-
خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
سلام به همه دوستان
من ازدواج کردم ۱۰ سالی هست عاشقانه ازدواج کردیم ....در طول این مدت مشکلات زیادی داشتیم ....من خیلی جاها سخت گرفتم و غرغر کردم ولی زنگیم رو دوست داشتم.....تا اینکه متوجه شدم شوهرم با یکی در ارتباطه.....اول انکار کرد ولی بعد دیگه نه..هنوز هم میگه چیز خاصی در بین نیست ولی هنوزهم اون خانم سایه اش روی زندگیمه....شوهرم هم دیگه بهانه گیر شدهو تمام بدیهای من رو لیست میکنه و همش ازم ایراد میکیره و میگه از زندگی اش راضی نیست...من خیلی دوستش دارم و اگه ازش جدا شم میمیرم:302:
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان كم كم و با دقت برامون بنويس چي شده.. چي ها كردي.. براي نشون دادن عشق به زندگي تون چي كردي همسرتون چطوره ؟ چه ايرادهايي رو ليست ميكنه..بميرم چيه خانوم!.. باش ما يه عالم كار داريم باهات..بنويس بهت گوش ميديم باهات حرف ميزنيم..
برا مردن هميشه وقت هست بيا ببينيم چطور بايد زندگي كرد!
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان
ناراحتی تو طبیعیه،اما این ناراحتی رو زمینه قرار بده برای بهتر کردن اوضاع.تو میتونی از خودت همون زن ناز 10 سال پیش رو بسازی.:72:
باید اگر زنی میخواد به حریم زندگی تو وارد بشه خیلی قوی تر باشی با فنون زنانه خودت و جبران اون اشتباهاتی که خودت داشتی و با گذشت با این مساله مقابله کنی....
نباید سردرگم باشی.محکم باش.این طوری هم میتونی خوب فکر کنی هم خوب خلاقیت به خرج بدی.:310:
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان
ناراحتی تو طبیعیه،اما این ناراحتی رو زمینه قرار بده برای بهتر کردن اوضاع.تو میتونی از خودت همون زن ناز 10 سال پیش رو بسازی.:72:
باید اگر زنی میخواد به حریم زندگی تو وارد بشه خیلی قوی تر باشی با فنون زنانه خودت و جبران اون اشتباهاتی که خودت داشتی و با گذشت با این مساله مقابله کنی....
نباید سردرگم باشی.محکم باش.این طوری هم میتونی خوب فکر کنی هم خوب خلاقیت به خرج بدی.:310:
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عسل من
سلام به همه دوستان
من ازدواج کردم ۱۰ سالی هست عاشقانه ازدواج کردیم ....در طول این مدت مشکلات زیادی داشتیم ....من خیلی جاها سخت گرفتم و غرغر کردم ولی زنگیم رو دوست داشتم.....تا اینکه متوجه شدم شوهرم با یکی در ارتباطه.....اول انکار کرد ولی بعد دیگه نه..هنوز هم میگه چیز خاصی در بین نیست ولی هنوزهم اون خانم سایه اش روی زندگیمه....شوهرم هم دیگه بهانه گیر شدهو تمام بدیهای من رو لیست میکنه و همش ازم ایراد میکیره و میگه از زندگی اش راضی نیست...من خیلی دوستش دارم و اگه ازش جدا شم میمیرم:302:
سلام بر ( عسل من )
نكته اول اينكه : بهتون تبريك ميگم كه 10 سال تونستيد عاشقانه كنار شوهرتان زندگي كنيد و معلومه كه تجربه عاشقانه زندگي كردن رو هم داريد ... اين براي شما بسيار عاليست ، و مهمترين قدم هم در زندگي همين داشتن تجربه است ...
نكته دوم : خود فرموديد كه در زندگي مشكلات زيادي داشتيم ... پس مشخصه كه تجربه گذر از مشكلات رو هم داريد و اين هم يه قدم بزرگه ... ( البته هرگز زندگي بدون مشكل نخواهد بود ، اما مهم اينه كه راه گذر از آنها را بلد باشيم ... كه شما خدا رو شكر بلديد :43: )
نكته سوم : خودتون اقرار كرديد كه زياد در زندگي غر ميزنيد كه البته اين يه اشتباه است ...
من فقط يه مثال ميزنم و يه سوال و منتظر جواب شما :
ببينيد مرد در مثال مانند يه كش ميماند ... اگر توانستيد زندگي را مامن و محل امني براي او قرار داديد كه شاد باشد و آرامش داشته باشه ، مانند كش ميماند كه از يه طرف اونو محكم بگيري و از طرفي بكشي ، به محض رها كردن آن فورا بدون فكر و ... بر ميگردد سر جاي اول خود ،
اگه زندگي پر از غر و دعوا و .... باشه كم كم مرد اون حالت كش بودن خود رو از دست ميده و به محض تعطيل شدن كار ، علاقه اي به برگشت نداره ، و اين كم كم زمينه اي ميشه براي ارتباط ديگه اي ...
سوال : آيا شما واقعا تونستيد براي همسر خود زندگي آرام و امني ( از لحاظ روحي و جسمي و جنسي و ... ) ايجاد كنيد تا مانند كش وقتي از خانه براي كار و ... بيرون ميره ، به محض اتمام كار فقط به برگشت به محيط خانه فكر كنه ؟؟؟ ( اين نكته رو هم بدونيد كه مدير امور خانه ، زن است ) آيا توانسته ايد اين فضاي امن فكري و جسمي و جنسي و ... را براي او فراهم گردانيد و اگر از اول زندگي فراهم گردانيده بوديد آيا توانسته ايد آن را حفظ كنيد و بهتر كنيد ؟؟؟
:72::72::72:
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
ممنون از همه دوستان عزیز
راستش خیلی نمیخوام مسائل رو از اول تعریف کتم واقعیت اینه که من الان متوجه شدم کجاها اشتباه کردم ...کجاها کم گذاشتم...مهاجر بینشان عزیز مشکلم در حال حاضر اینه که نمیتونم خشم خودم رو در مورد این خانم وقتی حسش میکنم تو زندگی کنترل کنم و این مسئله باعث شده نتونم هیچکاری برای نجات زندگیم انجام بدم.......واقعا داغونم....فقط بهم بگیدچی کار کنم اگه شوهرم دیگه من رو نخواد؟؟؟؟؟؟؟؟
برام دعا کنید:323:
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عسل من
ممنون از همه دوستان عزیز
راستش خیلی نمیخوام مسائل رو از اول تعریف کتم واقعیت اینه که من الان متوجه شدم کجاها اشتباه کردم ...کجاها کم گذاشتم...مهاجر بینشان عزیز مشکلم در حال حاضر اینه که نمیتونم خشم خودم رو در مورد این خانم وقتی حسش میکنم تو زندگی کنترل کنم و این مسئله باعث شده نتونم هیچکاری برای نجات زندگیم انجام بدم.......واقعا داغونم....فقط بهم بگیدچی کار کنم اگه شوهرم دیگه من رو نخواد؟؟؟؟؟؟؟؟
برام دعا کنید:323:
خدا رو شكر كه خودتون حس كرديد كجاها اشتباه كرديد و كم گذاشتيد ، اما مطمئن باشيد شوهر شما ، شما را قطعا مي خواد و شكي به اين مطلب نكنيد و دودلي و ترديد به دل خودتون راه نديد ، اين شك مانع از انجام وظيفه شما ميشه و قطعا شوهر شما اين شك رو از چشمان شما خواهد خواند و خود موجب سرد شدن روابط ميشه ،
پس در اولين قدم اين شك را تبديل به يقين كنيد و يادتان باشد كه اگر شما را نميخواست شما را انتخاب نمي كرد ، اما شايد شما را با اين اخلاقيات جديدتون نمي خواد ، كه بايد عوضشون كنيد ..
نكته دوم اينكه : شما به جاي اينكه كاري كنيد تا محبت اون خانم را از دل اون بيرون كنيد ( كه مطمئن باشيد با اين اخلاقياتتون نميتونيد بلكه بيشترش ميكنيد ) سعي كنيد محبت خودتون رو در دل اون بيشتر كنيد ...
نكته سوم اينكه : لينكي ميذارم كه كمكتون ميكنه كه چه جوري از شرائط بحران در زندگي نجاتتون بده ...عمل به نكات اون خيلي كمكتون ميكنه ...
http://www.hamdardi.net/thread-17499.html
نكته سوم اينكه : يكي از مشكلات زن و شوهر ها اينه كه راههاي انتقاد كردن از هم رو نميدونن ، در مورد اين هم لينكي ميذارم كه تو اون من روش هاي انتقاد كردن رو گذاشتم ، مطالعه فرمائيد ...
http://www.hamdardi.net/thread-17355.html
نكته چهارم اينكه : شما ميتوانيد ، فقط اگر خودتان بخواهيد ، (اگر در كلاسهاي مهارتهاي زندگي شركت كنيد نيز خيلي مفيد خوهد بود )
توكلتون رو نيز به خدا بيشتر كنيد و در عين اينكه وظيفه خود را شناسائي و عمل مي كنيد ، از خدا كمك بگيريد و خيلي وقتها كه عصباني ميشيد با خدا معامله كنيد و خشم خود را كنترل كنيد ، هم ثواب اينكار هزاران برابر هست ، هم زندگي خودتون رو شيرين ميكنيد .
ما هم دعا ميكنيم كه انشاالله زودتر اين مساله زندگي شما حل بشه
انشاالله :72::72::72:
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان.
من مشكلم شبيه شما نيست.ولی از وقتی احساس کردم ممکنه مجبور باشم راه طلاق رو انتخاب کنم،یکی از کارهایی که دارم انجام میدم اینه:شروع کردم به شناخت موقعیت طلاق:325:.یک روز یکی از عنوان هایی که سرچ می کردم" داستان طلاق" بود.این سرچ فقط 1 نتیجه داشت:1 داستان توی همه وب پیج ها تکرار شده بود،برای مثال تو این ادرس اون داستان رو بخون:(اگرچه ممکنه قبلا هم شنیده باشی،اگر هم شنیده باشی تکرارش خوبه،به ادم انگیزه میده،خیلی زیاد)
http://www.ashpazonline.com/forum/forum-f19/topic-t8264.html
داستان 1 زنه که چه طور با خیانت همسرش مقابله کرده،زندگیش رو نجات داده.
راه حلی که این زن در پیش گرفته برای همه چواب نمیده،اما ازش الهام می گیریم که: همیشه راهی هست.......:72:
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل جان.
من مشكلم شبيه شما نيست.ولی از وقتی احساس کردم ممکنه مجبور باشم راه طلاق رو انتخاب کنم،یکی از کارهایی که دارم انجام میدم اینه:شروع کردم به شناخت موقعیت طلاق:325:.یک روز یکی از عنوان هایی که سرچ می کردم" داستان طلاق" بود.این سرچ فقط 1 نتیجه داشت:1 داستان توی همه وب پیج ها تکرار شده بود،برای مثال تو این ادرس اون داستان رو بخون(اگرچه ممکنه قبلا هم شنیده باشی،اگر هم شنیده باشی تکرارش خوبه،به ادم انگیزه میده،خیلی زیاد)
http://www.ashpazonline.com/forum/forum-f19/topic-t8264.html
داستان 1 زنه که چه طور با خیانت همسرش مقابله کرده،زندگیش رو نجات داده.
راه حلی که این زن در پیش گرفته برای همه چواب نمیده،اما ازش الهام می گیریم که: همیشه راهی هست.......:72:
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل خواهرم،
با توجه به اینکه تاکید می کنم بر پست شماره 2 خانم ملاحت، که باید ابعاد بیشتری رو روشن کنید. مطمئنا راههای زیادی هست. این مهم نیست که چه شده و چه اتفاقی افتاده، مهم اینه که شما می تونید از اشتباهات گذشته درسهای مناسبی بگیرید. اما به نظرم نوشته های شما تا حدی مبهم و نگرانه! شما باید در گام اول آرامش داشته باشید تا بتوانید بخوبی فکر کنید و تصمیم بگیرید.
چند نکته و سوال:
1. نوشتید " من هم دلم می خواد بمیرم" مگه چه کسی مرده؟ چرا بمیرید؟؟ آیا کسی دلش می خواد که بمیره؟
2. به نظر شما علت ارتباط شوهرتون چی بوده؟ آیا جذابیتهای خودتون رو می دونید؟
3. سایه اون خانوم چگونه روی زندگی شماست؟ آیا همسر شما هنوز با ایشون در ارتباطه؟ آیا شما ایشون رو می شناسید یا دیده اید؟
4. داستان اینکه نوشتید " اگر ازش جدا بشم می می رم" موضوع جدایی شما چیه؟ اگر شوهرتون شما رو نخواد دقیقا به چه معناست؟ چرا فکر می کنید بدون ایشون نمی تونید زندگی کنید؟
5. کجاها کم گذاشتید؟ کجاها اشتباه کردید؟ اون لیست رو که ملاحت می گه دقیقا چه نکاتی است؟
6. شما انتقادهای ایشون رو قبول دارید؟
بیشتر بنویسید...
تنها نیستید
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
مهاجر بینشان عزیز ممنونم از لینکهای مفیدتون خوندم و سعی میکنم عمل کنم......وای مهراوه عزیز نمیدونی چقدر گریه کردم....خوش به حال اون خانم که فرصت پیدا کرد تاکارقشنگی انجام بده و بالاخره دیده شه...من هم ۱۰ سال از عمرم رو روی این زندگی گذاشتم !امیدوارم دیده شم! ممنون از لینکت و امیدوارم بهترینها برات اتفاق بیفته...sci عزیز یکی از تاپیکها خودکشی بود ولی من دوست دارم بمیرم ولی نه با خودکشی چون گناهه......نمیخوام راجع بهش صحبت کنم چه فایده ای داره که ریشه یابی بشه من خودم اشکالات رو پیدا کردم ...اون هم اشکالاتی داشته ولی مهم اینه که راهش این نبوده .....ما بهترین سالهامون رو در کنار هم گذروندیم ...همدیگر رو دوست داشتیم.....کاش درصدد رفع مشکلات برمی اومد نه اینکه وارد یه زندگی اشتباه بشه....ببینید الان پای یکی دیگه هم وسطه کافیه یک هزارم ثانیه از ذهنش بگذره که شاید اون بهتر از این باشه !در این حالت هر کاری من کنم بی فایده است.....البته من میخوام تمام تلاشم رو بکنم چون هم همسرم هم زندگیم رو دوست دارم
باز هم از همه دوستان ممنونم
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
خواهرم، عسل
جواب سوالهام رو نگرفتم.
چرا دوست دارید بمیرید؟ فکر می کنید اینطوری قصه سرانجام خوبی خواهد داشت؟
فکر می کنم نمی خواهید دقیقا مشکل رو بررسی کنید و از مشکلتون فرار می کنید! چرا؟
با واقعیت مواجه بشید! همونطوری که هست! نه اونطور که تصور می کنید و دوست دارید باشه!
چرا باید فکر کنه که ایشون از شما بهتره؟ مگر اینکه واقعا به این موضوع اعتقاد داشته باشید! دارید؟
چه برنامه ای دارید برای اینکه دیده بشید؟ به نظر شما ده سال برای دیده شدن کافی نبوده؟ برنامه جدیدی دارید؟
در حال حاضر با هم زندگی می کنید یا متارکه کرده اید؟
به نظر شما، شما برای شوهرتون جذاب نیستید؟ و اون خانوم هست؟
سوالهای قبلی و کنونی رو جواب بدید، البته اگر دوست داشتید و فکر کردید می تونیم کمکتون کنیم!
من سردرگمی شدیدی در شما احساس می کنم. دقیقا نمی دونم به کمک نیاز دارید یا فقط دارید ما رو از یک موضوع مهم که در زندگیتون اتفاق افتاده اگاه می کنید!
وقتش رسیده! با خودتون رو راست، صادق و صریح باشید.
(ضمنا اینجا کسی شما رو نمی شناسه، راحت باشید)
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
Sciعزیزممنون از تلاشتون برای کمک به من.....واقعیت اینه که من خیلی دوست ندارم مطالب رو عنوان کنم وحالا از اول قصه بگم که چی بوده چی نبوده....راستش فقط درمورد قسمت رابطه همسرم با یک نفر دیکه میخواستم اینجا یه همدردی از دوستای عزیزم بگیرم اینجا سایت همدردیه دیگه!!!!!اون چند تا لینک خیلی خوب بود...وگرنه کم و بیش همه اینجا مشکلاتشون عین همه یکی زیاد یکی کم من باخوندن تاپیکهای مختلف خیلی چیزها دستگیرمشد......ولی بخاطر شرایط روحیم احتیاج بیشتری به همدردی دارم تا راهنمایی...باز هم ممنو ن از شما
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
عسل من
ما این جا هم برای همدردی هستیم هم برای همراهی
از امروز بیا هر روز صبح یک فکر تازه داشتی باشی که تا اخر روز بک مقدار تاثیرش رو روی همسرت ببینی.
یک کاغذ بزار جلوت.راه حل هات رو بنویس:1.میتونی مدام غصه بخوری و منتظر و نگران باشی که 1 نفر دیگه جات رو بگیره
2.میتونی وانمود کنی غصه نمیخوری و در عین حال که نگران هستی سعی کنی بفهمی شوهرت دوستت داره یانه و خودت هم کم و بیش یه تلاش هایی برای بهبود رابطت انجام بدی
3.میتونی واقعا غصه و...بگذاری کنار.قوی باشی.و درست مثل همون دختر که سعی داره شوهر شما رو تصاحب کنه،خودت هم با سیاست شوهرت رو جذب کنی نه با التماس و.......
4.یا.....
بشین فکر کن. 1 راه درست رو انتخاب کن.براش وقت بگذار وپیش مشاوره برو.
عسل من
ما این جا هم برای همدردی هستیم هم برای همراهی
از امروز بیا هر روز صبح یک فکر تازه داشتی باشی که تا اخر روز بک مقدار تاثیرش رو روی همسرت ببینی.
یک کاغذ بزار جلوت.راه حل هات رو بنویس:1.میتونی مدام غصه بخوری و منتظر و نگران باشی که 1 نفر دیگه جات رو بگیره
2.میتونی وانمود کنی غصه نمیخوری و در عین حال که نگران هستی سعی کنی بفهمی شوهرت دوستت داره یانه و خودت هم کم و بیش یه تلاش هایی برای بهبود رابطت انجام بدی
3.میتونی واقعا غصه و...بگذاری کنار.قوی باشی.و درست مثل همون دختر که سعی داره شوهر شما رو تصاحب کنه،خودت هم با سیاست شوهرت رو جذب کنی نه با التماس و.......
4.یا.....
بشین فکر کن. 1 راه درست رو انتخاب کن.براش وقت بگذار وپیش مشاوره برو.
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
مرسی mehraveh جان دوست خوبم
البته که من هم همدردی میخوام هم همراهی......ممنونم از همه شما عزیزان.....چشم ...من به همه توصیه هاتون عمل میکنم....شما هم من رو دعا کنید .....اولین نتیجه خوبی که بگیرم بهتون میگم و لطفا همدلی و همراهیتون رو از من نگیرید
با تشکر از همه شما
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عسل من
Sciعزیزممنون از تلاشتون برای کمک به من.....واقعیت اینه که من خیلی دوست ندارم مطالب رو عنوان کنم وحالا از اول قصه بگم که چی بوده چی نبوده....راستش فقط درمورد قسمت رابطه همسرم با یک نفر دیکه میخواستم اینجا یه همدردی از دوستای عزیزم بگیرم اینجا سایت همدردیه دیگه!!!!!اون چند تا لینک خیلی خوب بود...وگرنه کم و بیش همه اینجا مشکلاتشون عین همه یکی زیاد یکی کم من باخوندن تاپیکهای مختلف خیلی چیزها دستگیرمشد......ولی بخاطر شرایط روحیم احتیاج بیشتری به همدردی دارم تا راهنمایی...باز هم ممنو ن از شما
عسل جان اگه آقاي دانشمند ازت خواستن توضيح بدي علتش خداي نكرده تجسس نيست. علتش اينه كه بعضي مشكلات ما زنجير وار بهم متصل اند!
مثلا اگر خانمي از ابتدا بخواد هر روز به خاطر كم تحمل بودنش از مشكلات زندگي پيش همسرش شكايت كنه امكان اين كه همسرش ديگه حوصله شنيدنشو نداشته باشه بالا ميره..به هر حال مشكلت هر چه باشه .. ما بقدر يه كف دست دلمون دعا گوي تو ايم.. بتونيم از بيان راهكار دريغ نميكنيم
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
ملاحت ۱عزیز
حتما همینطوره که شما میگید...همه قصد کمک دارن ..میدونم...الان یه خرده وضعم بده.....یه خرده که چه عزض کنم.....نمیتونم خیلی توضیح بدم چون میدونم انقدر ذهنم آشفته است که مطلبم میشه از هر دری سخنی!ولی اگه خدا بخواد و از دعای شما دوستان به آرامش که رسیدم ...میگم براتون چه کارهایی کردم و چه کارهایی میخوام بکنم
ممنون ازشما:323:
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عسل من
ملاحت ۱عزیز
حتما همینطوره که شما میگید...همه قصد کمک دارن ..میدونم...الان یه خرده وضعم بده.....یه خرده که چه عزض کنم.....نمیتونم خیلی توضیح بدم چون میدونم انقدر ذهنم آشفته است که مطلبم میشه از هر دری سخنی!ولی اگه خدا بخواد و از دعای شما دوستان به آرامش که رسیدم ...میگم براتون چه کارهایی کردم و چه کارهایی میخوام بکنم
ممنون ازشما:323:
خوبه عزيزم.مي توني مثلا اينجوري دسته بندي كني( ببخشيد البته من از پيش ذهنيت دادن متنفرم )اما شايد چون مي فرمايي ذهنت مشغوله اين نوع دسته بندي ها موقتا كمكت كنه. مثلا دسته بندي برا مسائل اقتصادي
برا نياز هاي عاطفي
برا توجه به بچه ها و ...منتظريم عزيزم
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
خواهرم،
چقدر تنها، چقدر آزرده و غمگين؟
در بين كلام شما، احساس تنهايي رو مي شه درك كرد. احساس دل شكستگي و يك بغض پنهاني رو. اينقدر اين بغض رو نخور. بذار فرياد بشه. بذار از هر دري سخني باشه. حرفات رو از روي دلت بردار كمي سبك شي! سنگينيش از روي نوشته هات قابل دركه!
چيزي كه بين حرفات مي بينم دلبستگي شديد به شوهرته. دوستش داري. عاشقي عسل!!
هيچ قدرتي به قدرت عشق نمي رسه!
تاپيكت رو دنبال مي كنم چون شايد نديدم كسي صحبت از ارتباط همسرش با شخص ديگري كنه و اين چنين دوستش داشته باشه! چقدر ارزشمنده! بي شك شما خوشبختيد!
ما برات دعا مي كنيم ، اينجا خيلي ها برات دعا مي كنند...مطمئن باش عشقي كه تو داري بي جواب نخواهد ماند
-
RE: من هم دلم میخواد بمیرم
Sciعزیز
درست حدس زدید ....من همسرم رو و زندگیم رو خیلی دوست دارم.....فقط دعا کنید که اونهم من رو دوست داشته باشه وزندگیمون حفظ بشه...به امید خدا
:323:
ممنون از پیگیری.همدردی.همراهی و دلسوزی شما دوست عزیز
درمورد تنهاییم هم درست حدس زدید...تنها و دلشکستهوبغضی که هر ۵دقیقه میترکه....ولی من امیدم به خداست...
-
RE: خینت همسر. دلم میخواد بمیرم
دوست عزیزم سلام
من واقعا از ته دل برای همه ی ناراحتی هات متاسفم ...و متاسفانه کاری نمی تونم واست بکنم جز این یک پست که برایت می نویسم:
1-دوست عزیز بارها در این تالار گفته ام که : خیانت مشکل فرد خیانت کار است نه فردی که خیانت دیده...در واقع اگر ما اندکی عزت نفس داشته باشیم وقتی خیانت می بینیم دنبال ایراد و اشکال در خودمون نمی گردیم...شما اگر فرشته ی روی زمین هم باشید اون کسی که به اصول اخلاقی و انسانی خودش و به تعهدش پایبند نیست پایبند نمی ماند...و اگر شما بدترین آدم روی زمین هم باشید اگر شوهر شما انسان متعهد و با اخلاقی بود در صدد حل مشکلش با شما بر می آمد نه اینکه سراغ رابطه ای جدید برود.
2- عسل عزیزم ما گاهی تنوع طلبی طرفمان را به حساب کم کاری های خودمان می گذاریم...این اشتباه است...اگر دیگری خطا کرد تو قرار نیست تاوانش را بدهی...همه ی ما آدمها اشتباهاتی داریم...من...تو...شوهرت...اما آیا وقتی شوهرت برای تو کم می گذارد تو دنبال خیانت یا رابطه ی جدید می روی؟
نه...پس علت خیانت ایشون کم کاری های شما نیست...
3-دوست گلم خیانت خطایی هست که اگر بخشیده شد باز هم تکرار خواهد شد...شما به هیچ وجه نباید شوهرت رو ببخشی و تازه محبت بیشتر بکنی...فرد خطاکار رو باید تنبیه کرد نه تشویق! تو حق داری عصبانی باشی ...نبخشی...اعتمادت رو از دست بدی...اینا حق تو هست...شما باید کاری کنی شوهرت بیشترین تاوان رو بده واسه کار خطاش تا این خطا رو دیگه به آسونی دوباره و دوباره تکرار نکنه...
4-دوست عزیز اگر ترسیدی ...اگر از جدایی ترسیدی...اگر واسه اینکه جدا نشی هر حقارتی رو تحمل کردی آخرش کارت به جدایی می رسه اما با حقارت...شجاع باش تو زندگی...ترس از دست دادن آدمارو نداشته باش که آخر هر قصه ای تنهاییه...آدم ترسو جذابیتشو از دست می ده...و وقتی بفهمن از از دست دادنشون می ترسی هر بلایی که بتونن سرت می آرن!
5- 6 ملیارد مردم کره ی زمین که شوهر شمارو ندارن مردند؟ نه...پس شوهر شما هوا نیست که اگه نباشه خدای نکرده تو هم نباشی... ما همه بدون هم زنده خواهیم موند...دنیا صحنه ی همین دل بستن ها و دل کندن هاست...یک روز مرگ پدر ...یک روز مرگ مادر...مرگ همسر...طلاق...اما باز هم زنده می مونیم ...
6- رابطه ای که در اون علاقه یک طرفه باشه همه چیز آدم رو ازش می گیره...عزت نفسشو...غرورشو...اعتمادشو...س امتیشو...امیدشو...
دنیا پره از آدمهایی که مارو دوست دارن پس حیف نیست حروم بشه به پای کسایی که مارو دوست ندارند؟
7- من اصلا توصیه به طلاق و جدایی نمی کنم...اما بهت می گم مثل مرد باش ...شجاع باش و به عنوان یک زن جذاب! تصمیم بگیر با خودت که مجکم بیاستی و از جدایی نترسی و اتمام حجت کن با شوهرت که خیانت را توهین می دانی و توهین را به هیچ وجه تحمل نمی کنی...همانگونه که اگر تو خلانت کنی او هم 1 ثانیه هم تو را نگه نخواهد داشت...
8-خیلی از خانوم ها شرایط شما رو تجربه می کنن...شما اولین و آخرین نیستی...اما طوری رفتار کن که اگر زنی از بیرون تورو تماشا می کنه از زن بودن خودش احساس غرور کنه ! :72:
-
RE: خینت همسر. دلم میخواد بمیرم
مرسی مریم عزیز
ممنون که نظرت رو گفتی....ولی من نه ترسیدم نه اعتماد به نفسم رو از دست دادم...من غمگینم .....
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
من اینهارو از جمله ی اگه ازش جدا بشم می میرم! برداشت کردم عزیزم. امیدوارم همونطور که یک رابطه ی 10 ساله داشتین که خیلی ها هنرش رو ندارند و تا این حد زیرک یودین از پس این مشکل هم برمیآین...اما متاسفانه یک چیزی که باید واقع بین بود نسبت بهش که خیانت چیزی هست که در تاریخچه ی یک زندگی 30-40 ساله بلاخره اتفاق می افته اما عکس العمل ها بهش متفاوت می تونه باشه...مخصوصا اگر فرزندی دارید...بهتره به یک مشاور مراجعه کنید حتی برای یک جلسه
موفق باشید
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
خواهرم،
توي پست اولي كه زدي نكات بسيار مهمي رو مي شه از زندگي شما فهميد..
هر چند به دليل وضعيت روحي كه داري و تا حدودي درونگرا هستي، و اين احساس تنهايي كمي كمك كردن به شما رو سخت مي كنه... اما حتما آرامش داشته باشيد چرا كه بدون آرامش واقعا نمي شه فكر درستي كرد..
با توجه به اينكه پستي گذاشته بودي در تاپيك ديگري كه مشكلات شما را تا حدودي روشن مي كرد..
البته نيازي نيست خودتون رو سرزنش كنيد. كافيست به سادگي مسئوليت اون اشتباهات رو قبول كنيد و براي اصلاح اونها (نه جبران اونها) برنامه ريزي كنيد. در اين صورت موفق خواهيد بود!
نوشته بوديد همسرتون عنوان كرده چيز خاصي نيست.آيا واقعا باور كرديد كه چيز خاصي نبوده؟ خيلي از اين دل نگرانيهاي شما مربوط به باور شما نسبت به ايشون مي شه. آيا ايشون رو باور داريد؟ آنچه من فكر مي كنم اين است كه شما ايشون رو باور داريد اما سايه اون خانم موجب دغدغه فكري ايشون و شما شده. اين موضوع تا حدودي مشكل رو ساده مي كنه و جاي نگراني رو كم مي كنه! البته اگر حدسم درست باشه!
اين احساس دلبستگي شما، هرگز نبايد تبديل به وابستگي بشه دقت كنيد اين اتفاق براي هر زني، مي تونه يك خودكشي احساسي محسوب بشه! بنابراين اگر نباشه، هيچ اتفاقي نمي افته و شما غمگين خواهيد بود! كه البته طبيعي است..
در همه پستهايي كه گذاشتيد به نظر مي رسه كه ايشون شما رو ترك كرده اند و امكان داره برگردند و يا بر نگردند! اين درسته؟
به نظر شما چه مسئله اي موجب خواهد شد ايشون برگردند به سمت شما؟ آيا انگيزه هاي لازم را براي اين بازگشت مي بينيد. من فكر مي كنم فهرست برچسب هايي كه ايشون به شما زده اند ناشي از روح ازرده شما و ايشون هست و شايد تا حدود 60 درصد واقعي نباشه و اغراق باشه. يعني شما واقعا اينگونه نبوده ايد! نخواستيد باشيد اما ايشون مثل يك حرفهاي ايشون مثل يك زخم چركين باز شده و وقتي شكافتيد متوجه يه سرطان فراگير شده ايد كه كل زندگيتون رو گرفته! البته اين احساس شماست و واقعيت جريان اينگونه نيست. واقعيت اينه كه شايد اتفاقاتي موجب شده كه ايشون ازرده بشوند.. اما اگر عشق باشه! هرگز از بين نمي ره! ( اما چه بسا عشقهايي كه ما مي گيم عشق، اما عشقي وجود نداره)
كمي برگرديد به عقب، اون زمان كه عاشقانه ازدواج كرديد و طبيعتا مدتي ايشون رو مي شناختيد! ايشون اون موقع يكي از صميمي ترين دوستان شما محسوب مي شد، نه؟
بيايد كمي مثبت نگاه كنيم هر چند واقعا سخته! ببينيد ايشون در يك مهلكه گرفتار شده و اين موقعيت رو شما با توجه به رفتارهاي ايشون ( مثل فهرست كردن و برچسب زدن) تشخيص داديد و متوجه غير عادي شدن ايشون شديد! همين نكته اي كه نشون مي ده ايشون تا قبل از اين نه بهانه گيري مي كرده و نه از اين فهرستها جلوي شما مي گذاشته چون به عنوان يك رفتار غير طبيعي از اين كار نام برديد! حالا با كمي تغيير در نگاه خودتون به ايشون به عنوان يك دوست بسيار صميمي، چه كمكي مي تونيد به ايشون بكنيد؟ مي تونيد كمكش كنيد كه از اين وضعيت سربلند خارج بشه؟ شما مي دونيد چه چيزي به نفع دوستتون هست! لازم نيست ايشون رو ببخشيد يا نبخشيد. لازمه به ايشون با تمام قوا كمك كنيد! لازم نيست زندگيتون رو نجات بديد! لازمه زندگيتون رو از نو بچينيد! مثل يك شطرنج بازي كه ناگهان صفحه را بر هم مي زند و مهرها را دوباره مي چيند.
تكرار اشكالات گذشته كمكي نخواهد كرد، جبران اشتباهات گذشته دردي دوا نمي كند! برنامه داشته باشيد، در كمال آرامش و سعي كنيد به دوستتون عاشقانه كمك كنيد حتي اگر با شما نماند!
البته تجربه من نشون مي ده كه اين اتفاقات كه در زندگي هر زن و شوهري در دنيا مي افته و تقريبا مي شه گفت از هر سه زن متاهل، يك نفر اون رو تجربه مي كنه، بعد از مدتي به حالت اوليه باز خواهد گشت و آرامشي پايدار بر قرار خواهد شد.
طبيعت كاري كه همسر شما انجام داده خوب و پسنديده نيست. هيچ كسي نمي تونه كار ايشون رو توجيه كنه! اما مي تونيم به صورت يك اتفاق بد، يك حادثه، يك نشيب در زندگي شما، به اون نگاه كنيم. مطمئن باشيد زندگي هميشه در نشيب نيست و نخواهد بود. مي دونيد چرا مي گن عاشق كوره و اونهايي كه عاشقند اين رو قبول ندارند! علت اصليش اينه كه عاشق، بسيار مثبت نگره و مي پذيره معشوق خودش رو تمام و كمال! من با نگاه اغراق آميزش موافق نيستم چون با واقع بيني در تضاده! اما شما كه اين اندازه عاشق هستيد، مطمئنا مي تونيد مثبت نگاه كنيد.
باز هم براتون دعا مي كنيم تا از اين وضعيت هر چه زود تر خارج بشيد.
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
تصحيح پست 24 جهت روشن شدن منظورم:
اين احساس دلبستگي شما، هرگز نبايد تبديل به وابستگي بشه دقت كنيد اگر شما به جاي دلبسته، وابسته بشيد، يك خودكشي احساسي كرديد!! بنابراين اگر شوهر شما نباشه، هيچ اتفاقي نمي افته و فقط شما غمگين خواهيد بود چرا كه به ايشون وابسته نيستيد و دلبسته هستيد!
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
Sciعزیز
چی بگم!فقط میتونم بگم اینجا!سایت همدردی بهترین جای روی زمین....چون دوست خوبی مثل شما با این همه نگرانی و دقت ..میخواد به من کمک کنه ....ممنون....ممنون ..ممنون
تقریبا همه حدسهاتون درسته.....من میخوام ازاول شروع کنم ازاول!باز هم عاشقانه والبته این دفعه اگاهانه....و حتما اگه فرصت شروع دوباره رو داشته باشم...حتما از شما دوست عزیزم کمک میگیرم...برای اینکه اشتباهات گذشته رو تکرار نکنم......من نمیدونم وابستگی رو به چی میگید.....تا اونجایی که خودم میدونم من دلبسته ام
باز هم سپاس فراوان
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
من ازدواج کردم ۱۰ سالی هست عاشقانه ازدواج کردیم
یک نقطه روشن
در طول این مدت مشکلات زیادی داشتیم
این مشکلات حل شدن؟تو حل کردی یا همسرت یا با هم؟.
تا اینکه متوجه شدم شوهرم با یکی در ارتباطه.....اول انکار کرد ولی بعد دیگه نه..هنوز هم میگه چیز خاصی در بین نیست ولی هنوزهم اون خانم سایه اش روی زندگیمه....
این حرفتون یعنی چی؟یعنی شوهرت دیگه انکار نمیکنه با اون خانومه؟چه جوری حس میکنی اون خانوم هست؟حس میکنی با شوهرت ذر ارتباطه یا میترسی شوهرت تو رو با اون مقایسه کنه و اونو بهتر ببینه و بره سراغ اون؟
شوهرم هم دیگه بهانه گیر شده و تمام بدیهای من رو لیست میکنه و همش ازم ایراد میکیره
فکر میکنی ایراد گرفتنهاش بخاطر حضور اون زن و مقایسه کردن تو با اون زنه؟
من خیلی دوستش دارم و اگه ازش جدا شم میمیرم
خیلی خوبه که دوسش داری ولی مطمئن باش نه بخاطر شوهرت و نه کس دیگه نخواهی مرد
متوجه شدم کجاها اشتباه کردم ...کجاها کم گذاشتم
ایا هنوز بخاطر اون اشتباهات خودتو سرزنش میکنی؟
مشکلم در حال حاضر اینه که نمیتونم خشم خودم رو در مورد این خانم وقتی حسش میکنم تو زندگی کنترل کنم و این مسئله باعث شده نتونم هیچکاری برای نجات زندگیم انجام بدم.......
خشم تو طبیعیه.اتفاقی افتاده و ناراحتی پس خودتو بخاطر ناراحتیت سرزنش نکن.انتظار نداشته باش با این اتفاقات هیچ احساس بدی نداشته باشی.مگه ادم از سنگه؟باید خشمت رو تو مسیر صحیح بندازی و با استفاده ازش مشکلتو حل کنی
واقعا داغونم....فقط بهم بگیدچی کار کنم اگه شوهرم دیگه من رو نخواد؟؟؟؟؟؟؟؟
بهتره این جوری بگیم.ایا شوهرم منو میخواد؟مطمئنا راه نفوذ شما به قلب همسرتون بسته نیست فقط از ناراحتی زیاد این راهو گم کردی.بهتره برگردی به ده سال قبل و راههایی که باعث شد قلب همسرت رو تسخیر کنی و عاشقانه ازدواج کنین رو به یاد بیاری
من هم ۱۰ سال از عمرم رو روی این زندگی گذاشتم !امیدوارم دیده شم
منظورت دیدن شدنت توسط همسرته؟
چه فایده ای داره که ریشه یابی بشه من خودم اشکالات رو پیدا کردم
اشکالاتی که پیدا کردی رو حل کردی؟
اون هم اشکالاتی داشته ولی مهم اینه که راهش این نبوده .....
کاملا حق با توئه راهی که رفته اشتباهه
ما بهترین سالهامون رو در کنار هم گذروندیم ...همدیگر رو دوست داشتیم.....کاش درصدد رفع مشکلات برمی اومد نه اینکه وارد یه زندگی اشتباه بشه....
ببینید الان پای یکی دیگه هم وسطه کافیه یک هزارم ثانیه از ذهنش بگذره که شاید اون بهتر از این باشه !در این حالت هر کاری من کنم بی فایده است
نه عزیزم این فکرت صحیح نیست.
با حرفهایی که زدی معلوم میشه اتفاقی که افتاده تو رو وارد یک شوک کرده و باعث شده اعتماد به نفست کامل ازبین بره.اولین قدم اینه که خودت خودتو دوست داشته باشی و باور کنی ادما با نقاط ضعفشون هم جذابند و حل کردن مشکلات به جذابیتشون اضافه میکنه.باور کنی که اون زن هم یک انسانه و نقاط ضعف و قوت رو با هم داره و رفتن همسرت به سمت اون الزاما دلیلش عدم جذابیت تو نیست.علت رفتار همسرت هر چیز دیگه ای میتونه باشه. چه بسا اگه ده سال پیش همسرت به جای تو با اون زن ازدواج میکرد حتی یکسال هم عاشقانه زندگی نمیکرد چه برسه به چند سال.چه بسا اگه همسرت سراغ اون زن بره مشکلاتی خیلی بزرگتر و بیشتر با هم داشته باشن.پس از لاک غم بیرون بیا و سعی کن اون مشکلات که گفتی رو حل کنی.برای حلشون میتونی از اینجا هم کمک بگیری.نهال عشقی که تو و همسرت ده سال پیش کاشتین خوب ازش مراقبت نکردین حالا باید جبران کنید.قوی باش و علفهای هرز دور این نهال رو ریشه کن بکن.
در نهایت برای هوشیاری همسرت و اگاه شدنش از اشتباهش و احیانا تنبیهش یک راهکار باید پیدا کرد
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
بهار ۶۶عزیزم،دوست خوبم
خیلی ممنون....درست میگی ...مرسی که نوشته هام رو تحلیل کردی...خیلی بهم نیرو دادی.....درسته من اول باید خودم رو دوست داشته باشم تا بقیه هم!....یه فکرهایی دارم ...باز هم ازتون کمک می گیرم
مرسی دوست خوبم....
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
سلام
سعی کن دیگه غرغر نکن
سعی کن یه طوری نشون بدی که برات اهمیتی نداره که با کسی باشهs
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
سلام خواهرم
اینکه تصمیمات جدیدی گرفتید بسیار عالیست و اینکه نتایج خوبی بدست اوردید هم خوبه
اگر دوست داشتید بگید در چه مرحله ای هستید
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
میخوام عاشقانه ازاول شروع کنم.....میخوام نگذرام مشکلات و فشارها باعث بشن من از احساسات و عواطف کم بگذارم...میخوام زندگیم رو پویا کنم برای خودم هدف تعیین کنم....عشقم رو نشون بدم نه اینکه فقط توی دلم داشته باشمش.....میخوام محیط زندگیم رو تغییر بدم...همه خاطره های بد رو فراموش کنم....محیط که عوض شه کمک میکنه....میخوام برای زندگی مشترکم سورپرایز های مختلف ایجاد کنم....دوستان اگه برای پویا شدن و شاد شدن زندگی پیشنهادی دارید بهم بگید....
و باز هم از همتون ممنونم شرایط روحیم خیلی بد بودو خیلی از شما کمک گرفتم
لطفا باز هم کمکم کنید
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط عسل من
سلام به همه دوستان
من ازدواج کردم ۱۰ سالی هست عاشقانه ازدواج کردیم ....در طول این مدت مشکلات زیادی داشتیم ....من خیلی جاها سخت گرفتم و غرغر کردم ولی زنگیم رو دوست داشتم.....تا اینکه متوجه شدم شوهرم با یکی در ارتباطه.....اول انکار کرد ولی بعد دیگه نه..هنوز هم میگه چیز خاصی در بین نیست ولی هنوزهم اون خانم سایه اش روی زندگیمه....شوهرم هم دیگه بهانه گیر شدهو تمام بدیهای من رو لیست میکنه و همش ازم ایراد میکیره و میگه از زندگی اش راضی نیست...من خیلی دوستش دارم و اگه ازش جدا شم میمیرم:302:
سلام دوست عزیز و دوستان گرامی
به نظر من شما باید چند قدم رو پیش برید و نتیجه رو بررسی کنید اگه جواب نداد اون موقع یه تصمیم جدی تر بگیرین
1.به اون اعتماد داشته باشین و بهش بگین که بهش اعتماد دارین(عدم اعتماد شما اون رو به طور کلی ازتون جدا میکنه و اگر هم چیز خاصی در میان نبوده به وجودش میاره)
2.مهارت های زنانه در همسر داریتون رو تقویت کنین(حواستون به اقتدار و مردانگیش باشه چیزهایی که روش حساسه رو رعایت کنین)
3.گفتگوهاتون با همسرتون رو بیشتر کنین و با یک دید خوش بینانه بیشتر در مورد آینده های خوب و رویایی که قراره براتون پیش بیاد صحبت کنین.
4.واکنش اون در مواجهه با موارد بالا احتمال میره و اینجا هنر شماست که با لطافت و محبت زنانه حلش کنین
با آرزوی موفقیت
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
یه لیست از کارها فیلمها اهنگها گل میوه غذا و ...مورد علاقه شوهرت تعیین کن.یه لیست هم از علایق خودت تعیین کن.غذای مورد علاقه شوهرتو بپز.گل مورد علاقه اش رو بخر و مثلا رو میز نهار خوری بذار تا موقع غذا خوردن ببینینش.به نظرم بهتره فعلا گل رو مستقیم بهش ندی پله پله جلو برو بعدا به اونجا هم میرسی که گل بهش بدی.یا اهنگهای مورد علاقه اش رو بذار.چند تا از عکسای عروسیتون رو قاب بگیر و تو اتاق خواب بذار.تو اتاق خواب از رنگهای تحریک کننده و هیجان انگیز مثل قرمزاستفاده کن.گه گاه یادداشتهای کوچیک بنویسو رو میز صبحانه بذار یا رو اینه ای که صبحها خودشو توش میبینه بچسبون.
به خودت برس.ورزش کن.رنگ موهاتو تغییر بده.سبک ارایشتو کمی تغییر بده.لباسهای متنوع بپوش.کارایی که دوست داریو انجام بده.اگه میتونی چند تا گل اپارتمانی تو خونه پرورش بده و هروقت دیدی حالت گرفته اس خودتو با اونا مشغول کن
اما یادت باشه تو این راه به علایق خودت هم بپرداز و همه چیزرو فقط واسه اون نخواه. اگه تو سه قدم برای شوهرت برداشتی اجازه بده اونم یه قدم به سمتت برداره بهش فرصت بده بعد تو قدم بعدی رو بردار.این خیلی مهمه.بذار تو ذهنش این کارای تو رو انالیز کنه و بهشون جواب بده.نذار یه دفعه یه کوه محبت رو سرش اوار بشه
نگه داشتن عشق مثه نگه داشتن ماسه تو دسته.اگه ازترس ریختن ماسه ها دستتو محکم مشت کنی ماسه ها از لای انگشتات میریزن اما وقتی دستتو اروم باز بذاری ماسه ها کف دستت میمونن.پس حواستو جمع کن همه چیز به اندازه
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
عزیزم بهار
ممنون چقدر کامل و خلاصه یه عالمه فن زندگی کردن به من یاد دادی!نمیدونی چقدر برام ارزشمنده....تو این شرایط خیلی کمکم میکنه...ممنون از محبتت
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
منم مشکلی دارم به همین صورت با اسمس شروع شده میترسم به جاهای باریکتر برسه
میخوام با همسرم حرف بزنم از پنج شنبه تاحالا حرفی نزده اسی نداده حتی ندیدمش دلم براش تنگ شده
از وقتی خیانت کرده عاشقتر شدم ... شاید هم حس حسادته نمیدونم
-
RE: خیانت همسر. دلم میخواد بمیرم
سلام میخواستم از همه دوستان تشکر کنم که تو این مدت هم همراهی کردن با من هم همدلی از sciعزیز.مهاجر بینشان وبقیه دوستان...خدا رو شکر میکنم ...که راه درست رو به من و همسرم نشون دادوبعد از دوهفته تصمیم به ادامه زندگی و شروعی دوباره گرفتیم ....دارم سعی میکنم که اشتباهلت گذشته رو تکرار نکنم