آشنایی (دوستم شرایط ازدواج ندارد، ابراز علاقه می کند)

سلام من با یک نفر آشنا شدم البته مدت زمان زیادی نیست پسرخوبی به نظر میاد از نظر کار و موقعیت مالی وضعیت خیلی خوبی داره ولی مشکلی که هست از روزهای اول آشنایی همش ابزار دوست داشتن منو میکنه که این منو واقعاً نگران می کنه آخه چه طور ممکنه ارز مدت کمتر از یک هفته منو دوست داشته باشه خودش میگه قصد ازدواج داره البته تا دو سال دیگه از روز دومی که دیدمش میگه که دوست داره منو بغل کنه و ببوسه البته من کاملاً مخالفت خودمو با ایجاد رابطه جنسی قبل از ازدواج اعلام کردم ولی خودش میگه که در این حد نمی خواد ولی در حد بوس و بغل می خواهد ولی من با بغل و بوس مخالفت کردم اون به ظاهر قبول می کنه و لی دو مرتبه می گه من می ترسم که این خواسته اش از حد بغل بیشتر بشه خانواده مذهبی داره البته خودش مذهبی نیست البته این هم بگم که وقتی که باهم میریم بیرون فقط دست منو میگیره واقعاً نمی دونم که آیا این رابطه رو ادامه بدم یا خیر؟

سلام دوست عزیز

اگر گفته قصد ازدواج داره بهتره ازش بخای رابطشو رسمی کنه و بعد در کنار خانواده مراحل شناخت رو طی کن

اینجا کسی این دوستیا یا سوالات مربوط به این رابطه ها را تایید نمیکنه

امیدوارم موفق باشی عزیزم

آخه خودش می گه که الان شرایطش فراهم نیست چون کارش هم تهران نیست شهرستانه الان می گه تا دو سال دیگه نمی تونم باید شرایط فراهم بشه من فکر می کنم خانواده اش از اون خانواده هایی است که باید خودشون برای پسرشون زن پیدا کنن ولی من با خودم می گم که این اونه که باید خانواده اش را راضی کنه در ضمن مدت زیادی از آشنایی ما نمی گذره من نمی تونم چیزی رو اجبار کنم بهش

پس بیشتر از این رابطه رو کش نده اگه میخوای صدمه ی روحی عاطفی و جنسی نخوری طی این دو سال...:300:

یا خانوادشو بیاره و صحبت کنن و نامزد بشین توو این 2 سال یا اینکه خودتو از این رابطه ی خطرناک هرچه زودتر بکش بیرون. :305:

[align=justify]ستاره این بهونه ها قدیمی شده
کسی این بهونه هارو میاره که واقعا موقعیت ازدواج نداشته باشه
مثلا بیکار باشه یا کار ثابت نداشته باشه و یا حقوق و درآمدش کم باشه و برای زندگی مناسب نباشه
تو که میگی این آقا همه شرایطو داره
خودشم میگه تا دو سال دیگه این مشکل دوری راه و کارش حل میشه پس میتونه الان بیاد خواستگاری صحبتاتونو بکنید ببینید اصلا خانواده هاتون یا اخلاقیات خودتون با هم جور درمیاد یا نه ! شاید اصلا به توافق نرسید! حالا فرض کن 2 سالم گذشته باشه و کلی هم بهش وابسته شده باشی (بقیه خطرات این رابطه 2 ساله بماند که با توصیفاتی که ازاین پسر کردی بعید نیست به رابطه جنسی و پشمونیت هم برسه!) اون موقع اگه بهونه نیاورد و واقعا اومد خواستگاری بعد دیدین به هم نمیخورید میخوای چکار کنی!؟
اما الان اگه بیاد خواستگاری فوری که عروسی نمیکنید! یه مدت باید آشنا بشید خانواده هاتون آشنا بشن تازه بعد از کلی رفت و آمد اگه همو شناختین و بدرد هم خوردین بالاخره یه مدت نامزد و یه مدت عقد میمونید چشم رو هم بزارید این 2 سال تموم میشه بعدا میتونید عروسی بگیرید! قضیه خیلی سادست! این پسرم تمام اینارو میدونه واسه همینم اینو بهونه کرده که یه مدت ازت سوء استفاده هاشو بکنه بعد 2 سالم یه بهونه میاره که ازت سیر شدم و ما بدرد هم نمیخوریم و ... دیگه انقد این قصه تکراریو قدیمی شده که حال آدم بهم میخوره از تعریف کردنش!!
من جای تو بودم به این آقا میگفتم توی این دو سال هزارتا خواستگار ممکنه برای من بیاد و اگه شرایطشون خوب باشه قبول میکنم، پس حالا که نه شما شرایطشو داری نه من رابطه ما کات بشه بهتره تا هیچکدوم ضربه نخوریم!
تو که دوست نداری 2 سال یه نفر بخوابوندت توی آب نمک؟ دوست داری؟
بعضیا عجب رویی دارن!! شرایط ازدواج نداره اما شرایط بوس و بغل و .......... داره!!؟
تروخدا یکم سر عقل بیا دختر، طرفت خودش داره داد میزنه چکارست!! تروخدا با زندگیت بازی نکن، زودتر تمومش کن تا ضربه نخوردی، خواهش میکنم نزار یه آدم بی فرهنگ اینطوری بازیچت کنه!
این لینکو بخون از این موارد زیاد داریم، شاید بگی من آدمی نیستم که اهل این روابط باشم مطمئنم که نیستی، همه اینایی که تو این تاپیک بودن هم فکرشو نمیکردن یه روزی به اینجا برسن، هیچکدمشونم اهل این روابط نبودن اما همشون ساده بودن و سادگی بیش از حدشون کار دستشون داد، اون چیزیکه انداختشون تو این دردسر بزرگ سادگیشون بود نه هوس بازیشون! گاهی وقتا آدم از سادگیش بزرگترین ضربه رو میخوره
http://www.hamdardi.net/thread-17296.html[/align]

این که می گم ذهن خوانی ـه ولی برای بازتر شدن دیدت می گم.

ولی من می گم خاستگاری م اجازه نده بیان.چون خانواده مذهبی داره،احتمالن ازتون می خواد صیغه کنید،طبق تعریفاتت

از پسر این دفعه ازت رابطه کامل می خواد و چون محرم هستید مثل الآن راه درو نداری و اگر رابطه شکل بگیره خواه ناخواه

وابستگی به وجود میاد و باعث می شه بعضی از مسایلو نادیده بگیرید و وقتی از تب و تاب افتادید همون مسایل براتون

مسئله ساز بشن.

سلام ستاره خانم،

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

شما نه نامزد هستید نه به طور رسمی در مسیر ازدواج ، پس رابطه شما یک دوستی دختر و پسر هست ، تالار همدردی روابط دوستی پیش از ازدواج را مخالف است به دلایل عدیده روانشناختی و ..... ، لذا بنده تأکید دارم به قطع این ارتباط . و تأکید بر اینکه اگر ایشون خواستگار هستند از راه درست و رسمی وارد شوند اگر نه که این رابطه هیچ توجیهی ندارد ، اگر شرایط ازدواج را ندارند تا وقتی این شرایط را پیدا می کنند ، خیلی قاطع ، با اعتماد و عزت نفس و متانت بگویید حاضر به ادامه چنین ارتباطی نیستید . اگر من را می خواهی هر وقت آماده ازدواج شدی اقدام کن اونوقت زیر نظر خانواده ها مسیر شناخت را طی می کنیم تا ببینم به بله می رسیم یا خیر.

---

مرسی آتنا جان از راهنمایهایت
پسره خیلی ساده به نظر می رسه چون مدت آشنایمون زیاد نیست کمتر از یک هفته است یه جورایی با خودم می گم که بزار بیشتر بشناسمش و نمی تونم سریع بهش بگم که پدر و مادرش و بیاره خواستگاری چون می دونم که اون هم چون منو هنوز نمیشناسه شاید فقط در حد حرفه می خوام به هر دومون فرصت بدم تا همدیگر را بشناسیم ولی وقتی که صحبت از بغل و این چیزها می بره یک نگرانی بزرگ تو ذهنم میاد که چرا الان این مسائل رو به زبان میاره خیلی وقت ها تصمیم قطعی می شه برای کات کردن رابطه ولی فکر می کنم هنوز خیلی زوده برای ایجاد هرگونه اقدامی اگه یک ماه دیگه بگذره از رابطمون می خوام بهش بگم که به خوانواده اش اطلاع بده آخه از نظر مالی و شغلی در موقعیت خیلی خوبیه یه جورایی به همین خاطر دوست ندارم از دستش بدم اگه اینقدر زود ابراز عشق نمی کرد الان من اینقدر نگران نبودم در ضمن بگم محیطی که اون کار می کنه و حتی زندگی میکنه دختر خیلی کمه شاید به همین خاطره که اینقدر زود ابراز عشق کرده دوستان می شه به من کمک کنن به من بگم این چیزی که من فکر می کنم درسته یا نه ؟ من فکر می کنم خیلی زوده برای اینگونه درخواست ها و این رابطه در حد سطحی (ببخشید بوس و بغل) باقی نمی مونه و خیلی پیشرفت می کنه و این آقا هم نمی تونه به خوانواده اش بگه و من در آینده می مونم با یه دنیا پشیمونی ولی از طرف دیگه یه جور دیگه هم فکر می کنم که شاید اون پسر وجدان داشته باشه و رابطمون در حد سطحی باقی بمونه اگر من کاملا مخالفت کنم و اون دیگه دستش بیاد که من اینکار رو نمی کنم و بخواد که با من رابطشو حفظ کنه به نظر شما کدوم فکر می تونه درست تر باشه؟

این رابطه کجاش آشناییه! این یه دوستیه معمولیه که سرانجامش هم مشخصه.

اگه آشنایی بود بعد از گذشت مدت زمان معقول پای احساسات وسط کشیده می شد. نه از روز اول.

نگرانی های شما هم این موضوع رو تایید می کنه.

ایا دلیل کافی برای اعتماد کردن به ایشون رو دارید؟

ایشون چطور ظرف مدت کوتاه به شما اعتماد کرده که می خواد با شما رابطه اش رو صمیمی تر کنه.

به نظر من از این پیشنهاد بوهای مشکوکی میاد.

فک می کنم واسه کسی که راحت پیشنهاد صمیمیتهای این مدلی می ده، دل کندن هم آسونه. از اون دل کندنها که پشت سرش رو هم نگاه نکنه!

پس خانومی خیلی حواست رو جمع کن و خودت رو به دردسر ننداز :72:



:72:

کسی که در اولین روزهای اشنایی این درخواست رو کرده مطمعن باش قصدش فقط وفقط همینه (بوس و بغل و ... )
وکسی که قصدش ازدواج باشه به خودش اجازه نمیده در مورد این مسائل حتی حرف بزنه
اینارو دیگه همه میدونن دخترم
راه حل قطعی: ادامه ندادن ارتباط

شماچندسالته؟

سلام

میبینی که کسی اینجا رابطه شما رو به این صورت تایید نمیکنه.

دو سال زمان زیادیه و تو این مدت ممکنه شما و ایشون خیلی تغییر بکنید.

میترسید که ایشون رو از دست بدید؟
اولاً قضاوتی که شما در مورد این آقا تو این مدت کوتاه بدست اوردید آن قدر قابل اطمینان نیست که بخواهید این جوری حساب ویژه روی ایشون باز کنید.

ثانیا ایشون باید نگران از دست دادن شما باشه!!!!!!! (چرا قدر خودت رو نمیدونی)

اوایل هر ارتباطی (بین دو تا دوست، دوتا همکار، همسایه و....) همیشه دو طرف با احتیاط عمل میکنند و سعی در محک زدن طرف مقابل دارند.

ایشون همین اول کار این پیشنهاد رو میده معلوم نیست در آینده که شما وابسته تر بشید ازتون چی بخواد!!!!!!!!

نباید قصاص قبل از جنایت انجام بدیم ولی این سناریو خیلی آشناست.

سلام ستاره جون. من بر عکس همه ی دوستان عزیز تالار با دوستی قبل ازدواج اصلاً مخالف نیستم البته اگه در مسیر درست هدایت بشه می تونه کلی مزایا داشته باشه. من و شوهرم بهد از 6 سال دوستی ازدواج کردیم. ببین بعضی پسرها احساساتی اند و حتی بعضی فکر می کنند با این حرفا دل دخترو مال خودشون می کنن. پس زیاد لازم نیست بترسی و فقط بهش بگو تو از اون دختر هایی نیستی که با این حرفا مخت زده بشه و از صداقت بیشتر خوشت میاد و اونموقع اون تکلیف خودش رو می دونه و میدونه باید خودش باشه و مثل همیشه ی خودش رفتار کنه. اما با این نظر دوستان موافقم که نباید بازیچه دستش باشی. از همین الان می تونی حد و مرز رابطه ات رو مشخص کنی و بگی این صحبتها رو دوست نداری مگر اینکه رابطه ات رسمی و جدی شده باشه. حتی نذار یک لحظه هم صحبت بغل و... رو بکنه و بگو این دوران فقط دوران آشنایی ماست و اگر مورد قبول هم بودیم باید خانواده هارو در جریان بذاریم و رسمی اش کنیم این رابطه رو(عقد) و هر موقع خواستیم و موقعیت جور شد می تونیم مراسم عروسیمون رو بگیریم.
با گذشت زمان خودت متوجه میشی دقیقاً چه جور آدمیه و قصدش از ارتباط با تو واقعاً چیه! فقط مواظب باش که تحت هیچ شرایطی به خواسته های نا معقولش تن ندی.این خیلی خیلی مهمه عزیزم. ایشالله که نتیجه های خوبی بگیری عزیزم.:43:

نقل قول:

---

خسته دل1 نوشته:
با آقایی آشنا شدم به هدف ازدواج! مدتی اس ام اس بود تااینکه شد حضوری.گفت بدلایلی 3 ماه دیگه موضوع رو میتونه بخانوادش بگه که بیان خواستگاری.تواینمدت ازم خواست باهاش با ماشین بریم بیرون رابطمون خوب بود تا اینکه توماشین ازم میخواست که دستمولمس کنه و بعد هم منو ببوسه و بغل کنه و بعد خواست که بابازی دستم ارضاش بکنم هر دفعه که میرفتم.
میگفت که منوهمسرخودش میدونه منم وابسته شده بودم.بعدنا گفت بریم خونه خالی من اولش موافقت نکردم ولی گفت اگه بیای قول میدم هفته بعدش خانوادمو بیارم منم دیگه نمیدونم چجوری،ولی با هر ترسولرزی بودبخاطرش قبول کردم.
البته قبلشم با 2 تا خواهر بزرگم آشنا شده بود و میگفت که حاضرم با مامانتم حرف بزنم.بهرحال،بعد ازاون اتفاق اس داد که باهاشون حرف زدم اونا گفتن فعلا نه باید2سال درست تموم شه و کارمناسبتوپیدا کنی بعدا .خلاصه حرمتابینمون شکسته شد.همه نوع حس سراغم اومده بود حس سواستفاده حس فریب.ولی اون که میگفت نه من واقعا نمیدونستم خانوادم الان قبول نمیکنن...میگفت نمیخام بپای من بسوزی تو برو پی زندگیت یا اینکه 2سال برام صبرکن!
این ظلم نیست؟؟خلاصه با فحشوفحشکاری و عصبانیت اون تموم شد.ولی باز 2 ماه دیگه شروع شد همه چی اماجدیتر حرف میزدوکمی ناز میکشیدوابرازعلاقه.باز چندماه بعدش خل شدموگفت بهم احتیاح داره گفت بیام خونه باهاش.گفتم نه باز بای گفت.دیدم اینجوریه گفتم بشرطیکه مادرتوبگی بیاد با مادرم حرف بزنه. اون قول داد بیاره.منم باورکردمورفتم باهاش.ولی باز بعدش حس عذاب وجدان من و بیخیالی اون باعث شد خیلی ازش ناراحت شم همش امتحاناشوبهونه میکردمیگفت میاره ولی الان نه.باهاش قهرکردم چون اعصابموبهم ریخته بود.
باز چندماه بعدش رابطمون شروع شد گفتم حاضرم تا آخرش برات صبرکنم باگذشت کردنم از همه قولاییکه دادوعمل نکرد.باز اون اس داد که بشرطیکه مث قبل مهربون بشی وهرازچندگاهی بیای خونه باهام.گفتم نه خونه نمیام ولی حاضرم صبرکنم وبعضی اوقات ببینمت.اون گفت پس باید جدابشیم .........

---

پسره خیلی ساده به نظر می رسه چون مدت آشنایمون زیاد نیست کمتر از یک هفته است
واقعا فکر میکنی کسیکه بعد از یه هفته آشنایی ابراز علاقه کرده سادست!؟ ایشون چند سالشه؟
این کاری که ایشون کرده بیشتر شبیه نوجوونای 16 - 17 سالست!!
اصلا چه لزومی داره الان ابراز علاقه کنه اگه بقول شما این رابطه برای آشناییه بیشتره!؟
هیچکس نمیتونه در عرض یک هفته هیچ آدمیو بشناسه پس کسیکه بدون شناخت به کسی ابراز علاقه میکنه بدون علاقش حتی اگه از روی سادگی هم باشه یه علاقه کاذبه چون شناختی پشتش نیست، پس علاقه قابل اعتمادی نیست و خدا میدونه پنبه این علاقه رو کی بزنن!!
در هر صورت چه از روی سادگی ابراز علاقه کرده باشه چه با قصد و نیت خاصی اینکارو کرده باشه الان زمان مناسبی برای اینکار نبوده چون شما هنوز شناختی نسبت به هم ندارید که بخواهید بگید همدیگه رو دوست دارید یا نه.
هرعلاقه ای که از روی نا آگاهی و عدم شناخت شکل بگیره سر از جای درستی درنمیاره...

تو ایران هستین دیگه؟
نمیدونم قبلا هم با پسری دوست بودی یا نه اما توی ایران 99% پسرا حتی اونائیکه زمان مجردیشون برای دوست دخترشون خیلی ادعای روشنفکری میکنن وقتی زمان ازدواجشون میرسه سلیقشون برمیگرده به زمان مردای 100 سال پیش! هیچ پسری با دختریکه خودشو راحت در اختیار یه پسر قرار بده ازدواج نمیکنه!!!
اگر الان با تو چنین رابطه ای هم برقرار کنه پس فردا همین آقای به ظاهر ساده همینو بهونه میکنه و تو روت وایمیسته و میگه از کجامعلوم قبل از من با پسر دیگه یی اینکارا رو نکرده باشی! من بهت اعتماد ندارم!!

آخه از نظر مالی و شغلی در موقعیت خیلی خوبیه یه جورایی به همین خاطر دوست ندارم از دستش بدم
دقیقا موضوع همینه! اولا باید ببینی اصلا این آقا واقعا تورو بعنوان یه کیس برای ازدواج در نظر داره یا نه!؟
هرچقدرم موقعیت این پسر خوب باشه، وقتی قصدش اونی نباشه که به تو گفته و بخواد بازیت بده به چه دردت میخوره!؟ واسه اینه که میگیم بدون رو درباسی خیلی محترمانه بهش بگو من توی موقعیتی نیستم که بتونم با کسی رابطه دوستی طولانی مدت برقرار کنم، اگرم با شما آشنا شدم فکر میکردم قصدتون آشنایی زیر نظر خانواده هاست. این نه تنها چیزی از ارزشت کم نمیکنه بلکه در نظر اون پسر با ارزشتر هم میشی. چون انقد برای خودت ارزش قائل شدی که به یه رابطه نامعلوم تن ندادی! اونم اگه قصدش واقعا آشنایی واسه ازدواج باشه میاد خواستگاری.
ثانیا چرا انقدر عجله داری؟ چرا فکر میکنی موقعیت بهتر از این نمیتونی داشته باشی؟
گول موقعیت آدما رو نخور دختر خوب! شاید موقعیتش خیلی خوب باشه اما آدم خوبی برای زندگی نباشه!

ولی از طرف دیگه یه جور دیگه هم فکر می کنم که شاید اون پسر وجدان داشته باشه و رابطمون در حد سطحی باقی بمونه اگر من کاملا مخالفت کنم و اون دیگه دستش بیاد که من اینکار رو نمی کنم و بخواد که با من رابطشو حفظ کنه به نظر شما کدوم فکر می تونه درست تر باشه؟
منظورت از در حد سطحی یعنی همون بوس و بغل و ...؟ یعنی اگه رابطتون دراین حد باشه حاضری ادامه بدی؟
فکرکن ادامه دادی و رابطتون در این حد باقی موند بعد از دو سا هم اون پسر اومد خواستگاریت (اینا خوشبینانه ترین حالتیه که درنظر میگیریم چون رابطه وقتی به بوس و بغل کشیده شد به جاهای دیگه هم کشیده میشه بعدشم اون پسر محاله بیاد خواستگاریت!) حالا بر اساس اون فرض اگه اومد و خانواده هاتون همدیگه رو نپسندیدن و این ازدواج سر نگرفت چی!؟ فکر کردی بعدش چی میشه!؟
من برات میگم بعدش چی میشه، خودتم توی همین سایت بگردی میتونی بخونی سرگذشت کسایی که این مشکلو پیدا کردن!
بعدش تو میمونی با یه دنیا پشیمونی که چرا من اینکارو کردم؟ چرا بهش اجازه دادم؟ بعد با اولین خواستگاری که برات میاد هزار و یک استرس و نگرانی میریزه تو جونت که بهش بگم تو گذشته چکار کردم یانه؟
حالا اگه خواستگارت ازت بپرسه که تو گذشته با کسی دوست بودی یا نه و در چه حدی بوده؟ میمونی بین یه دو دلی که بگی یا نه!
اگه بگی ممکنه برات بد بشه و خواستگارتو از دست بدی اگه نگی ممکنه خودش بفهمه یا با عذاب وجدانت نمیتونی کنار بیایی! آخه دختر خوب چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چرا میخوای راهیو بری که هزار نفر قبلا رفتن و تهش فقط پشیمونی بوده!!!؟؟؟؟
من اگر جای تو باشم یه آقا بیاد بهم همچین پیشنهادی بده میدونی چکار میکنم؟
... تا ... از این به بعد اگه خواست از این پیشنهادا بده اول طرفشو بشناسه!
آدمیکه ... بین یه دختر سالم با یه زن خیابونی فرق نمیزاره و نمیفهمه مخاطبش کیه و داره به کی چه پشنهادی میده لیاقتش همینه، چه برسه به اینکه بخواهی بشناسیش یا عمرتو حرومش کنی!
چنین آدمی لیاقت نداره که وقت بزاری تا بشناسیش، چون کاملا خودشو معرفی کرده برات!
حالا خوبه بقول خودت میگی تو یه خانواده مذهبی بزرگ شده!!!!

نقل قول:

---

پسره خیلی ساده به نظر می رسه چون مدت آشنایمون زیاد نیست کمتر از یک هفته است

---

ببخشید اینو میگم .

ولی اگر این پسری که شما تعریف کردیدساده باشه اونوقت من از پشت کوه یا عصر غار نشینا اومدم .

پسری که در هفته ی اول آشنایی اینگونه در خواست میکنه میتونه ساده باشه؟؟

از طرف دیگه شما از کجا میدونید خانواده ی ایشون مذهبی هستن؟؟شاید همین حربه ای باشه برای فریب دادن شما .

توصیه ها رو دیگر دوستان دادن و منم تایید میکنم .یکم فکر کنید.خخیلی سادس جوابش.

دوستان ممنونم از راهنمایتان
من به پسره گفتم که من اهل این کارهای نیستم و فکر کنم که دیگه دستش اومده باشه من دیگه منتظر تماس اون هستم که ببینم می خواد رابطه درستی رو شروع کنه یا خیر؟

آفرین ستاره جون. الان اومدی مشورت کردی و دوستان بهت چیزای خوبی گفتن نکنه خدای نکرده دوباره این رابطه رو شروع کنی و خام حرفاش بشی!!!!!!!اگر دیدی بازهم این صحبتها رو کرد و در خواستهای نامعقول داشت بدون این کسی نیست که لیاقت شخصیت بالای شما رو داشته باشه و در ثانی عقاید و سلایق شما با توجه به گوشزد کردن اون حرفا اصلاً براش مهم نیست و شما باید به این رابطه پایان بدی. من و شوهرم تو 6 سالی که با هم بودیم واقعاً دوستی پاک و پر از پیشرفتی داشتیم. شوهرم به من گفت اینکه خودت رو زیاد در دسترسم قرار نمیدی خیلی برام با ارزشه!!!!!!!!!!!!!!همه مردا اینو دوس دارن.
اینو یک پسر گفته پس خیلی حواست بهش باشه و به اینم دقت کن که شوهر من اصلاً اصلاً سنتی نیست و کاملاً یک مرد امروزیه. پس همه مردها همینطورن و این قضیه براشون فوق العاده اهمیت داره. شاید اگر من خودم رو ول میکردم و در روند احساسی رابطه احساسی میشدم و کارهایی رو می کردم شوهرم هیچوقت منو برای زندگی مشترکش انتخاب نمی کرد.
نقش یک دختر توی این روابط خیلی خیلی در شکل دادن به رابطه تأثیر داره . شاید بگم هر چی تو بخوای همون میشه یک جورایی.
ببین دوست صمیمی من با برادر شوهرم دوس بود و خونه می رفت و... در حالیکه من... حالا اون رابطه به هم خورد و این رابطه من و شوهرم پا برجا موند تا به ازدواج کشیده شد.همیشه هم به شوهرم می گفتم که کار دوستم رو تحت هیچ شرایطی نمی پسندم و اصلاً دوس ندارم قبل از ازدواج این بحثا باشه حس می کنم از اعتمادی که پدر و مادرم بهم کردن دارم سو استفاده می کنم.اینقدر این حرفارو براش تکرار می کردم که حتی یک بار هم منو در همچین موقعیتی قرار نده و خدا رو شکر خیلی تأثیر داشت.
ستاره جون شما و اون آقا چند سالتونه؟ چون حرکات آقا یک کم به قول اون دوستمون گفتن حرکات یک پسر نوجوونه.

واقعاً ممنونم از راهنمایتان ما با هم اختلاف سنی داریم من یک سال و نیم از پسره بزرگترم اون 27 سالشه من 29 سالمه اون تو محیطی بزرگ نشده که دختر زیاد باشه و خودش می گه که من اولین دوست دخترشم من به همین خاطر فکر می کنم اینقدر زود تقاضای این مسئله را کرده

خیلی خوبه ستاره جان کار درستی کردی
اگر هم ایشون باهات تماس گرفت فقط درصورتی جوابشو بده که بخواد رابطه تونو رسمی کنه و به قصد آشنایی باشه و رسما اقدام کنه برای خواستگاری. و بگو فقط درصورتی حاضر به برقراری مجدد ارتباط هستم که رابطه مون روشن و واضح و زیر نظر خانواده هامون باشه.
اگر بخواد دوباره ارتباط برقرار بشه و بگه حالا یه مدت دوست باشیم تا همدیگه رو بشناسیم تا بعدا ببینیم چی میشه و منم شرایط کارم بهتر بشه و از این حرفا و بهونه ها آورد گول این حرفا رو نخور و کاتش کن! چون رابطه ها و دوستیهــــای این شکلی که بدون اطلاع خانواده ها انجام میشه اکثرا به ضرر دخترا تموم میشه.

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

اون تو محیطی بزرگ نشده که دختر زیاد باشه و خودش می گه که من اولین دوست دخترشم من به همین خاطر فکر می کنم اینقدر زود تقاضای این مسئله را کرده

---

این حرفو خودش زده یا شما خودت اینطوری فکر میکنی؟ منظورم اینکه میگی چون تو محیطی بوده که دختر زیاد نبوده این پیشنهادو داده!
ببین ستاره هیچ ربطی نداره ! حتی اگه تو همچین محیطی یا مثلا تو یه شهری بزرگ شده که ارتباط دختر و پسر خیلی جالب نیست یا دختر زیاد نیست و از این حرفا باید به اولین دختری که رسید پیشنهاد معاشقه بده!!؟؟ آخه این چه حرفیه!
مگه اینایی که تو شهرای بزرگ هستن و دور وبرشون پر از دختره رنگ و وارنگه چی از این قضیه نصیبشون میشه که در نبودش بخوان همچین رفتاری پیش بگیرن!؟؟
اتفاقا ایشون اگه تو همچین محیطی بزرگ شده و اینقد زود توی بقول خودش اولین دوستیش!! همچین پشنهادی میده پس اگه یه جایی بود که دور و برش پر از دختر بود چکار میکرد!؟؟ پس آب ندیده وگرنه شناگر قابلیه ...!
بهرحال این هیچ ربطی به اون قضیه نداره! این به شخصیت و اخلاقیات آدما برمیگرده. آدم اگه سالم باشه و برای خودش ارزش قائل باشه اگه بین یه مشت دخترم باشه یا وسط بیابون براش فرقی نداره به اعتقاداتش پایبنده!
اصلا موضوع این نیست که زود تقاضا کرده یا باید دیرتر تقاضا میکرد!!!! موضوع اینه که اصل تقاضایی که کرده غلطه!! شما چرا روی زمان گفتنش زوم کردی!؟

خیلی ممنونم من هم خودم از وقتی که رابطه رو شروع کردم همش متوجه بودم که این رابطه شکل نمی گیره ولی نمی دونم چرا خواستم این رابطه رو حفظ کنم شاید به خاطر شکسته قبلی که داشتم همش می گفتم شاید دارم بدبینانه به قضیه نگاه می کنم شاید دوستی ها همش همینطوره و می خواستم که نظر بقیه رو هم بدونم بدونم آیا واقعاً همه دوستی ها همینطوره به این زودی به اینجور مسائل کشیده میشه تجربه خوبی بود برای اینکه خودمو محک بزنم ببینم که دو مرتبه با شروع جدید یه رابطه چه رفتاری دارم فهمیدم که دیگه ستاره ساده قبلی نیستم ولی برای خودم ناراحتم که چرا نمی تونم شخصی را که واقعاً دوستم داشته باشه رو پیدا کنم

نه عزیزم همه دوستی ها همینطور نیست. بستگی به دو طرف داره. کارهای ایشون برای سن ایشون واقعاً عجیبه و کاملاً بوی سو استفاده ازش میاد. و اینکه ایشون با این سن بعد از این مدت ابراز علاقه میکنه و از این حرفا می زنه کاملاً غیر عادیه و شما باید بترسی از ادامه رابطه ات.در ضمن این دوستی بدلیل همین اختلاف سنی ای غیر منطقی ای هم که با هم دارید اصلاً کار درستی به نظر نمی رسه عزیزم. ایشالله بهترین تصمیم رو بگیری گلم و کسی که لایقته و واقعاً دوست داره پیدا بشه:43:

سلام

همه چیز از مجرای خانواده می تونه بهترین و موثرترین راه جهت آشنایی و اقدامات بعدی باشه.
هیچ راهی غیر از این شاید نتونه تضمینی بر ادامه مسیر باشه.
همیشه با یه نگاه به آینده میشه حداقل دورنمای بعضی از کارهامون رو ببینیم. همه چیز ها باید بر طبق اصول خودش پیش بره تا بتونه حداقل پایه های مشترک و اولیه رو محکم کنه.
با درخواست از خداوند قطعا فرد مورد نظرتون را پیدا می کنید.

نگران نباش ستاره جان بالاخره خدا برای هرکسی یه قسمتی در نظر گرفته و نیازهای همه رو ساپورت میکنه
قسمتت هرچی باشه به موقعش میاد دم خونت
اگرم مدتی طول بکشه اما درعوض یه مورد مناسب برای ازدواج پیدا بشه و بتونی درست تصمیم بگیری بهتر از اینه که گیر آدمایی بیفتی که قدرتو ندونن و خدای نکرده بعدا هزارتا مشکل پیدا کنی!

آتنا25 تز جالبی داری و منم به عنوان یه پسر تقریبا تز تورو دارم،من در مورد این قسمت نظر نمیدم چون نظرات به کمال رسیدن.فقط بگم که در برابر اینجور دوستی ها هرچه بایستیم وضع بدتر میشه،پس بهتره موازی با اون حرکت کنیم و مانند قطار در حال حرکت براش ریل گذاری کنیم.یعنی این دوستی ها رو در فضای حلال و حتی المقدور زیر نظر خانواده ها یا یکی از خانواده ها،خصوصا خانواده دختر (و به صورت کنترل شده) ادامه بدیم.
من ا... توفیق

با سلام،

دوستان پست های خوبی گذاشتند، به خصوص به پست شماره 14 از خانم آتنا دقت کنید.

احتمالاً آقا پسر دوباره سعی خواهد کرد که شما رو نرم کند. ولی شما مواظب خودتون باشید و محکم سر حرف خود بایستید. تنها راه برای گذراندن مراحل آشنایی رو از طریق رسمی و زیر نظر خانواده ها قرار بدهید.

در رابطه با پست های 21 و 24 از ch_1383615 و حامد.دانشجو دقت شود که:

تالار همدردی در رابطه با استثناء ها صحبت نمی کند. و واقعیت این است که از طریق این روابط دوستی در کشور ما دختران زیادی ضربه می خورند. نمونه های کمی رو در این تاپیک جمع آوری کردیم: کلیک کنید
بنابراین این تالار روابط غیر رسمی بین دختر و پسر قبل از ازدواج رو تایید نمی کند.
از دوستان هم می خواهیم که با توجه به اهداف تالار مشاوره بدهند.

ممکن است کسی از طریق روابط دوستی هم ازدواج کند و خوشبخت شود. ولی خطرهای این راه خیلی بیشتر از احتمال ختم به خیر شدنش هستند. چون این راه با فرهنگ ما و شرایط جامعه ما هماهنگ نیست. و همینطور اینکه متاسفانه افراد زیادی از طریق این راه دست به سوء استفاده می زنند. و خیلی مواقع هم دختر پسرها درگیر احساسات و وابستگی هایی می شوند که انتخاب صحیح و منطقی رو تحت تاثیر خود قرار می دهد.

و واقعاً اگر یک پسری آنقدر خوب و پاک است که دوستی با او اشکال ندارد، خب چرا از اول خواستگاری نیاید؟ و چرا مراحل شناخت زیر نظر خانواده ها انجام نشود؟ دقت کنید که در ازدواج نظر خانواده ها بسیار مهم است و با مخالفت آنها ازدواج به هم می خورد، مگر اینکه طرفین تصمیم بگیرند بدون اجازه پدر مادر ازدواج کنند!
و دقت شود که فقط خوب بودن پسر مهم نیست، بلکه جدیت او در ازدواج هم مهم است!
پسری که واقعاً قصد ازدواج داشته باشد، خواستگاری می آید.

موفق باشید.

himed65 شما درست میگی ولی وقتی میریم خواستگاری به جای آشنایی برامون مهریه میبرن!
در ضمن من صد بار همین جا گفتم،شاید لفظ دوستی رو بکار میبرم شما رو به اشتباه میندازم،آشنایی تحت نظارت خانواده ها منظور منه.نه اینکه دختر و پسر دست همو بگیرن خیابونارو متر کنن!البته به نظر من یه مدت خیلی کوتاهی بگذره بعد به خانواده ها بگن بهتره.تا حداقل ببینن بدرد هم میخورن که خانواده ها بفهمن بعد به این نتیجه برسن کار سخت میشه.
من ا... توفیق

منم دقیقاً نظر شما رو قبول دارم جناب حامد دانشجو. از قضا من و شوهرم دوستی خیلی محدودی داشتیم که صد البته خودمونم خواستیم اینطوری باشه و از همون اول مادرش می دونست اما من گذاشتم بعد از یکسال که مطمئن شدم این انتخابمه به مادرم گفتم و اون هم به پدرم گفت تا اینکه بعد از 6 سال اومدن خواستگاری. البته قبول دارم که باید دختر و پسر اون ظرفیت رو داشته باشن تا این دوستی به ضرر کسی نباشه و منفعت هم داشته باشه و کاملاً شاید حق داشته باشید چون آدمهای با ظرفیت کم پیدا میشن.
در ضمن از همون سال اول قرار بود سال دیگه اش بیاد خواستگاری:311: واقعاً بعضی اوقات موقعیتها اجازه رسمی شدن به آدم نمیده. مثلاً اگه شوهرم که الان خانواده ام با کمال میل منو تقدیم ایشون کردن اگر 4 سال پیش میومد جلو جنازه ام رو هم رو دوشش نمی انداختن. اما من قبول دارم رابطه ما یک استثنا بوده و در دورو بر خودم حتی یک مورد هم اینطوری با حساب و کتابش رو ندیده و فکر نکنم ببینم اما همیشه فکر میکردم که میشه و دست خود طرفینه.
چشم آقا حامد 65 دیگه توی تالار موافقت نمی کنم با دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج. اما تو رو خدا خیلی جبهه نگیرید راجع به این موضوع من اصلاً قانع نمی شم که این دوستی ها بده. من به شخصه با دوستی دختر و پسر مخالف نیستم اما با ایجاد رابطه جنسی چه کامل و چه سطحی اش قبل از ازدواج بسیار مخالف و متنفرم.
ببخشید ستاره جون توی تاپیکت خیلی پر حرفی کردم اما آقای حامد 65 راست می گن پسری که قصد ازدواج داشته باشد خواستگاری می آید مخصوصاً با توجه به سن ایشون

دوستان واقعاً ممنونم از راهنمایتان من مقاومت کردم و نظرم را عوض نکردم اون هم فقط یک روز تونست رابطمون رو ادامه بده بعدش هم گفت که دیگه نمی تونه تحمل کنه بهتره که رابطمون رو تمام کنیم من هم بهش گفتم که اجباری در کار نیست من تمام دیشب رو نتونستم بخوابم فقط به این فکر کردم که چرا هیچکس رابطه درست و صحیح نمی خواد با من داشته باشه چرا دوست هامو می بینم که با دوست پسرشان ازدواج کرده اند و الان زندگیشان خیلی خوبه و خیلی خوشبختن چرا برای من این اتفاق نمی افته اون از طلاقم و این هم از این رابطه نصفه و نیمه ام خیلی برای خودم متاسفم من دیگه داره 30 سالم می شه

شما قبلا یه بار طلاق گرفتید؟دلیلش چی بود؟

یعنی آقاپسر بخاطر رد کردن خواسته هایی که از شما داشتن(ب و س و ب غ ل)رابطه رو کلا با شما تمام کردند؟؟؟!
قضیه شما هم یجورایی شبیه قضیه ی من که عنوان کردم بخاطر هوس ، رابطه به هم خورد.
کجارفته اون غیرت مردانه کجاست اون تعهدومسئولیت پذیری؟ تا کی هوسبازی و ارضای نیازهای حیوانی؟...[/b]

خدایا ما دخترهای ساده دل رو از شر این آدم های حیوان صفت ایمن و محفوظ نگه دارکه صرفا بخاطر ازدواج کردن و حرف مردم و جامعه گول این حرفها و وعده ها رو نخوریمو بی آبرو نشیم.
باور کن ازدواج نکردن هزار مرتبه بهتر از واردرابطه شدن با این آدم های پست به امید ازدواجه
ستاره خانم واقعا خوشحالم که خیلی زود تونستین از این رابطه ی اشتباه بیرون بیاید و به خواسته هاش تن ندید.
ناامیدنباشید ماهم خدایی داریم..[b]:323:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ستاره1388

من مقاومت کردم و نظرم را عوض نکردم اون هم فقط یک روز تونست رابطمون رو ادامه بده بعدش هم گفت که دیگه نمی تونه تحمل کنه بهتره که رابطمون رو تمام کنیم من هم بهش گفتم که اجباری در کار نیست من تمام دیشب رو نتونستم بخوابم فقط به این فکر کردم که چرا هیچکس رابطه درست و صحیح نمی خواد با من داشته باشه چرا دوست هامو می بینم که با دوست پسرشان ازدواج کرده اند و الان زندگیشان خیلی خوبه و خیلی خوشبختن چرا برای من این اتفاق نمی افته

---

خوشحال شدم که مشکلتون حل شد،ولی من فک میکنم شما یه مشکل ریشه ای تر دارید.منظورم اینه که یه چیزی تو شما هست که اینجور افراد رو به سمت شما جذب میکنه، و به نظر من این مشکل ظاهر شماست.چون یک فرد از محیط بسته و محیطی با شما ارتباط برقرار کرده که احتمالا اگه در اون محیط دختری هم وجود داشته باشه ظاهر کمتر جذابی داره و کمتر آرایش میکنه و به حجاب بیشتر اهمیت میده(مثلا مشهد و تهران رو درنظر بگیرید).یکی دیگه از عوامل نوع رفتار شما میتونه باشه،که شاید ناخودآگاه سیگنال هایی رو به اینجور افراد ارسال میکنید.من خودم پسرم و بضی اوقات میبینم که برخی خانم ها بدون اینکه متوجه باشند و منظوری داشته باشن رفتارهایی ازشون سر میزنه که شاید بشه اسمش رو عشوه گذاشت.لطفا" کمی در مورد وضع ظاهری و محل زندگیتون(اگه مایلید و به حریم خصوصی شما لطمه نمیخوره) توضیح بدید،منه حقیر که کاره ای نیستم،شاید دوستان بتونن مشکل شما رو ریشه ای حل کنند. انشاءا...
من ا... توفیق

ستاره جون واقعاً خوشحال شدم که از شر یک انسان پست که جز هوس چیزی نداره خلاص شدی. چه خوب شد زود خودش رو رو کرد. نگران نباش عزیزم روز خوشبختیه تو هم از راه می رسه اما اینقدر به این مسائل اهمیت نده و سعی کن بی خیال باشی تا خوبش برات پیش بیاد اینقدرم به سن و سالت توجه نکن قربونت برم.هر چی بیشتر فکر کنی به این مسائل انگار هیچوقت پیش نمیاد

ستاره جان باور کن ازدواج نکردن از ازدواج بد کردن خیلی بهتره!

خودت که اینو تجربه کردی.

پس باید خیلی خیلی مراقب باشی. که هوشمندانه عمل کنی.

از صمیم قلب خوشحالم که تو دام یک رابطه بی ثمر نیوفتادی تبریک می گم که تونستی قاطعانه راه درست رو انتخاب کنی:43:
"
مکن حافظ از جور دوران شکایت
چه دانی تو ای بنده کار خدایی
"

موفق باشی:72:

آقای حامد. دانشجو اتفاقاً وضع ظاهری من خیلی ساده است و خیلی کم آرایش می کنم به حدی که دوستام به من می گن چرا آرایش نمی کنی من واقعاً نمی دانم که چرا این آدم رو جذب کردم شاید یه اتفاق ساده بود راستی باید به اطلاع برسانم که این آقا دومرتبه تماس گرفت و ما هم در ارتباطیم ولی من تو این مدت که با اون دوست بودم و هستم آرامش خاطری ندارم همش نگرانم ولی فکر می کنم شاید مشکل از منه که نمی تونم یه رابطه خوب داشته باشم و می خوام خودمو اصلاح کنم و نمی دانم چرا نمی تونم زودی ردش کنم شاید به خاطر اینه که کسی را ندارم و یه چیزه دیگری که منو پایبند این رابطه کرده موقعیت مالی و شغلی خوبی که داره به نظر من حتی اگه این رابطه به ازدواج کشیده نشه ولی چه اشکالی داره که یه رابطه سالمی برقرار بشه می دونم که تالار مخالف دوستی با جنس مخالفه ولی شما بگید من که یه بار جدا شدم و تو فامیل خودم که کسی دیگه نمیاد خواستگاری تو محیط کارم هم موضوع جدا شدنم را به کسی نگفتم همه فکر می کنند که من شوهر دارم پس چه شکلی می تونم یه نفر مناسب خودم پیدا کنم به جز دوستی در ضمن من که الان نمی تونم اون آقا در مورد ازدواج صحبت کنم چون اون هم منو هنوز نمی شناسه من بیشتر دوست دارم که اول خود اون آقا رو انتخاب من مطمئن بشه بعد خانواده اش رو در جریان بگذاره مسلماً که اگه اون آقا الان به خانواده اش بگه با من مخالفت می کنه من فکر کنم که زمان و شناخت بیشتر مشکل را حل می کنه ولی مشکلی که من دارم خیلی احساسی فکر می کنم و برای من خیلی سخته که منطقی فکر کنم لطفاً اگه درست فکر نمی کنم منو راهنمایی کنید در ضمن در رابطه با ب و س و ب غ ل چیزی که من شناختم بیشتر در حد حرفه پسره خجالت می کشه که به زبان این چیزها رو به من بگه فقط با اس ام اس و چته که راحته من فکر می کنم در عمل اینطوری نباشه

اگر ایشون موضوع طلاق شما را میداند و به قول خودتان اینقد تمایل به تماس جسمی دارد ( چون مدت آشنایمون زیاد نیست کمتر از یک هفته است :316:) شک نکن که فقط چون میدونه مطلقه هستی قصد سوء استفاده داره

استفاده اش را میکنه, فردا هم میگه خانوادم رضایت نمیدن با کسی که از من بزرگتره و مطلقه ازدواج کنم
دوستیهایی با شرایط نرمال تر از شما آخرش اینه
برای شما که من ندیده و نشناخته ۲ تا دلیل واضح می بینم واسه به ازدواج ختم نشدنش
دلایل دیگه که فعلا پنهان است بماند

:72::72::72::72::72::72:

هر چی سی میکنم ذهن خوانی نکنم نمیشه :163:
آخه آنی جون خوندن این ذهن خیلی راحته
ذهنش ترانسپرنت است :311:

دوستان اون پسره هنوز جریان طلاق منو نمی دونه

دوستان گرامی
من بعد از دوماه که با این آقا دوست بودم سرانجام به نتیجه که شما گفته بودید رسیدم و الان سه روزه قطع رابطه کردم تلفنهاشو جواب نمی دم البته اون خیلی پافشاری می کنه ولی من اصلاً جوابشو نمی دم بازم تشکر می کنم از راهنمایی هایتان و معذرت می خوام که به نصایح شما کاملاً گوش ندادم