RE: رابطه در حال تخریب من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط خارپشت
اما مادر معتقده که صبر کنیم یه مدت بگذره بعد
شاید نیمه شعبان شاید بعد از ماه رمضون شاید سال اینده . . .
شایدم هیچوقت
شایدم عید مبعث! پیشنهادش رو بده به مادر.
به نظرم ریحان خانم با اینکه با شما رفتار سردی داشته (در ظاهر!) اما حالا دلش آشوبه و خدا میدونه چی می کشه؟ الان با خودش فکر میکنه پس چرا اقدامی نمیکنه ؟
آخه زمان زیاد یهم فاصله بیوفته خوب نیست چون قبلا صحبت کردی.
http://mojdeh.persiangig.com/sheklak...fid/XM1XE8.GIF
و من کماکان صبور و متوکل و خوشحال و عالی هستم
این عالیه اما کماکا نه، جدیداً:311:
اول فکر کردم یکی دو روزه حالم بهتر میشه اما الان یه هفته است که همش حالت تهوع و سردرد دارم
اگه سر دردت همراه با حالت تهوعه پس فکر میکنم عصبیه و تو این شرایطت طبیعیه اما باید مواظب باشی این سر دردت ریشه دار نشه وگرنه اذیتت میکنه ها :305:
حس میکنم لرزش دستام بیشتر شده http://mojdeh.persiangig.com/sheklak...fid/IY0HKZ.GIF
این شکلک چقدر خنده داره، من که کلی خندیدم، خدا خیرت بده:311:
اما اگه مثل این باشی که باید خانم دکتر رو صدا کنیم.چون حالت خیلی خرابه- داری بیهوش میشی!:163:
شاید با مادر یه مدت رفتیم سفر
چه خوب، سفر بخیر...تو سفر هم هر چقدر میتونی :310:
RE: رابطه در حال تخریب من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
اینم کادوی من
ریحان
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
آرزو می کنم که دلت اقیانوسی بشه و هرچه ریحانه توش غرق بشه و ککت هم نگزه :311:
فرشته مهربان چیزی نگفتن
شوخی کردم !!
اما تو این تاپیک بحث شده ، جالبه شما هم بخونین
تاثیر ترانه ها
من تا چند سال پیش خیلی به موسیقی وابسته بودم
تو ماشین تو دانشگاه تو اتلیه سر کلاس همه جا
بدون اینکه چیزی گوش بدم اصلا نمیتونستم کار کنم
اما یه 3 4 سالی میشه که این عادتو ترک کردم چون کاملا اثر موسیقی رو احساس میکردم
احساس کاذب بهم میداد من ظرفیتشو نداشتم
نمیذاشت فکر کنم کاملا لحظه هامو پر میکرد خیلی لذت بخشه ولی خیلی بیشتر از اونچه که فکر میکردم وقتمو میگرفت و کاملا ذهنمو مشغول میکرد
دیگه وقت خالی برای فکر کردن نداشتم
در حال حاضر اوضاع وخیم تره
فکر کن با یه قطعه موسیقی کلاسیکم گریت بگیره:311:
دیگه چه برسه به این ریحان ریحان . . .:311:
شایانای عزیز حس کردم ممکنه پست قبلیم براتون سوال برانگیز باشه
گفتم قبل از اینکه تصور دیگه ای پیش بیاد توضیح بدم
اما هنوزم میگم اون متن یکی از بهترین کادوهاییه که برای تولدم گرفتم
ممنونم:72:
یادم رفت اینو بدم !
RE: رابطه در حال تخریب من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
نقل قول:
نوشته اصلی توسط baran.68
اگر چيزی را ميخواهی رهايش كن!
ياران صميمی سلام؛
وقتی كشاورزی بخواهد دانههاي بيشتری از زمين دريافت كند بذرهايش را برمیدارد و به زمين میسپارد. اين بذرهاي گرانبها با انديشههای سبز كشاورز و جملات زيبايش به خداوند، به هزاران برابر تبديل میشود.
او با خدا اينگونه زمزمه میكند: خداوندا اين بذرها را به دست زمين تو میسپارم، باشد تا با آفتابت، با بارانت و با مهرت آنها را گسترده كنی.
عزيزان دل؛ قانون دهش، قانونی فوق تصور است، براي دريافت آنچه در عمق درونتان میپرورانيد. هر كس بدون وابستگی به چيزي و فقط با فرمان به جهان هستی ميتواند آرزوهای خود را تحقق بخشد. بسياری از دوستان میپرسند اين وابستگی چه مفهومی دارد؟ مگر نمیگوييد بايد به طور مداوم برای رسيدن به آرمانهايمان تلاش كنيم، پس گير دادن و وابستگی يعنی چه؟
ياران من؛ اگر هميشه در تعقيب كسی باشيد يا به دنبال چيزی بدويد آن را از خود دور كردهايد. اين اصل در مورد پول، همسر، دوستان و... هم صدق میكند. به طور سادهتر اگر منتظر تلفنی باشيد و تمام هفته پايتان را از خانه بيرون نگذاريد و حتی به حمام هم نرويد و درست كنار تلفن بنشينيد و منتظر بمانيد، همه به شما زنگ میزنند به غير از آن كسی كه منتظرش بوديد.
حتما برايتان پيش آمده كه بخواهيد خانه يا اتومبيل خود را به ضرورتی به فروش برسانيد در اين طور مواقع به طور معمول مشتری پيدا نميشود هر چقدر شما قيمت را پايين ميآوريد باز هم فايدهای ندارد در حقيقت شما با توجهای بيش از حد به يک خواسته و به عبارت سادهتر با گير دادن به آرمانها و آرزوهايتان آن را از خود دور كردهايد. راهحل چيست؟ آرام شويد و به جای وابسته شدن به آن خواسته، آن را به دست خداوند بسپاريد. دوباره ياد آن كشاورز بيفتيد، او بذرهايش را دوست دارد ولی آن را به زمين هديه میدهد و زمين در مقابل اين گذشت، صدها برابرش را برمی گرداند.
عزيزان دل، كمی فكر كنيد. اگر وابستگی به چيزی مانع جريان يافتن خوبیها به زندگی شما شود آنگاه وابسته نبودن كه نقطه مقابل آن است باعث سرازير شدن همه آنچه كه آرزو داريم به زندگی ما میشود.
خلاصه كلام اين است: اگر می خواهيد چيزی يا كسی را به دست آوريد، رهايش كنيد.
RE: رابطه در حال تخریب من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
این چند روز حتی یه لحظه هم نیست که به ریحان و مصائب داشتنش فکر نکنم
هنوزم حالم خیلی خوش نیست البته دیگه حالت تهوع ندارم اما هنوز حس میکنم دستام میلرزه
من به یه چیز خیلی معتقدم اونم اینه که هر وقت کوچکترین اشتباه (اخلاقی )داشتم به فاصله چند روز بدجوری سیلی خوردم
انگار مستقیما یه بلا نازل میشه فقط بخاطر خطایی که تو کردی
پنچ ماه پیش وقتی برای اولین بار ریحانو دیدم بدون اینکه با خدا مشورت کنم یا حتی بهش فکر کنم تصمیم گرفتم برم سر کلاسشون و بیشتر باهاش اشنا بشم
تصمیمم نتیجه داد تونستم باهاش ارتباط بگیرم , مسابقه ای که ریحان داشت ارتباطمون رو تشدید کرد
و من در اوج بودم با هر بار دیدن ریحان احساس غرور میکردم احساس پیروزی
بدون اینکه حتی یه بار از خدا بخوام بهم کمک کنه
احساس میکردم دیگه تموم شد ریحان مال منه ، کی میتونه ریحانو ازم بگیره ، کار تمومه
خیلی ابلهانه دنبال خونه بودم . . .
و بعد از یه مدت اولین سیلی رو خوردم ! ریحان دیگه ریحان نبود !
نمیدونستم چیکار باید بکنم بی توجهی هاشو که میدیدم دلم میخواست سرمو بکوبم به دیوار
اونقدر عصبی بودم که بازم ندیدم بازم خدارو ندیدم به خودم گفتم من ریحانو میخوام پس مال منه هیچکسم نمیتونه جلومو بگیره حتی پدرش
دوباره بدون اینکه از خدا بخوام بدون اینکه برم پیشش و بخاطر خودخواهی هام به درگاهش زار بزنمو ازش کمک بخوام رفتم پیش پدرش و . . .
خواهشم کم از التماس نبود
التماس کردم
من التماس کردم
اخ تازه یادم اومد ای داد بیداد به کی دل بستم ،از کی دل کندم
من فراموش کردم خدایا من تو رو فراموش کردم
یادم رفت یادم رفت دو سال پیش برای چی همه چی خراب شد و حالا برای چی همه چی باید درست بشه
خدایا من یادم رفت
خدایا من به خودم به خود ناتوان و حقیرم اعتماد کردم
من مثل همیشه ,خودخواه , مغرور , خسته از خودم و نه از هیچکس دیگه
برگشتم
خدای مهربونم
که خیلی وقته برا برگشتنم لحظه شماری میکنی
شمارش معکوس شروع شد
دیگه نشمار من برگشتم
برگشتم
RE: رابطه در حال تخریب من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبه شکستی بازآ
RE: رابطه در حال تخریب من و استاد و تمایل به ازدواج با دخترش