-
دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
همسرم طی 6 ماهه گذشته چندین بار گفت خودش میره برای طلاق اقدام میکنه (تاپیک قبلیم) ولی نرفت و از دو ماه قبل دیگه ازش خبری نداشتم تا اینکه چند روز قبل تماس گرفتن و اومدن منزلمون (بزرگترها بدون مشورت با من ازش خواسته بودن بیاد)ساعتها با هم حرف زدیم گفتگوی کاملا صمیمی شوهرم خیلی مهربونتر شده بود ولی انتهای صحبتش باز هم میگفت توی این یکسال و نیم بلاتکلیفی همش دنبال یه موقعیتی بوده تا به همون حس سابقش برگرده ولی این اتفاق نیافتاده میگفت از من دور شده تا با احساس بهتری برگرده ولی به این وضعیت عادت کرده و در نهایتا باز هم معتقد بود باید جدا بشیم و ادامه زندگیمون فایده نداره، از اونجای که میدونستم دوباره میگه خودش اقدام میکنه برای طلاق ولی باز میره و خبری نمیشه بهش گفتم حالا که حاضر نیستی کمی گذشت کنی و بریم سرزندگیمون من از همه چیز میگذرم و حاضرم باهات بیام تا توافقی جدا بشیم.. قبول کرد و قرار شد روز بعد تماس بگیره تا با هم بریم فرداش تماس گرفت و رفتیم دادخواست طلاق توافقی دادیم و برای شرایط توافق همه ی حق و حقوقم رو بخشیدم ولی چون یه سری مدارک کامل نبود ادامه کارها به فرداش موکول شد بعدش هم من برگشتم خونه و به خانوادم هم گفتم اونا هم مخالفتی نکردن ... اواخر شب همسرم تماس گرفت و ابراز دلتنگی کرد و چون تنها بودم ازم خواست قبول کنم بیاد پیشم منم قبول کردم و اومد تا صبح با هم بودیم محبتش صد برابر شده بود و طوری رفتار میکردیم که انگار نه انگار داریم جدا میشیم صبح بهم گفت میدونم راضی نیستی اگه پشیمونی بهم بگو گفتم من به حرمت تو اومدم و از اینجا به بعد هم هرچی تو بگی ، رفت یک ساعت بعد تماس گرفت گفت میای گفتم بگو بیام یا نه؟ گفت بیا، منم باهاش رفتم و پرونده رو کامل کردیم و معاونت قضایی هم تایید کرد و قرار دادگاه برای روز بعد تعیین شد وقتی اومدم خونه و برای خانوادم توضیح دادم پدرم به شدت عصبانی شد وگفت حق نداری فردا بری و اون میخواد طلاق بده باید خودش اقدام کنه، حتی به شوهرم هم زنگ زد و این حرفا رو زد خیلی باهاش صحبت کردم ولی میگفت شوهرت فقط برای مهریه اینهمه بلاتکلیف گذاشتت حالا هم خودش باید اقدام کنه گفتم من نمیخوام اذیتش کنم قبول کرد ولی گفت نباید به این کارش پاداش بدی و به شرطی حق داری فردا بری که حداقل یک چهارم مهریت رو بگیری شوهرم آخر شب اول چند تا اسمس دلتنگی دادو بعدش بهم گفت بابات دیگه چیزی نگفت گفتم فردا باهات صحبت میکنم... روز دادگاه شوهرم اومد قبل از اینکه وارد شعبه بشیم در مورد شرایط توافق و نظر پدرم صحبت کردم ولی گفت هیچی نداره که به من بده و خودش میره اقدام میکنه بهش گفتم خودت میدونی الان راه میانبر رو انتخاب کردیم و ازش خواستم منو درک کنه چون من قراره بعد از اون با خانوادم زندگی کنم و تازه خودش هم میدونست چیز زیادی ازش نخواسته بودم . گفتم تو ثابت کردی منو دوست نداری منم به حرمت تو اومدم . گفت دوستت دارم و دلم تنگ میشه (البته به نظر میومد برای تحریک احساسات من این حرف رو میزد)... بعد از کلی بحث گفت ولت میکنم میرم و برخلاف روزای قبل که منو میرسوند جلوی دادگاه حتی ازم خداحافظی نکرد و رفت...
از روزی که رفته دیگه هیچ تماسی نگرفته ... خانوادم میگن شوهرت از اول هم دنبال همین بود تا بالاخره از همه چیز بگذری پس بهتره دیگه صبر نکنی و مهریت رو به اجرا بذاری و طلاق بگیری ولی خودم نمیدونم باید چکار کنم؟:302:
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
اول بگو مهریت چقدره یک چهارم داریم تا یک چهارم:311:مثلا یک چهارم مهریه من می شه سه و نیم سکه اما واسه دختر همسایمون میشه سیصد
مهریه حق توست می دونی بعد طلاق حتی اگه خانوادت هم توانائی مالی داشته باشن برای روحیه خودت بهتره تا جائی که می تونی مستقل باشی.پس از رو احساس نگو می بخشم.
اگه مهریت در حد معقوله نه مثل مال من کم و نه مثل دختر همسایمون زیاد همشو بگیر
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام سحر عزیز خوبی؟ برات از خدا آرزوی صبر میکنم چون تو این شرایط بهترین چیز صبره. خدا کمکت میکنه:72::72::72:. با اینکه من خیلی بعد از تاریخ تاپیک تو عضو شدم اما تاپیکتو تماما خوندم و خیلی نگرانت بودم و همیشه برات دعا میکردم پست های توی تاپیکت و راهنمایی های بچه ها خیلی به من کمک میکنه. یه جورایی شرایطمون شبیه همه.
ماجرای تو خیلی پیچیده شده ومن خیلی نمیتونم کمکت کنم ولی به نظر من شوهرت داره تورو بازی میده یعنی با تو وارد یه بازی شده.... فکر میکنم خودشم برای جدایی تردید داره و شایدم این کارارو میکنه تا تو بگی من جدا نمیشم. من اگه جای تو بودم وقتی شوهرت شب باهات تماس گرفت میگفتم من راضی به جدایی نیستم چون هنوز دوستت دارم و میخوام ادامه بدم.
درهر صورت من همیشه دعات میکنم. امیدوارم بهترین برات پیش بیاد.:323::323:
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
مهریم 414 تا سکه ست ولی یک چهارمش رو هم گفت نداره بده در صورتی که داره و برای خانوادش این پولا پول نیست و میتونه از اونا قرض بگیره ... حتی بهش گفتم میتونه 14 تاش رو اول بده و مابقی رو ماهی یک سکه ولی قبول نکرد.. گفت فوقش ماهی 200 هزار تومن از دم قسط میتونه بهم بده.... اگه بابام این شرط رو نذاشته بود اونروز دیگه حکم رو گرفته بود و احتمالا الان داشت توی دلش به من میخندید روز قبلش گفتن باید برید ارشاد و مشاوره ولی اگه عجله دارید صحبت کنید و لازم نیست برید، گفت من حوصله این چرت و پرتا رو ندارم ... منم گفتم اگه اون نخواد بره مشاوره منم اصراری ندارم.. من کاملا داشتم احساساتی جلو میرفتم ولی ظاهرا همسرم داشت از احساسات من سوء استفاده میکرد
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sali1987
وقتی شوهرت شب باهات تماس گرفت میگفتم من راضی به جدایی نیستم چون هنوز دوستت دارم و میخوام ادامه بدم.
سلام عزیزم قربون محبت زلالتون بشم:72:
همسرم خودش میدونه دوستش دارم و حتی با اینکه گفتم حاضرم توافقی جدا بشیم گفتم بخاطر اونه و خودم راضی نیستم و اونروز هم خودش زنگ زد گفت سر حرفت هستی و میای گفتم اگه تو بخوای آره گفت منم نمیخوام ولی ادامه ی این زندگی دیگه فایده نداره... اونشب هم میگفت دلت میخواد یه عمر بهت دروغ بگم؟ اگه دوست داری با تظاهر باهات زندگی کنم حرفی ندارم، دوباره میگفت البته حس خوبی بهت دارم و اصلا این حس از سر دلسوزی نیست ولی اتفاقاتی که افتاده رو نمیتونم فراموش کنم و ازت خیلی توقع بیشتری داشتم اونشبی هم که با هم بودیم میگفت الان باید میومدم خواستگاریت درواقع اعتراف میکرد بزرگ شدمو تغییر کردم ولی همچنان سر موضع خودش بود برای جدایی
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
به نظرم این جدایی و دور بودنتون خوب نبوده و اون دوریت براش عادی شده و باعث سردی شده فکر میکنم هنوز دوستت داره اما مهم اینه که تصمیم به جدایی داره. میخواستم بهت بگم از مهریه ات نگذر و بذار به عهده دادگاه احتمالا همون ماهی یه سکه میشه اما همینم کم نیست و میتونه پس انداز خوبی برات باشه. مهریتو بگیر به چند دلیل: اول اینکه باید بفهمه که به راحتی دیگه این کارو نکنه از طرفی ام حقته بعدم اینکه با تو رابطه کامل داشته. اصلا هم ناراحت نباش حقته. میدونم شاید این حرفا ناراحتت کنه اما باید با واقعیت روبرو شد. البته بگم اینا نظر شخصی منه صبر کن و ببین کارشناسای تالار چه نظری میدن.
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sali1987
میخواستم بهت بگم از مهریه ات نگذر
دیگه مطمئنم مهریم رو نمیبخشم ولی دغدغه ی من در حال حاضر اینه که نمیدونم باز هم صبر کنم تا ببینم خودش میخواد چکار کنه یا به حرف خانوادم گوش بدم و خودم اقدام کنم؟ با وکیل هم مشورت کردم اولش چون گفتم عقد کرده هستم گفت ببخش ولش کن بذار بره ولی وقتی پرسید و فهمید دوشیزه نیستم گفت در اینصورت میشه سو استفاده و نباید از حقوقت بگذری برای نصف مهریم از طریق ثبت اقدام میکنه تا از حقوقش کم کنن و نصف دیگه از طریق دادگاه ولی میگفت اگه راضی بشه و شرایطت رو قبول کنه توافقی جدا بشی خیلی بهتره چون دیگه اذیت نمیشی که بعید میدونم قبول کنه..
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
دوست عزیز
به نظر من نبخش؟!
هم بخاطر خودت و بالا رفتن اعتماد به نفست که نیازمند به خانواده نباشی حتی اگر خانواده ات شرایط خوبی دارند.
هم بخاطر اینکه درس عبرتی برای اون آقا باشه که با احساسات یک نفر دیگه بازی نکنه.
وبه نظر من دیگه منتظر اون نمون و اقدام جدی کن همسرت امتحاناش رو پس داده وپیداست نمی خواد عاقلانه و منصفانه رفتارکنه و اگر تو از حقت بگذری به حق دخترای دیگه که ممکنه توی مسیر او قرار بگیرند هم بد کردی.
وراه سواستفاده رو برای اون باز کردی.
امیدوارم با توکل به خدا بهترین تصمیم رو بگیری.:43:
موفق باشی:72:
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
بهت توصیه می کنم اگر می تونی تاپیکهای سبکتکین را بخوونی.
مخصوصا بحث هایی که در مورد مهریه ایشون و توصیه های دوستان و اتفاقات بعدش بود.
شاید دلیل شرعی یا عرفی خاصی براش نداشته باشم، اما اگر جای شما بودم هرگز اون شب بعد از دادخواست طلاق را با این آقا سر نمی کردم و اجازه نمی دادم بیش از این بهم توهین بشه. آذرماه 88 تاپیکتون را باز کردید. نزدیک به دوسال با بهترین سالهای زندگی شما بازی کردن، حالا زنگ می زنه که شب بیام پیشت و شما ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
فکر می کنم خیلی در مقابلش خودتون را دست کم گرفتین. حداقل سر طلاق و مهریه یه کم جدی باش.
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شب نم
اما اگر جای شما بودم هرگز اون شب بعد از دادخواست طلاق را با این آقا سر نمی کردم و اجازه نمی دادم بیش از این بهم توهین بشه.
دوست خوبم میدونم حرفات از سر دلسوزیه شاید اشتباه کردم اما اگه قبول نمیکردم بیاد یه بهونه جدید دستش میدادم حتی مطمئنم میگفت نیت خیر داشتمو برای آشتی میخواستم بیام. چون خواسته ی خودش بود پذیرفتم به امید اینکه دست از لجبازی برداره...
امیدوارم به زودی دلم راضی بشه تا بتونم تصمیم نهاییم رو بگیرم و خودم رو از این برزخ نجات بدم
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سحر جان تو زمان زیادی به همسرت دادی اگر بخوایم همین شش ماه اخیر رو در نظر بگیریم زمان کاملا کافی بوده برای اینکه شوهرت فکراشو بکنه و تصمیم بگیره و دلتنگت بشه و تورو ببخشه. این زمان گذشته و اون هنوز برای جدایی مصره. تو تقریبا هم سن وسال منی و دیگه بیشتر از این اجازه نده زمان رو از دست بدی و روحیه لطیفتو خدشه دار کنی بالاخره درگیری و نگران و بلاتکلیف. تو هنوز خیلی جوونی و هر چه زمان بگذره موقعیتها تو بیشتر از دست میدی چه در زمینه تحصیل چه کار و چه حتی ازدواج... تو تمام تلاشتو کردی و تو این ماجرا بهترین بودی همسرت بوده که(ببخشید) لیاقت تورو نداشته و قدر مهربونی و عشق و گذشت تورو ندونسته. دیگه بیشتر از این زمان رو از دست نده و خودتو از بلاتکلیفی رها کن. تو تمام تلاشتو کردی و پیش وجدان خودت و خداوندت رو سپیدی....
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
از قول من به شوهرت بگو "فكر كردي اگه با زندگي و احساسات يك دختر بازي كني و قسر در بري مي توني از چنگ روزگار و عكس العمل كار خبيثانه ات در بري؟ فكر نكنم!"
ما بارگه داديم اين رفت ستم بر ما | *** | بر قصر ستمكاران تا خود چه رسد خذلان |
|
دخترجان! مهريه حقته. چرا يك چهارم؟ همشو بگير! مال خودته از شير مادر بهت حلالتره! نمي خواد دلت براي كسي بسوزه! دلت براي عمر و جوونيت بسوزه!
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سحر جان،
قصدم سرزنش شما نبود. هر چی هم بگم که درکت می کنم، مطمئنم که باز نمی شه شرایطی که داری را درک کنم. روزهای سختی است اما تو باید سخت تر باشی. قوی و جدی و منطقی باش.
باز هم می گم، تاپیک سبکتکین را بخون. بخاطر علاقه اش به همسرش و زندگیش کارهایی کرد که الان که کمی از اون زمان و شرایط فاصله گرفته، خودش هم معترفه که احساساتی عمل کرده و نباید تا این حد خودش را نادیده می گرفت.
وقتی این روزهای سخت بگذره و زندگیت آروم بشه، بیشترین چیزهایی که آزارت می ده زخمهایی هست که از این تحقیر و توهین ها خوردی. له شدنهای شخصیتت و غرورت برای سرعقل آوردن مردی که به هر دلیلی همراه خوبی برای تو نبوده. سعی کن این حرکات و رفتارهات را سنجیده تر انجام بدی که بعدها بخاطرش اذیت نشی.
برات آرزوی آرامش و شادی می کنم:72:
سحر جان،
رابطه به این داغونی با سکس برگشتنی و درست شدنی نیست. دوران عقد اشتباه کردی و رابطه داشتی ( می دونم شرعی مشکلی نداشته و حتی واجب است اما کسی که اعتمادی بهش نبود باید یه کم بیشتر دقت می کردید ) و می خواستی با رابطه وابسته ترش کنی نشد.
الان هم خیلی راحت برای رابطه می آد پیشت و فرداش شما را توی خیابون ول می کنه و می ره. سکس روش برگردوندن این آقا نیست. تا وقتی که کاملا تکلیفتون مشخص نشده دیگه این کار را نکن و درخواستش را رد کن. البته این یک نظر کاملا شخصی است. ولی من بودم در این شرایط وبا این آدم، این کار را می کردم.
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
از پشیمونی سبکتکین عبرت بگیر مهریتو نبخش حتی اگه دردسر داشته باشه.یکم سختی بکش اما از حقت نگذر:324:
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
sahar_1987 عزيز
شرايط خيلي سختيه مي دونم . باور كن منم عين تو حداقل مي گفتم شايد حتي يه درصدم كه شده شوهرم وقتي ببينه مهريمو بخشيدم يه كمي دلش بسوزه و متحول بشه . ولي نشد كه نشد . فقط فحش و دري وري بود و حرف هاي طلبكارانه اي كه ازش شنيدم .
حتي بعد اينكه مهريو رو هم بخشيدم زنگ زده بود و با پررويي بهم مي گفت چرا خونه رو نفروختي يه 5 ميليون به من بدي كه برم خونه اي رهن كنم . آخه اون 5 ميليون از شركتشون وام گرفته بود براي خريد خونمون و قسطاشو داشت مي داد . انتظار داشت من خونمو به خاطر 5 ميليون بفروشم براش ولي اصلا فكر نمي كرد من مهريمو كه نزديك 300 ميليونه بهش بخشيدم . نفقه مو بهش بخشيدم . 8 ماه تموم من ازش يه قرون نگرفتم ولي اون به اين چيزا فكر نمي كرد فقط به منافع خودش فكر مي كرد . در عوض من چيكار مي كردم همش گذشت و بخشيدن .
اون الان داره عشق و حالشو مي كنه و من هر روز حرفهايي رو كه بار من مي كرد با عصبانيت براي خودم تكرار مي كنم و ناراحت ميشم . نمي گم دوستش ندارم ديگه .واقعا هنوزم كه هنوزه بعد 9 ماه براش گريه مي كنم براي زندگيمون كه با لجبازي و بچه بازي حروم شد .
ولي يه پيشنهاد دارم برات . واسه اينكه بعدا مثل من از اينكه انقدر خوار شدم پشيمون نشي و همش نشيني خودخوري كني كه كاش اجازه نمي دادم حداقل انقدر بهم بي احترامي كنه سر حق و حقوقت كامل وايستا . ارزش خودتو پايين نيار .
هيچكدوم از ماها وقتي مي خوايم ازدواج كنيم قصدمون از انداختن مهريه روز خواستگاري اين نيست كه يه روز اين پولو بگيريم و زندگيمون خراب شه . ولي وقتي با كسي طرفي كه عمر و جوونيتو حروم كرده و با وقاحت داره بهت مي گه ديگه براش مهم نيستي و با رفتارش اينو نشون مي ده كه فقط يه اسباب بازي بودي براش كه چند ماهي رو باهات عشق بازي كنه و بعدش بزاره بره تو چرا دلت براش بسوزه ؟ پس كي دلش به حال ما بسوزه ؟
حالا خدا رو شكر شوهرتو يه كم بهت محبت مي كنه و عشقولانه باهات حرف مي زنه مال ما كه ...:302:
اميدوارم زندگيت درست بشه . ولي بدون اگه راهيم باشه براي برگشت به زندگيتون اينه كه به خودت احترام بزاري و نذاري به هر صورت كه ممكنه بهت بي احترامي بشه .
قدر خودتو بدون . مراقب خودت باش . :46:
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
sahar_1987
سلام سحر عزیز
شما بگذارید ایشون برای طلاق اقدام کنه . و اگر ایشون مصمم به جداییست . در خصوص مهریه هم مطالبه آن حق ظبیعی شماست و با این شرایط از آن نگذرید و حتی می توانید به اجرا بگذارید . بدون اینکه کاری به اقدام ایشان در خصوص جدایی داشته باشید .
شما منفعل نباش . حتی مدارا هم به معنای منفعل بودن نیست . منفعل بودن یعنی عزت نفس خود را نادیده گرفتن . برای خود ارزش و احترام قائل باشد .
اگر ایشان حاضر به ادامه زندگی شد . شرط مراجعه به مشاوره و بررسی میزان سنخیت و دریافت راهکارهای رفع اشکالات هر دو و ... را بگذارید . و برای پذیرفتن ادامه زندگی و به عبارتی آغاز زندگی گذراندن دوره های لازم زیر نظر مشاور را شرط کنید .
موفق باشید
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
ضمن تاييد نظر تمام دوستان خواهش ميكنم يه دور مراحلي رو كه گذروندي كوتاه به شكلي كه برات آزار دهنده نباشه مرور كني..اگر تمام تلاش هايي رو كه دوستان گفتن و پيشنهاد دادن انجام دادي ديگه نه بترس نه ناراحت باش و نه خود خوري كن و نه دلسوزي..براي ..در ضمن اشتباهه اگربه خاطر داشتن رابطه جسمي در دوران عقد بخواي تمام عمر روح و جسم خودتو تحت آزار قرار بدي.خوب؟ اين دليلي براي شروع و تداوم زندگي نيست سحر جان باشه؟
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
خيلي ببخشيدا اما همسرت بهترين كيس رو براي نقش بازي كردن و گول زدن پيدا كرده...واقعا فكر ميكني دل تنگت شده؟واقعا دوستت داره؟من نمفهمم اين چه دوست داشتني هست كه بايد از هم جدا بشين؟ببخشيد اما به نظر مياد گلوش پيش كس ديگه گير كرده!!!!!
نه يك چهارم بلكه تمام مهريه ات رو بگير...اين طور كه بوش مياد تا دادخواست بدي ميره دادخواست اعسار از پرداخت دين ميده و سعي ميكنه دورت بزنه اما نبايد اجازه بدي كه با احساساتت بازي كنه....حرف خانوادت رو مو به مو گوش بده اونا از تو خيلي با تجربه تر هستن و پدرت بهتر از تو همسرت رو شناخته(متاسفانه شما خيلي ساده هستي)
اين جور مردا ياد گرفتن راه ميانبر رو!!!!!!!:160:بايد بهش درسي بدي كه ديگه هوس اين نمايش بازي كردن ها با دختر ديگه به سرش نزنه!!!
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام سحر جان
من خیلی نگرانت بودم . عزیزم ببخش یک سکه مهریه هم اشتباه ه چه برسه به یک چهارم
شما مهریه ات و نفقه ات را به اجرا بزار ولی برای طلاق اقدام نکن
دیگه هم تحت هیچ شرایطی تن به رابطه جنسی نده عزیزم این که نشد دوست داره الان می خواد بیاد خواستگاری ات بعد بگه بیا مهریه ات رو ببخش
بهش بگو اگه تا حالا کوتاه اومدم فقط به خاطر این بود که نمی خواستم در اینده عذاب وجدان داشته باشم ولی تو اشتباه برداشت کردی . محکم باش
این مرد با گرفتن مهریه بر می گردد نه با بخشش مهریه
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
از اينجا به بعد محكم و مقتدر برخورد كن و از راهنمايي هاي پدرت و يك وكيل استفاده كن .
از طلاق حرف نزن اما مهريه را تماما به اجرا بگذار . بگذار و اجازه بده بهاي بچه بازي و لجاجتهاي كودكانه اش را پرداخت كند . قرار نيست فقط تو تاوان اشتباهات از سرنابلدي در رابطه را پرداخت كني او نيز بايد سهم خودش را بپردازد . تو به حد كفايت بها دادي و صبر كردي
به نظر من شوهرت به شگرد زبان بازي مبتلا شده !
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام
اگه همسرم خودش برای طلاق اقدام کنه همه ی حق و حقوقم رو میگیرم و ذره ای گذشت نمیکنم... :101:ولی نمیدونم چرا هنوز در مورد اینکه خودم برای مهریه اقدام کنم تردید دارم:exclamation: از طرفی با توجه به اینکه دو تا از برادرای همسرم خارج از کشور زندگی میکنن و برادر دیگه ش موقعیت شغلی داره (دولتی) که سالها توی کشورای دیگه زندگی کرده و از وقتی برگشته شرایط زندگی خارج از کشور رو برای دو تا برادر دیگه ش فراهم کرده به شدت نگران خارج شدن همسرم از کشور هستم وکیلم میگه باید فعلا نصف مهریه م رو از طریق ثبت به اجرا بذارم تا بتونم ممنوع الخروجش کنم ولی متاسفانه من امروز و فردا میکنم.
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
آیا دلیل دست دست کردنت اینه که احتمال می دی از طلاق منصرف بشه؟
یا اونو یه آدم انتقام جو می بینی که با در خواست مهریه ایجاد مزاحمت می کنه و ازش می ترسی؟
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
آیا دلیل دست دست کردنت اینه که احتمال می دی از طلاق منصرف بشه؟
بله
با اینکه روز دادگاه بهم ثابت شد اگه مهریه نبود حتما تا حالا طلاقم داده بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط رایحه عشق
یا اونو یه آدم انتقام جو می بینی که با در خواست مهریه ایجاد مزاحمت می کنه و ازش می ترسی؟
اصلا اینطور نیست و هیچ ترسی ازش ندارم
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
اگه مساله خارج شدن ایشون از کشور نبود و نباشه من هم می گم بذار خودش اقدام کنه
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
[align=justify]و مهر زنان را به عنوان هديه اى از روى طيب خاطر به ايشان بدهيد (نسا/4)
و چگونه آن مهر را میستانيد با آنكه از يكديگر كام گرفتهايد و آنان از شما پيمانى استوار گرفته اند (نسا/21)
نقل قول:
آیا دلیل دست دست کردنت اینه که احتمال می دی از طلاق منصرف بشه؟
بله
با اینکه روز دادگاه بهم ثابت شد اگه مهریه نبود حتما تا حالا طلاقم داده بود
من دو تا تاپیک قبلی و تاپیک فعلی شمارو خوندم. از ته دل دعا میکنم مشکلتون به بهترین شکل حل بشه.
شما گفتید مطمئنید اگه مهریه نبود ایشون حتما برای طلاق اقدام میکرد و اینو با رفتار و حرفاش هم ثابت کرد. تاوقتی حرف مهریه نبود با ملایمت روند طلاق را به خوبی دنبال میکرده اما به محض اینکه حرف مهریه اومده وسط حتی حاضر به پرداخت یک چهارمشم نشده و شمارو در سردرگمی گذاشته و رفته!!!
پس گذشتن از مهریه تون ایشونو از طلاق منصرف نمیکنه و در گذشته هم دیدید که باوجود گذشتن شما ایشون برسر حرف طلاق موندن.
ایشون یک بار از در ِ مهربانی ِ ظاهری وارد شده تا بتونه شمارو به طلاق توافقی راضی کنه تا بدون پرداخت حق و حقوقتون ازهم جدا بشید. و چون به نتیجه نرسیده میخواد با بلاتکلیف گذاشتن شما و رفتن و بی خبر گذاشتنتون شمارو وادار کنه به طلاق توافقی و بخشیدن مهریه تون راضی بشید. این نشون میده ایشون با شما روراست نیست.
حتی اگر فرضا بخاطر مهریه ایشون از طلاق منصرف بشن و دوباره زندگی مشترکتون برقرار بشه مشکل اصلی شما هنوز حل نشده ! چون شما باتوجه به سرگذشتتون اختلافتون بخاطر مهریه نبوده...
ایشون نه درگذشته و نه الان رفتار درستی با شما که همسرش بودین نداشته!
ما الان توی قرن بیست و چندم داریم زندگی میکنیم اما شوهر شما داره طوری رفتار میکنه که اعراب هزار سال قبل با زنهاشون میکردن! یعنی تحت فشار گذاشتن همسر برای بخشیدن مهریه ش!
حتی اگه شما زندگی خیلی خوبی داشتید و هیچ مشکلی هم نداشتین میتونستید هرموقع از زندگیتون مهریه تونو طلب کنید و هیچ ظلمی به مرد نمیشه چون ایشون این مهریه رو پذیرفتن که شمارو عقد کردن و مهر شمارو هم دریافت کردن.
اگر هم بخث عذاب وجدان باشه، فکرمیکنم این شمائید که همسرتون باید نسبت بهش عذاب وجدان داشته باشه نه اینکه نسبت به یه دختر غریبه عذاب وجدان داشته باشه و براش نگران باشه اما نسبت به همسر خودش اینقدر بی تفاوت!!!
اگرهم شوهر شما با این دختر رابطه ای داشته و الان دچار عذاب وجدان شده نه بدرفتاری با شما گناه گذشتشو پاک میکنه و نه حتی اگه این دخترو به عقد خودش دربیاره گذشته تغییری میکنه! بهرحال اگر این اتفاق افتاده باشه در اون زمان که اینکار انجام میشده اونها شرعا با هم نسبتی نداشتن و نمیتونید همه تقصیراتو گردن اون دختر بندازید و متهمش کنید چراکه شوهر شما هم یه طرف این قضیه بوده و بهرحال اونم تو این ماجرا سهمی داشته و حتی اگه دختر هم ازش چنین تقاضایی کرده ایشون اگر محفوظ به حیا بود نمیباید خودشو به رابطه با دختری که به گفته دیگران یا خودش بی بند و بار بوده آلوده میکرد!
شوهر شما اگه قصد زندگی باشمارو داشت وظیفه داشت زمانی که شما باهاش تماس گرفتین و بهش ابراز علاقه کردین بهتون بگه با دختر دیگه یی در ارتباطه و نمیتونه با شما باشه (اینجا باید عذاب وجدان میگرفت نه الان) اما ایشون بدون اینکه شمارو در جریان این دوستی قرار بده یه نفر دیگه رو (که شما باشید) درگیر خودش کرد!
ببخشید اینو میگم اما بنظر میاد شوهر شما وجدان هم نداره چه برسه به اینکه عذابشو داشته باشه!
حالا اینکه این دختر شماره تلفن شمارو از کجا آورده که باهاتون تماس گرفته دیگه بماند...
سعی کنید هرچه زودتر مهریه تونو بزارید اجرا، حداقل اینطوری یکم به خودش میاد و مجبور میشه برای روشن شدن وضعیتتون حاضربشه.
اگرم برگشت و اظهار پشیمونی کرد و گفت میخوام باهات زندگی کنم سریع بهش جواب مثبت ندین.بگید باید مدتی فکرکنم و بعدا نظرمو میگم. اما بهتره خیلی امیدوار نباشه.[/align]
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pk1365
[align=justify]
پس گذشتن از مهریه تون ایشونو از طلاق منصرف نمیکنه و در گذشته هم دیدید که باوجود گذشتن شما ایشون برسر حرف طلاق موندن.
ایشون یک بار از در ِ مهربانی ِ ظاهری وارد شده تا بتونه شمارو به طلاق توافقی راضی کنه تا بدون پرداخت حق و حقوقتون ازهم جدا بشید. و چون به نتیجه نرسیده میخواد با بلاتکلیف گذاشتن شما و رفتن و بی خبر گذاشتنتون شمارو وادار کنه به طلاق توافقی و بخشیدن مهریه تون راضی بشید. این نشون میده ایشون با شما روراست نیست.
حتی اگر فرضا بخاطر مهریه ایشون از طلاق منصرف بشن و دوباره زندگی مشترکتون برقرار بشه مشکل اصلی شما هنوز حل نشده ! چون شما باتوجه به سرگذشتتون اختلافتون بخاطر مهریه نبوده...
[/align]
من قصد بخشش مهریه م رو ندارم و توی پستای قبلیم هم صریحا اعلام کردم... با ماجرای اخیر شوهرم هم درس بزرگی گرفت و خوب فهمید بخششی در کار نیست و حتی اگه قبلا به خودش امید میداد شاید بتونه با فیلم بازی کردن راضیم کنه و احساس زرنگی میکرد دیگه نا امید شده، اگه میگم نمیخوام اقدام کنم برای گول زدن خودم نیست که بگم حاضرم اگه بخاطر مهریه برگشت و خواست باهام زندگی کنه سریع میپذیرم و مشکلی نخواهیم داشت فقط چون اینهمه مدت ادعا کرد میخواد طلاق بده میخوام اگه واقعا هنوز هم مصصمه خودش اقدام کنه و در این زمینه هیچ کمکی بهش نکرده باشم چون وقتی من مهریه م رو به اجرا بذارم و تکلیف مهریه رو مشخص کنم باز هم مراحل طلاق رو براش آسونتر کردم ...
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
نقل قول:
چون اینهمه مدت ادعا کرد میخواد طلاق بده میخوام اگه واقعا هنوز هم مصصمه خودش اقدام کنه و در این زمینه هیچ کمکی بهش نکرده باشم چون وقتی من مهریه م رو به اجرا بذارم و تکلیف مهریه رو مشخص کنم باز هم مراحل طلاق رو براش آسونتر کردم ...
سحر خانوم راستش من درحدی نیستم که بخوام بگم چی صددرصد درسته و چه کاری باید کرد اما خب چند تا چیز به نطرم میرسه که شاید کمکت کنه.
اول اینکه بستگی داره تو فرهنگ شوهر شما گرفتن مهریه به چه معنی باشه. برای بعضی آقایون طلب کردن مهریه از طرف زن مساوی ست با خواستن طلاق! که اگه اینطور باشه خب حرف شما درسته و اون فکر میکنه که شما طلاق میخواید.
اما از نظر حقوقی اگر بخواهی نگاه کنی به اجرا گذاشتن مهریه نه تنها مراحل طلاقو برای مرد آسون نمیکنه که سخت تر هم میکنه! چون اونوقت مرد مجبور میشه برای حفظ اموالش هر تلاشی که میتونه بکنه. اما وقتی زن مهریشو به اجرا نزاره مرد میگه چه بهتر فعلا که از زیر بار مهریه فرار کردم، بعدم انقدر بلاتکلیف میزارمش تا خودش به طلاق راضی بشه! وقتی هم راضی شد دیگه مهریه بهش تعلق نمیگیره! اون آقا اگه تصورش از مهریه طلاق باشه میبینه زندگی کردن با شما یا بلاتکلیف گذاشتن شما به نفعشه تا اینکه بخواد خودش برای طلاق اقدام کنه و زیر مهریه بره!
درثانی مگه وقتیکه شما گفتی مهریه تو میبخشی مراحل طلاقتو براش آسون نکردی!؟
شما بارها و بارها به همسرتون گفتید دوستش دارید و میخواهید باهاش زندگی کنید. الانم هرچقدر بیشتر نقش منفعل داشته باشید و منتظر عکس العمل اون بشید اونو بیشتر در جهت طلاق بی دردسر که خواست اونه کمک کردین!
تصور من اینه که ایشون فکرمیکنه شما مهریه تونو به اجرا نمیزارید واسه همینم هیچ اقدامی نمیکنه. چون اگر بخواد خودش اقدام به طلاق کنه مطمئنه که باید تمام مهریه را بده و میدونه که درصورت طلاق مهریتونو میگیرید.
تنها راهی که براش مونده همینه که تو بی خبری بزاردتون چون میدونه که در اینصورت شما یا درخواست طلاق میدی و از خیر مهریه ت میگذری و عطای این زندگی رو به لقائش میبخشی! و یا اگر درخواست مهریه بدی نصف مهریه تو بیشتر نمیتونی بگیری.
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pk1365
اول اینکه بستگی داره تو فرهنگ شوهر شما گرفتن مهریه به چه معنی باشه. برای بعضی آقایون طلب کردن مهریه از طرف زن مساوی ست با خواستن طلاق! که اگه اینطور باشه خب حرف شما درسته و اون فکر میکنه که شما طلاق میخواید.
دقیقا همسرم همین دیدگاه رو داره هرچند این دلیل دیگه زیاد برام مهم نیست
نقل قول:
نوشته اصلی توسط pk1365
اما از نظر حقوقی اگر بخواهی نگاه کنی به اجرا گذاشتن مهریه نه تنها مراحل طلاقو برای مرد آسون نمیکنه که سخت تر هم میکنه! چون اونوقت مرد مجبور میشه برای حفظ اموالش هر تلاشی که میتونه بکنه.
:305:مانع اصلی اقدام نکردن من همین مسئله ی حقوقیه:
من هیچ مالی ملکی چیزی از همسرم سراغ ندارم و واقعا هم نداره،اگه از این بابت دلخوشی داشتم امونش نمیدادم، فقط حقوقش هست که چون شغلش قراردادیه مطمئنم با توجه به شرایط کاری که داره اگه یکماه حقوقش کم بشه اون کار رو رها میکنه... تا اینجا مربوط به ثبت میشه و چیزی گیرم نمیاد و فقط ممنوع الخروج میشه فقط یک راه باقی میمونه اونم از طریق دادگاه که باز هم منجر به زندانی شدنش میشه که سودی به حال من نداره و نهایتا اعسار و تقسیط مهریه و برگشتن به دیدگاه شوهرم و طلاق و تازه من باید هر ماه بدوام دنبالش اونم ای کاش توی یک شهر بودیم بنابراین مجبور میشم چند ماه که نداد پاشم برم شهر دیگه ای دنبالش زندانیش کنم و مدام این قصه تکرار میشه و این منم که داغون میشم
با توجه به همین شرایط حتی وکیلم هم معتقد بود طلاق توافقی با گرفتن بخش چشمگیری از مهریه ام به صورت نقد یا گرفتن کلش طوری که اولش مبلغی رو به صورت نقدی بده و مابقی اقساط + تعهد بده که بعدا بنا به دلیل ازدواج یا بیکاری و ...تقاضای تعدیل اقساط رو نکنه معقول تره چون دیگه مدام اذیت نمیشدم...
فعلا مدتی صبر میکنم شاید خودشون از فشار حرفای فامیل سر عقل اومدن و اقدام کردن چون تا به حال بهونشون پیش کل فامیل این بود که پسرشون نمیخواد و من رضایت به طلاق نمیدم ولی الان وضعیت فرق کرده و نمیتونن منو تا ابد بلاتکلیف بذارن..
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام
دوباره همه ی تلخی ها زنده شدن ودارن جلوم رژه میرن
از اونجاییکه روز دادگاه طلاق توافقی بخاطر اینکه شوهرم شرایطی که براش گذاشتم رو نپذیرفت و توی شعبه نرفتیم چند روز قبل از دادگاه احضاریه اومد چون برای هر دومون ادرس منزل ما رو نوشته بودیم احضاریه اونم به دست من رسید دو روز قبل بهش اسمس دادم و گفتم چه روزی برامون وقت دادگاه تعیین کردن ،هیچ جوابی نداد تا امروز زنگ زد و گفت از اونجاییکه واگذارم کردی به خدا و داری اه میکشی نفرینات درگیر شد منم گفتم خدا خودش جای حق نشسته سفارش نمیخواد اصلا نپرسیدم چی شده یکم سکوت کرد و گفت منظورت از این طلاق توافقی اونیه که من گفتم یا همونی که خودت گفتی؟ منم گفتم اونی که تو گفتی رو که فراموش کن منظورم همونیه که تعریفش توی قانون اومده یعنی سر همه چیز به توافق برسیم گفت من اگه داشتم بهت میدادم گفتم ولی من اگه زودتر تو رو شناخته بودم اونموقع هم گذشت نمیکردم و گذشت هم نخواهم کرد گفت تو هنوز زن منی و اگه بخوام میتونم دهنت رو سرویس کنم گفتم زنتم که بیشتر از یکسال و نیمه که رهام کردی؟ نه قانون به تو هیچ حقی نمیده گفت درسته من نمیخوام و نمیتونم اون زندگی رو ادامه بدم و باید تاوانش رو هم بدم ولی ندارم که بدم ولی اگه بخوام میرم زن میگیرم منم گفتم مگه مملکت هرکی به هرکیه؟ منم اگه بخوام تو هچلی میندازمت که تا اخر عمرت نتونی از جات بلند بشی چه برسه به فکر زن و زندگی بیافتی تو زن داشتی تو زندگی نمیخواستی بهتره همون دنبال هرزگی باشی (نمیخواستم بگم ولی خیلی ناراحت شدم)، حالا که اینطوریه اصلا توافقی برای طلاق ندارم برو انقدر بدو دنبال طلاق تا کفشات پاره بشه...با همه ی توانش فریاد زد و گفت مواظب حرف زدنت باش و قطع کرد:302:
من اسیر ضعف های خودمم، باید قبول کنم معجزه نمیشه باید کاری بکنم
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
با سلام. با استناد به حرف خودتون که همسرتون حقوق معمولی داره و از پس پرداخت مهریه بر نمیاد و ملک و املاکی هم نداره میتونم بپرسم هدف اصلیتون چیه؟
کمی آروم باشید و خوب فکر کنید...
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
دوست من سلام
دوست عزیز علاقه ی یک طرفه فقط می شه جهنمی واسه آدم! علاقه ی یک طرفه ی تو فقط می شه راهی که شوهرت از این طریق از تو باج بگیره...به خدا که من می دونم هر چی ما بگیم آخر کار خودتو می کنی مثل سبکتکین که هر چی همه بش گفتند یک کم مغرور باش التماس نکن آویزون نشو...مهریتو نبخش ...آخر کار خودشو کرد ...برای به دست آوردن دل شوهرشو نشون دادن فداکاریش مهریشو بخشید کلی هم خودشو کوچیک کرد آخر نه مهریه گرفت نه هیچی آخرشم شوهرش طلاقش داد به راحتی آب خوردن!
دوست گلم مهریه شما که تو جیب ما نمی ره که...به خدا صلاحتو می خوایم...دلمون می سوزه...که 2 سال زندگیتو خراب کرد حالا هم این عدا اطفار ها واسه اینه احساسی بشی و ببخشی مهریتو!
مطمئن باش حاضرم واست به عزیز ترین هام در زندگی قسم بخورم که این مرد ذره ای تورو دوست نداره و فقط و فقط بلاتکلیف تو رو گذاشته که مهریتو ببخشی...عزیزم چرا یک چهارم؟! اون مهریه تمام و کمال مال تو هست و باید بگیریییییی...اون قصد طلاق داره و باید تمام حقوق تورو کامل بده...تو ضعیفی و واسه همین اون شب خیلی راحت گذاشتی کسی بیاد شب تا صبح پیشت که 2 سال زندگیتو نابود کرده...تو اگر سرسوزنی واسه این مرد مهم بودی فکر می کردی می تونست حتی 2 روز ازت دور باشه؟ همه ی این فیلم ها واسه اینه مهریتو ببخشی و اگر حتی 1 سکه اش رو بخشیدی مثل یک بازنده ی کامل از صحنه بیرون رفتی ...و امثال این آقا رو تو جامعه شماها پرورش می دید که فکر می کنن می تون راحت با سرنوشت هر دختری بازی کنند...الان هنوز نفهمیدی چه بلایی سرت اومده! تو با هر نوع خودشیرینی اعم از بخشیدن مهریه هم نمی تونی اون رو به زندگی برگردونی چون اون دوستت نداره چون نمی خواد با تو باشه...و تو باید مغرور و محکم جلوش بیاستی و جذاب باشی و حتی اگه شده ماهی 1 سکه رو بده اما بهش ثابت کنی تو آدم ضعیفی نیستی...می دونم این هم حرف هم فایده نداره و تو آخر با یک زنگ زدن و 4 تا حرف اون دوباره گول می خوری اما لاقل اگه خودت احساسی هستی و توان تصمیم گیری نداری بسپر قضیه رو به پدرت...آیا این سحر احساسی و ضعیف تو زندگی موفق بود؟ زندگیشو از دست داد...اگر کمی در برابر این مرد محکم بودی زندگیتم از دست نمی دادی...تو باید مهریتو به اجرا بگذاری...آینده تو آینده ی یک زن مطلقه س با کلی مشکلات مالی و...تو باید مهریتو بگیری ...تو به اون مرد د یگه نباید اجازه بدی با احساست بازی کنه ...تلفنت رو باید خاموش کنی ...تماست رو باهاش قطع کنی و از راه قانونی بری جلو...اگر مهریتو بخشیدی آخر می شی همون سبکتکین...که آخرم پشیمون شد چرا جو گرفتشو بخشید مهرشو اما دیگه کاری نتونست بکنه...اون مهریه حق تو هست....
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام سحر
فکر کنم چون تاریخ تاپیکت قدیمیه اجازه ندن تو این تاپیک پست بفرستی
بهتره یه تاپیک جدید بازکنی و ادامه بدی البته مدیران اگه لازم بدونن خودشون بهت میگن
سحر مهرتو بزار اجرا اون آدم اگه یه ذره عقل توی کلش بود یه دو دو تا چهارتای ساده میکرد میفهمید با این وضع سکه که هر روز داره میره بالاتر هرچی زودتر مهرتو بده به نفعشه تا هی دست دست کنه!
لفتش نده مهرتو بزار اجرا قانون مجبورش میکنه مهرتو بده ، اگرم نخواد بده وقتی بیفته زندان مطمئن باش خونوادش نمیتونن ببینن بچشون تو زندان بمونه، مهریتو میدن.
حرفیم که وکیلت زده خوبه ، هرجوری میتونی زودتر اقدام کن برای مهریت.
خدارو خوش میاد اینهمه سرگردونت کرده؟ دلت برای اون میسوزه اما برای خودت نمیسوزه؟
عمرتو تلف نکن، مهرتو بگیر حتی اگه شده اذیتت هم بکنه و مجبور باشی بری شهر اونا برای گرفتن مهرت اینکارو بکن بالاخره حتما یه قانونی هم هست که اگه کسی از زیر اقساط مهریه دربره تاوانشو بده. از وکیلت حتما اینو بپرس.
من از مهرم گذشتم اما پشیمونم. http://www.hamdardi.net/thread-18073.html
در مقابل آدمایی مثه شوهر من و امثال شوهر تو نباید کوتاه اومد.
نمیدونم چرا بعضی مردا وقتی ازدواج میکنن همه چی یادشون میره میگن ما ابراز احساسات کلامی بلد نیستیم تو عملمون نشون میدیم (منظورشون از عمل همون فحش و رفتارای زشتشونه حتما!) اما واسه دوست دختراشون و زنای خیابونی کوه احساساتن!! مثه چی قربون صدقشون میرن!! تف تو ذات هرچی آدم بی صفته!
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سحر عزیزم
شما نباید منتظر اقدام اون باشی...یک سال و نیم بلاتکلیفی کافی نبود؟؟؟ عزیزم مهریتو بزار اجرا...ممنوع الخروجش کن..حتی شده حکم جلبش رو بگیر...مطمئن باش اون 100 در 100 می خواد تورو طلاق بده و طلاق هم می ده...تو با دادخواست مهزیه دادن کار اونو آسون نمی کنی...کار خودتو آسون می کنی...دنبال آزار اون نباش دنبال این باش خودت آزار نبینی! مهریت رو بگیر و حتما با وکیل خوبی کا رو پیش ببر...من با ببخشش حتی 1 سکه مخالفم! جتی 1 سکه! pkخیلی قشنگ حرف زد واست اما تو آخر حرف خودتو می زنی...بیفت دنبال کارات و با اون هم هی اس ام اس کاریو و زنگ و زنگ کشی راه ننداز! تلفنت خاموشششش و اقدام قانونی سریع!
من شعار نمی دم سحر جان...من خودم تو موقعیت تو هستم...الان 5 ماه هست نه بهش زنگ زدم نه اس ام اس...حتی تو دادگاه هم کنارم می شینه بلند می شم می رم ی جای دیگه و چنان اخمی می کنم که جرات نکنه حتی سر حرفو باز کنه...و مهریمو گذاشتم اجرا ...اقدامی هم واسه طلاق فعلا نکردم...تهدید می کرد که طلاق نمی ده تا مهرم رو ببخشم....من هم از طریق وکیلم بهش فهموندم که هیچچچچ جایی عجله واسه کاری ندارم و اصلا مهم نیست ...فعلا مهریمو کامل بده بعد می رسیم سر بحث طلاق اما تا وقتی مهریه رو نداده بنده اصلا گوشهام هیچ حرفیو نمی شنوه! مردی که هرزگی رو به زندگی ترجیح می ده باید جلوش بیاستی...باید حقتو بگیری و بهش درس بدی! باید درس بدی من با دخترهای تو خیابونی فرق دارم ...من به بهای سنگینی به دست می آم و با بهای سنگینی هم از زندگیت می رم...دخترهای هرزه آسون می رن و می آن...تو رو داشتن بها داره! با زندگی تو بازی کردن بها داره! اینو بفهم
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
این آدم خودشو زده به خواب بعضی حرف هاش رو وقتی می شنوم نمی تونم هضمشون کنم حرفهایی میزنه که قلبم آتیش میگیره حرفای امروزش باعث شد ازش ناامید بشم من خودم باید کاری بکنم ، دیگه حاضر نیستم هر کاری بکنم که برگرده خودم حالم از نوشته هام بهم میخوره ازاین همه ضعف وعجز و...
مریم گلم واقعا نمیخوام و نمیتونم از حقوقم بگذرم ولی نمیدونم باید چکار کنم؟ چون نمیخوام برای طلاق اقدام کنم منم مثل شما عجله ای برای طلاق ندارم؟ آیا فقط مهریه رو به اجرا بذارم یا برای ترک انفاق هم شکایت کنم؟
باورم نمیشه قلبم این همه مالامال از خشم ونفرت باشه، باورم نمیشه این منم که دلم می خواد انتقام سختی از شوهرم بگیرم،باورم نمیشه کنار گذاشته شدم، هرچی فکر میکنم جمله ای پیدا نمیکنم که وصف حالم باشه
شوهرم چی میخواست که من نداشتم؟
رسیده ام به ناکجا، به آن کجای بی کجا
رسیده ام به چشمِ تر، به یک غروب پُر خطر
رسیده ام به یک دروغ، به یک صدای بی فروغ
رسیده ام به مرزِ شب، به لحظه های سوزوتب
رسیده ام به درد و غم،به گریه های دم به دم
رسیده ام به بُغض خیس،به چشمای همیشه خیس
رسیده ام به یک جنون،به یک نگاهِ پُر زِ خون
رسیده ام به یک گُذر،به ناله های بی ثمر
رسیده ام به یک سراب،به یک سؤالِ بی جواب
رسیده ام به یک حباب،به شومترین لحظۀ خواب
رسیده ام به یک کویر، به یک دلِ بهانه گیر
رسیده ام به پُشتِ در،به شکوه های دربه در
رسیده ام به یک محال،به خواسته های خیس وکال
رسیده ام به یک شکست،به دردی که به دل نشست
رسیده ام به نا رفیق، به زخمای خیلی عمیق
رسیده ام به سوزِ دل،به آدمای مُرده دل
رسیده ام به انتها،به تارو پودِ مُرده ها
رسیده ام به فصلِ زرد، به مرگی آلوده به درد
رسیده ام به مرگِ خویش،به خاطراتِ ریش ریش
:302:
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
دوست عزیزم
یک وکیل خوب بگیر و مهریه ات رو بگذار اجرا...در این مدت برای ترک انفاق هم شکایت کن...شوهرت باید بقهمه که کار جدی هست...و دوست گلم باور کن من خودم تو شرایطی شبیه به تو هستم اما خدا می دونه چه آرامشی دارم...خودم رو چشم نکنم اما باورت می شه اصلا نه ناراحتی دارم نه اخساس ضعف می کنم ...فقط به خاطر اینکه من یه کاری کردم که تو نکردی....من از روزی که منو ترک کرد حتی فکرشو نکردم که زنگ بزنم ...حتی اگر هم زنگ می زد که اونم نزد باز جواب نمی دادم...تو نباید به این فکر کنی که اون تورو پس زده و نخواسته یا نمی خواد باهات ادامه بده...اینش اصلا مهم نیست...مهم اینه تو بفهمی این مردی که یک سال و نیمه تورو رها کرده مرد زندگی نمی شه برات و در هر مقطعی از زندگیت باز هم تو رو ترک می کنه و مسئولیت پذیر نیست...درسته تو اشتباهاتی داشته...همه ی ما آدمها داریم...اما شوهرت آدمی ... و بی مسئولیته ...این چیزی فراتر از یک اشتباهه...این آدم آدمی نیست که یک عمر تکیه گاهت بشه...عزیز دلم راجع به مسائل حقوقی وکیل باید نظر بده نه ماها...چه بسا روی عدم داشتن دانش کافی یکی چیزی بیاد بگه که به ضررت بشه...تو فقط به وکیل باید بگی قصد بخشش مهریه رو نداری...ببین عزیزم همه ی اون زنهایی که مهرشونو می بخشن بعدا پشیمون می شن...تو ولی درس بگیر...اگه از همین حالا موبایلت رو خاموش کردی و ارتباطت رو باهاش قطع کردی به خودت بزرگترین لطف رو کردی...این یک سال و نیم بلاتکلیفی عاملش خودت بودی گلم...او ن مرد زندگیت نیست ...تو چیزی کم نداری...الیزابت تایلر و هزاران زن زیبای دیگه در این دنیا هستند که اونها هم مردهایی تو زندگیشون بودند که اونا رو طرد کردند...این نشون می ده اونا چیزی کم داشتند؟ نه...بعضی آدمها تنوع طلبن و بی مسئولیت! این که گناه شما نیست...اما اگه از این لحظه اراده کردی دیگه ضعیف نباشی و محکم ایستادی پای حقوقت اون موقع آرامش می گیری...فکر می کنی این مرد برگرده به زندگیت چیزی درست می شه؟ حرمتی مونده؟ خیانت که کرده،رهات که کرده یک سال و نیم...این مرد برگرده هم 1 سال دیگه باز به همین جا و همیم نقطه می رسی...گلم دنیا پره از آدمایی که ما رو دوست دارن،حیف نیست وقتتو تلف کنی به پای کسی که دوستت نداره؟ عزیزم این مرد لیاقت تورو نداره...2 سال دیگه همه ی اینه یادت می ره...خیال می کنی ماها شوهرامونو دوست نداشتیم؟ طلاق واسه کی آسونه؟ شاید واسه آدمای بی مسئولیت آسون باشه...واسه ماها سخته...اما تو قوی هستی...تو از پسش بر می آی! من بهت قول می دم...از کجا معلوم روزب با کسی ازدواج نکردی که روزی هزار بار خدارو شکر کنی که از این مرد طلاق گرفتی؟ به خودت تلقین نکن که نمی تونی...خانوادتو بزار تو اولویت ...خانوادت صلاحتو می خوان نه شوهرت...شوهرت که اگه واسش مهم بودی رهات نمی کرد...اون فقططططط دردش مهریس و لحظه ای شک نکن...اما اینم مهم نیست....تو با گرفتن مهریت بهش نشون می دی حالا که تو واسه اون مهم نیستی اون هم واسه تو اهمیتی نداره و مهرتو فقط می خوای همین...اگه فکر کردی باز صبر کنی و اقدام نکنی که پشیمون شه و برگرده در اشتباهی...برو تاپیک های سبکتکین رو بخون می فهمی چی می گم....اون اگه دوستت داشت 1 روز هم رهات نمی کرد چه برسه یک سال و نیم که عمری هست...این آدم لایق دوست داشتن تو نیست...قبلا هم اصرار کردی برگرده فراموشش کن...خوب تو تلاشتو کردی...دیگه بسه...دیگه غرورت باید حفظ بشه...اگه این کارو کردی بعدا پیش خودت از این دختر قوی ای که هستی کیف می کنی! اون با بدبهتی باید ماهی یک سکه جور کنه به تو بده و همه خوشیش ناخوش می شه! کی گفته که باید ببخشی که راحت بره به ... برسه؟ نه ...بزار استرس بکشه بزار بفهمه زن گرفتن یعنی چی...جا خالی نکن که بره ی دختر دیگرو بگیره و بکی دیگرم بدبخت کنه... ماهی 1 سکه کم پولیه؟ 600 هزار تومن کم پولیه واسه تو؟ اگه کم پولی بود که تورو بلاتکلیف نمی زاشت و اینهمه فیلم بازی نمی کرد که ببخشی...تو با گرفتن مهریت بزرگترین درسو بهش می دی ...که از حقت نمی گذری..حق گرفتنبه نه دادنی....
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سحر جان تو دختر قوی و با اراده ای هستی کلی خوشم امد از این تلفن ات
این تلفن نشون داد تو دختر محکمی شدی
از نظر من شما برای نفقه اول اقدام کن و شکایت ترک انفاق رو بزن چون اگه اول بری سراغ مهریه می گن این زن سر ناسازگاری گذاشته و اقساط مهریه ات رو کم در نظر می گیرند
ولی اگه اول بری شکایت ترک انفاق بدی مشخص می شه که شوهرت چه ادمی
قدم بعدی مهریه (بعد از محکوم شدن توی دادگاه ترک انفاق )
ولی حتما از نظر قانونی اقدام کن دیگه این موش و گربه بازی ها بسه
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
نقل قول:
نوشته اصلی توسط یک زن امیدوار
با سلام. با استناد به حرف خودتون که همسرتون حقوق معمولی داره و از پس پرداخت مهریه بر نمیاد و ملک و املاکی هم نداره میتونم بپرسم هدف اصلیتون چیه؟
کمی آروم باشید و خوب فکر کنید...
راستش هنوز امید به برگشتنش داشتم و چون مطمئن بودم توانائی پرداخت مهریه ی منو نداره و با گرفتنش ضربه ی بزرگی بهش میزنم نمیخواستم کینه ای بشه...
الان فقط دلم برای خودم میسوزه فردا میرم پیش وکیل
برام دعا کنید:323:
دگر آن شبست امشب که ز پی سحر ندارد | *** | من و باز آن دعاها که یکی اثر ندارد |
|
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
[align=justify]سحر جان
خواهر خوشکلم
پیامبر میگفت زن امانت خداست، زن ریحانه ست و هر کس یه سیلی به صورت زنش بزنه من هفتاد سیلی آتشین در جهنم براش از همین الان تضمین میکنم که بخوره!
مسلما تمام ثروتهای دنیا جای مهر یه زنو نمیگیره، این مهریه بیشتر مثل یه پشتوانه ست برای روز مبادا. چون اکثر ما خانوما همون روز مبادا که ایکاش در زندگی هیچکس نبود ازش استفاده میکنیم. اما چه با این مرد زندگی یکنی چه نکنی این مهریه حق تو بود که باید بهت میداد، همونطور که حقت خیلی چیزای دیگه هم بود مثل صداقت که توی زندگی باهات نداشت،..
حتما برو پیش وکیل، توکلت به خدا باشه و محکم باش، برات دعا میکنیم انشالله درست ترین راهو انتخاب کنی [/align]
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
دوستان شکایت کیفری و حقوقی ترک انفاق کردم کل مهریه رو هم اجرا گذاشتم هنوز احضاریه به دست شوهرم نرسیده
این روزا یه دغدغه دیگه دارم همونطوری که میدونید 26 ام نوبت دادگاه طلاق توافقی داشتیم اخرین باری که با شوهرم صحبت کردم شرایطم رو قبول نکرد ولی چون خانوادش به کل فامیل گفته بودن قراره توافقی جدا بشن من 26 رفتم دادگاه اما شوهرم نیومد
با این حال خودم رفتم پیش قاضی
گفتم شوهرم نیومده
گفت حتما راضی نیست طلاقت بده که نیومده..
گفتم میگه باید مهریت رو ببخشی تا طلاقت بدم
گفت خب راضیش کن ببخش تا طلاقت بده..
گفتم اخه یکسال و نیمه رهام کرده برای همینکه راضی بشم بدون مهریه جدا بشم...
گفت خب حتما یه کاری کردی ازت دلخوره..:163:
گفتم نه اینطور نیست یه نگاهی کرد لبخند بامعنی زد.. گفتم من اصلا طلاق نمیخوام گفت پس برو زندگی کن.... خیلی حرصم گرفت:316: توقع داشتم حداقل راهی جلو پام بذاره ولی چون احتمال میدادم باز هم پرونده مون تو همین شعبه باشه تشکر کردمو و اومدم بیرون... امروز وکیلم گفت چون قبلا پرونده داشتیم (همون پرونده طلاق توافقی).. پرونده جدید م تو همون شعبه رسیدگی میشه..
شدیدا محتاج همفکریتون هستم
من کل داستان زندگیم رو که به وکیلم نگفتم فقط گفتم نزدیک به سه سال عقد هستیم و بیشتر از یکسال و نیمه رهام کرده و...
به نظرتون لازمه وکیلم کل جریان زندگیم رو بدونه؟ البته خودش که چیزی نپرسید..اگه جایی لازم باشه خودم هم حضور داشته باشم با چه ادبیات و لحنی باید با قاضی صحبت کنم؟مخصوصا چون یه برخورد باهاش داشتم... حس میکنم نمیتونم از خودم دفاع کنم:302:
اخه شما در جریان کل اتفاقات زندگیه من هستید مثلا شوهرم ادعا میکنه من بهش بدبینم ، یا مثلا مجبور شده منو بگیره و...
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام گلم ظهرت زمستونی ات بخیر.:72::43::46:
در مورد حرفهای آقای قاضی باید بهت بگم که در برخورد اول نباید از یک مرد قاضی که روزانه هزاران مورد جدایی میبینه توقع همدلی داشته باشی یا انتظار داشته باشی که حرفت رو صد در صد قبول کنه چون اقتضای روحیه اش و شغلش اینه اول از همه روح و ذهن قشنگتو درگیر شلوغی های اجتماع خشن دادگاه نکن...
بعدم این که همه قاضی ها آقا هستن اما ادم شناسهای خوبی هستن:305: به نظر من مختصری از زندگیت کاملا صادقانه خودت به قاضی بگو طوری که داری با فردی معمولی صحبت میکنی نه قاضی پرونده ات تا حدوی در جریان ماجراهات باشه مطمئن باش مؤثره...
درمورد مهریه ات هم باید بگم به نظرم همسرت خیلی داره ازت زمان میدزده و من دلم نمیاد که تو بیشتر از این دیگه عمر و روح لطیفتو درگیر این بازیها بکنی تو که میدونی نداره بده از طرفی هم نباید و درست نیست که به راحتی رهاش کنی... پس یه کاری کن تا هم زودتر ماجرا تموم شه به خاطر خودت و هم اون تنبیه بشه... حالا که شرایط توافق تورو قبول نکرده و داره این کارارو میکنه تا بدون اینکه یه قرون هم بهت نده جداشه بهتره به نظرم همین کارا که کردی عالیه(مهریه ات رو گذاشتی اجرا) صبر کن تا قانون تکلیف همه چیو روشن کنه اما زودتر همه چی تموم شه بهتره.
خانومی میخواستم بهت بگم برای تحمل این شرایط خاص خودتو به یه منبع بزرگ نور متصل کن نوری که تورو در خودش حل میکنه اون موقع است که دردی بر تو وارد نمیشه گلم شاید خدای مهربونمون خواسته سحر کوچولو رو بزرگ کنه تا به خانومی قوی که الان میبینیم تبدیل بشه دستت رو از دستش رها نکن همیشه باهاش صحبت کن و در مقابلش دو زانو بشین و از دردهای تو سینه ات بگو به ش بگو دوستت دارم و رهات نمیکنم بعضی وقتا که دلت گرفته بغلش کن و تو بغلش گریه کن اصلا مهم نیست مهم اینه که تو آروم بشی. توکل کن به خودش.اون موقع است که مهم نیست چی میشه مهم اینه که اون راضی باشه ازمون.
خانومی برات خیلییییی دعا میکنم:46:
-
RE: دلیل یکسال و نیم بلاتکلیفی مهریه بود
سلام به روی ماهت سالی جون
مرسی که بهم سر میزنی و بهم دلگرمی میدی:72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط sali1987
به نظر من مختصری از زندگیت کاملا صادقانه خودت به قاضی بگو طوری که داری با فردی معمولی صحبت میکنی نه قاضی پرونده ات تا حدوی در جریان ماجراهات باشه مطمئن باش مؤثره...
دقیقا همین مساله ذهنم رو درگیر کرده... نمیتونم اینهمه زجر رو خلاصه کنم ... نمیدونم باید چطوری اینهمه ظلم و بلاتکلیفی رو تو چند تا جمله خلاصه کنم... چطوری بگم با همه ی وجودم برای حفظ این زندگی تلاش کردم تا حدی که انرژِی برام نمونده که بخوام دربارش حرف بزنم؟...ذهنم خیلی آشفته ست:82:
کاش تمام اینا فقط یه خواب بود..باورم نمیشه.. من با سحر دو سال پیش انگار دو موجود غریبه ایم که هیچ شباهتی به هم نداریم..خدایا بغلم کن و محکم تو بغلت نگهم دار تا از هیچ چیز نترسم:323: