RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
سلام دوست خوبم:
قبل از هرچیز...
:104::104::104:
این ها برای نادیا گرامی هست چون من به واقع از راهنمایی دلسوزانه ایشون در کنار سایرین لذت می برم و پر واضح هست به خاطر تجربه خود مشتاقانه و دلسوزانه و تاثیرگذار به شما راهنمایی می دهند..
کاش دوست خوبم بسیار با دقت تر به پست دوستان دقت کنید..
بعد از 50 پست اظهار نظر اینجانب شاید جز تکرار مکررات نباشد ولی وظیفه خودم دونستم که منم به شما اشاراتی بکنم..
دوست عزیز همان طور که خودتان بیان کردید شما دختر مقاومی هستید که به آقایان و خواسته هایشان وقعی نمی نهید پس من از شما سوالی دارم ..الان شما را چه شده؟
ببین دوست من ..من هم می خوام از تجربه تلخی از یکی از دوستانم برات بگم که با قضیه شما به ولله مو نمی زد و من آنقدر از خواندن متن شما هراسناک شدم که تجربه این دوستم را رایگان در اختیار شما می گذارم باشد که گوش دهید..
از همین جا شروع شده بود..دوست منم دختر با وقار و متینی بود که هیچ کاری به پسر جماعت نداشت و خیلی از اونها رو هم شان خودش نمی دید تا اینکه به همین طریق شما با آقایی آشنا شد به همین منوال شما..
از ایشان و دختر اذعان خواهر و برادری و تنها درد دل و شناخت جنس مخالف و کمک گرفتن از هم در مشکلات و خواستگارها..گاهی اس ام اس شد و در نهایت گاهی تلفن ..آقا هم به همین منوال با دست پس می زد با پا پیش می کشید و دوست ماهم انگار نه انگار که این دنیا کثیف اینترنت است و دل به مردی داده بود پشت مانیتور که جانماز آب می کشید و برای ایشان حرف های زیبا می گفت ..آنقدر رفت و آمد و دختر نهایتا وابسته شد ..تا جایی که شما هستید پسر می دانست که دوست ا از اون خوشش اومده و با این حرکاتش و به اصطلاح گاهی رفلکس های خوب و گاهی احساساتی دختر وابسته اون شد..نمی گم این دوست ما تا کجاها رفت..خوشبختانه هم پسر هم دختر دیدیند که کار غلطی است و در جا رابطه بعد وابستگی زیادو فشار روحی زیاد در جا قطع کردند..دوست من آثار ضربه آن برای وابستگی پیش آمده هولناک بود و می دونی چی از همه مهمتر بود..آرزوی دوست ما که کاش هیچ وقت این لکه حتی تو خاطراتش نبود..
اگر شما خواهان ارتباط با جنس مخالف و شناخت آنان و هر چیز دیگر هستید این راهش نیست دوست من..
منم از شما خواهش می کنم اونو رها کن و این راه ارتباطی را قطع کن و هرگز خواهان امتحان اون نباش چون ممکنه جاش تا مدت ها درد بکنه و آدم عاقل هم می دونه که آزموده را آزمودن خطاست.....
من دیدم شما گفتید اینجا همه توصیه به قطع ارتباط می کنند...نه اینگونه نیست ..تاپیک ورودی منو بخونید..اسمش پر از ابهام از رفتار یک مرد ...هیچ کس قطع ارتباط کامل نگفت و الان اون شخص همسر مه و ما خوشبختیم..اینجا همه به شواهد و قراین و سود و زیان اون برای شما نگاه می کنند و گرنه شاید شکست و پیروزی اونها هیچ نفعی برای ما نداره ولی وقتی می تونیم راهی که رفته رو نشونت بدیم چرا می خوای باز اون راهو بری..
راهی که آخرش هیچه...من حاضرم بهت قول بدم ..هیچ هیچ
این نه تنها راه شناخت نیست که تنها راه دلزدگی ست ..شک نکن....
من بهت چند اثر بدشو می گم:خوب بهشون فکر کن...
آخر این ارتباط این نتایج توست.....
- مردها شیاد هستندو از سادگی من سو استفاده شد..
-من نیت بدی نداشتم پس چرا الان این طور زمین خوردم...
-کو اون شخصیتی که من از قبل داشتم..خدایا چرا به این روز افتادم ..من گم شدم..من خود قبلیمو می خوام..خودی که سرشو بالا می گرفت و به هیچکس محل نمی داد...
-عدم اعتماد به نفس و ضربه شدید به عزت نفستون..
- احساس زرنگ نبودن ..
- خرد شدن شما پیش خودتون و خدای خودتون..
می دونی چرا؟چون هیچ چیز بدتر از این نیست که ما خودمون به خاطر عدم احتیاط خودمون خرد بشیم و پیش خودمون احساس حقارت کنیم..
و.........
دوست عزیز اینا تازه احساس های ساده بعد این اشتباه هست و وای به رخدادهای بدتر اگر جلوتر برید...
آیا هیچ جیز از خود ما مهمتر هست؟
چرا شما می خواید جلو اون کم نیارید و وادارش کنید اونم وابسته بشه ( که هست)و اذعان کنه دوستتون داره؟می خواید بگید شما قادری هرکس عاشق خودت کنی؟که چی بشه آخه؟
هیچ چیز عایدتون نمیشه که اگر بشه هم ارزش نخواهد داشت..
ببخش اگر رک صحبت مب کنم ولی دوست من شناخت..دوست داشتن..عشق ..ازدواج پروسه مهمیه که شما داری راهو بر عکس میری..
حذر کن..
تمامش کن.....
سارا:72:
RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
ببینید مورد من با کاربر نادیا خیلی تفاوت داره - ایشون یه جورایی در مورد طرف مقابلشون توهم زده بودن وفکرایی میکردن تو دلشون - پس مقایسه اشتباست - پس نتیجه یکسان گرفتن در موردش اشتباهه - اگه طرف ایشون ادم کلاشی بوده -نباید به خاطر شباهت رفتاراش با مخاطب من نتیجه گرفت اونم همینطوره
در این مورد من اصلا توهم نزدم که بگم منومیخواد-یا واسه ازدواج میخواد-یا همچین چیزی-اصلا کار جالبی نیست که دوستان نتیجه بگیرن ایشون هدف جالبی نداره و در موردش بدبین باشن
قبلآ هم گفتم - اگه مشکلی هم باشه از منه - از احساساتمه -نه اون (البته اینم به این معنی نیست که اون اد ایده آلیه- ایشونم در مورد من اشتباهاتی کرده که در صدد جبرانشه)
این تاپیکو زدم واسه بیان علت اصلی پافشاریم
فایده خوب بودن در این اوضاع بد جامعه چیه؟
http://www.hamdardi.net/thread-12707.html
حالا هی دوستان میان میگن،این ارتباطتو قطع کن،آخه واسه چی،به خاطر چی،بابا بذارین منم اشتباه کنم،شکست بخورم-همرنگ جماعت بشم
اینهمه عاقل بودم-اخرش چی شد
-جز اینکه هیچ تجربه ای کسب نکردم
-جز اینکه الکی الکی از یه ارتباط نتی وابسته شدم
-جز اینکه جنس مخالفو نشناختم
-جز اینکه از فرصتها استفاده نکردم
شاید در جواب بگین باید از تجربه های دیگران استفاده کردواز این چیزا ولی خیلی چیزا رو ادم باید خودش تجربه کنه-سرش به سنگ بخوره-وگرنه نمیفهمه-به عمق مطلب پی نمیبره
خلاصه اینکه دچار تناقض شدم-کمک!!!
RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط design
ببینید مورد من با کاربر نادیا خیلی تفاوت داره - ایشون یه جورایی در مورد طرف مقابلشون توهم زده بودن وفکرایی میکردن تو دلشون - پس مقایسه اشتباست - پس نتیجه یکسان گرفتن در موردش اشتباهه - اگه طرف ایشون ادم کلاشی بوده -نباید به خاطر شباهت رفتاراش با مخاطب من نتیجه گرفت اونم همینطوره
نمی دونم شما توهم به چی می گید، ولی اگر کسی تقریباً هر روز سر راهتون قرار بگیره ، به بهانه خرید بیاد سر کارتون، حتی جلوی مادرتون از شما تعریف و تمجید کنه تا حدی که مادرتون هم فکر کنه طرف چیزی تو فکرشه ، شما به این می گید توهم؟!
هر کس دیگه جای من بود فکر می کرد طرف عاشقه در حالی که من فکر نمی کردم عاشقه چون هر چند رفتار عاشقانه داشت ولی اعمالش مثل اعمال یه فرد بی تفاوت بود!!!
دلیل ادامه من این بود که بفهمم منظورش از این حرکات چی بود که بعد از اتمام و گذشت چند ماه فهمیدم.
ارتباط من به جایی نرسید که کلاشی کنن، ایشون اس ام اسی دادن و من دیگه جوابی ندادم . اگر آدم بدی می دونمش به دلیل همین بازی هایی بود که کردن و الان داره با شما می شه.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط design
خلاصه اینکه دچار تناقض شدم-کمک!!!
نگران بودم که به اینجا نرسی که رسیدی ، به تناقض . به اینکه چرا تا حالا خوب بودی، چرا درست زندگی کردی ، چرا مثل اونا یا آدمای دیگه دغل و دو رو نباشی ، چرا سهمت این شد در حالی که در حق کسی بدی نکردی؟
چرا بعضی اونایی که پسر بازی کردن الان ازدواج کردن و خوشبختن ولی تو حتی جنس مخالفتو نمی شناسی که هیچ ، تنها موندی !!!
می دونی چرا به اینجا رسیدی ؟ چون به عدالت خدا شک کردی ، داری روی محکمترین عقایدت پا می گذاری و به تردید در مورد تمام باورهات می رسی! (یه جور خود تخریب کردن)
من هم به این حالات رسیدم.
تو هم الان تجربه کردی ، حالا راه حلش رو خودت پیدا کن .
من متوجه شدم مشکل از سست بودن یا سست شدن باورها و ارزش هام بود، از شک کردن به خودم.
یا ارزش های من اونقدر پایه های محکمی نداشتن که من به تناقض رسیدم یا خودم رو در شرایطی قرار دادم که باعث شدم مغزم شستشو داده بشه و به باورهام شک کنم.
درسی که گرفتم این بود :
باید باورها و ارزش هامو تقویت کنم و با دلایل قوی پایه های این باورها رو محکم کنم .
نمی دونم تو به چه نتیجه ای برسی؟ راهتو با فکر انتخاب کن
:72: :72: :72:
RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط design
این تاپیکو زدم واسه بیان علت اصلی پافشاریم
فایده خوب بودن در این اوضاع بد جامعه چیه؟
http://www.hamdardi.net/thread-12707.html
حالا هی دوستان میان میگن،این ارتباطتو قطع کن،آخه واسه چی،به خاطر چی،بابا بذارین منم اشتباه کنم،شکست بخورم-همرنگ جماعت بشم
عواقب کسانی که مثل شما همین حرفها را روزی می زدند ، دیدی امثالشون رو ؟؟ من دیدم ، یعضی ها بودن خودم نهیشون از کاری کردم گوش ندادن ، بعد شکست خورده و سرخورده و رنجور بازگشتند ، اگر میشد مطمئن بود که گاه ضررهای جبران ناپذیر پیش نمیاد می گفتیم دیزاین عزیز برو هر کاری دلت میخواد بکن و ما هم می رفتیم پی کار خود و وقت خود را در تاپیک شما صرف نمی کردیم
اینهمه عاقل بودم-اخرش چی شد
چی می خواهی و چی می خواستی که فکر می کنی عقلانیتت مانع به دست آوردنش بوده ؟؟ آنچه که عقلت تاییدش نمی کرده کدومه و آیا سلامتی ، آرامش و تامین آینده ای بی مخاطره را برایت به همراه داشته که عقلت محرومت کرده ؟؟
-جز اینکه هیچ تجربه ای کسب نکردم
دنبال چه تجربه ای هستی ؟ برای چه هدفی ؟
-جز اینکه الکی الکی از یه ارتباط نتی وابسته شدم
علت وابستگیت بهره گیری از عقل بوده یا احساس ؟؟؟؟
-جز اینکه جنس مخالفو نشناختم
جنس مخالف رو حتماً با یه ارتباط با غریبه هاش میشه شناخت ؟؟ تو خانواده شما جنس مخالف محرم نیست ؟ و ایضاً غیر محرمها فامیل که تعاملی خانوادگی با هم دارید ؟؟ نمیشه از این راه مشاهده روحیات و خصوصیات کلی رو داشت ؟؟ و بعد هم از راه مطالعه ؟؟
اونچه شما باید بشناسی از جنس مخالف که به درد زندگی آیندت بخوره از این راه ها ممکنه ، از راه دوستی با یه پسر در پی این بودن فقط توجیهی برای قانع کردن خود و دیگران است چون حاشیه های رابطه نه تنها اجازه شناخت درست نمیده بلکه باعث میشه اشتباه شناختی هم پیش بیاد . عزیزم نشنیدی میگن می خوای یه چیزی رو خوب بشناسی از بیرون بهش توجه کن ، یعنی ازش فاصله بگیر و بررسیش کن نه بهش نزدیک و در اون غرق بشی . بیرون گود ملاحظه کن ، سرگذشتها را بررسی کن که منجر به شناختی میشه که از نزدیک نمی تونی به این وضوح به دست بیاری
-جز اینکه از فرصتها استفاده نکردم
چه استفاده ای ؟
شاید در جواب بگین باید از تجربه های دیگران استفاده کردواز این چیزا ولی خیلی چیزا رو ادم باید خودش تجربه کنه-سرش به سنگ بخوره-وگرنه نمیفهمه-به عمق مطلب پی نمیبره
یک روز یکی رو نصیحت می کردم همین حرف شما رو زد ، گفت حرفهات کاملاً درسته ولی من میخوام خودم تجربه کنم ، و سرم به سنگ بخوره تا بفهمم . گفتم : اگر یه وقت این سر طوری به سنگ خورد که متلاشی شد چی ؟
آیا فکر می کنی همیشه این تجربه ها بی مخاطره هست ؟؟
چرا سری به تالار نمیزنی و نمی بینی اوضاع تجربه کرده ها را .
خلاصه اینکه دچار تناقض شدم-کمک!!!
حق داری ، اما بهت تبریک می گم ، چون نمی خواهی بی گدار به آب بزنی ، چون برهان قوی میخواهی تا نیفتی و در مقابل کسانی که همین توجیحات رو میارن برای عقلانیتت دلیل محکم داشته باشی . اگر این نبود هرگز تصمیم به باز کردن تاپیک دومت نمی گرفتی . :104::104:
ازت میخوام چالشهای ذهنیت را همینطور با شهامت بیان کنی و بخواه که دوستان قانعت کنن یا اگر روند مد نظرت رو درست میدونی دوستان را با دلیل عقلانی قانع کن .:305:
این لینکها را هم مطالعه کن :
کاش من هم زیبایی شما را داشتم .......
** مسئولیت <<< انتخاب <<< اختیار ***
.
RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
خبر خوب برای تمام اونایی که هی گفتن بیخیالشو،ارتباطتتو قطع من.الان دقیقأ دوهفتس هیچ ارتباطی برقرار نکردم.دلم خیلی ... .
خدایا چرا من اینقدر بی جنبم-چرا نمیتونم مثل ادم با یکی دوست باشم-چرا اون میتونه ومن نمیتونم-چرااا -نمیدونین از داشتن این احساسات چقدر خودمو سرزنش میکنم وخودمو به احمق بودن وبچه بودن متهم میکنم-واقعأ این رفتارم ازیه دختری که داره 25 سالش میشه بعیده.تمام مشکلات وفکر وخیالای من ازین بیکاریه-تازمانی که درسی بود دانشگاهی بود-سرم گرم بود-یه مدت کوتاهم که سرم گرم کار بود بازم چرندکاری نمیکردم-تواین چندماهی که بیکارم چقدر وقتمو سرامثال این موضوعات وکندوکاو کردن در مورد این مسائل هدر کردم-خدا لعنت کنه این بیکاریو رو-آی ملت دعا کنین یه کاری گیرم بیاد تا مثل گذشتم سربه راه بشم و غرورم بیش ازین زیر پای پسرای سرکاربذار له نشه-آمین یا رب العالمین !
:305:یه سوالی برام پیش اومده :چی باعث میشه بعضی پسرا اینقدر چشم و دلشون از دخترا سیرباشه؟:325:
چی باعث میشه بتونن اینقدر عادی باشن در برخورداشون(منظورم بی احساس بودن نیست،منظورم عاقلانه رفتار کردنه)یعنی وقتی بخوامش هست وکاملأ پایه هست –ولی خودش پاپیش نمیذاره
چندتادلیل که احتمالشو میدم:
-قبلا (دوران دبیرستان ویک کم هم دانشگاه)چندین دوست دختر داشته،دیگه زده شده.
-الان یکیو دوست داره ،میخواد بهش وفادار باشه ولی چون هنوز حس تنوع طلبیش در دوستان دختر ازبین نرفته با بقیه دخترا دوستی معمولی داره.
-به قول خودش واقیعشو ترجیح میده تا مجازی (منم که هنوز در دنیای واقعی ندیمش).
-نمیخوام توهم زده باشم وبگم دوستم داره،نه،ولی حداقلش اینه که قبولم داره-میخواد باشم(ولی کاری به کارم نداره!)
RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط design
یه سوالی برام پیش اومده :چی باعث میشه بعضی پسرا اینقدر چشم و دلشون از دخترا سیرباشه؟:325:
چند دوست دختر هم زمان دارن و اغلب دختر بازهای حرفه ای هستن و
چون هیج کدوم از روابط جدی نیست پس احساسشون دخیل نمی شه و عادی
برخورد می کنن.
RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
سلام عزيز
خوبي؟ من چند روزه دو تا تاپيكتو دارم مي خونم چقدر سرنوشت و فكرامون مشتركه
فكر كننم 80 درصد مشتركيم
من يه ذره نا خالصي دارم اول اينكه پسرم دوم اينكه بد دل هم شدم سوم اينكه درسته تو دلم مثل تو هست ولي بي خيال ثابت كردن قوي بودنم به اينو اون شدم چهارم اينكه منم وابسته بودم زماني يعني طرف از دلم بيرون نمي رفت ولي خودش ابراز علاقه كرده بود
و مي خواست عاشقم بشه(خودش كه اينجوري ميگفت) ولي چون من اولا روراست بودم و وقتي ابراز احساس كرد بهش گفتم برو بعدرفت و من تنها شدم چون بچگيم مثل تو بود خونوادم مثل تو بود و گذشتمم مثل تو بود با اين تفاوت كه من اوايل با هيشكي تو رابطه نبودم
مثل تو دوست داشتم همسرم از آسمون بياد چون معتقد بودم كه آدم بايد پاك بمونه تا آدم پاك بياد سراغش........به ارزش هاي اخلاقي پايبند بودم
يك اتفاقي افتاد تو زندگيم كه ارزش هاي اخلاقي كه به اونها معتقد بودم مثل تو تو نظرم شكست مثل تو احساس كردم بچم احساس كردم طرف مقابلم بهم و به بچگيم مي خنده
دچار تعارض شدم تنها شدم دوستام تركم كردن احساسم اين بود كه من خيلي بچم كه ديگه كسي تحويلم نمي گيره و من حتي جنس مخلفمم نميشناسم دست به كار شدم ديگه دختراي دانشگاهم رو ميشناختم به اسم و ......
كه با اون دختره دوست شدم.فكر كنم مثل من باشي تو هم كه به اين خاطر دوست شدم كه ثابت كنم منم مي تونم وابسته كنم (اين فكر تو كلم بود) و همچنين تعارض پيدا كرده بودم چون اولا قبل از اين رابطه يه دختري غرورمو له كرده بود و.......... دوما احساس كردم پاك بمونم واسه كي و چي؟
چرا دوستام همه كاري كردن و موفق شدن ولي من از پس يه دختر هم بر نيومدم( از طرفي چون فوق العاده ساده بودم و نپخته اصلا اصولي كه اين پسر مقابل تو انجام ميده رو بلد نبودم و صاف و ساده به طرفم سفره دلمو واسش مي ريختم بيرون( يعني هيچي نشده اول از همه بهش مي گفتم قصدم ازدواج نيستو ولي بمون و وقتي مي رفت ناراحت ميشدم)ابراز احساسات شديد مي كردم(به قولي اصلا بلد نبودم شگرد هاي اين كارارو) و مثل تو از كاه كوه ميساختم
اوضاع خوب پيش مي رفت ولي وقتي بهش گفتم احساسم واقعي نيستو رفت
خيلي تنها شدم (كه تاپيكش هست) رفتم سراغش گفت دو بار اومدم خراب كردي و ......... برو و خلاصه بد جوري تحقير شدم(يعني حس كردم شدم) با اينكه خودم ردش كرده بودم ولي وابستش شدم
خلاصه منظورم اين بود كه عزيز چون ما ها از خونواده هايي هستيم كه به ما روباه بودنو ياد ندادن( بره مونديم) تو اين رابطه ها كم مياريم همين پسر هم مطمئن باش زماني بدتر از منو تو و امثال من بودن ولي با تمرين به اينجا رسيدن(تمرين وابسته سازي و ......)
من چون تمرين نداشتم كم آوردم(طوري كه ايني كه اومده بود وقتي گفت تموم حرفاش دروغ بوده ولي با اين كه مي دونستم دروغ ميگه اعتماد بنفسمو از دست دادم) چون بلد نبودم غير مستقيم حرف بزنم(البته همه اون كسايي كه اومده بودن به طور غير مستقيم خاستگاري مي كردنا ولي من چون ناشي بودم رد مي دادم ولي وابسته هم ميشدم يعني قشنگ با سياست مي اومدن حرفشونو غير مستقيم ميزدن و راه فرار واسه خودشون باز نگه ميداشتن
ببين عزيزم من بعلت نداشتن زرنگي تو اين كار جوري سوتي دادم كه رسوا شدم تو دانشگاه
دختر يكه ازم خوشش مي اومد وقتي نه مي گفتم با استفاده از نقطه ضعفم تحقيرم كرد
تو وقتشو داري فوت و فن اين كارو ياد بگيري؟ به نظرت ارزششو داره؟ مخصوصا كه تو دختر هم هستي
من دختر باز ترين پسري رو ميشناختم كه خودش اعتراف مي كرد زماني بچه ترين آدم بود و نمي تونست حتي با دختر حرف بزنه ولي حالا................(پس فكر نكن كه اون از شكم مادر زرنگ بيرون اومده و تو بره)
.توصيه من اينه كه فكر اين كه بخواي وابستش كني بعد ولش كني رو از سرت بيرون كن چون اگه اينكاره بودي كه وابستش نمي شدي الان(قصدم توهين نيست ولي ارزشي هم نداره اين كار زورتو نگهدار واسه جاهاي پر ارزش تر تا خودتو ثابت كني)
اون الان فقط داره تو رو واسه خودش مي پزه
يعني كنترلت مي كنه وقتي زياد احساسي ميشي مي كشه كنار تا آروم بشي
وقتي ميبينه رفتي گرمت مي كنه تا برگردي
درست مثل دزديه كه وجودتو دزديده ولي هيچ رد و اثر انگشتي از خودش به جا نذاشته و نخواهد گذاشت
و تو نمي توني هيچ جا شكايتتو ببري
درست مثل من
دختري كه مي اومد و به من پبشنهاد ازدواج ميداد راه فرار واسه خودش ميذاشت ولي من نمي فهميدم و با اين كه رد دادم ولي تو تله افتادم و كلي احساساتي شدم اوني كه هي به من مي گفت تو پاكيو پسر پاك پيدا نميشه و .........آخرش رابطه رو طوري جلوه داد كه انگار من به اون پيشنهاد دادم و البته كارام باعث شده بود كه تو ظاهر هم چنين بشه
و خراب شدنش واسه من موندو وابستگي و دنبالش رفتن
خلاصه اين جزو زندگي منه و منم مثل تو ذهنم پر ازاين جور مسائله
البته اگه اينجا مطرحش نمي كزدم خيانت به خودم بود(چون دنبال درمان ميگشتم) منم مثل تو بعضي وقتا فكر مي كنم كه همه دوستام رفتن پي پيشرفتشون و من موندم با بيكاري و اين جور فكرا
به نظرم اين جور فكر نكن كه چرا اون مي تونه و تو نمي توني
اين جور بودن واسه اون يه موهبت مقطعيه بعد از سه چهار سال به كارش نمياد به دردشم نمي خوره فكر نكنم با دختر باز بودن و وابسته ساز بودن كسي استخدام شه يا ........... فكر كن اگه زنش ميشدي چه بلاهايي كه سرت نمي آورد
ولي تو پاكي داري و يه فرصت خوب
و يه فكري كه مي خواد به تو زرنگ بودنو پخته بودن رو ياد بده( كه فردا بتوني زندگيتو مديريت كني و نقطه ضعفاتو بژوشوني)
هر چند كه منم اعتماد بنفسم پايين مياد بعضي مواقع احساس مي كنم بي عرضم و .......
البته من و تو با هم فرق مي كنيم شايد تو اعتماد بنفست قوي تر باشه
ولي توصيه فرشته رو عمل كن كه ميگه از دور ببين و بشناس
من زياد جنبه از نزديك ديدنو ندارم چون ناشي هستم و رو راست و حساس و كم اعتماد بنفس
طوري كه با اينكه طرف ميد ابراز احساس مي كنه و من ميگم نه وقتي ميره ميشكنم ووقتي دست پيش ميگيره كه پس نيفته باور مي كنمو ميگم حتما دوسم نداشته ها..........واسه من بد بود ولي تو هم اگه يكم از ويگي هامو داشتي وارد اين رابطه ها و ثابت كردن خودت نباش
كه همه اين چيزا گذشتنيه
خودتو بكش بالا
RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
سلام به دوستان گلم :72:
اومدم یه کم تعریف کنم و درد دل کنم وبگم که حرفاتون و نظراتون بی تاثیر نبوده و کم کم دارم راهمو پیدا میکنم.
طبق فرمایشات دوستان واسه کم کردن و ازبین بردن وابستگیم به اون شخص،ارتباطمو کم وکمتر کردم،به نتیجه جالبی رسیدم که حاصل تجربه خودمه ویه مطلب تئوری نیست که فقط بخونمش وزیاد نتونم درکش کنم.
وقتی وابستگی ادم به مخاطبش کم میشه ،بیشتر ایراداشو میبینه،بیشتر حواسش جمع میشه،طرفو بیشتر میشناسه.
مخاطب من اون آدم همه چی تموم و کاردرستی نیست که فکرشو میکردم (البته ایرادو همه دارن)،ولی ایرادای اون اصلا با من جور در نمیومد-واسه همین تو این مدت بیشتر به ایراداش فکر کردم تا بفهمم نه تنها باهاش جور هم درنمیام-بلکه به دردم نمیخوره-بزرگترین ایرادشم که تو ذهنم بزرگش کردم،اشتباهای گذشتشه(دختربازیهاش)هرچند میگه پشیمونه-ولی دیگه شخصیت اون همینطور شکل گرفته-پشیمونم باشه نمیتونه تغییرش بده-حس تنوع طلبی-اینو تو بقیه کاراشم حس کردم-توعلائقش-تو درسش-توکارش-و توی دوست داشتناش.
منم یه ایراد بزرگی دارم به محض اینکه اطمینان پیدا کنم از یه ایراد مهم مخاطبمم-دیگه نمیتونم مثل قبل دوسش داشته باشم.
کلأ اینکه گرچه این ارتباط به نظرم مفید میومد ولی الان دارم میبینم که بیخودی چندماه تلف شد سرهیچ وپوچ-شاید تجربش مفید باشه-که واسه منی که زود وابسته میشم،:324: ارتباط زیاد وصمیمی شدن ممنوع.
:325:
حالا یه سوال:واسه این نوع شخصیتم که اگه وابسته بشم-وابستگیم شدیده،دیگه هر ارتباطی قدغن میشه؟
اگه اینطوره یعنی حتی نمیتونم در اینده حتی رابطه اشنایی واسه ازدواج هم داشته باشم؟
RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
دیزاین عزیز
به شهامت و صداقتت در بیان حقیقت آفرین میگم .:104::72:
عزیزم اتفاقی که با عدم ارتباط شما افتاده اینه که از متن دور شدی و از بیرون بهش نگاه کردی و درست تر دیدی ، تا وقتی نزدیک بودی و در متن ، غرق بودی و حرف دیگران هم که از بیرون گود واقعیتها را می دیدند و بهت می گفتند را هم نمی پذیرفتی .
اگر همه مثل شما در عین این که نظر چالشی خود را بیان می کنند توصیه های راهنماها را عمل کنند ، فرصتها را از دست نمی دهند و کمتر ضرر می کنند
تبریک به شما که در پی فهم بیشتر و عمل کردن و ساخته شدن هستی :104:
اما پاسخ به سئوالت :
شما نیاز داری روی شخصیتت و احساسی بودنت که وابستگی میاره کار کنی ، و مهارتهای ارتباطی و کلاً مهارتهای زندگی را بیاموزی و به کار بگیری و فعلاً در رابطه بانزدیکانت عملیاتی کنی .
دیدگاه ها و نگرشت به مسائل مختلف زندگی و بخصوص نسبت به روابط را پالایش کنی و هرجا لازم بود اصلاحات شناختی ایجاد کنی .
زمانی هم که موردی برای ازدواج پیش اومد با اطلاع خانواده و راهنمایی و هماهنگی با اونها ( هر دو طرف ) و حتی الامکان با راهنمایی یک مشاور یا شخص آگاه و توانمند و سالم در این زمینه مراحل شناخت رو با مهار احساسات و میدان ندادن به آن طی کنی . به این شکلش کسی شما را منع از شناخت برای ازدواج نمی کنه ، اما لازمه اول یه دوره خود سازی برای رفع روحیه وابسته بودن و احساس محوری را طی کنی .
.
RE: مشكل وابستگي در ارتباط با جنس مخالف(درخواست راهنمایی)
سلام خانم دیزاین
اینجا همینطوره،بازدید کننده زیاده ولی اونایی که کمکت می کنن کم،به نظر من باید بیخیالش شی،از این چیزهایی که شما تعریف کردین تا الان به عنوان یک پسر میگم که شما نمی تونید با این آقا زندگی کنید.دلیلشم توی روابط اجتماعی متفاوتی که دارین،اگر آدم عاطفی هستین پیشنهاد می کنم کلا از برقراری تماس باهاش خودداری کنین،چون در نهایت شما آسیب می بینی