تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام،
این تاپیک تا حدودی مربوط می شود به یک تاپیک قدیمی من: ازدواج و مشکلات ایرانیان خارج از کشور
در اون تاپیک من نوشته بودم که تعداد دخترانی که می شناسم خیلی کم هست و اونهایی هم که هستند تفاوت های زیادی با من دارند. دوستان راهکارهایی دادند، ولی نتوانستم هیچ کدام رو عملی کنم.
در این تاپیک می خواهم بیشتر به شخصیت خودم بپردازم تا با کمک شما نتیجه گیری کنم که چه دختری مناسب من هست و آیا باید دنبال راهی جدید برای پیدا کردن همسر باشم و یا اینکه یکی از راهکارهایی که در تاپیک قبلی بهم پیشنهاد شد رو جدی تر دنبال کنم.
من بیشتر عمرم رو در اینجا بودم و شخصیتم در اینجا شکل گرفته. از طرف دیگر از خانواده ام و فرهنگی که در خانواده ما حاکم بود دور نشدم. در طول سالیان سال من هم فرهنگ ایران رو دیدم و هم فرهنگ اینجا رو، و این 2 فرهنگ و خلق و خوی رو با هم ترکیب کردم و برای خودم اون شخصیتی رو ساختم که از نظرم بهترین بود. ولی من به مشکلی برخوردم... و اون اینکه احساس می کنم به هیچ جامعه ای تعلق ندارم. اون بخش ایرانی که در وجود من هست، من رو از جامعه اینجا متمایز می کند. و از طرف دیگر من با ایرانیان داخل ایران هم خیلی فرق می کنم. این فرق رو به خصوص وقتی متوجه می شوم که به ایران میام و یا خودم رو با فامیل و دوستانم در ایران مقایسه می کنم. اسمش این هست که من در اینجا در "غربت" زندگی می کنم. ولی من در ایران هم در غربت هستم!!
و حالا وقتی بحث ازدواج پیش می آید، نمی دانم چه کسی مناسب من هست.
در تاپیک قبلی گفتید با دختری در ایران ازدواج کن. یک سری مشکلات که بر سر این راه هست رو در تاپیک قبلی گفتم. باز هم می توانم در صورت نیاز مشکلات دیگر بر سر این راه رو در این تاپیک بگویم.
و مسئله دیگر این هست که من اصلاً می توانم با دختری که در ایران بزرگ شده زندگی کنم؟ یا اون دختر می تواند با من زندگی کند؟
و یا فکر می کنم که آیا من می توانم با یک شخص غیر ایرانی ازدواج کنم؟ فکر می کنم تفاوت ها خیلی هستند... به خصوص مسائل مذهبی.
گزینه آخر یک شخصی مثل خودم هست. ولی باز بر می گردیم سر همان حرف اول من که تعداد اینگونه افراد خیلی کم هست...
من نمی خواهم از سر ناچاری با یک کسی که تنها 50-60% معیارهای من رو دارد ازدواج کنم...
ولی امیدم کم شده... حقیقتش خیلی ناامید شده بودم! تا اینکه قرآن رو باز کردم و همان اول صفحه این آیه اومد:
و از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ که تنها گروه کافران، از رحمت خدا مأیوس میشوند! (یوسف 87)
توکل باید کرد. ولی همزمان باید دنبال راه حلی برای مشکلم باشم...
می توانید کمکم کنید؟
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام
حامد جان همونطور كه ميدوني من هم كمابيش درگير مسائل مشابه هستم
چند تا سوال ازت دارم
اول اينكه ميشه توضيح بدي تفاوتي كه بين خودت و ايراني هايي كه ايران هستند ميبيني در چه زمينه هايي هست؟
دوم اينكه ايا با كسي در ايران به قصد ازدواج در ارتباط بودي يا نه؟ اگه نه چرا و اگه اره نتيجه و برداشتت چي بود؟
سوم اينكه جمعيت ايراني ها شهرتون چقدر هست و ايا شهر بزرگتري در نزديكي شما هست كه ايراني بيشتر داشته باشه؟
و بالاخره اينكه نظرت راجع به دخترهايي كه از ايران مياند و دخترهايي كه انجا بزرگ شدند چيه؟ چه تفاوتهايي بين خودت و اين دو دسته ميبيني؟
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام آقا سید،
ممنون از پاسخ.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
اول اينكه ميشه توضيح بدي تفاوتي كه بين خودت و ايراني هايي كه ايران هستند ميبيني در چه زمينه هايي هست؟
من از نظر اخلاقی و روحیات فرق کردم. مسئله اینجاست که من دیگر مثل زمان کودکی احساس تعلق به ایران ندارم. فاصله فکری بین من و همسن و سالهای من در ایران زیاد شده. همسن های من در ایران فکر می کنند که من نمی توانم اونها رو درک کنم. و واقعیت اینه که من خیلی از رفتارها و تصمیمات آشنایانم در ایران رو نمی فهمم. ولی همه اینها به خاطر شرایط جامعه ایران هست. جامعه ای که من فقط تا سن 11 سالگی و اون هم از دید یک کودک تجربه اش کردم. من در خیابون های ایران دخترانی رو می بینم که با وضع های عجیب غریب راه می روند... و اگر بخواهی از قشر مذهبی جامعه کسی رو انتخاب کنی، مشکل این هست که چنین کسی معمولاً تحمل زندگی در خارج از کشور رو نخواهد داشت. و من هم درست هست اعتقادات مذهبی دارم، ولی مذهبی بودن من فرق می کند با مذهبی بودن یک فرد در ایران...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
دوم اينكه ايا با كسي در ايران به قصد ازدواج در ارتباط بودي يا نه؟ اگه نه چرا و اگه اره نتيجه و برداشتت چي بود؟
من یکبار یک جلسه خواستگاری یک دختری در ایران رفتم (در تاپیک قبلی گفتم). از نظر مذهبی طرز فکرها شبیه هم بود. پدرهامون هم از قدیم همدیگر رو می شناختند. ولی مشکل اینجا بود که شرط پدرش برای ازدواج برگشت من به ایران بود. و مسئله ی دیگر اینکه من به این خاطر برنامه ام رو جور کردم و یک ماه و نیم در ایران بودم (چیزی که در حالت عادی برایم امکان پذیر نیست)، ولی مراسم خواستگاری مراحل پیچیده ای دارد (یا بهتر بگویم پدر مادرها پیچیده اش می کنند) به این صورت که فقط توانستم 2 بار دختر رو ببینم که تازه یک جلسه اش هم اصلاً یک مهمانی ساده خانوادگی بود و حرف ازدواج نبود.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
سوم اينكه جمعيت ايراني ها شهرتون چقدر هست و ايا شهر بزرگتري در نزديكي شما هست كه ايراني بيشتر داشته باشه؟
جمعیت ایرانی ها اینجا کم نیست! ولی فاکتور مذهب رو که در نظر بگیریم، می مانند کسانی که به مسجد می آیند که حدود 400 نفر هستند. ولی از توی اینها شاید 10 دختر 19-25 ساله مجرد پیدا کنی. حالا فیلتر ظاهر و فرهنگ خانواده ها رو هم اضافه کنم دیگر کسی باقی نمی ماند. چه برسد به بقیه معیارها!!!
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سید1387
و بالاخره اينكه نظرت راجع به دخترهايي كه از ايران مياند و دخترهايي كه انجا بزرگ شدند چيه؟ چه تفاوتهايي بين خودت و اين دو دسته ميبيني؟
یک گروه مناسب دخترهایی هستند که خودشون از ایران مهاجرت می کنند و می آیند. ولی در این 6 سالی که من در دانشگاه هستم 2 مورد بوده که سنشون به من می خورده. یکی از اونها با سلیقه من جور در نمی آمد و حالا هم دوست پسر خارجی دارد!
و مورد دیگر هم برای ازدواج اقدام کردم، ولی در آخر به علت تفاوت های مذهبی و فرهنگی و مسائل دیگر رابطه به هم خورد.
یک فکری من رو اذیت می کنه. و اون اینکه با خودم میگم اون دختری که مد نظر من هست و در ایران زندگی می کنه، چه دلیلی دارد که با من ازدواج بکنه؟! اون به جز من خواستگارهای دیگر از شهر خودش خواهد داشت که برایش خیلی مناسب تر هستند! چرا مناسب تر؟ چون ازدواج با من کار راحتی نیست. من یک فردی هستم از یک کشور غریب، مراحل شناخت خیلی سخت تر خواهد بود، و ازدواج با من یعنی دور شدن از پدر مادر و مهاجرت و زندگی در یک کشور غریب.
برای همین نسبت به دخترانی که در ایران قصد ازدواج با من دارند دلچرکین هستم. احساس می کنم حتی اگر هم قصد اصلیشون استفاده از من برای مهاجرت نباشه، باز هم این فاکتور خارج رفتن شاید روی تصمیم گیریشون تاثیر بگذارد. چطور می توانم مطمئن بشوم که من رو به خاطر خودم می خواهد... خیلی کار سخته.
به خصوص وقتی در اطرافیان خودم دیدم که دختر اومده اینجا و بعد از اینکه ویزایش حل شد، پسر رو ول کرده. و یا مسئله دیگر این بوده که دختر به اینجا اومده، ولی دائم تنها و دلتنگ خانواده اش هست و زندگی خوبی ندارد...
ممنونم.
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
دقیقا درک میکنم چی میگی ... خودم همه این مسائل را کم و بیش لمس کردم. من با اینکه وقتی اومدم اینجا ۲۷ سال داشتم الان که به این ۵ سال نگاه میکنم میبینم خیلی تغیر کردم اما شاید من بیش از شما ایرانی باقی مونده باشم.
به نظرم ی بعد این تعارض بین خاسته ها کاری به خارج بودن نداره و برا همه پیش میاد. من ی تاپیک دار این زمینه داشتم که البته مثل بقیه تاپیکم میرا بود :311: (نمیدونم لینک تاپیک را چجور میشه گذاشت)
من الان چند تا نکته به ذهنم میرسه
--- اگه اشتباه نکنم شما احتمال زیاد نمی خاهی برگردی ایران اگر این فرض درست باشه من فکر کنم بهترین گزینه برا شما دختری باشه که اونجا بزرگ شده یا مهاجرت کرده و یا کسی که مطمئن هست که میتونه اونجا بمونه(یعنی تجربه خارج زندگی کردن را داشته)
--- شما میگی جمعیت ایرانی ها زیادند اما با توجه به مذهب میشه کسانی که میاند مسجد... من این استدلال را قبول ندارم خیلی ها مذهبی هستند اما مسجد نمیرند ... من خودم دوستان دارم اینجا که مذهبیاند اما اهل مسجد نیستند.... بنابرین فکر کنم ی کم باید دامنه جوستوجوت را وسیع تر کنی... بعد هم میتونی از کسانی که مسجد میاند کمک بگیری چون معمولا آدم های مذهبی (یا کلا آدم ها ) با همسنخ های خودشون رفت و آمد دارند بنابرین ممکن بتونند موردهای خوبی را بهت معرفی کنند
--- در مورد اینکه چرا ی دختر از ایران باید با شما ازدواج کنه باید بگم اولا الان به دلیل شرایط بد ازدواج در ایران و بعد هم شرایط اجتماعی و اقتصادی بد ، همچنین آمار زیاد مهاجرت، مردم خیلی راحت تر از قبل دختر به خارج میدند و دختر ها هم راحت تر از قبل قبول میکنند (این را از تجربه خودم میگم) ... بنابرین دختری ممکنه الرغم مشکلات ازدواج با فردی در خارج بپذیرد که بیاد وقتی بدونه باقی شرایط خوبه
البته و صد البته من ان ریسک هایی که گفتی را انکار نمیکنم. خودم با این که امکان اقامت در این کشور را دارم اما به هیچ کدوم از کسانی که خاستگاری کردم نگفتم که ان فرد به طمع ویزا به خاهد بیاد (در مورد تو نمیدونم چجور میشه این ریسک را کم کرد اما تجربه من میگه توی حرف زدن با فرد و نگاه به اینکه برداشتش از زندگی خارج از کشور چی میتونی بفهمی شیفته خارج هست یا نه .... همچنین از گذشته فرد و دوستانش میشه این را فهمید چون معمولان ما راجع به آرزو ها و خاستهامون با دوستانمون صحبت میکنیم ) ... اما اینم بدون خیلی این چیزا به اصالت و شخصیت طرف برمیگرده ی آدم اصیل هیچوقت ی آدم را برا ی ویزا بازیچه خودش نمیکنه
چون میدونم فرد مذهبی هستی این را میگم شاید بدردت خورد (البته اگه نگی تو اگر طبیب بودی سر خود دو نمودی :311:)
این آیات سوره طلاق را میگند هر کس صبح بعد از نماز صبح ۳ بر بخونه خدا روزیش را وسیع میکنه... من فکر کنم دلیلش هم اینه که امید و ایمان آدم به خدا زیاد تر میشه و مطمئن میشه خدا هر جور بخاد رزقت را میرسونه بعلاوه اینکه به آدم یادآوری میکنه که تقوای الهی داشته باشه
وَمَن يَتَّقِ اللَّـهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا ﴿٢﴾ وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ ۚ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّـهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّـهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا ﴿٣﴾
من خودم فکر میکنم ازدواج ی رزق بنابرین باید از خدا خاست که این رزق را برامون مقدر کنه به بهتین شکلش و نکته که هست اینه که خدا میتونه از جائی که گمان نمیبری بهت برسونه بشرطی که بتونی تقوا داشته باشی و توکل کنی (خودم هیچ کدوم را ندارم برا همین مجرد موندم :302:)
انشالله آنچه خیر و مصلحت هست برا هممون رقم بخوره
:72:
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام آقا حامد
اول بگذارین چند تا امیدواری خوب بهتون بدم که نا امید نباشین.
حتی کسانی که در ایران هستن ، وقتی پای یک نفر که هم شان آدم از همه لحاظ باشه برای ازدواج ، دچار مشکل
میشن. چون واقعا تو هر کجای عالم که باشی باز هم انسانهای هم کفو آدم خیلی کمن و شاید تنها یک نفر در سراسر
زمین هم کفو شما باشه. اینو برای این میگم که حتی من هم که در قلب ایران زندگی می کنم از بین این همه خواستگار
هنوز نتونستم کسی رو که از همه لحاظ بهم بخوره پیدا کنم و گاهی با خودم می گم اصلا همچین کسی هست؟
اینا رو گفتم که فکر نکنین تنهایین توی این حس چون واقعا آدم مناسب با خانواده مناسب و تفکر و طرز فکر مشابه و
شرایط فرهنگی و اجتماعی و حتی دیدگاه سیاسی و دینی که افراطی نباشه بسیار کم و حتی نایابه.
آیتم بعدی که من متوجهش شدم اینه که شما دنبال دختری با تفکر مذهبی می گردین . امکانش هست ازتون
بپرسم که منظورتون از خانواده مذهبی چیه؟ خانواده ای صرفا با پوشش مذهبی خاص یا کلا منظورتون خانواده
معتقد و با پوششی ساده با تفکر مذهبیه؟ اینو گفتم چون بین این دودسته در ایران خیلی فرق هست. میخوام بگم دایره
انتخابتون رو گسترده تر کنین. چون من دخترانی رو می شناسم که بسیار معتقد و اصیل هستن و دوست دارن
برای ادامه تحصیل از ایران برن اما گزینه مناسبی پیدا نمی کنن و ترس شما رو دارن که اگر از اینجا ازدواج کنن و با
همسرشون برن نکنه زرق و برق اونجا همسرشون رو جو زده کنه و سایر قضایا و از طرفی نمیدونن اگر برن آیا
میتونن همسر مناسبی پیدا کنن که هم معتقد باشه هم اصیل مثل خودشون؟ یکی از دوستانم سر همین قضیه
از رفتن منصرف شد و هر وقت از من می پرسید چه کنم من می موندم بهش چی بگم و سر همین مسئله ازدواج
ایران مونده چون معتقد بود زندگی خوب داشتن از تحصیلش که دکتراش در ایران نیست مهمتره.
توصیه ای که من به شما دارم اینه که دنبال چنین تیپ دخترانی بگردین. چون این تیپ دخترها هم دنبال یک همسر
مناسب و ازدواج خوبن هم دنبال اینن که برای ادامه زندگی و تحصیل از ایران برن اما ازدواج خوب براشون مهمتره.
قرار نیست کسی شما رو بخاطر اینکه ایران نیستین انتخاب کنه و این رو یک مزیت بدونه. مطمئن باشین اگر مراحل
شناخت رو درست برین جلو انقدر ازدواج پیچیده هست که یک دختر عاقل هرگر تمرکزش رو بر روی این قضیه که
خارج بون شما رو یک مزیت بدونه نمیگذاره.
سخن آخر اینکه انتخاب های خودتون رو محدود نکنین. یعنی فقط به قول سید 1387 عزیز در مسجد دنبال دختر
نگردین. میتونین چند وقت بیاین ایران و دخترانی که اینجا هستن رو رصد کنین. برای اینکه یکم بیشتر با این شرایط
کنار بیاین و از طرفی بهتر بتونین دختران هموطنتون رو درک کنین. خواستگاری ای که رفتین پیداست از اون
مذهبیونی بودن که صحبت دختر و پسر حتی واسه ازدواج رو محدود می کنن. من خودم با اینکه مذهبی و معتقد
هستم با این قشر مشکل دارم و درکشون نمی کنم. این رو از این رو گفتم که بدونین مثلا جناب بچه مثبت هم که
در ایران هستن در این امر مشکل دارن چون گویا به اینطور خانواده ها مراجعه می کنن و دختران این خانواده ها
بر خلاف ظاهرشون اونطور که باید معتقد نیستن و میخوام بدونین این تنها مشکل شما نیست و به قولی آدم
معتقد خوش فکر و آزاد اندیش خیلی کم پیدا میشه. یا لا مذهبن یا خیلی افراطی. آدم میانه رو کلا کمه. چه دختر
چه پسر. اما با تدابیری که گفتم به خدا توکل کنین. بهر حال فرد مناسب شما جایی برای شما مقدر شده.
پس نگران نباشین. ضمنا این آیه ای که سید1387 گفتن بسیار مناسبه خوندنش چون خود من اینو تابلو کردم زدم
تو شرکت و هر روز میخونمش و واقعا روزی در برخی تنگناها از جایی میرسه که اصلا انتظارش رو ندارم.
به سوالاتم جواب بدین تا ببینیم چطور میشه راه حلی برای مسئله شما ارائه داد.
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
شما که از 11 سالگی یه کشور دیگه بودین قاعدتا نباید نسبت به مذهب خیلی سخت گیر باشین.
اول اینکه نوشتین 65 پس باید 25 ساله باشین. پس زمان به اندازه ی کافی در اختیار دارین. نگران نباشین. بگردین امیدوارم کسی رو که می خواین پیدا کنین.
اما شاید لازم باشه نوع مذهبی بودنتون رو یه کمی تغییر بدین. کمتر سخت گیر باشین در این مورد. یا اینکه شاید براتون مهمه دختری که باهاش ازدواج می کنین قبلا با هیچکسی رابطه نداشته باشه و یا حتی دوست هم نبوده باشه. یه کمی این مدل سخت گیری هاتونو کم کنین چون توی خارج اونوقت شاید نتونین کسی رو با این وضع پیدا کنین. شاید فقط طرز فکرا بخواد با هم هماهنگ باشه خیلی عالی باشه و نیازی نباشه سر مدهب هم سخت گیر باشین. اینکه ادم یکی رو پیدا کنه که هم دوسش داشته باشه هم اون دوسش داشته باشه هم اخلاقاشون به هم بخوره و هم طرز فکر هماهنگ داشته باشن خیلی سخته. حالا بیاین مذهب و سن و رابطه نداشتن هم اضافه کنین دیگه هیچکسی نمی مونه. تا 3 سال بزرگتر از شما هم اگه کسی رو دیدین که همه چیش باهاتون هماهنگ بود به نظر من مشکلی پیش نمیاد. اما حالا نظر خودتونو ببینین چیه. یه کار دیگه هم بیاین بکنین. همه ی این چیزایی که می گین براتون مهمه درباره اون همسر اینده و در مورد خودتون بنویسین و بعدش بیاین ترتیب بدین بهشون که کدومشون مثلا شماره ی 1 اهمیت رو داره کدومشون 10. بعدش از دنبال الویت هاتون باشین و اگه شخصی که دیدین چند تا موردی رو که ته لیستتون می شد و شماره ی بالا داشت و اهمیتش کم بودو نداشت خیلی خودتونو ناراحت نکنین.
راستی توی خارج که مثه ایران نیست و دخترا و پسرا در همه ی زندگی اجتماعی ار مدرسه تا دانشگاه و کار کنار هم بزرگ می شن. هیچوقت نشد کسی رو دوست داشته باشین؟
به دخترایی که در اطرافتون هستن بیشتر دقت کنین. شاید همسر اینده اتون یکی از اونا باشه.
امیدوارم در وقت مناسب همسر مناسبتونو بتونین پیدا کنین و موفق باشین.
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
سلام آقا حامد
ا چون واقعا تو هر کجای عالم که باشی باز هم انسانهای هم کفو آدم خیلی کمن و شاید تنها یک نفر در سراسر
زمین هم کفو شما باشه.
ببخشید جسارتا فکر کنم این جملتون خطای شناختی باشه. به نظرم برای هر کدوم از ما در سرنوشتمون مثلا ۱۰ تا همسر مقدر شده حالا این که من با کدوم ازدواج میکنم به انتخاب های خودم و مسیر زندگیم بستگی داره. مثلن من وقتی مذهبی میشم ۳ تا از این گزینه ها از سرنوشت من میرند بیرون و هیچ گاه دیگه سر راه من قرار نمیگیرند
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
میخوام بدونین این تنها مشکل شما نیست و به قولی آدم
معتقد خوش فکر و آزاد اندیش خیلی کم پیدا میشه. یا لا مذهبن یا خیلی افراطی. آدم میانه رو کلا کمه. چه دختر
چه پسر.
جانا سخن از زبان ما میگوئی :104:
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام
bahar.shadi گرامی خیلی خوب گفتن، ازدواج برای اون هایی هم که تو ایران هستن، خیلی سخت هستش!
شما اصلاً نباید نا امید بشید، اهدافتون زندگیتون رو دنبال کنید، در این میان اگه کسی رو مناسب ازدواج دیدید، اقدام به ازدواج کنید.
خوده من از جمله افرادی هستم که وقتی یه مسئله ذهنم رو مشغول می کنه، همه چیز رو می ذارم کنار و اون رو حل می کنم، بعد می رم سراغ بقیه کارا، یه مدت هم برای ازدواج همین ترفند رو در پیش گرفتم ولی بعدش دیدم اشتباهه! اصلاً نمی شه برای ازدواج زمان مشخص کرد.
برادر من در سن 28 سالگی اولین خواستگاریشو رفت و در سن 34 سالگی بالاخره موفق به ازدواج شد. واقعاً هم پی گیر بودا، خیلی قصد ازدواج داشت، به همه می سپرد که یه فرده مناسب برای من پیدا کنید.
خیلی وقت ها من فک می کردم هیچ وقت ازدواج نمی کنه اما خودش اصلاً نا امید نمی شد.
خواهرمم همین طور، از سن 22 سالگی قصد ازدواج داشت و خواستگار راه می داد و بالاخره 28 سالگی ازدواج کرد.
پس اصلاً برا ازدواجتون زمان مشخص نکنید و نگید من امسال دیگه باید ازدواج کنم! بگید قصد ازدواج دارم، اونم وقتی که یه فرده مناسب پیدا شد.
دوسته من همش می گفت ایوب هیچ کی نیست که من باش ازدواج کنم، نه فامیلی، نه همسایه نه آشنا! یه خواستگارا افتضاحی داشت که نگو! همش می گفت نکنه من باید با یکی از اینا ازدواج کنم! آخره سر هم تقریباً تسلیم شده بود که یه دفه خدا از آسمون یه پسره خوب براش فرستاد که به تازگی همکارش شده بود. بعد از یه سال که از ازدواجش می گذره، هنوز میگه نمی دونم خدا این رو از کجا رسوند!
به نظره من، شما روال عادی زندگیتون رو ادامه بدید، اگه دختره مناسبی خارج از کشور، تو ایران، تازه مهاجرت کرده ، از بچگی اونجا بوده و .... پیدا کردید، اقدام کنید.
دنبال عیب و ایراد درون خودتون و تغییر خودتون هم نباشید. دلیل نمی شه وقتی کسی در حده خودت پیدا نمی کنی، حده خودت رو تغییر بدی! هیچ وقت هم نگو من حتماً باید ازدواج کنم، ازدواج واجب نیست و خوبش خوبه!
موفق باشید.
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
سلام
آقا حامد همون طور که بهار.شادی گفت ما تو ایران هم این مشکلات رو داریم و واقعا کسی که از نظر فرهنگی و اعتقادی خیلی به ما نزدیک باشه وجود نداره ..البته قبول دارم در مورد شما با توجه به شرایط زندگی تون این موضوع پیچیده تر میشه ...
ولی من فکر میکنم چیزی که الان مهمه اینکه شما رو شخصیت خودتون کار کنید رو اینکه انعطاف پذیر باشید و شخصیت سازگاری داشته باشید
من حس میکنم شما یکمی... نه خیلی سخت گیرید ..البته شایدم حسم درست نباشه.
اصلا منظورم این نیست که خودتون رو تغییر بدیدو از اصل و اعتقاد خودتون فاصله بگیرید ...فقط میگم یکم منعطف تر در مورد مسائل فرهنگی واعتقادی فکر کنید (خوب این شرایط ویژه و خاص شماست پس شمایید که باید این سازگاری رو تو خودتون تقویت کنید و سعی نکنید کسی رو پیدا کنید از نظر فرهنگی و اعتقادی دقیقا مثل شما یا خیلی نزدیک به شما باشه.یعنی درکل بگم در این مورد انقدر سخت گیر نباشید)
از ی طرف دیگه کسی هم که میخواد با شما ازدواج کنه باید تا حد زیادی این انعطاف پذیری رو دارا باشه.
..یعنی اونم دختری نباشه که رو مسائل اعتقادی و فرهنگی این انعطاف پذیری و سازگاری رو دارا باشه
اینم با ی سری سوالات میشه تشخیص داد که فرد مورد نظرما درچه حد انعطاف داره.
لازم نیست هردوتون در این مسائل دقیقا عین هم فکر کنید فقط کافیه که به عقاید هم احترام بزارید و سعی کنید هردوتون در این زمینه حساسیت های هم دیگرو رعایت کنید...
مثلا من پدرم از 18 سالگی تا 30 سالگی امریکا بوده البته بدون خانواده و اصلا هم قصد نداشته به ایران برگرده ولی در زمان جنگ که ایران جنگ میشه و در سال 63 و 64 که تهران بمب باران میشه از نگرانی که بابت خانوداش احساس می کرده برمیگرده ایران...و بعد هم به پیشنهاد خانوادش به خواستگاری مادر من می اد و به گفته خودش یک دل نه صد دل عاشق میشه و موندگار میشه ایران.
پدرم ازنظراعتقادی با مادرم متفاوته ...نه حالا فقط به دلیل اون چند سالی که ایران نبوده ولی خوب اونم بی تاثیر نبوده...بعدم که اومده ایران وارد شغلی شد که بازهم مرتبا به ماموریت های طولانی خارج از کشور می رفت..ولی با وجود این نوع تفاوت های فرهنگی و اعتقادی زندگی اونها واقعا خوبه..واقعا مشکل خاصی نیست.
چون هردوشون به اعتقادات هم احترام می زارن هر دوشون حاضرا به خاطر راحتی طرف مقابلشون یکمی از حساسیت هاشون کم کنند.نمی گم هیچ وقت در این زمینه مشکلی نبوده چرا بوده ولی خوب قابل حل بوده،بعد هم کم کم کسی که اعتقاد قوی تری داره میتونه رو دیگری تاثیر گذار باشه..البته من نمیگم با این دید ازدواج کنید ها...
ی مورد دیگه می گید دوست ندارید دختری به دلیل مهاجرت با شما ازدواج کنه....به نظر من درسته واقعا این موضوع قابل پذیرش نیست..ولی قبول کنید بی تاثیر هم نمی تونه باشه.
یعنی وقتی دختری شما رو بخواد این موضوع رو هم به عنوان یک امتیاز مثبت تلقی میکنه و این بد نیست(البته کسی که تنها به این دلیل ازدواج میکنه فرق داره !!!اونهم فکر میکنم راحت با پرس و جو بشه فهمید که اینجوری هست یا نه و به اصطلاح عشق خارج رفتن داره یا نه)...اینکه شما ساکن خارج از کشور هستید از دید کسی که بدش نمیاد از ایران بره یکی از امکانات مثبت شماست یکی از مزایای ازدواج با شماست...یعنی جزئی از خصوصیات شماست.... بخصوص در مورد شما که از 11 سالگی اونجا بودید و با این فرهنگ خو گرفتید و کسی که میخواد باهاتون ازدواج کنه نمیترسه از اینکه شما از خود بی خود بشید و به اصطلاح خودتون رو گم کنید ....
نباید این ناراحتتون کنه که ممکنه مهاجرت هم تو تصمیم اون خانم اثر گذار باشه...مسلمه که تاثیر میزاره.
به نظر من البته :72:
RE: تاثیرات مهاجرت روی من و مشکلات من برای ازدواج
یه ایده هم اینه که سری به دانشگاه های دیگه شهرتون بزنید. شاید اون موردیکه مورد نظر شماست پیدا بشه. یا اگه استاد ایرانی ای هست در دانشکده های دیگه که به نظرتون میان که میتونن کمک کنن ازشون بپرسید.