خواستگار غیرتی و تا عقایدشو قبول نمیکنم میگه تموم کنیم

سلام دوستان
کم و بیش در جریان موضوع من هستین
من با اقایی اشنا شدم که خانوادشون در جریانن و خواستگاری کردن البته غیر مستقیم
مشکلی که من تازگی پیدا کردم اینکه ایشون روم حساسن
کجا میری با کی میری
حتی رو استادم که پسرن میگن چرا میری درس یادبده
این کلاس عملیه و ایشون کلاس شخصی ندارن و جایی هم نیست برم یاد بگیرم
موضوع تخصصیه
اما روابط نادرست دوستانشونو توجیه میکنن
مثلا دوستشون با دوس دخترش روابط ازاد دارن
وقتی اعتراض میکنم میگن چی میشه
اما به کوچکترین چیزای من گیر میده
منم روی صحبتم اینکه اگه واقعا ایشون دارای همین عقاید هستن چرا رو من حساسن
اگه نه پس چه دلیلی داره رفتارای دوستاشونو توجیه کنن
وقتی هم چیزی میشه میگن ما که عقایدمون یکی نیست پس چرا باید رابطه داشته باشیم:47:

با سلام و احترام
به نظر می رسد که شما قبل از ازدواج و یا شناخت فردی جهت ازدواج باید مهارتها و آگاهی هایی را کسب و تمرین کنید.

با توجه به محتوای تاپیک قبلی اتان، به نظر می رسد بسیار حساس هستید و این آقا هم هم بسیار حساس.
و مهمتر اینکه هیچکدام نمی دانید چگونه باید با این حساسیت های خود رفتار کنید و بهره برداری کنید.

پیشنهادم اینست که فعلا ازدواج را بی خیال شوید.
و جلسات مشاوره ازدواج را البته حضوری بروید و مهارتهای زندگی ، مهارتهای ارتباطی و مهارتهای همسر گزینی را در جلسات هم یاد بگیرید و هم زیر نظر مشاور تمرین کنید.
اگر خیلی خوب پیشرفت داشتید می توانید بعد از 6 ماه اجازه به خواستگار بدهید که منزلتان تشریف بیاورد.

اما با توچه به تاپیک قبلی و فعلی اتان ادامه این ارتباط مخاطرات فراوانی پیش روی شما می گذارد که با این وضعیت شما و ایشون ، خوشبینی زیاد نمی توان نسبت به آن داشت.

سلام مدیر جان
ممنون که وقت گذاشتین و راهنمایی کردین
دقیقا حق با شماست من شدیدا آدم حساسی هستم
به طوری که سر همین موضوع رفتم قرص اعصاب مصرف کردم
چشم سعی میکنم تو جلسات مشاوره شرکت کنم
لطفا شما هم برام دعا کنین که آرامش بیاد تو دلم
خیلی آشفته ام ... از زندگی دیگه بیزارم:47:

شما چرا اینقدر تاپیک عوض می کنید؟
راهنمائی های قبلی رو خوندید؟ عمل کردید؟ به جای تاپیک جدید ایجاد کردن یکی رو ادامه بدید تا به نتیجه برسید.

خوستگاری غیرمستقیم چه حرفی است؟ یا با خانواده اومدن خواستگاری یا نیومدن. حد وسط نداره.
در جریان بودن خانواده ایشون هیچ ارزشی نداره. مشکلی پیش بیاد میگند به ما چه؟ دخترتون میخواست رفت و آمد نکنه.
خانواده خودتون در جریان هستند؟
غیرتی هستند یا بدبین یا شکاک؟ حالت اول که به ایشون ربطی نداره شما چه کار می کنید. دومی هم اگر باشه باید از ایشون فرار کنید

هیچ اطلاعاتی نمیدید اونوقت انتظار دارید ما بر چه اساسی بگیم ادامه رابطه مصلحت است یا نیست؟ مگه ما از ایشون چی میدونیم؟ از شما چی میدونیم؟ و از خانواده هاتون؟ هرچند با همان مقدار اندک اطلاعات قبلی تان هم گفتیم مصلحت نیست، احتمال مخالفت خانواده تان بالا است و هم خود شما آمادگی فکری ازدواج و پذیرش مسولیت زندگی رو هنوز ندارید.

*** به دلیل موقعیت سنی و روحی دست به اقدامات عجولانه و پذیرش ریسک های زیاد نزنید. قبلا بهنتون گفتم ازدواج ناموفق به مراتب وحستناک تر از ازدواج نکردن "فرضی" است.

لطفا برگردید به همان تاپیک قبلی مطالبی رو که بهتون گفته شده با دقت بخونید.
http://www.hamdardi.net/thread44491-2.html

موفق باشید :72:

عه شما اونید. به نظر من هم این رابطه اصلا به صلاح نیست در حال حاضر. نه شما آمادگیش رو دارید نه ایشون. ضمن این که من خودم به شخصه از این جور روابطی که پادرهواست متنفرم و هیچ آینده ی روشنی براش نمیبینم. این که خانوادش در جریانن به درد نمیخوره. هروقت رسما اومدن خواستگاری و خانواده شما موافقت اولیه رو اعلام کردن و تحت نظر و اطلاع دو خانواده و در بستر درست ارتباط برقرار کردین اونوقت میشه گفت یه چیزی! اما الان هر لحظه اون میتونه بزنه زیرش. خیلی هم دیدم از این دست موارد
وقتی خودش چندبار میگه بیا به هم بزنیم چرا خودتو خوار میکنی بیشتر ؟ اصلا شایددنبال یه بهونه برای به هم خوردن رابطه ست. هرچند که الانم به راحتی میتونه بزنه زیر همه چی چون هیچ تعهدی وجود نداره و هیچ هزینه ای هم نداره براش:81:
نمیخوام بترسونمت ولی لازمه به نظرم، که یه کم بیشتر به موضوعت فکر کنی. حیفه عجله کنی. :lightbulb:من خودم خیلی ازدواج رو دوست دارم ولی به این نتیجه رسیدم که دیر ازدواج کردن بهتر از بد ازدواج کردن است! نمیگم بزن زیرش ولی حرف اقای مدیر همدردی و دیگران خیلی درسته و مطمئنم اگر بهشون عمل کنی از این بلاتکلیفی در میای :82:

سلام نازنین عزیزم
بله من همونم:311:
کلی خوشحال شدم از حرفای قشنگت
عزیزم فعلا نه میخوام بهش فشار بیارم که زودتر اقدام کن نه میخوام رابطه کات کنم
فعلا تلاشهاشو زیر نظر گرفتم و واقعا هم در حال مبارزه هست
از هشت تا دوازده شب یکسر سر کار میره تا بتونه اقدامات اولیه فراهم کنه
گفته تا عید کلی وضعم خوب میشه خودمم شاهد تلاششم
فعلا توکلم به اون بالایی هست
چون الان در وضعیتی نیست که بتونه اقدام کنه

سلام عسل جان

از نظر من صبر کردن در این برهه زمانی و در این مرحله اشنایی با ادمی که داری توصیف میکنی اصلا منطقی نیست.

مردی که در این مرحله تا اتفاقی میفته میگه کات، تصور کن بعده یکسال که روابط زناشویی و ..هم براش عادی بشه و تازه اخلاقیات رو بشه اون موقع چه برخوردی می کنه؟!
ضمن اینکه بعدا هم میگه من بهت گفته بودم به درد هم نمیخوریم....
سوالی دارم ازات.....ایا وقتی ایشون میگه بیا کات کنیم شما عکس العملت چیه؟پافشاری میکنی؟

نوکل به اون بالایی خوبه...ولی باید از عقل هم استفاده کرد.وقتی به طور مستقیم داره بهت جواب منفی میده توکل کردن برای چی هست !؟
نگاهی به تایپک ها بنداز...کسانی که از تجربیات استفاده نمیکنن..میرن جلو و ازدواج میکنن.بعد دوباره میان تاپیک میزنن حالا چیکار کنم....

ضمن اینکه اقای مدیر هم جواب قطعی به شما دادن و شما رو از این ازدواج منع کردن....چه این اقا تلاش کنن و چه نکنن و چه شما شاهد باشین و چه نباشین و چه ......این ازدواج به صلاح نیست.
اقدام ایشون هم کل هزینه های میشه یک جعبه شیرینی و یک دسته گل.اما ایشون حتی حاضر نیست رسما به خواستگاری بیاد.هزینه اش میشه نهایتا 50 هزار تومان و یکساعت مهمونی رفتن.حتی حاضر نیست این کار رو هم بکنه ؟! کمی بیشتر تعقل کن.
اسم رفتارش رو هم نذار غیرت.این غیرت و تعصب نیست.این حساسیت و شکاکی و بد بینی هست.
این اقا هم خواستگار شما نیست.در این مرحله ایشون فقط نقش یک " دوست پسر " رو دارن.

سلام مریم عزیزم
ممنون از پاسختون گلم
واقعیتش تک تک حرفاتونو قبول دارم
اما راستش اون دفعه که گفت اگه با هم سر همین غیرت تفاهم نداریم چرا با هیمیم
منم گفتم دقیقا و تموم کردم اما بعد چند ساعت خودش زنگ زد و توجیه کرد که اگه منم عین پسرای دیگه بودم عین خیالم نبود اگه روت حساسم یعنی برام مهمی
خلاصه کنم
مریم جانم هیچ کسی بلاتکلیفی رو دوست نداره اما خودتونم تو جامعه هستین میبینین الان پسرها هر کدوم با چندین دختر در ارتباطن و به هبچ وجه قصد ازدواج ندارن یا بعد یکسال اقدام میکنن ، من راستش یه ضعف دارم اونم اینکه نمیتونم بعد پنج ماه بگم بیا خواستگاری چون میدونم میگه نمیتونم و اونوقت من ضربه میخورم

کاش خودش بزودی این تصمیمو بگیره . راستش ما تو دو شهر متفاوت هم هستیم هر باری که میاد کم کمش با پول بلیط و هتل و خوراک و... 2 تومن خرج میکنه

کسی چنین هزینه ای بدون دلیل منطقی نمیکنه درحالیکه ما رابطه مون فقط تلفنی هست و هیچ گونه رابطه خارج از چارچوب نداریم
فعلا حتی اگه ایشون بگن نمیام گزینه یا خواستگار دیگه ای ندارم که روش فکر کنم و بگم اگه ایشونو از دست بدم موقعیت های دیگه ام میره . نه قعلا چه ایشون باشن چه نه کسی دیگه هم نیست پس ترجیح میدم ایشون لااقل باشن

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط عسل28

سلام مریم عزیزم
ممنون از پاسختون گلم
واقعیتش تک تک حرفاتونو قبول دارم
اما راستش اون دفعه که گفت اگه با هم سر همین غیرت تفاهم نداریم چرا با هیمیم
منم گفتم دقیقا و تموم کردم اما بعد چند ساعت خودش زنگ زد و توجیه کرد که اگه منم عین پسرای دیگه بودم عین خیالم نبود اگه روت حساسم یعنی برام مهمی
خلاصه کنم
مریم جانم هیچ کسی بلاتکلیفی رو دوست نداره اما خودتونم تو جامعه هستین میبینین الان پسرها هر کدوم با چندین دختر در ارتباطن و به هبچ وجه قصد ازدواج ندارن یا بعد یکسال اقدام میکنن ، من راستش یه ضعف دارم اونم اینکه نمیتونم بعد پنج ماه بگم بیا خواستگاری چون میدونم میگه نمیتونم و اونوقت من ضربه میخورم

کاش خودش بزودی این تصمیمو بگیره . راستش ما تو دو شهر متفاوت هم هستیم هر باری که میاد کم کمش با پول بلیط و هتل و خوراک و... 2 تومن خرج میکنه

کسی چنین هزینه ای بدون دلیل منطقی نمیکنه درحالیکه ما رابطه مون فقط تلفنی هست و هیچ گونه رابطه خارج از چارچوب نداریم
فعلا حتی اگه ایشون بگن نمیام گزینه یا خواستگار دیگه ای ندارم که روش فکر کنم و بگم اگه ایشونو از دست بدم موقعیت های دیگه ام میره . نه قعلا چه ایشون باشن چه نه کسی دیگه هم نیست پس ترجیح میدم ایشون لااقل باشن

---

به عبارت دیگه ایشون کاچی بعض هیچی هستند. یا همون تو آب نمک؟ همینه؟
1. یه نفر به این آقا بگه زودتر اقدام کم وگرنه یهو نفر دیگه میاد خواستگاری و مرغ از قفس می پره، اونوقت شما هم مثل یه آقای دیگه تو همین سایت میشی داداش:54: :311:

2. راستی این رابطه اگر تلفنی هستش چرا میان شهر شما؟ این که میشه حضوری.

3. هربار 2 میلیون هزینه می کنند؟ کسی که داره برای دیدن شما یا هر دلیل دیگه، اینقدر هزینه کنه چرا خانواده اش رو با خودش نمیاره رسما خواستگاری کنه؟ با فرض به نتیجه مثبت رسیدن خواستگاری مگه هزینه یه عقد ساده چقدره؟ هم تکلیف شما روشن میشه و هم ایشون.
اگر هم درحین خواستگاری مشخص بشه ازدواجی در کار نخواهد بود (به هر دلیل) نه ایشون معطل شما میشه و هزینه های بی فایده صرف میکنه و نه شما به امید سراب می مونید.

"نمیتونم بعد پنج ماه بگم بیا خواستگاری چون میدونم میگه نمیتونم و اونوقت من ضربه میخورم"
اولا بعد 5 ماه دختر و پسر اگر زن و شوهر نشده باشند حداقل عقد کرده باید باشند.
دوما هرچقدر مدت ارتباط طولانی تر باشه شما بیشتر ضربه می خورید. هم احساسی، حرف مردم، نظر خواستگاران بعدی و خانواده های شان ...

"الان پسرها هر کدوم با چندین دختر در ارتباطن و به هبچ وجه قصد ازدواج ندارن"
ازکجا اطمینان دارید؟ چون شما با این دسته افراد سروکار داشته و دارید دلیل نمیشه بقیه آقایان رو هم با یک چوب برانید. خیلی ها هستند که قصدشان از آشنائی ازدواج است و این دسته آقایان دوران آشنائی رو طولانی نمی کنند. یا ظرف چند ماه با دختر ازدواج می کنند یا عقد یا حداقل شیرینی خوردن و نظایر آن.

* شما از کجا اطمینان دارید چند ماه دیگه این آقا خودشون یا بواسطه معرفی خانواده و غیره نظرشون از شما به خانم دیگه ای برنمی گرده؟ مگه تا بحال چند مورد نبوده که بعد از ماه ها آشنائی ول کرده و رفته اند اند؟ (دوری شهرها هم فقط بهانه بوده)
* فکر نمی کنید شاید یه خواستگار خوبی براتون پیدا بشه ولی همین روابط آزادتان (اینطور به نظر میاد) باعث انصراف خود یا خانواده شان بشه؟
* اگر براتون خواستگاری بیاد که شرایط موردنظر شما و خانواده تان رو داشته باشه این آقای فعلی رو جواب می کنید؟ میشه یه خاطره؟
* به این اقا مشکلات احتمالی در رابطه با خانواده تان مثلا نظر پدرتان در مورد مهریه رو گفته اید؟ بهشون اخطار داده اید که ممکنه جواب منفی بگیرند؟

هرچقدر مطالب شما رو میخونم تصور و احساسی که بهم دست میده یه نوع هرج و مرج، باری به هرجهت بودن، بلا تکلیفی و مطابق جهت حوادث حرکت کردن است. نه خودتون توانائی جریان سازی، تاثیرگذاری و تصمیم گیری دارید و نه حتی درجهت صحیح حوادث حرکت می کنید. اینطور پپش بروید چند سال دیگه اینجا پست می گذارید سنم شده 35 خواستگار ندارم یا ازدواج هم بکنید میائید میگید کمکم کنید ... 28 ساله تون شده 18 ساله که نیستید.

سلام مجدد
من حقیقتش تصمیم داشتم دیگه در این تاپیک چیزی ننویسم چون تصورم این بود (و هنوزم هست) که عسل تصمیم خودش رو گرفته و خواب نیست بلکه کاملا اگاهانه خودش رو به خواب زده و داره رویا بافی میکنه در همون عالم خواب.این رو هم نمینویسم که نظرت رو برگردونم یا بخوام تجربه در اختیارت بذارم و یا بیدارت کنم و ....اصلا و ابدا.تو مسیر و راه خودت رو برو و منتظر مردی باش که حتی حاضر نیست یک بارم که شده با خانوادش بیاد و این یعنی نمیخواد ذهنیت خانوادش رو به سمت شما بکشونه..کاری ندارم.میخوام از تاپیکت استفاده کنم (چون مشکل خیلی از دخترا هست و چند تا توصیه و تجربه در اختیار سایرین بذارم.مجددا تاکید میکنم تو راه خودت رو ادامه بده و این همه مشاوره و نظرات و ...رو هم بذار کنار).

من وقتی نوشته های تاپیک این مراجع رو میخونم دقیقا فکر میکنم با یه دختر 12 الی 13 ساله رو به رو هستم.دختری که غرق در احساسات و رویا بافی شده و پای مردی مونده که اصلا اون رو به عنوان زنش قبول نداره که هیچ...حتی به عنوان دوست دخترم قبولش نداره.و صراحتا داره اعلام میکنه (مستقیم و غیر مستقیم ) که مراجع رو نمیخواد.اما مراجع به دلیل ضعف و پایین بودن اعتماد به نفس فکر میکنه باید در این رابطه باشه .حتی اگر سرکار باشه و بعد از مدتی اقا پسر بگه متاسفام.خانوادم برام مورد دیگه ای رو در نظر گرفتن...
مردی که حاضر نیست حتی خانوادش رو در جریان بذاره فقط یک دلیل انهم این هست که طرفش رو نمیخواد و نمیخواد ذهنیت خانواده رو به این سمت بکشونه.چه بسا تا همین الان هم در مرحله اشنایی و شناخت مورد دیگه ای کاملا زیر نظر خانواده اش باشه...
حرفهای ضد و نقیض در مراجع کاملا مشهوده...طرف حاضر نیست یک دسته گل بخره و با خانوادش بیاد اما 2 میلیون خرج میکنه و میاد یه دیدار حضوری و چاق سلامتی میکنه و برمیگرده شهرش.انهم کاملا داخل چهار چوب! پس مشکل مالی نداره و تنها مشکل اینه که نمیخواد مراجع رو.
اگر اگر اگر اگر بر فرض محال و بر احتمال صفر درصد این اقا اقدامی برای خواستگاری کنه و این ازدواج سر بگیره هر دو طرف به حد بسیار زیادی ناپخته و پر از رفتارهای هیجانی و کودکانه و احساسی هستن که برای لج و لجبازی و کشمکش و به دنبال اون برای پاشوندن بنیان یک زندگی کاملا کافیه !
امیدورام سایر مراجعه کنندگان به سایت همدردی از تایپک عسل برای کسب تجربه و بالا بردن اگاهی استفاده کنن.چون اکثر نظرات کارشناسی و تخصصی ارائه شده.