RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
سلام سپیده خانم.:72:
تایپیک شما رو دنبال می کردم دوستان کمی ضد و نقیض راهنمایی می کنن و البته حق هم دارن هم گفتنش بده و عواقب داره و هم نگفتنش.
اما مهمتر از این حرفا اینه که شما بتونی«ع» رو فراموش کنی.
متاسفانه دخترا اونم از نوع احساسیشون همه وقت و عشق خودشون و با پای کسی می ریزن که شاید ارزشش و نداره و فقط به خاطر علاقه خودشون قادر هم نیستن که دست از این عشق بردارن.
سپیده عزیز کمی به زندگی منطقی تر نگاه کن بالاخره باید بتونی کنترل احساس و عقل و زندگیت و به دست بگیری.
قراره بشی زن یک خانه و تصمیمات مهمی بگیری قراره در اینده بشی مادر و برای فرزندت تصمیم بگیری.
پس قبل از هر چیز با یک مشاور مشکل و مطرح کن اول باید بتونی احساستت و کنترل کنی به قول انی عزیز از روش تفکر فکر استفاده کن و اصلا به شخصی به نام«ع» فکر نکن هر وقت هم خواست تو ذهنت بیاد فکرت و به موضوع دیگری معطوف کن.
فکر کنم شما جزء افردای هستید که وقتی کسی بهتون بی محلی می کنه بیشتر اسیرش می شی و دنبالش می ری. و دقیقا این اقای «ع» همین کار و با شما کرده.
گذشته رو فراموش کن رو خودت کار کن تا منطقی تر باشی.
هر وقت تونستی منطقی فکر کنی و تصمیم بگیری مطمئن باش اون روز خودت می تونی بفهمی با توجه به شرایط نامزدتون باید چیزی بهش بگی یا نه.
موفق باشی:72:
RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
نقل قول:
فکر کنم شما جزء افردای هستید که وقتی کسی بهتون بی محلی می کنه بیشتر اسیرش می شی و دنبالش می ری. و دقیقا این اقای «ع» همین کار و با شما کرده
سیسیلی عزیز اینجور نیست،من قبل از اینکه اون بره اسیرش شده بودم،تو این مدتم که رفته علت این که احساسم اینجوری بود،به این دلیل بود که با تمام وجودم دوسش داشتم،من اسون دل نداده بودم که اسون دل بکنم،الانم اون عشق برام عزیز،اما اون ادم نه،تو این مدت گرچه از ته دل میخواستم بازم برگرده،اما اگه بر میگشت دیگه قبولش نمیکردم،چون خیلی ادم پستی بود.
الانم با این شرایطم دیگه حتی نمیخوام بهش فک کنم،عاشق نامزدم نیستم،اما دوسش دارم نمیخوام 1ادم با ارزش به خاطر 1 ادم بی ارزش از دست بدم.
همه شما عزیزان بهم گفتین احساسی تصمیم نگیرم،من به نظر خودم منطقی بودم اما در واقع نیستم،چون تمام تصمیماتم احساسی بوده.
من واقغا نمی دونم الان باید چطور برخورد کنم.نمیدونم تا این مسئله حل نشده باهاش رسمیتر باشم؟از طرفی میترسم تغییر رفتارم اشتباه باشه و احساس کنه من ازش فرار میکنم اخه ازم خواسته این مسئله فراموش کنیم،اما راستش من نمیتونم مثل قبل باشم،از وقتی که فهمیده خودم جدا ازش می بینم،از اینکه حتی لحظه ای از کنارم بودن احساس بدی داشته باشه وحشت دارم،نمیدونم چکار کنم
RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
عزیزم به قول یکی از دوستان خیلی راهنمایی های ضد و نقیضی داره اینجا و ممکنه تو رو سر درگم کنه
ولی من شخصا اگر به جای شما بودم و اگر رابطه جنسیم در حدی نبود که بعد از ازدواج معلوم بشه هیچ چیزی نمی گفته
چون می گن لاف از سخن چو در توان زد، آن خشت بود که پر توان زد
یعنی تنها حرفی رو بزن که ارزش داشته باشه بگی
من فکر میکنم در زندگی مشترک دروغ و فریب درست نیست ولی این که همه چیز رو هم بگی این هم درست نیست چون برداشت ها از یک موضوع خیلی متفاوته و یه سوتی کوچیک می تونه کلی برات دردسر بسازه
اگر هم الان فهمیده بهتره بی خیال بگی آره یه 6 ماه زیر نظر پدر و مادرم خواستگارم بود و می خواستم بهتر بشناسمش آخرش دیدم با من جور در نمیاد همین و بس
دیگه وارد جزئیاتش نشو که دروغت در نیاد
اگر خودت بزرگش نکنی و آب و تاب ندی اون هم راحتتر با قضیه برخورد میکنه
فکر نکنی می خوام خدایی نکرده دروغ و ریا یادت بدم، اینها رو بخاطر این میگم که اگر نامزدت واقعا مرد خوب و سالمی هست و فکر می کنی خوشبختت می کنه برای یه موضوعی که درگذشته اتفاق افتاده بقیه زندگیتو خراب نکنی
این روزها دختر آفتاب مهتاب ندیده رو کجا میشه پیدا کرد که شما بشی دومیش!
از دید دینی هم فکر کنم این که میخوای ازدواج کنی و رابطه حلال داشته باشی مورد پسند خدا هست تا اینکه این رابطه رو هم به هم بزنی و خدای نکرده باز خطر این باشه که در دام بیافتی
اینقدر هم خودتو سرزنش نکن دختر ، خدا وقتی آدم ها رو می بخشه من و تو کی هستیم که خودمونو نبخشیم؟
RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
s.sepide عزیز
تمرکزت رو از روی آنچه در گذشته اتفاق افتاده بردار .
مهم این بود که نامزد شما بدونه رابطه ای در گذشته بوده و با هدف خواستگاری ( هر چند فریبکارانه شروع شده و با وابستگی شما ادامه پیدا کرده ). و اکنون که بعد از ناراحتی آرام شده و خودش خواسته گذشته فراموش بشه ، شما استقبال کن و در جهت فراموشی و ترمیم آسیب های وارده روحی تلاش کن . و در صحبتهات با نامزدت هم اینرا خیلی قاطع براش روشن کن که چون هنوز عقد نشده اید از لمس و تماس مستقیم پرهیز بشه ، و این مسائل به بعد از قطعیت ازدواج و عقد موکول بشه و حتی بعد از عقد هم از روابط عمیق جنسی پرهیز بشه که موارد زیادی داشتیم که عقد هم به طلاق کشیده شده در حالی که دختر دیگه دختر نبوده و خانواده هم نمیدانستند و مشکل خواستگاران بعدی و وضعیت دختر و عذاب و نارحتی های وی باقی مانده بوده .
برای ترمیم روحیات و جلو گیری از تداعی منفی رابطه گذشته در مجاورت با نامزدت بهتره مشاوره بری .
دوستان عزیز :
علت تأکید ما بر پرهیز از روابط پیش از ازدواج بدون اطلاع خانواده ها و راهنمایی آنها و یک مشاور و در چهارچوبی کاملاً تعریف شده همین نمونه آسیبهایی هست که می بینید که نمونه های آنرا در تاپیک دروغ یا فریب زنم و این تاپیک و نمونه های دیگر مشاهده می کنید .
واقعیتهای موجود این است که فریبکاری بخصوص از سوی پسران برای دست یابی به رابطه جنسی زیاد شده ، و لذا هدف ازدواج هم فریبکارانه مطرح می شود ( به خصوص در رابطه با دخترانی که اهل رابطه نیستند و به اصطلاح دم لای تله نمی دهند و اشتهار به این رویه داشته باشند ، که بعضی پسران با هم شرط بندی می کنند که می توانند او را وارد فاز کنند .).
خطاب تاکیدی ما به دختران است که وقتی راحت وارد این روابط می شوید دودش به چشم شما می رود ، شما آسیب پذیر ترید و .... لذا وقتی محکم و جدی به پسری که ازدواج را مطرح کرد و دعوت به رابطه برای شناخت نمود ، تاکید کنید که با اطلاع و زیر نظر خانواده و مشورت با یک مشاور متخصص حاضر به پذیرش هستید ، بنا بر این با منزل ما تماس بگیرید با پدر یا مادرم صحبت کنید و .... در غیر اینصورت شما را به خیر و ما را به سلامت . اگر حتی این هم پذیرفته شد و با این شرایط وارد فاز شناخت شدید ، دعوت به رابطه نزدیک و رابطه جنسی هیچ توجیحی نداره و خود همین نشانه ای باید برای شما باشه مبنی بر فریب کاری . و همین را جدی به عنوان اشکالی برای رد ایشون و منتفی شدن ازدواج مطرح کنید .
پاورقی
=====
مشاهده می شود بعضی دوستان برخلاف اهداف و روند همدردی روابط پیش از ازدواج به این شکلی که اینجا نمونه آسیب زای آنرا شاهدید و به صرف اینکه نیت مهمه ( مثلاً نیت ازدواج ) را در اینگونه تاپیکها بلا اشکال اعلام می کنند .
بنا به تأکید مدیر محترم همدردی :
اینگونه پستها مورد تایید نیست و حذف می شوند و به کاربرانی که این روند آسیب زا و غیر کارشناسانه را ادامه دهند مشمول ابتدا اخطار از سوی مدیر همدردی و در صورت ادامه مسدود شدن حساب کاربری خواهند شد .
.
RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
ممنون از فرشته مهربان که من راهنمایی کردن،چند مورد باید یگم.
نقل قول:
مشاهده می شود بعضی دوستان برخلاف اهداف و روند همدردی روابط پیش از ازدواج به این شکلی که اینجا نمونه آسیب زای آنرا شاهدید و به صرف اینکه نیت مهمه ( مثلاً نیت ازدواج ) را در اینگونه تاپیکها بلا اشکال اعلام می کنند .
من هیچ وقت این رابطه را با هیچ نیتی تایید نمیکنم،اتفاقا امروز صبح داشتم به این مسئله فکر میکردم،اگه این اگاهی 3سال پیش داشتم این راه نمیرفتم،من خیلی تلاش کردم به این جا نرسه،و این رابطه نداشته باشم اما طز تفکر اشتباهم در کتار شرایطی که ع برام پیش اورد منو به اینجا رسوند،کاش 3سال پیش با اینجا اشنا بودم،کاش 3سال پیش یکی بهم میگفت یکی از راههای فریب پسرا اینه که اینقد محکم میگن میان خواستگاری،حتی ع ملاقاتی به اصرار من با یکی از اعضای خانوادم داشت،کاش یکی بهم گفته بود پسرا چقد بازیگرای خوبی هستن و چقد راحت دروغ میگن،حتی الانم باورم نمیشه که یکی اینقد راحت دروغ بگه،و حتی اشک بریزه،کاش یکی بهم گفته بود چه روش هایی برای پایبند کردن دخترای ساده و چشم و گوش بسته ای مثل من دارن.
فرشته مهربان عزیز من هیچ وقت رابطه اونجوری نخواستم،من از پسرا کم دوست دارم نشنیدم،کم تقاضای اینکه 1مدت با هم باشیم برا ازدواج نشنیدم،اما حتی حاضر نشدم نگاشون کنم،من کشته و مرده ازدواج نبودم،به ازدواج فکرم نمیکردم،اما شرایط با اون اقا خیلی زیرکانه و فریبکارانه بود،کاش اینقد چشم و گوش بسته نبودم.کاش با خانوادم ایقد صمیمی بودم که قبل از این ماجرا من روشن کنن،البته خانوادمم قدیمی بودن از این فریب و دروغای جامعه خبر نداشتن.
کاش میتونستین بفهمین چقد از اینکه اینقد بهش نزدیک شدم ناراحتم،و پشیمون،توبه کردم،اما توبه اشتباهم پاک میکنه،من برای خودم شکستم.من اشتباه غیر قابل جبرانی کردم،که حتی قادر نیستم نهایت پشیمونیم براتون توصیف کنم.
نقل قول:
برای ترمیم روحیات و جلو گیری از تداعی منفی رابطه گذشته در مجاورت با نامزدت بهتره مشاوره بری .
من موقعیت مشاور رفتن ندارم،به دلایلی اشنا زیاد تو مراکز مشاوره دارم.
نقل قول:
6 ماه زیر نظر پدر و مادرم خواستگارم بود و می خواستم بهتر بشناسمش آخرش دیدم با من جور در نمیاد همین و بس
سابینای گلم من گفتم 2سال چون باز بر اساس شایعاتی که شنیده بود نمیشد کمتر گفت
حتی نوشتن این جمله هم 1دنیا برام زجر داره:من رابطه گذشتم جوری بود که از نظر جسمی هیچ تغییری نداشتم
RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
داره قلبم از جا در میاد، نامزدم از 1طرف میگه فراموش کنیم،از طرفی هر چی میشه حرفش پیش میکشه،میگه نمیشه 2نفر دوست باشن رابطه نداشته باشن،یکی بگه چکار کنم،اگه حرفای شما که میگفتین احساسی عمل نکنم نبود همین الان همه چی تموم میکردم.
RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
سپیده،هر چیزی که بوده بهش بگو.بذار با اطلاعات کامل تصمیم بگیره.وگرنه عین خوره می افته تو جونش.اگرم می ترسی
اینور و اونور بازگو کنه.چیزی نگو ولی ازش جدا شو.
RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
سپیده صبر کن.
بر اساس یک حرف تصمیم نگیر.
حرف آقای فرهنگ را رد نمی کنم اما می گم شاید باید کار دیگه ای کرد.
ایشون باید قبل از اعلام نامزدی رسمی و قبل از اینکه به قول شما با خانواده تان سفر بروند و شش ماه با شما نامزد باشند در این مورد با قاطعیت با شما صحبت می کردند. حالا یادشان افتاده؟ البته یک مساله هم هست که هر چی جلوتر بروید برایشان پررنگ تر بشود. مثلا بعد از ازدواج تازه شروع کنند به خودخوری و اذیت شما و تحقیق و ...
فکر کنم لازم است به یک مشاور حضوری مراجعه کنید. ولی فعلا سعی کن آروم باشی و سریع بهش جواب نده. صبر کن تا بهترین تصمیم را بگیری.
مساله اینجاست که شما با هر مرد دیگری هم بخواهید ازدواج کنید همین مشکل را خواهید داشت. گفتن یا نگفتن؟ تا چه حد گفتن و ... پس بهتر است بجای جدا شدن از ایشان دنبال راه حل مناسب باشید.
RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
سلام
ممنون از توجه تک تکتون
نقل قول:
ارسال شده توسط فرهنگ 27 -
سپیده،هر چیزی که بوده بهش بگو.بذار با اطلاعات کامل تصمیم بگیره.وگرنه عین خوره می افته تو جونش.اگرم می ترسی
اینور و اونور بازگو کنه.چیزی نگو ولی ازش جدا شو.
فرهنگ عزیز کاش به همین راحتی بود،نمیتونم بگم،سخترین کار دنیاس،این مسئله من با چه رویی بگم؟
دیروز کلی حرف زدیم حرفام پذیرفت،گفت تند رفته،فعلا اوضاع خوبه،راستش تا پیشمه حالش خوبه مشکل وقتی که تنهاس،فکر وخیال میاد سراغش.میترسم نتونه کنار بیاد....
نقل قول:
ایشون باید قبل از اعلام نامزدی رسمی و قبل از اینکه به قول شما با خانواده تان سفر بروند و شش ماه با شما نامزد باشند در این مورد با قاطعیت با شما صحبت می کردند. حالا یادشان افتاده؟ البته یک مساله هم هست که هر چی جلوتر بروید برایشان پررنگ تر بشود. مثلا بعد از ازدواج تازه شروع کنند به خودخوری و اذیت شما و تحقیق
پرسید اما من قبل از نامزدی همه چی انکار کرده بودم.ترس منم همینه الان بگه برام حل شده اما به مرور براش پررنگتر بشه.
مهسا و پرناز عزیز این مسئله پیچیده اس،تو همین سایت چندتا تایپیک دیدین که روابط قبل ازدواج مرد اینجوری معضل ساز باشه؟من که ندیدم،یقیننا به این معنی نیس که این روابط بین اقایون کمتره،بلکه مسلما بین اقایون شیوع بیشتری داره،چرا کسی نمیگه 1سر هر رابطه 1مرد بوده،چرا ادمایی مثل ع که با امثال من (تنها من نبودم)اینجوری میکنن،بعد میتونن بی هیچ دردسر برن با1 دختر بچه چشم و گوش بسته و پاک ازدواج کنن و جانمازشونم اب بکشن،(ع از خانواده خیلی خیلی مذهبی بود). مشکل اینجاست فساد و این جور روابط بین مردا بیشتر هست و متاسفانه داره زنان جامعه را هم به سوی این روابط سوق میده
،حتی اگه این تایپیک حذف شه اما این واقعیت جامعه هست،و از جایی که من نمیدونم نشات گرفته.
RE: تاثیر رابطه قدیمم تو ازدواجم
سپیده جان،
برای حل این مساله لازمه که یک مقدار سیاست و درایت داشته باشی. اتفاقی است که افتاده و متاسفانه هیچ کاری هم نمی شه کرد و زمان هم به عقب برنمی ګرده. اشتباه شما این بود که به نامزدتون درست جواب ندادید ولی اګر بخواهید هر بار یک مقدار به حرفهای قبلی اضافه کنید و مثلا بګویید که با هم سینما هم می رفتیم، دفعه بعد بګویید چند بار هم کوه رفتیم، دفعه بعد بګویید یک بار هم سفر رفتیم و ... زندګی هر دوتان را به سمت نابودی می بری. در جواب سوالات ایشون هیچوقت هیچ نکته ی جدیدی اضافه نکن.
البته درستش این بود که زمان خواستګاری روشن و واضح در این مورد صحبت می کردید اما به هر حال الان شاید بهتر این باشد که دیګه به توضیحاتتون ادامه ندهید و ایشون و خودتون را اذیت نکنید.
شما می تونید سرګذشت خانم دانه را بخونید شاید براتون مفید باشه. من فکر می کنم رفتار ایشون خیلی غیر انسانی بوده، و بر عکس شما بیش از حد درګیر وجدانتان هستید که نمی توانید این مساله را برای همیشه تمام شده فرض کنید. خوندنش باعث می شه شما یک مقدار در رفتارتون تعدیل ایجاد کنید.
ایشون چند سال با یک مرد متاهل زندګی پنهانی داشتند و وقتی همسر آقا متوجه شدند هم ایشون مدعی بودند که به من ظلم شده چون من دوست دختر قبلی این آقا بودم و ... ( شاید برای شما که اینقد خودتان را مقصر می بینید خوندن این متن کمک کنه تا بدانید بقیه چطور در جایی که از دید همه مقصرند، خود را صاحب حق می بینند!! )
وقتی هم که بالاخره ازدواج کردند و از زندګی اون آقا خارج شدند منت هم سر خدا داشتند که خدا هست و می بیند که من در حق بچه ی ایشون مادری کردم که از زندګیشون اومدم بیرون !!! سالهایی را که وقت و انرژی و پول اون مرد صرف ایشون می شد و به بچه و مادرش ظلم می شد را ندیده و فقط چون لطف کرده و از زندګی ایشان خارج شده سر خدا و بچه هم منت دارد!!
همسر از همه جا بی خبرش هم اصلا نمی داند که ایشون چندین سال با مرد دیګری زندګی کرده و ... اګر هم بعدها بفهمد این آدم مدعی حتما از ایشون هم طلبکار خواهد بود که شما نذاشتی من با عشقم زندګی کنم و اومدی خواستګاری من و ...
می خوام بګم اینها را بخوان و ببین مردم دور و برت دارند چه مدلی زندګی می کنند. متاسفانه زندګی به همین کثیفی هست که می بینی. فقط باید در جملات مودبانه اداش کنی. فقط باید صداقت نداشته باشی. یک مقدار سیاست ( دروغ و پنهان کاری ) به اضافه ی ادبیات زیبا و جملات مودبانه ... می شه زندګی خوب.
شما توی تالار بګرد ببین چند مورد از مشکلات تالار مال خانمهایی هست که صادقند، رو راستند، انتظار صداقت و پاکی دارند، با وجدانند و .... اګر بخواهی بدون سیاست و دروغ زندګی کنی می ری توی این ګروه.
خیلی پست بی شرمانه ای بود. متاسفم و امیدوارم اون چیزی را که باید ازش ګرفته باشی.
این لینک را ببین !