تردید در اینکه او همان گزینه مناسب من هست یا نه

با سلام

پسری ۲۳ ساله هستم.که در حال حاظر دانشجو هستم.هم در کنار درس شاغل و همچنین کارت معافی دارم . هیچ رابطه جنسی یا عاطفی با هیچ دختری نداشتم و نتونستم داشته باشم. با این حال بسیار گرم مزاج هستم و تحت فشار نیروی جنسی زیاد قرار میگیرم با این حال فرد معتقدی هستم و نتونستم هم با جنس مخالف رابطه عاطفی یا جنسی داشته باشم. چند وقت پیش با دختری در دانشگاهمون آشنا شدم که ۲ سال از من کوچکتر بود و بر اثر مقداری مسائل درسی و جزوه و تدریس خصوصی ( چون بنده تدریس خصوصی هم میکنم ) با خصوصیات ایشون آشنا شدم البته در حدی که خودم تشخیص میدادم.ابتدا هیچگونه برنامه ای نبود ولی بعد از اینکه با خانواده ایشون آشنا شدم با یکسری از اخلاقیات ایشون آشنا شدم از ایشون خوشم آمد.ولی فکر ازدواج نداشتم. به مدت یک ماه فکر میکردم ازدواج بکنم یا نه، یا بعدا ازدواج کنم و الان بدنبال رابطه دوستی باشم. بعد از اینکه متوجه شدم من با نوع فکر و شخصیتی که دارم باید ازدواج بکنم یک ماه فکر میکردم از ایشون خوشم میاد یا نه .
(البته در مورد همینش هم یعنی ازدواج بکنم یا نه هم اکنون تردید ایجاد شده . زیرا دوستان حرفای ضد و نقیض بهم میگند یکی میگه اگه رابطه جنسی با دختری برقرار نکنی بعد از ازدواج پیشمون میشی که چرا قبلا اینکارو نکردی/ یکی میگی برو چندجا مثل دبی یا ترکیه سفر ر کل فکر ازدواج را از سرت بیرون میکنی/ یکی که ازدواج کرده میگه حاظرم با یه دختر زشت دوست بودم ولی ازدواج نمیکردم / اینجا تو نت عکس حرفای بالا را میبینم و در کل بمباران اطلاعاتی هستم )

اگر بخوام ادامه صحبتم را و یا مسائلی که الان با آن روبه رو هستم را دسته بندی کنم اینگونه میگویم:

۱.هیکل و ظاهر ایشون معمولی هست یعنی دقیقا نمیدونم از لحاظ هیکل که خوب از روی لباس هیچ چیز مشخص نیست و از لحاظ چهره چون چهره ایشون بی آرایش بوده نمیتونم بگم خوشم میاد یا نه ( با تصویری که در ذهنم دوست داشتم همسر آیندم داشته باشه تفاوت دارند ) با اینکه ۱ ماه در مورد این مساله فکر میکردم و هر موقعی که ایشون را میدیدم بیشتر دقت میکردم بازم متوجه نمیشم الان چهره ایشون برام جذاب هست یا نه . یعنی بهتره بگم شبیه اون چهره هایی که تو ذهنم تصور میکردم نیست از طرفی به این علم واقفم که آرایش و میک آپ چگونه شخصی را به شخص دیگری تبدیل میکنه ( و این میک آپ در اکثر دخترهایی که بسیار زیبا و جلب توجه میکنند کاملا پیداست همچنین که در بازیگران کافی هست بازیگران زیبای زن را قبل از گریم یا بازیگر شدن ببینید تا متوجه بشوید این میک آپ چه کار میکند) یعنی برخی معتقند دختر باید بیسش خوب باشه بقیه اون چیزا اوکی هست . حالا شاید دوستان در این مورد تجربیاتی داشته باشند درمیون بگذارند

مورد بعدی در مورد هیکل هست . به دلیل اینکه هیچ رابطه ای با دختر نداشتم و بسیار گرم مزاج هستم میترسم هیکل ایشون در آینده مد نظر من نباشه و دوست نداشته باشم . شاید در جواب بگید از لحاظ شرعی مشکلی نداره که حجاب دختر یا بدن دختر در مراحل آخر نگاه بشه اما در جواب بگویم تصور کنید با کسی به توافق رسیده باشید و همه چیز اوکی باشد حتی بدن او هم دیده بشه و مورد پسند شما قرار نگیره اونوقت چه جوری میشه همه اون صحبت هایی که قبلا شده و پسندهایی که از شخصیت وی شده کنار گذاشت و از طرفی میل و غریضه جنسی که فشار می آورد را چه کنیم؟

برخی میگویند موقعی که به کسی عشق و علاقه پیدا کردی همه نازیبایی های او برای تو زیبا میشود. یا اینکه ممکن است از لحاظ رفتاری کسی که هیکل اون شخصی که دوست داری را نداشته باشه بیشتر لذت ببری تا کسی که هیکلش عالی باشه ولی هیچگونه احساس و رفتار جنسی نداشته باشه.من نمیدانم واقعا چه میشود.

در این مساله هم بسیار مردد هستم.

۲. خانواده ای دارم ظاهرا منطقی باطنا متعصب و خشکه مذهبی.و این در حالی هست که اعتقاداتم با آنها در حد ۱۶۰ یا ۱۷۰ درجه تفاوت دارد. و این مساله برایم مشکل ساز شده . زیرا خانواده میگه باید فلان چیز و بهمان چیز را قبول داشته باشی ولی من در طول زندگی و مطالعاتم و تجربیاتم اعتقادات دیگری دارم که بسیار برای مهم و ارزشمند هستند ولی آن ها میگویند باید چیزی که ما قبول داشته باشیم را قبول داشته باشی . در صورتی که من ندارم. نمونه ای از جزئی ترین این مساله این است که حجاب برای من مهم هست ولی بشدت از چادر بیزار هستم . در حالیکه بصورت عادی خانواده من چادری میپسندند و وقتی میگم چادری دوست ندارم و توضیح میدم حجاب با چادر فرق میکند قبول میکنند ولی در عمل همان چادری را میخواهند یا میگویند برو هر کسی را خودت میخای پیدا کن به ما ربطی نداره ( الکی هم میخای میایم خواستگاری ) خوب این سبک برخورد کردن قطعا در آینده مشکل سازه. اللخصوص دختر را من خودم پیدا کرده باشم.

۳.خوب هر کسی در تصوراتش دوست داشته با شخصی ازدواج کنه یعنی در ذهنش نمونه کسی که دوست داره باش ازدواج کنه را تصویر کرده . شخصی که پیدا شده است در زندگی من . نمتیونم بگم از اون چیزی که تصور کردم بدوره ( البته من ظاهرا ایشون را دیدم و خیلی از ایشون نمیدونم ) ولی خیلی نزدیک هم نیست . همیشه میترسم کس دیگری پیدا بشه و بعدا دلم بسوزه واسه همین فکر کردم چند جایی برم خواستگاری بعد بریم خواستگاری همکلاسیم . ایشون از همه لحاظ اوکی هستند بغیر از اون مورد چهره و هیکل که هیچی ازش نمیدونم یعنی نمیدونم هیکلشون چه شکلی هست و همچنین صورتشون بعد از آرایش و رسیدن چه شکلی میشه .چهره ایشون را نمیدونم دوست دارم یا ندارم. از اون چیزی که من در خانواده ایشون دیدم و رفتار ایشون بسیار مورد پسند من هستند ولی همانطور که گفتم این چند مشکل را دارم:

اول: میترسم از هیکل ایشون بعدا در رابطه جنسی خوشم نیاد. یا چهره ایشون

دوم: خانواده متعصبم هستند که کار را برای من دشوار میکنند. دختری که اونا میپسندند من از اعتقاداتش متنفر هستم و دختری که من میپسندم باب میل خانواده نیست

سوم: همیشه ترس از این دارم نکند بهتر از این برایم پیدا شود و از طرفی میترسم ایشون را از دست بدم
چهارم: مقداری از جهت مالی ترس دارم . وضعم مالی من معمولی هست ولی من بهتر از این موقعیت را انتظار دارم . میترسم نتونم اون تصوری که تو ذهنم از اوضاع مالیم هست را بهش برسم . اللخصوص که قرار بود کار کنم که بتونم کنار خانواده زندگی کنم و از این مساله کمی خیالم راحت بود. ولی با پرس و جویی که کردم همه شدیدا توصیه میکنند از خانواده جدا زندگی کنم انهم این نوع خانواده و خوب این بسیار برای من سخت میشود .

نمیدانم چیکار کنم ...

برخی میگویند این دختر را از دست ندهم . برخی میگویند هنوز زود است ازدواج کنم و مانند آن ها دنبال رابطه جنسی قبل ازدواج چه مشروع یا چه نامشروع باشم یا رابطه عاطفی با جنس مخالف که در مورد اولش میدونم اینکار نیستم یعنی دوست ندارم آدم شهوت بازی باشم در مورد دوم هم از وابستگیش میترسم.
نمیدونم چیکار کنم

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

نمونه ای از این فاز مفنی ها اینجا
http://www.hamdardi.net/thread-6605.html

با این مانتوهای تنگی که دخترا می پوشن راحت می شه تشخیص داد.ولی منم مشکل تو رو دارم علتشم اینه که

نمی دونم چی می خوام.در واقع خوشهیکل می خوام ولی تعریفشو برای خودم نمی تونم.یه جوری دچار چند

راهی شدم،اگر لاغر و استخونی باشه ممکنه بعدها رو فورم بیاد ولی این مدتی که لذت نمی برم و چه کار کنم؟

یا اگر توپر باشه ممکنه بعد ازدواج که خیالش راحت می شه خودشو ول کنه و چاق بشه که باز ... دخترایی الآنم

یا لاغر یا تپلن.بین این دو کم پیدا می شه.مشکل تو هم همینه؟

هر چقدر بیشتر بگردیم مورد بهتری پیدا می کنیم.ولی تا کی می تونیم بگردیم؟مثل فروشگاه شوهر که هر طبقش

خصوصیات بهتری از طبقه زیریش داشت ولی طبقه آخر خالی بود.مواظب باش نرسی به طبقه آخر که سرت بی کلاه

می مونه.هر چند که هنوز سنی نداری و فرصت گشتن داری.

نقل قول:

---

با این مانتوهای تنگی که دخترا می پوشن راحت می شه تشخیص داد.ولی منم مشکل تو رو دارم علتشم اینه که

نمی دونم چی می خوام.در واقع خوشهیکل می خوام ولی تعریفشو برای خودم نمی تونم.یه جوری دچار چند

راهی شدم،اگر لاغر و استخونی باشه ممکنه بعدها رو فورم بیاد ولی این مدتی که لذت نمی برم و چه کار کنم؟

یا اگر توپر باشه ممکنه بعد ازدواج که خیالش راحت می شه خودشو ول کنه و چاق بشه که باز ... دخترایی الآنم

یا لاغر یا تپلن.بین این دو کم پیدا می شه.مشکل تو هم همینه؟

هر چقدر بیشتر بگردیم مورد بهتری پیدا می کنیم.ولی تا کی می تونیم بگردیم؟مثل فروشگاه شوهر که هر طبقش

خصوصیات بهتری از طبقه زیریش داشت ولی طبقه آخر خالی بود.مواظب باش نرسی به طبقه آخر که سرت بی کلاه

می مونه.هر چند که هنوز سنی نداری و فرصت گشتن داری.

---

دختری که پیدا شده از لحاظ شرایط اجتماعی و فکری خیلی خیلی نزدیک هست به اون ایده آلات من جوری که میتونم ادعا کنم تابحال شبیه این دختر را ندیدم یعنی دقیقا اون خصوصیاتی که من مد نظرم باشه را داشته باشه و بیشتر درگیر با ظاهر یا هیکل ایشون بودم
ضمنا چون ایشون دختر سر و سنگینی هست ( نه چادری ) خیلی مانتوش به اون صورت چسبون نیست که بشه چیزی تشخیص داد یا من نمیتونم زیاد نگاه کنم و زل و بزنم . در ضمن اصلا دختر چاق و تپل و گمبل دوست ندارم .
بعدم یه موقست شما میری میگردی یه موقعست یه موردی پیش میاد که ظاهرا همه چیزش اوکی هست
در مورد ظاهر هم بعضی ها به این عقیدند که لذت جنسی هم دقیقا اون چیزی نیست که تو فکر میکنی به اون اندازه لذت بخشه . کسایی که تجربه کردند اینو میگند
و یا میگند با اون فیلم هایی که نگاه کردی یا عکس هایی که دیدی یا صحنه هایی که تو فیلم ها میبینی اصلا مقایسه نکن و این اصلا چیز دیگست

در مورد سن هم باید بگم . اصلا اینجور نیست من خیلی زود بزرگ شدم و الان اگر ازدواج نکنم زندگیم را باید از دست رفته بدونم . شما فرض کن با یه آدم ۲۶ ساله داری حرف میزنی.
چون واقعا زندگیم داره میره سمت استاپ شدن. دیگه از اون تحرک و انرژی و ... خبری نیست . نیازی هم ندارم . فعالیتم در حد ۱ دهم فعالیتی که انتظار دارم کافی هست برای کارهایی که دوست دارم بکنم
معافی دارم
شان و مقام اجتماعی دارم
ماشین دارم
کار دارم
مقداری پول دارم یا بیشتر از این نخواستم که داشته باشم
همه مدلی هم خرج میکنم
همه وسیله ای خریدم برای خودم
فقط من یه مدرک تحصیلی بگیرم که الان دانشجو هستم +‌یک اقامت دائم تو استرالیا فکر نمیکنم حالا حالا چیز خاصی بخوام جز اینکه چیزایی که دارمو جدیدتر و قوی تر کنم
از طرفی دیگه زندگی کنار خانوادم عذاب آوره

دوست عزیز به تالار همدردی خوش آمدی

توصیه من به شما بعنوان خواهر بزرگتر و نه کارشناس اینست که؛

- در حال حاضر ازدواجت را به تعویق بیاندازی و علاوه بر معیارهای ظاهری به سایر خصوصیات رفتاری و اخلاقی که از همسرت توقع داری، تمرکز کنی.

- امیال و کشش های جنسی ات را با زیاد کردن فعالیت هایت و پرداختن به ورزش و کم فکر کردن به این مسایل، تعدیل و در حد امکان کاهش دهی.

- دوستان و اطرافیانت (نه خانواده ات) را حتما تغییر دهی زیرا راهنمایی های خطرناکی شما را می کنند. هرچه از آنها دورتر شوی، برایت بهتر است.

- با تعریفی که از خانواده ات کردی، فکر می کنم به انتخابت احترام بگذارند و هرگز آنرا طرد نکنند. هرچقدر هم با خانواده ات اختلاف نظر داشته باشی هرگز حمایت آنها را از دست نده.

- زندگی مجردی را بهتر است فراموش کنی چون علاوه بر معضلاتی که برای خودت خواهد داشت حتی اگر آلوده هم نشوی، هنگام ازدواج روی نظر خانواده دختر و خود او (اگر دختر با خانواده انتخاب کنی) تاثیر منفی خواهد داشت.

(این نظر من بود. انشاءا.. اساتید همدردی هم به زودی شما را راهنمایی خواهند کرد.)

نقل قول:

---

- در حال حاضر ازدواجت را به تعویق بیاندازی و علاوه بر معیارهای ظاهری به سایر خصوصیات رفتاری و اخلاقی که از همسرت توقع داری، تمرکز کنی.

---

اصلا فکر ازدواج من از همینجا شروع شد. بنده هیچ برنامه خاصی برای ایشون نداشتم بخاطر دست خط خوبشون جزوه میگرفتم ازشون و چون من هم رشتم قبل از دانشگاه شغلم بود تو ۲ تا درسی که ۶ ترم پاس نکرده بودند تعارف زدم و این تعارفه گرفت.
به همین دلیل به منزلشون جهت تدریس میرفتم و خوب با نمره بالا اون دوتا درس را پاس کردند ایشون. از همونجا شروع شد یعنی من اول از روی خانواده ایشون / دوم اخلاق ایشون هدایت شدم سمت ازدواج
مهمترین رکن خاکی بودن ایشون بود (نسبت به وضعیت مالیشون) که خیلی منو گرفت با توجه به شناختی که از خیلی دخترای دیگه داشتم تو دانشگاه و غیر دانشگاه و رفتارشون
در کل آدم ریز بینی هستم و خیلی رو همه چیز حساسیت دارم

۲ ساله که با ایشون هم کلاسی بودم و ۶ ماهه که خیلی با جزئیات ایشون را میشناسم به دلیل اینکه منزلشون رفتم .حتی ایشون را در برخی موارد تست هم کردم . و تقریبا از این بابت خیالم راحتته
که رسید به ظاهر و هیکل
و خوب حالا ممکنه کسایی که قبلا دوست دختر داشتند یا رابطه جنسی با این مساله راحت کنار بیاند یعنی میدونند لذت میبرند یا نمیبرند یا اینکه میدونند اون چیزی که در فیلم ها ما داریم مییبین فقط فیلم و در واقعیت چیز دیگریه
که خوب اگه دوستان کمک کنند تا این ابهام رد بشه خیلی به من کمک کردند

نقل قول:

---

- امیال و کشش های جنسی ات را با زیاد کردن فعالیت هایت و پرداختن به ورزش و کم فکر کردن به این مسایل، تعدیل و در حد امکان کاهش دهی.

---

همه اینکارا به شدید ترین وجه ممکن داره انجام میشه ولی دیگه کاریش نمیشه کرد من نیاز به ارتباط با یک نفر دوم دارم نه فقط از این لحاظ از همه لحاظ. در کل میتونم بگم هیچ برنامه ای ندارم برای آینده. همه مدل کاریو تجربه کردم
من یه زمانی دوست داشتم تو دانشگاه به عنوان استاد درس بدم که ترم پیش به این خواسته ام هم رسیدم

نقل قول:

---

- با تعریفی که از خانواده ات کردی، فکر می کنم به انتخابت احترام بگذارند و هرگز آنرا طرد نکنند. هرچقدر هم با خانواده ات اختلاف نظر داشته باشی هرگز حمایت آنها را از دست نده.

---

خانوادم بیشتر روی حجاب و چادر گیر هستند. به همین دلیله که این شده یه معضل برام
به عقیده من تو ایران اول خانواده ها باید با هم ازدواج کنند بعد دختر و پسر
اگه دختر و پسر با هم ازدواج کنند خانواداشون همو نخواند زندگی این دختر و پسر نابود میشه مگر اینکه پسر خیلی پول داشته باشه و بتونه یه نقطه دور از هر دو خانواده زندگی کنه

نقل قول:

---

- زندگی مجردی را بهتر است فراموش کنی چون علاوه بر معضلاتی که برای خودت خواهد داشت حتی اگر آلوده هم نشوی، هنگام ازدواج روی نظر خانواده دختر و خود او (اگر دختر با خانواده انتخاب کنی) تاثیر منفی خواهد داشت.

---

دوستان متاهل نمیاند زندگیشون را شفاف سازی کنند تا ما متوجه بشیم چه جوری است دوران تاهل
یه سری که همینجوری الکی رفتند ازدواج کردند یه راه به راه دری وری میگند. مثلا از یکیشون میپرسیدم ازدواج بکنم یا نکنم میگفت از من میشنوی ازدواج نکن . میپرسیدم چرا ؟ دوباره همین جوابو تکرار میکرد
جالب اینکه این افراد از لحاظ شان یا شخصیتی یا مطالعاتی بسیار کمتر از من بودند یه روزی مامانشون گفته بوده باید زن بگیری رفته بودند زن گرفته بودند و خیلی هم راضی نبودند

میدونید کسایی که ازدواج کردندو من میبینم زنشون را خیلی دوست دارند ولی از ازدواج راضی نیستند . یعنی زنشون شاید مطابق میلشون باشه ولی از فرآیند ازدواج ناراضیند حالا شاید محدودیت ها و مسولیت هاش باشه

بخدا گیج شدم

با سلام
ضمن عرض ادب و خیر مقدم
یکم:
شما نیاز هست ابتدا قبل از بحث ازدواج ، شخصیت خود را بیشتر بشناسید. نقاط ضعف و قوت خود را. با توضیحاتی که از خودتون دادید شاید این لینک بتواند به شما کمک کند:
http://hamdardi.com/?part=menu&inc=menu&id=314

دوم:
بحث ازدواج در زمان حال ، یک بحث تخصصی هست. اینکه این آقا یا اون آقا چی می گویند و چی توصیف می کنند و هر کس تجربه خودش را که به صد متغیر بسته است را شرح دهد، همانطور که گفتید موجب گیج شدن شما یا حتی به اشتباه انداختن شما می شود.
توصیه می کنم، در این مورد دست به مطالعات تخصصی بزنید یا با یک مشاور خانواده به صورت حضوری جلسات مشاوره قبل از ازدواج داشته باشید.
همچنین می توانید مجموعه مقالات ما را در حوزه های مختلف ازدواج از 2 لینک ذیل مطالعه کنید. مطمئنا مطالعه آنها زمان زیادی می برد، اما تمرین و به کار گرفتن و عملیاتی کردن آن شاید چندین ماه وقت بخواهد.
http://www.hamdardi.net/forum-13.html
http://hamdardi.com/?part=menu&inc=menu&id=126

سوم:
همچنین شما معیارهای اساسی و اثرگذار و تعیین کننده در ازدواج را به خوبی نمی شناسید. بیشتر روی یکی دو معیار با ضریب پایین مانور می کنید که مشاوره حضوری و مطالعات تخصصی می تواند به شما کمک کند.
حتی در این تالار روی مطالب متفرقه (یا احتمالا ضد و نقیض) که تشکر مدیر همدردی یا تایید آن را ندارد زیاد مانور نکنید.

چهارم:
روش حل مسئله هم به شما کمک خواهد کرد، در صورتیکه خودآگاهی، خودشناسی و تعیین معیارهایت را در بندهای فوق تا اندازه ای تامین کرده باشید.
این هم لینکش:
http://www.hamdardi.net/thread-2407-post-21484.html#pid21484


خلاصه:
پیشنهاد می شود با توجه به شخصیتتون که احتمالا کمالگرا باشد و روی همه مسائل دقیق هستید، ابتدا برای محکم کردن سازه های شناختی خود در مورد ازدواج به یک مشاور خانواده مراجعه کنید. وقتی که ساختار شناختی شما نظام یافت، بعد از آن می توانید از طریق استفاده بردن از مقالات تخصصی ، روش انتخاب همسر را برای خودتون عملیاتی کنید و با توجه به معیارهای خود به انتخاب صحیح دست یابید.

نقل قول:

---

پیشنهاد می شود با توجه به شخصیتتون که احتمالا کمالگرا باشد و روی همه مسائل دقیق هستید، ابتدا برای محکم کردن سازه های شناختی خود در مورد ازدواج به یک مشاور خانواده مراجعه کنید. وقتی که ساختار شناختی شما نظام یافت، بعد از آن می توانید از طریق استفاده بردن از مقالات تخصصی ، روش انتخاب همسر را برای خودتون عملیاتی کنید و با توجه به معیارهای خود به انتخاب صحیح دست یابید.

---

این کمال گرایی را که میگید قبول دارم اساسی. و خوب قبلا نمیدونستم که کمال گرایی چیه دقیقا و معایبش چیه ولی یه مواردی خاصی برای من هست که تو این تاپیک در موردش نوشتم . یعنی این موضوع خوبی ها و بدی های داشته برای من که از هیچ کودومش نمیشه چشم پوشی کرد.
میشه یه راهنمایی بفرمایید؟

نقل قول:

---

همچنین شما معیارهای اساسی و اثرگذار و تعیین کننده در ازدواج را به خوبی نمی شناسید. بیشتر روی یکی دو معیار با ضریب پایین مانور می کنید که مشاوره حضوری و مطالعات تخصصی می تواند به شما کمک کند.

---

شما از کجا مطمئنید؟ اگر معیاری هم مطرح شده صرفا به عنوان نمونه بود و اون چیزی که شخصا برای من تو اولویت ها بوده از لحاظ شخصیتی ولی این به این معنا نیست که معیارهای دیگه بررسی نشده یا نشه
اگر معیارهایی که دکتر فرهنگ در سیمنار ازدواج موفق مطرح کرده اند را لازم و کافی بدونیم بنده همه اون معیارها را بررسی کردم و یا خواهم کرد . البته یکسریش تا جاییش که من میدونستم بررسی شده و یکسریش را الان نمیتونم بررسی کنم و تا جلسه خواستگاری و صحبت مستقیم نباشه و حتی تحقیق نمیشه در موردش گفت.
که لیست وار میگم:
۱. ایمان و تقوا
۲. هم کف بودن: اعتقادی - نگرشی - اقتصادی - فرهنگی - ظاهری - سیاسی - شخصیتی
۳. برررسی درون گرا یا برون گرا بودن
۴. بررسی صمعی / بصری / لمسی / جنبشی
۵. بلوغ : جنسی - عقلی - عاطفی - اجتماعی - فرهنگی - اخلاقی - اقتصادی - آشود
۶. اصلات خانوادگی
۷.سلامت روح و روان
۸. به دل نشستن
(که همه را با جزيیات نت برداری کردم و موقع لزوم ازش استفاده خواهم کرد)
که من تو این مورد آخر اونم شاید بخاطر شخصیت کمال گراییم باعث شده دست به تحقیق بزنم که خیالم راحت باشه و ۶ ماهه رو این موضوع داره کار میشه
یعنی از هر کسی که میدونستم هر نوع اطلاعاتی دریافت کردم که یه مقداریشو اون بالا عنوان کردم و خیلی دارم ریز عمل میکنم
نه تنها شخصیت خودم را میشناسم ( و چند سال بخاطر این موضوع وقت صرف شده ) بلکه
من میدونم چی میخوام
میخوام فقط مطمئن مطمئن باشم که او همینی هست که من میخام یا نه.مثل همه چیزایی که خریدم و الان به شدت ازشون راضی هستم .ولی این موضوع ازدواج یه مقدار متفاوت هست با خریدن وسیله ولی فرآیند مطالعه و بررسی و تحقیقش یکسانه. اگر تاپیکی که در مورد من که یک شخص کمالگرا هستم را بخونید متوجه میشید.و اینم بخاطر ترس از اشتباه کردن هست

و در ضمن فکر نمیکنید با فیلترهای شدید کمال گرایی که من دارم و مو را از ماست میکشم و حتی معایبی که قراره یک وسیله / یک ارتباط / یک کار و حتی شریک زندگی ( که در حال کار کردن روی آن هستم ) از قبل بدونم و میدونم با چی مواجه میشم بعدا و برای خودم واقیعت را هضمش میکنم و باهاش کنار میام ، فکر نمیکنید انتخابی که برام پیش اومده از کمترین اشتباه برخوردار باشه بخطار حساسیتی که روی همه چیز نشون میدم؟

لازم به ذکر است من بخاطر یکی از شغلم ( تدریس خصوصی ) ،سر گروه بودن، سمینار ، همکار بودن ، کارمند دختر داشتن و ... با جنس مخالف خیلی زیاد در ارتباط بودم و این اولین موردم نیست یعنی همه اون دخترا با تمام خصوصیاتشون و با تمام چیزهایی که من نمیپسندیدم یا میپسندیدم جلوی چشمم هستند از همه قشری+ اطلاعاتی که از دوست دخترها و همسران دوستم داشتم یا ازشون میپرسیدم در موردشون
و بعد از گذشتن همه این انتخاب ها روی این مورد دارم فکر میکنم

و اگه بخوام کمال گرا نباشم واقعا. این دختر شدیدا همون کسی هست که بدرد زندگی مشترک با من میخوره حالا شاید به بقیه نخوره واسه همینه گفتم اولین باره چنین موردی دارم میبینم

یه مثال ساده تر بزنم . شما فکر کنید یک ماشین میخواید بخرید از تموم چیزاش خوشتون اومده ولی مثل مدل چراغ های جلوشو دوست ندارید . یا مثلا رنگشو دوست ندارید حالا ماشین های دیگه ای هم هستند که اون ظاهر را دارند ولی اون سرعت یا موتور را ندارند من الان با چنین مشکلی رو به رو هستم پیش خودم.
که اگه بخوام کمال گرایی را بزارم کنار این بهترین مورد هست برای من . البته تا اینجا یعنی با توجه با میزان اطلاعاتی که الان دارم
ممکنه برم خواستگاری و متوجه بشم اون معیارهای اصلی را ایشون ندارند . حالا ظاهر که دیگه پیشکش میشه . با توجه به سطح شناخت و میزان اطلاعاتی که الان دست من هست آنالیز من این را تشخیص داده تا اینکه اطلاعاتم کامل بشه

و من فقط بخاطر همین موضوع جزئی اومدم این تاپیک را زدم
والا نه حرفی بوده نه بحثی . یعنی با خود ایشون من هیچ حرفی نزدم / هیچ وابستگی به ایشون ندارم / هیچ رفاقت عاطفی نبوده / خیلی سرو سنگین و رسمی بودیم باهم / نه حتی خواستگار ایشون هستم
همه این حرفای برای این بوده که من خواستگاری ایشون برم یا نرم :301:
و نه ایشون آدمی بوده که بخواد صمیمی بشه و نه من خواستم که رفاقت یا صمیمیتی بینمون شکل بگیره که کار نره رو فاز احساسات و عقل و منطق اینجا قفل بشند .
به قول دکتر فرهنگ تا جایی که میشه میخام چشمام را باز کنم و بعدا ببندم
البته اینم باید مد نظرم باشه که اون کمال گرایی را کنترلش کنم
حالا با توجه به اطلاعاتی که الان دادم نمیدونم نظرتون چی هست
البته من باب مزاح عرض میکنیم اینجوری که شما توضیح دادید یا من خوندم برای بار اول احساس کردم باید برم یه بیمارستانی جایی پیدا کنم توش بستری بشم:311:

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

چه سوالات خوبی اینجا طرح شده . بنده میخواستم بشینم سوال طرح کنم حالا کارم راحت تر شد
http://hamdardi.com/?part=menu&inc=menu&id=145

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

من این مقالات را خوندم

اللخصوص این مقاله:
http://hamdardi.com/?part=menu&inc=menu&id=149

من دقیقا به همین دلایل میخوام ازدواج کنم. دوما فکر میکنم با ازدواج پیشرفت میکنم چونکه فکر میکنم دیدم بازتر میشه یعنی بزرگتر فکر میکنم و بیشتر میطلبم چون من فقط نیستم شخص دیگری هم هست. یعنی اهدافم بزرگتر میشه انگیزه برای تلاش هام بیشتر میشه و البته جدی تر میشه
دیگه ... این فشارهای جنسی و روحیم از بین میره یعنی کاملا پروسسورم (cpu) ام آزاد میشه . الان پروسسورم الکی درگیر هست . یعنی بیش از ۵۰٪ پردازش هام ضایع هست مقدار کثیرش تحریک روابط جنسی که کار و زندگیم را مختل کرده
و احساس وحشتناک بدی برام درست کرده . احساس میکنم هر روز دارم وقتم را تلف میکنم و اونجور که بدرد بخور هست ازش استفاده نمیکنم .
با ازدواج فکر میکنم نه تنها پردازنده ام برای کاری بهتر و مفید تر آزاد میشه بلکه انگیزه و انرژیم بیشتر میشه و به اهدافم میرسم و در کل لذت میبرم . محبت میکنم محبت میبینم . انرژی میدم انعکاسشو دریافت میکنم. آرامش ایجاد میکنم آرامش میبینم
من یه همچین تصوراتی دارم

بسیار بسیار متاسفم از اینکه می بینم هنوز هستند آدمایی که زن گرفتن رو معادل ماشین خریدن می دونن!!
آقای محترم بهتره بدونید که زندگی بسیار بالا و پایین داره و واقعیت اون چیزی نیست که امروز می بینید و فردا ممکنه همه چیز جور دیگه ای باشه. تا به حال به این فکر کرده اید که چرخ زندگیتون جوری بچرخه که خدای نکرده از فردا مجبور باشید روی صندلی چرخدار به زندگی ادامه بدید؟ هیچ فکر کردید به اینکه چه چیزهایی توی زندگی ثابت میمونند و چه چیزهایی از پایه و اساس متزلزل....
بهتر نیست قبل از اینکه هر تصمیمی بگیرید کمی عمیق تر فکر کنید ؟

نقل قول:

---

بسیار بسیار متاسفم از اینکه می بینم هنوز هستند آدمایی که زن گرفتن رو معادل ماشین خریدن می دونن!!

---

حرف شما درسته اما من بیشتر داشتم وضعیت خودم را توضیح میدادم نه اینکه ازدواج یا زن گرفتن
را با ماشین خریدن مقایسه کنم
فرض بفرمایید تو یک درس بسیار سخت ریاضی یا چه میدونم سیستم عامل بجای اینکه اون مطلب سنگین را
بخواند بازترش کنند با یک مثال ساده میاند اونو توضیح میدهند که سریع مطلب و اون چیزی که منظوره
راحت منتقل بشه نه اینکه اون مثال ساده بشه درس ریاضی یا سیستم عامل

نقل قول:

---

آقای محترم بهتره بدونید که زندگی بسیار بالا و پایین داره و واقعیت اون چیزی نیست که امروز می بینید و فردا ممکنه همه چیز جور دیگه ای باشه. تا به حال به این فکر کرده اید که چرخ زندگیتون جوری بچرخه که خدای نکرده از فردا مجبور باشید روی صندلی چرخدار به زندگی ادامه بدید؟ هیچ فکر کردید به اینکه چه چیزهایی توی زندگی ثابت میمونند و چه چیزهایی از پایه و اساس متزلزل....
بهتر نیست قبل از اینکه هر تصمیمی بگیرید کمی عمیق تر فکر کنید ؟

---

منم با همون بالا و پاییناش خیلی رو به رو بودم . درسته همه این حرفا . و از نظر عمیق فکر کردن هم شدیدا دارم فکر میکنم
و واسه همین خیلی پریشونم . حالا یا این از کمال گرایی و سخت گیری من هست نمیدونم .

اما قبول بفرمایید ازدواج برای پسرها بارها بارها سخت تر از ازدواج برای دختراست. چرا؟
چونکه فرض کنید دختری در خانواده ای بزرگ شده و زیر چتر حمایت خانواده دانشگاه رفته و خانواده زحمت کشیدند و هیچ مشکلی نداره . نه مسولیت چندانی داشته
حالا این دختر میخاد ازدواج بکنه خوب بسته به کیفیتی که دختر زندگی کرده هم خانواده دختر و هم خود دختر پسری را انتظار دارند که به همین کیفیت بیاد زندگی را برای دخترشون ایجاد کنه / مواظبش باشه ، مسولیتشو بعهده بگیره و ...
این خیلی خیلی سخت و کمر شکنه
اما ازدواج برای دختر این مشکل را میتونه داشته باشه که اگه پسر ، فرد مناسبی نبود قشنگ زندگی دختر نابود شدست یعنی چه بخواد با اون آدم زندگی را تحمل کنه چه بخواد جدا بشه تو جامعه ایران ما و از لحاظ دوباره ازدواج کردنش، اسمی که روش گذاشته میشه ، ضربه روحی و عاطفی که باید تحمل کنه اما برای پسر مشکل خاصی نیست این موضوع جدا شدن

ولی مسولیت پذیریش خیلی سخته
مثلا دختر خواستگاری که میاد را باید برانداز کنه ببینه چیش خوبه چیش بده و مثلا اوکی بده و نده
اما پسر باید پی زحمت و خستگی و مسولیت و فشار را بخودش بماله و بیاد جلو و قبلش باید فکر کنه ببینه میتونه این مسولیت را انجام بده
جواب سوالاتم را گرفتم
ولی شدیدا میترسم که آیا میتونم این مسولیت را به نحو احسنت انجام بدم و خوب به خانواده دختر یا خود دختر هم حق میدم چونکه خانواده با زحمت دخترشونا بزرگ کردند و نمیخاند ناراحتیشو ببینند واسه همین نمیتونم الکی برم جلو ...
حالا یا این از سخت گیریه من به خودمه و به کمال گراییم مربوط میشه و فقط فکر میکنم یه موقع نتونتم این مسولیت را انجام بدم یا واقعا همینطوره ...


در واقع اگه بهتر بخوام بگم:
سختی ازدواج و فکر کردانش اول ازدواج برای پسره
و خدای نکرده اگه بخواد جدایی یا عدم تفاوهمی پیش بیاد فکر و پریشونی و سختیش واسه دختر

مردا دوست دارند پول دربیارند و خرج بکنند و هیچ مشکلی ندارند برای خرج کردن برای همسرشون یعنی من که اینجوریم حالا اگه به دلیلی نتونم شدیدا خورد میشم
حتی اگه همسر آیندم به روش نیاره اگه بیاره که دیگی هیچی
خیلی از این موضوع میترسم

سلام:72: من تاپیکتون رو ازابتدا خوندم. شاید نظرم خیلی کارشناسانه نباشه که مطمئنا نیست چون رشته م چیز دیگه ایه. ولی تو همین جامعه که خودت هستی زندگی کردم و موارد زیادی هم به چشم خودم دیدم.
آقای عزیز شما می گی 1 ماه تمام فکر می کردی که از ایشون خوشت می یاد یا نه.
خودت می دونی که دوست داشتن با عاشق شدن فرق می کنه. ممکنه شما یکی رو دوست داشته باشی ولی عاشقش نباشی و نتونی به چشم شریک زندگیت بهش نگاه کنی.
ازدواج یعنی عشق عمیق.... یعنی آرامش... یکی بودن نه من..تو..
فکر می کنم اگه شما ته دلت یه چیزی تکون می خورد و حس می کردی عاشقشی سعی می کردی به هیچ وجه از دستش ندی نه این که یک ماه فکر کنی که اصلا ازش خوشت می یاد یا نه یا نگران باشی که بعد از ازدواج چه شرایطی پیش خواهد اومد.
گفتی کمالگرایی... ازتون می خوام اول خودت رو بشناسی... شخصیت رو... این که از همسرت چی می خوای. یه مشاور خوب حتما جواب می ده و می تونه کمکت کنه.
بعد اجازه بدی تا فرصت عاشق شدن پیدا کنی...اونوقت طرف مقابلت هر چی باشه، هر کی باشه،برات می شه الهه زیبایی و عشق...

نقل قول:

---

آقای عزیز شما می گی 1 ماه تمام فکر می کردی که از ایشون خوشت می یاد یا نه.
خودت می دونی که دوست داشتن با عاشق شدن فرق می کنه. ممکنه شما یکی رو دوست داشته باشی ولی عاشقش نباشی و نتونی به چشم شریک زندگیت بهش نگاه کنی.

---

برخلاف نظر شما بیشتر مشاوران یا رواشناسان معتقدند که همسر خود را در ابتدا دوست داشته باشید تا اینکه عاشقش باشید و عشق چشم ها را کور میکنه و نمیزاره عیب های همدیگرو ببینید همچنین وقتی مردم خواستگاری سنتی ازدواج میکنند عاشق هم نیستند که ولی علت های برای دوست داشتن ابتدای کار بوجود میاد و بعد تبدیل به عشق میشه.

ضمنا پسرها بصری هستند و دخترها صمعی . یعنی پسرها از راه چشم تحریک یا عاشق میشند ولی دخترا با شنیدن
خدمت شما عرض کنم که من ابتدا بخاطر اخلاقیات و خانواده ای که از ایشون دیدم و مقداری عقاید و تفکراتشون که شبیه من بود بیسار ازشون خوشم اومد.
ولی خوب توجه داشته باشید که من پسرم و بصری و خیلی ظاهر برام مهمه همونطور که سیرت برام اهمیت داشت. به همین دلیل اگه یک ماه داشتم فکر میکردم از ایشون خوشم اومد یا نه بخاطر ظاهر ایشون بود . چونکه خیلی بی پیرایه و آرایش بودند با این حال قشنگ بودند به نظر من ولی خوب اون جذابیت یا قشنگی که حالا بعضی دخترا توسط آرایش و میکاپ و گریم نوع لباس انجام میدند و توجه پسرها را سریع جلب میکنه نبوده
و همچنین من با یه نگاه عاشق نشدم که بخوام بگم من عاشق ایشون هستم یا نه

نقل قول:

---

ازدواج یعنی عشق عمیق.... یعنی آرامش... یکی بودن نه من..تو..

---

حرفای شما زیباست و منم دوست دارم همین اتفاقات را ولی خوب شاید اینا برای شما که دختر هستید باشه من باید بهش مسولیت / مخارج / برآورده کردن انتظارات / مواظبت / پشتبیانی و .... را هم اضافه کنم و از اینش میترسم

نقل قول:

---

فکر می کنم اگه شما ته دلت یه چیزی تکون می خورد و حس می کردی عاشقشی سعی می کردی به هیچ وجه از دستش ندی نه این که یک ماه فکر کنی که اصلا ازش خوشت می یاد یا نه یا نگران باشی که بعد از ازدواج چه شرایطی پیش خواهد اومد.

---

معلومه که ته دلم تکون میخورده از چندین ماه قبل از اینکه باهاشون آشنا بشم وقتی میدیدمشون ناخودآگاه نگاهم قفل میشد. یعنی سریع متوجه حضورشون تو سالن یا هرجایی از دانشگاه میشدم . بعدها این حس را داشتم که نمیتونستم شکست یا ناراحتی ایشون را ببینم واسه همین با تموم مشکلات کاری و فکری که داشتم میرفتم تدریس خصوصی بهشون میدادم . اما بازم به همون دلیلی که گفتم هی مردد بودم نمیدونستم خوشم میاد یا نه شاید این از بعد ظاهر بوده

آخه من اصلا نه قصد ازدواج داشتم نه تو فاز اینکارا بودم . یه موقعست یکی قصد ازدواج داره چشماشو تیز میکنه مورد های خوب را نشون کنه . من اصلا تو این خطا نبودم یهو ایشون سر راهم سبز شد. خوب اصلا آمادگی برخورد با این مساله را نداشتم . ولی معیارهایی در ایشون میدیدم که خیلی دوست داشتم و تو دخترایی که قبلا دیده بودم ندیده بودم

واسه اینکه بدونید چند وقت پیش ایشون شهریشون را پرداخت نکرده بودن واسه انتخاب واحد دانشگاه مشکل داشتند پرسیدم چرا واحداشونا درست نمیکنند گفتند هنوز شهریم را نریختم . و اونروز آخرین روز بود خیلی ناخودآگاه بهشون پیشنهاد دادم من شهریه شما را پرداخت میکنم که کارتون راه بیوفته و بعدا بهم بدید و اینکار را هم کردم و وقتی مبلغ شهریه را مینوشتم خیلی راحت انگار نه انگار واسه خودم هم جای تعجب بود. اصلا بدون هیچ حالا بگیم ضمانتی حرفی حدیثی براشون پرداخت کردم بدون اینکه بپرسم کی میدید یا چی. حالا به دوستم که شاید ۳۰ میلیون سرمایه داره و اعتبار ، یک دهم اون مبلغ ازم قرض بخواد با یه مقدار اکراه و ازش بپرسم کی میده و اینجوری مثلا میدم با اینکه خیلی تمایل ندارم ولی اینجا انگار شهریه خودم را داشتم میدادم نه مبلغی که مینوشتم برام مهم بود نه نگران این بودم که کی پس میگرم این پول را یا اصلا پس بگیرم یا نه ... خیلی راحت ... یه حالت اینجوری

نقل قول:

---

گفتی کمالگرایی... ازتون می خوام اول خودت رو بشناسی... شخصیت رو... این که از همسرت چی می خوای. یه مشاور خوب حتما جواب می ده و می تونه کمکت کنه.
بعد اجازه بدی تا فرصت عاشق شدن پیدا کنی...اونوقت طرف مقابلت هر چی باشه، هر کی باشه،برات می شه الهه زیبایی و عشق...

---

تقریبا خودم را شناختم و میدونم هم چی میخوام . ولی شاید یه سری توقعاتی از خودم داشته باشم مطمئن نیستم برآورده کنم.
بزارید خیالتون را راحت کنم. من شاید بیشتر بخاطر خود ایشون نگرانم تا ترس از مسولیت . به شخصه خیلی دوست دارم که برای ایشون هیچ چیزی کم نگذارم و هرچی دوست داشته باشند را براشون فراهم کنم و همیشه باعث خوشحالیش بشم اما میترسم نتونم این کارو انجام بدم و از عهدش برنیام و موقعیت مالی خوبی نداشته باشم و حالا حالا لازم باشه کار کنم . در صورتی که ایشون در زندگیشون همه چیز براشون فرآهم بوده و هست و بسیار برای پدر و مادرشون عزیز هستند(وضعیت مالی خوبی دارند) و خوب من شاید نتونم اون جوری که تو خونشون براشون بوده برآورده کنم و از این موضوع به شدت ناراحت میشم و نمیخام باعث ناراحتی یا سختی ایشون بشم یا اینکه غرورم جلوی پدر ایشون یا خانوادشون خورد باشه با توجه به اینکه ایشون خیلی دختر عزیز گرونیه پدر و مادرشون هستند (تک دختر هستند) و قطعا پدر و مادرش انتظار دارند دامادی داشته باشند که بتونه همه چیز را برای دخترشون مثل خودشون فراهم کنه و ...
اما من شرایطم خیلی پایین تر از این صحبتاست البته نه اینکه چیزی نباشه ها ولی در این حدم نیست .
البته اینو هنوز نمیدونیم هنوز هیچ خواستگاری یا صحبتی نشده
اصلا هنوز مرددم برم خواستگاری یا نرم
البته برم هم . عین همین حرفا را میزنم . و خوب انتظاری هم ندارم که منو قبول کنند شاید مورد مناسب تری هم باشه برای دخترشون
ولی تنها چیزی که برای من مهمه . مهم تر از اینکه من با ایشون ازدواج کنم یا نکنم . اینه که ایشون خوشبخت بشه
همین

چیزی که من مخالف سر سختش هستم همین قضیه عشق با یک نگاه و این حرف های کوچه بازاری بیهوده س... چیزی که الان سر زبون همه افتاده.
ولی حرف های شما تو پست قبلی نشون می ده که با عقل و نه صرفا احساس ایشون رو انتخاب کردی و واقعا به ایشون علاقه داری ولی این تردید...؟
وقتی به نظر شما ایشون همه شرایط رو دارند و ظاهر رو هم که می گید بدون آرایش و با همون سادگی قشنگ هستن پس جای این تردید کجاست؟
به هر حال امیدوارم موفق باشید و خوشبخت.:72:

نقل قول:

---

چیزی که من مخالف سر سختش هستم همین قضیه عشق با یک نگاه و این حرف های کوچه بازاری بیهوده س... چیزی که الان سر زبون همه افتاده.
ولی حرف های شما تو پست قبلی نشون می ده که با عقل و نه صرفا احساس ایشون رو انتخاب کردی و واقعا به ایشون علاقه داری ولی این تردید...؟
وقتی به نظر شما ایشون همه شرایط رو دارند و ظاهر رو هم که می گید بدون آرایش و با همون سادگی قشنگ هستن پس جای این تردید کجاست؟
به هر حال امیدوارم موفق باشید و خوشبخت.72

---

تردید به خودم دارم که نکنه اونجور که باید و شاید بتونم کارهایی که فکر کردمو انجام بدم

سلام آقای محترم
به نظره من اگه مردی به خاطره میل جنسیش با یه دختر ازدواج کنه این توهین به شخصیت و وجود اون دختره.
شما در حرفهاتون بارها نوشته اید که خیلی میل جنسی دارید.من فکر کنم این میل شدید شما نمی ذاره شما درست تصمیم بگیرید.
اینجوری که من از حرفهای شما استنباط کردم شما بیشتر هدفتون رسیدن به رابطه جنسی هست.
و این را هم بگم واقعا تا چند تا دختر ندیدید و باهاشون حرف نزدید اقدام به ازدواج نکنید.
من به این موضوع اعتقاد دارم که:مرد باید قبل از ازدواج جوونیشو بکنه که بعد از ازدواج یادش نیافته که بکنه!
لطفا تا مطمئن نشدید با این ندونم کاریتون پا اون دخترو به این ندونم کاریها باز نکنید.

نقل قول:

---

اینجوری که من از حرفهای شما استنباط کردم شما بیشتر هدفتون رسیدن به رابطه جنسی هست.

---

چه کسی بخاطر رابطه جنسی میره ازدواج میکنه؟اونم با این دختر نه حالا یه دختری که آدم بدونه از این لحاظ مطلوب هست


مشکل من بی ثباتی هست.

نقل قول:

---

لطفا تا مطمئن نشدید با این ندونم کاریتون پا اون دخترو به این ندونم کاریها باز نکنید.

---

صد در صد همچین اتفاقی نیموفته

دوست عزیز آقای danitux
به نظر من شما به اندازه کافی فکر کردید و ابعاد مختلف تصمیم تون رو سنجیدید. الان دیگه وقتشه که یک گام عملی بردارید. با خانواده تون صحبت کنید و سعی کنید نظر اون خانم رو هم نسبت به خودتون متوجه بشید. تا موقعی که از احساس اون نسبت به خودتون مطلع نشید و بله رو ازش نگیرید این تردبد ها هم برای شما هست و هم ایشون. من توی صحبتای شما واقعا تردید ندیدم بیشتر ترس هست که خودشون نشون میده و ترس از پذیرفته نشدن. شاید بهتر باشه اسم تاپیکتون رو هم عوض کنید بذارید: تردید در اینکه من همان گرینه مناسب او هستم یا نه! :) چطوره؟ ;)
ببینید اگر هر کدوم از ما خانمای این تالار بیایم بگیم جای هیچ شکی وجود نداره و شما میتونید برای ایشون یه همسر نمونه باشید و برای خانواده ش یه داماد خوب فایده نداره! نشنیدید میگن علف به دهن بزی باید شیرین باشه!؟
تنها کمکی که شاید از دست من یکی برای شما بربیاد اینه که به شما توصیه کنم توی هر مرحله ای که میرید جلو نترسید. خودتان باشید و تظاهر نکنید. با قاطعیت باشید علاقه تان را پنهان نکنید و اگر دوست ندارید با شما و احساساستان بازی نشه شما هم دیگران رو به بازی نگیرید. در نهایت اگر دیدید دختری که در نظر گرفته اید و منطقی تصمیم گرفته اید همسر آینده تان باشد متعلق به شما نیست از او دور شوید.
برایتان آرزوی موفقیت می کنم:72: