-
سلام آقای جوادیان
به مدت یه ماه ، فقط روی ویژگیهای مثبت و خوب خانمتون تمرکز کنید !!!
از طرفی به عامل بیرونی اجازه نفوذ ندید !!
اجازه ندید به قلمرو ذهن و قلبتان نفوذ کنند !!
تو این یه ماه مثل دو کبوتر عاشق در کنار هم باشید !
ببین چه اتفاقی می یافته !
.........................
خیلی زود دیر میشه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
امیدوارم دیر نشه !
چون دست بالای دست زیاده !!
یا حق :72:
...............................................
-
سلام آقای جوادیان،
من بالاخره موفق شدم یه پست از فدایی یار رو بخونم... سخت بود اما صبرم کش اومد، الان فکر کنم حتی بتونم یکی از پست های دختر بی خیال رو هم بخونم.:82:
پیشنهاد آقای فدایی یار پیشنهاد خوبیه. یه مسافرت برای خودتون جور کنید. و سعی کنید تصمیم نهاییتون رو بگیرید.
اگه دیدید نمی تونید کنار بیاید، برای همسرتون خیلی بهتره که الان ازش جدا بشید. چون مطمئنا ایشون موقعیت های خیلی بهتری نسبت به زندگی با فرد مردد و مستاصلی مثل شما دارند.
البته قبلش صادقانه در مورد احساستون باهاش صحبت کنید. اجازه بدید بدونه جریان چیه. که در زندگی بعدیش مراقب باشه.:72:
-
هیچ راهکاری نداره تو تاپیک قبلی هم توصیه هایی کردم
#62
خودم هم این توصیه رو انجام دادم دو ماه تمام چون مشکل شمارو دارم الان به این نتیجه رسیدم کلاهی هست که سرم رفته یا باید بسوزم و بسازم یا باید به جدایی فکر کنم
در حال حاضر که که راه اول رو انتخاب کردم
توصیم هم به آقایونی که میرن خواسگاری اول اینکه حتی الامکان از ازدواج سنتی پرهیز کنید و اگر در دام ازدواج سنتی گرفتار شدید دیدید دختر با چادر و پوشش کامل هست قیدش رو بزنید.
-
خيلي وقته كه پست هاتون رو دنبال مي كنم و مشتاقم ببينم آخر به كجا مي رسين.
زيباپسندي يكي از ويژگي هاي انسانه. به هيچ عنوان نميشه به كسي گفت خب حالا فلان وسيله خونت قشنگ نيست كه نيست! با بقيه وسايل خونه ت ست نيست كه نيست! يغره؟ ايراد نداره! دكور خونه ت رو بهم ريخته؟ مهم نيست! عوضش ببين چه كارايي هايي داره! حالا بارها هم به گوش اين فرد بخونين ولي باز تو ذهنش دنبال اين مي گرده كه خب وقتي مي تونم خوشگل ترش رو بخرم چرا كه نه! حتما يه روزي عوضش مي كنم!
آقاي جواديان و بالطبع جناب مهدي شما واقعا حق دارين زيباترين ها رو طلب كنين. چرا كه نه؟ چي توي وجود خودتون پنهان كردين كه بارها مياد سد راهتون ميشه و ميگه نه نگو ابراز نكن كنار بيا اين دختر خوبيه حيفه! اينجا توي اين سايت من بارها ديدم حرف از رفتار جراتمندانه زدن. چطوري خفه كردن احساس هاي به اين مهمي مي تونه نشون از قدرت شما داشته باشه؟ شما كاملا منفعلانه دارين برخورد مي كنين. بر خلاف اونچه كه اعضا بارها تاكيد كردن كه جوري مسئله رو با خانومتون مطرح كنين تا ناراحت نشه، من مي گم اتفاقا بذارين ناراحت شه! گاهي وقتا واقعا يه تلنگري لازمه كه آدم بالاخره يه جايي به خودش بياد. شما بارها گفتين كه اين مسائل رو به خانومتون گفتين ولي جدي نگرفته. من بهتون توصيه مي كنم اين دفعه اين طوري بيان كنين: اگه به تناسب اندامت اهميت ندي باعث ميشه من بهت سرد بشم!
اين واقعا جمله اي نيست كه بخواد باعث دلخوري بشه. كاملا صريح و قاطع انتظاراتتون رو از همسرتون بيان كنين. طوري كه انگار حق طبيعي خودتون رو مطالبه مي كنين. بعدش هم براش از خودتون مثال بزنين: اگه من فلان شلوار رو (سبز رنگ مثلا) با فلان لباس (قرمز) بپوشم تو چه احساسي به من پيدا مي كني؟ يا مثلا يادته فلان روز به مدل موهام ايراد گرفتي؟ من دوست دارم خانمم بهتريني باشه كه مي بينم. تو نمي خواي برام بهترين باشي؟
بر خلاف تصورتون بايد خدمتتون عرض كنم همسراني كه از هم انتقاد مي كنن باعث پيشرفت هم ميشن! البته كه انتقاد بايد دوستانه باشه و نه انتقام جويانه. ولي مطمئن باشين هيچ كس به اندازه يك دوست نزديك و صميمي نمي تونه توي رفع ايرادهاي آدمي موثر باشه.
.……….……………
يه چندتا نكته رو هم دوست دارم بگم تا گوشه ذهنتون داشته باشين.
١) چند وقت پيش يه عكسي ديدم كه از نزديك از پاهاي ريحانا توي كنسرتش انداخته شده بود و يه سلوليت بدي داشت! جالبه كه بدونين ريحانا حتي برنده بهترين پاهاي دنيا شده! خيلي مثالاي ريزتري مي تونم بزنم كه ترجيحا اينكارو نمي كنم چون شما مرد هستين و كلي نگر و اگه من جزييات رو بهتون نشون بدم از اين هم حساس تر ميشين. فقط مثال سلوليت رو انتخاب كردم چون ديدم روش حساس شده بودين.
يعني اصلا تصور نكنين حتي يك زن توي دنيا وجود داشته باشه كه تراش خورده ي كامل باشه و هر زني نقص هاي خاصي داره كه ممكنه جلب توجه كنه و يا نكنه.
٢) سعي كنين رفتارهاي مردانه خودتون رو تقويت كنيد و همون نگاه كلي گري رو داشته باشين. من اگه از قسمت محدب آينه به چهره خودم نگاه كنم چنان ايرادهايي از توش در مياد كه فكر مي كنم از من زشت تر ديگه وجود نداره!
٣) تذكراتي كه به همسرتون ميدين رو فقط در حدي كه براش دغدغه رو ايجاد كرده باشين نگه دارين. لطفا قضيه رو كشدار نكنين كه سر هر نكته ريز و درشتي تذكر بدين. ارجاع ميدمتون به همون روحيه كلي نگري.
٤) باور كنين هر زني رو ميشه با يه سري تغييرات كوچيك بسيار جذاب و دلنشين كرد. فيلم ورود آقايان ممنوع رو ديدين؟
اين روزها واقعا ديگه موهاي وز براي هيچ زني معنا نداره، جوش صورت معنا نداره و و و ... هر كدوم راه حل هايي دارن كه هيچ كاري هم نكن حداقل تا ٩٠٪ شرايط رو بهبود مي دن. از همسرتون بخواين تا براي شما بهترين باشه.
٥) آقاي مهدي اشاره اي كردن به حجاب خانم ها. بايد بگم شايد بي راه نباشه اگه بگيم متاسفانه اكثر دخترهاي مذهبي ما تصور مي كنن اي بابا اين مدل مو و ناخن و لباس و ... چيه كه اين دختراي سوسول همش دارن سرچ مي كنن. بايد بگم كه اين مسائل هرچند چيپ به نظر بياد و هرچند كه توي انواع جك ها مورد تمسخر قرار گرفته باشه، واقعا يك نيازه! لطفا و خواهشا كمي هم مادي گرا باشيد!!
شما هم از همسرتون بخواين تا اين مسائل رو پيگيري كنه. مطمئنا مي تونه بهترين ِ خودش رو پيدا كنه.
-
سلام. من توی تاپیک سیمرغ آمنین همدردی شرکت کردم و این هفته جز چهارم قران نوبت من بود. امروز جمعه است و من تا این وقت شب بیدارم و یک صفحه مونده تا جز چهار تموم بشه. توی یک صفحه مونده به آخر جز چهارم توی خط آخر جمله ای خوندم که ناخودآگاه یاد شما افتادم. جمله رو براتون مینویسم و بعد میرم صفحه ی آخر رو میخونم...
و با همسران خود به طور شایسته رفتار کنید و اگر از آنها کراهت داشتید(فورا تصمیم به جدایی نگیرید) چه بسا چیزی خوشایند شما نباشد و خداوند خیر فراوانی در آن قرار دهد...
سوره ی نسا آیه ی 19
-
با سلام خدمت دوستای عزیز..من بعد مدتها برگشتم .. ببخشید دوستای عزیز که دیر ازتون تشکر میکنم بابت نظراتون..
در این مدتی که نبودم خیلی کارا کردم.. یه روانپزشک دگ رفتم و یه ماه قرصهاشو مصرف کردم..زیاد تاثیر بسزایی روم نکرد.. و از ترس وابستگی یا عوارضش دگ دنبالشو نگرفتم..پیش دعا نویس رفتم گفته بود طی 17 روز به امید خدا خوب میشی ..تقریبا تغییراتی کرده بودم و دیدم عوض شده بود..ولی طولی نکشید که دوباره برگشتم سر جای اولم.. جلسه های مشاوره ام رو هم که ادامه میدم ..و روانشناس تاکید داره که که مقاومت کن تا دیدتو عوض کنیم..
بعضی روزها اصلا مشکلی با ظاهر و قیافه همسرم ندارم و کاملا ریلکسم..ولی تا یه دختر زیبا میبینم ورق دوباره برمیگرده و میگم داری خودتو به خیلی چیزی کمتر از لیاقتت قانع میکنی و خودتو گول میزنی..بعد ترس میاد و دنبالش اظطراب و استرس و افسردگی..
بعضی شبها اصلا دلم نمیخواد از سر کار برم خونه.. چن بار نشستم به اندامش نگا کردم ..دیدم هیچ اشکالی نداره.. زوم کردم رو اخلاقش بازم دیدم دختری با این اخلاق و رفتار کم پیدا میشه.. ولی کشش ندارم سمتش..
به طلاق فک میکنم ولی بعدش میبینم مجردی هیچ و پوچه.. بعضی وقتا میگم طلاق بگیرم برم دنباله کسی که عاشقانه باهاش ازدواج کنم..بعد میگم فردا با اخلاقش جور نیامو حسرت این زندگیرو بخورم و دوباره اضطراب سراغم بیاد..
نمیدونم چرا اینهمه مشکل یه جا برام پیش اومده؟ وسواس..اضطراب..افسردگی ..دلشوره .. مگه با وجود اینها آدم میتونه راحت و منطقی فک کنه.. هیچ جوری هم درمان نمیشن.. انگار گذاشتنم تو منگنه و هیچ جوره نمیتونم خلاص بشم.. و فقط باید تحمل کنم..
آینده برام مبهم شده.. در حالیکه خیلی برنامه ها داشتم برا آیندم.. دوس داشتم بچه داشته باشم ولی میگم بچه اومد و خوب نشدم مشکل چن برابر خواهد شد..
فقط یک راه امیدی برام مونده اونم اینکه بتونم باطن و بر ظاهر مقدم کنم..ولی نمیدونم چطوری باید اینکارو کرد؟یا اصلا امکان چنین کاری وجود داره؟
از دوستان درخواست میکنم که راه حل هاشونو در این مورد اخری که نوشتم برام بنویسن..تا بلکه فرجی بشه.. منتظرتون هستم.. بازم ممنون از توجهی که بر بنده حقیر دارین..
-
جناب جوادیان
در تاپیک قبل بهترین راهنماییها به شما داده شد و شما ندیده گرفتید. نتیجه اینکه، مشکل را پیچیده تر کردید. من بخش اعظمی از نظرات دوستان را خواندم. در زندگی باید واقع بین بود، و یکی از معدود نظراتی که به نظرم مفید بود، نظر khaleghezey در تاپیک قبلی شما هست که واقع بینانه و بر پایه منطق هست:
http://www.hamdardi.net/thread39626-5.html#post392655
شما متأسفانه بیشتر تحت تاثیر نظرات خانمهای تالار که اکثرا احساسی هستند قرار گرفتید و نتیجهاش هم این شده که الان کارتان به دعا نویسی و خرافات کشیده است. یکی از مشکلات اساسی شما عدم توانایی در تصمیم گیری و بسیار احساسی عمل کردن هست، که نتیجه امروز آن این هست که الان زیر یک سقف هستید.
این مسائل ربطی به دین، دیانت و دعا ندارد. خداوند به شما عقل، چشم و منطق داده و در انتخاب برای ازدواج باید خودخواه بود. شما باید در همه مسائل (اخلاق، ایمان، زیبایی، ...) شرایط هم کفو بودن را رعایت میکردید و فرد مورد نظر شما در هر یک از این معیارها که یکی از آنها هم زیبایی و کشش جنسی هست، حداقل نمره قبولی را برای شما داشته باشد. این در حالی هست که فرد مقابل شما، در این زمینه (برای شما) نمره قبولی ندارد. فکر نکنید ایشان تغییر میکند، تغییری در کار نیست! آیا حاضرید ۵۰ سال با این فرد با همین شرایط زندگی کنید؟ الان جوان هستید و در آغاز زندگی مشترک و در چنین دورانی همه سرشار از احساسات و کشش جنسی هستند که در رابطه شما وجود ندارد. ادامه دادن این رابطه کژدار و مریض نه به صلاح شما هست نه این خانم، در این شک نکنید. فکر نکنید این احساسات شما با ادامه زندگی عادی و بی اثر میشوند. اصلا اینطور نیست. چنین فکری، تنها گول زدن خود و بستن چشمهاست. زندگی جای شعار دادن و رویا بافی نیست.
با مسائلی که مطرح کردید و برداشت شخصی من، پیشنهاد من برای شما جدایی هست.
موفق باشید:72:
کامران
-
سلام
به نظر من همونطوری که خودتون گفتید گاهی ایشون به نظر شما عیب و ایرادی ندارن بلکه شاید کمتر دختری با این خصوصیات اخلاقی
پیدا بسه پس میشه نتیجه گرفت که این شما هستید که افکارتون گاهی اوقات دچار نوسان میشه چون همسر شما که ظاهرش مدام تغییر نمیکنه
پس مطمئن باشید و شک نداشته باشید که حتی اگه از ایشون هم جدا بشید بازهم با این نوسان افکارتون بازهم زندگی خوبی نخواهید داشت
با توضیحاتی که خودتون نوشتید نشون میده که ادمی هستید احساسی و شکستن دل دیگران اول از همه خودتون رو ناراحت میکنه که مطمئنم بعد از جدایی از خانومتون میاین همدردی و میگید عذاب وجدان گرفتم چیکار کنم؟!
البته معذرت میخوام که رک صحبت کردم
امیدوارم خیییییییلی زود به آرامش برسید
التماس دعا
-
سلام آقای جوادیان و دوستان
بعد از مدتها خاموش بودن دوباره برگشتم و چه حس خوبی دارم:43:
آقای جوادیان من تاپیک شما رو کامل نخوندم
مشکل شما خیلی خاصه که با گذشت اینهمه زمان هنوز حل نشده
من چند مورد به ذهنم میرسه :
1- ابتدا به خاطر شغل شما که تنوع زیادی توی مشاهده به وجود میاد شما در طول روز خانومای زیادی می بینید حتا اگر خودتون نخاهید و نگاه بدی نداشته باشید ناخودآگاه این تنوع روی زندگی شما تاثیر میزاره
2- اینکه همسرتون رو راحت به دست آوردید (با توجه به گفته های خودتون) شاید اگر خانومتون شرط خاصی برای ازدواج تعیین میکردن شما برای به دست آوردنشون تلاش میکردید و به نوعی برای داشتن ایشون حریص تر میشدین
3- همسرتون همیشه با شما کنار میاد که البته از دوست داشتن زیاده - بنظرم میرسه با توجه به خصوصیاتی که از همسرتون فرمودین ایشون ارتباط و شناخت زیادی از جنس مخالف نداشتن - البته تا اینجا اخلاق ایشون بسیار خوبه و این عامل باعث میشه نتونید قید ایشون رو برای همیشه بزنید اما به نظرم این همیشه خوب بودن و در کنارش راحت به دست آوردنش باعث شده جذابیتی برای شما نداشته باشه
4- مورد آخر و به نظرم مهمترین مورد اینکه همسرتون با وجود زیبایی ظاهری و البته باطن بسیار خوبی که دارن برای شما جذابیت جنسی ندارن من واقعن تعجب میکنم بعد عقد و ازدواج که روابط صمیمی تر میشه شما تغییر چندانی نکردین
برای حل کردن مورد آخر که اگر تغییر کنه 90% مشکلات شما حل میشه نیاز به تغییر همسرتون هست
اینکه ظاهر متنوع تری داشته باشن و توی رفتارشون عشوه گری و طنازی رو بیشتر کنن به نظر من ظرف مدت چند ماه میتونه مشکلتون حل بشه
من خودم مجردم ولی میدونم جذابیت ظاهری یه مسئله جداست و جذابیت جنسی مبحث دیگر! برای حل این مشکل خانمتون باید تا حدودی در جریان مشکل باشن تا بخان تغییر کنن و بتونید از یه مشاور خانم برای حل این مشکل اقدام کنید و البته استعداد خودشون و تمایلشون برای تغییر خیلی تاثیرگذاره
هرچند که با یکسری مطالعات و بیشتر شدن ارتباطات اجتماعیشون و حضور بیشتر توی جمع خانوم ها این مشکل برطرف میشه
فقط یه نکته رو من دقیق متوجه نشدم و البته پاسخ رو حدس زدم اینکه ارتباط عاطفی و جنسی با همسرتون چطوره؟ آیا توی این موارد هم نداشتن کشش و جذابیت براتون پیش میاد؟
و سوال دوم اینکه آیا در گذشته به کسی علاقه نداشتین؟ که بخاهید همسرتون رو با ایشون مقایسه کنید؟
-
سلام اقای کامران..ممنون بابت نظرتون.. اما برادر من این که نشد راهنمایی.. من اگه میخواستم جدا بشم همون دوره نامزدی اینکارو میکردم.. من دارم عذاب میکشم بلکه خوب شم..بلکه آدم شم .. نمیشه که برا هر مشکلی ساز جدائی زد..
درسته خیلی دوس دارم طلاق بگیرمو و از این بیماریها و جهنم خلاص بشم..اما تنها خودم که نیستم ..پای زندگی یه نفر دگ هم وسطه.. کسی که صادقانه و دلسوزانه داره باهام زندگی میکنه.. طلاق یعنی معنویت و ول کنم برم دنبال اندام و شهوت که شیطان برام بزک کرده..
من بارها گفتم مشکل از دید منه ..به خانمم ربطی نداره.. مشکل روانی دارم و به این راحتیا حل نمیشه..
چن بار تو نت راجبه مشکلم سرچ کردم.. دیدم خیلیا هستن مثل من .. و بعضی بیماریها رو نوشته که نمیدونم من بهشون مبتلا هستم یا نه ولی با خصوصیات من میخونه..مثله اختلال دو قطبی و یا اختلال بیش فعالی بزرگسالان و هم بیماری دون ژوانیسم
همیشه گفتن طلاق اخرین راهه.. اونم زمانیکه من دگ ببینم هیچ راهی برام نمونده و خدا بی خیالم شده..اونوقت حق دارم برم سراغه طلاق..
doo عزیز همانطور که نوشتین من بسیار احساساتی هستم و احساسات جلوی منطقمو تو تصمیم گیری گرفته ..و چون خودمم دارم میبینم از روی احساسات این دید و پیدا کردم میخوام جلوشو بگیرم..
اگه از روی منطق و عقل بود کوتاه میومدم..بازم تشکر از نظراتتون..