-
چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
مدیر همدردی چند شب پیش پستی زدند که در 5 خط مشکلتون را بگید. من نمی تونم. می دونم طولانی تر می شه.
همکار هم اتاق من یک خانم پاکستانی است. خانمی بسیار کثیف که یک دستش مخصوص کار کردنش است و یک دست دیگش دایم مشغول ( از بینی و گوش و .... خاروندن و ... )، هر وقت توی اتاق هست حتی اگه دمای هوا منفی ده هم باشه من پنجره را باز می ذارم و الکی می گم گرممه، تا بتونم نفس بکشم ( انگار گه گاهی در سال حموم می رن )، کی بورد کامپیوترش نوچ است از بس که آب میوه و غذا و ... روش ریخته و ... اینها را می گم که بدونید چقد کثیفه و من چقد دارم تحملش می کنم. یه بار هم که فرصت جابجایی اتاق پیش اومد، متاسفانه ابشون با بنده کوچ کردن اتاق جدید و من برنامه ام اینه که در چند ماه آینده یه اتاق جدید واسه خودم دست و پا کنم. اما مشکل من:
امروز صبح دیر رفتم. حدود ساعت یازده. وقتی رسیدم دیدم میز من کلا زیر و رو شده. من برگه های مختلف را روی میز به شکل خاصی می ذارم که بدونم چی کجاست. همه اش روی میز به شکل مرتب اما پخش است. صبح دیدم همه را با هم تلنبار کرده یه گوشه و صندلی در وضع نامرتب و کمد زیر میز من جابجا شده و یه سری وسایل اضافی از پانچ و قیچی و ... روی میز من هست و ...
گفتم کسی اینجا بوده؟ گفت آره دانشجوهای من امتحان داشتند آوردمشون اینجا امتحان دادند. ایشون باید این کار را در یک کلاس یا نهایتا کتابخانه یا ... انجام می داد نه از اتاق مشترک و میز شخصی من برای این کار استفاده کنند. چیزی نگفتم. برگه ها را با زحمت دوباره جدا کردم. میز را دستمال کشیدم. صندلی و کمد را مرتب کردم. وسایل اضافی را از روی میز برداشتم و سرجای خودشان گذاشتم.
رفتم آشپزخانه که آب جوش بیارم. آب که جوش اومد ایشون وارد شدند و گفتند من الان کلاس دارم می شه من آب را ببرم شما دوباره گرم کنی. گفتم باشه. لیوانش را پر کرد و رفت و من هم کمتر از 5 دقیقه مجدد آب جوش شد و لیوانم را برداشتم و رفتم اتاق.
دیدم صندلی من نیست و صندلی اضافه ای که ما گوشه اتاق داریم پشت میز من است. تنها احتمالی که می دادم این بود که یک غریبه این کار را کرده باشد. رفتم اتاق همکار بغلی و از ایشون پرسیدم شما اتاق ما بودید و صندلی برداشتید؟ گفتند نه.
گفتم حتما دانشجوهای این خانم برداشته اند. توی اتاق یکی از اساتید مسن و بازنشسته کلاس داشتند ( تعداد دانشجوها کم است ) رفتم اتاق استاد مذکور. در زدم. لای در را که باز کردم دیدم خود استاد هم توی جلسه است. معذرت خواهی کردم و برگشتم.
یه کم دور و برم را نگاه کردم و حرص خوردم و تنها کاری که به نظرم رسید این بود که با کفش زدم به صندلیش تا کثیف بشه و گفتم بی شعور ( اینها را می نویسم تا ببینید که مثل یک بچه 5 ساله با صندلیش هم دعوا دارم )
کلاس تمام شد و ایشون برگشتند. گفتم صندلی من را شما بردید؟
گفت بله. ما 5 نفر بودیم و 4 تا صندلی داشتیم. یکی از اینجا بردم .
گفتم چرا صندلی من؟
گفت وای صندلی شما بود؟
گفتم وقتی صندلی پشت میز من است حتما مال من است.
گفت فکر کردم صندلی اضافه را بردم. ( صندلی کار ما چرخ دار و دسته دار است و صندلی اضافه یه صندلی ساده چهار پایه!! حالا چه جوری فرق اینها را نفهمیده خدا می دونه )
گفتم صندلی اضافه گوشه اتاق است. شما صندلی من را برداشتید و صندلی اضافه را هم جایش گذاشته بودید پشت میز من. چطور این همه کار را کردی و متوجه نشدی؟؟ من فکر کردم دانشجوها آمده اند که این کار را کرده اند. تو که خودت همه وسایل اتاقمان را می شناسی.
گفت الان می رم می آرمش ( جالب اینکه اگر نگفته بودم، خیال نداشت برش گردونه و خودم باید می رفتم می آوردمش. مثل صبح که حداقل میزی را که به هم ریخته بودند یا کمد را اصلا مرتب هم نکرده بود و وسایل اضافیشان روی میز پخش بود )
رفت صندلی را آورد. گفتم من اصلا فکر نمی کردم خود شما این کار را کرده باشی، حتی سراغ چارلتون ( همکار اتاق بغلی ) هم رفتم و فکر کردم شاید اون برده یا دانشجوهای شما.
گفت ببخشید. آخه صندلی کم داشتیم ( دوباره )
گفتم صندلی خودت را می بردی ( حتی حق نداشت صندلی اضافی اتاق را ببرد چون مشترک است و ممکن است برای من مهمانی برسد و لازمش داشته باشم )
گفت به نظر می رسه عصبانی شدی.
گفتم مهم نیست.
یکساعت بعد ایشون رفتند خونه و من هم تا می تونستم حرص خوردم که من چرا اینقد دست و پا چلفتی ام و این چی فکر کرده که با من این مدلی رفتار می کنه و ... تا عصر که برگشتم تو فکر این بودم که من خیلی احمقم که هر کی به من می رسه راحت سوارم می شه و ....
من به احترام اون استاد در اتاق را بستم و برگشتم. وگرنه رفته بودم که بگم صندلی من را بده و بیا صندلی خودت را ببر. آیا این قسمت کارم درست بوده؟
من صبح که دیدم میز به هم ریخته است و دلیلش را پرسیدم اصلا نگفتم که 1- نباید می آمدید اینجا و 2- چرا از میز من استفاده کردید و 3- چرا همه چیز را به هم ریختید و 4- چرا بعدش مرتب نکردید.
آیا کارم درست بوده؟
ایشون بسیار پررو تشریف دارند و بعید می دونم حرکت امروز من را خیلی جدی بگیرند و دیگه تکرار نشه. مثلا اگر من یک هفته مریض باشم و نرم، هفته بعد که می رم کاملا مشخصه که میز من تبدیل شده به میز نهارخوری ایشون و باید با دستمال و مواد شوینده بیفتم به جونش تا آثار یک هفته آت آشغالهای ایشون را پاک کنم. من چی کار کنم که بفهمه که میز شخصی من حتی در غیاب من یک وسیله عمومی نیست که روش آب انار و خورده بیسکویت و لکه چای و قهوه و ... ایشون بمونه. ولی حرکت امروزش دیگه نمونه بود. صندلی خودش را نه، صندلی اضافه را هم نه، صندلی من را اون هم در فاصله ده دفیقه که من رفتم آب جوش بیارم برداشته. این یعنی تو بزی و اصلا مهم نیست که ... یعنی حرصی خوردم که .....
آیا من زیادی حساسم و رفتار یا انتظار غیرعادی دارم؟
من چرا بلد نیستم حرص نخورم و حقم را بگیرم؟
با آدمهای پر رو باید چیکار کرد؟
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
سلام،
اینکه ایشون بوی نامطبوعی می دهند بر می گردد به غذاهایی که اینها می خورند و ادویه هایی که مصرف می کنند. متوجه هستم که این شما رو اذیت می کنه، ولی نمی توانید او را تغییر دهید.
در رابطه با صندلی من فکر می کنم شما کمی زیاده روی کردید. یعنی فکر می کنم او هم اتاقی شماست. پس سعی کنید یک راهی پیدا کنید تا با هم کنار بیایید و بتوانید کنار هم کار کنید، نه اینکه با هم لجبازی کنید و جنگ و دعوا راه بیاندازید.
حداقل اگر هم می خواستید منظور خودتون رو برسونید که او نباید صندلی شما رو بر می داشته، وقتی اومد به او می گفتید که صندلی من کجاست؟ لطفاً برایم بیاورش، چون من روی صندلی خودم راحت هستم.
حدس می زنم هر دوی شما دستیار استاد هستید. فکر می کنم اینطور بوده که ایشون وقتی کلاس شروع می شه می بینه یک صندلی کمه. بالاخره استرس هم داشته، سریع میاد توی اتاق و یک صندلی بر می داره می بره. اون لحظه به بقیه ماجرا فکر نمی کنه.
اینقدر بدبینانه به قضیه نگاه نکنید.
در رابطه با میز کارتون چند بار محترمانه از او بخواهید که از میزتون استفاده نکند. می توانید کمی زیرکانه مرز بین میز خودتون با او را با قراردادن چندتا کتاب در اونجا و یا چند پوشه بزرگ مشخص کنید. اگر باز هم فایده نداشت، در صورت امکان میز خود رو از میز او دور کنید.
کلاً به نفع شماست که به جای راه انداختن یک جنگ روانی سعی کنید با احترام مرزها رو مشخص کنید.
رابطه تان اگر دوستانه تر باشد، هر دوی شما جو بهتری برای کار کردن خواهید داشت.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
نقل قول:
من صبح که دیدم میز به هم ریخته است و دلیلش را پرسیدم اصلا نگفتم که 1- نباید می آمدید اینجا و 2- چرا از میز من استفاده کردید و 3- چرا همه چیز را به هم ریختید و 4- چرا بعدش مرتب نکردید.
آیا کارم درست بوده؟
بنظر من اینجای کارتان اصلا درست نبوده است.
شما به همکارتان اصلا نشان نداده اید که از این عملش ناراحت شدید. علت را جویا شدید و بعد سکوت کردید. این یعنی چه؟ یعنی دلیلش برایتان قانع کننده بوده. مسلما ایشان همین استنباط را کرده اند و بعدها هم این دست دلایل را برای تکرار کارشان موجه می دانند.
همین طور وقتی در غیاب شما میزتان را کثیف می کنند، شما بدون هیچ اعتراض یا ابراز دلخوری، آنرا تمیز می کنید. خوب ایشان از کجا باید بداند که ناراحت شدید؟
فکر می کنم بهتر باشد وقتی از کار هرکسی ناراحت می شوید، خیلی خیلی محترمانه ناراحتی تان را ابراز کنید تا طرف مقابل متوجه حساسیت ها و سلایق کاری شما بشود. شاید واقعا قصد رنجاندن شما را ندارد.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
با سلام
به نظر من سعی کنید اتاقتونو از ایشون جدا کنید، ایشون نه خواهر شما هستند و نه هیچ کس دیگه ای ، وقتی معذبید لزومی نداره بخواید ایشونو تحمل کنید
به قول بلو اسکای بهتر بود صبح مودبانه و با یکی دو کلمه به اشون تذکر می دادید که به هیچ وجه نباید از میز شما استفاده کنند، بلاخره پاکستانیه و مثل فیلم های هندی احساس صمیمیت شدید داره:163:
این که به استادتون احترام گذاشتید کار کاملا درستی بوده و این که شما غیر عادی هستید باید بگم خیر، هر انسانی به تمیزی حساسه
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
حامد جان، می دونم که تغذیه روی بوی بدن اثر می ذاره، ولی از موهاش می شه فهمید کی می ره حموم !
ببینید من زیادی مراعات می کنم و حرف نمی زنم و بعد با خودم درگیرم. می خوام این را حل کنم. من به قول بلواسکای ناراحت می شم و نمی گم و حرص می خورم و ... شاید طرف مقابل هم متوجه نیست.
اینکه ایشون مرزهای خودش را نمی شناسه کاملا مطمئنم. اصلا هم حاضر نیست یاد بگیره.
من باید یا واقعا برام مهم نباشه و اگه نمی گم دیگه بعدش حرص نخورم.
یا اگه برام مهمه بتونم بگم و ساکت نباشم و هی به خودم غر بزنم.
این قسمت را بلد نیستم.
من حتی صبح با اینکه سعی کردم عصبانی نباشم و آروم حرفم را بگم، و مدتی هم طول کشید تا از کلاس برگرده، اما باز وقتی گفتم آخرش گفت به نظر می رسه عصبانی هستی ( حتی نگفت ناراحت! یعنی حرص خوردن من در کلامم کاملا مشخص بود). چرا بعضی ها اینقد ریلکس حرفشان را می زنند و من یک روز تمام با خودم سر این مساله درگیر بودم؟
این یک نمونه از رفتارهای من بود. می خوام این را رفع کنم نه این خانم را اصلاح کنم.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
امکانش هست که اتاق رو عوض کنید؟
البته اگر بخواهید به استاد بگویید که با هم اتاقیتان مشکل دارید شاید زیاد جالب نباشه.
اگر اتاق دیگری می شناسید که خالیه و یا جا برای شما هست، بگویید من دوست دارم برم اونجا.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
خیلی مشکله آدم بایه خارجی که حتی هم وطنی اش نیست مجبورباشه به خاطرکارش کناربیاد!!!درضمن اون خانم باید اون روز ازتون عذر خواهی میکردن!!!!درضمن برای بوی بدی که میگی درباره عطر واسپره ومام بعدازحموم باهاش صحبت کن شایدبهتربشه!!!!!!!!!!!!
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
البته ما که این خانومو نمی شناسیم ، نباید سعی کنیم قضاوت کنیم
در ضمن شما باید روی خودتون و توانایی هاتون کار کنید و تحملتونو ببرید بالا و سعی کنید نکات مثبت این خانومو ببینید
شاید ایشون قصد اذیت کردن شما رو ندارن شما باید ذهن خوانی رو بذارید کنار :72:
اینطوری میتونید شرایطی رو که نمیتونید تغییر بدید بپذیرید
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
دوستان خوبم متشکرم از راهنماییهاتون.
ببینید این چیزی که من گفتم نمونه ای از مشکل من بود. مشکل من این خانم نیست. به هر حال دو سه سال دیگه ما هر کدوم می ریم دنبال زندگی خودمون. در بی ملاحظه بودن این خانم هم شک ندارم. چرا که شما در شرایطی که به قول آقای حامد حتی هول شدی و وارد اتاق شدی که یه صندلی ببری مستقیم می ری سراغ صندلی خودت. ایشون صندلی من را برداشته بود و صندلی اضافه را هم جاش گذاشته بود. یعنی فکر کرده بود و انجام داده بود نه اینکه هول هولی. صندلی چرخ دار کشوندنش و بردنش آسونتره پس این را می برم و در ضمن اون یکی را که شاید در فاصله دو متری از میز من گوشه اتاق بود، آورده بود گذاشته بود برای من. من می گم چرا من می ذارم این مدلی در موردم فکر بشه که این را می شه سوارش شد ( ببخشید )
می گم چرا من اینطوریم؟ چرا بلد نیستم حرفم را بزنم؟ چرا باید طوری رفتار کنم که این خانم به خودش اجازه بده با من این کار را بکنه؟ مشکل من با خودم است. می خوام این را حل کنم. اگه ممکنه در این زمینه برام توضیح بدید.
حرفهای قبلیم را تکرار می کنم:
این قسمت را بلد نیستم.
من حتی صبح با اینکه سعی کردم عصبانی نباشم و آروم حرفم را بگم، و مدتی هم طول کشید تا از کلاس برگرده، اما باز وقتی گفتم آخرش گفت به نظر می رسه عصبانی هستی ( حتی نگفت ناراحت! یعنی حرص خوردن من در کلامم کاملا مشخص بود). چرا بعضی ها اینقد ریلکس حرفشان را می زنند و من یک روز تمام با خودم سر این مساله درگیر بودم؟
این یک نمونه از رفتارهای من بود. می خوام این را رفع کنم نه این خانم را اصلاح کنم.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
خانوم ارام
به نظر میرسه مشکل از ایشونه چون مراعات حال دیگران رو نمیکنند
در مورد این خانوم نظر اطرافیانتون رو بپرسید ببنید رفتار ایشون در مورد بقیه چطوریه
بله شما نه میتونید ونه لازمه که ایشون رو تغییر بدین
اما در مورد خودتون باید بیشتر توضیح بدین واینکه ایا مواردی مثل این مورد جاهای دیگه و با افراد دیگه براتون پیش اومده ؟ در اون موقعیت چه برخوردی داشتین ؟باز هم سکوت کردین و احساس کردین دیگران دارن از شما سو استفاده میکنن؟
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
من صبح که دیدم میز به هم ریخته است و دلیلش را پرسیدم اصلا نگفتم که 1- نباید می آمدید اینجا و 2- چرا از میز من استفاده کردید و 3- چرا همه چیز را به هم ریختید و 4- چرا بعدش مرتب نکردید.
آیا کارم درست بوده؟
آقای خارپشت، اگر قضیه صندلی پیش نمی اومد، من صبح هم ناراحت شده بودم اما هیچی نگفتم. چرا؟ چرا بلد نیستم کجا ؟ چی؟ چه جوری ؟ بگم؟
این را می خوام بدونم.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
اما در مورد خودتون باید بیشتر توضیح بدین واینکه
1_ایا مواردی مثل این مورد جاهای دیگه و با افراد دیگه براتون پیش اومده ؟
2_ در اون موقعیت چه برخوردی داشتین ؟
3_باز هم سکوت کردین و احساس کردین دیگران دارن از شما سو استفاده میکنن؟
دوست عزیز میخوایم مشخص بشه که ایا این کوتاه اومدن و گذشت بی مورد شما همیشگیه و جز اخلاق ومنش شماست یا اینکه نه بی ملاحظگی این خانوم به حدی بوده که ناخوداگاه تذکر دادن رو بی فایده دونستین وترجیح دادین در سکوت حرص بخورین
اگر مورد دوم باشه که هیچ بحثی نیست جز تعیین کردن محدوده وحریم برای خودتون اما در غیر این صورت بگین بحث کنیم :72:
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
بله آقای خارپشت
من همیشه این مشکل را دارم. مساله این خانم نیست.
کلا دیگران خیلی راحت وارد حریم من می شن و من با اینکه ناراحت می شم بلد نیستم نذارم. یا اگر بگم مساله یه جورایی مدل بحث و دعوا می شه.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
اولا عنوان تاپيكتون خيلي برام جالب بود. فكر كردم يه تست روانشناسي بود.:311: مثل كتاب "كي پنير منو برده." يا كتاب "كي قورباغه را قورت داد.":311:
در مورد اون خانوم: اين افكار منفي را از ذهنت بيار بيرون كه او تو را ... گير آورده و مي خواد سوار شه.:305: برخي از آدما اين جوري اند و اين مشكل شما نيست. در ضمن عمرا هم بتوني عوضش كني. اون يه عمر همين جوري بزرگ شده. تنها راه اينه كه يه جوري ازش فرار كني. اگه مي توني اتاقت را عوض كن. يكي از دوستان من كه يه ذره كمتر حموم ميره، يه بار خواست با من هم اتاق بشه، همچين پيچوندمش كه خودش نفهميد:311:. من نميدونم چرا برخي از اين آدما توي خوابگاه كه حموم مجانيه هم حموم نميرن. بابا، گوسفند، حالمو به هم زدي. پا شو برو خودت را بشور. اسب.:324:
اما تا وقتي كه هنوز اتاقت را عوض نكردي، اين كارها را مي توني بكني: خيلي راحت ناراحتي خودت را بهش بگو. اما محترمانه. بهش بگو كه ديگه دوست ندارم كه روي ميز من غذا بخوري. دوست ندارم به برگه ها دست بزني. اما يادت باشه اين حرفها را در كمال خونسردي و احترام بگي. اگه با حرص و عصبانيت بگي، بازنده اي، چون اون موقع از ديد يه ناظر خارجي، تو يه آدم عصباني ديده ميشي. اما اگه خيلي راحت بگي، اون مجبوره به تو حق بده.
در مورد استادت هم خوب كاري كردي نرفتي داخل، اگه رفته بودي كه فاجعه بود. استاد كه از گذشته ي شما خبر نداره. اگه ميرفتي با خودش فكر ميكرد كه شما چقدر بي شخصيتي. كلا اين مسئله را بايد سعي كني بدون كمترين آسيب به خودت حل كني. حرص بخوري و عصباني بشي و همش ذهنت را درگيرش كني و ... همش به ضرر خودته و اون داره حالشو مي بره.
يه نكته هم اينه كه شما ميگي كه هر وقت با كسي ميخواهي ناراحتي ات را بگي، دعوا راه مي افته. اين مشكل شماست. شما وقتي كمي ناراحتي، اونو نميگي. دوباره ناراحتت ميكنه، نميگي. سه باره و تو نميگي و همه را تو دلت نگه مي داري و اون وقت يه باره منفجر ميشي رو سرش.:163: حالا اون كه گذشته يادش نيست و فقط مسئله ي حال را مي بينه، درموردت فكرميكنه كه چقدر دنبال درگيري هستي. بايد هر مسئله را همون جا حل كني و تو دلت يه بمب ساعتي درست نكني.
تاپيك آينده ي اين رابطه را شما كمك كنين هم خيلي ميتونه كمكت كنه.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
سلام دوست خوبم. سعي كنيد وقتي ميخواين از اتاقتون خارج شيد، در اتاقتون رو قفل كنيد بريد. اگر هم رو در رو خودتون اين كارو انجام دادند، با خنده و شوخي منظورتونو بهش برسونيد.
ex) يادمه جزومو دادم يكي از دوستام، وقتي برگردوند، روش يه لكه بود، با خنده رفتم طرفش گفتم: احيانا ديرز ظهر آبگوشت داشتين؟ گفت چطور مگه؟ گفتم آخه لكه اش رو دفتر من مونده.:311: بنده خدا خجالت كشيد و كلي معذرت خواهي كرد. بهش گفتم ، من يه مقدار رو وسايلم حساسم. دفعه بعد بيشتر احتياط كن. از اون موقع به بعد ديگه چيزي ازش نديدم.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
تسوکه و شب بارونی عزیز ممنونم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
يه نكته هم اينه كه شما ميگي كه هر وقت با كسي ميخواهي ناراحتي ات را بگي، دعوا راه مي افته. اين مشكل شماست. شما وقتي كمي ناراحتي، اونو نميگي. دوباره ناراحتت ميكنه، نميگي. سه باره و تو نميگي و همه را تو دلت نگه مي داري و اون وقت يه باره منفجر ميشي رو سرش.:163: حالا اون كه گذشته يادش نيست و فقط مسئله ي حال را مي بينه، درموردت فكرميكنه كه چقدر دنبال درگيري هستي. بايد هر مسئله را همون جا حل كني و تو دلت يه بمب ساعتي درست نكني.
نه اینکه دعوا می شه، ولی مثلا مشخص می شه که عصبانی هستم. مث همین موردی که گفتم. وقتی تموم شد بهم گفت انگار عصبانی شدی !!
خب ببینید به هم ریخته بودن وضعیت اتاق و میز صبح من را ناراحت کرد و نگفتم. بعد مساله صندلی پیش اومد که گفتم. شاید اگه مساله صبح نبود، صندلی را تحمل می کردم. منظورم این است که یک عامل یا یک اشتباه باعث عصبانیت نمی شه یا ممکنه آدم بگه حالا مهم نیست. اما تکرارش ...
تشخیص این که کی باید گفت و چه جور یه کم برام سخته. حالا بازم تمرین می کنم که هر جا ناراحت شدم سریع بگم.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
يكي از دوستان من كه يه ذره كمتر حموم ميره، يه بار خواست با من هم اتاق بشه، همچين پيچوندمش كه خودش نفهميد:311:. من نميدونم چرا برخي از اين آدما توي خوابگاه كه حموم مجانيه هم حموم نميرن. بابا، گوسفند، حالمو به هم زدي. پا شو برو خودت را بشور. اسب.:324:
:311::311::311::311::311:
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
نه اینکه دعوا می شه، ولی مثلا مشخص می شه که عصبانی هستم. مث همین موردی که گفتم. وقتی تموم شد بهم گفت انگار عصبانی شدی !!
اگر هر وقت به هر كي اعتراض ميكني با عصبانيت است، بايد كمي روي كنترل خودت كار كني. اما اگر فقط همين خانوم گفته كه عصباني هستي كه اشكالي نداره.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
تشخیص این که کی باید گفت و چه جور یه کم برام سخته.
كي؟ بستگي داره. يه وقت به يكي كه بهت نزديكه و مثلا شوهر و ... بايد آدم بيشتر ببخشه و كمتر بگه. اما براي افراد دورتر قضيه فرق داره. هر چه طرف مقابل از آدم دورتره، ميشه بيشتر اعتراض كرد و كمتر تو دل نگه داشت.
چه جور؟ با مهرباني و كنترل خشم. سعي كن همون موقع كه ناراحتي نگي. ميدوني كه آدما بنده ي محبت هستند و اگه كمي مهربون تر باشي حتما گوش ميده.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
حالا بازم تمرین می کنم که هر جا ناراحت شدم سریع بگم.
بگو ولي نه سريع. سعي كن كمي آروم شي و بعد محترمانه بگي. محترمانه گفتن چهره ي يه خانوم متشخص و خوب را بهتون ميده كه براي خودش ارزش قائله و با عصبانيت گفتن چهره ي يه خانوم قرقرو را بهتون ميده. حالا شما مي خواي كدوم باشي؟
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
البته قر قرو مورد داره خانوم غر غرو قابل تحمل تره
حانوم ارام عکس العمل نشون دادن به رفتار اشتباه دیگران با حالت ها و روش های مختلفی میتونه صورت بگیره مثلا به قول تسوکه عزیز با مهربونی کنترل خشم و محترمانه
اما یه روش دیگه مقابل به مثله که البته این روش خیلی توصیه نمیشه چون تحمل شما باید خیلی بیشتر از شخص خاطی باشه اما خب وقتی طرف مقابل نتیجه رفتار غلطش رو در مورد خودش میبینه قطعا متوجه رفتارش میشه و به خاطر اسایش خودش هم که شده دست از رفتار نادرستش برمیداره
(چون جایی گفته بودین این خانوم صندلی خودشو برنداشت بلکه مال شما رو برداشت خب ادم اینجا توهین رو احساس میکنه :300:)
و یه روش بهتر و هنرمندانه بیان خواسته ها و نارحتی هاتون در قالب ارایه های ادبی مثل طنز وکنایه و ضرب المثل و حتی داستان کوتاهه !
یعنی غیر مستقیم اما کوبنده
دوز پایینش رو افرادی که گیرایی ادبیشون ضعیفه و مثلا این خانوم که با ادبیات شیرین پارسی چندان اشنا نیست ممکنه اثر نکنه اینجاست که رگبار جواب میده !
ساده بگم باهاش شوخی کنید و وسط خنده هاتون بی ملاحظگی و بی احترامیشو باز در قالب یه سوژه خنده تازه مطرح کنید
اینجوری بدون اینکه ناراحت بشه و یا شما رو یه دختر عصبانی و نق نقو بدونه حداقل متوجه ناراحتی شما شده
حالا اگه بازم رفتار غلطشو ادامه بده شما باید همچنان در شعفی بی پایان رگبار تیکه و کنایه رو ادامه بدین
نکته اینجاست سعی کنید واقعا شاد باشید
بعضی وقتا رفتار غیر منطقی و عجیب دیگران حتی اگه توهین به خودمون باشه خیلی خنده داره
پس بخندید چون تحقیر و توهین بی اساس دیگران عملا چیزی از بزرگی و بزرگواری شما کم نمیکنه
:305: اینم بگم که این روش فقط زمانیکه احترام و محبت ما در طرف مقابل بی اثره باید اجرا بشه چون کوچکترین بی احتیاطی از جانب ما ممکنه باعث شکسته شدن قلب یا شخصیت دیگران بشه
ادمای بی ملاحظه و بی توجه هم قلب و شخصیت دارن
کنایه های ما باید فوق العاده ظریف و اموزنده باشن و در جمع مطرح نشن و به سمت مسخره کردن نرن
موفق باشید ارام عزیز
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
در مورد این که باید آروم و بدون انتقال حس ناراحتیم مشکل را مطرح کنم، باید بگم که من خیلی خیلی در این مورد ضعیفم. اگه ناراحت بشم، نگام کنی مشخصه. اصلا بلد نیستم که این حس را پنهان یا کنترل کنم. تنها هنرم اینه که سعی می کنم حرف نزنم که مشخص تر بشه.
رفعش هم خیلی سخته. نمی تونم. ولی خب باز هم سعی می کنم.
متاسفانه یه اخلاق بد دیگه ای هم که دارم اینه که راحت با دیگران به بگو و بخند نمی رسم. توی فضای دوستی خودم و نزدیکانم پر سر و صدا و شلوغم و راحت. اما در فضای کاری و اجتماعی به این راحتی ها کسی را به حریم خودم راه نمی دم. حتی در حد شوخی و خنده. ما قراره با هم کار کنیم، پس فقط کار می کنیم. از دوست شدن با همکار اصلا خوشم نمی آد. از طعنه زدن و با کنایه و شوخی حرف زدن هم همینطور. کلا آدم سرد و خشکی هستم فکر کنم. تشبیهی که در مورد نارگیل و هلو استفاده می شه، من نارگیلم.
هر کاری و حرفی هست باید مستقیم بگم یا بشنوم. تازه اگه کسی با کنایه یا شوخی حرفی را بزنه بیشتر ناراحت می شم و از اینکه مستقیم و درست باهام صحبت نکرده بهم برمی خوره.
حتما الان می گید چه اخلاق مضخرفی :311:
خودم خیلی رعایت می کنم و از دیگران هم انتظار دارم رعایت کنند. مثلا به نظر من کامپیوتر روی میز من یک وسیله شخصی است که برای استفاده از اون حتی وقتی روشن است، طرف باید اجازه بگیرد. هیچ فرقی ندارد با اینکه بخواهد سر کیف من برود. اما متاسفانه افراد متفاوتی ( توی ایران که بودم ) دیده ام که به راحتی سر کامپیوتر دیگری می روند و البته این خانم هم!
معمولا وقتی جایی میرم کامپیوترم را خاموش می کنم که نتونه باز کنه. یکبار برای دو ساعت جایی می رفتم و کامپیوتر را برای کاری که یکساعتی وقت می برد تنظیم کردم و رفتم. وقتی برگشتم دیدم کنسلش کرده و ... گفت می خواستم یه چیزی را ببینم از کامپیوتر تو استفاده کردم :316:
کنسل کردنش یک طرف، با دستمال و ضدعفونی افتادن به جون کی بورد و موس و هر آنچه که ایشون احتمالا لمس کرده باشند یه طرف !!!
کلا اصلا توی قبیله شان من و تو تعریف نشده است. همه با هم اشتراکی از یک مسواک و قاشق و ... یعنی عصبانیم ها ...............
بعضی وقتها فکر می کنم باید تمرین کنم مثل بقیه بی قید و بند باشم. من زیادی درگیر مقررات ذهنی خودم هستم.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
اینکه ایشون برنامه شما رو کنسل کردند واقعاً کار بدی بوده.
در ضمن وقتی که روی کامپیوترتون برنامه می گذارید اجرا بشه، صفحه را Lock کنید. برای خودتون هم Password بگذارید تا نتونه وارد بشه.
مگه خودش کامپیوتر نداره؟
شما باید خیلی جدی مرزها رو مشخص کنید.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
آراام گرامی،
شما به علت مشکلی که در ارتباط با دیگران داری اینجا تاپیک باز کردی، امیدوارم هر چه زودتر کارشناسان وارد تاپیک شما بشوند.
اینکه تا به حال کارشناسی نظر نداده، فکر می کنم دو دلیل داشته باشد.
یکی اینکه نام تاپیک شما مناسب نیست و مبهم است. معلوم نیست قضیه طنزه، داستانه، یا چیز دیگریست...
و مهم تر از اون پست اول شما خیلی طولانی است.
کاش مشکل اصلی خود رو خیلی خلاصه تر و بدون شرح دادن جزئیات مطرح بکنید. پست اول نباید طولانی باشد. در صورت لزوم از شما خواسته می شه که بیشتر توضیح دهید.
من کارشناس نیستم. ولی فکر می کنم باید کمی صبورتر باشید، کمی بیشتر به اعصابتون مسلط باشید.
اینجا اصلاً بحث این نیست که مقصر کی بوده.
ببینید، اولاً من فکر می کنم اصلاً نیازی نبود شما با ..... وارد بحث بشوید.
شما اینطور برداشت کردید که ..... قصد بی احترامی به شما رو داشته.
..... هم در اون تاپیک و هم در این تاپیک برای شما توضیح داد که چنین قصدی نداشته.
پس دیگه چرا قضیه رو کش بدهیم؟
وقت خود را بگذارید برای حل کردن مشکل اصلیتون.
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
دقیقا همان کاری را کردید که
خارپشت داشت به من یاد می داد. به زبان طنز و شغر و ... فحش دادید.
متشکرم.
من دوستانم را انتخاب می کنم و از سراتفاق با کسی دوست نمی شم. دوستی برای من تعریف دارد.
حداقلش داشتن زبان مشترک است. متاسفانه کنایه ها و توهین های شما در ادبیات من جایی ندارد.
ارام عزیز
به نظر من ویژگی که باعث میشه شما نتونید عکس العمل مناسبی در مقابل رفتاری که باهاتون میشه داشته میشه اینه که بدترین و زشت ترین برداشت رو از موقعیت دارید
موقعیت کلامی رفتاری یا مثل اینجا نوشتاری
مثال میزنم :
یه بار دیگه پست منو بخونید ایندفعه با دقت
ایا من گفتم با کنایه به دیگران فحش بدید؟؟
ایا گفتم با شوخی به دیگران توهین کنید ؟؟
ایا نگفتم در این روش نباید دیگران رو مسخره کنیم ؟؟
ایا نگفتم نباید قلب یا شخصیت طرف مقابل رو بشکنید ؟؟
نمیخوام به من جواب بدین فقط فکر کنید
ایا نگفتم نکته اصلی اینه که در این روش که سرشار از ذوق و استعداد هنریه شما باید به واقع شاد باشید ؟
خیلی وقتا میتونیم با کسب مهارت رفتار نسنجیده دیگران رو به فرصتی برای شادی خودمون تبدیل کنیم به جای اینکه دائم غصه بخوریم که چرا در اون لحظه عصبانیت خودمون رو بیشتر نشون ندادیم
مثلا در مورد همین بحث اخیر
ایا کسی با خوندن اون شعر در فهم وشعور شما و اقای اریکس شک میکنه ؟
ایا اون شعر میتونه به شخصیت شما توهین بکنه ؟
اصلا ایا یه همچین هدفی داشته ؟
ایا نمیشد خوشبینانه تر به این موضوع نگاه کرد ؟
مخصوصا بعد از توضیحات ایشون ؟
ایا جوابی که شما دادین:163:و کش دادن این موضوع راه حل خوبی برای نشون دادن ناراحتی وعصبانیتتونه ؟
ایا در این روش شما به کسی توهین نکردین ؟ایا ادبیات مناسبی داشتین ؟
دوست عزیز انگار امروز یه نفر صندلی شمارو جابه جا کرد و شما دوباره اشتباهتون رو تکرار کردین!
1_بدترین برداشت از موضوع اینکه بدون قطع طرف مقابل قصد توهین داشته
2_واکنش نامناسب شما با توهین متقابل و مضاعف برای نشون دادن عصبانیت (در چند پست مثلا همین جا )
3_بزرگ کردن قضیه و تلاش برای داغ کردن موضوع
4_قبول نکردن توضیح طرف مقابل برای پایان دادن ماجرا
5_و از همه بدتر نامناسب دونستن یک شخص فقط به خاطر مثلا یک اظهار نظر (به ظن شما )توهین امیز
خب ایا این طرز برخورد شما با قضیه مناسب شخصیت شما بود ؟
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
آرام عزيز
منم تا حدودي اخلاقم مثل شما است. باهمه احترامي كه براي همه در رفتارم قايلم ولي بسيار مرزبندي دقيقي توي رفتارم با ديگران دارم و اصولا انسان هاي زيادي رو توي حريم خصوصي خودم راه نمي دم. اين اخلاق به نظر من اصلا اخلاق بدي نيست. من با همه در محيط كارم و يا مجامع عمومي بسيار دوستانه عمل مي كنم ولي نه به خودم و نه شخص ديگه ايي اجازه نمي دم كه از حريم و قانون اون محيط خارج بشه.
1. يكي از كارهايي كه بايد بكنيد اينه كه قاطع حرف خودتون رو بزنيد ولي با مهربوني. اگر براي اتاق خودتون و محيط كارتون قانوني گذاشتيد كه قانون طبيعي ايه (چون بعضي وقتا ممكنه اون قانوني كه ما در نظر مي گيريم از لحاظ عقلاني و كارايي زياد خوب نباشه) يكبار با مهربوني ولي با قاطعيت -يعني خيلي مستقيم تو چشم همكارتون نگاه كنيد بدون اين كه صداتون بلرزه يا بلند بشه...ولي با لحن خوب..بگيد فلاني من دوست ندارم شما روي ميز من غذا بخوريد زماني كه من نيستم. اگه ناچار شديد اينكار رو بكنيد لطفا ميز من رو تميز كنيد. يا مثلا دوست ندارم صندلي من رو برداريد ولي اگه ناچار شديد بعدا بذاريد سرجاش. اين كار رو مي تونيد توي هر شرايطي و با آدم هاي ديگه هم انجام بديد. وقتي شما لحنتون دوستانه باشه اون انرژي مثبت به طرفتون منتقل مي شه. هميشه بعد از خواسته اتون اين مطلب رو كه ممكنه طرف ناچار به اين كار باشه رو هم اضافه كنيد و راه حل هم بديد تا هم خواستتون رو اعلام كرده باشيد هم حس همدردي با اون طرف رو.
2-سعي كنيد از زودرنجي اتون كم كنيد. يكي از راههاي اين كار گذاشتن خودتون در جاي طرف مقابله. بعضي وقتا لازمه آدم پشت سر آدما واسته و از دريچه چشم اونا يك لحظه هم كه شده به دنيا نگاه كنه. اون جوري صبرتون بيشتر مي شه.
3-اگه آدم خودخور و حساسي هستيد ..فقط اينو بهتون بگم كه سعي كنيد به همه اتفاقاي زندگي اتون طوري نگاه كنيد كه قراره ازش يه درس خوب ياد بگيريد و نكات ضعفتون ارتقا پيدا كنه. شايد همين همكارتون يا همين بچه هاي اين فروم يه اتفاقي باشن كه شما كمتر حساس بشيد و زندگي رو كمتر سخت بگيريد.
در كل اين اخلاق هايي كه شما نامبرديد اخلاق هاي بدي نيستند..شما آدمي هستيدكه گويا ملاحظه ديگران رو زياد مي كنيد و بعدش در خلوت حرص مي خوريد ..نه اون قدر سهل گير هستيد كه راحت از كنارش بگذريد نه اون قدر شهامت داريد كه عنوان كنيد ناراحتي اتون رو. چاره اش هم كنترل كردن ظاهر خودتون در هنگام ناراحتي و همون بند ا كه بهتون گفتم....
-
RE: چه کسی صندلی مرا جابه جا کرد؟
حامد، خارپشت و المیرای عزیز متشکرم.
من فکر می کنم باید بتونم یک مقدار قاطعیتم را بیشتر و حساسیتم را کمتر کنم و واقع بین تر شوم.
حساسیت : یکی از مشکلات من این است که در یک خانواده کاملا معمولی و آرام بزرگ شده ام. داد و بیداد، فحش، حرف زشت، نیش و کنایه در زندگی ما جایی نداشت. بالطبع شنیدن حرف ساده ای که ممکن است جزو مکالمات روزمره دیگران باشد یا به راحتی از کنارش بگذرند مرا ناراحت می کند. باید این را بپذیرم که از دیگران در حد تربیت و فرهنگشان انتظار داشته باشم.
قاطعیت : متاسفانه باز به همان دلیل تربیت غلطم، زیادی به بقیه احترام می گذارم. یا شاید هم به قول المیرا شهامت ندارم. هر وقت در مورد اشتباه کسی با هزار زحمت و شرمندگی تذکر می دم، بعد همه اش به خودم می گم، حالا ناراحت شد؟ یعنی من بهش بی احترامی کردم؟ حالا حتما غصه می خوره، کاشکی دلش نشکنه. کاشکی بفهمه منظوری نداشتم .... در حالی که طرف ممکن است از اون بی خیالها و گرگ بارون دیده هایی باشه که اصلا ککش هم نگزه!
واقع بینی : به هر حال ما در مدینه فاضله زندگی نمی کنیم. دنیا همین است. باید کمی واقع بین تر باشم.
من اگر بخوام برای خروج از اتاق صفحه کامپیوترم را لاک کنم، این را بی احترامی به همکارم می دونم. خیلی برام سخته. مثل اینکه من هر بار از اتاق خارج می شم کیفم را قفل کنم یا با خودم ببرم. در کمد را فقل کنم ... به نظر من اینها توهین به کسی است که در اتاق است. ولی شاید بعضی ها اصلا متوجه نباشند که این توهین است و من دارم سخت می گیرم. شاید هم به بعضی ها باید توهین کرد تا رفتار درست را یاد بگیرند.
این جمله را یه جا خوندم و در خیلی موارد که می خوام حرف نزنم یادم می آد
ساکت که بمانی، میرود به حساب جواب نداشتنت.
عمراً بفهمند که داری احترامشان را نگه می داری.
بعد هی می گم یعنی لیاقت این احترام را داره؟ آیا این کار من ترویج یک رفتار غلط نیست؟ آیا با سکوتم این اجازه را بهش دادم که جای دیگه و با کس دیگه ای این رفتار را داشته باشه؟ آیا من موظفم این را تربیت کنم؟ اصلا به من چه؟ اصلا شاید رفتار این درسته و من زیادی خنگم؟ و ... این سوالات بی پایان که واقعا نمی دونم جوابشون چیه؟