(:+:) نمونه های عینی از تعامل سازنده اعضاء (:+:)

http://www.hamdardi.net/imgup/16936/...b51e034694.jpg

سلام بر اعضاء خانواده پر مهر همدردی

دوستان عزیزم

همه ما به نوعی در همدردی هم طرح مسائل خود را داریم هم به دیگران برای حل مسائلشان کمک می کنیم .

در این میان هر کدام از ما در تعاملات خود با دیگران بتوانیم از همدردی و مباحثش یاد بگیریم و به کار بگیریم قطعاً فرصت تمرینی مناسب برای خود فراهم ساخته ایم که نتیجه آن به کار گیری در دنیای غیر مجازی و زندگی شخصی است .

این تاپیک را باز کردم تا نمونه های عینی روابط سازنده و تعاملات خوب اعضاء را ، بخصوص در جایی که دلخوریها پیش میاد را نقل قول کنیم .

مثلاً دوستی مورد قضاوت اشتباه قرار می گیرد اما به جای تندی و واکنش هیجانی با قدری صبر طی یک باز خورد مناسب و زیبا اشتباه دوست دیگر را به وی یادآور می شود .

یا کسی متوجه می شود قضاوت اشتباهی کرده و از دیگری به خاطر آن عذر خواهی می کند .

یا کسی نکته ای را ابهام دارد ، یا نسبت به رفتاری دلخور است . قبل از هر قضاوت یا واکنش هیجانی ، رو به سئوال می آورد و می خواهد که شفاف سازی شود و .....

یا نمونه همدلی ها و هم حسی های بسیار مفید و اثرگذار

خلاصه نمونه های عینی اینچنینی را هرجا دیدید در اینجا نقل قول کنید .

ان شاء الله که این تاپیک تکنیکی و عینی بتواند ، هم موج مثبت تعاملات سازنده را گسترده کند ، هم ما را در جهت بهره گیری از همدردی در این مسیر یاری رساند .... ان شاء الله .

بسم الله
این گوی و این میدان :72::72::72:



.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط داملا

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط هاله نو

ببین چه خبره اینجا
دعوا دعوا سر یه تیکه مربا
چیه گیر دادین به رتبه دادن اونم توی این تاپیک که ربطی به این موضوع نداره شماها که اینقدر مو از ماست میکشید بیرون چرا جوابای هم دیگرو سر تاپیکهای خودش نمی دید و فقط دنبال منفعتید و توجیه می کنید
میگید نه ثابت می کنم من قبل از رفتن بخاطر کسالتم یه تاپیک نوشتم با این عنوان
توجه توجه**لطفا رتبه دادن به اعضا و ...را جدی بگیریم**
کجا بودید اون موقع تا جواب بدید به این تاپیک و بحث راه بندازید و الکی از کاراتون دفاع کنید حالا که اینجوره منم میگم هیچکدومتون کارتونو بلد نیستید فقط الکی اسم در کردید.
بسه دیگه اونجایی که باید باشید و نظر بدید نیستید جایی که خاله خانباجی و حرف مفت هست میاید
یکم منطقی تر و درست تر به موضوع نگاه کنید .
اگه هرکسی سرجای خودش باشه این اتفاقا نمی افته
منم حرفمو زدم میخواد مسدود بشم میخواد توبیخ بشم یا هر چیز دیگه حداقلش ....

---

هاله جان نظر شما برای من محترمه اما خواستم یه موضوع رو بیشتر دقت کنی واون اینکه اگه اینجا هستیم به خاطر یادگیری هست. ویادگرفتیم که منفعل نباشیم ، سوء تفاهم هارو تو دلمون انباشته نکنیم تا بعدها به عقده تبدیل بشه.یادگرفتیم که درد دلمون رو بگیم وپاسخ بگیریم. اینجا دعوایی نیست،فقط وفقط پرسش است وپاسخ.
وهمین طور که از اسم تایپیک پیداست سخنی نه از ره کین.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط هاله نو

داملا جان منم بخاطر همین نوشتم دیگه چون میدونستم که باید حرفا زده بشه منتها کمی یا خشونت مهربونی همزیونی بعدشم اگه میخواستم از روی کینه بگم اینطوری نمی گفتم اخرشم که عزیزم تبریک میگم هم به خودم بیشتر به تو میدونی چرا به خودم چون با نظرم باعث شدم نظری بدی گلستون که کلی بخاطرش بالهای صداقت جون بهت رتبه بده:43:

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

ساعت سه صبح و این همه ارباب رجوع ؟!‌ماشالله .


این تالار کرکره نداره ؟چرا نمی خوابید ؟
من مجبورم به جک و جونور هام سر بزنم و سر راه یه نوک پا هم آمدم تالار .................شماها چرا ؟!

55 کاربر فعال در 15 دقیقه گذشته (12 عضو، 2 نفر بصورت پنهانی و 40 مهمان).
Baidu، Google، Bing، *nadia*، a_pco، ani*، bogywhare، rayan21، sobhan89، خارپشت، دختر مهربون، فرهنگ 27، نازنین 1، گلنوش

شب بخیر

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خارپشت

دست شما درد نکنه حالا دیگه ما شدیم جک و جونور

قربون اون دونفری که بصورت پنهانی مستفیضمون میکنن:)

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

خاررررررررررررررررررپشت ؟!

من عمرا چنین جسارتی نکردم عزیز و نمی کنم .


من منظورم سگ و گربه ی خودم بود عزیز دل .

جدی جدی جدی من یک سگ و گربه دارم که هر از گاهی هوس می کنند با هم بروند خونه ی کیوان مهمونی و با مرغ عشق های کیوان بازی کنند ! :311:

---

البته خدا كنه منظورتون رو درست متوجه شده باشم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

--------------------------------------------------
-----------------------------------------------------
لذا استدعا دارم :
یکم:
در ارائه مطالبمان دقت کافی داشته باشیم که مطالب اهانت آمیز نباشد یا نوعی نباشد که دیگران احساس اهانت کنند..

دوم:
در برداشتی که از مطلب دیگران داریم مواظب باشیم که اشتباه مطالب دیگران را برداشت نکنیم.---------------------------

با تشکر:72:

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط keyvan

در ضمن -------------------------شما کدامیک را مورد بررسی قرار داده اید؟ اگر مفهوم کلی توسل را بررسی مینمائید؛ لطفا" توضیح دهید که منظور کدام است، اگر هم توسل به امام ها است ---------------- باز توضیح دهید
شما هر دو را اشتباه گرفته اید و یک توضیح برای هر دو دارید.
-----------------------------------
------------------------------------

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamed65

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط گلنوش67

دختري به كوروش كبير گفت من عاشق شما هستم.
كوروش كبير به او گفت لياقت شما برادرم است كه از من زيبا تر است و الان در پشت سر شماست.
دختر سرش را برگرداند ولي كسي را نديد
كوروش به او گفت اگر عاشق بودي هرگز سرت را بر نميگرداندي

---

سلام،

البته من بارها این داستان رو شنیدم. هم به فارسی، هم به زبان های دیگر.
ولی همیشه قضیه اینطور بوده که پسری به دختری می گوید که من عاشق تو هستم.
دختر به پسر می گوید خواهرم از من زیباتر است...

اولین بار است که می بینم به کوروش ربط داده می شود.
بعید می دانم این داستان ربطی به کوروش داشته باشد.
به خصوص اینکه به خصوص در داستانها "زیبایی" خصوصیت زنان است و معمولاً مردان هستند که در زنان دنبال زیبایی می گردند. مردان بیشتر با قدرت و ثروت خود معرفی می شوند.

موفق باشید.

---

اين ماجرا يك اس ام اس بود كه برام اومد و در مورد صحت اون چيزي نميدونم. ديدم جالبه گفتم اينجا هم بنويسم.شايد شما درست بگيد اگر هم فكر ميكنيد صحيح نيست تو تالار باشه اين پست رو حذف يا ويرايش كنيد
به هر حال معذرت ميخوام

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

با اجازه مدير حامد:
بعد از معذرت خواهي من ايشون به من پيغام دادن كه اصلا نياز به معذرت نيست و من ميخواستم قضيه شفاف سازي بشه و گفتن اصلا اين داستان جالب رو حذف نميكنن. ممنون از ايشون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط .........

سلام فرشته مهربان عزیز

امیدوارم حالتون خوب باشه و مشکلاتی که داشتید کاملا مرتفع شده باشه ، درسته که بنا به دلایل شخصی تو تاپیکی که بالهای صداقت براتون باز کرده بود ،پستی ارسال نکردم ، ولی همیشه سر نماز از ته دلم دعاگوی حل مشکلتون بودم و هستم و امیدوارم مشکلتون حل شده باشه:72:

در خصوص پست هایی که انتقال دادید به باغ همدردی ، به جز 7 یا 8 مورد ، هیچ کدام برای بنده قابل رویت نبود و البته هنوز هم نیست ، امروز متوجه شدم ( البته با توضیحی که خودتان در تاپیک نوشته بودید) که مشکل فنی و مربوط به مرور گر می باشد ، ولی خب با توجه با پیش زمینه منفی که ازتون داشتم :163: متاسفانه این بار در موردتون زود قضاوت کردم ، و احساس کردم عمدی در کار بوده ( هر چند قبل این قضاوت خیلی دنبال تاپیک ها گشتم ولی پیدایشان نکردم برای همین فکر کردم حدسم درست بوده) برای همین الان که متوجه شدم اشتباه قضاوت کرده ام ، ازتون عذرخواهی می کنم و حلالیت می طلبم

امیدوارم بنده را عفو فرمایید.

---

سلام عزیزم

ممنون از دعاهایت . از خدا میخواهم پاسخ خیرش را با برآورده شدن هرچه از او خواسته ای دهد . الحمدلله مشکل در یک روال منطقی قرار گرفته ، و خیرات و برکات زیادی به دنبال داشته . و در حال حل شدن کامل هست مهم اینه که مدیریت آن کامل در دست ماست و به خیر ختم خواهد شد ان شاء الله .

اشکال نداره پیش میاد گاه ما پیشداوری کنیم . مهم این برخورد قشنگ بعد از آن است . همینکه ما جسارت و شهامت اینرا داشته باشیم بگیم که اشتباهی شده خیلی خیلی ارزش داره و همدلی ایجاد می کند و قلبها را به هم نزدیک می کند و شیطان را که قسم خورده همواره بین ماها دشمنی ایجاد کند مایوس و خدا را خشنود می کند و برای من همین مهم و دلنشینه عزیز دلم .

روی ماهت را می بوسم و از خدا برایت بهترینها را خواهانم .:43:

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خارپشت

. . .
نشسته ای و چای می نوشی و فقط می گویی
می گویی و می گویی و می گویی
. . .
دلم خواست گفتم
دلت خواست بگو
نخواستی حواله ام کن به ازاد انجمنی
که اگر نبود نمیدانم دگر به چه بهانه ای پنچره ها را میبستی!
. . .

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

آشنا هست تو را بغض و مرا بغضی شد
دل رنجو مرا باز دگر دردی شد

آشنا هست صدایت، سخنت، این نفست
در دلم گرچه نهان بود بشد در سخنت

منم از جنس زمینم، زغمت دلگیرم
با غم هر نفری صد هزار می میرم

زخمی رنج زمانم، اشک غمهای توام
فرصت اشک ندارم که نظر گاه توام

من و همدردی و یاران اگرم سخت گیریم
چاره ای نیست که محبوس زمینیم و اسیریم

در جهان گذرا شکوه و ناله بکنیم
بر در انجمنی قفل که زاری نکنیم

کودکی اشک روان و تن تب دار ، نه سکوت
دکتری، دست گذارد به بینی که سکوت

انتظار تن رنجور، نوازش باشد
لیک پای نحیفش به سوزن باشد

جور ما از ره مهریست که به دوستان داریم
وین کجا و نظر لطف که به یاران داریم

خار بر پشتی و ما خار جگر می داریم
آتشی بر دل و دندان به جگر می داریم

تهمت بی حسی و بی منطقی و صدر نشینی
باشد نمکی بر تن و جانم که شبیهش نبینی

الغرض ای دوستان ما خسته ایم
چون کبوتر سالها در این فضا پر بسته ایم

همرهی باید ای دوستان با همدمان
ورنه رنجها بگسلد پیوندمان

ساده باید گفت این نقد و شنود
ورنه این مرثیه ها چون گربه ای دنبه ربود

راه ما راه دلی غمدیده است
نی به غم، بلکه رهی بگزیده است

حس ها عاقبت مر تو را ویران کند
چاره ات عقل است که او زندان کند.

من ندارم فرصت گفت و شنود مستمر
من شدم شرمنده ، پنهان می شوم همچو قمر

---

وقتی این پست رو نوشتم خیلی ناراحت و عصبانی بودم
اما به محض اینکه پست اقای مدیر رو دیدم اروم شدم
هم حسی فوق العاده ای رو تجربه کردم
اونموقع از ایشون تشکر نکردم
انتظار داشتم باهام برخورد بدی بشه اما نشده بود !
یه مقدار گیج شدم !:)

اما هنوزم خیلی چیزا از این پست یاد میگیرم
اینکه شاید خیلی وقتا طرف مقابلمون خیلی هم محق نباشه
اما اگه میبینم ، درد داره
به جای اینکه سرش داد بزنیم
و منطقی باهاش جروبحث کنیم
متواضعانه و تا جای ممکن باهاش همراهی کنیم
این بزرگترین درسی بود که گرفتم

ظاهراً آقای Baby در کارگاهشون پستی از آقای Sci رو نقل قول کردند.
یکی از دوستان به این پست نقل قول شده رتبه داده.
آقای Baby در اقدامی قشنگ به آقای Sci رتبه دادند و در توضیحات نوشتند:

نقل قول:

---

لینک این پستها رو در کارگاه جراتمندی قرار دادم تا بقیه مراجعه کنند ، از آنجا که یکی از دوستان بخاطر این نقل قول به من امتیاز داده بودند ، بدینوسیله به صاحب اصلیش تقدیم می گردد. ممنون از زحماتتون.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آویژه

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آویژه

چرا "مشکلات" ما پر رنگ شد بانو؟ (این تنها یک خلاقیت بصری و ربط دادن موضوع و ظاهر متن بود و نوشته ها در حالت انتخاب درست مثل یه متن معمولی قابل خوندن بود)
چرا می گی این خاطرات عشقولانه نیست؟
چرا فکر می کنی همیشه درست تشخیص می دی؟

---

سلام بر آویژه گرامی
واقعا شرمنده.... :302:
اشتباه از من بود. معذرت می خوام
مثل اینکه خرابکاری کردم ؟!

آخه دیدم یکی از کاربرا گفته بود به خاطر نوع رنگی که متن شما داشته در خواندنش دچار مشکل شده...، نمی دانستم که شما عمدا چنین رنگی را انتخاب کردید. می خواستم کمکی کرده باشم متن شما را مشکی کردم.
الان درستش می کنم.

---

سپاس از لطف شما جناب مدیر:72:

متاسفانه من زود قضاوت کردم و پست فرشته مهربان منو به اشتباه انداخت که ایشون ویرایش کردن و سد البته درست تر این بود که خصوصی از ایشون می پرسیدم جریان رو ...

فرشته مهربونم، ازت معذرت می خوام نازنین :72:

---

اینم نمونه ای ست که به اشتباه شون پی بردند و عذر خواهی کردن.

اين هم نمونه اي از دلسوزي اقاي تسوكه براي مينا خانم

تغيير خانم مينا چ بر اساس يك برنامه مشخص

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط گلنوش67

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

گلنوش جان



من شما را درک می کنم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط گلنوش67

هرگز نبايد به هيچ كس اعتماد كني و بذاري حرفاي دلتو و يا مشكلاتتو كسي بدونه. هيچ كس ....

---

اما مطلق نگری و جمله ات خیلی اشکال داره خانم گلم .

شما به دیگران طبیعی است که نباید اعتماد کنی ( چرا که اعتماد سازنده نیست و در بسیاری از موارد غیر سازنده و مشکل زاست )‌ اما " حاضر به اعتماد " خواهی بود در هر لحظه و هر آن .

حاضر به اعتماد یعنی طی شناخت و به مرور و خودت انتخاب می کنی که تا چه حدی کسی را وارد حریم هایی که از قبل تعیین می کنی راه بدهی و یا ندهی

این حد از عدم صمیمیت که شما صحبتش را کردی درست مثل اعتماد کردن سازنده نیست و به مرور فرد را منزوی می کنه

به عنوان نمونه

شما به مشاورت طی جلسات مشاوره " حاضر به اعتماد "می شوی
شما به وکیلت " حاضر به اعتماد " می شوی
شما به دکتر ت " حاضر به اعتماد " می شوی
شما به شوهرت " سر جلسات خواستگاری و .........." حاضر به اعتماد " می شوی



به همان اندازه که اعتماد کردن غیر سازنده است اعتماد نکردن هم غیر سازنده است و شکل درست " حاضر به اعتمادی است .


در غیر این صورت روابط اجتماعی تو کاملا مختل است




به نظرمن بهتر است موقعی که حرفی را به شکل نقل قول به دیگران هم پیشنهاد می دهیم دقت بیشتری بکنیم.

---

شما كاملا درست ميگين. من جمله ام رو بد بيان كردم.منظور من غريبه ها هستن.يا حتي بعضي از افراد فاميل كه نيازي نيست در مورد زندگي خصوصيمون چيزي بدونن.مثلا نيازي نيست مشكلات فرانك رو همكارشون بدونن.
من اين تجربه رو زماني بدست اوردم كه مادرشوهرم در مورد يه سري از مسائل و رفتاراي بين من و شوهرم زياد سوال ميكرد و من هم جواب ميدادم و بعدش پشيمون شدم به دلايلي...
اگر منظورمو بد رسوندم معذرت ميخوام

---

چقدر هم من خودمو تحويل ميگيرم و فكر ميكنم تعامل سازنده دارم:D:D:D

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شب نم

دوستان عزیز،

رعایت بعضی حریم ها در این تاپیک داره کم کم رو به فراموشی می ره.

من نه مذهبی هستم، نه چادری و نه .... با این حال برام خیلی شرم آوره که اینجا کسانی هم دم ازحجاب و مذهب و ... می زنند ولی در عین حال به راحت مسایل خصوصیشون را با آب و تاب توضیح می دهند.

---

سلام
با تشکر از شب نم گرامی به خاطر تذکر به جایی که داده اند. و واقعا به خاطر این دقت نظرشون باید به ایشون رتبه داد.

دوستان توجه کنید. تاپیک های مختلفی که در این انجمن باز می شود باید معطوف به یک هدف مثبت و تغییرات سازنده باشد.

این تاپیک در راستای آشنا کردن زوجین به صورت عملیاتی با ظرافتهای ارتباطی بین همسران ایجاد شده است.
نحوه گفتار صحیح، نحوه رفتار جذاب و مثبت و ....

البته ممکن است زوجین در مسائل خصوصی و صمیمانه خود و مسائل جنسی هم لطافت هایی به خرج دهند که جایگاه گسترش آنها در جوهای عمومی نیست. و این تالار در این راستا به خاطر محدودیت هایی که دارد هیچ فعالیتی ندارد.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط رایحه عشق

من فقط خواستم معذرت خواهی کنم.چون یکی از کسانی که تاپیکش حذف شده مال من بوده. پس حتما مسائلی رو عنوان کردم که نباید.من از همه به خصوص شب نم و مدیر همدردی معذرت می خوام با اینکه اصلا قصدم نبود که حریم شکنی کنم.
چند نکته رم توضیح بدم.باور کنید حتما من نتونستم خوب توضیح بدم و اشاره هائی کردم که بد برداشت کردین ازون جائی که خاطره ای که گفتم از دوران عقد بود باید بگم من و همسرم با این که اجازشو داشتیم اما رابطمون محدود بود و اشاره من به اینکه رفتیم داخل ماشین شما رو به غلط انداخته اون شب من سرمو گذاشتم رو شونه همسرم و از استرس های شب عروسی می گفتم که واسه اکثر دخترا پیش می یاد و همسرم دستمو گرفته بود دستش همین.و برای شوخی اشاره کرد به کشتی تایتانیک.اگه اون خاطره رو گفتم به خاطر این بود که تا ساعت 5 صبح موند خونمون.
اما با این وجود من نمی تونم مثل اکثر آدما بی خیال حرفائی که زدم و انتقادها باشم چون واسه تک تک افراد همدردی ارزش قائلم و ممنون از تذکرتون

---

گلنوش از خودش تعریف کنه من نکنم:311:

پيام محبت براي گلنوش 67

به خاطر يه سوتفاهم كه پيش اومد،خانم مادلين لطف كردن و اين تاپيك رو باز كردن

همينجا ازشون تشكر ميكنم:72:

از طرف فرشته مهربان براي بالهاي صداقت



بالهاي صداقت-ارتقا ظرفيت وجودي

:104::104::104:
:104::104:
:104:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر مهربون

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بالهای صداقت

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط دختر مهربون

سلام. خوب هستید؟

میگم که، اینی که توی امضاتون هست،:

هر گونه استفاده از پست های اینجانب در سایر تاپیک ها حتی با ذکر منبع پست اصلی ممنوع می باشد

چرا؟
اگه همراه با ارجاع به جای اصلیش باشه، دیگه چه مشکلی بوجود میاد؟

ببخشیدا:)
شاید جواب این باشه که به من ربطی نداره:D

اما اگه خواستید برام بگید. ممنونم.

بابت زحمتتون هم خیلی خیلی ممنونم:72:

---

سلام عزیزم
بالهای صداقت احساساتی شده شدید و بسیار عصبانی و هیجانی شده
خیلی هم آزرده و ناراحت هست :302:
داره اینجوری خودش رو آروم میکنه
بذار حالم جا بیاد
آروم بشم
یکی دو روز دیگه برش می دارم
نیست حالا خیلی نوشته هام تحفه هست :311: :58:

---

آخی! :(
قربون بالهای صداقت عزیز برم من:46:
نبینم آزردگیتون رو:46:

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بی نهایت

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بالهای صداقت

خیلی ازت ممنونم عزیزم
شاید اگر این گفتگو را اینگونه ادامه نمی دادیم
دلخوریم بیشتر می شد
خیلی پیام هایی که ارسال کردی برایم ارزشمند هست
به خدا نمی دونی چقدر آرومم کردی
خدا خیرت بدهد و جزای این خیرخواهیت را زود بگیری:72:

دلم میخواد این پیام هایت را تاپیک کنم و بارها و بارها بخونمش
شاید مشکلم هنوز پابرجاست
ولی این هم حسی که الان با من داشتی باعث میشه به مرور بتونم خودم را آرام کنم
باز هم ممنونم :46:

---

خوشحالم که سوء تفاهم بر طرف شد . همه مون چشممون به در هست که بالهای صداقت عزیزمون بتونه از این آزمایش سخت سر بلند بیرون بیاد و به همه ما بگه در شرایط مشابه چی کار باید بکنیم.

من یکی که خیلی منتظرم.

این جور مواقع حرف های مادر بزرگ ها و سختی های که اونها توی زندگی کشیده اند خیلی به درد می خوره . مادر بزرگ من که در قید حیات نیستند اما حرف هاشون توی این شرایط خیلی به من آرامش می داد.

عزیزم گاهی اوقات نمی شه برای زندگی معادله ای در نظر گرفت که اگر چنین کنی ، چنان می شه اگه این مشکل پیش بیاد باید فلان جور حلش کرد.

گاهی اوقات آدم باید با مشکلات همراه بشه ، اون جمله ای که گفتم راجع به رضای خدا واقعا بهش اعتقاد دارم اما نتونستم خودم بهش عمل کنم .
دوست دارم خیلی خیلی.:46::46:

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

سلام linda
آمار طلاق و حتی رشد آن ، همانطور که اشاره کرده ای موجودند، اما آمار و نتیجه گیری که شما کرده اید برایم جای سئوال است که هنوز منتظر پاسخ هستم. و اتفاقا اصلا ادعای شما در موضوع رابطه طلاق و دوستی های قبل از ازدواج عیان نیست. جالب هست لطفا آماری را که در بالا خودتون آورده اید با دید نقادانه بررسی کنید:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط linda

سلام جناب آقاي مدير
تحقيقات نشان مي‌دهد كه نسبت طلاق به ازدواج در سال 1370، 76‌/‌8 درصد در كل كشور،
68/10 درصد در مناطق شهري
44/4 درصد در مناطق روستايي


بالاترين نسبت طلاق به ازدواج، مربوط به استان تهران 9‌/‌15 درصد
و پايين‌ترين مربوط به استان يزد با 2‌/‌3 درصد


در سال 1370 است. اين نسبت در سال 1380، 5‌/‌9 درصد در كل كشور،
9/11 درصد در مناطق شهري
1/4 درصد در مناطق روستايي بوده است



بالاترين درصد مربوط به استان تهران 2‌/‌17 درصد
پايين‌ترين درصد مربوط به استان ايلام 3‌/‌3 درصد



در مورد علت طلاق هم خوب برا چي طلاق ميگيرن؟...اخلاقمون جور در نميياد. شوهرمو با يكي ديگه ديدم ..زنمو با مرد ديگه ديدم ..من پول ندارم رفت سراغه يكي ديگه ......
خوب بعضي از حقايق هستند كه قابل نوشتن در كتابها و مقالات نمي باشند وقتي نيروي انتظامي محترم بيرون يه دخترو پسر و ميبينه و بهش گير ميده و ميبره ناحيه بياد بگه قبل از ازدواج برين با جنس مخالفتون دوستي كنين؟تا اخلاقشو بشناسين آخ چنين چيزي ممكنه با اين ايده هاي غلط و بجا نيفتاده؟

---

اگر آمار را دقیق بررسی کنید متوجه نکات ذیل خواهید شد.
1 - آمار طلاق از سال 1370 الی 1380 افزایش داشته است
2 - رشد طلاق در شهر تهران بیشترین هست
2 - آمار طلاق در شهر یزد کمترین هست( نمی دانم با بافت سنتی یزد چقدر آشنا هستید)
3 - آمار طلاق در شهر ها از روستاها بیشتر است
4 - رشد طلاق در شهر ها از روستاها طی سال 1370 تا 1380 بیشتر بوده است.
5 - در حالیکه از سال 1370 تا 1380 در شهرها به خصوص تهران آمار طلاق رو به رشد داشته است در روستاها با کاهش طلاق روبرو بوده ایم.

لطفا این آمار و این 5 بند را مجددا و با دقت بررسی کنید ببیند چگونه می توان نتیجه گرفت؟

- آیا می شود این فرضیه را داد که در شهرها ( علیرغم اینکه دوستی های دختر و پسر نسبت به روستا ها بیشتر هست) طلاق افزایش می یابد.
- آیا می شود نتیجه گرفت در شهرهایی با بافت سنتی ( مثلا یزد)، طلاق نسبت به شهرهایی مثل تهران کمتر است؟
- آیا کاهش طلاق در روستا و افزایش طلاق در کلان شهرهایی مثل تهران
موجب نمی شود یک بازنگری در مورد ذهنیات خود بکنیم؟



البته این آمار نشان نمی دهد مستقیما نقش ارتباطهای قبل از ازدواج در طلاق چقدر است ولی نشان می دهد که مسائل علمی ، تحقیقی و جامعه شناختی دقیق تر از اینست که ما با نگاه به دور و بر خود، آنرا در کل جهان ضرب کنیم و نتیجه بگیریم. و بعد بر اساس آن نتیجه گیری خطا به دیگران بگوئیم اگر با هم دوست نشوید ، طلاق می گیرید، و در اروپا چون با هم دوست هستند و ...، طلاق کمتر هست.
پس در خیلی زمینه ها تحقیقی صورت نگرفته است و درمواردی هم که تحقیقی وجود دارد ، چنین نتیجه گیری را که « عدم دوستی دختر و پسر موجب طلاق می شود» را رد می کند

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط linda

سلام عليكم
ببينيد آقاي مدیر همدردی من نمي خوام بعضي از ناگفتني ها رو بگم . اين آمار رو من خودم ننوشتم كه به من ايراد بگيرين اينارو دكتر هاي محترم ايران زمين نوشتند و ثابت كردند.
اگه شما يه كم مطالعه اي در اين مورد داشته باشين يا فقط يه كمي وقت عزيزو با ارزشتون رو صرف تحقيقات و مقاله ها و پژوهش ها بكنين اونوقت متوجه ميشين .من كه اينا رو از خودم نميگم وا چه حرفا!خوبه منابع هم خدمتتون معرفي كردم .
و در ضمن داخل پرانتز بگم كه : هيچ موقع شما نمي ياين بعضي از مسائل رو تاييد كنين چون موقعيت سايتتون به خطر مي افته و شما بيكار مي مونين!

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

سلام linda
اولا باید ازتون به خاطر اینکه زمینه بحث و تبادل نظر را فراهم کردید تشکر کنم. و واقعا پست 16 شما برایم تحسین برانگیز بود و نشان از احساس مسئولیت و پیگیری سریع در ارائه نظراتتون داشت. چرا که در عرض یکساعت شما منابع دقیقی را که بر اساس آنها نتیجه گیری کرده بودید، ارائه دادید.
در ضمن من پست 18 را که در جواب شما نوشتم دوباره خواندم، به نظر خودم هم لحنش قشنگ نیومد. اینطوری به نظر میرسه که به جای یک بحث منطقی، من در صدد برخورد با شما بودم. به قول ستاره دستام بالا. اعتراف می کنم که بعد نوشتم. جالبه بدونی رفتم جملات نامطلوب آنرا اصلاح کنم. دیدم جمله های بد به کار نرفته ولی کلیت یادداشت دلچسب و رضایت بخش به نظر نمی رسه. اما به هر حال اگر پست 18 تند هست امیدوارم به بزرگی خودتون ببخشید. اما در مورد وقت گذاشتن روی تحقیقات ، پژوهش ها ومطالعات ، به نظرم حق با شما باشد. اگرچه من به طور محدود این کار را میکنم ولی نیاز هست که بیشتر روی این حیطه هم سرمایه گذاری کنم و توصیه های شما را به فال نیک می گیرم.
امیدوارم ما اعضاء سایت بتوانیم در تعامل با هم و به طور مشترک از زوایای مختلف مسائل خود و جامعه را ارزیابی کنیم و آگاهی های خود را در مسیر رشد یکدیگر به جریان بیندازیم

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط linda

عليك سلام
جناب مدير خواهش ميكنم بزرگي از شماست و بخشش از بزرگاست.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

سلام زیبا.ده
واقعا پست پرمحتوا و قشنگی را اینجا آوردی. عالی بود...
باز هم منتظر تراوشات غنی فکریتون هستیم....

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط زیبا.

سلام آقای مدیرهمدردی ؛
چه عجب شد بالاخره شما یه جا در مورد نوشته های من نظر دادین تا الان فکر می کردم هر جا هر چی نوشتم حتی مشکلم و فکر کردم حتماً خیلی با نوشته های بقیه فرق می کنه و مهم نیست که شما نظری نمی دید ایندفعه آفتاب از کدوم طرف دراومده ببخشیدا آخه زودتر از اینها منتظر شما بودم .

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

سلام زیبا.ده
شرمندم..... بهترین کار در مورد حرف حق تسلیم شدنه..... کوتاهی مرا ببخش اگر چه سهوی بوده....، خواهش می کنم معذرت مرا بپذیرید....

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط زیبا.

سلام آقای مدیرهمدردی ؛
حساب چوب کاریمون کردی ، دشمنت شرمنده باشه ، خواهش می کنم خدا ببخشه ...

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط گلنوش67

بچه ها اين پست فرشته رو ديدين خواستم به عنوان اسپم گزارش كنم ولي ترسيدم با دم شير بازي كنم:311::311::311:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

---

:311::311:
:311::311::311::311:

خوب شکار می کنی گلنوش جان

داشتم اون سایت رو چک می کردم که اگر شکلهای نامناسب داره کلاً تاپیک حذف شود . که البته فرصت نکردم همه را بررس کنم . در این بین یکی از لینکهایش را داشتم امتحان می کردم که واقعاً نیاز به آپلود نداره بجای پیش نمایش ارسال را زده ام :311:

گزارش می کردی نازنین ، باید گزارش می کردی گلم ، فرقی بین ما و شما نیست . دم شیر هم در کار نیست عزیز دل

---

در تاپیک خواب دوستی از دست رفته

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

پاورقی:
1 - بنده ابتدا به اشتباه برداشت کرده بودم که مشکلات پیش آمده مذکور در حوزه ارتباطات عاطفی دختر و پسر و از طریق تالار همدردی بوده است و آنرا نقض قوانین همدردی دانسته بودم که بدینوسیله ضمن پوزش از این دو بزرگوار مراتب عذرخواهی خود را اعلام می کنم. همچنین از تذکر به جای gole maryam نیز تشکر می کنم. و بابت گوشزد این مسئله مورد تشویق تالار همدردی قرار گرفتند.

2 -از hamishetanha هم می خواهیم به جای استفاده از جملات ادبی و رمانتیک که مبهم هست. اگر تقاضای کمک دارند به زبان بسیار ساده و خلاصه و بدون ذکر نام کسی مشکل صریح بیان کنند.

---

به خاطر سوئ تفاهمی که بوجود اومد و منجر به باند شدن hamishe tanha, shabe barouni عزیز شده بود عذرخواهی کردند.

نقد آزر میدخت به تاپیکی از آنی عزیز

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط آزرمیدخت

[align=justify]اوه اوه! چه تاپیک مخربی! با یک عنوان جذب کننده، اون هم در تالار همدردی.

اکثر این نشونه هایی که اینجا عنوان شدن می تونن ناشی از دلایل بسیاری باشن، و بدترین اتفاق اینه که به خیانت! نسبت داده بشن. مثلا کم حرف شدن، بیشتر کار کردن، کمتر ابراز علاقه کردن، طفره رفتن از پاسخ به سوالات و عصبانی شدن، استفاده بیشتر از موبایل، و ...

البته اگه کسی این نشونه ها رو در همسرش می بینه، خوبه دقت کنه که ممکنه چیزی داره همسرش رو آزار می ده، اما به نظر نمی رسه این تاپیک همچین اثری داشته باشه.

از اونجائیکه کم نیستند کسانیکه با چنین تعمیم های بی اساسی روزگار رو بر خودشون و همسرشون تلخ می کنن، پیشنهاد می کنم که یا این تاپیک حذف بشه و یا پاراگراف به پاراگراف نقد بشه. و فکر می کنم آنی یکی از دوستانی باشه که خیلی خوب از عهده این نقد بربیاد.:72:[/align]

---

و پاسخ شایسته و با پذیرش بالا و منطقی و دلنشین آنی به آزر میدخت :

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ani

آزرمیدخت عزیزم

چه خوب که این تاپیک خاک خورده را بیرون کشیدی تا با نگاهی مجدد احساس نیاز به نقد و بررسی بعضی از تاپیک های تاریخ گذشته را داشته باشیم .

مرسی عزیزم از دقت نظرت و مرسی از متن خوبی که هدیه ی این مطلب توام با خطای شناختی بسیار کردی . :46::43::72:

---

:104::104::104:
:104::104::104::104:
:104::104::104:

.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

دوستان عزیز ضمن اینکه خوشیم به خوشی شما :310:

تقاضا دارم که رعایت کلام را داشته باشید ، عفت کلام از ضروریات همدردی هست ، همچنین حرفهای خارج از حریم ممنوع :305:.

و در نظر داشته باشید که محدودیت بیش از دو پست غیر مشاوره ای و تخصصی را رعایت کنید ، در روز بیش از دوپست غیر تخصصی و مشاوره ای مشمول حذف هست .


با تشکر از توجه شما :72::72:


.

---

اینم نمونه ای از سعه صدر و پذیرش بالا و تعامل سازنده از اقای علی ایرانی گرامی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط علی ایرانی

سلام

بنده عذرخواهی می کنم از دوستان، اگر حرفی خارج از حوصله و قوانین جمع زدم. تازه وارد هستم و ناآگاه از قوانین.....

اما بهتر بود پستم پاک نمیشد تا خودم ویرایشش کنم.

بازم معذرت

---

.

.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی

حداقل به اندازه زمانی که من خرج نوشتن مطلب می کنم، شما خرج خواندن یا فکر کردن به آن بکنید. و بعد هم عملیاتی کنید.

---

با سلام و احترام
«کاش بمیرم» گرامی، به خاطر استفاده از ادبیات نامناسب در قسمتی که نقل قول کرده ام از شما معذرت می خواهم و امیدوارم مرا ببخشید.:shy:

اینگونه ادبیات ها به خاطر طعنه آمیز بودن، طلبکارانه بودن، و عدم عنصر صمیمیت در آنها آسیب رسان هست حتی اگر صاحب آن ادبیات با نیت خیر از آن استفاده کرده باشد.
ادبیات مذکور نشان می دهد هنگام استفاده از آن مشاور احساس مراجع را درک نکرده است.
خواهش می کنم به جای جمله بالا ، جمله زیر را از من بپذیرید.

نقل قول:

---

من سعی کره ام به دقت وقت بگذارم و جوابی عملیاتی و دقیق به شما بدهم، از شما تقاضا دارم علیرغم فشار احساسی که دارید و نگران هستید با صبوری به دقت مطالبم را مطالعه کرده و روی آنها فکر کنید ، انشاء الله که بتوانید آنها را به کار بگیرد و موفق شوید.

---

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط kamrava

جا داره در این آخر مجددا از همه دوستان که نظر لطف داشتن تشکر ویژه داشته باشم! و اگه یه وقت تو تایپیکی اظهار نظر تند کردم و باعث ناراحتی کسی شدم همینجا عذر خواهی میکنم بخصوص از minoush که فکر میکنم یکمی ازم ناراحته!با آرزوی موفقیت و سربلندی برای ایران و ایرانی!

http://www.postsmile.net/img/20/2082.gifhttp://www.postsmile.net/img/20/2081.gifhttp://www.postsmile.net/img/20/2082.gifhttp://www.postsmile.net/img/20/2081.gif

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط meinoush

آقای کامروا می بخشید این پستتونو ندیده بودم. دیر دارم جواب می دم. نه شما اصلا تند برخورد نکردین. در واقع من باید معذرت بخوام من تند نوشته بودم. چیزی که ناراحتم کرده بود این بود که اصلا درست درک نکرده بودین مشکلاتمو و راحت قضاوت کردین. ولی این اصلا دلیل خوبی برای تند نوشتن من نبود. باید بگم که با این پستتون به من اجازه ی عذر خواهی رو دادید . امیدوارم از من زیاد ناراحت نشده باشید. ممنون که این فرصتو بهم دادین که ازتون عذرخواهی کنم.

---

.

تاپیک زیر نمونه ای از تعامل سازنده و قدر شناسی هست :



سخنی با مدیر و هم تالاران

این یعنی از یک موقعیت به ظاهر تلخ بین مدیری و عضوی ، یک فرصت خوشایند ساختن . این است که همدردی می شود محل تمرین و آموختن .

جناب خاله قزی از شما سپاسگذارم

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط khaleghezey

یه گل زیبا تقدیم به بانو فرشته مهربان

امروز یکم دلخور شدین.مدیریت واقعا سخته خواستم اینجوری ازتون سپاسگزاری کنم:72:
سختی که میکشین رو کامل درک میکنم.سپاس از وقتی که برای همه دوستان میزارین و دلسوزی که دارین.
بخدا حیفم اومد روز جمعه دلخوری بمونه از بچه های همدردی همشون شما رو دوس دارن:72:

قبلش بگما چون عضویت نداشتم نتونستم توی خصوصی بزنم منفی ندینا :311:

راستی تا یادم نرفته قابل شما رو نداره میشه پونزده هزار تومان :311:




http://dl.phdwall.com/up/wp-news/91/...paper-0717.jpg



خواهشا بعد رویت طبق قوانین تالار پست رو حذف کنین.

خواستم یادآوری کنم که خیلی عزیز هستین برای دوستان:72:

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

با تشکر از شما به خاطر قدردانی و دسته گل زیبایتان ...... صورت حساب را هم بنویست روی یخ و قرارش بدهید در هوای بهاری تا شاید وصول شود :311:

راستش نمی دونم اسمش سرد و گرم چشیدگی هست یا کلاً بالا بودن آستانه تحمل که از اینجور برخوردها ناراحت نمی شوم . البته تا جایی که از روند کار و عملکرد مطمئن هستم که درست هست ، جایی که مردد هستم که من درست عمل کرده ام یا خیر و یا ببینم واقعاً اشتباه از من بوده و قضاوت به عمل آمده را در لایه های درونی درست ببینم ، ناراحت میشم اونم نه از برخورد طرف مقابل بلکه از خودم ناراحت میشوم . لذا بنابه تجربه هست که همیشه به دوستان در راهنماییها می گویم که مهم این است که ما دقت کنیم درست عمل کنیم حتی اگر کسانی که با ما زندگی می کنند یا با ما در تعامل قرار می گیرند رفتارشان در مقابل ما درست نباشد چون به تجربه دریافته ام که وقتی من حواسم به رفتار خودم هست و دقت دارم که درست باشد و از این جهت مراقب باشم اگر بدترین برخوردها را هم ببینم اذیت نمی شوم یا آزردگی کوتاه مدت است و عمیق نیست ، چون اون آرامش وجدان بسیار به آدم کمک می کند که احساساتش جریحه دار نشود و درگیر نشود و ... این آموخته به تجربه و نظر ، در تالار خیلی به دردم خورده و اثرش را کاملاً شاهد هستم .

لذا نه از برخورد جناب توجیه و نه از پست شما شخصاً ناراحت نشده و نیستم بلکه فقط سعی کرده ام بر مبنای قوانین تالار وظیفه ای که برای حفظ نظم این محیط را بر خود فرض دانسته ام به درستی اعمال کنم تا محیط برای بهره برداری کسانی که واقعاً درگیر مشکلات هستند و کمک می خواهند به خوبی فراهم باشد

سخت گیریها را بر من ببخشایید که چاره ای نیست برای حفظ تالار در جهت تخصصی اش و ترکش ناسزاها و توپ و تشرها و ناراضایتی ها را به خاطر سخت گیری در مدیریت را هم به نفع مراجعین کمک خواه ، به جان خریده ام ، باشد که قدمی در مسیر شکر گذاری نعمت های حضرت حق برداشته باشم .

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط toojih

سلام، ممنون از جناب خاله قزی عزیز که به جای من از خانم فرشته مهربان دلجویی کرد:72:

فرشته مهربان عزیز، من البته احترام خاصی برای شما قائلم و حتما توی رفتارهام هم سعی کردم نشون بدم. میدونم مدیریت حتی چهار نفر هم چقدر سخته چه برسه اینجا که کلی عضو داره و هر کسی یک سازی میزنه.

میدونین آدم حس کسایی که مثلا کتاب مینویسن و بعد سانسور میشه عصبانی میشن رو درک میکنه! (ما همچین آدمایی هستیم. آخر اعتماد بنفس!) من کلی فسفر سوزونده بودم یک متن مشاوره ای فوق العاده خلق کرده بودم!!!! :58: و پیش خودم خدا خدا میکردم که فرشته بره اونو بخونه و با خودم میگفتم حتما اونقدر تحت تاثیر قرار میگیره و خوشحال میشه که در حالیکه داره منو پیش خودش هی تحسین میکنه میره زیر همه نوشته هام رو رنگی میکنه:311: و بعد می یام میبینم بله فرشته خانم تشریف بردن و خوندنش و ازش فقط تیتراژ پایانیش مونده!

بهرحال ممنون که تحمل کردی:72:

---

.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط toojih

من کلی فسفر سوزونده بودم یک متن مشاوره ای فوق العاده خلق کرده بودم!!!! http://www.hamdardi.net/images/smilies/58.gif و پیش خودم خدا خدا میکردم که فرشته بره اونو بخونه و با خودم میگفتم حتما اونقدر تحت تاثیر قرار میگیره و خوشحال میشه که در حالیکه داره منو پیش خودش هی تحسین میکنه میره زیر همه نوشته هام رو رنگی میکنهhttp://www.hamdardi.net/images/smilies/311.gif و بعد می یام میبینم بله فرشته خانم تشریف بردن و خوندنش و ازش فقط تیتراژ پایانیش مونده!

---

http://www.hamdardi.net/images/smilies/54.gif


خداوکیلی تحت تأثیر قرار گرفتم http://www.hamdardi.net/images/smilies/104.gif. هم مایه شوخ طبعی داره و هم حرف دل را زده ای http://www.hamdardi.net/images/smilies/104.gif

وقتی اینجوری میشه حرف زد چرا ...... ؟

بگذریم . باور کنید حذف یا ویرایش پستها اصلاً برای من کار آسونی نیست از این بابت برای من کار مدیریت بیشترین سختی اش نسبت به وقت و انرژی گذاشتن ، همین مواقع است که مجبورم پا روی عواطفم بگذارم و چون بنا به ویژگیهای شخصیتی بنده هم جزء آدمهای با عواطف زیاد هستم و لذا کارهای مدیریتی و کارهای که جدیت می طلبد سختی خاص خودش را برایم دارد و هرجا بدانم خیلی ضروری نیست و مهم نیست و دیگرانی هستند که قبول زحمت کنند وارد این نوع کارها نمی شوم و راحت ترم . لذا باور کنید وقتی پستی را شایسته قدردانی و تشکر می بینم کلی ذوق می کنم و حتی در تاپیکی مخصوص مدیران از مدیر هم دعوت می کنم که از آن پست تقدیر به عمل بیاورد حتی اگر ارسال کننده کسی باشد که سایه مرا با تیر بزند http://www.hamdardi.net/images/smilies/311.gif

در هر صورت هم خوشحالم از اینکه اینگونه تعامل در تالار بین مدیران و اعضاء به خوبی طی می شود هم اینکه فرصت را غنیمت می دانم و می گویم این هم نمونه ای از فرصت سازی از یک وضعیت ناخوشایند که جناب خاله قزی استارتش را زد و جناب توجیه هم که دیگه به نهایت رسوندش . یعنی می شود از موقعیت های تلخ فرصتهای خوشایند ساخت ...... مگر نه ؟

---

با سلام و احترام
ضمن تشکر از چنین اعضایی که با کمک و همراهی و همبستگی شرایط اداره تالار را تسهیل می کنند به جهت تشویق عزیزان و اینکه مسیرهایی که به سازندگی ختم می شود تقویت شود به khaleghezey و toojih هر کدام از طرف همدردی 10 روزشارژ هدیه می گردد.

دوستان احتمالاً شاهد پیامهایی بین بنده به عنوان یکی از مدیران با جناب بهزاد10 بوده اند که ایشان در تاپیکی انعکاس دادند . آنچه مهم است رفتار حاکی از صداقت و پذیرش منطقی جناب بهزاد است بعد از تبادل پیامها و ...... اگر چه ایشان معترض بودند و عصبانی و ..... اما به مرور با حفظ خونسردی و کنترل خشم، و با صداقت ضمن حفظ انتقادات قبلی ، اما در رابطه با سهم خودشان در ارتباطات تاپیک زیر را باز کردند .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بهزاد10

کاربر عزیز فرشته مهربان ...
تمایل دارم که بجای اعتراض به قوانین تالار و بجای اعتراض به تذکرات شما ، موضوع رو روی خودم متمرکز کنم و به بحث طلاق خودم گره بزنم . اینجوری برای من بهتر خواهد بود . اگر بعدش خواستید ، خودتون برید قوانین تون رو تغییر بدین! برای من متمرکز بودن روی مسائل خودم در اولویت هستش . . .

طبق گفتگوی خودمون و به توصیه کاربر عزیز فرشته مهربان این تاپیک رو ایجاد کردم . خوشحال میشم هم شما و هم دوستان دیگه مشارکت کنن . لطفاً با مطالعه سئوال زیر وارد بحث بشید

من با افراد بسیار زیادی مشکل ارتباطی دارم :

چرا کار من به مجادله با برخی افراد می رسد ؟

---

واکنش خوب و مثال زدنی مائده در برابر حذف پست و تذکر :

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرشته مهربان

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط maedeh120

باسلام و احترام
من عذر خواهی میکنم و دیگر همانند این پست نوشته ای نمیگذارم
ممنون

---

با سلام و احترام

خوشحالم که اصول مشاوره و قوانین را رعایت می کنید و حضور مفیدتان را در تالار رقم می زنید :104::72:.

برای ما همگرایی و پای بندی به قوانین از این جهت بسیار اهمیت دارد که محیطی مطمئن و با حداقل آسیب رسانی به اعضاء فراهم شود که همین پای بندی به قوانین ما را از اشتباهاتی که دین و حق الناسی به گردنمان می آورد مصون می دارد و در نتیجه به نفع ما می شود

موفق باشی :323:

---

سلام دوستان عزیز. امیدوارم حال همگی خوب و ایام به کام باشه.

من در پستی در تاپیک در حاشیه (صندلی داغ) از آقای محمد رضا 164 انتقاد کردم. الان عذاب وجدان دارم. :47: بهتر میبود فقط با خودشون در میون میگذاشتم، ولی خب چون روی صحبتم با همه بود به ذهنم نرسید. :203: نبایستی در جمع عنوان میکردم و از این بابت متاسفم. به هر حال من علنی انتقاد کردم و درستش اینه که علنی هم از ایشون عذر خواهی کنم.

آقای محمد رضا 164 واقعا متاسفم و از شما معذرت میخوام. من از شما ناراحت نبودم و قصد ناراحت کردنتون رو نداشتم. امیدوارم بزرگواری بفرمایید، منت بگذارید و لایق بخشش بدونید. :72:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عشق آفرین

سلام دوستان عزیز. امیدوارم حال همگی خوب و ایام به کام باشه.

من در پستی در تاپیک در حاشیه (صندلی داغ) از آقای محمد رضا 164 انتقاد کردم. الان عذاب وجدان دارم. :47: بهتر میبود فقط با خودشون در میون میگذاشتم، ولی خب چون روی صحبتم با همه بود به ذهنم نرسید. :203: نبایستی در جمع عنوان میکردم و از این بابت متاسفم. به هر حال من علنی انتقاد کردم و درستش اینه که علنی هم از ایشون عذر خواهی کنم.

آقای محمد رضا 164 واقعا متاسفم و از شما معذرت میخوام. من از شما ناراحت نبودم و قصد ناراحت کردنتون رو نداشتم. امیدوارم بزرگواری بفرمایید، منت بگذارید و لایق بخشش بدونید. :72:

---

با سلام خدمت همه دوستان.


میخوام در برابر طبع بلند خانوم عشق افرین کلاه از سر بردارم و خدارو به خاطر افریدن چنین انسان های خوش طینتی، شکر گذار باشم.

خانوم عشق افرین من هرگز به خودم چنین اجازه ای نمیدم از امثال شما نارحت بشم، ناراحتی من از نا ملایمتی خودم بوده.

همیشه سعی کردم پذیرنده انتقاد باشم. ولی اگر طوری رفتار کردم که نقد رو نپذیرفتم، باید برم روی خودم بیشتر کار کنم.

نمیدونم چی باید بگم، از این حرکت شجاعانه تون واقعا شوکه شدم. امیدوارم مرا مورد عفو خود قرار دهید. بنده جز بدهکاری بابت چیزهایی که از شما یادگرفتم، در ذهنم چیزی نیست. شما لایق بهترین سپاس ها هستین.



پ.ن: از مدیران می خوام پست خانوم عشق افرین رو حذف کنند. البته اگر قرار است اینده گان افتخار اشنایی با بانوی باشخصیت و خوش قلبی که شجاعانه رفتار کرد رو نداشته باشند، بهتره این پست خانوم عشق افرین به عنوان سنبل مهربانی و شجاعت ازش یاد بشه.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط میشل

سلام :72:

نقل قول:

استاد نازنینی داشتیم در دوران دانشجویی. تلاش
می‌کرد حرف‌های درشت اجتماعی را به گونه‌ای با شوخی و خنده بیان کند که آدم لذت ببرد.

روز اول کلاس، آمد روی صندلی نشست و بی‌مقدمه و بدون حال‌و‌احوال‌پرسی رو به یکی از پسرهای کلاس کرد و گفت:
"اگه امروز که از خونه اومدی بیرون، اولین نفر تو خیابون بهت می‌گفت زیپت بازه، چی کار می‌کردی؟"
پسره گفت: "زود چک‌اش می‌کردم."
استاد گفت:
"اگر نفر دوم هم می‌گفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "با شک، دوباره زیپم رو چک می‌کردم."
استاد پرسید: "اگر تا نفر دهمی که می‌دیدی، می‌گفت زیپت بازه، چطور؟"
پسره گفت: "شاید دیگه محل نمی‌ذاشتم."
استاد ادامه داد‌: "فرض کن از یه جا به بعد، دیگه هرکی از جلوت رد می‌شد، یه نگاه به زیپت می‌انداخت و می‌خندید. اون موقع چی‌کار می‌کردی؟"
پسره هاج و واج گفت‌:
"شاید لباسم رو می‌انداختم روی شلوارم."
استاد با پرسش بعدی، تیر خلاص رو زد :
"حالا اگر شب، عروسی دعوت باشی، حاضری بری؟"
پسره گفت: "نه! ترجیح می‌دم جایی نرم تا بفهمم چه مرگمه."


استاد یهو برگشت با حالتی خنده‌دار گفت:
"دِ لامصبا! انسان این‌جوریه که اگر هی بهش بگن داری گند می‌زنی، حالا هرچی باشه، باورش می‌شه داره گند می‌زنه.
امروز صبح سوار تاکسی شدم، راننده از کنار هر زن راننده ای رد می‌شد، کلی بوق و چراغ می‌زد. آخر سر هم با صدای بلند داد می‌زد که: "بتمرگ تو خونه‌ات با این دست فرمونت."
خب این زن بدبخت روزی ده بار این رو از این و اون بشنوه، دست‌فرمونش خوب هم که باشه، اعتماد به نفسش به فنا می‌ره!
پس‌فردا می‌خواین ازدواج کنین، دوست دارین شریک زندگی‌تون یه دختر بی‌اعتماد‌به‌نفس باشه یا یکی که اعتمادبه‌نفسش به شما انرژی بده؟"

بعد برگشت رو به همه کلاس و گفت:
"حواس‌تون باشه! اگر امنیت هر آدمی رو از میون ببرین، نه تنها خدا طعم شیرین زندگی رو بهتون حروم می‌کنه، جهانی رو که توش قراره زندگی کنین رو هم خراب می‌کنید."

دو سال بود دانشجو بودیم، هیچ‌وقت نشده‌ بود این‌جوری به قضیه نگاه کنیم.
یادم میاد بهترین تعاملات دانشجویی زندگی‌مون، بعد از کلاس اون استاد شروع شد؛ تعاملاتی با بیش‌ترین تلاش برای ساختن و نگهداری امنیت آدمای دور و برمون.

������جهانی که برای زنان جای بهتری باشد، آن جهان برای مردان نیز جای بهتری خواهد بود.������


اصلاح جامعه از من و تو آغاز می‌شود.

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط m.reza91

• :104: :104:

سلام

متن منطقی و برحقی بود و در مقابل هر حقی باید پذیرا بود و هستم. چشم.

درست میگی میشل؛همش حرف از درک دیگران میزنم و خودم تو این تاپیک بدون اینکه قصدشو داشته باشم دیگرانو درک نکردم که این اون درک نکردنه رو توجیه نمیکنه.
ممنون.

---

:104::104: