بهم میگه بی احساسی!!(کمک کنیدددددد)

سلام به همه دوستان
این مدت کم که عضو سایت هستم هر روز چند بار میام و مطالب میخونم خیلی جاها سعی کردم منم استفاده کنم اامیدوارم اینجا هم من کمک کنید:
تو تاپیک قبلیم یه مقدار در مورد خودم گفتم اما حالا خلاصه شده میگم:
من دختری 21 ساله هستم که مدتی(مدت خیلی کم) با یه آقایی به قصد ازدواج آشنا شدم که به دلیل نداشتن شرایط ازدوج این رابطه تمام شد...:160:
اما حالا:
بعداز اون ماجرابعد از یه مدت نسبتا طولانی که مثل دو غریبه بودیم بم پیشنهاد داد که میتونیم تو یه رابطه صمیمی تر همدیگه و بهتر بشناسیم(خانوادش میدونن از منم خواست نظر خانوادم بپرسم)اما گفت تو خیلی بی احساسی سخت احساست بروز میدی(من بش علاقه داشتم کاراش و رفتاراش خیلی واسم مهم بود اما خیلی خودم احساسی نشون نمیدادم یاخیللی سوال کنم و به چیزای ریز اهمیت بدم یا خیلی از نظر احساسی جلو برم سعی میکردم جلو احساساتم بگیرم...) اما باز بدلیل همین اخلاق من و نپذیرفتن خواسته هاش این رابطه و شناخت شکل نگرفت!ا:160:
[color=#0000CD]لان با اینکه از رفتارم خودم راضیم[/ [size=large]اما خیلی وقتا دلم میلرزه همشcolor] نگاه گوشی میکنم منتظرم ازش خبری باشه یا از اینکه نکنه با کسی[/size] [size=large]دیگه بره خیلی نگرانم::302::163:
با خودم میگم شاید واقعا آدم بی احساسی باشم خودمم قبول دارم خیلی جلوو احساساتم گرفتم از طرفی خانوادم هم میگن که ادم درون گرایی هستم واقعا گیجم.نمیدونم من بی احساسم یا کارم درست بوده؟!:325::325:

سلام،

شما آدم بی احساسی نیستید.
دلیلش هم همین هست که در تاپیک اولتون در این تالار از اینکه آقا پسر تصمیمش رو برای ازدواج با شما عوض کرده بود ناراحت شده بودید و به این تالار مراجعه کردید و کمک خواستید.

حقیقتش از نظر من این رابطه با این آقا پسر خطرناک است.

شما نوشتید:

نقل قول:

---

من دختری 21 ساله هستم که مدتی(مدت خیلی کم) با یه آقایی به قصد ازدواج آشنا شدم که به دلیل نداشتن شرایط ازدوج این رابطه تمام شد...

---

یکبار دیگر خودتون جمله ی خودتون رو بخوانید!
می گویید رابطه ای به قصد ازدواج شروع شده.
بعد از یک مدت به علت نداشتن شرایط ازدواج تمام شده!!!
پس اگر شرایط ازدواج نبود، اصلاً چرا این رابطه شروع شد. آیا واقعاً به قصد ازدواج بود؟ منظورم از دید شما نیست! البته که هدف شما ازدواج است. سوال اینجاست که هدف آقا پسر چه بوده!

این رو از تاپیک قبلیتون می آورم:

نقل قول:

---

ایشون کاملا مهربون و عاشقانه رفتار میکرد و مرتبا ابراز علاقه میکرد.من هم بش علاقه داشتم...تا اینکه به شهرش برگشت و موضوع رو به خانوادش گفت اونا هم تا حدودی موافقت کردن...اما من کاملا دو دل بودم به دلیل (تفاوت عقاید . فرهنگی . و اینکه قبلا یه مدت زیادی با یه خانم بوده که موفق به ازدواج نشدن)به همین دلیل ارتباطم کمتر کردم..تا اینکه یه روز ناگهانی گفت من فعلا قصد ازدواج ندارم قصد ادامه تحصیل و رفتن از ایران برای ادامه تحصیل دارم

---

همه این مسائل رو که کنار هم می گذاریم، می بینم که رابطه با این آقا بی سرانجام و حتی خطرناک است.
متاسفانه شما هم مدتی درگیر این رابطه شدید و حالا هم شاهد آثار منفیش هستید.

به نظر من خدا رو شکر کنید که همه چیز تمام شده.

نمی خواهم به او تهمت بزنم.
ولی کلاً عرض می کنم.
استفاده از این جمله ی "تو بی احساس هستی" و امثال این جمله ها توسط پسران بیشتر یک تحریک است. تحریک برای اینکه شما رو بیشتر درگیر احساسات کنند. و آن وقت که خوب احساسی و عاشق شدید، کاملاً در خطر و آماده ی مورد سوء استفاده قرار گرفتن هستید!

و این رو بدانید که اکثر این سوء استفاده ها در قالب رابطه هایی هستند که به قصد ازدواج شروع می شوند!
به این دلیل که اگر پسر بیاید صاف و پوست کنده به دختر بگوید من می خواهم با تو باشم و هدفم هم ازدواج نیست، تقریباً هیچ دختر ایرانی حاضر به همراهی نمی شود!

این یکی از دلایلی است که گفته می شود رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج حتی به قصد ازدواج و به بهانه شناخت و این حرفها، صحیح نیست و پرخطر است.

اگر پسری هدفش ازدواج باشد، اول با پدر مادرش به دیدن خانواده شما می آیند.
اینکه از این به بعد به چه شکل مراحل آشنایی صورت بگیرند، به عهده خانواده ها و طبق فرهنگ آنها خواهد بود.

اصلاً به این فکر نکنید که به این رابطه برگردید.
اگر تماس گرفت، بگویید فقط خواستگاری رسمی!

راستی این تاپیک رو خواندید؟
دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر

موفق باشید.

سلام ممنونم آقا حامد از اینکه دقیق جواب سوالم دادید...
حقیقتا منم خودم از بعضی خواسته هاش تعجب میکردم واسه همین قبول نمیکردم...
اما واسه من سوال اینجاس:
شناخت برای ازدواج چطور صورت میگیره ؟من بارها تو همین سایت خوندم که خانما و اقایون خودشون با هم آشنا شدن مدتی ارتباط داشتن و بعد که دیدن مناسبن ازدواج کردن!البته تو رابطه ما من قبول دارم که وارد شدن به فاز احساسات اشتباه بود اما واقعا آیا میشه به کسی اعتماد کرد با این عنوان که من قصدم ازدواج؟
من کلا ادم محطاتیم به جز این مورد کلا خیلی کم اعتماد میکنم و البته واسه همینم میگفت بی احساسی یا اعتماد نداری و ...درصورتی که خودم فکر نمیکنم بی احساس باشم!
بله خوندم...
خوشحال میشم دوستان همدردی راهنمایی کنند

سلام عزیزم
منم با آقا حامد موافقم اما بهتون یاد آوری کنم چندان هم بی احساس نبودین اینکه همش منتظر خبری از ایشون هستین یعنی هنوز هیچی نشده وابستگی ایجاد شده و احساستون و دخالت دادین فقط شاید بیرون بروز ندادین و این رفتار شما کاملا منطقی بوده چون فعلا هیچی مشخص نیست. پس نیازی نیست خودتون و ناراحت کنین که خیلی بی احساس هستین.
منظور این آقا از احساسی برخورد کردن چی میتونه باشه اینکه شما نگفتین منم شمارو میخوام بلکه بعنوان یه کیس برای ازدواج بهشون نگاه کردین و چون شرایط جور نبود رابطه قطع شد پس میشه گفت منظور این آقا فعلا ازدواج نبوده پیشنهاد یه رابطه میتونسته باشه
همیشه باید رابطه منطقی رو به یه رابطه احساسی تبدیل کرد نه یه رابطه احساسی رو به منطقی
هیچوقت بخاطر حرفای دیگرون خودت و سرزنش نکن مطمئن باش اگه احساست و بروز میدادی فردا خدای ناکرده یه مورد دیگه ای پیش میومد مطمئن باش بازم تو رو سرزنش میکردن که نتونستی جلوی احساست و بگیری مقصر خود خود خودتی
پس به خودت ایمان داشته باش همیشه یادت باشه به خودت بگو دلم دریاست هر کس اومد غرق شد تقصیر خودشه میتونسته شنا کنه نکرد چون دریا شناگر ماهر میخواد اگه مهارت شنا نداره یا ساحل بشینه و از دور نگاه کنه و یا اگه وارد شد غرق میشه خدا خیلی مهربونه به هر کسی دل دریایی نمیده...
موفق باشی

ممنونم robii عزیز
بله من تو تاپیک قبلی گفتم که به خاطر شخصیتش خیلی بهش علاقه مند شدم اما خب من چون تاحالا با یه پسر ارتباط نداشتم و این نوع ارتباط بدون هدف خیلی درست نمیدونم همیشه تو رفتارام حدود رعایت کردم و با ایشونم این طور بود هرچند که اون میگه من خیلی دوست نداشتی یا بی احساسی و...:302: اما من از رفتارم راضیم
بچه ها لطفا سوالم جواب بدید::325::325::325::325::325:
شناخت برای ازدواج چطور صورت میگیره ؟من بارها تو همین سایت خوندم که خانما و اقایون خودشون با هم آشنا شدن مدتی ارتباط داشتن و بعد که دیدن مناسبن ازدواج کردن!البته تو رابطه ما من قبول دارم که وارد شدن به فاز احساسات اشتباه بود اما واقعا آیا میشه به کسی اعتماد کرد با این عنوان که من قصدم ازدواج؟(مطلع بودن خانوادش)
و اینکه من هنوز بش علاقه دارم و نمیتونم از فکرش بیرون بیام اما میخوام واسه ارشد بخونم چطور تمرکز کنم و کمتر بش فکر کنم؟

کسی نیست من کمک کنه؟!:325::325::302::325:

نقل قول:

---

چطور تمرکز کنم و کمتر بش فکر کنم؟

---

شما اول با منطقت به این مسئله برس که این دوستی اشتباه بوده.

و آن وقت او رو فراموش کن!
سعی کن تنها نمانی، با دوستانت و خانواده ات برنامه های مختلف بگذار.
موسیقی غمگین گوش نده.
ورزش کن، تفریح کن.
برای خودت برنامه های مختلف بگذار و بالاخره از راه های مختلف استفاده کن تا به او فکر نکنی.

نقل قول:

---

شناخت برای ازدواج چطور صورت میگیره ؟من بارها تو همین سایت خوندم که خانما و اقایون خودشون با هم آشنا شدن مدتی ارتباط داشتن و بعد که دیدن مناسبن ازدواج کردن!
البته تو رابطه ما من قبول دارم که وارد شدن به فاز احساسات اشتباه بود اما واقعا آیا میشه به کسی اعتماد کرد با این عنوان که من قصدم ازدواج؟(مطلع بودن خانوادش)

---

بالاخره استثنا هم داریم. ولی بیشتر از اینکه ما در این تالار کسانی رو ببینیم که از این راه به نتیجه مطلوب رسیدند، شاهد کسانی هستیم که از این راه ضربه خوردند.
این که رابطه به قصد ازدواج باشد و یا خانواده طرف مطلع باشند چیزی رو عوض نمی کند.
شناخت صحیح با هماهنگی خانواده ها و زیر نظر آنها صورت می گیرد.
یعنی پسر آمادگی ازدواج دارد، به خانواده اش می گوید که دوست دارد با فلان دختر آشنا بشود، خانواده پسر با خانواده دختر تماس می گیریند، می آیند خواستگاری، اگر همه راضی بودند مراحل شناخت شروع می شوند!

اینطوری از خیلی از خطرها جلوگیری می شود. برای مثال اگر قصد یک پسر سوء استفاده باشد از طریق خواستگاری وارد قضیه نمی شود. به این خاطر که اینطوری خیلی کار برایش سخت و پیچیده می شود.
همینطور پدر مادر این فرصت رو دارند تا با پسر آشناتر بشوند.


و البته خیلی از پسرها هم هستند که قصدشون سوء استفاده نیست. ولی برنامه ی خاصی برای ازدواج ندارند. بیشتر دوست دارند که یک دوست دختر داشته باشند، کمی نیازهای عاطفی شون رو برطرف کنند، کسی رو داشته باشند تا با او حرف بزنند.
ولی وابستگی عاطفی بین دختر و پسر ایجاد می شود. آخرسر هم چون پسر تکلیفش مشخص نیست رابطه به هم می خورد. دختر بیشتر از پسر این وسط ضربه می خورد، چون امید به ازدواج داشته.

ولی باز اگر دختر به پسر نه بگوید و تنها راه رو خواستگاری رسمی قرار دهد، از دست اینجور پسرها هم در امان خواهد بود.

موفق باشی.

سلام نازلین،
واقعا از زندگی چی می خوای؟ خیلی صریح و واضح بگو خواهرم تا بتونیم کمکت کنیم!
واقعا می خوای ارتباط با ایشون داشته باشی و زندگی رو شروع کنی؟ بدون که این تصمیم هیچ ارتباطی با تحصیلات شما نداره... اما تو چی می خوای؟
این رو بدون که ما می تونیم کمکت کنیم... اما نمی تونیم به جای تو تصمیم بگیریم!

بازم تشکر از آقا حامد به خاطر راهمنایی های خوبشون
آقای sci:منظورتونو از اینکه از زندگی چی میخوام متوجه نمیشم!من آخرای کارشناسی هستم میخوام واسه کنکور بخونم و البته یه سری اهداف دیگه ...فک کنم نتونستم خیلی خوب وضعیت بیان کنم...گفتم ما یه شناخت جزیی داشتیم همین...البته با یه مقدار علاقه با توجه به حرف های دوستان متوجه شدم که این روند آشنایی تا حد زیادی اشتباه بوده که احساسات وارد شده...اما حالا که تمام شده میخوام بدونم اولا چطور دیگه فراموش کنم؟شناخت برای ازدواج چطور صورت میگیره ؟من بارها تو همین سایت خوندم که خانما و اقایون خودشون با هم آشنا شدن مدتی ارتباط داشتن و بعد که دیدن مناسبن ازدواج کردن!اقعا آیا میشه به کسی اعتماد کرد با این عنوان که من قصدم ازدواج؟(مطلع بودن خانوادش)(بازم ممنون از راهنمایی های آقا حامد)

:325:

سلام منم واقعا سوالم از اقا حامدهمینه دختر و پسری که بخواهند از هم شناخت داشته باشند چطور باید آشنا بشند من خودم به شیوه خواستگاری سنتی ازدواج کردم الان که دو ساله از ازدواجم میگذره از ازدواجم راضی هستم اما یکی دو ماه اوایل ازدواج کاملا با شوهرم احساس غریبی میکردم اون روزا همه اش با خودم فکر میکردم که اگه از قبل با هم آشنا بودیم رابطه صمیمانه ای داشتیم حتی به نظرم آشنایی افراد قبل از ازدواج رو رابطه جنسی که بعد از ازدواج شکل میگیره تاثیر میذاره چون زن به نوعی به شوهرش اعتماد داره و میتونه تو سکس هم بهش اعتماد کنه البته منظور من این نیست که دختر و پسر قبل از ازدواج سکس داشته باشند لطفا بد برداشت نکنید

دوست عزیز منم منتظر نظر دوستان هستم که واقعا چطور میشه از تصمیم واقعی آقایون مطلع شد؟
شاید از نظرت عجیب باشه اما فرد مورد نظر من از همون روزای اول میگفت خانوادمون در جریان بذاریم خب با این صحبت من مصمم بودم که هدف فقط ازدواج که بعد گفت فعلا این تصمیم نداره!پس فقط مطلع بودن خانواده ها کافی نیست!
به نظر من شما که سنتی ازدواج کردید تو دوره شناخت مثل نامزدی و عقد میتونستید با اخلاقش آشنا بشید و صمیمی شید تا ماه های اول ازدواج غریبه نباشید!

اگر نظر من رو می خواهید، فکر می کنم همه چیز رو در پست قبلیم گفتم.

من خودم به شخصه مخالف این هستم که مثلاً پسر و دختر که اصلاً همدیگر رو ندیده اند، بعد از 3-4 جلسه خواستگاری و آشنایی تصمیم به ازدواج بگیرند!!

من خودم نظرم این هست که پسر و دختر باید قبل عقد و حتی نامزدی چند ماه همدیگر رو بشناسند.

ولی منظور این نیست که پسر دختر یواشکی با هم دوست بشوند و دوست دختر دوست پسر بازی راه بیاندازند و احساسی بشوند و ...

من به شما می گویم اگر پسر قصدش ازدواج است و شرایط ازدواج دارد، از طریق خواستگاری رسمی اقدام می کند.
ولی بقیه پسرها که قصدهای دیگری دارند و یا برنامه ازدواج ندارند، از طریقهای دیگر وارد می شوند که در پست قبلی گفتم.

پس یعنی اگر شما دخترها تنها خواستگاری رسمی رو به تنها راه ورود به مرحله شناخت قرار بدهید، از دست پسرهای هوسباز و بی برنامه و بی مسئولیت و ... در امان خواهید بود!

و اون چند ماه آشنایی که گفتم، باز هم به نظر من باید زیر نظر خانواده صورت بگیرد.
منظور از زیر نظر خانواده ها این نیست که آقا پسر بگوید من به پدر مادرم گفتم و دختر هم فرضاً به مادرش بگوید! بلکه منظور این است که آقا پسر با خانواده اش رسماً تشریف بیاورند به خواستگاری شما و بعد در صورت تمایل هر دو طرف آشنایی شروع شود!
بخشی از آن می تواند مهمانی های خانوادگی باشد. و همینطور جلساتی که پسر و دختر بنشینند و با هم صحبت کنند. سوالها باید هدفدار و در جهت شناخت باشند. یک مقاله در رابطه با سوالهای خواستگاری در سایت همدردی هست که خیلی جالبه.

به هر حال نظر شخصی و غیر کارشناسی من این است که از این طریق ما می توانیم بهترین شناخت رو از خود طرف و از خانواده اش به دست بیاوریم. و همینطور از این طریق خیلی کمتر درگیر احساسات می شویم. و همینطور می توانیم از نظرهای پدر مادرها استفاده کنیم و از این مرحله شناخت بهترین استفاده رو ببریم.

موفق باشید.