-
آقای حسین 40 مرسی خوشحال میشم برام میذارید. همین کارو میکنم. دوست داشتم آقایون هم نظراتشونو و راهنماییاشونو برام بگن:72:
من تصمیم گرفتم رابطه مو حفظ کنم اما آهسته به طرفش برم مثلا هفته ای دو تا پیام.
یه جا هم خوندم تو همین سایت که اولش زود به زود پیام بده بعدش کمش کن تا به فکر بیفته ک چرا دیگه کم پیام میده...
روند نزولی به صعودی خوبه؟ یا صعودی به نزولی؟ یا کلا منظم مثلا یه روز درمیون؟
میخوام از اس ام اس هایی که قبل عقد برام میفرستاد من اسکرین شات گرفته بودم برای تحریک عواطفش استفاده کنم براش با وایبر بفرستم خوبه؟
فقط میترسم خراب کاری بشه بگه خاااااک بر سر مننننننن این پیامارو بهت میدادم من گول خوردمممم من ساده بودم. آخه تو همین پیام های اخیر بهم میگفت من غلط کردم من ساده بودم گول خوردم، همیشه تو دعوا میگه منو گول زدی، آخه چرا:315:
من که خودم اون پیامارو میخونم عاشق اون محسن قبلیه میشم و دلم براش تنگ میشه. من همونو میخوام :47:
همراهشون این متن رو هم دوست دارم براش بفرستم. میگن گاهی اوقات یه سخن یه ضرب المثل و امثال اینا خیلی تاثیر گذارتر از یک ساعت حرف زدنه.
یا کلا حرفای دل خودمو بزنم؟
زن و شوهر جوانی که تازه ازدواج کرده بودند برای تبرک و گرفتن نصیحتی از پير دانا نزد او رفتند. پيرمرد دانا به حرمت زوج جوان از جا برخاست و آنها را کنار خود نشاند او از مرد پرسید: تو چقدر همسرت را دوست داری!؟
مرد جوان لبخندی زد و گفت: تا سرحد مرگ او را می پرستم! و تا ابد هم چنین خواهم بود!( مثل شوهر من)
و از همسرش نيز پرسید: تو چطور! به همسرت تا چه اندازه علاقه داری!؟
زن شرمناک تبسمی کرد و گفت: من هم مانند او تا سرحد مرگ دوستش دارم و تا زمان مرگ از او جدا نخواهم شد
و هرگز از این احساسم نسبت به او کاسته نخواهد شد.
پير عاقل تبسمی کرد و گفت: بدانید که در طول زندگی زناشویی شما لحظاتی رخ می دهند که از یکدیگر تا سرحد مرگ متنفر خواهید شد
و اصلا هیچ نشانه ای از علاقه الآنتان در دل خود پیدا نخواهید کرد.
در آن لحظات حتی حاضرنخواهید بود که یک لحظه چهره همدیگر را ببینید.
اما در آن لحظات عجله نکنید و بگذارید ابرهای ناپایدار نفرت از آسمان عشق شما پراکنده شوند
و دوباره خورشید محبت بر کانون گرمتان پرتوافکنی کند.
در این ایام اصلا به فکر جدایی نیافتید و بدانید که "تاسرحد مرگ متنفر بودن" تاوانی است که برای "تا سرحد مرگ دوست داشتن" می پردازید.
عشق و نفرت دو انتهای آونگ زندگی هستند که اگر زیاد به کرانه ها بچسبید، این هردو احساس را در زندگی تجربه خواهید کرد.
سعی کنید همیشه حالت تعادل را حفظ کنید و تا لحظه مرگ لحظه ای از هم جدا نشوید
-
امروز به شوهرم پیام دادم
گفت دیگه این پیاما فایده ای نداره منو تو دیگه با هم نخواهیم بود شاید باورت نشه. تو اشتباهاتتو فهمیدی اما دیگه خیلی دیر شده خیلی. من دل سنگ شدمو دیگه دوستت ندارم. و اینکارا فایده ای نداره.
گفتم میخوای طلاقم بدی؟
گفت آره
گفتم کی محسن؟
شکلک خنده فرستاد که عجله داری؟ شوهر پیدا کردی؟
منم گفتم من دارم تمام تلاشمو میکنم زندگیمونو بسازم چرا این حرف رو بهم میزنی :54:
گفت دیگه نمیخوامت و دوستت ندارم و برو مرد دیگه ای برای خودت پیدا کن
بعدشم زنگ زد گفت یکبار دیگه بهم پیام بدی (با لحن کاملا تهدید آمیز)این سیمکارتمو میشکونم. دیگه بهم پیام نده فهمیدی؟ مشکلی داری برو قانونی اقدام کن
از شناختی که ازش دارم وقتی این برخورد و داره قبلش یکی پرش کرده فکر کنم واقعا زن گرفته اون اجازه نمیده باهام حرف بزنه
چه افکارایی میاد تو ذهنم خدا:54:
دیگه هم نمیتونم پیام بدم:54:
زندگیم به فنا رفت.
آرزوی زنگ زدن شوهرمو داشتم همیشه از اول تلفنی حرف بزنیم. زنگ زدنش کلا انگشت شماره آخریشم که اینطوری
-
سلام شادمانه درکت میکنم سخته واقعا
راضیش کن بره مشاوره حضوری بگوتامشاوره نیای من راضی ب طلاق نیستم و پای برگه ایو امضا نمیکنم
-
سلام شادمانه جان, نمیدونم چی باعث شده که همسرت هیچ محبتی به دلش نفوذ نمیکنه, تو هرچی در توان داری گذاشتی و میزاری ,من به جنس خودم افتخار میکنم که که اینقدر قدرتمند پای زندگیه در حال ویرانش می ایسته ,من باzzzz موافقم انگار تنها راه پیش و رو همینه, میدونم روزای طاقت فرسایی رو میگذرونی, الان که راه ارتباطیت باهاش قطع شده, سعی کن یکم به خودت برسی زیاد خونه نمون و فکر و خیال نکن, با اذیت کردن خودت راه به جایی نمیبری, نمیگم دست از تلاش بردار, کم نیار ولی دیگه نیاز نیست همه حواست و فکرت همسرتو آینده باشه, سعی کن ارتباطتو با دوستات بیشتر کنی, خودتو سرگرم کن به خصوص الان که روزا طولانی شده,تو باید خودتو برای هر اتفاقی در آینده آماده کنی , برات دعا میکنم شادمانه عزیز
-
خواهرم شادمانه عزیز،
می تونم باتمام وجود دردمندی و جس درماندگی تو رو در این جدال عقل و احساس درک کنم؛
چیزی که نمی فهمم اینه که تو چرا اینقدر خودت رو مشغول و امیدوار به زندگی هنوز آغاز نشده ای کردی که اینهمه برات هزینه داره؟!
قصه تو درد منو تازه کرد.
کاش منم در دوره عقدم به این برآورد می رسیدم که قراره چقدر انرژی روحی و روانی وجسمی خودم رو وقف حفظ این رابطه کنم.
اما متاًسفانه خیلی چیزا بهتر از اونی بودن یا لااقل باعث نادیده گرفتن خیلی چیزایی می شدن که بشه پیش بینی درستی از مسائل آینده کرد .
پس یعنی بعد از شروع زندگی مشترک به مراتب باید مسائل درشت و سنگین تری رو رد کنی،
طوری که شاید هیچوقت فرصت نکنی به برنامه های رشد شخصی خودت فکر کنی ،
مگر این که واقعاً برنامه ای مهمتر از دل به دست آوردن نداشته باشی و فردا همون آدما چیز بیشتری ازت نخوان و مدعی نباشن که تو واسه خودتم هیچی نمیشی!
من که خیلی چوبشو خوردم ، صورت خودمو با سیلی سرخ نگه داشتم هر کی از بیرون می بینه به حساب شانس و اقبال بلند و امکاناتی که همسرم برام فراهم کرده می ذاره که هنوزم نمیتونم ازش بهتر بهره ببرم ،
اما فقط خدا میدونه که چطورهنوز دارم از درون خرج میکنم و به نما اضافه میکنم،
درست و غلطش رو نمی دونم فقط می دونم که باید دست از تقلا بر ندارم،
دیگه تو مرحله ای نیستم که بخوام چیزی رو انتخاب کنم باید همینی رو که هست بسازم،
چون الان باید الهام بخش یه خونواده و حتی خونواده های همبسته باشم.
و دلم تنگه واسه اونهمه شور و هیجان و قدرت و موفقیت و توانایی و برنامه های رشدی پشت سر هم دست یافتنی که نمی دونم چرا
، چه جوری، با چه دلیل ها و پیش آوردهای بی برو برگرد، در منگی و نا باوری و استیصال از دستم گرفته شد و بخاطرش مواخذه هم شدم ، سرکوفت هم خوردم، دست و پا هم زدم، به جاهایی هم خودمو رسوندم، اما هنوز این کجا و اون کجا؛
قدر خودت رو بدون،
قدر فرصت زندگیت رو بدون،
اولویت هات رو خوب تعیین کن،
بگذار زندگی کرده باشی نه اینکه اون رو قاب کرده باشی.
-
شادمانه عزیز من تاپیک های شما را خواندم
خیلی سخته
عمل بد و پشیمانی آور مثل تیری که از کمان رها شده و دیگه بر نمیگرده
منم تو زندگیم رفتارهای اشتباهی داشتم
شوهری که نفسهامو بو میکشید
و همیشه نازمو میخرید
الان ۲ ماه باهام حرف نمیزنه
و جدا میخوابه(البته بماند که اشتباهات ایشون هم کم نبوده به خاطر خساستش من رفتاراشو دوست نداشتم)
عزیزم اگر واقعا احساس بلاتکلیفی داری
و تلاشهات به جایی نمیرسه
(البته به نظر بنده انتخاب وایبر و اس و ام اس)جهت صحبت اصلا راه درستی نیست
پاشو توکل بر خدا
برو جلو درشون
با بزرگترییا شخص مورد اعتماد همسرت
حضوری صحبت کن
کسی را واسطه قرار بده
وگرنه با نشستن و گرفتن گوشی دادن پیام
اوضاع درست نمیشه که هیچ
بدتر هم میشه
چون ایم وسایل الکترونیکی اصلا جواب مثبت ندادن
تمام تلاش و انرژی عاطفیتو تو ملاقات حضوریبذار
اگر خواهان یک عمر زندگی با همسرت هستی
-
مرسی مامان آرشا
شوهرم همون قدر که مهربونه همونقدر هم وقتی عصبی میشه من میترسم ازش. خوندین که بعد از پیامم زنگ زد و با داد و بیداد باهام صحبت کرد.
میگن پل های پشت سرتو خراب نکن شاید امید به برگشت باشه
مثل رابطه منو شوهرم و خانواده هامون شده
اصلا نمیتونم با کسی از خانوادش صحبت کنم
چون رابطه هامون تیره و تار شده
مادرشوهرم هم همونطور که مهربونه همونقدر کینه ایه. وقتی پسرش منو کتک زد این زن یه زنگ به من نزد!!! چون از پدر شوهرم زیاد کتک خورده فکر کنم دلش خنک شده ه ه ه
من دیگه این رابطه رو رهاش کردم مثل شوهرم
اما عجله نمیکنم. چون عجولم همیشه بعدش پشیمون میشم
خیلی دلم میخواد رابطمون درست بشه ولی وقتی به این که اون شمااااااااااااره خانوم توی گوشیش فکر میکنم که کیه میگم ول کن بابا مگه دیوووونه ای حرمتی برای تو و زندگی قائل نشده بهتر از زندگیت بیرونش کنی.
با اینکه مدیر همدردی میگن اصلا به این مساله فکر نکن به هیچ عنوان اما خب سختمه قبول کنین
اگر بیاد طرفم که زندگیمو میسازم اما اگر نیاد دیگه تموم شد من به هیچ عنوان نمیرم و دنبال طلاقمو میگیرم.
فکر کنم نهایتش باید مهریمو ببخشم چون اون میگه طلاق توافقی بگیریم و اگه نبخشم منو بلاتکلیف میزاره و طرفم نمیاد.
میدونین چی الان دلم میخواد؟فقط یه پشتوانه محکم
همه چی روی دوش منه اصلا انگار نه انگار من بزرگتر دارم عین خیالشون نیست.
شوهرم تو یه پیامش گفت تنهای تنهام اما اون تنهایی چه میفهمه...
لینکه تاپیک جدیدم
شوهرم میخواد طلاقم بده
-
یه روز یه کفش دیدم ک خیلی ازش خوشم اومد, با اینک برام تنگ بود و پامومیزد خریدمش؛
فروشنده میگفت:نگران نباش جا باز میکنه..؛
مدتها گذشت اما اون کفش جا باز نکرد!!
با خودم میگفتم تو مسیرای کوتاه میپوشمش اما بازم اذیتم میکرد و پامو زخم میکرد!!
ولی من خیلی دوسش داشتم...
تا بالاخره یه روز,اون کفش و کنارگذاشتم..
امید من واسه جاباز کردن اون کفش بی موردبود...!!
اون کفش سایز پای من نبود...!!
درسته ک خیلی می خواستمش,ولی ب درد من نمیخورد!!
خلاصه از اون کفش هیچی واسم نموند؛جز زخمهایی ک روی پاهام گذاشته بود...!!!
بعضی از ادمها هم درست همین طورند...؛
باید کنار گذاشتشون..،چون ب سایز قلبتون نمیخورن, حالا هرچقدهم ک دوسش داشته باشید...!!
-
با سلام
این تاپیک از ظرفیت مجاز عبور کرده
لطفاً بجای ایجاد تاپیکهای متعدد و ارسال پستهای به شکل گزارش روزانه و بعد احساس پشیمانی از ارسال و گزارش و تقاضای حذف آنها .... مدتی به راهنمایی ها توجه کرده و مقالات تالار در رابطه با مشکلاتان را مطالعه کرده و عمل کنید و تغییرات ایجاد کنید و فقط در صورت نیاز مبرم به راهنمایی تاپیک ایجاد کنید تا ابتکار عمل و خلاقیتتان در حل مشکلتان از بین نرود و وابسته به این فضا و گفتن برای بازدید کننده ها و راهنمایی گرفتن نشوید که خود یک آسیب است برای زندگیتان و شخص خودتان
موفق باشید