سلام و با تشکر از خانم دختر بی خیال که وقت گذاشتین و اینهمه نظر برام نوشتین..واقعا ممنونم..امروز خانمم اومده بود ناهار خونمون..آقا من هر چی نگاه میکردم میدیدم هیچ عیب بزرگی نداره..حتی قیافشم دل نشین..حتی قد کوچیکشم که به چشم میومد توش یه جور با نمکی بود که خوشم میومد..ولی چن دقیقه که پیش هم میشینیم حوصله من سر میره ..اون کشش و جذابیتو نسبت بهش ندارم..خونشون هفته ای یه روز به زور میرم..
بیشتر استرسم هم از اینه که رفتیم زیر یه سقف..اگه اینجوری پیشش حوصلم سر بره چه اتفاقی خواهد افتاد؟؟اصلا حس زیر سقف رفتنو ندارم..خودمم از فکر اینکه بعد اون چه بلائی سرم خواهد اومد؟؟وای خدا تو چه مصیبتی افتادماضطراب داره منو میکشه..بهترین روزای عمرم ببین چطور دارم میگذره....دوباره هم بخوام ازدواج کنم دختر به این خوبی گیرم نخواهد اومد..واقعا فرشته اس..آقای ارم ..از شمام ممنون بخاطر نظرتون..ولی منظورتونو نگرفتم..بیشتر توضیح بدین این قسمتشو..(درحالیکه این دقیقا کاری هست که نباید بکنی. دریافته های منطقیت ارزش خودش رو داره اما قرارنیست سرزنش گرانه و با پتک بایستی بالای سر احساساتت که تو حق نداری این احساسات رو داشته باشی..نتیجش میشه احساسات همیشگیت نسبت به اون دختر +(اضطراب و ترس).
یعنی منطقت کارو درست نکرده هیچ داره احساساتت رو بیشتر و بیشتر از خودش دور میکنه و در واقع فراریش میده + اضطراب و ترس هم بهش افزوده .
1-
احساساتت رو بپذیر وسرکوبش نکن و صرف داشتن اونها به خودت برچسب نزن. پذیرش احساساتت بسیار کارگشاست و بهت کمک میکنه تا خودتو بپذیری،خودت رو دوست داشته باشی وبهت کمک میکنه تصمیمات درستی بگیری .
وقتی در برابر احساسات منفیت مقاومت کنی یعنی بهش فرصت ابراز نمیدی و سرکوبش میکنی،اینجوری یه احساس منفی به مساله ای حل نشدنی تبدیل میشه.)
علاقه مندی ها (Bookmarks)