اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
سلام دوستای خوبم:72::72::72:
من تازه به جمع همدردی پیوستم:227:
من 26 سالمه و همسرم 29 سال. 5/4 ازدواج کردیم .توی خانواده همسرم فقط من و همسرم تحصیلات دانشگاهی داریم . هردو لیسانس هستیم و هردو شاغلیم . مادر شوهرم توی این چن سال خیلی منو اذیت کرد , 4 سال تمام یه چشمم اشک بود یکی خون ,:302: ولی خیلی صبر کردم به خاطر همسرم چون عاشقانه دوستش دارم و اونم همین طور ,:43: هیچوقت هم توی این 4 سال با خانواده شوهرم قطع رابطه نکردم و بعد از هر دعوا و دلخوری دوباره طوری که انگار اتفاقی نیفتاده رفتم خونشون , همیشه هم بهشون احترام میذارم البته ته ته دلم از مادر شوهرم راضی نیستم و یه جورایی حتی متنفرم ولی اینو حتی به شوهرم هم نمیگم , چون از قهر خوشم نمیاد و میخام با خانواده همسرم رابطه داشته باشیم.
الان دیگه مادر شوهرم با خوبیهایی که بهش کردم قدر منو میدونه و برخلاف قبل همیشه ازم تعریف میکنه , :46:حالا اصل مطلب اینه که من یه برادر شوهر دارم که هم سن خودمه و 26 سالشه و مدتیه نامزد داره , رابطه من با برادرشوهرم عالیه , مثل یه خواهر برادر , با هم درد دل میکنیم و باهم شوخی هم داریم و...نامزدش 13 سالشه :exclamation:و من الان نگران رابطه قبلی با برادر شوهرم هستم , میترسم خراب بشه , چون سن خانمش کمه از این میترسم اگه مثل قبل با برادرشوهرم باشم تفکر بد نسبت به من پیدا کنه و یا حتی حسادت کنه و این رابطه ما رو خراب کنه هم رابطه با برادشوهرم و هم نامزدش,
به نظر شما من چطور بابرادشوهر و نامزدش برخورد کنم که دلخوری پیش نیاد ؟
نگران موقعیتم توی خانواده همسرم هستم چون خیلی تلاش کردم تا این رابطه ها خوب شده و به اینجا رسیده و چون من تهران هستم و خانواده همسرم شهرستان و تقریبا ماه به ماه میبینمشون نمیخام سوئ تفاهم و یا احیانا حسادت نامزد برادرشوهرم دوباره افکار رو نسبت به من خراب کنه. در ضمن من نامزدش رو خیلی نمیشناسم یعنی در ظاهر خوب به نظر میرسه چون بچه است .
در مورد برخوردم باهاش چه کار کنم ؟
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
سلام خدمت شما دوست عزیز:72:
اول که عنوان رو خوندم فکر کردم شاید به مسخره گفتی 13 سالشه و می خواستی بگی از نظر عقلی در حد 13 ساله هاست... خدا رو شکر که شناسنامه ها رو تغییر دادن و کسی زیر 14 سال نمی تونه ازدواج کنه, یکم تو هنگ به سر می برم
البته مادر خودم هم تو 14 سالگی ازدواج کرده اما تو این زمونه...!!!
بیخیال بریم سر اصل مطلب:
من فکر می کنم با توجه به اینکه شناخت زیادی از جاری ت نداری باید صبر کنی
خوب بودن ربطی به حسادت و حساس بودن نداره
مثلا من خودم اصلا دوست ندارم جاری م بخواد از یه حدی بیشتر با شوهرم شوخی کنه خصوصا اینکه هم سنش هم باشه
سعی کن اگه شوخی هات زیاده قطعش کنی تا وقتی از جانب جاری ت به یه شناخت نسبی برسی
همیشه جوانب احتیاط رو رعایت کن تو ارتباطت
برادر شوهرت الان دیگه مجرد نیست و رفتار شما هم باید به نسبت تغییر شرایطش متفاوت بشه
البته منظورم سرد شدن نیست منظورم حد و حدود و حرمت هاست
راستی تبریک به شما که با صبرت تونستی نظر مادرشوهرت رو به خودت موافق کنی:72:
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
چه جالب!
چند روزه یه تاپیک تقریبا خیلی مطابق! با موضوع همین تاپیک در جریانه
لینک
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
سلام دوست خوبم :72:
خیلی ممنون از نظراتت
خودم هم فکر میکنم باید یه کم رعایت کنم ولی چون خیلی شوخ طبعم و توی خانواده همسرم هم همینطور هستم , همش به این فکر میکنم اگه بخوام یکمی خشک رفتار کنم اونم با برادر شوهرم میترسم دوباره نظراتشون راجع به من عوض بشه , مثلا فکر کنن چون یه عروس جدید گرفتن دارم خودمو میگیرم , یا نمیدونم فکرای دیگه .......
عروس جدید و برادر شوهرم الان نامزدن و توی خونه یه صیغه محرمیت بینشون خونده شده و خونه پدر شوهرم رفت و آمد میکنه و حتی شبها اونجا میمونه راستش من چون تهران هستم 3 بار بیشتر باهاش برخورد نکردم ولی توی همین 3 بار سعی کردم با برادر شوهرم شوخی نکنم و باهاش جدی باشم راستش وقتی خودمو جای اون میگذارم بهش حق میدم نارحت بشه ولی برادر شوهرم هنوز باهام خیلی شوخی میکنه مثلا دنبالم میاد آب بپاشه روی سرم یا شوخی های لفظی ( من و برادر شوهرم از بچگی باهم خوب بودیم آخه پسر عمومه )
به نظر شما با برادر شوهرم صحبت کنم که شوخی ها رو کم کنیم شاید خانمش ناراحت بشه ؟
سلام آویژه جون
آره منم همین تایپیک رو خوندم که عضو شدم . دو ماهی میشه که فکرم به خاطر این موضوع در گیره راستش اصلا فکر نمیکرد یه رو یه جاری داشته باشم 12-13 سال از خودم کوچیک تر اونم وقتی که برادر شوهرم با خودم همسنه.
مادر شوهرم هم هنوز تو شوکه , میگه وقتی فکر میکنم عروسی آوردم که سه سال از دختر کوچیکم که هنوز تا در دستشویی هم باید باهاش برم بزرگتره میترسم . منم بهش گفتم اتفاقی که افتاده خودشون همدیگر رو خواستن , داشتم تو اینترنت راجع به این موضوع و طرز برخورد خودم با جاریم تحقیق میکردم که اون تایپیکی رو که میگید پیدا کردم و با همدردی آشنا شدم و همین امروز هم عضو شدم تا شاید یکی هم منو راهنمایی کنه .
راستش مادر شوهرم خیلی از من پیشش تعریف میکنه , میگه عروس بزرگم تحصیل کرده است و خیلی فهمیده است و خیلی آشپزیش خوبه و خیلی تمیزه و....توی سه باری که اونجا دیدمش مادر شوهرم خیلی ازم تعریف کرد , خب طبیعیه که یه دختر 13 ساله آشپزی خوبی نداشته باشه یا اصلا بلد نباشه غذا درست کنه یا مثلا همه میدونن یه دختر 13 ساله نمیتونه تحصیلات عالیه ای داشته باشه یا شاغل باشه .....
میترسم این حرفای مادر شوهرم که زن عموم هم میشه حساسیتش رو بالا ببره .
راستی یه خواهر شوهر دارم 10 سالشه خیلی از زن داداش جدیدش بدش میاد , من فکر میکنم بهش حسادت میکنه چون دیگه داداشش زیاد بهش توجه نمیکنه وهمش با نامزدشه , این چند بار آخر که دیدمش خیلی تو خودشه , ساکت شده , وقتی برادر شوهرم و خانمش کنار هم نشستن و با هم صحبت میکنن خیلی بد نگاهشون میکنه , حس میکنم باید برای خواهر کوچولوم هم کاری بکنم ولی نمیدونم چه کار ؟:304:
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
به نظر من اصلا به برادرشوهرتون چیزی نگین چون اون موقع تازه برادر شوهرت حساس میشه .شما به همون روشی که داشتین ادامه بدین(چون نیتجه خوبی ازش گرفتین )فقط با این تفاوت که شوخی هاتون با برادر شوهرتون یکم رسمی تربشه اونم وقتی همسرش وشما شناخت کافی نسبت به هم پیدا کردین مطمئن باشین خیلی سو تفاوهم ها ایجاد نمیشه .
راستش احساس میکنم شما خیلی سعی میکنین مطابق نظر خانواده شوهرت برخورد کنی
همش به این فکر میکنم اگه بخوام یکمی خشک رفتار کنم اونم با برادر شوهرم میترسم دوباره نظراتشون راجع به من عوض بشه , مثلا فکر کنن چون یه عروس جدید گرفتن دارم خودمو میگیرم , یا نمیدونم فکرای دیگه .......
به نظرم الان که جاری دار هم شدی شاید خیلی تفاوت گذاشتنا یا مسائلی پیش بیاد که شمارو اذیت کنه سعی کن ازاین به بعد برای زندگی خودت وهمسرت تلاش کنی اینکه اونا ناراحت میشن یا نه تو اولویت دوم یا حتی سوم باشه چون وقتی روی موضوعی حساس باشی همیشه خرابکاری میشه شما تو این3سال خودت رو تثبیت کردی عین همیشه برخورد کن ولی سعی کن دیگه حساس نباشی :72:
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
سارا جونم سلام
ممنون از راهنماییت
حق با شماست اما من قبلا خیلی طبق خواسته های خانواده همسرم رفتار میکردم ولی الان 2 سالی میشه که دست به کار شدم و کم کم , کمش کردم یعنی همسرم ازم خواست که کمش کنم , همسرم معتقد بود آدم باید برای خودش زندگی کنه , برای خوشحالی خودش نه برای دیگران و بهم کمک کرد تا از این معذل رها بشم ولی نمیدونم شاید دوباره ......:323:
از نظر فرق گذاشتن مطمئنم هر چی باشه به ضرر من نیست چون میدونم از همه لحاظ بالاتر از جاریم هستم ولی ممکنه با تعریفایی که مادر شوهرم میکنه اون بامن مشکل پیدا کنه , ولی میدونم با رفتارم باهاش باید سوء زنش رو کم کنم.
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
بهت تبریک میگم بابت داشتن همسرفهمیده هم اینکه خودتون هم اینقدر فهمیده هستی:72::104:
به نظرمن بهترین راه اینه که خودت باشی این نمیشه بگی قانون ولی هست «نو که بیادبه بازارکهنه میشه دل آزاد» شاید تو طولانی مدت این تغییر کنه ولی اوایل هرکس وارد خانواده ای میشه خیلی عزیز میشه پس بایدتحمل کنی و خودت باشی چون به نظرمن ادما خیلی خوب فرق دروغ وراست رومیفهمن شاید به روی خودشون نیارن ولی میفهمن خواهر خوبم
موفق باشی:46:
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
سلام مهر گل خانوم
فرق گذاشتن خانواده شوهر بین دو عروس
این تاپیک را بخوانید. مشکلشان کاممممممممممممملا شبیه شماست.
موفق باشید.:72:
عزیز من این همه اضطراب از ورود یه عروس دیگه به خانواده داری که چی؟؟؟؟؟؟؟؟
اون هم کسی که توی یه شهر دیگه زندگی می کنه.
بهتره یه مقدار روی خودت کار کنی. اونها را رها کن.
شما یک طرفه به قاضی اومدید، خب بالاخره هم راضی می رید بیرون. چرا می گم قاضی؟ چون شما دایم در حال متهم کردن اونها هستید.
اگر من و همه دوستان، مادرشوهرت یا عروس کوچک را متهم کنیم مشکل شما حل می شه؟ مسلما نه.
من توی تاپیک قبلیتون هم گفتم مشکل از خودتونه. اگر دنبال حل مشکلتون هستید روی خودتون کار کنید. اگر هم دنبال تایید هستید اینجا هی از مادر شوهر بد بگید هی ما زیرش تشکر می زنیم ...
شما می گی به شوهرم گفتم دیگه به مامانت و برادرت کمک نکن. شوهرم قبول کرد. اولا عجیبه که شوهرتون با یک جمله قبول کرد ( احتمالا سابقه ذهنی در این زمینه دارند که با یک جمله حداقل ربونی بله را به شما دادند ) و بلافاصله می آیید می گید پشیمون شدم. حالا چیکار کنم؟ گناه ندارن؟ اشکال نداره؟؟ .... به نظر شما این رفتار غیر عادی نیست؟ نیاز به بررسی چون و چرایی نداره؟
می گی به شوهرم گفتم به برادرت کمک کن، اما حق نداری کاری و کمکی بکنی که در مسیر آرامش خانومش باشه!!!!
دختر خوب این یعنی چی؟؟؟ مگه اون عروس دشمن خونی شماست؟ بدی به شما کرده. اون که هنوز از راه نرسیده. شما اگر از خانواده شوهرت ناراحتی چرا می خوای سر اون تلافی کنی؟ اتفاقا اگر اهل کمک به دیگران و خوش رفتاری و غیره باشی که باید به عروس جدید بیشتر خوبی کنی. چون طبق گفته های خودت خانواده همسر قبلا امتحانشون را پس دادند و جواب مناسبی به خوبیهای شما ندادند. چرا به اینها خوبی می کنید اما به عروس بی گناه نه؟؟؟؟ پس شما دنبال تایید خانواده همسر هستید، نه خوش رفتاری!
مگه برادرش و خانومش غریبه اند؟ هر چیزی و هر کاری که همسرت برای برادرشوهرت بکنه نتیجه اش در زندگی مشترکشون هست. حتی اگر با برادرش خوب حرف بزنه، برادرش آرامش بیشتری داره و با همسرش بهتر رفتار می کنه. اگر هم دعوا کنند برادر عصبانی می ره خونه و مسلما خانومش ناراحت می شه. پس امکان نداره همسرتون بتونه کاری بکنه که منافعش به برادر برسه و به همسربرادر نه.
برگرد به خودت و رفتارهات و افکارت نگاه کن.
پست قبلیم که برات نوشته بودم پاک شد. این هم شاید پاک بشه. امیدوارم قبل از پاک شدنش بخونیش.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مهر گل
سارا جونم سلام
ممنون از راهنماییت
حق با شماست اما من قبلا خیلی طبق خواسته های خانواده همسرم رفتار میکردم ولی الان 2 سالی میشه که دست به کار شدم و کم کم , کمش کردم یعنی همسرم ازم خواست که کمش کنم , همسرم معتقد بود آدم باید برای خودش زندگی کنه , برای خوشحالی خودش نه برای دیگران و بهم کمک کرد تا از این معذل رها بشم ولی نمیدونم شاید دوباره ......:323:
از نظر فرق گذاشتن مطمئنم هر چی باشه به ضرر من نیست چون میدونم از همه لحاظ بالاتر از جاریم هستم ولی ممکنه با تعریفایی که مادر شوهرم میکنه اون بامن مشکل پیدا کنه , ولی میدونم با رفتارم باهاش باید سوء زنش رو کم کنم.
ان اکرمکم عندالله اتقیکم
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
سلام شب نم جون
مثل اینکه شما بد متوجه شدی
نمیدونم چرا اینطوری حرف میزنی , عزیزم من با جاریم مشکلی ندارم , مشکل من رابطم با برادر شوهرمه , اصلا هم نمیخوام به کسی توهین کنم , در مورد جاریم هم همونطور که قبلا کفتم هیچی نمیدونم و درست نمیشناسمش , من میگم چه کار کنم که رابطه ای که داره شروع میشه به دلیل اینکه ما شناختی از هم نداریم خراب بشه , چون اولا : مادر شوهرم خیلی جلوی جاریم از من تعریف میکنه !!!!!
دوما : من با برادر شوهرم خیلی رابطه خوبی داریم و شوخی میکنیم ( که البته من سعی دارم کمش کنم ولی برادر شوهرم شروع میکنه ) چند روز یه بار بهم زنگ میزنه و کلی باه شوخی و بگو بخند ...... خانمشم پیششه.....
منظورم اینه که میترسم قبل از این که منو بشناسه ازم دلخور بشه , میخوام رابطه خوبی باهاش داشته باشم ,
من نگران به هم خوردن ذهنیت جاریمم نه خودم , خودم که با اون مشکلی ندارم , تازه همین که مادر شوهرم تلفنی یا حتی پیشش هستم ابراز نگرانی میکنه بابت اینکه عروسش خیلی کوچیکه همش به مادر شوهرم میگم اگه ما درست رفتار کنیم هیچ مشکلی پیش نمیاد فقط باید اینو بدونیم ما با یه دختر کم سن و سال روبرو هستیم و مسلما باید بیشتر بهش توجه کنیم و اگه اشتباهی میکنه راحت ببخشیم و خیلی دوستانه اشتباهش رو بهش گوشزد کنیم .
اینا رو به مادر شوهرم میگم تا کارایی رو که با من کرده با این دختر بیچاره نکنه ,
نمیگم من اشتباه نمیکردم چرامنم اشتباهاتی داشتم ولی مادر شوهر من هیچ وقت با مهربرنی اشتباهم رو بهم گوشزد نمیکرد بلکه بخاطرش یک هفته یا شایدم بیشتر باهام قهر میکرد و اصلا بهم محل نمیذاشت انگار که وجود ندارم , من بزرگتر بودم و صبرم بیشتر , اینا رو بهش میگم تا با دختر 13 ساله که مسلما خیلی تحمل این چیزا رونداره
انجام نده و واقعا در حقش مادری کنه .
در مورد حرف سارا جون که گفت ( نو که بیاد به بازار کهنه میشه دلازار) قبول دارم ولی به این اصلا فکر نمیکنم این وقتی برای من مهم میشه که به جای من کسی دیگه توی دل همسرم بره .
در ضمن جاریمم دوست دارم .
یه چیزی یادم رفت بگم
اشتباه نکن شبنم جون من آدم خودخواه و خودپسندی نیستم :302:منظور من این بود که وقتی باید از فرق گذاشتن بینمون از طرف خانواده همسرم ناراضی و ناراحت باشم که جاری من خیلی از هر لحاظ بهتر از من باشه , من نمیگم نیست , شاید خیلی بهتر باشه ولی برای اینه به تفاوتهایی که ممکن گذاشته بشه اهمیت ندم باید فکر کنم که بهتر نیست , تاکیییییییید نمیگم بهتر نیست من برای آسایش خودم باید اینطور تصور کنم .
اگه دوستای دیگه ای دوست دارن به من کمک کنن
سوالم رو بهتر میپرسم تا سوءتفاهم نشه
اگه یه جاری 13 ساله داشته باشید که 13 سال از شما کوچک تر باشه چطور باهاش ارتباط برقرار میکنید ؟ آیا مثل یه خواهر کوچکتر ؟ یا نه مثل یه جاری کوچکتر ؟ کدوم ارتباط واقعا میتونه جواب بده و موفقیت آمیز تره برای اینکه یه رابطه ی جدید و شیرین رو تو زندگی بدست بیارید ؟
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
در مورد حرف سارا جون که گفت ( نو که بیاد به بازار کهنه میشه دلازار) قبول دارم ولی به این اصلا فکر نمیکنم این وقتی برای من مهم میشه که به جای من کسی دیگه توی دل همسرم بره .
در ضمن جاریمم دوست دارم .
[[/quote]
من اصلا منظور بدی نداشتم فقط میخواستم بگم خیلی اتفاقات به طور طبیعی اتفاق میافته حتی اگه نخواین چون یک فردجدید هست خیلی حرفها وحرکتها میشه که شاید شمارو اذیت کنه بهتره خودتون باشین اگه حرفی زدم معذرت میخوام:72:
همه آدما خوبن وقتی بدمیشن که برخورد ما اونها رو آزارمیده:305:
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
سارا جونم :43::43:
منم حرف شما رو بد برداشت نکردم :163:متوجه شدم منظور شما چیه و خیلی خییییییلی هم ازت ممنونم عزیزم . منم که گفتم حرفتو قبول دارم واقعا با اومدن یه آدم جدید توی یه خانواده حالا میخواد عروس جدید باشه یا داماد جدید این اتفاقها میفته و شاید اکثر مواقع سوء تفاهم باشه . اما همونطور که گفتم من سعی میکنم از این حرفها ناراحت نشم چون چیزی که برام مهمه اینه که برای همسرم همیشه جدید و تازه باشم .
عزیز دلم حرفهای شما هم خیلی به من کمک کرد و اصلا حرفی نزدی که نیاز به معذرت خواهی باشه ولی فکر کنم من جواب شما رو خیلی درست و خوب ندادم و باعث سوء تفاهم شد . پس من معذرت میخوام:72::72::72:
سوالم رو بهتر میپرسم تا سوءتفاهم نشه
اگه یه جاری 13 ساله داشته باشید که 13 سال از شما کوچک تر باشه چطور باهاش ارتباط برقرار میکنید ؟ آیا مثل یه خواهر کوچکتر ؟ یا نه مثل یه جاری کوچکتر ؟ کدوم ارتباط واقعا میتونه جواب بده و موفقیت آمیز تره برای اینکه یه رابطه ی جدید و شیرین رو تو زندگی بدست بیارید ؟
:325::46:
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
سلام مهر گل جان
فکر پسر دیگه ای پیدا بشه همسری با 12 سال اختلاف سنی رو بپذیره ولی واقعیت اینه که سن ازدواج نسبت به سالهای پیش در مورد دختر ها داره پایین میاد و جدیدا هر پسری میخاد ازدواج کنه دنبال دختر کوچیک تر میگرده و برای من جالب تر اینجاست که این دختر ها چطور راضی میشن دوران نوجوانی خودشونه به ازدواج گره بزنن.
عزیزم مشکل من هم تا حدودی مثل مشکل شماست ( فرق گذاشتن خانواده شوهر بین دو عروس رو بخون )
ولی با این تفاوت که مادر شوهر شما از شما زیاد تعریف میکنه و مادر شوهر من برعکس ولی با این وجود اگه تایپیکم رو خوب بخونی متوجه میشی که مشکل شما هم مشکل مهمی نیست و باید فراموشش کنی و به چشم یه مشکل بهش نگاه نکنی . کاری که من میخام بکنم اینه که با جاریم مثل یه خواهر کوچکتر برخورد کنم و تلاش کنم که اگه چیزی توی زندگیم یاد گرفتم به اون هم یاد بدم و اگه اون چیزی میدونه ازش یاد بگیرم عزیزم توهم سعی کن باهاش مثل یه خواهر باشی . رفتار کردن با یه دختر 13 ساله نمیتونه خیلی سخت بشه اگه سعی کنی به چشم جاری بهش نگاه نکنی . در مورد برادر شوهرتون هم باید بگم رابطه خودتو باهاش یه کم سنگین تر کن , نه اونقدری که جلب توجه کنه و همه متوجه بشن یا فکر کنن مشکلی پیش اومده و لی حداقل تا وقتی که برخورد خانمش رو خوب نشناختی جلوی خانمش باهاش سنگین تر برخورد کن حتی اگه باهات شوخی کرد شوخیشو بدون جواب بذار.
هر مشکلی توی زندگی مهمه ولی همیشه مهمترین و بزرگترین مشکل اونی نیست که ما فکر میکنیم , این چیزیه که من از بچه های این تالار یاد گرفتم.
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
سلام مهرگل عزیزم
من فکر میکنم بهتره کم کم شوخی هات رو با برادر شوهرت کم کنی وبا جاریت یکمی شوخی کنی و باهاش خوب باشی البته شوخی هایی که احترام رو بینتون از بین نبره ویادت باشه که اون توی سن نوجوانیه و دوران حساس وبه این فکر کن که اگه یه خواهرتوی این سن داشته باشی باهاش باید چطوری رفتار کنی پس اول باید با جاریت خوب باشی وجدا از حرفهای دیگران اون رو به سمت خودت بکشی با این کار اون هم باهات صمیمی میشه و بینتون حساسیت هم بوجود نمیاد وکم کم با برادر شوهرت دوبار می تونی خوب بشی بدون هیچ حساسیت وحسادتی واینجوری به همه چیزهایی که می خواهی می رسی البته شوخی های شما باید بین جاریت و برادرشوهرت تقسیم بشه و با هردوی اونها شوخی کنی تا در آینده ام مشکلی پیش نیاد به خاطر اینکه جاری همچنان در حال رشد و فکرش هر لحظه در حال تغییر.:325:
فقط باید دوباره با صبر وشکیبایی کارهایت رو انجام بدی موق باشی:43:
RE: اگه یه جاری 13 ساله داشتید باهاش چطور برخورد میکردید؟
861010100 و ترگل عزیز :72:
از راهنماییهاتون ممنون
این کارها رو انجام میدم و تمام تلاشم رو میکنم :303:
امیدوارم موفق بشم:310:
آرزوی من اینهکه با همه ی اعضای خانواده همسرم رابطه ای خوب و صمیمی داشته باشم و تمام تلاشم رو میکنم .
فکر میکنم به جوابی که میخاستم رسیدم , البته قبلا شک داشتم آخه میشنیدم که میگن هیچوقت نمیشه با جاری رابطه خوبی داشت , ولی با چیزایی که اینجا یاد گرفتم , تصمیمم عوض شد و میدونم که میشه , همونطور که به خواهر شوهر و مادر شوهرم تونستم نزدیک بشم و باهاشون ارتباط خوبی برقرار کنم حالا دیگه مطمئنم با جاریم هم میتونم رابطه خوبی برقرار کنم .