استادم را که عاشقانه دوستش داشتم داره ازدواج میکنه
سلام
واقعا به همدردی نیاز دارم
خواهش میکنم کمکم کنید
دارم دیوانه میشم
من حدود 1.5 سال بود که به یکی از اساتید خودم علاقه مند بودم که 32 ساله بود منم 25 سالمه
خیلی بهش علاقه داشتم و کوچکترین حرف اون را میذاشتم به پای اینکه شاید به من علاقه داره و حتما منو بره ازدواج زیر نظر داره
این علاقه به مرور زمان زیاد زیاد زیاد شد
ایشون استاد راهنمای من هم بود سر قضیه ای من ناراحت بودم و ایشون سعی کرد تا من را راضی کنه و یه جا هم من نشسته بودم اومد تا خداحافظی کنه زل زده بود تو چشم های من و به صورت خاصی نگاه میکرد.
همین نگاهش باعث این شد که علاقه ی من چند برابر بشه و احساس کردم که ایشون هم به من علاقه داره چون نگاهش خاص بود.
چند روزی سر این جریان خوشحال بودم و یه احساس خوبی داشتم تا اینکه از کسی شنیدم که استادم یک ماه پیش رفتن خواستگاری
حالا نمیدونم ازدواجش سر گرفته یا نه چون حلقه ننداخته بود و شاید صحبت کردن و قراره بعد ماه رمضون ازدواج کنن!
حالا دارم دیونه میشم و من واقعا بدون اون نمیتونم زندگی کنم همه ی دلخوشی زندگیم اون بود و به خاطر اون میرفتم دانشگاه تا ببینمش و فکر میکردم بلاخره میاد خواستگاری من.
آخه اونکه هیچ احساسی به من نداشت چرا اونطوری نگاه کرد به من چرا چرا چرا؟
البته ناگفته نماند که خیلی آدم خوبی هستش و به دانشجوهاش خیلی اهمیت میده و مذهبی هم هست منم مذهبی هستم!
احساس میکنم افسردگی گرفتم
به خاطر این استاد کنکورم را هم نخوندم و میخواستم به خاطر این تو این دانشگاه بمونم یعنی همه ی برنامه هام را با اون تنظیم کرده بودم ولی همه ی برنامه هام به هم خورد .
من کلی دعا کردم به ائمه متوسل شدم ولی نشد که نشد خیلی دلم گرفته دلم از خدا گرفته
مگه چی از این دنیا کم میشد که این استاد ماله من میشد؟ واقعا چی میشد؟