مقابله با رفتارهای خواهر شوهر

سلام به همه دوستان خوبم نماز روزه هاتون قبول باشه میخواستم در یه مورد کمکم کنین مشکلی که من دارم عدم توانایی در نه گفتن در مقابل خانواده شوهرمه مخصوصا خواهر شوهر هام در مقابلشون لال میشم هر چی میگن میگم باشه ومثلا چند روز دیگه ما میخوایم بریم شهرستان خونه مادر شوهرم و مادرم ولی قبلش با شوهرم برنامه ریزی کرده بودی که سر راه بریم یه چند تا شهر رو بگردیم کهخواهر شوهرام هم گفتن ماهم باهاتون میایم خونه مادرم منم گفتن باشه وبرنامه هامون به هم خورد مستقیم باید بریم خونه مادر شوهرم و از این بابت خیلی ناراحتم گفتم شاید بهشون بگم که با مانیان ناراحت بشن در صورتی که الان من ناراحت شدم و خیلی موارد دیگه.....هر کاری که براشون انجام میدم انقدر سو استفاده میکنن که خدا میدونه نمیدونم از دست خودم دیگه درمونده شدم با این اخلاقم همش به فکر اینم که نکنه دیگران از دستم ناراحت بشن یا اینکه دیگران چه فکری در مورد من میکنن ذهنم مدام مشغوله من خیلی کم حرف و خجالتی هستم ولی در عوض خواهر شوهرام با اون زبونشون همه رو رام میکنن از خودم بدم میاد که نمیتونم تصمیمی بگبرم که به نفع خودم باشه خواهش میکنم راهنمایی کنین به کمکتون احتیاج دارم :316::302:

واقعا از جوابها و کمکهایی که کردین ممنونم:302::302:

عزیزم نیازی نیست مستقیم بگید نه بهتره از روش دوستانه استفاده کنید اگه از شما درخواستی کردن بگید الان فلان کار رو دارم نمیدونم شاید بعدا انجام بدم


گاهی به همسرتون بگید درخواستهاشونو رد کنن البته اگه ایشون میتونن بالاخره از داداششون که ناراحت نمیشن:43:

ببین دوست عزیز اول اینکه به تالار خوش اومدین

دوم اینکه باید بدونید مسئله اصلی شما گفتن نه نیست .. اگر هر کس نوشته های شما را تا ته بخواند خیلی راحت متوجه میشود که مشکل اصلی شما عدم اعتماد بنفس در زندگیتونه .. این که شما نمیتونید خواسته ی خودتون رو بگید و گاها برای رسیدن به اهدافتون به کس دیگه ای نه بگید همه و همه نیازمند مهارتی است ... و نداشتن اعتماد به نفس باعث میشه شما حس کنید که از خودتون بدتون میاد چون گاها برخی نظر خود را به شما الغا میکنند و یا افکارشان بر افکار شما برتری میابد..

لطفا سعی کنید اطلاعات خود را در این زمینه تقویت کنید تا شاید به نتیجه بهتری برسید و در ادامه عمقی تر به قضیه خودتون نگاه کنید و بگذارید عمقی تر به مسئله شما نگاه بشه..

شما می توانید به تاپیک های زیر سر بزنید ..

اعتماد به نفس چيست ؟

آیا از عدم اعتماد به نفس رنج می بری؟

آموزش اعتماد به نفس

نداشتن اعتماد به نفس ( مشکل یک مراجع عزیز)

منم دقیقا مثل شما هستم مو نمی زنیم با هم نکنه همزادمی:311:
از شوخی بگذریم باید بگم من خیلی سعی کردم عوض شم نشده:302:

سلام ولی من واقعا میخوام تغییر کنم اگه بشه آخه خیلی دارم رنج میکشم از این ساکت بودنم که باعث میشه اونا از سو استفاده کنن واقعا ازشون متنفرم خواهش میکنم شما هم بهم کمک کنین چون امکان اینکه برم مشاوره وجود نداره

چند سالتونه؟
تحصيلاتتون چيه؟
شاغليد؟

سلام گل رز عزیزم

چطوری خانمی؟؟
ببین اینکه گفتی یه خواسته طبیعی بود از طرف اونا.
میخوام ببینم خواسته های غیر معقولی هم دارن که نمیتونی نه بگی و تحت فشار قرار میگیری؟؟
در ضمن اگه نه بگی دلخور میشن؟چکار میکنن؟؟
شوهرت چی؟؟
راضی هست به اینکه گاهی که برنامه تون چیز دیگه ست،با خواسته اونا مخالفت کنین؟؟
اگه شوهرت هم راضی باشه که عالی میشه.
وگرنه مثل منی.
من یبار نه گفتم کاملا مودبانه.یه بلوایی شد و شوهرم هم منو مقصر میدونست.ولی اگه شوهرت باهات باشه خیلی خوب میشه.

یه راه حلی که برات دارم که عالیه:
اینجور جاها از شوهرت مایه بذار نه خودت.
بهترین کار اینه که وقتی چیزی خواست بگی به شوهرم بگم بهتون خبر میدم بعدا.بگو ازش بپرسم ببینم برنامه ای نداره؟؟
همه چیزو به شوهرت ربط بده.یعنی هم میبینن تو از اون حرف شنوی داری هم اگه مخالفتی هم بشه تو این وسط خراب نمیشی.
بگو شوهرت خودش تماس بگیره باهاشون حرف بزنه.اصلا نیازی نیست تو از قول شوهرت مخالفت هم بکنی.
مگر اینکه مجبور بشی.
بذار با خودش صحبت کنن.

سلام خواسته هاشون بیشتر تو همین مایه هاست تا حالا که خواسته هاشون رو رد نکردم که ببینم ناراحت میشن یا نه به خاطر همین احساس میکنم دارن از رفتارمون سو استفاده میکنن مشکل خود منم که نمیتونم خواسته هاشون رو رد کنم همسرم که از من بدتره هیچ وقت به اونا نه نمیگه حتی اگه خودشم ناراحت باشه من 21سالمه خونه دار هم هستم مدام تو ذهنم دارم با اونا کلنجار میرم که مثلا اگه این حرفو زدن بهشون چی بگم ولی وقتی خواسته ای ازمون دارن همه رو فراموش میکنم و میگم باشه خواهر شوهرهام هم یکیشون یک و دیگری سه سال از من بزرگترن نمیدونم شاید با اون زبون چرب و نرمی که داری همه رو رام میکنن همیشه یه جواب برا گفتن دارن منم که زیاد سر زبون ندارم فقط بلدم حرص بخورم

سلام گل رز عزیز آروم آروم یاد میگیری حرص نخور از همون خواهر شوهرات زرنگی را یاد بگیر خیلی مجبور نیستی رک وصریح باشی جوری بگو نه که ناراحت نشن مثلا اولش بگو باشه حتما بعدا زنگ بزن بگو وای یک کاری پیش اومد نشد حیف...یا همون موقع که حوصلشونو ندری جواب نده تلفنو وبگو آخی نبودم حیف شد...یا وقتایی که میدونی نمیتونن بگو دلم تنگ شده بیایین یا فلان جابریم ولی زمانی باشه که مطمئنی نمیتونن اینجوری باهات لج هم نمیشن مجبور نیستی زیر بار خواسته هاشون بری تو باید واسه خواسته های خودت از همه بیشتر ارزش قائل بشی وگرنه احساس بدی خواهی داشت

مادلین عزیز اگه به تاریخ آخرین ارسال نگاه کنی واسه شهریور ماهه و یکی از قوانین اینه که نباید تاپیک های تاریخ گذشته ی دیگران رو بیاریم بالای صفحه:72: