دخترك براي چندمين بار نگاهي به ساعت مچييش انداخت و زير لب غر غر كنان گفت: اه باز اين پسره احمق دير كرد انگار اصلا موقعيت منو درك نميكنه.. و بعد با حرص بسيار گوشي موبايلشو از كيفش بيرون آورد و شروع كرد به اس ام اس زدن : آخه تو كجايي ؟ من سه ساعته اينجا معطل تو هستم مثل اينكه فراموش كردي من بخاطر تو الان اينجا هستما من توي پارك ساعي رو به روي قفس طاووس منتطرت روي نيمكت نشستم بيا ديگه خفم كردي الآن هوا تاريك ميشه و من هيچ جارو ندارم كه برم.
در حال اس ام اس زدن بود كه دختري زيبا در كنارش نشست و با يك نيم نگاه سرتا پاي دخترك را نظاره كرد و گفت : سلام خانم خانما چقدر گوشيت قشنگه ميشه ببينمش من عاشق گوشياي سوني اريكسونم خيلي با كلاسه گوشيت.
دخترك نگاهي به دختر زيبا انداخت و محو چهره نقاشي شده دختر شد كه در چهره اين دختر و آفرينش او خداوند از هيچ چيز در يغ نكرده بود يك روسري شالي كوتاه آبي با موهاي هايلايت استخواني مانتوي كوتاه مشكي تنگ و يك شلوار برمودا لي به تن داشت
دخترك از اين كه مي ديد چنين دختر زيبايي در كنار او نشسته و باب صحبتو با او باز كرد ه خيلي خوشحال شد مخصوصا اينكه تحمل اين دقايق براي او سخت بود و دوست داشت با كسي صحبت كند
گوشي موبايلش رابه طرف دختر دراز كرد و گفت قابل نداره
دختر لبخند زیبايي زد و گفت : من اسمم مانياست يا مارال ....... اصلا هر چي تو دوست داري صدام كن مي دوني چشماي خيلي قشنگ و معصومي داري معلومه سن و سال زيادي نداري اسم تو چيه؟
دخترك گفت :اسم واقعي من سيما هست
و هر دو با هم زدن زير خنده
مارال گفت: منتظر كسي هسي انگار درسته؟
سيما گفت :آره
مارال گفت : خيلي وقته از دور داشتم مي پاييدمت خيلي استرس داري رنگت پريده معلومه كه بار اولته از خونه فرار ميكني
سيما تعجب كرد يعني مارال از كجا فهميده بود او از خانه فرار كرده
مارال با خونسردي بسته اي سيگار از توي كيفش در آورد و به سيما هم تعارف كرد ولي سيما دست او را رد كرد
مارال سيگار را روشن كرد و يك پك عميق به سيگار زد و دودش را با مهارت زيادي از بيني خارج كرد
هر كس از كنار سيما و مارال رد ميشد به آنها نگاه ميكرد و زير لب چيزي مي گفتند گاهي چند گروه پسر از كنار آنها رد مي شدند و مارال خيلي صميمي با آنها سلام و احوال پرسي ميكرد انگار توي پارك همه او را ميشناختند
پشت شمشادهاي پارك نزديك بوفه پارك چند پسر ايستاده بودند و به مارال خيره شده بودند و با هم در مورد او صحبت ميكردند انگار بر سر او شرط بندي ميكردند
سيما به اطراف نگاه كرد و آهي كشيد و گفت : كاش من هم زيبايي شما را داشتم انوقت اين همه طرفدار داشتم
مارال با صداي بلندي شروع كرد به خنديدن و حين خنده به سيما گفت : خيلي هنوز بچه هستي تا بتوني فرق نگاهها را از هم تشخيص بدي اتفاقا من آرزو داشتنم زشت بودم آنقدر زشت كه هيچكس نگاهم هم نميكرد اونوقت از نگاههاي حريص و هوس بازانه اين گرگها در امان بودم . سيما تو خيلي دختر ساده اي هستي درست مثل آب زلال پاكي و شفاف . چند سالته؟
سيما از تعريف مارال احساس شعف كرد و با ذوق گفت :17 سال
مارال يك نگاهي به ساعتش انداخت و گفت : مطمئني كه مياد دنبالت ؟
سيما گفت : آره . امير حتما مياد تا حالا بدقول نبوده لابد كاري براش پيش اومده ما باهم نامزديم البته نامزد نامزد كه نه ولي قراره به زودي نامزد كنيم و بعد باهم ازدواج كنيم ولي پدر مادر ما مخالف ازدواج ما هستن
مارال پوزخندي زد و گفت :پس به خاطر اون فرار كردي فكر ميكني ارزششو داره؟
سيما از كلام تند و بي رودر وايسي مارال دلخور شد و قيافش كمي در هم فرو رفت
صداي موبايل مارال بلند شد و مارال از جاش بلند شد و كمي آن طرفتر شروع به صحبت كرد :الو بگو صداي تو مياد نه هستم الان نمي تونم برم ، همين دورو ورام ديگه بذار يك ساعت مال خودم باشم و به بدبختي خودم فكر كنم .
صداي فرياد مارال بلند شد : غلط كرده اون عوضي گفته بود يك نفره ولي 3 نفر بودن حالا طلبكار هم شده به زور از دستشون خلاص شدم من ديگه پامو اونجا نمي زارم . نه نه اونجا نميام . باشه به كيان بگو باهاش تماس بگيره بگه يك ساعت ديگه دم در پارك ساعي بياد ولي تنها.......
و موبايلش رو قطع كرد لبخند تصنعي به لب آورد و گفت : چيه خوشگل خانم از من دلخور شدي؟
بذار برم 2 تا بستني دبش بخرم تا باهم آشتي كنيم
اين دختر چه نگاه گيرا و چه نفوذ كلامي داشت شادي از حركاتش بر مي خواست و اونوقت پشت تلفن اون حرفها رو مي زد ..........
صداي خنده مارال بوفه را پر كرده بود كه داشت با يك پسر قد بلند صحبت ميكرد يواشكي از توي كفشش چيزي در اورد و به پسر قد بلند داد و باهم دست دادن و مارال به طرف سيما به راه افتاد
سيما گفت : بهت شماره داد ؟ دوست پسرت بود ؟
مارال دوباره خنديد و گفت : نه شازده كوچولو . دوست كجا بود من از تمام پسرا متنفرم از همشون حالم بهم ميخوره ولي خوب كارم ايجاب ميكنه كه با اين آدمها برخورد كنم . اصلا بگذريم اين آقا داماد جواب اس ام استو نداد ؟
ادامه دارد .............
دوستان عزیز
این ماجرا را به دقت دنبال کنید ، و سعی کنید نسبت به اتفاقات آن به خصوص شخصیت اصلی حکایت و....... آن دقیق باشید تا یک آسیب شناسی و تحلیل کارشناسه در نهایت با هم اندیشی برای آن داشته باشیم .
ممنون از همراهیتون
علاقه مندی ها (Bookmarks)