-
چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام دوستان خوبم
این جور که شواهد نشون می ده من بی صبرم! متأسفانه!:302:
چند روز پیش، یکی از کارشناسان محترم تالار، به من گفتند که بی صبر هستی!
من اولش قبول نکردم ولی در این چند روز، که روی کارهام دقت کردم، متوجه شدم اصلاً صبر ندارم!:47:
بذارید چند تا از کارهام که این چند روز دیدم و بی صبریم رو نشون می ده بگم:
- آبگرمکنمون خراب شده بود، برادرم گفت بیا کمک من تا درستش کنیم، بعد از 15 دقیقه که درست نشد، من می خواستم لگد بارنوش کنم (آبگرمکن رو)، که برادرم گفت چت شد، چرا صبر نداری!!!!!!!!!!! :97: و نفر دومی بود که این جمله را به من می گفت و باعث شد من در فکر فرو روم!
- داشتم با کامپیوترم کار می کردم، یه کاری می خواستم انجام بدم نشد، دو تا محکم کوبیدم رو صفحه کلید!:102:
- وقتی به کسی میل می زنم یا پیام می فرستم، تا وقتی که جواب بده، هیچ کاره دیگه ای نمی تونم انجام بدم و هی چک می کنم که ببینم جواب داده یا نه! بیشتر از 3 ساعت شد، از یه طریقه دیگه اقدام می کنم! :301:
- یه کار رو می خوام زود تموم کنم، اگه نشد، رهاش می کنم!
- اصلن نمی تونم یه مقاله رو تا آخرش بخونم!
- فرض کنین دارم برای حل یه مسأله، یه راه حلی رو می رم، تا وسطش که رفتم و یه خورده سخت شد، یه راه دیگه رو می رم، یا تا چند روزی ولش می کنم و سمتش نمی رم با این که می دونم باید تمومش کنم!:161:
در همه ی این موارد هم، لرزش دست می گیرم! متاسفانه!
نمی دونم قبلا این طوری بودم یا تازگی ها این جوری شدم، اصلا روی این موضوع دقت نداشتم!
حالا چی کار کنم؟:47:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
با سلام
چند روز صبر کن.
از دوستان هم خواهش می کنم برای کمک به این مراجع یا پست نزنند. یا فقط جوابشون را به بعداً موکول کنند.
:305:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام
1) کاملا به خود مطمئن باشید که میتوانید روحیه خود را تغییر دهید ولی برای نتیجه گیری عجول نباشید، بلکه با خود فکر کنید باید حداقل یکسال روی خود کار کنید و اگر چنین کنید حتما پس از آن دگرگون خواهید شد.
2) از حساسیت بیش از حد در هر زمینه بپرهیزید.
3) همواره در هر مسالهای ابتدا از دیگران انتظار بدترین برخورد را داشته باشید و خود را برای تحمل آن آماده کنید. این مساله باعث میشود برخوردهای بهتر از مورد انتظار در شما ایجاد خوشنودی نماید. در حالیکه اگر همیشه انتظار برخورد خوب داشته باشید چه بسا نتیجه عکس خواهید گرفت.
4) با خود شرط کنید که هیچ گاه و در هیچ شرایطی برخورد تند نداشته باشید و اگر ناگهان از شما چیزی سرزد خود را جریمه کنید؛ مثلا تصمیم بگیرید - یا در صورت امکان نذر کنید - که مثلا اگر بر سر کسی فریاد زدید فلان مبلغ صدقه بدهید، یا شب نماز شب بخوانید، و یا یک روز روزه بگیرید. کارآیی این روش، بسیار بالا است و بسیاری از علمای بزرگ بدینسان تمرین عملی و خودسازی نمودهاند.
5) از تفریحات سالم و تقویت کننده اراده؛ مانند کوهنوردی و... نیز استفاده کنید.
6) در تصمیم گیریها حتیالامکان با افراد عاقل و پخته مشورت نمایید و از اقدامات عجولانه و مطالعه نشده بپرهیزید.
7) بیشتر با افراد خوش خلق و غیر عصبی معاشرت کنید.
8) شرح موارد فوق را در جدولی بنویسید و موارد انجام یا تخلف در هر روز را یادداشت نموده و همواره سعی بر تقلیل موارد تخلف نمایید.
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلا ایوب جان ،
ما به فکرتون هستیم من هم چند راه حل دارم اما به توصیه آقای مدیر اون ها را شنبه می گم.:72:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام
نام ایوب بود نام جدیدی جانم
میوه صبر قشنگ است بدیدی جانم
چو کلیک بر سر عنوان نمایی جانم.
پاسخت شد مهیا که بخوانی جانم.
.
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام،:47:
من خوب نشدم!:47:
تازه بدتر شدم فک کنم، همش ورده زبونم شده اعصاب ندارم، سر به سرم نذارید! و همش احساس می کنم سرم درد می کنه!
چند روز پیش هم به شدت عصبی شدم و جیغ می کشیدم و می خواستم یه چیز رو بشکونم، اما در لحظه ی پرت کردنش، خودم رو کنترل کردم! اولین بار بود این کار رو می کردم، همه تعجب کردن و بحث تو خونمون این چند روز شده این موضوع، حالا می خوان من رو ببرن روان پزشک!:302:
هر کی یه چیزی می گه!
مامی می گه به پدر بزرگ پدرت رفتی! اونم این جوری عصبی می شده! :47: ولی دارن تعجب می کنن که چرا تا حالا این جوری نبودم!
یکی می گه اثرات درسه! یکی این جوری شده بود، بعدش مُرد!
یکی می گه از همون اول همین جوری بودی!
یکی می گه به کسی نگین، اگه نه هیچ کی نمی یاد خواستگاریش!
یکی می گه چطوری ردش کنیم،
ددی می گه دیگه نبینم تو خونه ی من از این کارا بکنی!:47: (البته اون موقعه نبود، همراه با غلو براش تعریف کردن)
خلاصه که یکی بیاد من رو نجات بده، اینا دست از سره من بر نمی دارن، می برندم بستریم می کنن!
کلی چرت و پرت دیگه هم خودشون اضافه کردن و می گن موقعه عصبانیت می گفتی، در صورتی که من مطمئن هستم نگفتم!
من رو دیونه کردن رفت!
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ایوب عزیز دوست گلم سلام
برات ناراحت شدم گاهی ادم از همه چی کلافه اما این که همه اعتراض کردن یه جورایی قابل توجه هست
بد نیست بیشتر به خدا رو بیاری باور کن باعث ارامش و تسکین دل هست
برات صمیمانه دعا میکنم امیدوارم شاد سرحال باشی:46:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ایوب عزیز
سلام خانومی:72:
بهتون پیشنهاد میکنم ورزش هایی مثل یوگا و مدیتیشن رو انجام بدید .به حفظ آرامش کمک زیادی میکنند .
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام ایوب عزیز
همچونم بی صبر نیستی به تاریخ پستا نگاه کردی 22آبان/9آذر/15بهمن/نشون میده صبر داری وگرنه هر تاپیکه دیگه ای بود تا الان به نتیجه رسیده بود:،نا امید نباش :72:
خودمونیما شما که هی از بی اراده بودنو زودرنج بودن خواهرتون میگفتید مثل اینکه توی این موردا خواهرتون به شما رفته :311:
ولی من خیلی از راهنمایی های شما رو خوندم اینکه بعضیاش خیلی طولانی بودن و همیشه مشکل مراجع رو دنبال میکردید پس آدمه با حوصله و صبوری هستید تو زمینه مشاوره دادن ،به نظرم یه کم اراده داشته باشید همه چیز حله و ادمه خوش بینی باشید زود نتیجه نگیرید که دیگه تموم شد دیگه درست نمشه اه خسته شدم و همیشه همینجوره حالا بهم گفتن صبور نیستم تموم شد دیگه من صبور نمیشم و در مورد وقتایی هم که عصبانی میشیدمن اینجور وقتا از شمردن اعداد ،خنده های الکی و فکر کردن به چیزای خنده دار ،ویا 5تاصلوات میفرستم تقریبا ادمو اروم میکنه .
«حق » و «صبر» دو کلید مهار فرصت ها و دو شاهراه برای رسیدن به «ایمان حقیقی » است; رسیدن به همان مرتبه ای که پروردگار از ما انتظار دارد. :72:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
هیچی دیگه امیدی نیست،فقط قبله رفتن دعاهاتو بکن!!!!!!!!(البته مزاحی بیش نبود!) :311:
من فقط یه پیشنهاد به تو میدم ،هر مسئله رو که برات پیش میاد قبل از عصبی شدن 3 دقیقه هیچی نگو و ببین چیکار میخوای بکنی(مثلا میخوای بزنی برادرتو لهش کنی!!!!!!!)بگو من بعد از 3 دقیقه حتما" اینکارو میکنم،نه اینکه به خودت دروغ بگی واقعا تو فکرت بگو من اینکارو میکنم،اگه میتونی تو این 3 دقیقه یک فنجان چای هم میل کن،بعدش میفهمی من چی میگم!!
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
بابا ما یه بار تو عمرمون یه خبطی کردیم و یه جیغی کشیدیم، اون ها از اون طرف به من رو کوبوندن، شما دو تا از اینطرف!:163:
تو کل این عمره 25 سالم، یه بار، فقط یه بار جیغ کشیدم، نه ناسزایی، نه زدنی، نه داد زدنی، هیچ کدوم نبوده! این سری هم از دستم در رفت، اگه نه تو خونه ی ما این چیزا تعریف نشده است!
البته قابل ذکره که من 10 اسفند باید دفاع کنم و روز قبل این ماجرای جیغ زدن، استادم گفت دقت کارت پائینه و به نظره من باید بری تمدید ترم کنی! خب، حالا شما خودتون رو بذارید جای من، این وسطم هی اعصابت رو خط خطی کنن، چی کار می کنین؟
البته نمی خوام خودم رو توجیه کنما، من در هر شرایطی باشم، نباید این گونه رفتارها انجام بدم، این یکی از دستم در رفت!
یه چیزه دیگه، خیلی از موارد ذکر شده در پست اول رو سر و سامون دادم و یه جورایی تو بعضی زمینه ها صبور شدما! اما خب، به قول مدیر، تمرین تمرین تمرین! زمان زمان زمان! یه تغییر کوچیک هم امکان داره ماه ها زمان ببره!
مریم و بابا لنگ دراز عزیز، مطمئن باش این تاپیک من، با این پست های اندکش، خیلی خیلی بهتر نتیجه گرفته تا اون 30 ، 40 صفحه ای ها! تاپیک می زنیم که یکی بهمون بگه کجاییم و سر نخ رو بهمون بده و خودمون دنبالش کنیم، نه این که تاپیک می زنیم تا دیگران متوجه بشن مسئله کجاست و برامون حلش کنن، چرا که غیره ممکن است، هیچ کی به غیر خوده ادم نمی تونه مشکل خودش رو حل کنه!
پائیزان2 ممنون، من آرامش دارم، اعصاب ندارم!:43: جالب این جاس که خودم نمی دونم اعصاب ندارم یعنی چه!:311: فقط به کارش می برم! اونم یعضی وقت ها!
ممنون از دوستان خوبم.:72:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام ایوب عزیز صبحت بخیر
از اون جا که از پست هات مشخص بوده دختر عاقل و نکته سنجی هستی و مطمئنم سر نخ الان تو دستته
ایوب نوشته ((البته نمی خوام خودم رو توجیه کنما، من در هر شرایطی باشم، نباید این گونه رفتارها انجام بدم، این یکی از دستم در رفت!))
درسته که نباید این رفتارا انجام بدی ولی بد نیست گاهی توجیه کنیم. قرار نیست که همیشه ما مسلط به رفتارمون باشیم ماشین که نیستیم کمی به خودت حق بده تا بتونی اول خودت اروم کنی و بعد جبران
برای اینکه صبورتر بشی باید اول درونت را اروم کنی وقتی خودت از خودت رضایت داشته باشی رفتار بهتری پیش میگیری
ایوب عزیز همه ادما نقص هایی دارن باید برای زفع نقص هاشون تلاش کنن اما خودازاری و اینکه بخای همیشه بی نقص باشی خودش تولید استرس و مشکل میکنه
در اخر بازم میگم اول خودت رو به عنوان یه ادم که شاید خطا کنه بپذیر تا در کنار ارامش و رضایت درونی صبوری هم بیاد
بد نیست گاهی همه مشکلات را بدیم دست خدا......
روز خوبی داشته باشی عزیز دلم:46:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ایوب
مریم و بابا لنگ دراز عزیز، مطمئن باش این تاپیک من، با این پست های اندکش، خیلی خیلی بهتر نتیجه گرفته تا اون 30 ، 40 صفحه ای ها! تاپیک می زنیم که یکی بهمون بگه کجاییم و سر نخ رو بهمون بده و خودمون دنبالش کنیم، نه این که تاپیک می زنیم تا دیگران متوجه بشن مسئله کجاست و برامون حلش کنن، چرا که غیره ممکن است، هیچ کی به غیر خوده ادم نمی تونه مشکل خودش رو حل کنه!
موافقم
ایوب عزیز
خوشحالم که به نتیجه رسیده ای و یا داری میرسی این منو خوشحال میکنه ومنظورم این نبوده که به نتیجه نرسیدی به هر حال عذر میخوام من که نگفتم تعداد پستا کمه نتیجه نگرفته حالا اگه زیاد باشه نتیجه میگیره؟من منظورم اینه که به توصیه مدیر گوش دادی و در جواب دادن صبوری به خرج دادی البته به جز روزای اول خانمی, این دیر امدنای شما خوش یعی دارید به نتیجه میرسید و صبوری به خرج میدهید:43:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام،
ببین ویدا، تو پروفایل من، در قسمت درباره من، نوشتم:
مو آن رندم که عصیان پیشه دیرم
بدستی جام و دستی شیشه دیرم
اگر تو بی گناهی رو ملک شو
من از حوا و آدم ریشه دیرم
دقیقاً این معنی اون حرفایی رو می ده که تو می گی: در اخر بازم میگم اول خودت رو به عنوان یه ادم که شاید خطا کنه بپذیر تا در کنار ارامش و رضایت درونی صبوری هم بیاد
عاشق خیامم!:46:
این از این، اما شما، تو دو تا پستت اسم خدا رو آوردی، اولین چیزی که به ذهن هر کسی می رسه، اینه که خودت از این طریق به آرامش رسیدی و مشکلاتت حل شده، برا همین به بقیه هم این راه رو پیشنهاد می دی! یه چیزه دیگه هم به ذهنه من رسید، که دوست دارم جواب بدی، آیا حس کردی که من تو زندگی خدا رو کم دارم؟ مثلاً یه پستی زده باشم که این رو برسونه؟ ممنون می شم اگه باهام روراست باشی دوسته عزیزم:46:
مریم و بابا لنگ دراز، چرا فک کردی من از حرفت ناراحت شدم؟؟؟؟:43:
اتفاقاً من پستت رو دوست داشتم، نقاط قوته من رو تقویت کرد.:43:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
نگران چی هستی ایوب؟!
به قول یک شاعر(نما!!!!):
ز خرخوانان عالم هر که را دیدم غمی دارد
دلا رو کن به مشروطی که آن هم عالمی دارد!!!!!
:311::311::311::160:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام ایوب جان
دوست عزیز خود من وقتی راه حلی برای یه مشکل پیدا نمیکنم برای ارامش خودم هم که شده همه مشکلات را به
خدا میسپارم و عقیده دارم اون بهتر از من عمل میکنه یه جورایی حس کردم که شاید این راه حل برای شما هم کارساز
باشه اگرنه در خیالم هم نمیگذره که در زندگیت خدا رو کم داری نه به هیچ عنوان
هدف یا صحبت من در جهت آرامش شما بوده نه منظور دیگه عزیز دلم
در نهایت تو هر تاپیکی نظرات مختلف بیان میشه اما انتخاب با صاحب تاپیک هست اگر نظر من باعث ناراحتی شما شده عذر میخام
موفق باشی دوست عزیز:72:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ایوب تو خیلی دختر عصبی هستی.همچنین اعتماد به نفس کاذبت داره فوران میکنه..هر کی هر چی میگه یه حرف میذاری تو کاسه اش..با این اخلاقت تازه ادعا میکنی هر جا میری همه از تو خوششون میاد...
من از الان برای شوهر ایندت دعا میکنم البته اگه شوهری گیرت بیاد...به نظرت هیچ مردی میتونه با این اخلاق تو کنار بیاد..قیافتو که ندیدم لابد اونم عیب و ایرادی چیزی داره..نگو که ملکه زیبایی هستی و سیندرلا و زیبای خفته باید جلوت لنگ بندازی..
با این اخلاقت تازه اسم خودتم گذاشتی ایوب..چرا خیال کردی این اسم بهت میاد؟
از خود راضی مغرور............
اگه تونستی اینا رو بخونی و با هر کلمه عصبانی نشی و داغ نکنی و فقط یه لبخند بزنی و پیش خودت بگی بلاخره اونم ازاده هر نظری داشته باشه میشه گفت یه کم پیشرفت کردی و صبور شدی.
جدا ازشوخی شنیدی میگن ازافکارت بترس که به گفتارت تبدیل میشه
از گفتارت بترس که به عادتت تبدیل میشه
از عادتت بترس که به شخصیتت تبدیل میشه
نقل قول:
همش ورده زبونم شده اعصاب ندارم، سر به سرم نذارید!
خوب این کار تو باعث میشه به خودت تلقین کنی که اعصاب نداری...بهتره توی خلوت و اشکارا در مواجهه با هر مسئله به خودت بگی اتفاقا من خیلی ارومتر شدم.
مطمئن باش یه مدت از اون جملات منفیت استفاده نکنی تاثیرش رو میبینی.
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
حامد.دانشجو، اتفاقا، یه بار تو عمرم، مزه ی زیبای مشروطیت رو چشیده ام! نگران که نیستم، اما دوست دارم عیوبم رو بر طرف کنم!
ویدا@ گرامی، شما انسان بسیار تیزی هستید، خیلی ممنون از این که این نکته رو یاد من آوردی، ببین خدا چی می گه:
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب میدانم.....
و اما شما بهار66، بسیار شادمان کردید دوست عزیز!:cool:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بهار66
ایوب تو خیلی دختر عصبی هستی.
این رو که خودم بدونه بسیارش گفتم!
همچنین اعتماد به نفس کاذبت داره فوران میکنه..
به جونه خودم کاذب نیست، آخه چرا اعتماد به نفس نداشته باشم!
هر کی هر چی میگه یه حرف میذاری تو کاسه اش..
من بی جا بکنم به دوستای خوبم چیزی بگم، نمی دونم چرا تو دید بچه ها این جوری جا افتاده که پستام تهاجمی هست و یه منظوری درش نهفتس!
:163:
با این اخلاقت تازه ادعا میکنی هر جا میری همه از تو خوششون میاد...
البته همه جا که نه، اونهایی که گوهرشناس قابلی هستن خوششون می یاد، قدر زر زرگر بداند!
:310:
من از الان برای شوهر ایندت دعا میکنم البته اگه شوهری گیرت بیاد...به نظرت هیچ مردی میتونه با این اخلاق تو کنار بیاد..
بالاخره هر که طاووس خواهد، جوره هندوستان کشد دیگه! نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
قیافتو که ندیدم لابد اونم عیب و ایرادی چیزی داره..نگو که ملکه زیبایی هستی و سیندرلا و زیبای خفته باید جلوت لنگ بندازی..
قیافم معمولی هست، اما خیلی خودم دوستش دارم و همش تو آینه یه فتبارک ا.. و احسن الخالقینی می گم!
جالب این جاس که ولکام گوشیم هم سلام بر زیبای خفته اس!
البته به خود شیفته هم معروفم!
:227:
با این اخلاقت تازه اسم خودتم گذاشتی ایوب..چرا خیال کردی این اسم بهت میاد؟
من اسمم رو نذاشتم ایوب، نام دیگری داشتم که بر اثر سوء تفاهم و اشتباهی که از جانب بنده بود، اسمم به ایوب تغییر کرد و بعدش ما درخواست دادیم که همین ایوب بماند! البته بسیار به اسم ایوب علاقه مند شدم، بعد از مطالعاتی که در باره ی حضرت ایوب داشتم و چند وقت پیش به مامی گفتم چرا اسمه من رو نذاشتی ایوب!
:311:
از خود راضی مغرور............
اینم راست گفتی، بسیار از خود مچکر و از خود راضی هستم، البته دلیلی نمی بینم که نباشم و خودم را بسیار بسیار دوست می دارم همی!
مغرور رو که نمی دونم والا، شاید این چند پست که تو تالار زدم این خصوصیت رو نشون بده، اما در کل به انسان خاکی بسیار معروف هستم!
اگه تونستی اینا رو بخونی و با هر کلمه عصبانی نشی و داغ نکنی و فقط یه لبخند بزنی و پیش خودت بگی بلاخره اونم ازاده هر نظری داشته باشه میشه گفت یه کم پیشرفت کردی و صبور شدی.
به جانه خودم یه دل سیر خندیدم، دمت گرم! خیلی حرفات آشناست و بسیار بسیار شنیده ام! از هیچ کدوم از این خصوصیاتی که گفتی بدم نمی یاد!
جدا ازشوخی شنیدی میگن ازافکارت بترس که به گفتارت تبدیل میشه
از گفتارت بترس که به عادتت تبدیل میشه
از عادتت بترس که به شخصیتت تبدیل میشه
نقل قول:
همش ورده زبونم شده اعصاب ندارم، سر به سرم نذارید!
خوب این کار تو باعث میشه به خودت تلقین کنی که اعصاب نداری...بهتره توی خلوت و اشکارا در مواجهه با هر مسئله به خودت بگی اتفاقا من خیلی ارومتر شدم.
مطمئن باش یه مدت از اون جملات منفیت استفاده نکنی تاثیرش رو میبینی.
باشه، چشم، به نکته خیلی خوبی اشاره کردی، حتماً دوست من!
بازم ممنونم از دوستام، با گوش دل نوای شما رو می شنویم:43:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
عزیزم من فکر می کنم مشکل جای دیگریست. راستش پیش از این فکر می کردم شما یک آقا هستید (از لحن پستهاتون) و حتی اینکه با لگد می خواستید عصبانیتتون رو خالی کنید. حالا یکبار هم خواستید مثل دخترها جیغ بزنید برای خانوادتون غیره منتظره بوده. شاید هم برادرانی دارید که از شما بزرگترند و با خوی انها بزرگ شدی. اما اگر سعی کنی دختر بودنت را پنهان نکنی کم کم لطافت در رفتارت هم بیشتر می شود. (البته این فقط یک حدس بود ممکن است درست نباشد).
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ایوب عزیز
خانمی ، یه فکری به حال توقع زیادت از خودت بکن .
کمال گرائیت دردسر سازه ، و به نوعی بی صبری رفتار دفاعی تو در برابر اعصاب خوردیهات از خودته ، در اصل از خودت فرار می کنی وقتی بی صبری به خرج می دهی .
کافیه توقعاتت را از خودت در درجه اول و از دیگران بعد از آن بیاری پایین . از طرفی هم انتظار اینکه کارت نقص داشته باشد را هم داشته باش و طبیعی بدان چون هیچکدام از ماها کامل نیستیم . خودت را با کاستیها و قوتهایی که در خودت پیدا می کنی ( هردو توأمان ) بپذیر ، دوست داشته باش ، و در ادامه آهسته و پیوسته در جهت ارتقاء خودت به نحوی لذا بخش و رضایت آفرین تلاش کن . این ارتقاء شامل رفع عیوب و ضعفها و تثبیت قوتهاست .
لینکهای زیر را هم بخوان :
http://www.hamdardi.net/thread-15050.html
http://www.hamdardi.net/thread-15051.html
http://www.hamdardi.net/thread-19997-post-184524.html#pid184524
http://www.hamdardi.net/thread-20001.html
http://www.hamdardi.net/thread-10711-lastpost.html
همچنین توصیه می کنم یک چکآپ خون برای تشخیص احتمال کم خونی یا اختلال هورمونی ( وضعیت غدد درون ریز ) را داشته باش .
موفق خواهی شد
.
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط deljoo_deltang
عزیزم من فکر می کنم مشکل جای دیگریست. راستش پیش از این فکر می کردم شما یک آقا هستید (از لحن پستهاتون) و حتی اینکه با لگد می خواستید عصبانیتتون رو خالی کنید. حالا یکبار هم خواستید مثل دخترها جیغ بزنید برای خانوادتون غیره منتظره بوده. شاید هم برادرانی دارید که از شما بزرگترند و با خوی انها بزرگ شدی. اما اگر سعی کنی دختر بودنت را پنهان نکنی کم کم لطافت در رفتارت هم بیشتر می شود. (البته این فقط یک حدس بود ممکن است درست نباشد).
ممنونم که به تاپیکم سر زدی، اون لگد رو که گفتم، منظورم خوده لگد زدن نبود عزیزم، منظورم اوجه بی صبری و عصبانیتم بود، من که گفتم، این چیزا تو خونمون تعریف نشدس! و این که من نحیف هستم و با اون ضربه خودم داغون می شدم!:163:
فقط یه برادر دارم و چندین خواهر، لطافتم هم به نظره خودم، فوق العاده زیاد است من هنوز در خانه و پیش دوستام با لهنی بچه گانه صحبت می کنم و حتی همین لوس حرف زدن ها، برایم عادت شده و امکان دارد در جایی که نباید، این گونه صحبت کنم. اگه وقت کردی و این پستم رو خوندین، اگه بازم نظری به ذهنتون رسید، خواهشاً من رو مورده عنایت قرار داده و راهنمایی ام کنید دوست عزیزم.:72:
اما شما فرشته ی مهربان، قبلاً چکاپ داده ام و سالم بودم، البته به درخواست شما در تاپیک قبلی ام.
در گذشته، توقع ام از خودم بسیار بسیار زیاد بود، این را قبول دارم، اما همینک، فکر می کنم این گونه نباشد، همان طور که در پست قبلی ام گفتم، بسیار بسیار خودم رو دوست دارم و از خودم راضی هستم و خودم رو این گونه پذیرفته ام.
من می دانم خیلی از خصوصیاتم رو خودم انتخاب نکرده ام، بلکه شرایطم باعث ایجاد شدن آن ها در من شده است و این فکر، بسیار بسیار به من آرامش می دهد و از خودم ناراحت نمی شم، چرا که از کنترل من خارج بوده ( به علت عدم آگاهی و اشرافم روی این ویژگی ها)، تنها کاری که می توانم انجام بدهم به جای سرزنش خودم، شناسایی این خصوصیات بد و سعی در از بین بردن آن ها و حرکت به سوی کمال است، آن هم با سرعتی که توانایی آن را داشته باشم، نه بیشتر.
من سعی می کنم روی پست شما بیشتر فکر کنم، لینک های ذکر شده رو هم با دقت بخونم، تا مشخص بشه که چقدر حرفام درسته بوده، شاید همین ایراد من باشد و من آن را حل شده بدانم.
با تشکر از راهنمایی های شما و این که از با ارزش ترین سرمایه تان، برای من صرف کردید.
بی صبرانه منتظر دیگر نظرات می باشم.
:72::72::72::72:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ایوب جان با پیغام خصوصی نمیتونستم بهت بگم مجبور شدم اینجا بنویسم.ابدا و ابدا من از اون موضوع ناراحت نشدم و صد البته ناراحتی هم نداشت و حق با تو بود باید واضحتر میگفتم.
پست قبلیم رو فقط از این جهت نوشتم که یه امتحان عملی صبر داده باشی بنابراین حسابی نبوده که الان بخوایم بی حساب بشیم.
فقط میدونستم یکی از راههای افزایش صبر تحمل حرفاییه که گاهی برامون ناخوشاینده.
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام.
برای همه خیر و خوشیها و شادکامی هااماده شوید.
با سرعت بسیار زیادی بتا قدرت زیاددارند به سمت شما حرکت میکنند.
فقط مراقب باشید وقتی به شما رسیدند نگذارید از دست شما در بروند یا شما را به کناری بزنند.
لحظات شادکامی در پی شما بصورت سریع و با قدرت همان لحظات عصبانیت شماست.
رسیدن به این لحظه همان موقعی است که شماعصبانیت خود را کنترل کرده اید و انرا با ارامش دریافت میکنید.
(صبر ایوب صبر شماست.):72:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
[align=justify] ایوب جان میتونی این چند تا نکته رو استفاده کنی، به من کمک کرد امیدوارم به تو هم کمک کنه.
*انتظار رخ دادن موارد غیرمنتظره و پیش بینی نشده را داشته باشی. درواقع سعی کنی انتظارات و توقعات خودتو واقع بینانه نگه داری، نه فقط در مورد شرایط بلکه درمورد اخلاق و رفتار اطرافیانت.
*از درنظر گرفتن خودت و دنیای اطرافت با معیارهای دست نیافتنی اجتناب کنی. مطمئنا اگر ظرفها نمی شکستن، اگه نوزادا گریه نمیکردن، اگر کامپیوترها خراب نمیشدن،اگر آدما دچار اشتباه نمیشدن صبر و شکیبایی ماهم بیشتر بود.
*اما کاری که میتونی اون لحظه انجام بدی اینه که برای چند دقیقه مطلقا هیچ کاری نکن و آسوده و آروم بشین. هیچ کاری نکن حتی فکرهم نکن. هیچ فکری نکن و هیچ حرفی نزن. چون حرف زدن یعنی از کلمات کمک گرفتن و کلمه چیزیه که فکرما زندگیشو مدیون اونه. پس برای فکرنکردن باید حرف نزنی، کلمه رو از فکرت بگیر و بجاش فقط مشاهده و سکوت کن.
به این حالت میگن فرا آگاهی. ما یه آگاهی مبتنی بر فکر داریم و یه فرا آگاهی. آدم لازم نیست همیشه فکر کنه! فکر ما یه جور رفت و برگشت به انبار حافظه مونه اما فکر میتونه ساکت باشه و درعین حال انسان تو حالت فرا آگاهی قرار داشته باشه. فکر دائم درحال نجوا کردن و درگوشی صحبت کردن با ماست تا با شکار کردن توجه و تمرکزمون از ما انرژی حیاتی بگیره اما فکر نمیتونه به تو راهکار جدید ارائه بده چون دنیای فکر دنیای تکرارها و دونسته های ازقبل معلومه. اما وقتی از فکرت یکم فاصله میگیری و به اطرافت نگاه میکنی بدون اینکه فکرکنی خود واقعیت میشی نه "خود تصوری" که ذهن و فکرت به تو دستور میده تا باشی.
بعد از چند دقیقه روی تنفست متمرکز شو و روی ورود و خروج هوا به داخل ریه هات و تغییری که عمدا در شکمت بوجود میاری تمرکز کن.
راستی از شخصیتت خوشم اومد، موفق باشی:72: [/align]
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ایوب جان خیلی از حاضرجوابیت خوشم میاد:46::163: خیلی سخت نگیر، امیدوارم با عوض شدن شرایطتت اخلاقتم خوبتر شه.
این حرف بهار خیلی قبول دارم "یکی از راههای افزایش صبر تحمل حرفاییه که گاهی برامون ناخوشاینده."
چقدر خوبه که با شیرین زبونی و خنده جوابمونو بدیم جای اینکه عصبانی شیم،من خودم به شخصه چون خیلی جواب دادن یاد ندارم ،عصبانی میشم در حد تیم ملی:163:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
بچه ها من خیلی از شما ممنونم، نوشته های شما رو چندین و چند بار خوندم و هر کدومتون نقطه ی تاریکی از ذهنم رو روشن کردید.
فرشته ی مهربان، من گیج شدم، :302: هر چی بیشتر پست شما رو می خونم، حس می کنم شما درست گفتید اما بازم گیجم، نمی تونم بفهمم چی کار باید بکنم، با این که توضیح دادید!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
[color=#0000CD]
کمال گرائیت دردسر سازه ، و به نوعی بی صبری رفتار دفاعی تو در برابر اعصاب خوردیهات از خودته ، در اصل از خودت فرار می کنی وقتی بی صبری به خرج می دهی .
این جمله ی شما، مخصوصاً "بی صبری رفتار دفاعی تو در برابر اعصاب خوردیهات از خودته "، خیلی من رو به فکر وا داشته، احساس می کنم درسته! این دو روز که روی کارم دقت کردم، به این جمله ی شما رسیدم، کاش وقت داشته باشین و بیشتر برام بگید.:47:
pk1365 جان، خیلی پستتون به دلم نشست، خیلی عالی بود، در مورده فرا آگاهی چیزی نمی دونستم، خیلی جالب بود، ممنون.
دکتر حسابی و آفتاب همدرد، ازتون ممنونم، به نکات خوبی اشاره کردید.:72:
خیلی دوستتون دارم و همچنان منتظرتون هستم.:72::72::72:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
[align=justify]ایوب جان سلام
برات فایلی که درباره فرا آگاهی هست و خواسته بودی گذاشتم => فرا آگاهی
امیدوارم راه گشا باشه
موفق باشی دوست عزیز :72:[/align]
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ایوب عزیز
قبل از هرچیز نیازه بگم که پراکندگی ذهنی شما خیلی زیاده . اینکه گیج می شوی یاگاه در تمرکز برای فهم مسئله مختل می شوی علتش پراکندگی ذهنی است . چون موضوعات و مسائل مختلف را گاه همزمان ، و اغلب بدون نظم مورد توجه قرار می دهی ( بمباران اطلاعات و آگاهی ) .
احتمال می دهم فردی بسیار کنجکاو و مشتاق هستی . اشتیاقت برای دانستن و آموختن احتمالاً زیاد است و البته در این رابطه هیجان مدار هستی و احتمالا ًعجله داشته باشی .
مثلاً داری متنی را می خوانی که معنی کلمه ای از آن را دقیق نمی دانی ، به هر در میزنی تا هرچه زودتر معنی آنرا بیابی بعدً ادامه دهی ( این تنها یک مثال است که هیجان مداری و عجله در پاسخ به اشتیاق را گفته باشم ) .
اینجا هم خواستی و اراده به خرج دادی و روی پستم فکر کردی و دقت به خرج دادی و احساس کردی همینطوره که گفته بودم اما ریز بینی و اشتیاق برای درک جزییات ، همراه هیجان مداری و عجله تمرکزت را زدود و گیجی نصیبت ساخته .
اینها را گفتم تا ساختار ذهنیت آنطور که تصور می کنم را گفته باشم و نیازه که بفهمم که تشخیصم از پشت این مانیتور و از پس صحبتهایت درست بوده آیا ؟ که اگر چنین باشد باید روی آن کار بشه .
اما در مورد جمله ای که از گفته هایم نقل قول کرده ای و احساس می کنی همینه :
بنا به تاییدت از تشخیص باید بگم که ایده آل گرایی و کمال طلبی شما بالا هست . لذا این باعث میشه در مورد خودت با جزئی نگری و دقت زیادی که داری ، به انتظار زیاد و سخت گیری برسی و ظرفیت و قوه طبیعی را در نظر نگیری ، درست مثل کسی که می خواهد چند هندوانه را با یک دست بلند کند و وقتی می بیند نمی شود بدون اینکه واقع نگرانه توجه کند که طبیعیه که نمی شود ، عصبی می شود ، چرا ؟ چون در ناخوادآگاهش بینش " تو می توانی و باید بشود " جا خوش کرده.
برای خیلی چیزها در خودت توانایی می بینی و می خواهی که بالفعل شود ، بدون توجه به ظرف زمان و محدودیت مکان و حتی اولویت بندی مبتنی بر ضرورت ( تا آنجا که بعضی از توانها اصلاً نادیده گرفته شود ) . دوست داری زود پیش بروی ( عجله ) و هرجا توقف پیش آید یا تداخل ، عصبی می شوی .
از طرفی در تعامل با افراد و محیط " حقیقت جو " هستی و کمتر پذیرش واقعیت داری ، به عبارتی خیلی از مسائل اطراف یا رفتارهای افراد را نمیتوانی قبول کنی و بپذیری ( نه لزوماً با واکنش رفتاری ، بلکه چه بسا با واگویه و خودخوری ذهنی ).
حقیقت یعنی آنچه باید باشد ( شایسته است باشد )
واقعیت یعنی آنچه هست ( یعنی آنچه اکنون هست و عینی است برای ما )
آیا حقیقت جویی اشکال دارد ؟
بستگی دارد
جایی که چشم انداز شخص ما به عنوان مطلوب باشد و سیر ما را به سوی شدن میتنی بر واقع نگری تنظیم نماید نه تنها بد نیست بلکه لازم است ( برای رشد و اعتلا ) .
مثلاً فعال و پویا بودن خوب است ( حق = یک حقیقت است ) . واقعیت این است که من اکنون به اندازه لازم پویا و فعال نیستم . پویایی چشم انداز من است ، برنامه ریزی می کنم که طوری پیش بروم که به این نقطه برسم .
اما اگر در تعامل با افراد حقیقت جو باشیم ، یعنی انتظار ما از آنها این باشد که آنگونه که شایسته است رفتار کنند ، به مشکل برمی خوریم و اینجا حقیقت جویی مسئله ساز است در روابط .
مثلاً >>> صداقت و راستگویی حق است ( حقیقت ) و شایسته یک انسان سالم نیست که دروغ بگوید ، اما واقعیت موجود این است که همکار من که در تعامل نزدیک هم در محیط کار با او هستم ، راحت دروغ می گوید ، و من حقیقت جو تحملش را ندارم و آزرده و در رنج هستم هروقت او را می بینم ( تحمل وجود او را ندارم ) .
در مجموع :
یکم - انتظار از خود (بطور ایده آل گرایانه و کمال طلبی ) که مبتنی بر ریز بینی و دقت زیاد هم هست ، باعث می شود خیلی جاها به خودت گیر بدهی و هرجا آنچه انتظار داری تحقق نیابد یا تأخیر بیافتد نتوانی بگذری و ....
دوم - تمرکز و توجه روی جزییات ( چه در رابطه با خود چه محیط ، چه دیگران ) در یک کلام جزئی نگری و گاه تیز بینی
سوم - حقیقت جویی در تعاملات
این هر سه وقتی با هیجان مداری و پراکندگی ذهنی که در بالا گفتم همراه شد ، یک نوع نارضایتی از خود و اطرافیان و حتی گاه محیط را به دنبال دارد و ایجاد فشار روانی می کند که یا به صورت اضطراب و استرس یا عصبی شدن و پرخاش ، یا هردو آنها با هم بروز می کند .
امیدوارم مطلب را تونسته باشم واضح بیان کنم .
.
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
ایوب عزیز
قبل از هرچیز نیازه بگم که پراکندگی ذهنی شما خیلی زیاده . اینکه گیج می شوی یاگاه در تمرکز برای فهم مسئله مختل می شوی علتش پراکندگی ذهنی است . چون موضوعات و مسائل مختلف را گاه همزمان ، و اغلب بدون نظم مورد توجه قرار می دهی ( بمباران اطلاعات و آگاهی ) .
احتمال می دهم فردی بسیار کنجکاو و مشتاق هستی . اشتیاقت برای دانستن و آموختن احتمالاً زیاد است و البته در این رابطه هیجان مدار هستی و احتمالا ًعجله داشته باشی .
مثلاً داری متنی را می خوانی که معنی کلمه ای از آن را دقیق نمی دانی ، به هر در میزنی تا هرچه زودتر معنی آنرا بیابی بعدً ادامه دهی ( این تنها یک مثال است که هیجان مداری و عجله در پاسخ به اشتیاق را گفته باشم ) .
اینجا هم خواستی و اراده به خرج دادی و روی پستم فکر کردی و دقت به خرج دادی و احساس کردی همینطوره که گفته بودم اما ریز بینی و اشتیاق برای درک جزییات ، همراه هیجان مداری و عجله تمرکزت را زدود و گیجی نصیبت ساخته .
اینها را گفتم تا ساختار ذهنیت آنطور که تصور می کنم را گفته باشم و نیازه که بفهمم که تشخیصم از پشت این مانیتور و از پس صحبتهایت درست بوده آیا ؟ که اگر چنین باشد باید روی آن کار بشه .
فرشته جان، بذار من یه نمونه از طریقه ی مطالعه ام رو بگم، مثلاً این پست شما رو، من نتونستم همش رو یه جا بخونم، هر سری، فقط دو خط خوندم، چرا که احساس می کنم مغزم پر شده و ادامه دادن به خوندنم بی فایدس! متن های دیگه هم همین طور، هر چی بار اطلاعاتی بالاتر، میزان متن خونده شده کمتر! مثلاً از اون روزی که اون لینک ها رو گذاشتین، تا به امروز، من فقط تونستم 2 تاش رو مطالعه کنم، اونم اصلاً وارده جزئیاتش نشدم، چون تصمیم گرفتم کلی بخونم، تا اول یه چیزی دستم بیاد، بعد وارده جزئیاتش بشم!
یا مثلاً یه کتاب برا مطالعه شروع کردم، تو یه روز، خودم رو بکشم، 1 صفحه می خونم، بعدش دیگه نمی تونم ادامه بدم، حتی اگه تا شب بیکار باشم!
الآن این قسمت بالا رو من باید چند بار دیگه بخونم، اونم با فاصله، تا دستم بیاد دقیقاً چی هست!نمی گم ظاهرش رو متوجه نمی شما، :302: اصلاً نمی تونم بگم چه شکلی هستم!:316: به خدا آی کیوم پائین نیستا
مثال ها تونم درسته! همیشه توی پیج هایی که باز کردم، یه صفحه فرهنگ لغت و یه صفحه سرچ بازه! یه دفتر هم دارم، مفاهیم و معناهای لغات و اصطلاحات رو توش می نویسم و بعضی وقت ها، بازنگری می کنم.
توی تالار هم نمی تونم از این تاپیک به اون تاپیک بپرم، یکی رو انتخاب می کنم، تا ته می رم!
اما در مورد جمله ای که از گفته هایم نقل قول کرده ای و احساس می کنی همینه :
بنا به تاییدت از تشخیص باید بگم که ایده آل گرایی و کمال طلبی شما بالا هست . لذا این باعث میشه در مورد خودت با جزئی نگری و دقت زیادی که داری ، به انتظار زیاد و سخت گیری برسی و ظرفیت و قوه طبیعی را در نظر نگیری ، درست مثل کسی که می خواهد چند هندوانه را با یک دست بلند کند و وقتی می بیند نمی شود بدون اینکه واقع نگرانه توجه کند که طبیعیه که نمی شود ، عصبی می شود ، چرا ؟ چون در ناخوادآگاهش بینش " تو می توانی و باید بشود " جا خوش کرده.
برای خیلی چیزها در خودت توانایی می بینی و می خواهی که بالفعل شود ، بدون توجه به ظرف زمان و محدودیت مکان و حتی اولویت بندی مبتنی بر ضرورت ( تا آنجا که بعضی از توانها اصلاً نادیده گرفته شود ) . دوست داری زود پیش بروی ( عجله ) و هرجا توقف پیش آید یا تداخل ، عصبی می شوی .
دقیقاً همینی که گفتین هستم، یعنی خوده خودم هستم!:47:
هر چی بیشتر روی جمله ی پست قبلیتون فک می کنم، بیشتر بش می رسم، مثلاً تا از خودم عصبی می شم و نمی تونم انتظارم رو برآورده کنم، یه کاری رو انجام می دم که ترک کرده بودم! مثلاً من به خاطره استفاده از هدست، یه مقدار گوشم درد گرفته بود و مدتی بود دیگه موزیک گوش نمی دادم، یه بار که این حالت بهم دست داد، این گار که با خودم لج کرده باشم، شروع کردم با صدای بلند آهنگ گوش دادن!
از طرفی در تعامل با افراد و محیط " حقیقت جو " هستی و کمتر پذیرش واقعیت داری ، به عبارتی خیلی از مسائل اطراف یا رفتارهای افراد را نمیتوانی قبول کنی و بپذیری ( نه لزوماً با واکنش رفتاری ، بلکه چه بسا با واگویه و خودخوری ذهنی ).
این هم گویا درسته!:47:
تو خونه به من می گن چرا این قدر از کارها و اشتباهات بقیه حرص می خوری!
مثلاً اگه دوستم اشتباهی کنه، یا یه اخلاق بدی داشته باشه، جلوش چیزی نمی گما، اما تو خونه می یام می گم چطور بعضی ها زشتی رفتارهاشون رو درک نمی کنن و از این حرفا! اعصابم خیلی خورد می شه، به طوری که خواهرم هم می گه نمی خوام این چیزا رو برام تعریف کنی! حالا نمی دونم این موضوع، به همین ربط داشت یا نه!
حقیقت یعنی آنچه باید باشد ( شایسته است باشد )
واقعیت یعنی آنچه هست ( یعنی آنچه اکنون هست و عینی است برای ما )
آیا حقیقت جویی اشکال دارد ؟
بستگی دارد
جایی که چشم انداز شخص ما به عنوان مطلوب باشد و سیر ما را به سوی شدن میتنی بر واقع نگری تنظیم نماید نه تنها بد نیست بلکه لازم است ( برای رشد و اعتلا ) .
مثلاً فعال و پویا بودن خوب است ( حق = یک حقیقت است ) . واقعیت این است که من اکنون به اندازه لازم پویا و فعال نیستم . پویایی چشم انداز من است ، برنامه ریزی می کنم که طوری پیش بروم که به این نقطه برسم .
اما اگر در تعامل با افراد حقیقت جو باشیم ، یعنی انتظار ما از آنها این باشد که آنگونه که شایسته است رفتار کنند ، به مشکل برمی خوریم و اینجا حقیقت جویی مسئله ساز است در روابط .
مثلاً >>> صداقت و راستگویی حق است ( حقیقت ) و شایسته یک انسان سالم نیست که دروغ بگوید ، اما واقعیت موجود این است که همکار من که در تعامل نزدیک هم در محیط کار با او هستم ، راحت دروغ می گوید ، و من حقیقت جو تحملش را ندارم و آزرده و در رنج هستم هروقت او را می بینم ( تحمل وجود او را ندارم ) .
از این نمونه هم داشتم، یکی از بچه ها رو نمی تونستم تحمل کنم، ترجیه دادم دیگه نبینمش و باش ارتباط نداشته باشم و محیط رو ترک کردم! الآنم وقتی یاد کاراش می افتم خیلی اعصابم خورد می شه و دپ می شم! با این که چند ساله که گذشته
در مجموع :
یکم - انتظار از خود (بطور ایده آل گرایانه و کمال طلبی ) که مبتنی بر ریز بینی و دقت زیاد هم هست ، باعث می شود خیلی جاها به خودت گیر بدهی و هرجا آنچه انتظار داری تحقق نیابد یا تأخیر بیافتد نتوانی بگذری و ....
دوم - تمرکز و توجه روی جزییات ( چه در رابطه با خود چه محیط ، چه دیگران ) در یک کلام جزئی نگری و گاه تیز بینی
سوم - حقیقت جویی در تعاملات
این هر سه وقتی با هیجان مداری و پراکندگی ذهنی که در بالا گفتم همراه شد ، یک نوع نارضایتی از خود و اطرافیان و حتی گاه محیط را به دنبال دارد و ایجاد فشار روانی می کند که یا به صورت اضطراب و استرس یا عصبی شدن و پرخاش ، یا هردو آنها با هم بروز می کند .
امیدوارم مطلب را تونسته باشم واضح بیان کنم .
عجب!
که این طور!
چقدر مشکل!
اما من موندم چطور این چیزا رو متوجه شدید! واقعا باید بهتون احسنت گفت!:104:
من واقعاً ازتون ممنونم، خیلی لطف کردید و خیلی وقت گذاشتید!
اما چه باید بکنم؟ در مورده کمال گرایی که توضیح دادید و لینک های خیلی خوبی گذاشتید، اما دو مورده دیگه چی؟ چرا این جوری هستم؟ :47:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
اگر قول بدی عجله نکنی ، آرام آرام پیش می رویم و با تکنیکهایی که می گویم و در پیش میگیری این مشکل را حل می کنی .
گام اول :
1 - در مقابل هر اشتغال ذهنی و فکری توقف فکر بده ، یعنی ایست بده .
2 - هرگونه مطالعه ای را تعطیل کن الا این تاپیک و لینک ها و منابعی که از این طریق توصیه می شود دنبال کنی و بخوانی .
3 - در تالار سراغ هیچ تاپیکی نرو و مطالعه نکن ، در واقع آمدنت به تالار فقط برای تمرکز روی تاپیکت باشد .
4 - برنامه های روزانه ات را اولویت بندی کن و جز ضروریات را لیست نکن . کارایی که برای هرروز باید انجام دهی را لیست کن ، از 10 مورد بیشتر نشود ، 5 تای آنها را در مقابلش بنویس :>> اگر شد انجام شود .
5 - در مورد دیگران و رفتارشان و ..... ریز نشو و عبور کن و تمرکز نکن ، در مقابل توجه غیر ارادی هم ایست بده .
6 - در آخر شب برنامه روزانه ات را مرور کن و مقابل آنچه انجام داده ای تیک بزن و آنها را که انجام نداده ای دلیلش را بنویس ، و در مقابل سرزنش ذهنت نیز استپ بده و بگو دنیا به آخر نرسیده . اگر 5 تایی که حتمی گذاشته ای انجام دهی انجام شده بود و مواردی که گفته ای اگر شد باقی مانده بود . خوشحالی و رضایت را مهمان دلت کن . اگر مواردی که نوشته بودی اگر شد نیز انجام شده بود ( از یک مورد تا همه 5 مورد اگر انجام شده بود ) خودت را حسابی تحویل بگیر .
7 - نیم ساعت الا یک ساعت قبل از خواب ذهنت را کامل تخلیه می کنی ، یعنی حتی به اینکه این مشکل را داری و داری حلش می کنی نیز فکر نکن . برنامه روزانه ات را باید قبلش نوشته باشی و نگذاری برای وقت خواب . دیگر به اون هم فکر نکن .
8 - اگر فکرو خیالی خیلی مزاحمت ذهنی ایجاد کرد و استپ در مقابلش فایده نداشت ، یا دغدغه ای گریبانت را گرفت . آنها را در دفتری یادداشت کن و بگذار کنار ، هرگز مرورش نکن و سراغش نرو ، فقط بنویس و بگذار کنار و بعدش توقف فکر ( برای این کار یک دفتر آماده داشته باش ).
9 - تمام حواست به آرامشت و نشاطتت باشد ، هم برای حفظ آن ، هم گسترش آن .
10 - لینکهای زیر را مطالعه کن خوب ودقیق :
http://www.hamdardi.net/thread-15050.html
http://www.hamdardi.net/thread-15051.html
http://hamdardi.com/?part=menu&inc=menu&id=560
http://hamdardi.com/?part=menu&inc=menu&id=561
پاورقی
====
فعلاً روی نظم و آرام سازی ذهن کار می کنیم و بعد از سامان گرفتن ذهنت ، روی کمال گرایی و ..... کار می کنیم .
فقط باید همت کنی و عمل کنی به راهکارها . که مطمئنم انگیزه اش را داری ، فقط نیازه که ناخودآگاهت را مهار کنی تا در عمل ثبات داشته باشی .
.
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
سلام دوست گلم :72: :46:
دلم برات تنگ شده بود :43:
ببخشید که نشناختمت :(
اومدم هم یه احوالپرسی بکنم و هم یه چند کلمه ای هم بگم.
عزیزم همه ما تو مواردی کم صبر و در مواردی صبور هستیم. شما هم مطمئنا تو خیلی موارد صبوری. حالا بیا بجای اینکه مواردی رو که بی صبری کردی، بشماری و اینجا بگی. اون مواردی رو بشمار که درشون صبوری کردی. از این به بعد اونها رو اینجا بنویس.
رو هرچیزی که تمرکز کنی، بیشتر تو صدد انجامش برمیای. یه جا که کم صبریهات رو تعریف می کردی، گفتی که قبلا اینطور نبودی. فکر نمی کنی از وقتی زوم کردی رو موارد کم صبریت و می خوای اونها رو بشماری، بیشتر شدن.
حالا برعکس عمل کن. ببین کجاها صبوری کردی و رو اونها متمرکز شو.
:72::72::72:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ایوب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!! !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!:311::311::311::31 1:
سلام! خوبی؟؟
یکی از دوستان اعلام کرد بیام ببینم چه خبره!!!!!!!:325:
دست گلش هم درد نکنه!!!:227:
با دقت پیش برو:
قبل از طرح یه مسئله (در اینجا مشکل)، باید مجموعه اصلی رو طرح کنیم که مشکل در اون جای میگیره و بر مبنای اون پیش بریم (حد و حدود مشخص بشه!)
عصبانیت یک ویژگی ذهنی هست. هدفش هم برجسته کردن خصوصیات یک موضوع درگیرانه برای ماست. نقطه شروع عصبانیت از ذهن هست. باور داشتن به اینکه چیزی که مثلا مرا درگیر ساخته، آزرده ساخته و کاری از دست من بر نمی آید>عصبانیت.
حالا به حکم علیت ذهن و بدن (مثلا من فکر میکنم گشنم شده! باید یه چیزی بخورم، میرم توی آشپزخونه یه چیزی میخورم= علیت ذهن بر بدن، یعنی ذهن دستور داد، بدن انجام داد!)، این باور ذهنی یعنی عصبیت روی بدن ما هم تاثیر گذار هست و باعث واکنش جسمی میشه.
حالا برمیگردیم به نقطه شروع: باور ذهنی!
ما روزانه در حدود 60 هزار تفکر آگاهانه (به زبان ساده یعنی ذهنمان را مشغول میسازد، از اقدام برای روشن کردن لامپ تا حل یک مساله ریاضیاتی تا فکر کردن=چشیدن به مزه غذا!) رو تجربه میکنیم که بیش از 95% تکراری هستند (یعنی هر روز تکرار میشن) و جالب تر اینکه در حدود 60% اینها منفی هستند (مثلا عامل عصبانیت، رنجش، آزردگی خاطر، افسردگی و ... میشن)!
یکی از عوامل اصلی رفتار ما آدمی زاد ها همین تکرار باورهای ذهنی است. رفتار به یک کنش جسمی یا ذهنی میگیم که اراده در اون دخیل نیست. یعنی به علت تکرار زیاد برای ما ناخودآگاه شده (مثل اینکه میبینم اتاق خاموشه بدون اینکه فکر کنم و تصمیم بگیرم میرم لامپ رو روشن میکنم!)
حالا گاهی ممکنه در مسیر تجربه آگاه، به بیراهه بریم!!!
بهش میگم باور داشتن به باور! مثلا من باور دارم که باور کنونی من مشکل است و مرا درگیر کرده! به زبان ساده 24 ساعته فکر ما رو مشغول میکنه و خروجی مناسب و طبیعی نیست.
حالا بعد از این قصه سرایی ها میریم سراغ موضوعاتی که مطرح کردی!
دو حالت کلی دیدم.
-کم صبری (ایمیل، کامپیوتر، پروژه و ...)
-عدم تمرکز (آبگرمکن، حل مساله، خوندن مقاله و ...)
--راه حل کم صبری:
10 اسفند دفاع داری؟ اگر دفاع کردی، برو بعد از عید نوروز بیا و اگر لازم شد پیگیری کن.
--راه حل بی تمرکزی:
---یه سری تکنیک های روانشناسی هست که دارن راهنماییت میکنن.
---چیزی که به ذهن من میرسه، این هست که تمرکز یکی از گام های ابتداییش انگیزه هست. اگر انگیزه نداشته باشیم، روی موضوع متمرکز نمیشیم!
وقتی من خوشم نمیاد آبگرمکن رو درست کنم، طرفش هم نمیرم! چه برسه که بخوام دست به کار بشم.
---یکی از دلایل دیگش هم که فرشته نوشته، ورودی شدید داده در درگاه ذهن هست:
روی تعدادی از تجربیات آگاهانه (توضیح دادم، همون 60 هزار) تمرکز کن که برات در اولویت اصلی و اساسی هست. به یه کامپیوتر هم اگر 600 تا برنامه بدی اجرا کنه، هنگ میکنه!!
حالا اگر تو این شلوغ و پلوغی و بلبشوی ذهنی ما، بتونیم کنترل رو به دست بگیریم و نذاریم عنان از دست ما خارج بشه، خیلی از مشکلات حل میشه. (فرض کن یه مدیری هستی که روزی 60-70 هزار پرونده رو باید بررسی کنی!)
اوضاع همونطوری هم که گفتم، وقتی فاجعه میشه که به یکی از باور های ذهنی (دارای محتوا، مثل اینکه فکر میکنم عصبانی هستم!) باور دوباره داشته باشیم! باور به باور بیچاره میکنه آدمو!!!!
منظورم اینه که کم کم به این باور نرسی که کم صبری!! در عامیانه بهش میگیم به خودت برچسب نزن!
--اما کشتی کج گرفتن با دیگران!!!
همطونطور که گفتم، ذهن و بدن تحت یک رابطه علی هستن (سه قسمت اصلی داره که زیاد مهم نیست)
یک ویژگی ذهنی (مثل عصبانیت) پتانسیل این رو داره که بدن رو به واکنش وادار کنه (همون مثال گشنگی و رفتن به سمت آشپزخونه).
همونطوری که وقتی خیلی ناراحت میشیم گریه میکنیم!!!!
بسیاری از این واکنش هایی که نوشتی طبیعی هست.(البته این واکنش ها اقسام و مدل هاییی دارن، مثلا خواستی یه چیزی رو پرت کنی و بشکونی یه "واکنش هیجانی" به گفته های استادت بوده!).
هر وقت فکر کردی غیر طبیعیه، باید از خودت این سوال رو بپرسی آیا از گریه کردن هم تعجب میکنم؟؟؟؟؟ یا از خندیدن!
اما:
اگر در این واکنش ها استمرار بیش از اندازه داشتی، یا کارت به آسیب رسوندن به خودت یا دیگری رسید، اون موقع وارد مرحله نابهنجار شدی و پیگیری دقیق تری رو مطلبه.
البته طبیعتا باید این گونه واکنش ها کنترل بشن. منتها اون لحظه که گفتی به خاطر (احتمالا) اختلالات عصبی که پیدا کردی، خواستی یه چیزو بشکونی. پس نگران این موضوع خاص و واحد نباش!!
اگر کامپیوترت هم قدیمی باید عوض کنی! اپلیکیشن ها سنگین تر میشن و سخت افزار قوی تری میطلبن.
حل شد؟؟ امیدوارم که حل شده باشه!!!:310:
اطلاعات، همچین نصفه شبیه از مخم فوران کرد!!!:311::227:
اگر متوجه نشدی بگو با شکل و شمایل برات تشریح کنم!! این موضوعات کمی صعب الفهمه!:302:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
morteza-m گرامی
بسیار عالی تشرح کردید :104::104:.
به نظرم فعلاً ایوب عزیز نیاز به کم کردن بار ذهنی و پرداختن به عمل به تکنیکها دارد. لذا همین توضیحات شما برای درک محتوایی علت به نظرم براش کافی هست . چون یکی از تکنیکها برای وی این است که روی همین مسئله ( بی صبری ) هم نباید متمرکز بشه ، همانکه شما اشاره داشتی یعنی باور باور . پس نیازه با تمرکز زدایی این باور باور بی صبری بشکنه ، بنا براین از ایوب تقاضا می کنم بعد از خواندن مطلب مرتضی ذهنش را درگیر سئوالات در این رابطه و درک جزئی نگرانه محتوای آن نکند و . کلاً هرجا بحث محتوا در هرزمینه ای هست تا اطلاع ثانوی چینین عمل کن . و فقط روی راهکارهای عملی که فعلاً نیازه زمانی را روی گام اول کار کنی تا به یک ثبات قابل قبول برسی متمرکز باش آنهم در عمل نه در ذهن و نظر .
باز هم ممنون morteza-m به خاطر توضیحات خوبش و تقاضا می کنم این مطلب را روانتر در قالب یک مقاله ارائه کنند که مورد استفاده دوستان قرار گیرد .
.
.
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ضمن کسب اجازه از ایوب جان ،فرشته جون من که از فرمایشات آقا مرتضی نتونستم نتیجه گیری کنم. به قول خودشون صعب الفهم بود.
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
من از دوستای عزیزم،
آسمان آبی، مرتضا، فرشته و همه ی کسانی که حتی بر دیده ی بنده منت گذاشتن و این تاپیک رو مطالعه کردن، سپاسگذارم.
:72::72:
حتی مدیر عزیز که ما رو سرافراز کردن، اگه می دونستیم فرشی، چیزی پهن می کردیم! البته جسارت نباشه ها، ما عمراً از این شجاعت ها داشته باشیم که با دمه شیر بازی کنیم.
یکی از همدردی های گرامی هم پیغامی گذاشتن و بنده، دیدم که به روند پیشرفت این تاپیک، کمک شایانی می کنه و سخنان ایشان را هم در این پست قرار می دهم:
به نظرم دوستان بسیار عالی مطالب دقیقی را برای شما بیان کرده اند که بنده همین جا از تک تک عزیزان تشکر و قدردانی می کنم.
مشکل شما در کسب آگاهی نیست. بلکه در تمرین این مهارتها هست.
شما مثل کسی هستید که تقریبا به طور کامل به صورت تئوری شنا کردن را یاد گرفته اید. باید تن به آب بزنید و تمرین کنید، آب بخورید، روی آب بیاید، زیر آب بروید ولی آنچه آموخته اید پیوسته اجرا کنید تا نتیجه بگیرید.
در ضمن مقاله ای با همین عنوان تاپیک شما( چگونه می توانم فردی صبور باشم!!! ) وجود دارد، که می توانید به کار بگیرید.
دقت کنید، نگفتم مطالعه کنید چون مطالعه کردید و تشکر هم کرده اید. باید به کار بگیرید و به کار بگیرید و بکار بگیرید.
موفق باشید.
تشکر فراوان از شما:72::72:
امیدوارم که این تاپیک، علاوه بر این که به من کمک می کنه به نتیجه برسم، بتونه یه راهنمای بسیار مناسب برای دیگر افرادی که به درد من دچار هستن، نیز باشد و با کمک مدیر گرامی و فرشته ی مهربان، و دیگر دوستان عزیزم، بتونیم یه تاپیک پر محتوا بسازیم.:72::72:
به علت قوانین بسیار خوب تالار (هندونه نبود)، هر تاپیکی حداکثر باید 50 تا پست داشته باشه، و ما برای غنی سازی این تاپیک، مجبوریم بعضی از پست ها را حذف نماییم، همین حالا، از دوستانی که پستشون حذف می شود، بسیار معذرت می خواهم.:72::72:
همچنان منتظر راهنمایی های شما دوستان خوب هستم!:72:
-
RE: چگونه می توانم فردی صبور باشم!
ایوب جونم با این همه راهنمایی دوستان احساس می کنم دیگه حرفی برای گفتن نباشه ، ولی طبق درخواست خودت لازم دیدم چند نکته رو از دید منی که کمی بیشتر از دوستان دیگر می شناسمت و از نزدیک باهات برخورد داشته ام ذکر کنم.
اول از هر چیزی باید بگم که نظم و دقتت تو برنامه ریزی هات فوق العاده است و همیشه اینو به خودت یاد آوری کرده ام ؛ پس از همچین ذهن منظمی بعید هست که انقد تمرکزش پایین باشد. ولی می تونم یه دلیلی براش پیدا کنم.
تو چندین سال هست که توی خوابگاه ؛ جدا از خانواده و با دوستانی که از نظر اجتماعی و سنی مثل خودت هستند زندگی می کردی ؛ و در چند ماه اخیر به جهت اینکه دوران تحصیلت تموم شده ؛ برگشتی پیش خانواده ات ؛ از تجربه خودم دارم بهت می گم و شاید کارشناسی نباشه ؛ برای کسی که چندین سال مستقل زندگی کرده و با برنامه ذهنی خودش برنامه هاش رو جلو برده و کسی دخالتی تو برنامه هاش نداشته ، سخته که یهو وارد جمعی بشه که اختلاف سنی و دیدگاه باهاش دارن و تازه خودشون رو محق بدونن در چیدن برنامه برای تو(البته قصد جسارت ندارم ؛ اینا تو خانواده طبیعی است ، گفتم که خودم تجربه اش رو داشته ام) و تو هنوز خودت رو نتونستی با این جمع وفق بدی ، و از طرفی مراحل انجام پروژه ات است که اون هم استرس های خودش رو داره ؛مخصوصا که انتظار داشتی زودتر تموم بشه ؛ همه اینا دست به دست هم داده تا درونت آشفته باشد و پر از استرس و این آشفتگی خودش رو بصورت زود از کورده در رفتن و عدم صبوری و کاهش تمرکز نشون داده ؛ یادمون نرفته که تو قبلا مشکل افسردگی هم داشتی که تقریبا 9 یا 10 ماهه که رفع شده است . و به هر حال نیاز به آرامش داشتی تا این افسردگی مراحل پس از درمانش رو هم به سلامتی رد کنه. به نظرم دلیل اعظم مشکلاتت از این چند بند ناشی می شود.
من خودم درمانی رو که برای تجربه ام که تقریبا شبیه مشکل تو بود امتحان کردم و جواب داد ؛ پذیرش همه اختلاف نظر ها بود. این که طبق برنامه مشخص قبلیم (به شرطی که در چارچوب قوانین خانواده باشد) حرکت کنم با این تفاوت که همه نظرات خانواده رو بشنوم و اگر مفید بودند و مرا دچار سردرگمی نمی کردند ، اعمال نظر کنم ؛ ولی اگر در برنامه خودم نظراتشون اخلالی ایجاد کرد ؛ روی برنامه خودم مصمم باشم ، و همین طور اینکه اختلاف نظر رو بپذیرم و نیازی به توضیح دادن یا بحث کردن نبینم ،و به هر حال هر کس عقیده ای دارد رو ملکه ذهنم بکنم.
پس در پذیرش شرایطتت باش تا ذهنت آرام بگیرد. ذهنت که آرام گرفت همه مشکلاتت حل خواهد شد.
پروژه ات هم که به حمدالله مشکلش حل شده است و بزودی پایان نامه ات رو ارائه می دی به سلامتی:46:
موفق باشی گلم:72: