-
سلام تنهایی.ورودبه یک خانه که هیچ زنی نیست نیازمند به داشتن حامی رابیشترکرده است.بدلیل پرخاشگری های شوهرت،واعتیادپدر نتوانستی به حمایت هیچکدام(شوهروخانوادت) امیدوارباشی اولین حمایت های برادرشوهرت باعث تقویت یک حمایت دوجانبه بین شماشد. سنخیت سازی شوهرت باپدرو نا امیدی از اصلاح وترس ازبی نتیجه شدن رونداصلاح او یا مشاوره ها مقدمه ایست که برآنچه که در ذیل می آید.ابتدابا عرض پوزش ازمدیرمحترم وکارشناسانی که این تایپیک را پیگیری میکنند.به خاطرجسارت بنده(فقط برداشت خودم رامیگویم)؛این حس درشما عشق نیست حس ترس وسرخوردگی واپس زده شده از رفتارهای پرخاشگرانه (به زعم خودت)شوهرت هست که بدلیل گرفتن اثرتباین ،خودرابه شکل شوق برادرشوهردرپوشش آشکار ترحم ودلسوزی نشان میدهد این حس بدلیل عدم جولان برای آزادشدن در شرایط بد دوخانواده، تنها راه خالی شدن(عاطفی) رابه سمت برادرشوهر میکشاند (باسه توجیه؛ا_کمک ودلسوزی۲_انتقام ازشوهربدلیل طعنه های نیشداراز اعتیادپدروشرایط خانوادت (آنچه فکرمیکنی نقطه ضعف توست)۳_سنخیت سازی وقربانی شدن شما دونفر تو به خاطر اعتیادپدر، واوبدلیل تقصیرپدر درفوت مادرش_احتمالا سکوتش باعث این برداشت درشماشده است)........................................... .................................................. .................................................. ....شمابه دلیل خودسازی وباهوشی ازابتدا متوجه غیرعادی بودن خوشحالی ازاینکه غذای تورامیخورد شده ای.شناسایی لایحه های پنهان این حس باعث بی اعتبارشدن آن نزدشمامیشود.گاهی اوقات کمک شما دربردن غذابرای آن دو میتواند منطقی باشد ولی شما کمترین نام را ازپدرشوهر۷۰ساله میبرید فعلا به صلاح نیست وحتما باصلاح دید شوهرت غذادرست کن.حتماسعی کن مهارتهای شناختی ازافراد معتادومهارت رفتاربا آنهارا ازانجمن هایا نت بدست آوری تاهم تنفرت کاسته شود هم نقطه ضعف بودن پدرت در ذهنت تغییرکند.تمام نکته هایی که همه دوستان وخانم بی دل درتایپیکها ذکرکردندبرای شما کارگشا خواهدبود.اصلاح ارتباط باشوهرت شدنی است به روندمشاوره امیدواروپیگیرباش.اصلی ترین نکته دراصلاح ارتباط باشوهرت هست.ضمن اینکه تناسب رادرتعاملات ارتباطی بابرادرشوهر رعایت میکنی.
-
رمورد اختلافاتتون اگه بعضی وقتا کسی قراره بزرگی کنه این پدرشوهرته،ازاو بیشترحساب میبره دخالت برادرشوهر کوچکترباعث میشه به غرورشوهرت برخوره ومثل اون روز دعواکنن....اون روزکه شوهرت سرکارنرفته میتونستی بگی اگه فکرمیکنی کارهای عقب افتاده خونه ازعهده من برمیادبهم یادآوری کن انجام بدم(نه اینکه بهش بگی چراسرکارنرفتی)....وقتی چندتا مردتوی خونه مثلادمق وتوخودن،یه زن وقتی میخادجو روازون حالو هوا دربیاره ممکنه حراف به نظربرسه ولی درواقع اینطورنیست سعی نکن بریزی توخودت...شوهرت اعتیادپدرتو قبل ازدواج پذیرفته حساسیت ونپذیرفتن خودته باعث میشه اونم تمرکزکنه روش(حتمادرموردپذیرش افرادمعتاد مطالعه کن)...نسبت به برادرشوهرسنخیت سازی نکن خودت به این سنخیت ها معنا میدهی خارج از ذهنت معنایی ندارن........................................ .................................................. .................................................. .................................................. .................................فراموش نکن شرایط کلی روی همه خانواده ها تاثیر داشته سال۱۳۸۰برای اولین بار درکشورآمار ورودی دختربه پسر در دانشگاه ۶۰به ۴۰وحتی دربسیاری رشته ها ۷۰به ۳۰شد همه خوشحال که حقوق زن ومردمساوی وازون حرفها فرهنگ کارزن بیرون ازخانه توی۱۶سال اخیربیشترشد وجامعه سنتی توان هضم بازخوردهاش رو دربعضی جاهانداشت؛نتیجش این شد که قاعده کلی سوادبیشترپسرنسبت به دختراستثناهای فراوان گرفت بعضی مردها انگیزه کارکردن کمترپیداکردند شماهم ازاین آمارتاثیرگرفتیدلزومابدلیل اعتیادپدرنیست الان سوادبالاتر دختربه پسر درازدواجها بیشترهم شده،اگرفکرمیکنی حقوق گرفتن تو باعث کم انگیزه ترشدن شوهرت برای کارمیشه دلیلی نداره تمام جزئیات پس اندازت وحقوقت روبگی...یه نگاه به شکایت زنها توی این تالارکن اکثرش به خاطر تفاوتهاست باشوهران وتوصیه هایی که میشود پذیرفتن تفاوتهاست خاصیت روزگارهمین تفاوتهاست خودمن حساسیت زیادی سرعفت کلام دارم برعکس،اکثراباموقعیتهای اجباری مواجه میشم که عفت کلام ممکنه نباشه میپذیرم تا ذهنم آرام بشه...شایداینکه فکرمیکنی شوهرت مث پدرت تغییرنمیکنه براساس "قواعداکتشافی"مثل گل پدرزن وداماد واین چیزهاباشه اگه اینجوریه خیلی ساده اشتباه رفتی...اینکه شوهرت میره مشاوریه امتیازخوب براش هست وجای شکردارد(ازاینکه جواب سوالات پست قبلی رو دقیق گفتی ممنونم)
-
سلام آقای امین ممنون از صحبتهایی که داشتید و خیلی برام تازه گی داشت .... از امروز سعی میکنم بپذیرم که پدرم معتاد است ..... میپذیرم که باید نسبت به برادر شوهرم بی تفاوت باشم ...... اگر شوهرم خواست غذا درست کنم اگر نخواست درست نکنم ..... اگرر فتم بالا مثل یک زن بردار که مهمونه و کاری به کار برادر شوهر نداره باشم...... امیدورام بتونم موفق باشم
- - - Updated - - -
متاسفانه همسرم به دلیل وسواسی که داره خیلی زود عصبی میشه آیا با مشاوره این وسواسی بهبود پیدا میکنه .... نگران هستم آیا وسواس اصلا درست میشه یا نه ....... شوهرم برای کار کم انگیزه نیست ولی کارشو اصلا دوست نداره و بالاجبار میره الان هم ماه مبارک رمضانه سرشون خلوتی نمیره و مونده کارهای عقب افتاده خونه رو انجام میده ..... وقتی میبینم برادرش هر صبح به سر کار میره ولی شوهر من نه خیلی عذابم میده نمیده با این فکر چه کنم ...... ایا باید ای رو هم بپیذیرم که شوهرم کار درستی نداره ...... و وسواس داره
-
حتما موفق میشی .ببین تنهایی وقتی ازشوهرت سرخورده میشی چون هنوز نتونستی آن طورکه باید خودتو دوست داشته باشی دنبال یه آیینه میگردی این آیینه شده بودبرادرشوهر خودت رودراو میدیدی سنخیت سازی هات با اون هدف شکل میگرفت. رنجش های زندگیت هم دراین مساله میتونسته موثرباشه ،مثلامیتونی یه کاغذبرداری هر دوطرفش رو به دوقسمت تقسیم کنی ودریک قسمت فهرست ۱۰رنجش عمده در زندگیت از دیگران بهت رسیده (قبلا)ودرقسمت دوم فهرست۱۰شادی وخیرتو به دیگران روبنویسی پشت کاغذهم همینطور ۱۰رنجش توکه به دیگران رسوندی و۱۰شادی وخیرکه قبلا از دیگران دریافت کردی(ترتیب ستونها مثل بالارعایت شود).وکم کم سعی کنی رنجشهارو حل کنی............................................ .................................................. .................................................. .. به دلیل افسردگی که داری نیازمندیت به اعمال رضایت بخش،برای پاداش ذهنی شادی بخش در مغز،بیشترمیشه(که یکیش قبلاباغذا انجام میشد).این پاداش میتونه مثلابا آب دادن به گلها هم ایجادبشود.تسکین های موقت زیادی وجود داره که میتونه بدون سرکوب خود، تازمان رفع موانع ،احساسات وعواطفت رو مدیریت کنه مثلا تقبل بخشی ازهزینه مالی یک دختریاپسریتیم،طی زمان شش ماه یا یکسال.بدون اینکه کسی متوجه شود.(این مثالهاباتوجه به ساختارشخصیتی شماست)خودت میتونی تسکین های موقت دیگه هم پیداکنی۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰فراموش نکن که رشته شما حسابداریه وطبیعتا کاربراش بیشتره ممکن بود حتی شوهرت ارشد یه رشته دیگه داشته باشه ولی نتونه کارخوب پیداکنه .این خونه موندنش موقته در موقعیت مناسب میتونی برای کارخوب باهاش همفکری کنی .وسواس شوهرت قابل درمان هست نهایتش یه روانشناس بالینی خوب میتونه با خواب مصنوعی ریشه یابی ودرمان کنه،سوال وابهامی داشتی بگو مدیرمحترم همدردی وفرشته مهربان به تایپیکت توجه ویژه داشتند.میتونی جوابهای خوبی دریافت کنی.اینکه سعی میکنی ذهنیتت به پدرت روتغییربدهی نشانه تغییرات خوب ومثبت درشماست.
-
ممنونم امین مهربان
ابهامی ندارم ..... حرفها تون کاملا واضحه ..... فقط رنجشهارو حل کنم ..... رنجشی که از پدرم دیدم چطور حل کنم
رنجشی که از خواستگارهای قبلی که اصلا دسترسی بهشون ندارم چطور؟؟؟
-
رنجشی که از دیگران داری رو خودت باید تغییربدهی نبایدمنتظر عذرخواهی اوناباشی میتونی تمام احساساتت رو زیراون رنجش خاص دریک کاغذ بنویسی.حتی خطاب به اون خواستگار.اون کاغذو چند روزنگه دار(کاملاخصوصی کسی نبینه) گهگاهی بخونش وقتی یه بارخوندیش دیدی حس رنجشت ازبین رفته یه مراسم کوچیک مثلا دوتاشمع روشن کن واون کاغذ روبسوزون،یاکنار یه آب برو واون کاغذروبه آرامی تکه تکه کن وهرتکه رو به آرامی توی آب بندازاگه اشکات موقع نوشتن،سوزوندن یابه آب انداختن اومد جلوشو نگیر بذارتغییرات اتفاق بیفته،بعدش برای اون شخص دعاکن وسعی کن پرونده روکلاببندی،رنجش خودت به دیگران رومیتونی باعذرخواهی ازاون افراد یاجبران صدمه اصلاح کنی............................................ .................................................. .................................................. ...........................................پدر و هم قربانی شرایط زندگی بوده یه انسان معتاد برخلاف تصورجامعه ازهمه بیشترعاطفیه با احساسات سرکوب شده،سرزنش ومحکوم کردن او ممنوعه،تو مسئول اعتیادش نیستی مسئول رفتارهات با او هستی ،تغییرذهنیت نیازبه تمرین وزمان داره میتونی به سایت های انجمن معتادان گمنام(NA)مراجعه ومهارتهای رفتاری خانواده های افراد معتاد رومطالعه کنی داستان دختران زیادی هست که مث تو ازپدرمعتاد رنجورشدندوچطورحل کردند ببین کدوم به دلت میشینه (اگه پیدانکردی توی تایپیکت یادآوری کن تا چندتاراهکاربهت بدم).ولی بهت قول صددرصد میدم باتغییر ذهنیت خودت وپذیرش این مساله رفتاروگفتارشوهرت مطمئنا دراین زمینه با توتغییرخواهدکرد.................... .................................................. .................................................. ..........................................اماد رمورداصلاح روابط خودت باشوهرت حتی باوجود اینکه الان(وسواس وعصبی هست)این تایپیک روچندبارباحوصله مطالعه کن http://www.hamdardi.net/thread19883-4.html علاوه براون راههایی مثل نامه نوشتن برای شوهرت هم هست که توی بعضی پستهادیدم امیدوارم دوستانی که تایپیکت رو میبینند چندتاازاون روشهاروبرات بذارن_درموردسرکار رفتن شوهرت هم وقتی ببینه شما هر روزصبح سرکارمیروید روی اونم تاثیر داره یه کم بهش فرصت بده اونم به لحاظ روحی الان داره یه کارایی میکنه.
-
مرسی آقای امین حرفهاتون خیلی به دلم نشست و سعی میکنم عمل کنم و قول میدم
-
دیروز که به خونه رفتم غذا که درست کردم ..... سریع به طبقه بالا رفتم قبل از اینکه برادر شوهرم بیاد ظرف غذا رو تحویل پدرشوهرم دادم و اصرار کرد که برای افطار برم پیشش ولی من ممانعت کردم .... و برگشتم و دیگه بالا نرفتم خیلی خوشحالم که این کارو انجام دادم..... ولی همسرم بیرون از خونه بود و زنگ زدم که کجاست گفت بیرونم دنبالم خر حمالیه خونه ..... گفتم فردا وقت مشاوره داریم گفت من پول ندارم و نمیرم گفتم تو توی این چند روز کلی پول خرج کردی اشکال نداره من هزینه میکنم گفت باشه .... بعد از چند دقیقه از حرفم پشیمون شدم گفتم نه اشکال نداره نمیخوای برای زندگیمون کاری کنی و اصلاح بشی ایراد نداره من از این به بعد کاری به کارت و درمانت ندارم ...... و بعد گفت برای شام نمییام و خداحافظی کردم .... تا اینکه آخر شب به خونه برگشت ...... خیلی با خودم کلنجار اومدم که چیزی نگم و نگفتم و خوابیدم ..... تصمیم گرفتم هیچی نگم و صبر کنم ببینم چه اتفاقی میافته ....... الان که این متنو مینویسم خیلی آروم هستم و ناراحت و تصمیم دارم کاری به کارش نداشته باشم ..... و هرطوری میخواد زندگی کنه .... و من هم کار خودم و زندگی خودم تا ببینم چه اتفاقی میافته .... نمدونم درسته یا نه ؟؟؟؟؟
- - - Updated - - -
آخر شب نشسته پای فیلم نگاه کردن .... آخه این درسته زندگی کردن با این مرد درسته ..... الانم میدونم خوابیده و بعد پا میشه تا زمانی که برم خونه الکی این ور اون ور میره تا وقتش بگذره ...... تاپیکی که آقای امین گذاشته ببودن مقداریشون خوندم .... فکر میکنم من هم منفعل شدم ...... اما نمیدونم تا کی ادامه داره .........
- - - Updated - - -
نمی دونم چه رفتاری باهاش داشته باشم
خسته ام خسته دلم میخواد بزار برم جایی که هیچ کس منو نبینه و نشناسه :302::302::54::54:
د
-
ازنظرغذابردن کارت منطقی بود هم غذارودادی به پدرشوهرهم اومدی پایین...امابرای مشاوره رفتن زمان ومکان حرف زدن مهمه که رعایت نکردی بهتربود وقت مناسب توی خونه مثلابعد شام موقعی که چای میخورد اول اعتبارسازی میکردی:عزیزم این چندجلسه که باهم رفتیم مشاوره حس خوبی "بهم"دست دادازاینکه میخوای لحظات شیرین تری باهم داشته باشیم احساس دلگرمی کرد"م"،فرداهم وقت مشاوره داریم.(نبایدحرفت روبادودلی بزنی یاباواکنشهای غیرکلامی بهش بفهمونی که پیش بینی میکنی نمیاد)اما درمورد سرکار رفتن قراربود موقتاصبرکنی تا ازسرکار رفتن شما تاثیربگیره، ضمیرمن واحساسی که بهت دست داده درجرأت مندی مهمه. جرأت مندی نه چاپلوسی نه گول زدن مخاطب یه بلوغ واحترامه که اول درخودت ایجاد شده.حالا به نظرم برنامه ریزی کن برای زمان ومکان مناسب بعدی
-
"""ضمیرمن واحساسی که بهت دست داده درجرأت مندی مهمه. جرأت مندی نه چاپلوسی نه گول زدن مخاطب یه بلوغ واحترامه که اول درخودت ایجاد شده.حالا به نظرم برنامه ریزی کن برای زمان ومکان مناسب بعدی """
یعنی چه ؟