این کار من خیانته یا نه ؟؟؟

سلام دوستان
خیلی خوشحالم که اینجا هستم
من یه مشکلی دارم که البته هنوز نمیدونم مشکل هست یا نه ! من حدود چهار سال پیش از طریق چت با یه آقایی آشنا شدم که خیلی اتفاقی بود و صحبت هامون هم در مورد مسائل سیاسی بود . هر دو خط یکسانی از نظر سیاسی داشتیم به همین خاطر یه مدت باهم در مورد این مسائل حرف میزدیم و کارای فرهنگی مشترک و به هم معرفی میکردیم . در طول این مدت اون آقا به من وابسته شد اما من همین که دیدم به من وابسته شدم باهاش خداحافظی کردم .اما هراز گاهی به هم ایمیل میزدیم. تا اینکه من نامزد شدم و بهش ایمیل زدم که من ازدواج کردم و دیگه به من ایمیل نزنه . اون هم قبول کرد . بعد از تقریبا دو سال و نیم وقتی من داشتم ایمیل هایی که داشتم پاک میکردم ایمیل های اون آقا رو دیدم و خواستم دوباره باهاش حرف بزنم . هدفم تفریح بود .
کار احمقانه ای کردم . بهش پیام دادم و گفتم من همون دختر چند سال پیشم و ازدواج نکردم . و گفتم تو خواستگاری بهم خورد. اون اقا هم انگار دنیا رو بهش داده باشن خیلی خوشحال شد و گفت تو تمام این مدت فکر منو نتونسته از ذهنش بیرون کنه.خلاصه دوباره از طریق چت باهم حرف میزدیم .و اون از فکرها و احساسات خوبش نسبت به من میگفت. اما من چون هدفم سرکار گذاشتن بود فقط لذت میبردم از اینکه این همه تونستم یکی و سرکار بذارم .البته بیشترین چیزی که باعث شد تا سرکارش بزارم این بود که میدونستم خیلی راحت با دخترا رابطه برقرار میکنه . میخواستم اذیتش کنم تا بدونه اینقدر راحت نباشه . خلاصه رسید به جایی که گفت من کی بیام خواستگاری ؟ در حالی که من ازدواج کرده بودم . منم کلی بهانه آوردم که پدرم راضی نمیشه و .. . . و اون خیلی اصرار میکرد .خلاصه یه روز از کارم پشیمون شدم و همه چیزو گفتم . اینکه ازدواج کردم .خیلی ناراحت شد اما گفت میخوام برات برادر بمونم . منم قبول کردم . حالا از اون روز من مثل خواهر اون مثل برادر باهم چت میکنیم . اما حرفای احساسی و . . . نمیزنیم.
به نظرتون کارم اشتباهه ؟ چیکار کنم؟

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

البته من واقعا بهش حس خواهر پیدا کردم . حس میکنم برادر واقعی خودمه . یه طورایی وابسته اش شدم

اگه همسرتون دقيقا همين كارهايي را كه شما نوشتين براي يك خانم غريبه انجام مي داد. آيا از اين كار خوشتون مي اومد؟ آيا احساس مي كردين بهتون خيانت كرده؟ آيا مي بخشيدينش؟





آنچه بر خود نمي پسندي بر ديگران مپسند.

سلام
به همدردی خوش آمدی
دوست عزیز هرگونه ارتباط(برادری و ...) با این آقا اشتباه هست.وسیله ارتباطی ات(چت ،ایمیل ) هر چی هست رو با ایشون قطع کن.بطور کامل.

نمیدونم اگه همسرم این کار و میکرد ناراحت میشدم یا نه که به احتمال خیلی زیاد ناراحت میشدم اما به همسرم گفتم که من در مورد کارای فرهنگی و سیاسی که همسرم در جریان اینطور فعالیت هام هستن ، با یکی که آقا هم هست مشورت میکنم و واقعا هم مشورت میکنم با اون آقا . همسرم ناراحت نشد . چون میدونه کار من چه طوریه .
حتی به همسرم گفتم اون آقا میخواد باهات صحبت کنه چون یه سوالی در مورد شغلت داره که نیاز به راهنمایی داره . همسرم هم پذیرفت که با اون آقا صحبت کنه .

سلام دوست عزیز


تکرار و عادت کردن به گناه، قبح گناه رو از بین میبره

یعنی وجدان انسان ها دیگه نسبت به اون خطا و گناه error نمی ده...

و از هر دری وارد میشی تا اون کار خطا و گناه رو توجیه کنی و چه بسا اون رو مثبت و در جهت خوب و خیر جلوه بدی

عزیزم اجازه نده که این عمل برات عادی بشه !
چون یک روزی میرسه برای (خدای نکرده ) خطاهای بزرگترت دلیل و منطق میاوری

پس حواست رو خوب جمع کن ما انسان هستیم و هر آن ممکنه پامون بلغزه !

موفق باشی:72:

بهش گفتين مدت زيادي فقط براي لذت و تفريح اون آقا را گذاشتين سر كار؟
بهش گفتين به اون آقا گفتين مجردين و اون آقا را تا مرز خواستگاري كردن پيش بردين؟
بهش گفتين ...............................
لطفا خودتون را گول نزنين.




سعي كن اين آيه قرآن را سرلوحه زندگيت كني اونوقت ديگه كاري را كه دوست نداري شوهرت در حقت بكنه را در حق شوهرت نمي كني.

مردان پاك براي زنان پاك اند و زنان پاك براي مردان پاك

مرسی از همه دوستانی که بهم کمک کردن :72:

لیلا جون آیه قرآنی که گفتی خیلی منو لرزوند .
راست میگی . خودمم در حین حرف زدن با اون اقا همیشه به فیلم انعکاس فکر میکردم .

اما از نظر شما حالا که مثل خواهر برادر هستیم برا هم بازم مشکل داره این رابطه ؟؟؟؟ اصلا احساسی حرف نمیزنیم . اون آقا تصمیم گرفته ازدواج کنه . آیا رابطه خانوادگی ما یعنی من و همسرم و اون آقا با خانومش با هم مشکل داره ؟

سلام دوست عزیز

فکر کنم خودتون میدونید که کار اشتباهی انجام میدین و در جریان هستید شروع یه اتفاق بد از همین خرده تفریحا یا سر کار گذاشتن ها شروع میشه

چند نفر سراغ دارم که سر همین لذت بردن از سر کار گذاشتن کسی تاوان زیادی دادن حتما حتما تلاش کن تفریحت را تغییر بدی

درک میکنم که از قصد و عمد این اشتباه را انجام ندادی و مطمئنم با تغییر تفریحت از این فکر خیانت هم بیرون میای

امیدوارم کنار همسرت زندگی خوبی داشته باشی و یادت باشه قدر زندگیت رو بدونی و عیب دارش نکنی

اول اینکه خیلی کارت اشتباه بود که دیگران رو سرکار گذاشتی.هر چقدر هم اون اقا به نظر ساده بیاد(که بعید میدونم باشه)تو نباید اینکارو میکردی.

رابطه خواهر و برادری معنی نداره و به مرور نه یکدفعه ای میبینی رابطتون احساسی هم شده.
این اتفاق ممکنه بیفته .ممکنه تو ذهنت همسرت رو با اون اقا مقایسه کنی،ممکنه با شوهرت بحثت بشه دعوات بشه بعد تو بیای پیش این مثلا برادر درددل کنی اونم ارومت کنه بعد تو بگی وای چقد خوب منو میفهمه چقد ارومم کرد و بهش وابسته بشی.

به هر حال هر لحظه ممکنه این رابطه به خطا بره.تو که انتظار نداری این اقا از اول بهت بگه شوهر داری اشکال نداره بیا دوست دختر پسر باشیم.بلاخره یه چیزی میگه که تو ولش نکنی بری مثه همین خواهر برادری...

خوب شوهرت از نحوه رابطتون و گذشته اطلاعی نداره و اگه بفهمه رابطتون قبلا چه جوری بوده یا زمانی که ازدواج کردین به دروغ بهش گفتین مجردین و...ممکنه کل اعتمادشو بهت ازدست بده.زندگیت خراب بشه؟
اونوقت اینجا تاپیک میزنی شوهرم فهمید منم هر چی توضیح دادم رابطه خاصی نداشتیم باور نکرد الان بهم اعتماد نداره باهام سرده.
که نمونش تو تالار هم زیاده.

چرا میخوای الکی برا خودت دردسر درست کنی؟هر بحثی که میخوای با اون اقا داشته باشی چه سیاسی و چه غیر اون با شوهر خودت داشته باش.

اگه کمکی هم میوته بهتون کنه بهتره شوهرت باهاش بحرفه
ضمنا شما باید بیشتر ازاینا رو خودت کار کنی.که دفعه بعد وارد رابطه با یه نفر دیگه نشی.تو الان همه حواست باید به زندگی خودت باشه

طناز،
قبل از اينكه به شما بگم اين رابطه مشكلي داره يا نه،‌مي خوام بدونم
از چي ناراحتي؟ چي تو رو اينقدر عصباني كرده؟
دنبال چي مي گردي و مي گشتي و پيداش نكردي؟
چه افكار منفي شما رو آزار مي ده؟
زندگيت رو در اين چهار سال چطوري ارزيابي مي كني؟به نظر شما نقاط منفي و تيره زندگي شما كجاست؟
چي شد كه ازدواج كردي؟ چه ويژگي مثبتي در همسرتون ديديد؟
ارتباطات تو قبل از ازدواج با دوستانت چگونه بود؟ چه دختر چه پسر؟
اين آقا چه ويژگي مثبتي دارند؟

اما چند نكته در رابطه با اين آقا:
- شما ايشون رو سركار نگذاشتيد! شما دوست داشتيد از طرف ايشون همون توجهات قبلي رو داشته باشيد و نمي خواستيد فراموش بشيد. شما دلتون مي خواسته كه با ايشون ارتباط داشته باشيد و الان داريد! با خودتون رو راست باشيد...
- ارتباط با يك نفر در سطح ارتباطات رسمي به نظر من مشكل خاصي نيست.. اما ارتباطات شما با ايشون در اين قالب نيست
- ارتباط شما كاملا احساسي است چرا كه شما مثل خواهر و بردار كه با هم نسبت خوني نداريد... پس اگر احساس خواهر و بردار داريد، رابطه شما صميمتي قوي را ايجاد خواهد كرد كه همانطور كه گفتيد وابسته به ايشون خواهيد شد
فيلتر خواهيد كرد،‌ اسطوره سازي خواهيد كرد و در نهايت دچار اتفاقي عجيب خواهيد شد كه به مراتب آثار آن زيانبار تر از خيانت براي شماست... اين آثار رواني و روحي براي شما، با فرض اين است كه شوهر شما هرگز نفهمد!
- بنابراين ارتباطات شما در هر سطحي با ايشون مشكل داره... اما اين اصل قضيه نيست! اصل قضيه اون سوالات بالاست كه در ابتدا از شما پرسيدم

مرسی از همه که کمکم میکنین .

دوست خوبم sci در مورد سوالاتون :
1- من از اینکه مثل قبل به رابطه خودم با یه نامحرم حساس نیستم خیلی ناراحتم اما به قول یکی از دوستان فکر کنم قبح کار برام از بین رفته و از این بابت خیلی ناراحتم
2- شاید دنبال یه هیجان میگردم تو زندگی. من دختر خیلی پر شوری هستم . شاید چون همسرم خیلی آرومه خواستم با سرکار گذاشتن یکی ، یه مدت هیجانی زندگی کنم .که تا چند روز اول خیلی برام پرهیجان بود اما وقتی دیدم بهم خیلی علاقه مند شد از کارم پشیمون شدم .
3-افکاری مثل خیانت، عادت به اون آقا ، فهمیدن همسرم از این موضوع ، و .. . . . منو آزار میده
4-زندگی من در طول مدت با همسرم متوسط به بالا بوده . من فقط از نظر هیجان تو زندگی ارضا نمیشم . از آروم بودن بیزارم . همسرم آرومه . کارهای احساسی هم نمیکنه اما در کل مرد خوبیه .
5- دلیل ازدواج من تشکیل یه زندگی عاشقونه و پر هدف بود . هدفم هم رشد و تکامل در کنار مردی که میتونم بهش تکیه کنم .
6-نکات مثبت همسرم خیلی مهربونه . خونسرده .با ایمانه . بهم خیلی اعتماد داره . و نکات منفی خیلی بیخیاله .احساسی نیست . برام کار عاشقونه ای نمیکنه با اینکه هزاران بار در این مورد باهاش حرف زدم و گفتم اگه باهام رمانتیک باشی زندگیم مال تو .خودمو برات فدا میکنم . اما انگار به دیوار میگی. اما در کل زندگیم طوری نیست که بخوام فکر یکی دیگه رو تو ذهنم پرورش بدم
7-قبل ازدواج هم با دخترا که رابطه خیلی خوب و اجتماعی داشتم و دارم اما با پسرای فامیل فقط در حد سلام و علیک .الانم همینطوره . رعایت حدود محرم و نامحرم برام خیلی مهم بوده اما این اواخر نمیدونم چم شده .
ویژگی این اقا اینه که تفکرش و نوع حرف زدنش خیلی مثل خودمه . یعنی میتونم بگم کپی خودمه . به همون چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم

نمیدونم تونستم به همه سوالاتون جواب بدم ؟؟؟؟
و سوال دیگه که بی جواب موند .اون آقا تصمیم گرفته ازدواج کنه . آیا رابطه خانوادگی ما یعنی من و همسرم و اون آقا با خانومش با هم مشکل داره ؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط طناز جون

نکات مثبت همسرم خیلی مهربونه . خونسرده .با ایمانه . بهم خیلی اعتماد داره . و نکات منفی خیلی بیخیاله .احساسی نیست .
و سوال دیگه که بی جواب موند .اون آقا تصمیم گرفته ازدواج کنه . آیا رابطه خانوادگی ما یعنی من و همسرم و اون آقا با خانومش با هم مشکل داره ؟

---

- دوست من خواهش مي كنم اعتمادي كه همسرت بهت داره رو پاس بدار و اجازه نده خدشه اي به اون وارد بشه.
- شك نكن ناخواسته رابطه تو با اون آقا بروي روابطت با همسرت تاثير منفي ميگذاره و اين تاثيرات گاهي اونقدر ظريفه كه تو شك هم نمي كني از وجود رابطه با اون آقا ايجاد شده!!
- اين اشتباه رو ادامه نده كه هرچي بيشتر عادت كني سختتر ميشه. اگر توي زندگي و ارتباطت با همسرت مشكلي هست بايد اون مسائل حل بشه نه كه بخواي با يك ارتباط غلط مشكل رو موقتي بپوشوني و مخفي كني

نه ارتباط خانوادگی هم قضیه رو پیچیده تر و بدتر می کنه
مگه کمبود فامیل یا دوست داری
اگه شوهرت بهت اعتماد داشته و چیزی نفهمیده شاید خانوم اون آقا خیلی تیز تز از این حرفها باشه و چیزایی بفهمه و اوضاع وخیم شه 4 تا دروغ هم روش بذاره و چند تا زندگی رو از هم بپاشه
بین این آرامش و اون اوضاع تارمویی فاصله هست
مواظب باش
الان از دستت کاری بر میاد ولی اون موقع خیلی چیزا ..........

میدونم دوستان حق با شماست .اما اگه رابطه خانوادگی قرار باشه برقرار کنیم دیگه من و اون اقا باهم حرف نمیزنیم که خانومش شک کنه . اون آقا فقط با همسر من رابطه خواهد داشت و من با خانوم اون .

کمبود دوست یا فامیل ندارم اما دوست دارم در قالب خانوادگی هم باهم باشیم . اما نه اینکه تو روابط خانوادگیمون هم پنهانی باهم حرف بزنیم . فقط تحت نظر خانواده باشیم .هم من هم اون .

خودمم نمیدونم چیکار میخوام بکنم یا چی میگم . کلافه شدم . خیلی راهنمایی میخوام .

طناز جون

دوستان راهنمایی های کاربردی را بهت گفتن بهتره برای حل بهتر مشکلت این تفریح یا هر چی اسمشه کامل حذف کنی

مهمترین کار اینه که راهکار دوستان را اجرا کنی و فکرت را به سمت توانمندی های مفید خودت سوق دهی

موفق باشی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط طناز جون

sci در مورد سوالاتون :
1- من از اینکه مثل قبل به رابطه خودم با یه نامحرم حساس نیستم خیلی ناراحتم اما به قول یکی از دوستان فکر کنم قبح کار برام از بین رفته و از این بابت خیلی ناراحتم
2- شاید دنبال یه هیجان میگردم تو زندگی. من دختر خیلی پر شوری هستم . شاید چون همسرم خیلی آرومه خواستم با سرکار گذاشتن یکی ، یه مدت هیجانی زندگی کنم .که تا چند روز اول خیلی برام پرهیجان بود اما وقتی دیدم بهم خیلی علاقه مند شد از کارم پشیمون شدم .
3-افکاری مثل خیانت، عادت به اون آقا ، فهمیدن همسرم از این موضوع ، و .. . . . منو آزار میده
4-زندگی من در طول مدت با همسرم متوسط به بالا بوده . من فقط از نظر هیجان تو زندگی ارضا نمیشم . از آروم بودن بیزارم . همسرم آرومه . کارهای احساسی هم نمیکنه اما در کل مرد خوبیه .
5- دلیل ازدواج من تشکیل یه زندگی عاشقونه و پر هدف بود . هدفم هم رشد و تکامل در کنار مردی که میتونم بهش تکیه کنم .
6-نکات مثبت همسرم خیلی مهربونه . خونسرده .با ایمانه . بهم خیلی اعتماد داره . و نکات منفی خیلی بیخیاله .احساسی نیست . برام کار عاشقونه ای نمیکنه با اینکه هزاران بار در این مورد باهاش حرف زدم و گفتم اگه باهام رمانتیک باشی زندگیم مال تو .خودمو برات فدا میکنم . اما انگار به دیوار میگی. اما در کل زندگیم طوری نیست که بخوام فکر یکی دیگه رو تو ذهنم پرورش بدم
7-قبل ازدواج هم با دخترا که رابطه خیلی خوب و اجتماعی داشتم و دارم اما با پسرای فامیل فقط در حد سلام و علیک .الانم همینطوره . رعایت حدود محرم و نامحرم برام خیلی مهم بوده اما این اواخر نمیدونم چم شده .
ویژگی این اقا اینه که تفکرش و نوع حرف زدنش خیلی مثل خودمه . یعنی میتونم بگم کپی خودمه . به همون چیزی فکر میکنه که من فکر میکنم

نمیدونم تونستم به همه سوالاتون جواب بدم ؟؟؟؟
و سوال دیگه که بی جواب موند .اون آقا تصمیم گرفته ازدواج کنه . آیا رابطه خانوادگی ما یعنی من و همسرم و اون آقا با خانومش با هم مشکل داره ؟

---

طناز،
اول جواب سوال آخر شما، بله متاسفانه همانطور كه گفتم ارتباط اين آقا با شما در هر سطحي ايجاد اشكال مي كنه به چند دليل:
1. شما دختر پر شوري هستيد
2. شما دختري بسيار حساس و احساساتي هستيد و ضربه مي خوريد
3. شما هنوز مهارتهاي ارتباطي رو بطور مشخص بلد نيستيد و سبك رفتاري شما جرات مند نيست و تجربيات كم شما موجب خواهد شد كه در اين سبك ارتباطي موفق نباشيد
4. شما به سادگي راضي نمي شويد
5. شما نيازهاي عاطفي داريد و متوجه خلا عاطفي شده ايد لذا به سادگي وابسته مي شويد!
بدون در نظر گرفتن بحث خيانت، متوجه شدن همسرتون و ... به نظر من ارتباط با اين فرد شما رو از هدفي كه در زندگي داريد به دلائل فوق دور مي كنه و بعد از مدتي موجبات عدم آسايش رواني شما رو فراهم مي كنه و شما ديگه نه پرشور خواهيد بود و نه خوشحال!
پس توصيه مي كنم كه ارتباط رو با اين فرد به حداقل برسونيد و قطع كنيد، تا بتونيم زندگي رو صحيح تر نگاه كنيم

طناز! بيا و مشكل رو ريشه اي تر حل كن... الان زمان اين كاره! نه برقراري ارتباط با شخص ديگه...
شما به دليل نداشتن هيجانات روحي و عاطفي، به دليل عدم مهارتهاي شوهرتون در ابرازات كلامي و صحبتهاي رمانتيك،‌ و به دليل اينكه از خودتون عصباني بوديد،‌ با اين شخص كه از دارايي هاي عاشقانه قديمي شما محسوب مي شد، ارتباط بر قرار كرديد... پس مشكل رو بپذيريد!
حالا چند پيشنهاد:
- حتما به مشاوره حضوري برويد براي بازسازي روابط و افزايش مهارت هر دو شما
در نظر داشته باشيد شما شوهرتون رو دوست داريد و علاقه نداريد زندگي شما دستخوش تنشهاي جبران ناپذيري بشه/ شوهرتون شما رو دوست داره و متاسفانه مهارتهايي رو بلد نيست و بايد آموزش ببينه! اما بستر مناسب و پتانسيل اين يادگيري رو داره!
شما هر دو آسيب پذيريد و كارهاي بسياري رو براي بازسازي روحيه خودتون و زندگيتون بايد انجام بديد! پس شروع كنيد! خيلي نبايد دير كنيد چون وقت زيادي نداريم!
- حتما تمرينات تنفسي كنيد. هر روز !
بدين شكل كه در جايي آرام مي نشينيد يا مي خوابيد/ با چهار شماره نفس رو به داخل ريه ها مي فرستيد/ 2 شماره نگه مي داريد / طي يك شماره خارج مي كنيد/ در طول اين تمرين تنفسي كه هر دو ساعت يك بار انجام مي دهيد فقط به تنفستون فكر كنيد و بگذاريد آرامش داشته باشيد... آرامش براي شما از هر چيزي لازم تره!
- تمام عواملي رو ايجاد موقعيتهايي مي كنه كه شما با اون فرد ارتباط بگيريد رو متعادل كنيد و سعي كنيد تا حد امكان تنها نباشيد
- پياده روي كنيد
- به موسيقي گوش كنيد روزانه 20 دقيقه الزاما! الزاما! ترانه گوش نكنيد و فقط موسيقي بدون كلام

اما براي زندگيتون:
1. بسياري از مواقع،‌ شما بايد عواطف خودتون و همسرتون رو مديريت كنيد! اما اين يعني چي؟
اين يعني:
- عواطف خودتون رو شناسايي كنيد! دقيق و صحيح
- عواطف شوهرتون رو شناسايي كنيد.
- موقعيتهايي رو كه اين عواطف رو ايجاد مي كنند رو شناسايي كنيد. موقعيتهاي مثبت رو ايجاد كنيد.
مثال: شما متوجه شديد كه شوهرتون بسيار خوشحال و شاد است. (اينجا قصه تموم نمي شه براي شما! فورا بايد بررسي كنيد ببينيد چرا خوشحاله! نه با پرسش و بازخواست! با آداب گفتگو و دعوت به تعريف كردن) متوجه مي شويد كه در جمع دوستاني قديمي بوده و احساس بسيار خوبي دارد ( خب اين يك نكته است! بنويسيد) موقعيت رو توانستيد شناسايي كنيد. پس اگر موقعيت مشابهي باشه مي تونيد ايشون رو تشويق كنيد كه حتما در جمع اين دوستان قديمي قرار بگيره! چرا؟ چون عواطف خوشحالي و انرژي زياد از اين طريق بدست آمده!

2. ببينيد ! قرار نيست شوهر شما،‌ همه انرژي زندگي رو از شما كسب كنه! شما بايد موقعيتهايي رو ايجاد كنيد و با مديريت موقعيت،‌ انرژي ايشون رو فول كنيد!

3. موقعيتهاي رمانتيك رو خودتون ايجاد كنيد! خودتون رو سركوب نكنيد! موقعيتها رو با توجه به شناخت عواطف شوهرتون ايجاد كنيد و لذت ببريد

4. خودتون رو بشناسيد! شما فردي بسيار احساساتي هستيد و لذا بسيار ضربه پذير! مراقب خودتون باشيد!

5. روابط زناشويي خودتون رو گسترش بديد

6. مثل همون چند سال پيش‌، به اون آقا بگيد بروند و از اين بابت ناراحت نباشيد!

7. مهارت رفتار جرات مندانه رو ياد بگيريد و عملي كنيد!

چند سوال كوچيك:
1. چند سال داريد و شوهرتون چند سال؟
2. تحصيلات و كار هر دو؟
3. آخرين چك آپ و آزمايشي كه داده ايد كي بوده و چرا؟ ( بيشتر از نظر هورموني و مسائل مربوط به زنان)
4. از وضعيت پوست خودتون راضي هستيد؟
5. آيا از ديدن چهره خودتون در آينه لذت مي بريد؟
6. آيا از روابط زناشوييتون راضي هستيد؟

خيلي كار داريد خانوم!
سوالي بود بپرسيد

سلام طناز
چقدر راحت و صمیمی مشکلت را عنوان کردی و چه زیبا دوستان بهت راهکار ارائه دادند و چقدر شایسته شما این راهکارها می خونید
قطعا به زودی مشکلتون برطرف میشه

سخنی باقی نمی مونه ، فقط ذکر چند نکته
**اگر رابطه خواهری و برادری قرار بود همین جوری بین همه زنان و مردان دنیا شکل بگیره که اون وقت خدا محرم و نامحرم رو در قران بیان نمی کرد
**اگر قرار بود که هر پسری خودش بگرده و خواهر برای خودش انتخاب کنه ، اون وقت چه نیازی به خانواده بود؟
**اگر نیازی به حفظ حریم های بین زن و مرد نامحرم نبود خدایی که ما رو آفریده ، اینقدر روی این حریم ها تاکید نمی کرد

زندگی ات خیلی زیباست و همسرت هم متین ، آشیانه زندگیتون رو از هر رگباری محفوظ بدار:72:

سلام به همه
واقعا ممنون همه هستم که با دقت و حوصله مشکل منو خوندن و راهکار ارائه دادن .:43:

در مورد حرف ها و سوالات دوست خوبم sci :
1- بله من احساسی هستم و از این بابت خیلی ضربه خوردم تو زندگی . بیشترین ناراحتی من تو زندگی با همسرم هم در مورد همین روابط احساسیه که همیشه من شکست خورده این روابط احساسی هستم . همسرم خیلی راحت بهم میگه دوست دارم اما تا حالا روز تولد و سالگرد عقد و ازدواجمون و یادش نبوده . حتی یک بار . و از این بابت خیلی ضربه روحی خوردم .
2-چرا میگین به سادگی راضی نمیشم ؟ آیا این درخواست زیادیه که از همسرم بخوام روزهای مهم زندگیمونو به خاطر بسپاره ؟؟؟؟؟ من حتی ازش هدیه نمیخوام .فقط یه تبریک خشک و خالی هم زیاده ؟؟؟؟روز تولدم همه دوستام بهم تبریک گفتن اما همسرم یادش نبود .واین خیلی دردناک بود برام .

3- نیازهای عاطفی ام هم دارم فکر میکنم . شاید چون پدرم و تو سن 16 سالگی از دست دادم و برادر هم ندارم روی این اقا حساب برادری ویژه باز کردم . شاید بخاطر همین چیزا برادری این آقا رو باور کردم .

4-من بارها و بارها تو زندگی تو لحظات آروم با همسرم با تمام وجود حرف زدم و ازش خواستم که برای من یه کارایی بکنه . خیلی آسون . بهش یاد دادم . سعی کردم این مهارت هارو تقویت کنم . اون لحظه همسرم چنان حرف های منو تائید کرده که گفتم حتما از فردا یه کارایی میکنه اما حتی یک حرکت مثبت هم ندیدم .اگه منو دوست داره چرا هیچ کاری نمیکنه ؟ وقتی میبینه من این همه ازنظر روحی اذیت میشم ؟؟؟؟

5- گفتین تنها نباشم . شغل همسرم طوری هست که مجبورم اوقات زیادی رو تنها سپری کنم .

6- نمیدونم چطور باید عواطف شوهرمو شناسایی کنم . از نظر اون یه زندگی معمولی که روال ثابتی داره ایده اله .

7- خیلی موقعیت های رمانتیک ایجاد کردم . هدیه های غافل گیرکننده، نامه های عاشقونه ای که گذاشتم تو جیب کتش تا بخونه اما وقتی برگشته خونه حتی یه تشکر هم ازم نکرد .خودم ازش پرسیدم نامه رو خوندی ؟ گفت آره دستت درد نکنه . چند بار تو نامه ازش خواستم تا جواب نامه منو بنویسه اما هیچ وقت این کارو نکرده . یه مدت پیش ازش پرسیدم نامه هایی که بهت دادم و کجا گذاشتی ؟ میگه یادم نیست .نمیدونم .حتما تو خونه است دیگه !!!!

8- روابط زناشویی خوبی داریم . تنها موقعیتی که همسرم خیلی سعی میکنه احساساتی باشه همین روابط زناشویی هست . اگه لباس خوب بپوشم یا ارایش کنم از احساساتش خرج میکنه .اما این اواخر من تمایلی به این رابطه ندارم . خیلی برام عذاب آور شده . درحالی که همسرم سعی میکنه همه چیزو رعایت کنه .اما من از نظر روحی تو رابطه زناشویی ارضا میشم اما جسمی نه ! تو این روابط دوست دارم هرچه سریع تر تموم بشه نمیدونم چرا جدیدا حوصله ام زود سر میره .

9- من 22 و همسرم 25
10- هردو لیسانس و هر دو کارمند
11-آخرین چکابم حدود دوماه پیش بود که هیچ مشکلی وجود نداشت .
12-از وضعیت پوست و چهره ام راضی ام .

دوباره میگم شاید دلیل دیگه ای که باعث شد تا روی اون آقا به عنوان برادر حساب باز کنم همین نداشتن برادر و پدر خودم بوده . احساس میکنم باید یکی به جز همسر باشه تو روش حساب باز کنم .به عنوان یه پشتوانه .البته میدونم یه پشتوانه کاذبه

یه چیز دیگه هم بگم . همین دیروز به خاطر بی مسئولیتی زیاد همسرم یه دعوای حسابی باهم کردیم .یه کاری رو سه ماهه میخواد انجام بده اما انقدر امروز و فردا میکنه که دوست دارم بمیرم از دست بی مسئولیتی هاش .
بیرون بودیم . من خیلی تند تند و بلند حرف میزدم.و اون همش میگفت صداتو بیار پائین .و میگفت همینه که هست .و من خیلی عصبانی بودم گفتم دیگه شورشو درآوردی و . .. اونم دستشو روی من بلند کرد و . .. البته کسی مارو ندید اما من برگشتم و دیگه باهاش نرفتم . خیلی ناراحتم . عوض اینکه بگه سه ماهه به خاطر بیخیالی من معطل موندی معذرت میخوام دستش و روی من بلند کرد اونم تو برون . البته همسرم دست به زن داره . چندبارم این کارو کرده .نمیدونم باید چیکار کنم :302:

طناز جون نازنین

بعد از مطالعه نقل قول زیر . روی پروانه بالای نقل قول کلیک کن تا تاپیک شخصی که این پست برایش ارسال شده باز شود و آنرا مطالعه کن ، و بخصوص به محروحیتهای وی که خیلی بیشتر از شماست دقت کن و نهایتاً ببین که ایشان به چه نتیجه ای رسید .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

عزیزم ، دلم می خواهد خوب به حرفهام دقت کنی و عمیقاً بهش فکر کنی .

اینکه احساس خلاء عشق از ناحیه همسرت داری ، اینکه محبت ها و عاطفه ورزیهای این آقا اثر عمیقی در تو دوانده و .... همه و همه بیانگر بی توجهی های تو به خودته .

خوب دقت کن :

وفادار ترین آدمها ، بهترین امکانات ، شاد ترین لحظات ، همیشه یک فاصله ای با ما دارند و همیشگی نیستند ، و اگر عمیق و دقیق بنگریم خواهیم دید که در موارد زیادی هست که ما مواجه با وضعیتی می شویم که کاری از دست این بهترینهای بیرونی بر نمیاد . مثلاً اگر وقت مرگ ما رسیده باشد ، عاشق پر و پا قرص ما چند روز میتواند تحمل کند و جسد ما را نگه دارد و از بوی تعفن تجزیه جسد فرار نکند ؟ ، یا آیا با ما داخل گور خواهد آمد ؟؟ یا اگر خدای ناکرده بیماری لاعلاج بگیریم و .... می تواند کاری کند ؟ . امکانات ما هم همینطور است . اینها را گفتم تا بدانی وقتی ما وابسته همینها می شویم . از درون از خود فاصله می گیریم و تهی می شویم ، با وجود خودمون ارتباط و انس و الفتمان ضعیف و رفته رفته قطع می شود و به مرور ، به نوعی اعتیاد به حضور و محبت دیگران پیدا می کنیم و اعتیاد مسخ کننده است و خانمانسوز . خانمانسوزی را وقتی می بینی که معشوق اخمت کند ، یا به انتظاری پاسخ نگوید یا رفتاری کند که فکر کنی دوستت ندارد و...... تمام سیستم عصبی و روانت به هم می ریزد و عوارض عدیده ای که شاید هیچ وقت نفهمی از این به هم ریختگی هاست در جسم را شاهد خواهی بود و ......

عکس آن را هم ترسیم کن که :

خودت را دریابی ، بشناسی ، قدر و قیمتت را بیابی ، و احساس ارزشمندی و عزت نفست را قوت ببخشی و از سوی خودت ، احترام ، ادب ، محبت و .... لذت دریافت کنی و .... با خودت مانوس شوی که ره به سوی انس با آفریننده ات که تنها کسی است که بر همه چیز قادر و توانا و در همه حال و موقعیتی با ماست می برد . و .... از چنان لذت و شعف و نشاطی که پیوسته هم خواهد بود برخوردار می شوی که این تو خواهی بود ، که لبریز می شوی از عشق ورزیدن و محبت کردن و .... با سخاوتی پر حلاوت بی هیچ انتظاری همسر و فرزندت را غرق محبت و نشاط خواهی کرد و احساس پر بودن و همانطور که گفتم حتی لبریز بودن خواهی کرد .

بهتره بگم :

تشنگی و سرگردانی ما برای دریافت عشق و محبت از دیگری ، نشان از بیگانگی ما با خود و سرچشمه عظیمی از عشق و محبت که در درونمان نهفته است دارد .

[ هر کسی کو دور ماند از اصل خویش (بهتره که >>) باز جوید روزگار وصل خویش ]

عزیزم

خودت را دوست داشته باش و برای خودت بیش از اینها ارزش قائل شو . آنوقت ابزار شیطان هرگز نمی توانند ترا از ثبات بر راه درست برگردانند ، حتی اگر گاهی غفلتاً بلغزی .

این آقا و شوهرت و هر چه غیر است را رها کن و خودت را دریاب و خدا را ببین . پاسخ تشنگی تو و رفع اعتیادت به سراب ، همین است



.

---

و اما :

شنیده ای که می گویند با حلوا حلوا کردن دهان شیرین نمی شود ؟

عزیز دلم ، با برادر تصور کردن و برادر خواندنش ، این آقا برادر نمی شود ( واقعیت همین است و واقع نگری باید داشت ، ذهن فریبا توجیه می سازد تا کشش عاطفی در فریب برادر بینی دنبال شود ) حتی اگر شما تمام همت و دقت و توجهت این باشد که جز این تصور نکنی ( اگر چه واقعیت این است که او برادرت نیست ) اما آیا از سوی او ( آن هم یک مرد با اقتضائات و طبیعت خاص خودش بخصوص مواقع صمیمیت عاطفی عمیق با جنس مؤنث ) مطمئنی ؟ و می توانی همیشه مطمئن باشی ؟ واقعیت این است که مطمئن نیستی و مطمئن نیز نباش گلم .

این لینک ها را هم بخوان :

http://www.hamdardi.net/thread-11541.html

http://www.hamdardi.net/thread-12386.html

http://www.hamdardi.net/thread-12617.html

http://www.hamdardi.net/thread-14867.html

http://www.hamdardi.net/thread-19176.html


.

سلام بر اس سی آی
نظرات شما کاملا دقیق و درسته و من هم این نظر را دارم.
باید بگم خیلی از زن ها و مردها وقتی ازدواج می کنند از طرف همسرشون محبت کافی را دریافت نمی کنند و همین موجب میشه دختر ها و پسرها به دوستان قبلی خودشون که از آنها تایید می گرفتند برگردند. این اتفاق برای نزدیکان من افتاد و من دیدم که یک مرد متاهل به خاطر صمیمی نبودن با همسرش دچار همین مشکلات شد.

واس مرسی دوستای خوبم . نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم . واقعا مطالبتون خیلی به دردم خورد :43: دوستون دارم :72:

دیروز تمام ایمیل های اون آقا رو پاک کردم .اون اقا فعلا مسافرت هستن و این فرصت خوبیه تا من بتونم نبودنشو راحت تر تحمل کنم . با اینکه با راهنمایی دوستا فهمیدم که کارم اشتباهه و تصمیم جدی به اتمام رابطه گرفتم اما از اینکه هیچ عذاب وجدانی بابت این رابطه ندارم بیشتر عذاب میکشم . الان من باید خیلی عذاب وجدان داشته باشم .پس چرا اینطوری نیستم ؟؟؟؟؟:316:

گفتم که با همسرم تو خیابون دعوا کردم .دیروز همسرم اومد و ازم عذرخواهی کرد .بهم گفت دوسم داره و کلی حرف زد باهام .بهم گفت بیا باهم حرف بزنیم تا همه مشکلاتمون و حل کنیم .گفتم من هزار بار باهات حرف زدم ولی تو هیچ وقت کاری نکردی .گفت باشه این دفعه قول میدم .هرچی تو بگی .
دوباره باهاش حرف زدم .هرچی که تا حالا هزار بار گفته بودم و بهش گفتم .گفت باشه .سعی میکنم رعایت کنم .گفتم چی میشد الان با یه شاخه گل میومدی ؟
گفت میخواستم اما یادم رفت .وای اصلا ین حرفشو نمیتونم بفهمم!!!:316:

خیلی راحت بخشیدمش .رفتیم بیرون پیاده روی. میدونم که کارهای که گفتم و نمیخواد انجام بده اما باهاش آشتی کردم .انگار نه انگار که اتفاقی افتاده .

فکر اون آقا رو که دارم از سرم بیرون میکنم به کل . البته هنوزم دارم باخودم فکر میکنم من میخواستم رابطه خانوادگی داشته باشیم .من با خانومش دوست بشم .اونم با همسرم .چرا دوستا میگن این هم مشکل داره ؟؟؟

یه درد و دل هم بکنم این آخر : خوش به حال همه اونایی که برادر و پدر خوب دارن.
من که ندارم . دلم میخواست داشتم و روی کمکشون تو زندگی حساب میکردم . یه بار که با همسرم دعوامون شد بهش گفتم فکر میکنی من کسی و ندارم که اینطوری داری باهام برخورد میکنی ؟ بعد یه لحظه تو خودم شکستم .دیدم واقعا کسی و جز خدا و مادرم ندارم .با مادرم که نمیتونم در مورد مشکلاتم حرف بزنم چون نمیخوام ناراحتش کنم .میمونه خدا که اون جبران همه نداشته های منه . اما بعضی وقتا دلم میخواست با برادرم واقعی خودم درد و دل میکردم .نمیدونم چطور بگم .این فقط یه درد و دل بود .

طناز،اینجا یه عالمه برادر خواهر داری،هر وقت نیاز داشتی بیا دردل کن.

مرسی فرهنگ 27 خیلی لطف داری:310:

اما اگه خواهر یا برادر هستی قدر خودتو و برادر خواهرتو بدون .اینو از ته دل میگم .نعمته . مخصوصا پدر

سلام
عزیزم این کارو نکن چون مسئله یکدفعه یه چیزی میشه که فکرشو نمیکنی.چشم باز میکنی میبینی شوهرت هم خواهری پیدا کره اونوقت دیوونه میشی.این تجربه ی خودمه.تو تجربه اش نکن.

با سلام به همه
"طناز جان من نوشته های شما رو هم خوندم . چیزی که در خصوص ماجرای شما به نظرم میاد اینه که هیچ کسی یا هیچ چیز نمی تونه جایگزین آرامش ؛ صداقت و محبتی بشه که بین شما و همسرت می تونه باشه. از داشته هات به خاطر نداشته هات آسون نگذر. گذر زمان قضیه رو حل میکنه. دنبال عذاب وجدان هم نباش . شاید مثل آتش زیر خاکستر باشه.وقتی وابستگی ات رفع بشه تازه می فهمی که چه چیزها رو از دست دادی. اون وقت شاید اون عذابه سراغت بیاد...."


با سپاس فراوان

سلام مریم جون . خیلی لطف کردی که منو لایق دونستی و باهام دردو دل کردی .
من که حدود دو هفته ا ی میشه دیگه ارتباطی با اون شخص ندارم . تازه دارم به خودم میام .میدونم که خیلی دیره اما خیلی خوشحالم که خدا منو به خودم واگذار نکرد و تنهام نذاشت .
مریم جون شما هم که متوجه اشتباهاتت شدی مثل من ، پس اینقدر نگران نباش .من همه ایمیل ها وچیزهایی که مربوط به اون آقا بود و پاک کردم شماهم همین کارو بکن .سعی کن با نفست مبارزه کنی. یه تمرین نفس درست و حسابی. من تو این چند روز حسابی رو نفسم کارکردم.

اعتماد هم با گذر زمان به دست میاد .الان بعد از سپری کردن این اتفاق ها زوده که بخوای به کسی اعتماد کنی .
بودن تو جمع انسان های با ایمان و پاک میتونه باعث بشه تا از این حس بی اعتمادی خارج بشی .

موفق باشی عزیزیم :46:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

کارشناس sci در مورد سوالایی که پرسیدین و من جواب دادم منتظر پاسختون هستم .

سلام طناز جون

برای انتخاب این راه درست بهت تبریک میگم

مطمئنا کمی سختی داره که از پس میتونی بربیای

هر زمان نیاز به درددل یا صحبت داشتی صمیمانه کنارت هستیم

بازم تبریک و موفق باشی عزیزم:72:

اینکه می گید عذاب وجدان نداشتید ، موضوعی غلط هست که خودتون رو دارید فریب می دید !
اگر احساس اشتباه یا عذاب وجدان نداشتید مطمئنا اینجا مطرح نمی کردید !
در ضمن اینکه شما حتی به اسم خواهر و برادری ارتباط داشتید ، به معنای لذت هست ! و این لذت به نظر بنده حقیر اشتباه هست که بخواهیم از کسی جز همسر خودمون لذت ببریم !

مورد دیگر اینکه شما گفتید ایشون به راحتی دوست می شند ، این احتمال رو ندادید برای دوستی با شما سعی کرده خودشو همانند شما نشون بده ؟
همیشه یادت باشه ، آدم ها نقاب هایی دارند برای فریب بقیه ، اگر انسان فرهیخته ایی باشه ، مطمئنا وقتی می فهمید شما متاهل هستید ، به هیچ عنوان قبول نمی کرد با شما حتی ارتباط در اسم خواهر و برادری داشته باشه !
اگر ذره ایی برای شما احترام ( نمی گیم دوست داشتن ) قائل باشه ، کاری نمی کنه که حتی 1 درصد باعث خرابی زندگی شما بشه
شاد باشید و قدر زندگیتون رو بدونید

سلام طناز جان
به نظرم اصلا باید وارد این رابطه میشدی.راستش برادر و خواهر هم اصلا وجود نداره.بالاخره اون یه مرد نامحرمه که ممکنه یه زمانایی شیطون گولت بزنه و....(که حتما میزنه)
گفتی میخواستی رابطه خانوادگی . و...داشته باشی!!! جدا ازیم موضوع وحشتی نداری؟!اینکه یه روز همه چیزو برا شوهرت بگه؟!
به نظرم داری با دم شیر بازی میکنی و دچار نوعی وابستگی شدی.من جای تو بودم کلا پرونده این آقا رو مبستم برای همیشه.
حواست باشه.آدم یهو به خودش میاد و میبینه در چه منجلابی افتاده.من که دارم اینارو برای شما مینویسم یه لحظه خودم رو میذارم جای شما.احساس ادمی بهم دست میده که داره با چشمای بسته رو لبه پرتگاه کوه راه میره

مراقب باش

از همه دوستام ممنونم :72::43::72:

از اینکه برای من وقت گذاشتین خیلی خوشحالم . من خیلی اشتباه کردم . و با کمک شما دوستای خوبم و خدای مهربون به خودم اومدم .

وقتی به کارم فکر میکنم نمیدونم گریه کنم یا بخندم .کسی که اینقدر به روابط محرم و نامحرم حساس بود کارش به جایی رسیده که اینجا یه تاپیک زده . نمیدونم بگم شیطون گولم زد یا خودم خودمو گول زدم ؟؟!!!

یه روز یه بنده خدایی به آیت الله بهجت میگه : حاج آقا ما چیکار کنیم که گناه نکیم؟ آخه شیطون دستمون و بسته .آقای بهجت فرمودند : کجاست ؟ کجاست ؟ طرف میگه چی کجاست ؟
آقای بهجت میگن : شیطوون ! کجاست تا برم دستشو بشکونم !!!! (منظورشون این بوده که ما خودمون خودمونو گول میزنیم میندازیم گردن شیطوون)

خانومی به نظرم یه چرخ تویه تالار بزن و مشکلاتی که اینگونه به وجود اومدنو ببین خودت متوجه میشی کارت اشتباه هس یا نه!!!
مطمئن باش هیچ وقت ماه پشت ابر نمی مونه مخصوصا تویه زندگیه زناشویی!!به فکره عکس العمل شوهرت باش بالاخره یه شناختی ازش داری ببین اگه بفهمه این موضوع رو چیکار میکنه.:72:

مرسی فاطمه جون .
من الان تقریبا مشکل ارتباط با اون آقا رو با خودم حل کردم .البته نمیدونم بهش پیام بدم و خداحافظی کنم یا اصلا چیزی نگم . چون بهم پیام میده اما من هنوز چیزی نگفتم . یعنی اون نمیدونه من تصمیم گرفتم دیگه ارتباطی نداشته باشم .بهش بگم یا نه ؟؟؟؟


مشکل جدی من الان همون چیزیه که تو کامنت قبلی گفتم .

اگه کسی میتونه در مورد اون موضوع کمکم کنه .

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

:316::316::316:

طناز،
قطع ارتباط شما، (صادقانه بگید) در چه مرحله ای است؟
تا زمانیکه این ارتباط و حتی فکر ارتباط وجود داره... تقریبا هیچ چیزی تغییر نمی کنه..
پس صادقانه بگید در چه مرحله ای هستید تا ببینیم باید چه کرد

سلام
تا ارتباطت کاملا قطع تشه نمی توتی تمرکز کامل روی مشکلت داشته باشی پس اول پله اول رو برو بالا بعد پله دهم
پله پله جلو برو
لطفا همه راهنماییت می کنن
مطمئن باش
ولی اول باید خودت بخوای پس شروع کن

بهش بگو خیلی جدی قطعش کن برا همیشه ایمیلت رو هم از بین ببر حتما حتما یک لحظه هست حتما این کار رو بکن
که وقتی دودل شدی سمتش نری

سلام

از همه خیلی خیلی ممنونم . خیلی بهم روحیه میدین .خیلی زیاد :72:

من از اون روزی که اومدم تالار و با راهنمایی شما ارتباطم و کامل قطع کردم . تا اینکه امروز اون اقا از من دلیل خواست و منم بهش گفتم که دیگه نمیخوام ادامه بدم . هم به خاطرگناهش و هم چیزای دیگه .ناراحت شد .اما اهمیتی ندادم .ولی اون میخواد ادامه بده .همش پیام میفرسته ولی من دارم رو خودم کار میکنم .
تازه دارم قدر همسرم و میدونم .
البته یه چیزم بگم وقتی با همسرم حرفم میشه شیطوونه میگه برو به اون اقا پیام بده ، باهاش حرف بزن اما فعلا که تونستم جلوی خودمو بگیرم :227:


اما در مورد همسرم .اگه میاد و به من میگه خواسته هاتو بگو و من میگم ، انتظار ندارم فوری تغییر کنه چون خودم میدونم که تغییر خیلی سخته .اما موضوع یکی دو روز نیست .از اول ازدواج همسرم میاد و ازم میخواد خواسته هامو بگم بعد اندازه سر سوزن تغییر نمیکنه .الان حرف نزدیک دو و نیم ساله که میگم . حرف من اینه که چرا خودش با اون همه شور و اشتیاق میاد و از من خواسته هامو میخواد بعد حتی یکیشو هم انجام نمیده .بعضی وقت ها احساس میکنم تحقیر میشم .

در کل رابطه ام با همسرم خوبه اما خوب مشکلاتی هم هست .

کار شما اصلا درست نیست اولا سر کار گذاشتن و خندیدن به دیگران برای تفریح اصلا کار اخلاقی نیست حتی اگر با یک آدم شرور یا بد یا هر چی این کارو انجام بدین . اگر روزی بفهمید که کسی شما رو سرکار گذاشته و به شما خندیده چه احساسی خواهید داشت . گاهی توی زندگی خودتون جای دیگران قرار بدهید .
در ثانی ممکنه توی این سروکار گذاشتنها خودتون هم گیر بیافتید یعنی یک نوع وابستگی و یا عادت ایجاد بشه اون موقع شما دچار آسیب جدی خواهید شد و بخاطر وابستگی یا عادتی که کردید هرچیزی را قبول خواهید کرد .
اما این که این کار خیانته یا نه به نظر من خیانته . چون شما چه برای سروکار گذاشتن و یا نفریح بالاخره دور از چشم شوهرتون با یک مرد یک رابطه برقرار کردید حالا بماند که چه حرفهایی ردو بدل میشه . اگر روزی شوهر شما از این کارتون باخبر بشه واقعا چه جوابی خواهید داد . تفریح ، سروکار گذاشتن ....
کسی که دو سال با شما رابطه نداشته و مزاحمتی هم برای شما نداشته چرا پای اون را به زندگی خود باز می کنید .
پس این کسی که بعنوان شریک زندگی ، دوست یا همراه شماست در همه خوب و بدی زندگی چه نقشی توی زندگی شما داره . بهتره بجای ارتباط با دیگران این زمینه تفریح و سرگرمی را برای شوهر خودتون فراهم کنید .



همیشه یادمان باشد که زندگی پیمودن راهی برای رسیدن به خداست

و قدم هایمان باید طوری باشد که حتی دانه کشی زیر پایمان له نشود . . .:72:

تو روحیت اثر گذاشته چون یه نفر دیگه که حتی نمی شه 100درصد گفت متاهله یا نه داره رو مخت کار می کنه عزیزم اگه متاهل باشه که آه خانومش یه روز کاستو می گیره اگر نه که یه همچین موضوعی یه روز برا زندگی که خیلی دوسش داری می افته
مطمئن باش دنیا دار مکافات هست هر کاری کنی نتیجش رو می گیری به جای این که تمرکز کنی رو مشکلت داری با یکی دیگه وارد بازی می شی
خودت هم نمی خوای تغییر کنی وگرنه چند تا مقاله و نظرای این جمع کمک بالای 80ذدرصد می کنه بهت همون طور که زندگی های بدتر رو نجات داد
امیدوارم
خدا کمکت کنه

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

کاش شوهرت هم مثل تو مشکلش گل نخریدن همسرش بود نه خیانت
متاسفم برای تو و سادگی همسرت

زندگی آرام
[size=medium]
مثل اینه که شما کاملا تاپیک های منو نخوندین ؟ :97: چون اگه میخوندین متوجه میشدین که قضیه من با اون آقا خیلی وقته تموم شده و من دارم مسئله و مشکل خودم رو با همسرم اینجا مطرح میکنم . وقتی حوصله شما نمیگیره مطالب و کامل و با دقت بخونین لطفا نظر هم ندین . من هم برای شما متاسفم

با سلام،

یک سری از پست های این تاپیک مربوط می شدند به مشکلات شما با همسرتون.
برای طولانی نشدن این تاپیک و همینطور برای جلوگیری از انحراف، این پست ها به یک تاپیک جدید منتقل شدند:
همسرم کتکم می زند
(اگر عنوان دیگری خواستید، در همان تاپیک بنویسید، تغییر خواهم داد).

با این حال توصیه من به شما این است که دو موضوع رو همزمان پیش نبرید.
بلکه اول این تاپیک رو به نتیجه رسانده و بعد سراغ حل مشکل بعدی بروید.

موفق باشید.

طناز جان بچه ها قصد کمک کردن دارن حواسشون نبوده:43::46:به نظرم باید واسه این مشکل یه موضوع دیگه باز کنی