ابراز احساسات غیرعادی برادرم

من و برادرم روابط خوبی با هم داریم و همدیگرو خیلی دوست داریم طوریکه امکان نداره چیزی از برادرم بخوام و در یه زمان کوتاه برام انجام نده ، منم هرکاری که بتونم انجام میدم تا خوشحالش کنم ، اون پیش ما زندگی نمیکنه ، برای تحصیل رفت شهرستان الان هم همونجا کار میکنه هرچند مدت یه بار برای دیدن ما میاد تهران
رفتارش با من خوبه اما یه کارایی میکنه که بعضی وقتتا ناراحتم میکنه
مثلا اینکه همش منو میبوسه و بهم ابراز علاقه میکنه ، یا اینکه وقتی همه کنار هم نشستیم و مثلا تلویزیون تماشا میکنیم ، اون درحالیکه دستشو حلقه کرده دور کمرم ، بدنم رو نوازش میکنه
وقتی ازش میخوام اینکارو نکنه ، انگار اصلا متوجه منظورم نمیشه ، میپرسه برای چی !
وقتی اینجاست ، هرشب قبل از خواب میاد پیشم و بغلم میکنه
همشم میگه وقتی اینجا نیست دلش برام تنگ میشه
ایا این رفتارش عادیه ؟ ایا من نباید حساسیت به خرج بدم ؟

بعضی ها ابراز محبتشون از طریق لامسه ست.

شما و برادرتون هر کدوم چند سالتونه؟

من 22 سالمه
و اون 28 سالست

سلام سعاد عزیز

خوب چرا فکرتان به جاهای بد می رود؟...چرا فکر نمی کنید که دلتنگ شما می شود و آدم

احساساتی است؟

تا حالا از او کاری ناشایست دیده اید؟

برادرتان چجور انسانی است؟

آیا اهل تدین و تقید است؟ آیا پسر احساساتی است؟

خوب عزیزم به این سوالات جواب بده ... آیا خواهر یا برادر ریگری دارید؟

رابطه تان با پدر و مادرتان چطور است؟

در خانه چگونه لباس می پوشید؟

تاحالا در این خصوص با او صحبت خاصی کرده اید؟

اینگونه ابراز احساسات در برخی مردها طبیعی است چون محبتشان را از راه لامسه انجام

می دهند پس نگران نباشید!!!

این اطلاعات را به ما بده تا بتوانیم بهتر راهنماییت کنیم

توکلت همواره به خدا باشد و افکار بد را از ذهن خود بیرون کنید

عزیز دلم چرا برای او همسری انتخاب نمی کنید؟

سلام،

من فکر می کنم چون از شما دور هست، دلتنگ شما هست و برای همین سعی می کند در مواقعی که نزدیک شما هست، احساساتش رو به شما منتقل کند.

به قول فرهنگ ایشون ابراز علاقه اش از طریق لامسه هست.

نگران نباشید.
به نظرم فقط وقتی جای نگرانی هست که از یک سری مرزهایی بگذرد، که البته با توجه به توضیحات شما اصلاً این اتفاق نیفتاده.

به خاطر داشتن چنین برادر خوبی خدا رو شکر کنید.
مشخص است که او هم از داشتن خواهری مثل شما خوشحال است.

موفق باشید.

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط bahar.ghamgin

سلام سعاد عزیز

خوب چرا فکرتان به جاهای بد می رود؟...چرا فکر نمی کنید که دلتنگ شما می شود و آدم

احساساتی است؟

بله اون خیلی حساساتیه
میگه طاقت دیدن درد کشیدن منو نداره ، وقتی دلدرد شدید دارم و گریه میکنم اشک تو چشاش جمع میشه ، منم خیلی دوسش دارم

تا حالا از او کاری ناشایست دیده اید؟

نه ولی رفتارش خیلی مناسب نیست
بدنم رو و (معذرت میخوام )سینه ام رو لمس میکنه
یا مثلا لبمو یا گردنمو میبوسه

برادرتان چجور انسانی است؟
آیا اهل تدین و تقید است؟ آیا پسر احساساتی است؟

من خونواده مذهبی دارم اما برادرم خیلی در بند اینجور مسائل نیست ،
اهل نماز روزه نیست
ولی ادم هرزه ، دروغگو یا چشم چرونی هم نیست
یعنی من که ازش چیزی ندیدم

خوب عزیزم به این سوالات جواب بده ... آیا خواهر یا برادر ریگری دارید؟

نه من فقط همین یه برادرو دارم

رابطه تان با پدر و مادرتان چطور است؟

خیلی خوب هممون همدیگرو دوست داریم

در خانه چگونه لباس می پوشید؟

لباس خیلی باز نمیپوشم اما خب به ظاهرم اهمیت میدم
فکر نمیکنم مشکل از لباسم باشه

تاحالا در این خصوص با او صحبت خاصی کرده اید؟

نه خیلی جدی
بعضی وقتا که میاد تو اتاقم و بغلم میکنه
من سعی میکنم یه جوری دستشو پس بزنم یا خودمو از تو بغلش بکشم بیرون
اما اون فکر میکنه دارم باهاش شوخی میکنم و مثلا دارم خودمو لوس میکنم :(
محکمتر بغلم میکنه
چندروز پیش که از عروسی برگشته بودیم من یه لباس دکلته پوشیده بودم
رفتم تو اشپزخونه که مامانم لباسمو ببینه
برادرم هم اومد و کلی ازم تعریف کرد وقتی داشتم میرفتم تو اتاقم یه دفعه لباسمو کشید
کارش خیلی زشت بود
منم با گریه رفتم تو اتاقم هرچقدر در زد درو باز نکردم
فکر کنم اونموقع مامان تو اشپزخونه نبود (اکثرا وقتی تنهاییم اینکارارو میکنه ولی هروقت هم که مامان و بابا هستن حتما باید منو بشونه بغل خودش ، مامان اینا میدونن که به هم خیلی علاقه داریم )
حالا هم مثلا باهاش قهر کردم
چیکار کنم که بفهمه اشتباه کرده ؟
همه چیزو به مسخره میگیره :324:

اینگونه ابراز احساسات در برخی مردها طبیعی است چون محبتشان را از راه لامسه انجام

می دهند پس نگران نباشید!!!

ولی این رفتارش برای من یه مقدار ازاردهنده است
از شوخی های اینجوری متنفرم وقتی هم بهش میگم دوباره مسخره بازی درمیاره:300:
البته در مورد مسائل جنسی اصلا با هم حرف نمیزنیم
مثلا یه سری از برنامه های خاص ماهواره رو یا فیلم و . . . را نمیبینه و وقتی کنار هم هستیم ، سریع کانال رو عوض میکنه

این اطلاعات را به ما بده تا بتوانیم بهتر راهنماییت کنیم

توکلت همواره به خدا باشد و افکار بد را از ذهن خود بیرون کنید

عزیز دلم چرا برای او همسری انتخاب نمی کنید؟

میگه فعلا نمیخواد ازدواج کنه
میخواد خونه بخره و از این حرفا . . .
البته دو سال پیش یه ماه با هم کلاسیش نامزد بود بعد بهم خورد

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سعاد

مثلا تلویزیون تماشا میکنیم ، اون درحالیکه دستشو حلقه کرده دور کمرم ، بدنم رو نوازش میکنه

---

به نظر من عادی نیست.

آیا جلوی دیگران هم اینکار را میکنه یا فقط وقتی تنها هستید؟
تا حالا شده بغلت کنه و وقتی کسی سرزده از در بیاد تو دستپاچه بشه؟ یا موارد شبیه این؟

لمس سینه توسط برادر، بوسیدن لب ... خوب معلومه که غیره عادیه :324:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط شب نم

به نظر من عادی نیست.

آیا جلوی دیگران هم اینکار را میکنه یا فقط وقتی تنها هستید؟

بعضی وقتا اره
به مادرم خیلی سربسته گفتم ، اونم خیلی جدی نگرفت

تا حالا شده بغلت کنه و وقتی کسی سرزده از در بیاد تو دستپاچه بشه؟ یا موارد شبیه این؟

نه اینکه دستپاچه بشه ولی دیگه ادامه نمیده و با اونطرفی که وارد شده صحبت میکنه


لمس سینه توسط برادر، بوسیدن لب ... خوب معلومه که غیره عادیه :324:

چیکار باید کنم ؟
ایا این رفتارش معنای خاصی داره ؟
:302:

---

نقل قول:

---

نه ولی رفتارش خیلی مناسب نیست
بدنم رو و (معذرت میخوام )سینه ام رو لمس میکنه
یا مثلا لبمو یا گردنمو میبوسه

---

وقتی پست قبلیم رو نوشتم، این مسائل رو نمی دانستم.
کمی شرایط فرق کرد...

قبلاً یک دختر خانمی اینجا تاپیک زده بود، برادری کوچک تر داشت که برایش مشکلاتی ایجاد کرده بود. شرایط شما با اون دختر خانم فرق می کند. مشکل شما به شدت مشکل این دختر خانم به نظر نمی رسد. با این حال فکر می کنم مطالعه ی اون تاپیک تا حدودی به شما کمک کند. چون کارشناسان در اون تاپیک پیشنهادها و نظرهای خوبی دادند.
این هم لینکش: بلوغ برادر کوچیکم و مشکلی که برام ایجاد کرده

در مرحله اول باید جدی و مستقیم به او بگویید که از این رفتار او ناراحت هستید و بگویید که دیگر نباید این کار رو بکند.

اقای حامد
تاپیکو خوندم
اما برادر من اینجوری نیست !اون منو دوست داره ! :(
دلم نمیخواد به بدنم دست بزنه ولی هیچوقت حس نکردم داره خودشو با اینکار ارضا میکنه
اون پست فطرت نیست
من برادرمو دوست دارم
اون اینجوری نیست :302:

صرف نظر از این که برادرتون با منظور یا بیمنظور این کارها رو میکنه به هر حال شما از این رفتارها ناراحت میشین پس باید عکس العمل مناسب نشون بدین.پس میتونید این راهها رو در پیش بگیرین:
1.در یک فرصت مناسب پس از یادگرفتن رفتارجرات مندانه حتما به ایشون بگین که از این رفتارها ناراحت میشید و دلتون نمیخاد که تکرار بشه.
2.اگه دیدین که در جواب میگه اینا همه اش از سر محبته خیلی صریح بگین که این نحوه ی ابراز محبت رو برای خواهر و برادر نمیپسندین.
3.توجه کنید نباید به برادرتون کم محلی کنید یا دعوا کنید یا قهر کنید یا... بلکه بعد از این که موضعتونو کاملا در این مورد مشخص کردین اجازه تکرار این قبیل کارها رو به هیچ وجه ندید.مثلا وقتی اصرار میکنه حتما کنارش بشینید خیلی محترمانه روی یه مبل دیگه بشینید.
احتمال این که برادرتون اصلا منظوری از این کارها نداشته باشه زیاده به خاطر همین به احتمال زیاد بعد از طی مراحلی که گفتم رفتار ایشونم تعدیل میشه.(یادتون باشه به هیچ وجه از موضعی که گفتین نیاید کوتاه بیاین اما به ایشون پرخاش یا بی احترامی هم نکنید.)
در نهایت اگه بعد از مدتی دیدن رفتارشون اصلاح نشد به یکی از والدینتون اطلاع بدین(البته ان شالله که پیش از این مرحله حل میشه).درسته که شما به مادرتون گفتین ولی به احتمال زیاد اون قاطعیت لازم رو نشون ندادین برای همین مادرتونم زیاد جدی نگرفته.
موفق باشید

سعاد عزیز

ما هم نگفتیم برادر شما پست فطرت است اما گاهی اوقات عشق افراطی به بیراهه می رود!

متاسفانه آمار سایت هایی که روابط خواهر و برادر یا پدر و دختر و غیره را در قالب یک داستان

عادی ارائه می دهند کم نیست!...دوستان عزیز به خصوص "یک زن امیدوار" توصیه های بسیار

خوبی نموده اند! ... چند پیشنهاد هم من دارم!

ببین سعاد جان بهتر است در خانه از لباس های گشاد و پوشیده تری استفاده کنی و مواقعی

که برادرت به خانه می آید کمتر به خودت برسی و با لباسهای باز ، کوتاه یا تنگ جلوی او ظاهر

نشوی و حتی المقدور با او تنها نمانی!

وقتی هم خواستند کارها را تکرار کنند به او بسیار جدی بگو که قشنگی رابطه خواهر و برادر

به حفظ حریم و یا حرمت آنهاست و بگو که از این باب احساس می کنی که حریم ها دارد به

زیر پا می رود و خیلی جدی ولی آرام حرفت را بزن و قاطعانه مانع برخی کارهای او شو اما

همواره حواست باشد که در لفافه سخن بگویی و مستقیما به رفتار نامناسب او اعتراض کنی

و با سخنانت به او بفهمانی که به او و حریم خواهر برادری علاقه داری و نباید در حریم ها

روی خط قرمزها پا گذاشت!

اگر پسر منطقی ای باشد با توجه به اینکه می گویی به خواسته هایت احترام فراوان

می گذارد این را به عنوان یک خواسته جدی و محتزمانه مطرح کن و به او بگو که اگر دوستت

دارد به خواستت احترام بگذارد!

یک راه حل دیگر هم کمک به احیای ارزشهای معنوی در برادرتان است چون ماه محرم نزدیک

است به او پیشنهاد دهید که کتاب هایی را در خصوص مسائل مذهبی به خصوص زندگی

امام حسین (ع) مطالعه نماید تا متوجه شود که علاقه امام به حضرت زینب چگونه بوده و در

عین حال چقدر حریم ها را حفظ می نموده اند...وقتی باورهای دینی در آدمی احیا شود از

خواب غفلت بیدار می شود...ضمنا بهتر است پدر و مادرتان در خصوص زندگی برادرتان در

آن شهر و دوستانی که با آنها نشست و برخاست می کنند بیشتر تحقیق نمایند تا رفت و

آمد با دوستان نامناسب ایشان را به بیراهه نکشاند!

ان شاالله که این راهها جواب می دهد

این راهکارها را با توکل به خدا دنبال کن و نتیجه را بگو

همه دوستان همدردی حتما برای شما و برادرت دعا می کنند!

در پناه حق محفوظ باشی عزیز دلم

:72:

شهری که برادرت هست از نظر وسعت و مذهب چه وضعی داره؟

در آمدش انقدری هست بتونه خانواده اداره کنه؟

امنیت شغلی داره؟

آپارتمان داره یا ویلایی؟

همسایه ها از اونایی هستن که حواسشون به همسایه های دیگست کی میاد کی می ره یا کار ندارن؟

تو اون شهر کسیو دارید به برادرت سر بزنه؟

برادرت تنها زندگی می کنه یا با چند نفر دیگه؟آنها چطور آدمیان؟

سعاد عزیز
نگران نباش ، بله برادرت شما رو دوست داره اما متاسفانه همونطور که از عنوان تاپیک برمیاد نمی تونه به درستی احساساتش رو کنترل و بیان کنه
بیاین ببینیم چه اتفاقی افتاده :
برادرت گاهی اوقات و احتمالا هر شب ، علی رغم میل شما تمایل به بوسیدن و نوازش شما داره
موضوع وقتی حادتر میشه که برادرت دقیقا نقاط تحریک پذیر بدن شما مثل لب و گردن شما رو میبوسه
پس احتمالا اگه ادم طبیعی باشه با اینکار خودش هم تحریک میشه
اما چون میگی هیچوقت حرفی از مسائل جنسی نمیزنه و حتی دوست نداره همراه شما فیلم های دارای صحنه های غیراخلاقی رو ببینه پس این فرض که اون قصد داره شما رو تحریک و یا از شما سواستفاده کنه منتفی میشه
وقتی در کنار شماست از حضور در کنار شما ابراز خوشحالی میکنه و از دلتنگی هاش وقتی که پیش شما نیست میگه
در کنار شما بودن برای اون به معنای خوشی کامله چون شما رو دوست داره
در عین حال احتمالا زیبایی و ظرافت بدن شما هم برای اون جذابه
با نوازش شما یه خوشی موقت و یه تحریک جنسی کوتاه بهش دست میده که اصلا نمیتونیم اون رو به معنای ارضا شدن بدونیم
حضور در کنار کسی که دوسش دارم _ نوازش بدن و بوسیدن اون _تحریک شدن به همراه یه احساس خوشایند_حضور در کنار کسی که دوسش دارم _نوازش بدن ............................
و این چرخه ادامه داره ، حتی وقتی کنار شما نیست دلتنگ شماست
بنظر من برادرت قصدش سواستفاده از شما نیست چون اگه این بود خیلی وقت داشت برای اینکه یه حرکتی انجام بده
اما در هر صورت شما براش تحریک کننده هستین ، دوست داشتن شما هم مزید برعلت شده ، ضمن اینکه بخاطر داشته باشیم که اون کسی رو نداره که به وسیله اون از ارضای کامل برخوردار بشه
باید این رابطه رو اصلاح کنی اما اصلا در مورد برادرت فکر بدی نکن و همچنان اون رو دوست داشته باش
اینارو به این خاطر گفتم که بدرفتاری ، تحقیر، توهین و بی محلی رو فراموش کنی ، چون برادر شما کاملا اگاهانه این کارارو انجام نمیده
روش هایی که دوستان عنوان کردن میتونن مفید باشن
اما کاملا باید دقت کنی که مستقیما از قبح اتفاقاتی که بین شما افتاده صحبت نکنی ، چون برادرت همه اینها رو به معنای دوست داشتن شما میدونه
هنوزم باهاش قهری ؟:)
از این شرایط میتونی استفاده کنی !

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط فرهنگ 27

شهری که برادرت هست از نظر وسعت و مذهب چه وضعی داره؟

برادرم اصفهان زندگی میکنه

در آمدش انقدری هست بتونه خانواده اداره کنه؟

بله اما میخواد پس انداز بیشتری داشته باشه و بعد ازدواج کنه

امنیت شغلی داره؟

بله اون مدیر عامل شرکت عموی منه

آپارتمان داره یا ویلایی؟
همسایه ها از اونایی هستن که حواسشون به همسایه های دیگست کی میاد کی می ره یا کار ندارن؟

طبقه بالای خونه عموم زندگی میکنه

تو اون شهر کسیو دارید به برادرت سر بزنه؟

عمو

برادرت تنها زندگی می کنه یا با چند نفر دیگه؟آنها چطور آدمیان؟

تنهاست خیلی اهل رفیق بازی نیست
دوستاش هم اکثرا همکاراشن که متاهلن و عموم اونها رو میشناسن

---

بیست سوالی میپرسین اقای فرهنگ ؟!

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خارپشت

در کنار شما بودن برای اون به معنای خوشی کامله چون شما رو دوست داره
در عین حال احتمالا زیبایی و ظرافت بدن شما هم برای اون جذابه
با نوازش شما یه خوشی موقت و یه تحریک جنسی کوتاه بهش دست میده که اصلا نمیتونیم اون رو به معنای ارضا شدن بدونیم
حضور در کنار کسی که دوسش دارم _ نوازش بدن و بوسیدن اون _تحریک شدن به همراه یه احساس خوشایند_حضور در کنار کسی که دوسش دارم _نوازش بدن ............................
و این چرخه ادامه داره ، حتی وقتی کنار شما نیست دلتنگ شماست

---

اگه واقعا اینطوری باشه
امیدوارم این سفر اخری باشه که میبینمش :324:
:302::302::302:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سعاد

اگه واقعا اینطوری باشه
امیدوارم این سفر اخری باشه که میبینمش :324:
:302::302::302:

---

ببینید، ما فقط می توانیم حدس بزنیم که منظور برادرتون از این کار چی هست.
ولی خیلی هم دانستن علت این کار برای حل مشکل شما مهم نیست!

هر چه باشد شما هم رو دوست دارید و نمی خواهید یک مو از سر هم کم بشود.
برادر شما راهی اشتباه رو برای ابراز علاقه کردن پیش گرفته.
فکر می کنم نیاز نیست اینقدر این مسئله رو بزرگ کنی.

دفعه بعد که چنین کاری از او سر زد، اگر موقعیتش بود همان موقع، وگرنه در یک موقعیت مناسب و خیلی محترمانه به او بگو که در ابراز علاقه اش نباید از یک سری مرزها بگذرد. بگو احساس خوبی نداری و اینطوری ناراحت می شوی.

به احتمال 99% برادر شما هم گوش خواهد داد و مشکل ان شا الله حل می شود.

نیاز به این همه نگرانی و فکر کردن نیست.

شما تا به حال در مقابل برادرت رفتار منفعلانه داشتی.
ولی نیاز به این هست که خواسته خود رو جراتمندانه بگویی!
این تاپیک یکی از کارشناسان تالار رو مطالعه کن: کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

هر وقت با او صحبت کردی، بیا نتیجه اش رو بگو.

سعاد
اصلا رفتار برادرت طبیعی نیست!!!!!!
علاقه برادرانه به این سمت نمی ره :305:
سنشم کم نیست که بگی از بچگیشه این رفتارش و نمی فهمه
جفتون عاقل و بالغین
من خودم برادر ندارم ولی دیگه این کاملا واضح که رفتارش طبیعی نیست
می گی کار ناشایست نکرده!
نا شایست یعنی چی ؟
من به نظرم بین دو خواهر هم اگر این روابطی که شما میگید باشه غیرطبیعیه (بوس از لب و...)
چه برسه به برادر و خواهر
اول به نظر من رو لباس پوشیدنت بیشتر دقت کن ،
چون شاید از دید خودت لباست خوبه و مشکل نداره ولی واقعیت این طور نباشه
بعدم به نظرم بهش بگو این رفتارش معذبت می کنه
به نظرم یه جوری نگو که انگار قصد بدی داره و بهش بر بخوره و یا حرمت بین تون از بین بره
باید خودتو بزنی به اون راه و بگی من موذبم یا وقتی تو ازدواج کنی علاقه زیادی که به من داری باعث میشه نا خود آگاه خانومت رو من حساس شه واسه همین از الان تمرین کن این علاقه رو انقدر نشون ندی ...
یا یه سری بهونه این جوری
و به نظرم به مامانتم بگی بد نیست ..

سعاد عزیزم
خیلی جدی و محترمانه به برادرت بگو که از این کارش اذیت می شی.سعی کن اصلا باهاش تنها نباشی.روی پوشش خودت دقت بیشتری کن گلم.لباس های تنگ و باز استفاده نکن .من دوستی داشتم که برادرش در همین حدی که شما گفتی این رفتارا رو باهاش داشت که خدا رو شکر با رفتار جرات مندانه اش بعد از یه مدت مشکلش رفع شد.عزیزم مطمئن باش برادرت دوستت داره.بهش بگو می دونم اینها نشان دهنده علاقه ات به من هست اما من خوشم نمی یاد.

منم

موافقم.دیگه دقیقا چکار باید بکنه که زشت باشه؟.دست زدن به سینه و بوس لب و
...مشکل دقیقا اینجاست که برادرت فکر میکنه این کارا زشت نیست واسه همین
ادامه پیدا کرده تا به جایی رسیده که لباستو کشیده.یعنی چون تو تا حالا
واکنش جدی نشون ندادی اونم فکر میکنه این کارا طبیعیه.
در واقع احساسش به تو تقریبا طبیعیه اما نحوه ابرازش درست نیست.احتمالا
خودش هم ادمیه که مورد نوازش قرار گرفتن و بوسیده شدن رو میپسنده برای همین
این راه محبت کردن به تو رو انتخاب کرده.اما تو باید بهش بگی که هر نوع
رابطه ای یک نوع ابراز احساسات داره مثلا به جای اینکارا با کتاب خریدن
محبتشو بهت ابراز کنه
باید این دید رو ازش بگیری که این کارا اشتباه نیست اما سرخوردش نکن که فکر
کنه اصل دوست داشتن خواهر غلطه یا صرف احساسشو ندیده گرفتی
البته گویا این ناشی از نداشتن شریک جنسی هم هست
وقتی خودتو از بغلش کنار میکشی نذار فکر کنه داری خودتو لوس میکنی.بهش بگو
معذبی.وقتی میپرسه چرا نمیخوای اینکارارو ادامه بده بهش بگو مشکلت چیه
وقتی کامل موضوع رو بهش تفهیم کردی ببین واکنشش چیه؟کارشو ادامه میده یا از
طریق درست محبت میکنه؟
تو خونه هم اینجور نباشه که لباس زیاد تنگ نپوشی.اصلا لباس تنگ نپوش.اس ام اس هم عشقولانه بهشنده

امروز با سعید حرف زدم و بهش گفتم که از دستش خیلی ناراحتم
بعد از اتفاقی که افتاد تا امروز اصلا باهاش حرف نزده بودم ، خیلی اومد پیشم که منت کشی کنه ولی من حتی یه لحظه هم نذاشتم باهام حرف بزنه
برام کادو خریده بود دوباره ازم عذرخواهی کرد ، منم بهش گفتم "دیگه مثل قبل دوست ندارم ":(
وقتی اینو گفتم دلخور شد ، خواست بغلم کنه ، بهش گفتم " از این رفتارت خوشم نمیاد"
اونم گفت "کدوم رفتار مگه من چیکار کردم ؟فقط شوخی بود! "و از این حرفا
بهش گفتم" دلم میخواد بیشتر بهم احترام بذاری و اینقدر بی مزه وجلف نباشی"، دوباره ناراحت شد وگفت " نمیفهمم چی میگی !"
منم گفتم "دلم نمیخواد عین بچه های کوچولو دائم منو ببوسی ، من بچه نیستم و نیازی به نوازش ندارم ، چرا فکر میکنی خوشم میاد که منو ببوسی ؟!"
وقت اینارو گفتم دیگه حسابی ناراحت شد البته به روی خودش نیاورد
درحالیکه پوزخند زده بود بهم گفت" خیلی بی ظرفیتی وجنبه شوخی رونداری و واقعا بچه ای !!!"
منم گفتم "همینه که هست من همینجوریم دلم نمی خواد اینجوری باهام رفتار کنی!"
بعد با یه نگاه متعجبانه بهم گفت "چی داری میگی ؟چرا اینقدر کشش میدی ؟دیگه تمومش کن!!"
این جمله اخر رو با صدای یه خرده بلند گفت بعدم از اتاق رفت بیرون
خیلی بد باهاش حرف زدم ؟
من نمیدونم رفتار جرات مندانه چجوریه ولی فکر کنم بد شروع نکردم
براش کیک درست کردم ولی هنوز بهش نگفتم اگه براش ببرم بد میشه ؟
از دستش عصبانیم ولی دلم نمیخواد ناراحتش کنم ، خیلی دوسش دارم :302:

خانم سعاد،

یکبار دیگر حرفهای من و همینطور بقیه دوستان رو بخوانید.
این حرف من بود:

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamed65

دفعه بعد که چنین کاری از او سر زد، اگر موقعیتش بود همان موقع، وگرنه در یک موقعیت مناسب و خیلی محترمانه به او بگو که در ابراز علاقه اش نباید از یک سری مرزها بگذرد. بگو احساس خوبی نداری و اینطوری ناراحت می شوی.

شما تا به حال در مقابل برادرت رفتار منفعلانه داشتی.
ولی نیاز به این هست که خواسته خود رو جراتمندانه بگویی!
این تاپیک یکی از کارشناسان تالار رو مطالعه کن: کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه

---

من گفتم که شما با احترام خواسته خودت رو به او بگو.
اتفاقاً از قصد لینک اون کارگاه رو دادم تا فرق رفتار جراتمندانه با پرخاشگرانه رو متوجه بشوید.

حقیقتش از نظر من رفتار شما بیشتر شبیه پرخاشگری بود.
و مسئله دیگر اینکه شما اصلاً سر مشکل اصلی که گذشتن از اون مرزها بود، صحبت نکردید.
بلکه کلاً نوازش کردن رو زیر سوال بردید و گفتید: من بچه نیستم و نیازی به نوازش ندارم
وقتی هم که برای معذرت خواهی آمد، غرورش رو شکستید...

:(

کافی بود خیلی آروم و محترمانه مثلاً می گفتید:
برادرم، خیلی خوشحالم از اینکه اینقدر من رو دوست داری و خوشحالم از اینکه رابطه خوبی داریم.
ولی بهتر است که برای ابراز علاقه هایمون از مرزهای خواهر برادری رد نشویم.

باور کنید به احتمال خیلی زیاد همین این کافی بود.
و اگر نبود، می توانستید در مراحل بعدی برخوردی جدی تر داشته باشید...

به نظرم الآن هم دیر نشده.
آشتی کنید و در عین حال علت اصلی ناراحتی تون رو خیلی مودبانه بگویید.
مشکل اصل نوازش نیست، بلکه رد شدن از مرزها در هنگام نوازش است.
وگرنه بغل کردن، بوسیدن صورت و ... اگر از حد خودش نگذرد، چیزی هست که بین همه خواهر برادرها هست و باید باشد.

موفق باشید.

سلام دوست عزيزم
من تجربه اي در اين زمينه ندارم ولي خوب به نظرم نبايد به برادرت ميگفتي كه ديگه مثل قبل دوستش نداري.... شما فقط بايد ميگفتي كه از رفتارهاش ناراحتي نه اينكه ديگه مثل قبل دوستش نداري:302:
و در ضمن من فكر ميكنم كه برادر شما فكر ميكنه كه علت اصلي ناراحتي شما به خاطر جريان لباس كشيدن شما بوده....
يعني خوب شايد بقيه بگن كارش درست نبوده و منم نميگم درست بوده ولي خوب 100% هم مطمئنم كه اين كارشون شوخي بوده و رو حساب شوخي اين كار رو كردن و شما چون به همين دليل باهاشون قهر كردين و از اونروز ديگه باهاش حرف نزدين، ايشون همش فكر ميكنن كه همه ي ناراحتي شما از اون قضيه لباس كشيدن هستش و به نظر من با توجه به حرفايي كه شما اينجا نوشتين ايشون فقط دارن به قضيه لباس كشيدن فكر ميكنن و اينكه چرا شما اون شوخي رو اينقدر جدي گرفتين چون وقتي شما بهشون گفتين كه ديگه بچه نيستين كه شمارو ببوسه يا نوازشتون كنه دوباره جوابي كه ايشون به شما دادن اين بوده كه چرا بي ظرفيتي و جنبه ي شوخي ( لباس كشيدن ) رو نداشتي يعني متوجه نشده كه شما چي ميگي و احتمالا فقط داره به قضيه لباس كشيدن فكر ميكنه و شما نتونستي به ايشون درست تفهيم كني

من بر اساس حرفايي كه شما اينجا زدين فكر ميكنم كه برادر شما درست تفهيم نشده كه شما دقيقا از چي ناراحت هستي و شما هم طرز برخوردت باهاشون درست نبوده

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamed65

کافی بود خیلی آروم و محترمانه مثلاً می گفتید:
برادرم، خیلی خوشحالم از اینکه اینقدر من رو دوست داری و خوشحالم از اینکه رابطه خوبی داریم.
ولی بهتر است که برای ابراز علاقه هایمون از مرزهای خواهر برادری رد نشویم.

---

اما من می گم نباید این رو گفت!

یه لحظه خودتون رو بذارید جای برادرتون، اون فقط از روی محبت این کارها رو انجام می ده! حالا وقتی شما این حرف رو بهش بزنین، چه ذهنیتی دورنش ایجاد می شه؟؟؟؟؟ به احتمال زیاد، با خودش می گه من چه فکری می کردم و خواهرم چه فکری! این همه مدت من از روی محبت این کارها رو می کردم و اون چه چیزه دیگه ی برداشت می کرده!

به احتمال زیاد رابطتون مثل سابق نخواهد بود و اون دیگه حتی دستتون رو هم نمی گیره برا این که می ترسه شما فکر بد کنین! من اگه به برادرم همچین حرفی بزنم، حتی دیگه روم نمی شه تو چشماش نگاه کنم!

مطمئن باشین اگه برادرتون هم ازدواج کنه، این رفتارش رو ادامه می ده، چون فک می کنه این کارها محبتش رو می رسونه! هیچ کس هم نبوده بهش بگه این طریقه ی محبت کردن به خواهر نیست! مگه این که خانومش حساس باشه و بهش بگه!

البته این رو هم بگم که خیلی از آدم ها هستن که هیچ وقت متوجه نمی شن که کی وارد حریم کسی شدن، تا اون جایی ادامه می دن که طرفه مقابل بگه دیگه این طرف مرز نیا!

مثلا شما الآن به برادرتون گفتید که لباس من رو نباید می کشیدی! یعنی مرز رو پر رنگ کردی!

شما باید اولین باری که کارهای قبل رو انجام می داد، عکس العمل نشون می دادین! مثله همین قضیه لباس!

الآن کارتون سخت تر شده، چرا که قبلا روی اون ابراز محبت ها حساس نبودین، حالا حساس شدین؟؟؟

باید به مرور برای برادتون جا بندازین که نباید یه سری کارها رو انجام بده!
البته من بازم می گم، نظرم اینه که نباید مستقیم گفت چرا که رابطه را خراب می کنه! و بهش توهین می شه!

این رو هم بگم که من با این فرض رفتم جلو که برادرتون فقط از روی محبت این کارها رو انجام میده!

[quote=ivi195]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamed65

این رو هم بگم که من با این فرض رفتم جلو که برادرتون فقط از روی محبت این کارها رو انجام میده!

---

فرض شما كاملا اشتباهه خانم ivi195 اگر برادر خودتون در حين محبت بعضي جاهاي بدن شما را لمس مي كرد. باز هم اينطوري به موضوع نگاه مي كرديد؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سعاد

امروز با سعید حرف زدم و بهش گفتم که از دستش خیلی ناراحتم
بعد از اتفاقی که افتاد تا امروز اصلا باهاش حرف نزده بودم ، خیلی اومد پیشم که منت کشی کنه ولی من حتی یه لحظه هم نذاشتم باهام حرف بزنه
برام کادو خریده بود دوباره ازم عذرخواهی کرد ، منم بهش گفتم "دیگه مثل قبل دوست ندارم ":(
وقتی اینو گفتم دلخور شد ، خواست بغلم کنه ، بهش گفتم " از این رفتارت خوشم نمیاد"
اونم گفت "کدوم رفتار مگه من چیکار کردم ؟فقط شوخی بود! "و از این حرفا
بهش گفتم" دلم میخواد بیشتر بهم احترام بذاری و اینقدر بی مزه وجلف نباشی"، دوباره ناراحت شد وگفت " نمیفهمم چی میگی !"
منم گفتم "دلم نمیخواد عین بچه های کوچولو دائم منو ببوسی ، من بچه نیستم و نیازی به نوازش ندارم ، چرا فکر میکنی خوشم میاد که منو ببوسی ؟!"
وقت اینارو گفتم دیگه حسابی ناراحت شد البته به روی خودش نیاورد
درحالیکه پوزخند زده بود بهم گفت" خیلی بی ظرفیتی وجنبه شوخی رونداری و واقعا بچه ای !!!"
منم گفتم "همینه که هست من همینجوریم دلم نمی خواد اینجوری باهام رفتار کنی!"
بعد با یه نگاه متعجبانه بهم گفت "چی داری میگی ؟چرا اینقدر کشش میدی ؟دیگه تمومش کن!!"
این جمله اخر رو با صدای یه خرده بلند گفت بعدم از اتاق رفت بیرون
خیلی بد باهاش حرف زدم ؟
من نمیدونم رفتار جرات مندانه چجوریه ولی فکر کنم بد شروع نکردم
براش کیک درست کردم ولی هنوز بهش نگفتم اگه براش ببرم بد میشه ؟
از دستش عصبانیم ولی دلم نمیخواد ناراحتش کنم ، خیلی دوسش دارم :302:

---

:104::104::104::104:

با سلام و تشکر از این مراجع گرامی.
دوستان راهنمایی خیلی خوبی کردید و مراجع با وسع و توان خود آنها را به کار گرفته و می تواند مشکلش را به همین روش کاملا حل کند.
من جای تشکر تک تک شما را در ذیل پستش خالی دیدم.

نباید مراجع را زیادی بپیچانیم.
در گام اول عالی ظاهر شده و نشان از رشد و بلوغ خود را نزد برادرش به جا گذاشته است.

به نظرم حتی این پستی که زدید سزاوار رتبه دوستان هم هست.

نکته:
شما در این گونه موارد که برادرتان اقدام کرد به همین عصبانیت و تندی وارد شوید و کوتاه نیایید.
اما در وقت هایی که چنین نمی کند به نهایت خدمتش کنید و ابراز محبت کنید.

تا او مرز دوست داشتن را از روشهایی که به دیگران آسیب می زند باز شناسد و به حریم شما احترام بگذارد.

[quote=ليلا موفق]

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط ivi195

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط hamed65

این رو هم بگم که من با این فرض رفتم جلو که برادرتون فقط از روی محبت این کارها رو انجام میده!

---

فرض شما كاملا اشتباهه خانم ivi195 اگر برادر خودتون در حين محبت بعضي جاهاي بدن شما را لمس مي كرد. باز هم اينطوري به موضوع نگاه مي كرديد؟

---

این چه حرفی یه که می زنین خانوم موفق، این آقا اگه کارهاش از روی محبت نبود، با این راهی که سعاد براش باز گذاشته بود، خیلی کارهای دیگه هم می تونست انجام بده!

همین که کانال تی وی رو تغییر می ده، دلیلی برا نشون دادن درستی فرض منه!

فقط برادره ایشون، نمی دونن که محبت به خواهر چطوریه! نه کسی بهش گفته، نه جایی دیده!
زحمتش افتاده گردنه سعاد گرامی!

که هم مدیر، هم دوستان دیگه، راهنمایی های لازم رو انجام دادن و گفتن چطوری بهش نشون بدن! البته هر کس نظره خودش رو داره، و من هنوز روی نظرم هستم!

سلام !به نظرم یکم تند البته نه یکم خیلی تندحرف زدی درسته که کارش زشت بوده اما توخواهرشی بایدباهاش آشتی میکردی وبابی میلی جوابش رو میدادی به نظرم باهاش آشتی کن ولی زیادعلاقه نشون نده واشتباهاش روبهش آروم آروم گوش زد کن!اون برداری نداره پس خیلی تنهاست میگی دوست صمیمی نداره بایددرکش کنی فقط ازنظر تنهابودن البته به نظرمن بغل وبوس معملولی(نه روی لب)چیزهای خیلی وحشتناکه نیستن میشه درست شد اون عادت کرده بایدیواش یواش ترکش بدی

ممنونم اقای مدیر شما بهم قوت قلب میدین :72:
برادرم ادم باهوشیه ، همیشه هنوز حرف نزدم میفهمه چی میخوام بگم اما الان انگار اصلا متوجه حرفام نمیشه ، خنگ شده !!:300:
دیروز براش کیکی رو که درست کرده بودم بردم ، همه نشستیم با هم خوردیم ، بنظرم اومد که خیلی هم ناراحت نشده انگار همه چی یادش رفته بود
بعد اخر شب مثلا برای تشکر دوباره اومد تو اتاقم ، دوباره بغلم کرد خواستم خودمو از بغلش بکشم بیرون نذاشت :302:
منم بهش گفتم "از این کارت چندشم میشه ، ولم کن عوضی . . . !!!:163:(یه حرف خیلی زشت زدم البته خیلی بد نبود ولی تو خونه ما هیچکس حرف بد نمیزنه )"یدفعه انگار بدنش خشک شد منم روبروش وایسادم با عصبانیت بهم نگاه کرد
بهم گفت " تو چت شده ؟چرا اینقدر بی تربیت شدی ؟اخلاقت گند شده " و از این حرفا
منم گفتم "از اتاقم برو بیرون حالم از این کارات بهم میخوره ":324:
اونم هلم داد رو تخت بعد درحالی که داشت می رفت بیرون گفت "تب داری ، حالت خوش نیست"
از صبح بیرون بود الان برگشت خونه مستقیم اومد تو اتاق من ، دم در وایساده بود و نگام میکرد منم اروم بهش سلام کردم
بهم گفت " میتونم بیام تو ؟ دیگه تب نداری ؟سعاد بی ادب !" منم چیزیی نگفتم اونم رفت
نمی خواستم بهش فحش بدم ولی وقتی پست خارپشت رو میخونم حس میکنم از برادرم متنفرم
ولی الان پشیمونم نباید اینقدر بد باهاش رفتار میکردم
دیشب اینترنتم شارژش تموم شد ، نتونستم پست های شما رو بخونم الان شارژ کردم
نمیتونم دقیقا بهش بگم منظورم چیه ؟ وای حتی نمیتونم بهش فکر کنم بهش بگم مرزای خواهر برادری رو حفظ کنه ؟؟؟:163:
بعد اگه بپرسه مرز چیه من چی بگم ؟؟:302:
الکی دارم باهاش دعوا میکنم ولی اون اصلا نمیفهمه من چی میگم
مطمئنم هر لحظه داره به خودش لعنت میفرسته که چرا اون شب لباسمو کشید اما اصلا نمیدونه که من چرا دارم حرص میخورم
چیکار کنم ؟:302:

سعاد جان،

برادر شما هم مطمئنا این مرزها را می شناسد. 28 سالش است. تحصیلکرده است. به قول خودتون باهوش است. چطور ممکنه ندونه که حد ارتباط خواهر و برادری کجاست.

توی همین جامعه بزرگ شده، مدرسه رفته، تلویزیون دیده و ... این همه اشتراک در منابع یادگیری کافی نیست تا دانسته هاش و آموخته هاش با من و تو و بقیه یکی باشه؟ چطور ممکنه تو بدونی و اون ندونه؟ توی همون خانواده ای بزرگ شده که تو.

مطمئن باش که اگه بهش بگی حد خواهر و برادری را رعایت کنه، می فهمه منظورت چیه. فقط مودبانه تر بگو.
بگو که دوست ندارم لبهام را بوس کنی یا تنم را لمس کنی.

سلام
من تبریک میگم که بالاخره همین که تونستید حرف دلتون رو بگید
حالا با نحوه ی گفتنش مشکلی ندارم و به نظرم خوب بود
واقعا به نظرم ابراز احساساتش غیر عادیه
نمی دونم حتی اگه ایشون قصدش ابراز احساسات هم باشه واقعا اشتباهه ولی نمی تونم هضمش کنم
واقعا هم موندم بعضی بچه ها چه جوری با قاطعیت میگن که قصد ایشون ابراز محبته
شاید سکوتتون و یا طرز فرارتون از بغلش ایشون رو به این فکر میندازه که خودتون لوس می کنید و ....
به نظرم بهتره دفعه های بعد بهش بگید که رفتار هاشو نمی تونید تحمل کنید
بهتره با جزئیات نگید که لبمو نبوس یا .....
بگیدچند وقتیه حس می کنم رفتار هات در شان رابطه ی خواهر برادری نیست

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط سعاد

نمی خواستم بهش فحش بدم ولی وقتی پست خارپشت رو میخونم حس میکنم از برادرم متنفرم
ولی الان پشیمونم نباید اینقدر بد باهاش رفتار میکردم

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط خارپشت

موضوع وقتی حادتر میشه که برادرت دقیقا نقاط تحریک پذیر بدن شما مثل لب و گردن شما رو میبوسه
پس احتمالا اگه ادم طبیعی باشه با اینکار خودش هم تحریک میشه
اما چون میگی هیچوقت حرفی از مسائل جنسی نمیزنه و حتی دوست نداره همراه شما
وقتی در کنار شماست از حضور در کنار شما ابراز خوشحالی میکنه و از دلتنگی هاش وقتی که پیش شما نیست میگه
در کنار شما بودن برای اون به معنای خوشی کامله چون شما رو دوست داره
در عین حال احتمالا زیبایی و ظرافت بدن شما هم برای اون جذابه
با نوازش شما یه خوشی موقت و یه تحریک جنسی کوتاه بهش دست میده که اصلا نمیتونیم اون رو به معنای ارضا شدن بدونیم

---

خانم سعاد
من کارشناس نیستم و اصلا تخصصی ندارم
تجربه هم ندارم چون هیچوقت خواهر نداشتم
من فقط از روی نوشته های شما حدس زدم که رفتار برادرتون باید یه همچین علتی داشته باشه
الان که بیشتر از برادرتون گفتین حس میکنم اشتباه کردم و باید حرفمو پس بگیرم
شاید واقعا تحریکی در کار نباشه
شاید انگیزه ها و نیت ادما برای یه کار واحد متفاوت باشه
استانه تحریک ادمای مختلف هم با هم فرق میکنه

به خصوص اینکه خود شما با 22 سال سن و بعد از این همه مدت سابقه خواهر برادری
متوجه چیزی نشدین و فقط مشکلتون اینه که خیلی خوشتون نمیاد بدنتون رو لمس کنه
و شاید تنها چیزی که باعث شده به موضوع حساسیت نشون بدین همین کشیده شدن لباستون باشه
برادرتون راست میگه این رفتار شماست که یه دفعه غیرعادی شده ، برادر شما همیشه همینجوری بوده و هیچوقت حس نکرده داره کار بدی رو مرتکب میشه
قطعا الان برخورد شما براش عجیبه

به نظر من شاید همون جمله ای که خودتون گفتین مناسب باشه
/ من بچه نیستم و دلم نمیخواد
مدام منو ببوسی
همش بغلم کنی
نوازشم کنی
دست بکشی رو سرم
شوخی های بی مورد بکنی
و مثل بچه ها باهام رفتار کنی /

من بزرگم تو هم همینطور
مثل ادمای بزرگ بیا با هم حرف بزنیم
لزومی نداره دائم همدیگرو بغل کنیم

سعاد قبلا هم گفته بودم
تحقیر ، توهین ، بدرفتاری و بی محلی رو فراموش کن
حتی اگه خیلی عصبانی هم بودی حرف زشتی نزن که بعدا نتونی درستش کنی
به اخم کردن و ابراز ناراحتی اکتفا کن

حتما به توجه و محبت شما نیاز داره که به سمتت میاد
سعی کن باهاش بری بیرون ، برین تو پارک با هم حرف بزنین
سیستم ابراز علاقتون رو باید تغییر بدی
هر بوسه رو به یه جمله با احساس تبدیل کن :)
لزومی نداره حتما قربون صدقه همدیگه برین !
از مشکلات همدیگه بگین و احساستون راجع به مسائل مختلف

فضای اتاق خواب شما یه حریم خصوصیه
جاییه که توش باید احساس راحتی کنی و امنیت روانی داشته باشی
تا اومد تو اتاقت به بهونه خوردن چایی یا هر چیز دیگه ای برین تو اشپزخونه یا یه فضای عمومی

یه سوال پدرتون چطوری به شما ابراز علاقه میکنه ؟
مادرتون چی ؟
روابط پدر مادرتون چطوریه ؟ چطوری به هم ابراز علاقه میکنن ؟

عزیزم همین راهی که پیش گرفتی کمی ملایمترشو ادامه بده.نکنه از موضعت بیای پائین.:46:

منم با نظر خارپشت موافقم... احتمالا از بچگي اينكارو انجام ميداده و شايد اصلا متوجه بزرگتر شدنت نشده. در اين موارد بايد بهش بگي:"من ديگه بزرگ شدم و براي خودم خانمي هستم داداش...مي شه ديگه مثل بچه ها با من رفتار نكني و بوس و بغلم نكني؟ وقتي اينكارو انجام ميدي خيلي حس بدي دارم و ناراحت ميشم و احساس ميكنم هنوز باور نكردي بزرگ شدم..."
منم موافق نيستم كه كلمه عدم رعايت مرزهاي خواهر برادري رو عنوان كني. مثل اين مي مونه كه عملا فكرشو سوق بدي به اون طرف...مثلا الان بهت بگم به اسب سياه فكر نكن! اولين چيزي كه به ذهنت مي رسه همون اسب سياهه و كلمه فكر نكن رو آخر از همه مي شنوي...
يه راه ديگه هم اينه كه جملاتي رو كه در بالا برات نوشتم بصورت يك نامه محترمانه براي داداشت بنويسي چون حدس مي زنم اصلا كنترلي روي هيجانت نداري... در آخر نامه ات بگو كه چون داداش رو دوست داري و براش احترام قائلي دلت نمي خواد بينتون دلخوري باشه. با همين كار كوچولوي داداش، خواهري از دستش كلي خوشحال مي شه...

واييييي
اين خيلي معضل بدي هست. من با شوهرم به خاطر اين مشكل اختلاف پيدا كرده بودم. البته در مورد اون خواهرش كه هم سن منه و يه بچه 2ساله هم داره، خودش مقدار زيادي دخيل بود. اينكه شما از اين كار بدتون مياد خيلي عاليه و بهتره كه فاصله فيزيكي خودتون رو هميشه باهاش حفظ بكنيد و جلو اون لباس هاي مناسب بپوشيد. من خواهر شوهرم انگار از توجه شوهرم بهش خوشش مياد و ناز و عشوه اي مياد بهش كه نگو!!! حتي من يك بار دعوام شد باهاشون كه خواهر بزرگش گفت خواهرش داداشش رو از شوهرش هم بيشتر دوست داره!!!!! آخه مگه عشق زن و شوهري با عشق خواهر برادري نبايد فرق داشته باشه آخه؟ رفتارهاشون اصلاً خوب نيست مثلاً توي جمعي كه همگي هستند بعضي وقتا تنها مي رون تو يه اتاق البته درب اتاق باز هست ولي خب اصلاً كار درستي نيست. شوهرش هم كه بيق بيق بيق!!!! بهترين كاري كه در حق برادرت خودت و بعدا زن برادرت ميكني اينكه رعايت حيا و حريم خواهر برادري را نگه داري. من چون ضربه ديديم ميگما! نميدوني ديدين اين صحنه ها از جانب زن برادر چقدر شكنجه‌آوريه آخه.

کاربران محترم ،لطفا" خارج از محتوای اصلی تاپیک پست ارسال نکنید،چنانچه پستی ارسال شود که خارج از قوانین همدردی باشد، پست حذف و با کاربر خاطی برخورد خواهد شد

سلام
شما خیلی بهم کمک کردین ممنونم :72::72::72:
اما مشکل من هنوزم حل نشده
از وقتی سعی کردم رفتارم رو عوض کنم رفتار برادرم هم خیلی تغییر کرده
همه حرفایی که شما میگین رو هم بهش زدم و میزنم اما حرفامو جدی نمیگیره
بعضی وقتا که بهش میگم بهم دست نزنه از دستم عصبانی میشه
مثل دفعه های قبل که تو پستای قبلیم نوشتم . اما الان خیلی بدتر شده دیگه به حرفم گوش نمیده باهام صحبت نمیکنه
اصلا رابطمون خراب شده
دیروز منو زد:302:برادرم که اینقدر دوسش دارم :302:
زد توی صورتم ! بهم گفت بیشعور:302::302:

چرا زدت؟بحثتون سر چی بود؟سر اون کارایی که میکرد؟ازاون رفتاراش کم نشده؟

همینکه نذاشتم بغلم کنه
هزار بار بهش گفتم بدم میاد با اخم کردن با غر غر کردن و ... اما دوباره یادش میره
وقتی هم که جدی تر باهاش برخورد میکنم ناراحت میشه یکی دو ساعت باهام حرف نمیزنه ولی بعد دوباره همون اش و همون کاسه
دیروز من و مامانم و سعید باهم رفته بودیم بیرون وقتی اومدیم خونه من خسته بودم و بدون اینکه شام بخورم رفتم خوابیدم
اونم اومد پیشم ، فکر میکرد از دستش ناراحتم که شام نمیخورم ، اخه قبلش راجع به خواستگارم حرف زده بودیم
منم بهش گفتم که میل ندارم
موهامو نوازش کرد بعد دوباره به بدنم دست زد ، سعی میکرد از روی تخت بلندم کنه
منم دوباره بهش گفتم این کارو نکنه و از اتاقم بره بیرون ! اخه واقعا کلافم کرده بود :316:اونم یه دفعه زد تو صورتم :302:
خیلی محکم نزد ولی یه دفعه زد ، بهم گفت بیشعورم بعدم رفت بیرون

خیلی بهم برخورد ، ازش بدم میاد:302: ، دلم میخواد زودتر برگرده اصفهان

سلام سعاد گرامی
به نظر من کار درستی می کنی که به او اجازه ی این کار رو نمی دی :163:
و بهتره که با مادرت صحبت کنی و اورا از این احساست با خبر کنی چون به هر حال او نسبت به هر دوی شما آشنایی بهتری دارد:72:
حقیقتش من هم همچنین مشکلی را دارم ولی از انجایی که متاسفانه من برادر ندارم و احساس خواهر وبرادر ی را نمی دانم یکسری مشکلات با خواهر همسرم دارم ولی با کمی تفاوت :163:
به خاطر همین من هم از دوستان تقاضای کمک دارم تا مرا در ایجاد تاپیک جدید راهنمایی کنند تا نظراتشون رو درباره حد و حدود مرزهای خواهر و برادری بدانم و بتوانم مشکلم را حل کنم
لطفا مرا هم راهنمایی فرمایید:325: