آقا ادبیات چند می شدید همیشه ؟؟؟
نگید تک ماده که باور نمیکنم ! :81:
نمایش نسخه قابل چاپ
بعضی ها اعتقاد دارند ادبیاتی قشنگ تره که حرفها ساده و معمولی را یه طوری بگی که فقط خودت بفهمی.
بعضی ها اعتقاد دارند ادبیاتی قشنگتره که پیچیده ترین موضوعات را به زبان ساده و همه فهم و شفاف بگی و همه بفهمند.
ظاهرا من جزء گروه دوم باشم و لرد حامد جان جزء گروه اول
البته نظرات بینابینی هم هست.
=============
پاورقی:
اینگونه پست مناسب تاپیک کل کل هست.
سلامhttp://www.pic4ever.com/images/626gdau.gif
والا من برای فهمیدن پست های آقای روزنه (اون پست سنگیناشو میگم) تلاشم رو میکنم، اما برای پست های حامد دیگه خیلی تلاش هم نمیکنم (چون مطمئنم فهمیدنش کار من نیست و فسفر اصراف کردنه)، با این حال خوشحال میشم که مینویسه.http://www.freesmileys.org/emoticons...animal-004.gifاما آقای مدیر شما خودتون چی؟ شما که با هیچ ادبیاتی نمینویسید. یه وقتایی شما هم بیاید ساده از حال و احوالتون بنویسید، ما خوشحال میشیم از حالتون باخبر بشیم.:72: شایدم یه وقتایی زیاد سرحال نبودید، بهتون مشاوره دادیم،http://www.pic4ever.com/images/bb7.gif همدردیمونم خوبه...http://www.pic4ever.com/images/rose.gif در هرحال امیدوارم هرجا و در هرحالی که هستید شاد و سلامت باشید.
درضمن اون پاورقی که نوشتید چه معنی میده؟ فکر میکنید اگه اعتراف کنید که پستتون مال این تاپیک نیست، حله؟:305: ما اگه همچین پستایی بزاریم یه چوب صورتی تقی میخوره تو سرمون!http://www.pic4ever.com/images/bb3.gif برای همین آخر پستامون از حال خودمونم مینویسیم. اگه برای شما هم پارتی بازی نمیشد، الان حداقل مجبور میشدید از حالتون هم بنویسید. :smile:
خب حالا بریم سراغ بخش موجه سازی پست. من در مجموع خوبم، خداروشکر. با سرعت مورچه و سماجت مگس،:18: در مسیر سکوت ذهنی هستم. امیدوارم قبل از اینکه مرگ به من برسه، من به سکوت ذهنی برسم، چون برام مهمه در سکوت و آرامش این دنیا رو ترک کنم.
إ..... راستییی:smile: (این هم از محاسن ذهن شلوغ!http://www.pic4ever.com/images/pinkglassesf.gif)........اینجانب تا چند روز دیگه متولد میشم....http://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_3_136.gif از پشت همین تریبون تولدم رو به زمین و زمینیان تبریک میگم...http://www.pic4ever.com/images/2lbkos0.gif:tongue:
خب این هم از احوالات من. حالا نوبت شماست.http://www.pic4ever.com/images/128fs318181.gif چطوریایید؟ امیدوارم عالی باشید.http://www.pic4ever.com/images/toyou.gif
من یادتون هستم، هر از گاهی هم یاد یکیتون پررنگ تر میشه، دوست هایی مثل: آبی بیکران باران 11 صابر ریحانه فرشته مهربان آقای روزنه آقای کامروا باران13 دخترمهربون ترانه محمدابراهیمی یوسف گمگشته سرافراز بهارزندگی she آقای sci فرهنگ امید نازنین فکور del مینوش فقط خدا شیدا آسمانی و ...
مطمئنم خیلی از اسما رو از قلم انداختم. اما به یاد همتون هستم، و روزهای زیبایی براتون آرزو میکنم.:72:
راستی شیدا من بالاخره نفهمیدم از چی متعجب بودیا. حداقل بگو چی شد تصمیم گرفتی ازخودراضی بشی؟http://www.pic4ever.com/images/bf9.gif
هرجا باشم اونجا کلی شلوغ میشه ! چون میخوان چند بار بخونند تا بقول میشل بفهمند چی نوشتم !!:18:
همه حرف می زنند ....
بعضی حرف می زنند ، که حرفی زده باشد و احساس بودن کنند ...
بعضی حرف می زنند ، که جلب توجه کنند ...
بعضی حرف می زنند ، که دیگران آنها را تحسین کنند ...
بعضی حرف می زنند ، ...............
میـشل جان ، خوندن مطالب من ، بدون شک حتما به ذهنت کمک شایانی میکنه :303::305::305:
اگر به قول عامیانه بگم : خوبم !:227:
این بازار حال و احوال چقدر داغه
5سال پیش ، اگر به انتها نرسیده بودم ، گذرم به این تالار نمی افتاد ، من از اون کاربرانی بودم که با یه زندگی 10 ساله و داشتن یه فرزند، در آستانه فروپاشی زندگی زناشویی ام خوردم به تالار و عضو شدم ،
و چقدر فراز و نشیب توی این مدت توی تالار داشتم
از اون کاربران احساساتی و عهجول و شلوغ کن و برونگرا
شاید کرک و پرم ریخته
شاید آتیشم خاموش شده
شاید هم یه کم بزرگ شدم و احساساتم تحت کنترلم در اومده
شاید هم صبر کردن رو یاد گرفته ام
.
.
.
هشت ماه پیش
چه روزهایی که اومدم ، توی این تاپیک و دلم خواست ، چند خط بنویسم ، تا کمی سبک بشوم ، دلم آروم بگیره
چه روزهایی هم که خواستم تاپیک بزنم و از بارداری ام تا ایجاد شدن مشکل بسیار حاد با همسرم ، از ناامیدی ام و تنفر از همه چیز ، تا بستری شدن توی بیمارستان و استراحت مطلق داشتن بگویم تا ازتون همدردی و هم حسی بگیرم بلکه کمی فشار و تحمل درد هایم کم بشه
اما نمی دونم چرا ، وقتی می خواستم بنویسم ، زیانم قفل می شد ، توانایی ام برای گفتن حال و روز نه چندان خوشم ، از دست می رفت
گاهی اوقات هم نوشتم و موقع ارسال ، همشون رو پاک کردم
پست khaleghezey بهانه ای شد که بگویم ، هستم ، اگرچه خوب باشم و یا بد
توی این تاپیک ، اکثرا از حال و احوال خوش همدیگر با خبر می شویم
به ندرت اخبار بد مثل تصادف یکی از عزیزان ، به هم خوردن ازدواج یکی دیگه را توی این تاپیک خوندم
دلم می خواست دو خط براشون بنویسم ، تا همدردی کرده باشم ، اما اون رو هم نمی تونستم بنویسم
دلیلش رو هم متوجه نشدم ، و هنوز هم دنبال دلیلش نگشتم
---------------------
گاهی اوقات ( چه خوشحال باشم و چه ناراحت ) می گویم ، " بگذار بگذرد " و یا " این نیز بگذرد"
این جوری خیلی آروم می شوم ، درست مثل الان
که هشت ماه از اون بحران های شدید گذشته ، و من آروم شده ام ..... با مشکلم تا حدودی کنار آمده ام و زندگی ام رو دوباره بازساری کرده ام و اکنون با خوشحالی چشم انتظار به دنیا اومدن فرزندم هستم
یه دیالوگ هم توی فیلم " شب یلدا" شنیدم ، که واقعا خیلی برایم تاثیرگذار بود
((زخم های آدم سرمایه اش هستند ، داد نکشید ، هوار نکشید ، آرو م و بی سرو صدا ، تحملشون کنید))
نمی دونم حرف هایم گویا بود یا نبود،یا اصلا مال حال و احوال بود یا نه .... ولی همشون حرف های حالِ دلم بود :72:
میشه سلام نکرده شرح حالم رو شروع کنم ؟ !!!
حرفهایی که از روی صداقت شنیدن ، همیشه برام مفهوم خاصی داشته ... حالا بگذریم از این که صداقت بگه یا کسی از روی صداقت بگه !
بعضی وقتها که ، شبها بیدارم ، و تا صبح فقط به تیک تیک ساعت اتاقم گوش میدم ، تحملم تموم میشه ( مثل امشب ) ، میرم پشت بوم ! دیگه آخرین قسمت خونه !
از اینجا کل شهر معلومه ! خیلی خوب که دقت کنی حتی گلدسته های حرم امام خمینی (ره) هم پیداست !
اول یکم به دور و اطرافم نگاه میکنم ...
برج میلاد مثل همیشه انگار کاری به کسی نداره ... اصلا هیچ وقت حسی نداره ! همینطوری سیخ داره نگاهت میکنه !
یکم اونطرف تر پر از خونه است ... حتی دورتر ، که همه خونه ها چقدر مرد و زن و بچه دارند زندگی میکنند !!
مقیاس رو توی ذهنم کوچک میکنم ... تصورش میکنم ...
چقدر فکر ! چقدر عقیده ! چقدر نظر ! چقدر تخیل ! چقدر با ادب ! چقدر بی ادب ! چقدر فرهنگ مختلف ! چقدر گویش مختلف ! و همه و همه ..........
همه در کنار هم خوابیده اند ! بعضی بیدارند ! بعضی گرسنه اند ! بعضی از ناراحتی آخرین بسته سیگارشون هم تموم شده ! بعضی از خوشحالی می خواند داد بزنند !!
نماز شب بخون هم توشون هست ! اون یکی هم نگاش نکنید ! دست کرده تو ماشین آقاهه داره چیز بر میداره !
یکی تازه از سر کار اومده ! یکی تازه داره میرهه سرکار ! یکی همیشه سرکاره ! یکی همیشه آدمارو میزاره سرکار !
اون یکی داره خودشو خفه میکنه تا با میله پولهای صندوق صدقات رو کش بره !!!!
ای بابا آقا زنت گناه داره ! ( داره زنشو رو کتک میزنه ) !!!
به به خوش آمدید ( اینها تازه براشون مهمون اومد ! )
خوش آمدید ( مهمونه اون یکی رفت ! )
..
....
......
........
.................
............................
.......................................
زمین هم داره میچرخه !
سلام .
سلام. دو هفته ای هست که متوجه شدم ، در مجتمع ما 2 طبقه پایین تر یه دختر خانم شیک و پیک و جذاب زندگی میکنه. دیروز برای ترمیم، جدول جوب جلو خونه رو کنده بودنو خروج کمی دشوار شده بود. ازم خواست براش 206 شش رو ببرم بیرون.
امروز صبح از خونه زدم بیرون. دیدم دور و برم کسی نیست برای خودم زدم زیر آواز. من شمعم شمع شبانه. در عالم گشته فسانه . همه جا خود را میسوزم . که شب یاران افروزم. خلاصه برف می بارید و من هم سر ذوق .آواز خوان داشتم از رو پل عابر رد میشدم که رسیدم به قسمت : من در راه محبت ، پا از سر نشناسم ، وز آتش نکنم پروا یه هو متوجه شدم طرف با 3 متر فاصله پشت سرم داره میاد. نیشش هم تا بنا گوش باز. اهه اهه. شما خودتون حدس بزنید حال و احوال بنده .
ماشاء الله حال و احوالی داشتی برادر !
حالا با این همه حال و احوال ، من هم پشت همه کاربرا از هفته جدید ، می خواهم راه برم براشون سوت بزنم ؛ آواز بخونم ! :82:
اگر با صدای آواز اولم ، رفتن آواتارشون رو اندازه کردند که مخلصشونم هستیم میریم 206 که سهله ؛ 207 شون رو میاریم بیرون ! :227:
اگر هم خدایی نکرده یادشون رفت و باز هم آواتارشون از سایز مجاز خارج بود ؛ مجبورم اعمال قانونشون کنم ! :305:
این حال و احوال این هفته ( هفته تذکر ) و هفته جدید ( هفته اعمال قانون ) من ! :81:
* http://www.hamdardi.net/thread-31593.html#post311634 *
- - - Updated - - -
* در ضمن ، فرهنگ 27 جان ، متشکریم .:72:
به قول لرد عزیز، حال و احوالت جالب بود، یه جورایی قند که سهله سنگ هم تو دل آدم آب میشه:72:
کلا" فکر کنم ما هم بزنیم تو خط آواز و شمع و گل و یار و 206 بلکه فرجی حاصل بشه
majid_k گرامی ، سلام
هیچ میدونستی بسیاری از باتلاق ها و چاههای بزرگی که هم اکنون خیلی از دختران و پسران این تالار در آن افتاده اند و چندین هزار اعضاء نمی توانند آنها را از آن خارج کنند. یک شروع ساده مثل این قضیه ای که شما گفتید داشته است. و بعد هم در خیالات خود به آن آب داده اند. با فکرهاشون پرورشش دادند با رفتارشان آن را رشد داده اند. و حالا مانده اند با مشکلاتی که نمی دانند چه کنند.
حتی یک فرد متاهل هم ممکن است همین اتفاق برایش بیفتد. ماشین خانمی را برایش بیرون بیاورد. یا در حال شعر خواندن همان خانم از پشت سر بخندد.
اما پروبال دادن به این گونه حسها، آغازی برای افتادنهای بزرگ هست.
ببخشید. اینجا مداخله کردم. تا فردا اگر مشکلی به هم زدی، چندین تاپیک چند ده تایی را اشغال نکنی و حال خودت هم خراب نشه. و نیایی بگویی من روز اول اینجا پست زدم. مدیران هم آمدن خواندن و انها هم مزاحی کردند . ولی هیچ کس نگفت ممکن مشکلی پیش بیاید.
خدمت مدیر محترم سایت.
سلام و سپاس. تذکر بسیار بجا و صحیحی بود. اما منظورم از بیان شرح حال همراه با طنزم ، تنها آوردن لبخندی کوچک بر لبان دوستانیست که میان گرفتاری های زمانه ، گاها با هم کلام و همراه شدن دوستان دیگر کوله باری از دردهای آنها را بر دوش می گیرند.
موفق و سربلند باشید.
با سلام
بسیار سپاسگزارم. حتما همین طور هست.
شاید یک روزی کسی با خواندن این مطلب برایش پیشگیری شد و در ثوابش شما شریک هستید:311::72:
سلام اونقدر دیر به دیر مطلب می ذارم فکر نکنم کسی دیگه بی نهایت رو به یاد بیاره.
دورادور از احوالات همه با خبرم.
فقط کسی از بهار شادی و نازنین آریایی خبر نداره دلم برای نوشته هاشون تنگ شده.
بهار زندگی هم کمتر می یاد تالار .
خبری خوندم از بالهای صداقت تبریک می گم خانم هم صبوریتون را هم فرشته کوچکی که در راهه(مروارید خانم خواهر دار می شه یا برادر)
فکور جان چه می کنی با دو تا فسقلی؟حسابی درکت می کنم خواهر.
بی دل رو هم نفهمیدم چی شد رفت؟
دختر مهربون خبر جدیدی نشده؟ فکر کنم با کیس های رنگارنگی که داشتی دیگه حسابی خبره شده باشی ها؟؟!!
ویدا جون هم که بانرژِی تالاره یه کف مرتب به افتخارش:73::73::73:
ترانه جان چه کار می کنه برگشت پیش پدرش؟
مدیر همدردی هم که گوش به زنگاه تا گوش این قدیمی ها را با کوچک ترین خبطی بپیچونه
آقای مدیر توجه کرد محمد ابراهیمی این دفعه واقعا خدافظی کردا هیچ موقع اینقدر طولانی نمی شد؟
آرش هم طلاق گرفت!! حالش چطوره؟
بچه مثبت که خبری ازش نیست
فرشته جون کجایی که دلم برات یه ذره شده.
آقای بی بی هم که گارگاه های خوبشون تار عنکبوت بسته دیگه وقت خونه تکونیه ها .
مسافر زمان هم که می یاد و می ره و سکوت اختیار کرده.
فرهنگ خان هم که در خان اول ازدواج بدجور گیر کرده.
لرد حامد هم که هنوز تبریک نگفته نفهمیدیم چی شد؟؟؟
کامران 2007 هم بعد از یک خداحافظی و غیبت طولانیشون با چند کامنتشون داشتیم امیدوار می شدیم به برگشتشون اما ایشون هم ماندگار نبودند.
آقای کیوان را هم بیشتر در ناگفته هاشون می شه پیداشون کرد (می گم آقای مدیر می شه ما هم درناگفته های بی نهایت تاپیک بزنیم
حال من هم نمی دونم خوبه یا بد بیشتر در انتظارم نمی دونم چی ؟ دیگه شدم یه خانم خانه دار نه انگار که 10 سال جزء بهترین ها در زمینه شغلیم بودم الان فقط یک مادرم ویک همسراما این برام جای سواله که این برای من کافیه؟
سلام به دوستان اعضای خوب تالارهمدردی و مدیران خوب تالارهمدردی
چند وقت تالار نبودم دلم برای تالارهمدردی خیلی تنگ شده بود چند وقت تالارهمدردی نبودم سرکار می روم سر شلوغ بود
دلم برای مدیران تالار و مدیرخوب همدردی خیلی تنگ شده بود
براتون ارزوی موفقیت و سلامتی می کنم
سلامhttp://www.pic4ever.com/images/626gdau.gif
محمدابراهیمی عزیز خوش اومدید، جاتون توی تالار خالی بود.:72:
امروز دیدم صبا_2009 هم پست گذاشته.http://www.pic4ever.com/images/oregonian_winesmiley.gif صباجان کاشکی بیشتر بیای.http://www.pic4ever.com/images/toyou.gif
خوشحالم که مریم123http://smileys.smileycentral.com/cat/16/16_3_136.gif و سارابانوhttp://www.thesmilies.com/love/06000000.gif هم پررنگ شدن. ساراجان یه سوال، منظورت از واااااااااااااااااااای چیه؟ این دقیقا چه حالی میشه؟http://www.freesmileys.org/emoticons...animal-051.gif
پی نوشت: چه تاپیک حال و احوالی شده ها..:smile:
یه مدیر میاد پست مشاوره ای میزنه... یه مدیر میاد اعمال قانون می کنه... یه مدیر میاد تاپیک معرفی میکنه... یه مدیر میاد پای پست یه مدیر خاطی تشکر می زنه...http://parvaane.persiangig.com/shekl...folder/pop.gif
بدین وسیله پیشنهاد میکنم برای همدردی یه دادگاه ویژه مدیریت تاسیس کنیم!:18:
مبشل جان !
هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه... :311:
سلام
من اومدم با خبراي خوب....بالاخره منم سرم شلوغ شده
از ساعت ٩ صبح تا ٧ شب بيرونم.دارم ميرم كلاس زبان
البته خيلي هم سخته و الان دارم از سردرد ميميرم.راه ٤٠ دقيقه اي من شد ،يك ساعت ونيم.يكي خودشو جلو قطار انداخته بود و نيم ساعت تو قطار گير كرده بوديم.
مامانم هم خيلي برام خوشحال شد و گفت من هميشه ميگم من از پرنده راضيم راضيم راضيم
خوشحالم از بيكاري خلاص شدم
یادی از اعضای قدیمی تالارهمدردی خانم انی خانم بهار زندگی خانم سارا بانو خانم چشمک خانم نازنین اریایی اقای بی بی
اقای نقاب اقای حامد خانم بی دل خانم نادیا 777 خانم صبا 2009 خانم طاهره خانم داملا خانم باران 68 جا در تالارخیلی خا لی است امیدوارم زودتر به تالارهمدردی برگردد براتون ارزوی موفقیت و سلامتی می کنم :72::72::72:
امشب خیلی انرژی منفی گرفتم نمیدونم چرا.
تماتم وجودمو استرس گرفته.
خیلی حالم گرفته.
مثل اسمان ابری بندرانزلی که میخواد سلاعتها بباره تا سبک بشه.
ببار اسمان تا من هم پا به پایت بگریم!
فصل امتحانات رسیده و برای یکی مثل من که هم شاغل باشه و هم فعالیت های جانبی داشته باشه اوضاع خیلی خوب نیست و به شدت کمبود وقت دارم. الان که ساعت چیزی نمانده به 3 بامداد است بیدارم و همین الان یک مصاحبه رو که قبلا" انجام داده بودم برای چاپ تموم کردم دقیقا" چیزی حدود 5 ساعت وقت صرف نوشتن این مصاحبه کردم. آخر سر هم جز خود مصاحبه شونده و دوستانش کسی اون رو نمی خونه!!.خلاصه نه چشمم درست می بینه و نه مغزم درست کار می کنه.برفم داره میباره و اساسا" خواب لازم شدم در حد تیم ملی بورکینافاسو!
سلام و احترام خسته نباشید اعضای خوب تالارهمدردی
من کلاس اواز موسیقی پاب می روم استاد خواننده و اهنگساز صدا وسیما اقای راستین وقاری است
به زودی خودم ا لبوم موسیقی پاب می دهم
اعضای خوب تالارهمدردی وبلاگ اسم وبلاگ تخصصی ترین کنکور ارشد مشاوره است این وبلاگ نگاه کنید
:72::72::72::72::72:
حال دستانت چطور است ؟
دیشب بعد از شام کلی نگاهشان کردم ...
اول با خودم گفتم ، دست همیشه برای زدن نیست ............
کار دست همیشه مشت شدن نیست
......
اصلا دست که فقط برای این کار ها نیست
گاهی دست میبخشد !
نوازش میکند ، احساس را منتقل میکند
گاهی چشمها به سوی دست توست
راستی همدردی دستت را دست کم نگیر !
سلام به همه همدردی های عزیز و دوستان خوبم
امیدوارم همه خوب باشین و دنیا به کامتون:72:
چند شب پیش پشت یک ماشین نوشته بود "توانا بود هر که دارا بود"
خوب اگه بخواییم فلسفی و عرفانی بگیم میگیم زندگی به پول نیست ولی خوب این یک دروغ بزرگه مثل خیلی از آدمها که از همه چی انتقاد میکنن و وقتی میرن جلوی دوربین میگن همه چی آرومه. و از مسئولان تشکر میکنیم. انگار هدف همه یکیه فقط جاده و مسیر طی کردنشون رو جدا میکنن و کلی بیراهه میرن که بگن تفاوت یعنی این.
زندگی آبتنی در حوضچه اکنون است اما دریغ و صد دریغ که این اکنون ها، از دست میرن و گاهی آدمیزاد واقعاً تو خواب خودش فرو میره.
دلم به اندازه تموم دنيا گرفته....كاش مي شد تنها تنها باشم...
در عين با كسي ،بي كسم...از اين كه هيچ وقت اميدوار به يك اينده خوب نميشم ،بدم مي ياد.
شوهرم از الان داره بهم نشون ميده كه اگر مي خواي درس بخوني من پشتت نيستم...
كاش خونه بابام مي موندم.كتك هاي بابام از اين حرفا برام سبك تره...خدايا بهم صبر و انرژي بده براي رويارويي با مشكلاتي كه تا اخر عمر خواهم داشت:47:
حرف های پرنده غریب من رو یاد چند تصویر انداخت :
فایل پیوست 689
فایل پیوست 691
فایل پیوست 692
این نیز بگذرد ...
با سلام و احترام
جناب آقای لرد حامد گرامی
تصویر نوشته های جالب، عکس های با محتوا و قصار تاپیک و انجمن های خاص خود را دارد.
با تشکر
آقا اجازه !
سلام .
ببخشید دلم می خواست یکم دلداری بدم ! آخه می دونید پرنده غریب خوب ، یه چیزی گفت ما خواستیم یکم آرومشون کنیم خوب ، اینجوری شد .
آقا اجازه مارو می بخشید ؟ !:47:
فایل پیوست 693
به جون خودم حاضرم یک ساعت سطل آشغال رو بگیرم رو دستم ، یه پام رو هم بگیرم بالا اما جریمه به هم ندید !:203:
با سلام و احترام
جناب آقای لرد حامد گرامی
کل کل اعضاء نیز در تاپیک آلاچیق کل کل هست.
با تشکر
.. یک دفعه سردم شد !
نگو داشتند تو یخچال در مورد من حرف می زدنند ...
سلام :72: خوبین بچه ها؟
من دیروز حال خوبی داشتم خیلی خوشمزه بود:witless:
رفتم لب دریا چه ارامشی داشت صدای دریا واقعا ذهنمو ویرایش کرد یه صفایی داد :310::310:سه ماه میشد که نرفته بودم
قایق سواری هم کردیم به یاد شما
جالبترین قسمتش برا من یه دکه مانندی بود تو ساحل که تو ارتفاع بود یه کم خیلی باسلیقه شیک و تمیز چای و نسکافه میفروخت باورتون میشه تو نیم ساعت 4 تا چای و یه نسکافه
خوردم:82: کلا دوتاییمون 6 تومن پول چای دادیم ولی تو خونه نمیچسبه هر چایی که چایی نیست
با خودم فک میکردم اگه بچه های همدردی ام بودن چی میشد چند نفر رو تصور میکردم که اونجا بودن شایدم از کنار هم رد میشیم ولی همو نمیشناسیم تو بانک خیابون ساحل هرجا
بعد ازون قسمت خریدش که خیلی خوب بود چه کیفی داره یجا خرید کنی هرچی که بخای مخصوصا که همراهت حساب کنه این دیگه عالیه:227:
گفتم حس خوبم رو به شما منتقل کنم ...
سلام. چقدر زیبا احساستو منتقل کردی. من هم با خوندن نوشته هات تونستم بیام کنار دریاچه. موج آب و شنهای ساحلو با دستم لمس کردم. نسیمشو حس کردم.
منم مدتیه یه بازی ذهنی برای خودم ترتیب دادم. وقتی تو پیاده رو قدم میزنم میرم تو نخ انسانهایی که از کنارم عبور میکنن. با خودم تصور میکنم اون شخص میتونه کدوم یکی از دوستانی باشه که در همدردی یا باقی انجمنهای دنیای مجازی باشه. مثلا دخترای زیبای چادری و محجوبو یوسف گمگشته تصور میکنم. پسرای موُدب و ژیگولو فرهنگ 27 میبینم. دخترای قد بلند و جذابو میشل تصور میکنم. دخترای جوون که تیپ مانتو مغنعه ارگانی دارن شبیه نوپو. یا اونا که صورتی به رنگ مهتاب دارن شبیه مصباح الهدی. و خیلی های دیگه. فقط خدا. پوو . دختر تنها. شیدا. ویدا. حتی فرشته مهربون و مدیر همدردی رو .
فرشته اردیبهشت حالا ببین منو دیروز کنار دریاچه دیدی یا نه؟
دریاچه نبود دریا بود
فک کنم همه اعضای همدردی تیپ آرتیستی و تکی دارن :311: همه ادمای جذاب اینجا جمع شدن نه ندیدمت چون تصورم از شما با پوتین کوهنوردی بود اونجا همچی کسی رو ندیدم و
همه پا برهنه دم ساحل رو شنا قدم میزدن ایشالا دفعات بعد ...
ولی یه نفرو شبیه لرد حامد دیدم داشت والیبال بازی میکرد لیز خورد افتاد بعدشم سرما خورد و مریض شد ... میشل هم بود بستنی میخورد و داشت به سوالای صندلی داغ فکر میکرد
که مجید کا رو حسابی بسوزونه..اخه هوا بهاری بود یا نه تقریبا مثل یه روز مونده به عید بود...
سلام دوستای خوب و محترم:72:
حال و احوال همگی خوبه؟؟ هم کمرنگها هم پررنگها
مدیر محترم،فرشته مهربون،sci،آقای روزنه،صابر،میشل،باران،she، سافر زمان،مسافر دنیا، شیدا،باران بهاری،بهار زندگی،ترانه89، دختر مهربون،ستیلا،یوسف گمگشته،مصباح الهدی،سبحان 13،مجید کا،کامروا،فرهنگ 27،امید65،توجیه،باران13،امین ،آیدا86،مهدی،سارا65،بهار شادی،فرشته اردیبهشت،نازنین آریایی،خانم مجرد،پوه،آبی بیکران،آسمانی،آسمان آبی،خاله قزی!!،پرنده غریب،شبنم ز،راحیل ،ویدا،دل ،بی دل، ,همه دوستانی که هستن و حافظه ضعیف من به یاد نمیاره در حال حاضر...
دوستان کمرنگ! کمتر میان این انجمن ها سر بزنن،بنده خداها حق دارن! آدم دوست داره یه حرفی بزنه نمیتونه،آی حرص میخوره!!:97:
تا وقتی کمرنگ هستی ،خیلی تمایلی واسه پررنگ شدن نداری،یعنی کسانی که تا به حال هیچی حق اشتراک پرداخت نکردن منظورم هست. ولی وقتی یه بار طعم پررنگی رو چشیدی دیگه نمیتونی کمرنگ باشی!!
!:303:
یه مشکلی پیش اومده! گمونم همدردی نسبت به پستای من آلرژی پیدا کرده!
همین چند روز گذشته بعد مدتی اومدم یکی دو تا پست گذاشتم،چند دقیقه بعدش سایت اونجور شد!(چند روز رفت هوا!) الانم تا یه پست گذاشتم باز سایت قطع شد! http://www.forum.zibatan.ir/images/smilies/220.gif
سعی میکنم کمتر پست بذارم
--------------------------------------------
این پست قبلی که آقامجید زدن،خوندمش چقدر تعجب کردم!!!!!!! آخه فکر میکردم فقط من همچین تصوراتی میکنم!!!!!!!!!!
اتفاقا تابستونی رفته بودیم شهر میشل جون! بیرون که بودم یه دخترخانم از کنارم رد شد،( اصلا یاد میشل هم نبودم)،همینجوری یهو تو ذهنم اومد نکنه این میشل جون باشه!!!!!عزیزم خودت بودی؟؟:43:
دوستان دیگه رو تا حالا ندیدم !!
البته همین که اینجا ببینم دوستان رو و از احوالشون مطلع باشیم،خودش خیلی خوبه.
بعضی ها که چند وقتی ازشون خبری نیست. امیدوارم هرجا هستن همیشه سلامت و خوب و خوش باشن:72:بیان اینجا و خبری از خودشون بهمون بدنhttp://www.forum.zibatan.ir/images/smilies/thankyou.gif
-------------------------------------------------------------
این روزها همش دعاگوی مدیر همدردی و فرشته مهربان و سایر عزیزان مسئول و سایت خوبشون بودم.
خیلی خداروشکر کردم و میکنم که با این سایت آشنا شدم،چون گاهی که به گذشته بر میگردم، می بینم چقدر دیدم به بعضی از مسائل و افراد تغییر کرده و...
و همه رو مدیون دوستان تو این سایت هستم.
ممنون و خسته نباشید به مدیر محترم و همه دوستان:72:
انشاله تو هر دو دنیا بهترین ها براتون باشه:323:
- - - Updated - - -
آدم تو هر شرایطی که باشه،حسرت شرایط قبل رو می خوره.مثلن زمستون
می خواد بره بیرون،باید 3چهارتا لباس بپوشه.حسرت تابستون می خوره که
با یه بلوز و شلوار آماده می شد.تابستون که می شه وقتی از عرق کمرش
خیس شد می گه قربون زمستون برم حداقل با دوتا لباس آدم گرمش می شه.
یا وقتی موقع امتحاناست هی می گه کی تموم می شه با خیال راحت تو
فسبوک پسند بزنم یا پست های همدردیو بخونم.وقتی تعطیل می شه نه
فسبوک مزه می ده نه حوصله خوندن همدردی هست می گه موقع امتحان
مجبور بودم یه چیزی بخونم،نه حوصلم سر می رفت هم وقت سری تر می گذشت.
حوصلم سر رفتههههههههه.
سلام دوستان خوبم من برگشتم.:72:
به خودم جایزه داده بودم که اگه نصف کارام را انجام بدم بیام همدردی!امروز دیدم تقریبا نصف شده اومدم.(البته کمتر از نصف):18:
توی تاپیک تردید بعد از عقد پست گذاشتم که با تشکر مدیر همدردی روبرو شدم و 30 روز شارژ رایگان گرفتم!!!:227:
حالا پررنگ شدم.انرژی ام هم بیشتر شده! می خوام برای دفعه بعد به خودم جایزه بدم که اگه کارام را تموم کردم بیام تو صندلی داغ شرکت کنم!!!:82:
راستی ریحانه جان من هم گاهی مثل تو و آقا مجید فکر می کنم!!!
مثلا گاهی بعضی خواستگارام شخصیتشون مثل بعضی اعضای این تالاره!!! گاهی فکر می کنم اگه خواستگارم تو این تالار بوده باشه یا مطالعه کرده باشه؛حتما منو می شناسه! آخه من عین سوالات یا راهنمایی هایی که اینجا به دوستان مشورت می دم خودم هم تو خواستگاریم انجام می دم.:311:
حالا هم قراره جمعه برام خواستگار بیاد!!!!
خصوصیات اولیه که پشت تلفن گرفتیم شبیه یکی از آقایون این تالاره!!!حالا آقایون راستشو بگید کی قراره این جمعه بره خواستگاری؟:58:
- - - Updated - - -
می گم چقدر جالب می شد به طور اتفاقی می فهمیدم مثلا خواستگارم یکی از اعضائ این تالاره!:311:
اون وقت طرز فکر و شخصیت اون آدم را تو برخورد با نظرات گوناگون؛زودرنجی؛منطق و مشکلات مختلف تا حد خوبی می فهمیدم.اون وقت می تونستم به صداقتش مطمئن بشم.چون اینجا کسی ما را نمی شناسه و اگه کسی حرفی می زنه؛از روی تظاهر نیست.
سلام به دوستان خوب همدردی
برای همه شما همیشه آرزوی بهترینها را دارم .
کم کم داریم به سال نو نزدیک می شویم به امید نوآوری در وجود خود با دل تکانی ها و روان روبی ها از زنگار و غبارهای آفت زا
ان شاء الله
:104::104::104:
روش جالبی هم در جهت ترک اعتیاد به همدردی هم استفاده هدفدار و مناسب
به هیچ وجه چنین فکر نکنید و عضویت و حتی حضور فعال در همدردی را محل اعتماد قرار ندهید ، ما گزارشها از آسیب های این نوع اعتمادها و ضربه های جبران ناپذیر داشته و هر از گاهی داریم . فرد را باید در دنیای غیر مجازی و دقیق شناخت .
تصور صداقت محض در دنیای مجازی به دلیل ناشناخته بودن کاملاً اشتباه هست چون عکس این تصور بیشتر اتفاق افتاده .
با سلام لطفا به پاسخ فرشته مهربان توجه فرمایید:
این پاسخ یکی از غنی ترین و خلاصه ترین و کاربردی ترین و پیشگیرانه ترین و موثرترین پاسخهایی هست که در این مورد می توان داد.
کسانی که در محیط مجازی فعالند، و مجرد هستند، غالبا دچار این مشکل اساسی می شوند و وقتی دچار می شوند درمانش بسیار سخت هست.
من از کسانی که جواب فرشته مهربان را مطالعه کردند خواهش می کنم به عنوان قدردانی هم زیر پست ایشون تشکر کنند و هم لایک بکنند.
خیلی روی این پاسخ تاکید دارم و دوست ندارم این پاسخ بین پست های بی شمار همدردی گم شود.
من خودم بیش از چند هزار پست ارسال کردم. و باخواندن آنها شاید تصور کنید همه خصوصیات بنده را می دانید. اما حتی این میزان اطلاعات مجازی به اندازه یک هزارم از معیارهای اساسی ازدواج را هم نمی توان از آن کشف کرد.
لطفا فریب محیط مجازی و حرف زدن ها را نخورید.
از قدیم گفته اند:
دو صد گفته چون نیم کردار نیست!!!!!!
خواهش ویژه دارم این پست را خیلی خیلی خیلی جدی بگیرید. خواهش می کنم.
سلام به دوستان
تشکر ویژه از فرشته مهربون ومدیر همدردی به جهت هشدار در پست های بالا،اتفاقی که برای من در یک انجمن دیگه افتاده جهت آگاهی به دوستان تعریف میکنم
تاپیک مراجع کننده ای را خواندم که ناامید بود از زندگی ،شغل،درآمد و..بهشون امیدواری میدادم وخوبیهای زندگی برمیشمردم تا اینکه تصمیم گرفتم از دوستی که در آن انجمن داشتم ورشته شون روانشناسی بود بخواهم به ایشون کمک ومشاوره بدن(البته مشاور اون انجمن نبودن وبعدا به سمت مشاور انجمن برگزیده شدن) که متاسفانه بعد از چندین مرتبه صحبت بوسیله پیام خصوصی وچت روم در گیر رابطه احساسی شدن وایجاد مشکلات بیشتر برای مراجع کننده وعذاب وجدان برای من جهت آشنایشون که قصدم کمک کردن بود.......
به همین جهت در این انجمن به هیچ تاپیک مشاوره ای جواب نمیدم وفقط جهت اطلاع وافزایش معلومات پستها را مطالعه میکنم.