اهمیت چهره در انتخاب همسر چقدر است؟ اجازهٔ خواستگاری بدهم؟
سلام.دختری 26 ساله هستم ارشد مهندسی برق خوندم.با توجه به خواستگارایی که برام میومدن و باب دلم نبودن هر کدوم به دلایلی جواب رد شنیدن ازم. و بر حسب اتفاق عضو سایت همسریابی شدم. در اونجا با آقایی 30 ساله آشنا شدم. و یک سری صحبت های اولیه رد و بدل شد و دیدیم که میتونیم برای هم بیشتر وقت بذاریم تا همو بیشتر بشناسیم مخصوصا که از هم دور بودیم من در یک استان و ایشون در یک استان دیگر بودن. و از انجا به بعد ارتباط تلفنی ما آغاز شد. در ضمن ما چند تا عکس هم برای هم فرستادیم از خودمون تا همو دیده باشیم... مخصوصا برای من ظاهر و تیپ و هیکل مهم بودش! ما حدود دو ماه ارتباط تلفنی داشتیم و سعی کردیم بدون دروغ و ریا و کلک و صادقانه باهم بحرفیم و از خودمون بهم بگیم و تو ایم مدت با رابطه ای که داشتیم تا حدودیم حرفامونو بهم اثبات کردیم که جز واقعیت چیزی نبوده... و واقعا از همه لحاظ باب دل هم بودیم و دقیقا نگاهمون به آینده و توقعاتمون هم شبیه هم بودش... واقعا از اینکه همو پیدا کرده بودیم خیلی خوشحال بودیم. تا اینکه من بدلایل کاری برام کاری پیش اومد رفتم به استان ایشون و هماهنگ کردیم تا یک جای عمومی همو ببینیم. ولی وقتی من ایشونو دیدم باور نکردم که این همون آقایی باشن که من حدود 2ماه باهاشون می حرفیدم و عکساشونو دیده بودم... البته شبیه بودنا.. ولی خوب از لحاظ جثه ریز نقش تر از تو عکساشون بودن. لاغرتر و قد کوتاه تر! و حتی از لحاظ صورت به خاطر شرایط کاریشون که چند سال پیش در جنوب کار می کردن کلا صورتشون سوخته و داغون بودش...!!! که بمنم گفته بودن تحت درمان و دارن لیزردرمانی میکنن!! ولی فکرشو نمیکردم به این حد بدجور و داغون شده باشه صورتشون. راستش خیلی جا خوردم با دیدنشون و کلا بهم ریختم....!!!!! حتی خودشم از چهرم فهمید... کل ملاقاته حضوری ما به نیم ساعتم نکشید چون نتونستم تحمل کنم ایشونو با تموم علاقه ای که تو این 2ماه بینمون ایجاد شده بود...!! حال من چیکار کنم.... این آقا منتظر جواب اوکی من هستن تا با خونواده بیان برای خواستگاری... ولی من بعد از گذشت یک ماه از دیدار هنوز تو شوکم.... و نتونستم کنار بیام با چهره و تیپ و هیکل این آقا... اگر بخوام از شرایط این آقا هم بگم: کلا خیلی خیلی ساده پوش و ساده که با من خیلی فرق دارن من نمی گم خیلی بهترم و سعی کردم همیشه خوب بپوشم به ظاهرم میرسم. منو اون آقا دقیقا هم قدیم. اون آقا خیلی لاغرم هستن. من همیشه دوست داشتم همسرم تیپه مردونه و هیکل پری داشته باشن و وقتی کنارشم حس کنم واقعا یک مرد قدرتمند کنارمه که میتونم بهش تکیه کنم. این آقا از لحاظ شغلی و درآمد و صداقت و پاک بودن و مهربون بودن و صبوربودن واقعا عالیه... منو هم خیلی دوست داره. و من تو این یک ماه سعی کردم دیگه جواب تماساش و پیامک هاشو ندم و بتونم با فکر باز تصمیم بگیرم و اونم داره منو با این وضعیت تحمل میکنه ولی دیگه از بلاتکلیفی خسته شده.... تورو خدا بگین چیکار کنم...ببخشید که متنم خیلی طولانی شدش ولی مجبور شدم که کامل توضیح بدم تا بتونید راحت تر و بهتر راهنماییم کنید... مرسی.