دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
سلام .
خیلی با خودم کلنجار رفتم که مشکلم رو اینجا مطرح نکنم .
ولی احساس میکنم باید یه جا دردمو بگم. و کجا هتر از اینجا؟
مشکل من با خانواده و پدرم مشکل یکی دو روزه نیست و از نوزادی همراه من بوده -از اشتباهات عدیده ی پدرو مادرم که منجر به از دست رفتن سلامتی و دردهای جسمی وفشارهای روحی و... شده تا الان که 24 سالمه و من همچنان نقش برده رو برای پدرم ایفا میکنم !!
وارد جزئیات نمیشم .
چندی پیش که مشکل مالی داشت پدرم از من کمک خواست .منم با وجود اینکه میدونستم بعد از حل شدن مشکلش همه چی رو فراموش میکنه پس انداز 8 سالمو تا ریال آخرش دادم بهش .
ولی طبق پیش بینیم زد زیر همه ی حرفاش.
تهدیدش کردم که اگه پولمو نده خودکشی میکنم .
هر لحظه فکر خودکشی و چهره ی پدرم بعد از شنیدن خبر مرگم میاد تو ذهنم .تصور چهره ی مغموم بابام بهم انگیزه میده .
درونم پر از خشم و نفرته. تنها چیزی که بهم آرامش میده خود زنیه . :316:
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
سلام دوست عزیز.
خودکشی فقط برای اینکه پدرت ناراحت بشه و عذاب بکشه.
اون بعد مدتی،دیر یا زود فراموش میکنه..اما تو چی؟؟
قراره چه بلایی سرت بیاد؟؟
حق زندگی کردن..سالهایی که میتونن خیلی قشنگتر باشن رو از دست بدی؟؟
کسی که 8 سال تونسته کار کنه و پس انداز جمع کنه..اونم تو این شرایط حتما یه ادم خیلی قویه...
کسی که با وجود اتفاقایی که براش افتاده بازم به پدرش کمک میکنه حتما دل بزرگی داره..
بیشتر از خودت بگو.
از اتفاقایی که افتاده..ازاحساسی که داری.
ما منتظریم بشنویم.
خیلیا میتونن درکت کنن.بگو.
موفق باشی
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
سلام gold عزیز،
فقط خواستم 2 تا تاپیک بهت معرفی کنم از کسانی که مشکل تو رو داشتند:
KingReza و مشکلاتش
نمیدونی چه تلخه وارث درد پدر بودن...
مطمئناً نظرهای دوستان در این تاپیک ها به تو هم کمک خواهد کرد.
اگر دوست داشتی بیشتر راجع به مشکلت توضیح بده.
شاد باشی.
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
نقل قول:
نوشته اصلی توسط gold
چندی پیش که مشکل مالی داشت پدرم از من کمک خواست .منم با وجود اینکه میدونستم بعد از حل شدن مشکلش همه چی رو فراموش میکنه پس انداز 8 سالمو تا ریال آخرش دادم بهش .
ولی طبق پیش بینیم زد زیر همه ی حرفاش.
دوست عزیز خودزنی و خود کشی برای چی؟
شما که با اطلاع و علم به عواقب کارتون پول را دادید و پیش بینیتون هم درست از آب دراومده. پس مشکل چیه؟
الان هم به جای این که عصبانی باشی بهتره دنبال راه حل باشی.
مثلا از پدرت بخواه که به تدریج به شکل قسط پولتون را برگردونه.
یا اگه می شه وامی بگیرید پدر قسطش را بده.
یا اگر ملکی دارایی دارند به نام شما بکنند
با توجه به مبلغی که قرض دادید و شرایط پدرتون یک راهی پیدا کنید.
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
سلام
۱. شما خانم هستید یا اقا؟
۲. سوالتون دقیقاً چیست؟
۳. به نظرم وارد جزئیات بشوید... منظورم اون قسمتی است که نوشتید مشکلاتی برای شما ایجاد کرده اند و شما وارد جزئیاتش نمیشوید!
۴. آیا شاغل هستید و پس انداز شما حاصل دسترنج شما طی هشت سال گذشته بوده؟
۵. خودکشی و خود زنی رو می شه دقیقا به عنوان راه حل تعریف کنید؟ چه نتایجی را در بر خواهد داشت؟
۶. اگر این پول رو هرگز به شما بر نگردونند شما چه می کنید؟
۷. اگر این پول رو گم کرده بودید هم فکری مثل خودکشی داشتید؟
--------
به نظرم مشکل اصلا بحث مالی شما نیست، شما اول راه پر فراز و نشیب زندگی هستید
نمی خوام نصیحتتون کنم اما هستند کسانی که حاضرند تمام زندگیشون رو بدهند و فقط یک بار، یک بار چهره پدرشون رو ببینند
قدر پدرتون رو بدونید... فرصتها خیلی زود از دست می روند
از فرهنگ ۲۷ بابت یاداوری این تاپیک تشکر میکنم
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
خشم و نفرتتو می فهمم. ولی یادت بیاد این پستو که خودت نوشتی:
http://www.hamdardi.net/post-210972.html#pid210972
نه. تا وقتی که می شه زندگی کرد باید سعی کنیم زندگی کنیم. باید سعی کنیم خوب هم زندگی کنیم.
نمی دونم پس اندازت چقدر بوده. اما وقتی احتمال می دادی بابات نمی ده بهت بهتر بود نمی دادی. اینطور وقتا که نمی دونی چه کار کنی بهتره سریع با خودت فکر کن اگه بهش بگم نه نمی تونم بدم بهتره یا اگه بدم؟ بعدش تصمیم بگیر. راستی تو که تونستی اینهمه پس انداز کنی بازم می تونی. الان تجربه ات از قبلت بیشتره و احتمالا می تونی توی 4 سال همون معادل پس اندازو بکنی حتی توی مدت کمتر. بعدم این بار که داری پس انداز می کنی به خونوادت نگو که چقدر پول داری که بعدا بگن بده بمونی بدی یا نه. که بعدا بتونی کاملا راحت تصمیم بگیری که بدی پولو یا نه. الان لابد بابات شرایط خاصی داشته که احساس کردی باید بهش پول قرض بدی. پس خودتو سرزنش نکن.
شایدم بتونی پولو از بابات بعدا پس بگیری. یا خورد خورد بگیری ازش.
نه گفتنو هم یاد بگیر. یه وقتایی لازمه خیلی با خونسردی و بی هیچ خجالتی بگیم نه. یا مثلا بابات اگه بگه 10 میلیون تومن بهم بده می تونی بگی نمی تونم و فقط می تونم 2 میلیون بهت قرض بدم. یه چیزایی شبیه به این. تازه پس اندازتو واسه خودت یا بذار بانک یا سکه ای ارزی چیزی بخر یا اگه زیاده برو سعی کن خونه ای بخر که نمونه کسی واسش دندون تیز کنه بگه پوله بیکاره بده به من باهاش کار کنم.
غصه نخور. تو همونی هستی که اینهمه پس انداز داشتی. بازم می تونی بیشترشو توی مدت کمتری جمع کنی.
:72:
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
ضمن تشکر از همه دوستانی که لطف کردن و پست گذاشتن .
نقل قول:
فقط خواستم 2 تا تاپیک بهت معرفی کنم از کسانی که مشکل تو رو داشتند:
ممنون .در اسرع وقت همشو مطالعه میکنم .
نقل قول:
شما که با اطلاع و علم به عواقب کارتون پول را دادید و پیش بینیتون هم درست از آب دراومده. پس مشکل چیه؟
الان هم به جای این که عصبانی باشی بهتره دنبال راه حل باشی.
مثلا از پدرت بخواه که به تدریج به شکل قسط پولتون را برگردونه.
تصور کنید یک نفر از عزیزانتون در حال سقوط از یه ساختمونه و از شما کمک میخواد تا نجاتش بدید .
شما میدونید در صورتی که نجاتش بدید خودتون سقوط میکنید .
چه کار میکنید؟
شرایط من دقیقا همینطور بود .میدونستم لطمه میخورم ولی نمیتونستم بنشینم و سقوط خانوادم رو نظاره کنم .
نقل قول:
۱. شما خانم هستید یا اقا؟
آقا
نقل قول:
۲. سوالتون دقیقاً چیست؟
شاید نوعی درد دل و بیرون ریختن خشم درونم .
نقل قول:
۳. به نظرم وارد جزئیات بشوید... منظورم اون قسمتی است که نوشتید مشکلاتی برای شما ایجاد کرده اند و شما وارد جزئیاتش نمیشوید!
مشکلات من انقدر نادر و خاص هستن که مطمئنا اگر بخش کوچیکی ازشون رو بازگو کنم انگار اطلاعات شناسناممو کپی کردم . گفتنشون برام مقدور نیست .
بخشی از مشکلات روحی که به واسطه ی اخلاق پدرم ایجاد شده .
پدرم سادیسم داره .
از حرص خوردن خانوادش لذت میبره .کافیه یه نقطه ضعف در شما ببینه انقدر تکرار میکنه تا زمانی که کاملا دیوونه بشید .تا زمانی که یک شی رو بشکونید یا خودتونو بزنید .
بعد که این اتفاق میافته آرامش پیدا میکنه .
این باعث شده تمام اعضای خانواده عصبی و پرخاشگر بشن .منم مستثنی نیستم .
دومین مشکل کمالگراییشه .انقدر کمالگراس که به حد جنون رسیده .تصورشو نمیتونید بکنید چقدر ما رو با کمالگراییش رنج داده و میده .
منم کمالگرا شدم .فکر نکنم درطول زندگیم 1 بار هم مزه ی خوشحالی رو چشیده باشم .هر چند سعی کردم دیگران روبا کمالگرایی خودم آزار ندم ولی خودم شدیدا آزرده میشم .
و ویژگی دیگش دو شخصیتی بودنشه .
کافیه ببینه یکی در حق پسرش کوتاهی میکنه -چنان حرف میزنه که اگر نشناسینش فکر میکنین این فعال مدنی و مدافع حقوق بشره ولی نوبت به خودش که میرسه دیکتاتوری میشه که شبیهش تو دنیا نیست .
هیچ وقت ثبات اخلاقی نداره . یه دقیقه شاده و شوخی میکنه 1 دقیقه بعد انقدر عصبانی میشه که همه رو به تپش قلب میندازه .
و البته اغلب اخلاق بدش نصیب خانوادش میشه .
وقتی به خونه میاد همه تپش قلب میگیرن -هر لحظه منتظرن تا یه اتفاقی بیافته .
بیرن از خونه در حد اماما و پیامبراس تو خونه شمر .همه مردم به اسمش قسمم میخورن -یادمه بچگیام همه دوستام بهم میگفتن کاش بابای مام مثل بابای تو بودن منم میگفتم تو خونه ببینیدش نظرتون 180 درجه فرق میکنه .
مدتی شده بود منبع تغذیه گداها و معتادها.هر کی میومد 50 هزار 100 هزار بهش میداد ولی اگر من ازش 1000 تومن بخوام باید هفت خوان رستمو رد کنم .
و...
نقل قول:
۴. آیا شاغل هستید و پس انداز شما حاصل دسترنج شما طی هشت سال گذشته بوده؟
من از 6 سالگی بالاجبار کار میکنم -زیر دست بابام -دستمزدمم از بابام میگیرم .دلیل عصبانیتم هم همینه .حقوق ماهیانه من حدود 1 میلیون تومنه .ولی به سختی میتونم از بابام ماهیانه 200-300 تومن بگیرم .اونم با جنگ و دعوا ..
وقتی میرم واسه خودم کار میکنم میاد میزنه وسایل خونه رو میشکونه -با مادرم دعوا میکنه میگه تو این بچه رو اینجوری بار اوردی-چند بار مادرم قرص خورده از دستش -ازم اجاره خونه میخواد و... درست به هر کار میزنه تا دوباره زیر دستش کار کنم .بعد در کمال وقاحت میگه مگه دست و پاتو بستم؟!
نقل قول:
۵. خودکشی و خود زنی رو می شه دقیقا به عنوان راه حل تعریف کنید؟ چه نتایجی را در بر خواهد داشت؟
احساس میکنم باید یه جا تاوان اشباهاتش رو بده .تاوان رنجی که به منو اعضای خونوادم داده و همیشه با مظلوم نمایی خودش رو تبرئه کرده .
نقل قول:
۶. اگر این پول رو هرگز به شما بر نگردونند شما چه می کنید؟
نمیدونم .طبیعتا نا امید میشم و انگیزمو از دست میدم .مثل اینه که 8 سال درجا زدم -8 سالی که شامل بهترین دوران زندگیم بوده .
نقل قول:
۷. اگر این پول رو گم کرده بودید هم فکری مثل خودکشی داشتید؟
فکر نمیکنم .در صورتی که اشتباهی مرتکب شده بودم تبعاتش رو میپذیرفتم .
نقل قول:
خشم و نفرتتو می فهمم. ولی یادت بیاد این پستو که خودت نوشتی:
دقیقا تنها چیزی که تا الان مانع شده همین دلایلی است که در اون پست اوردم .
وگرنه نه حرص دنیا رو دارم و نه از مردن میترسم .
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
نقل قول:
.کافیه یه نقطه ضعف در شما ببینه انقدر تکرار میکنه تا زمانی که کاملا دیوونه بشید
دومین مشکل کمالگراییشه
ویژگی دیگش دو شخصیتی بودنشه
من فقط نظر شخصیم که ناشی ازتجربه ی زندگی با ادم مشابه پدرت کمی خفیفتر هست رو میگم.
به نظر این سه تا موردی که گفتی بهم ربط دارن.اعتماد به نفس پدرت پایینه هر چند ظاهر خشنی داره..این ظاهر خشن در واقع یه ماسک هست که نمیخواد شما ضعفش رو ببینین و میترسه اقتدارشو از دست بده.
اون فکر میکنه همه چیزباید در حد اعلایی که فکر میکنه خوب باشه تا خیالش راحت بشه برای همین مدام بهتون گیر میده و انتظار داره کامل کامل باشید.
ودقیقا بخاطرهمین بیرون ازخونه بذل و بخشش داره یا نوع افراطیش باج دهی تا دیگران مدام تعریفشو کنن..تا تمجیدشو بگن..و این برای پوشوندن اون ضعفی هست که داره.
احتمالا پدرت هم از سنین پایین مجبور به کار شده یا توی زندگیش برای بدست اوردن مالش سختیایی کشیده حتی اگه ازدید شما پنهون مونده باشه..برای همین تو رو هم وادار کرده کار کنی.
تنها راهکاری که اینجور مواقع هست اینه که اون تمجید و تعریف و حس ارزشمندی که پدرتون نیاز داره رو توخونه بهش بدین..ممکنه اولش پرخاشگری کنه و توی ذوقتون بزنه اما کمکم اروم میشه..
تا وقتی از درون و ازخونه اعتماد به نفس پدرتون برنگرده،پدرتون برای جبرانش باهاتون بدخلقی میکنه و انتظار داره همه چی کامل باشه و بیرون خونه فقط دهنده خواهد بود.
یه مدت درباره پول با پدرت بحث نکن..چون به نظرمیاد سر لج افتاده..اینجور ادما فوق العاده لجبازن و میتونن مثه یه بچه لجبازی کنن حتی اگه دیگران اذیت شن.و این به نوعی شاید ناشی از همون اقتدار خدشه دارشده است.
اگه میگه کرایه خونه بده بگو باشه و نده..اگه بحث میکنه مسیر بحث رو عوض کن..متهمش نکن..ازش فرار نکنید..این اونو لجبازتر میکنه..پدرتون فقط کمی بدقلقه.
بعدا که رابطتون بهترشد میتونی با سیاست پولتو ازش بگیری..میتونی روی عواطف پدریش دست بذاری..اما زمانیکه رابطتون ترمیم شده باشه.
پس فعلا به اون پول فکر نکن و به کارت ادامه بده..
اگه به نقطه ضعفتون گیر میده بحثو ترک کنید یا موضوعو عوض کنید..نذارید کش پیدا کنه که همتون اذیت شید..میتونید با شوخی بحثو عوض کنید.
نقل قول:
تاوان رنجی که به منو اعضای خونوادم داده و همیشه با مظلوم نمایی خودش رو تبرئه کرده .
اصلا و ابدا نخواید چهره پدرتونو به دیگران بد نشون بدید..واقعا اوضاع رو بدتر میکنه..پدرتون ازخدشه دارشدن وجهش میترسه و اگه شما اینکارو کنید لجبازتر میشه.
پدرتون با مظلوم نمایی فقط تایید دیگران رو میگیره..این تایید رو هر چند سخته اما خودتون بهش بدین.
به مرور راههای رسیدن به قلب پدرتون براتون بازمیشه.
موفق باشی
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
بهار خانم بهتون تبریک میگم .
تک تک جمله هاتون درست بود .
دیروز چند ده خط از ویژگیهای بد و آزار دهنده ی پدرمو نوشتم .
خواستم ارسال کنم گفتم نه خوب نیست به هر حال پدرمه . برگشتم ادیت کردم -دوباره خواستم ارسال کنم باز دلم نیومد . دوباره از اول خوندم و ادیت کردم .
متن چند ده خطی شده بود 3-4 خط . گفتم این 3-4 خط رو هم ننویسم بهتره و بیخیالش شدم .
2 چیز آرومم میکنه -یکی قدم زدنه ودیگری تایپ کردن . خشممو رو کیبورد میریزم .بعد که خالی میشم شروع میکنم به خوندنش .احساس میکنم دیگه اون خشم کمرنگتر شده .نمیدونم امتحان کردید یا نه ولی توصیه میکنم حتما امتحان کنید .
بابام از نظر ظاهری همه چی تموم بود .
خوش قیافه-خوش قد و هیکل -خوش تیپ و... .طوری که بعضی وقتا به شوخی به مادرم میگم واقعا بابا با این تیپ و قیافه چطور تو رو انتخاب کرد؟!:163:
دیروز که با هم میرفتیم سر کار چشمم خورد به لباسهای نا مرتبش ! بهش گفتم لباساتو مرتب کن . عادت دارم 1-2 قدم عقبتر از بابام راه برم .به راه رفتنش دقت کردم .یکم کمرش خم شده .دیگه اون آدمچهار شونه ی قبل نیست .
حس بدی پیدا کردم .دلم سوخت .
رسیدیم سرکار با دوستش از مشکلات و گرفتاریهای این روزاش گفت .میگفت من در حق (gold ) ظلم کردم . نذاشتم بره دانشگاه (البته خدا رو شکر از امسال میرم ) .از بچگی ازش کار کشیدم .حقوقشو ندادم و کلی پول ازش گرفتم و...
باور کنید من انتظار زیادی ازش ندارم . اگه یه نفر دست و پامو قطع کنه با یه عذر خواهی ساده میبخشمش .بابام که جای خود داره .
یه جمله در حد تشکر برام کافیه .
2 تاپیکی که آقا حامد معرفی کرد رو خوندم . واقعا تاسف خوردم .باید اعتراف کنم بابام ذاتا آدم بدی نیست .ولی خواسته و نا خواسته بد میشه و این بد بودنش زندگیمونو از همه نظر تبدیل به جهنم کرده .
آرزو میکردم ای کاش بچه ی اول میشدم و حداقل میتونستم روی خواهر و برادرام تاثیر مثبت بذارم . وقتی فهمیدم زندگی یعنی چی کار از کار گذشته بود .
از مشکلات خانوادگیم که بگذریم یه حسی رو چندین ساله که تجربه میکنم و اون حس خود آزاریه .
من توانایی آسیب رسوندن به دیگران رو ندارم (جسمی یا روحی و... ) و وقتی که به شدت آزرده میشم شروع میکنم به خود آزاری .گاهی انقدر قدم میزنم تا زمانی که پاهام نای راه رفتن نداشته باشن - بعضی وقتا حس میکنم فقط باید سرمو بکوبم به دیوار .گاهی میزنم وسایل شخصیمو میشکونم .
فکر به خود کشی مدتهاس تو ذهنمه . نمیتونم بیرونش کنم . حتی یه بار چشم بسته و از خیابون رد شدم . یهو صدای بوق ممتد شنیدم . به خودم اومدم دیدم راننده کامیون هرچی از دهنش در اومد بارم کرد .
از پل عابر رد میشم به این فکر میکنم که چطور خودمو پرت کنم پایین -حموم رفتنی صحنه ی خونرزی بعد از زدن رگمو تجسم میکنم و...
RE: دیگه تحمل ظلمهای پدرمو ندارم !
gold گرامی
شما دل رئوفی داری و با اینکه آزارها دیده ای اما باز هم مهر و محبت نسبت به پدر داری :104::104: این بسیار عالی هست .
فشارهای روحی از کودکی شما را دچار پریشانی روحی کرده و لازم هست که نزد یک روانشناس به طور حضوری بروی و کمک بالینی برای دفع وسواس فکری بگیری و از افکار آسیب رسان خلاص شوی .
رفتار پدر شما دست خودش نیست و دلایلی دارد که جای بحثش اینجا نیست . اگر شما بدانی خودش چه رنج و آسیبی از این رفتارها میبره بیشتر دلتان به حالش میسوز د .
شم نیازه ضمن تقویت آرامش ، به کمک مشاور رفتار جرأتمندانه را هم آموزش ببینی تا بتوانی در عین احترام و محبت قاطعیت داشته باشی .
.