه یه نفر و تموم تلاشت رو بکنی که بهش کمک کنی
منم خیلی احساس گناه داشتم و دارم منم اهل هیچ دوستی و رفاقت با پسری نبودم منم نماز و روزه و قرانم ترک نمی شد و نمی شه .....
اشتباه من این بود که عشق و علاقه رو جدی گرفتم فکر کردم توی این دور زمونه همه مثل خودم روراست هستند نمی دونستم.....
به قول یه بنده خدایی طرف مقابلت رو جوری دوست داشته باش که اگه روزی ولت کرد رفت داغون نشی .... منم باید همین کار رو می کردم البته اون اول ها خیلی جلوی احساسم رو گرفتم اما طرفم به حدی زبون باز بود که سنگ رو هم عاشق خودش می کرد...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سارا بانو
سلام ستوده تنها عزیز:72::
به نظر شما چه آیا شما اولین و آخرین فردی در دنیا هستید که به چنین مشکلی برخورد می کنید...؟ خوب معلومه نه
آیا معتقدید آنقدر اون فرد ارزش داره که شما این قدر برای آن خود را اذیت کنید؟ نه نداره اما مشکل من احساس و غرورمه که نابود شده
فکر می کنید آیا ایشان هم از کاری که با شما کرده ناراحت است؟ نمی دونم چون دیگه به هیچ حرفی که در گذشته در مورد دوست داشتن من زده اعتماد ندارم
آیا برای شما اهمیت دارد که او در این روزها چه می کند؟ تا حدوی داشت اما کم کم داره کمتر میشه
آیا این حس را دارید که می خواهید هر طور شده از او خبر بگیرید و با این حس که او هم ناراحت است خود را قانع کنید؟اره
دوست عزیز تمام سوالات بالا برای جواب دادن نیست ..برای فکر کردن شماست به چیزی که دقیقا برای شما مهم هست و به کلیه چیزهایی که برای شما مهم نیست...
یک سوال دارم..چرا ما زندگی می کنیم ؟و ایا همه ما از خطا مبراییم؟ نه اما من میدونم این خطام تا اخر عمرم وری زندگیم تاثیر خودش رو میگذاره
دوست عزیز شما الان شکه هستید..به عبارتی از خودتون انتظار نداشتید که این چنین اعتاد کنید و ضربه بخورید ..در این زمان معمولا ذهن همه چیز را منفی می بیند و فکر می کند دنیا تمام شده و دیگر زمان نخواهد گذشت..شما هرچقدر هم که بهای سنگینی از نظر خودتون و اطرافیان داده باشید ..خب ؟؟؟ الان می خواهید چه کنید؟آیا با اشتباه دیگری آن را آنقدر گسترده کنید که تمام زندگی قشنگ شما رو تحت تاثیر قرار بده.. نمی دونم
دنیا پر است از دختر و پسرها ی با صداقت دو در کنار اون دروغگو...آیا این همه دنیاییست که خدای ما خلق کرده است؟نه اما چکار کنم وقتی زندگی هیچ وقت روی خوشش رو نشونم نمیده من توی این دنیا هیچ دلخوشی ندارم از کار و زندگی روزمره هم متنفرم وقتی ادم های دیگه رو میبینم که چه زندگی خوب و عاشقانه ای دارند به حال خودم تاسف میخورم که چقدر بدبختم بعضی وقت ها احساس میکنم حتما یه گناهی به درگاه خدا کردم که اینجور شده زندگیم
دلم می خواد بشینی و خیلی آرام با خودت فکر کنی ..نه تنها به قسمت های منفی ..همه منفی ها را بنویس و همه مثبت ها را..ببین چرا خدا خواسته تا شما چنین چیزی را تجربه کنی...واقعا چرا؟اگر خداوند قصد تنبیه!!!!! شما را داشته است پس به نظرت عدل کجاست...؟
.......
صبور باش و ذکر خدا رو هرگز فراموش نکن..شیطان رو لعنت کن و یکبار دیگه به اطرافت نگاه کن و ببین چقدر قشنگه.....چه می بینی در اطرافت؟میشه بنویسی ؟...........
در آخر..یک سوال دارم اگر صلاح می دونید...در دو بار حضوری دیدن شما چه اتفاقاتی رخ داد؟چقدر طول کشید و شما او را چطور پسری دیدید؟ یکی دو ساعتی باهم حرف زدیم توی پست قبلی گفتم چه جوری به نظرم اومد
ممنونم..
------------------
موفق باشید..:72: