-
از سازش زیادی خسته شدم
سلام..
دوستان دختری هستم 19ساله بیشتر از دوساله با پسری دوست شدم که تقریبا همسنیم.همو بینهایت دوست داریم و قراره بعدا ازدواج کنیم خونواده هامونم باخبرن.اما این وسط مشکلی وجود داره.این که فقط منم که باهاش میسازم به حرفاش گوش میدم و کارایی که میگه رو انجام میدم حتی اگه دلم نخواد بخاطر قهر نکردن اقا مجبورم انجام بدم حتی اگه دعوامون بشه اخرش بازم انجام میدم.مثلا میگه لاین و اینا نرو و اینا.به همه چی گیر میده بعضی اوقاتم بی منطق میشه خیلی لجبازه رو عصابمه.بعضی وقتا میخوام خفش کنم چون فکر میکنه خودش هیچ مشکلی نداره و همه کاراش درسته این منم که باید باب میل اون بشم و عقایدشو قبول کنم.خودشو میبینه..وقتیم میگم چرا؟میگه مگه دارم غلط میگم؟بخاطر خودت میگم اوفففف لجمو درمیاره
خیلیم دعوا میکنیم تو همشونم من کوتاه میام و سراغشو میگیرم..خیلی مغروره
البته اگه محلش نذارم خودش میاد طرفم..مشکل اینه که من طاقتشو ندارم.همشم با یه قیافه حق به جانب جلوم وامیسه
چن وقت پیش دعوای بدی کرده بودیم که همه چی بهم خورده بود تموم کرده بودیم منم از لجش تو لاین و تلگرام ثبت نام کردم بعد یه هفته که اشتی کردیم تا یه ماه کارامو تو سرم میزد که رفتی لاین عکس گذاشتیو لایکت کردن و اینا...منم قبول داشتم کارم اشتباه بود ولی خب دیگه ظرفیتمو تموم کرده بود..تا اینکه دیشب اتفاقی مچشو تو تلگرام گرفتم بعد فهمیدم واسه همون موقع که من ثبت نام کردم بود و ایشون کاراشو از من مخفی کرده و فقط منو گناهکار میدونسته.دوباره دعوامون شد..بهم گف من که مث تو نیستم غلطای تورو بکنم..هروقت مچشو گرفتم اینجوری پرخاش میکنه
البته فقط خودخواهیش و لوس بودنش ویژگی بدشه در کل مهربونه سعی میکنه مواظبم باشه..ولی یجوری باید ادب بشه میخوام بفهمه که طرز فکرش و رفتارش اشتباهه..اینم بگم ترکه.خیلی یه دنده هس..همش حرف خودشو میخواد به کرسی بنشونه و به هیشکی گوش نمیده و همیشه هم نگرانه و مشکوکه..خواهش میکنم کمکم کنین بگین با این موجود چیکار کنم..چطور باهاش رفتار کنم
-
با سلام
همدردی با این نوع روابط و این دوستیها شدیداً مخالف هست و نمونه ای از دلایلش را هم در لینکهای زیر می توانی بخوانی :
دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر
ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!
حال اگر این شخص رسماً خواستگار شما می بود ما شمارا برای ازدواج با هم مناسب نمی دیدیم و اعلام می کردیم که سرنخهای شکست در زندگی از هم اکنون پیداست .
لطفاً از وابستگی بیرون بیایید و به جای اینکه بخواهید او را ادب کنید که نمی توانید . به فکر بالا بردن مهارتهای زندگی بخصوص مهارت نه گفتن و جرآت ورزی و قاطعیت باشید و در پذیرش خواستگاران رسمی و بررسی آنها برای ازدواج باشید .
همدردی در زمینه تقویت و تداوم و اینجاد این نوع روابط دوستی راهنمایی ندارد و تنها سخن همدردی به شما در این شرایط نیز هیمنی هست که گفته شد
موفق باشید
-
اصلا دوستی و ازدواج با همچین کسی رو درست نمیدونم
مراقب خودتون باشین
-
وقتی که هست نمی ری لاین
همین که حرفتون می شه دو روز قهرید مث پرنده ای که از فقس آزاد شده می ری لاین و فیس بوک و وایبر و .....
خب واسه چی می خوای تو قفس باشی؟
وقتی خودت دوست داری و توجیه نشدی و برات مهمه که بری لاین یا ....
رابطه خوبی ندارید. کاملا مشخصه.
این سایت هم مخالف صددرصد هر جور دوستی و رابطه است.
پس اگه قصدت تمام کردنش هست، می تونی به تاپیکت ادامه بدی.
-
1- اون یه پسره کم سنه که به بلوغ فکری و رفتاری نرسیده
2- شما هم چون عاشقش هستی میخوای به هر نحوی شده حفظش کنی واسه همین همیشه کوتاه میای
3- این کوتاه اومدن شخصیت بد و شکاک اونو تقویت میکنه
4- اگه یه روزی ازدواج هم کنید مشکلاتتون به مراتب بیشتر و بیشتر میشه
5- آدمها به راحتی عوض نمیشن
-
راستش به تموم کردنش حتی نمیتونم فکر کنم..اخه دوسش دارم اونم درکل بد نیس مشکلات ما فقط تو همین محدودس اونم نه اینکه همش درحال دعوا کردن باشیم حتی قراره تا یک سال دیگه نامزد بشیم.فقط میخواستم راهنماییم کنین چطور باهاش رفتار کنم که نه سیخ بسوزه نه کباب
ینی شما میگین دارم اشتباه میکنم؟...😔
- - - Updated - - -
سخته از وابستگیش بیرون بیام..اخه چیکار کنم..هیشکی نمیتونه جاشو برام بگیره..کمکم کنین
شایدم همه چیز خوب پیش بره..بهم میگه وقتی ازدواج کنیم اونموقع شناخت کامل بهت دارم دیگه مث الان بهت گیر نمیدم فقط الان نگرانم..
نمیدونم چیکار باید بکنم..
-
سلام عزیزم, منم مخالف این دوستیهام, من ۲۱سالمه و پارسال همین موقع ها با خواستگارم ازدواج کردم خیلی سنتی, الانم خیییییلی خوشبختیم, نمیخوام بگم کار درستی نیست این رابطه و این حرفا, چون هر چه قدرم منو بقیه بگیم شما گوش نمیدی,چون وابسته شدی, ولی میخواستم بهت بگم این آقایی که شما باهاش دوستی خیلی سنش کمه.واسه اینکه بخواد تکیه گاه باشه واست, نمیخوام ته دلتو خالی کنم ولی بیشتر مواردی که آقاییون توی سن کم ازدواج میکنن یعنی سنی که سن ازدواجشون نیست, حتی اگه با عشق بینهایتم زندگیشونو شروع کنن, بعد چند سال پشیمون میشنو اینو به زبون میارن که اشتباه کرده زود ازدواج کرده و هیچی از زندگی نمیدونسته و الان تازه وقت ازدواجشه, اون وقت تویی که چند سال از عمرتو پاش گذاشتیو به خاطرش از خوشیهات گذشتی و همه چیتو پاش گذاشتی, دیگه نه راه پس داری نه پیش, اینا واقعیت زندگی بود که گفتم, حالا تصمیم با خودته که چی کار کنی,فقط اینم بگم صرف نظر از همه اینا حتی اگه هیچ کدوم از این اتفاقا هم نیوفته تا چند ساله اول زندگیت واسه همسرت بیشتر از اینکه همسر باشی باید مادر باشی, چون پسرا توو این سن بیشتر به مادر احتیاج دارن تا همسر, آدما فقط یه بار فرصت زندگی دارن, احساستو بزار کنار عاقلانه انتخاب کن بعدش با خیال راحت عاشقانه زندگی کن, موفق باشی عزیزم
-
خیلی ممنون از نظرتون منم میدونم که سنش کمه واسه همین تصمیم گرفتیم نامزدیمون طولانی باشه تا درمورد همه چیز فکر کنیم و یا حلش کنیم واسه همین من الان اینجام.مشکلم اینه که نمیتونم احساساتمو کنترل کنم و با عقلم فکر کنم نه با دلم..شاید سنم بیشتر بشه رفتار منم عاقلانه تر بشه ولی فعلا دارم دیوونه میشم..
-
سلام
خانم نیلو فقط یک جمله
سعی کن با عقل همسر آینده خودتو انتخاب کنی نه با احساس که در این غیر این صورت بازنده اصلی شمایی
-
سلام
روی این پسر برای ازدواج هیچ حسابی باز نکن، خیلی بچه اس الان.. خود شما هم هنوز خیلی وفت داری پس چه عجله ای داری؟؟؟! این رابطه رو هم عمیق تر نکن به ضررته
موفق باشی