بی توجهی شوهرم وقتی میریم شهر خودمون
سلام عزیزان منو وشوهرم بنا به شغلش تو یه شهر دیگه زندگی میکنیم وقتی میریم شهر خودمون پیش خونواده هامون اونجا اصلا به من توجه نمیکنه د همش به پدرش که کشاورزه کمک مبکنه و اونجا اصلا با من جایی نمیره مثلا پیش خونواده من،وقتی هم چیزی بهش میگم به من میگه میخوای من کار پدرمو ول کنم وبیفتم کنار تو یا اینکه میگه میخوای منو از خونواده ام جدا کنی ولی من چنین قصدی ندارم،اونجا هم منم میرم خونه مامانم اینا ولی خونه اونها هم میام وسعی میکنم اعتدال رو رعایت کنم ولی به من میکه تو خونه ما کم مییای و بیشتر خونه مامانتی واینجا نمییای منم تتازگیها بخاطر اخلاق خونواده اش کمتر میرم خونشون،پدر شوهرم خیلی بد اخلاقه واصلا خانوما رو آدم حساب نمیکنه ویکسری مشکلات دیگر...ما چهار ساله ازدواج کردیمو یه پسر دو ساله هم داریم،لطفا کمکم کنید که با شوهرم چطور برخورد کنم در رابطه با بی توجهیهاش،ازتون ممنونم
بی توجهی شوهرم وقتی میریم شهر خودمون
سلام عزیزان یعنی کسی نیست جوابمو بده؟
بی توجهی شوهرم وقتی میریم شهر خودمون
با تشکر از پاییزه و ققنوس عزیزاره پاییزه عزیز آخه پدرشوهرم اخلاقش یه جوریه خونه اونا که باشی یا باید چادر سر کنی ویا باید مانتو داشته باشی تو این گرما وپدر شوهرم صبح زود پا میشه تلوزیون رووشن میکنه و صداشو زیاد میکنه منم نمیتونم اونجا بخوابم،ولی میرم خونشون تا حد امکانم کمک میکنم ولی شوهرم تا یه چی میگم میگه خونه خودمون کنارتم ومیگردونمت ولی اونجا هم سرش به کارش گرمه بعضی وقتا شبا میاد خونه،تو خونمون خیلی بهش محبت میکنم ولی تا میاد شهرستان عوض میشه به من میگه ناسپاسی چون سختی نکشیدی میگه همه خانوما همینطورن،در ضمن تو شهری هم که زندگی میکنیم تنهای تنهام هیچکیو ندارم شوهرمهمیشه اینجوریه تا یه حرفی خلاف میلش میزنی شروع میکنه متهم کردن که همه خانوما اینجورن ناشکرن در ضمن مشکلات دیگه هم داذیم ببخشید وقتتونو میگیرم
- - - Updated - - -
با تشکر از پاییزه و ققنوس عزیزاره پاییزه عزیز آخه پدرشوهرم اخلاقش یه جوریه خونه اونا که باشی یا باید چادر سر کنی ویا باید مانتو داشته باشی تو این گرما وپدر شوهرم صبح زود پا میشه تلوزیون رووشن میکنه و صداشو زیاد میکنه منم نمیتونم اونجا بخوابم،ولی میرم خونشون تا حد امکانم کمک میکنم ولی شوهرم تا یه چی میگم میگه خونه خودمون کنارتم ومیگردونمت ولی اونجا هم سرش به کارش گرمه بعضی وقتا شبا میاد خونه،تو خونمون خیلی بهش محبت میکنم ولی تا میاد شهرستان عوض میشه به من میگه ناسپاسی چون سختی نکشیدی میگه همه خانوما همینطورن،در ضمن تو شهری هم که زندگی میکنیم تنهای تنهام هیچکیو ندارم شوهرمهمیشه اینجوریه تا یه حرفی خلاف میلش میزنی شروع میکنه متهم کردن که همه خانوما اینجورن ناشکرن در ضمن مشکلات دیگه هم داذیم ببخشید وقتتونو میگیرم