ساناز خانم ، دوست خوبم:72:
متاسفم بعد از صحبتهاي دوستان دوباره برگشتيد سر خانه ي اول .......... انگار همگي تمام مدت آب در هاون مي كوبيده اند ...
شما اگر كارهايي كه مي گوييد انجام داده بوديد الان با احساس پوچي و پشيماني تاپيك مي زديد چرا خدا مرا به حال خودم واگذاشت تا پاكي ام را به بهايي ناچيز از دست بدهم.
شايد بهتر باشد از ابتدا اعتقاداتتان را براي خودتان مرور كنيد و يك بازنگري داشته باشيد.
به جاي شكرگذاري هزارباره بابت پاكي و عقلي كه خدا به شما بخشيده خودتان را با شخصي مقايسه مي كنيد كه به همسر و رفاه و ....... رسيده؟
عقل داريد دوست خوبم اما از آن براي مقايسه خودتان با ديگراني كه صد و هشتاد درجه با شما فرق مي كنند استفاده مي كنيد.
ارزش اين پاكي اگر برايتان در همين حد هست كه از خدا فقط اين چيزهاي بي اهميت را طلب مي كنيد......... بايد بگويم كه بر خلاف آنچه وانمود مي كنيد پاك بودن در تصوراتتان خيلي خيلي ناچيز است و در حدي نيست كه حتي بهش افتخار كنيد ......... چه رسد به اينكه با خدا بخواهيد وارد معامله شويد.
پاكي شما لطف خدا بوده و عوضش را هم خدا بهتان داده ولي نمي بينيد ........... خدا شما را از آسيبي كه تبعاتش تا آخر عمر گريبانتان را مي گرفت نجات داده ........
احساس ارزشمندي كه الان با خودتان داريد كه از دوستتان شما را متمايز كرده كم است در مقابل اين پاكي؟
لطفا به روانشناس مذهبي مراجعه كنيد هم بخاطر طرزفكر و اعتقاداتتان هم به خاطر افسردگي كه از آن رنج مي بريد.
حتما حتما پدرتان را هم به بهانه ي افسردگي خودتان به نزد روانشناس ببريد تا درمان شوند.
صرفنظر از مسئله ي ازدواج و ادامه تحصيل و ......... به نعمتهايي كه خدا به شما داده فكر كنيد و خدا را شاكر باشيد .
اگر قدر كمترين داشته هايمان را ندانيم ......... اگر بابت نعمتهايي كه خدا بهمان داده شكر گذارش نباشيم .......... شايد به همين دليل است كه به بيشتر از اينها نمي توانيم دست پيدا كنيم ........چرا كه آنوقت مي شويم مثل بعضي ادمها كه همه چيز دارند اما حس خوشنودي ندارند ........ كساني كه به چشم ما همه چيز دارند اما از در واقع هيچ چيز ندارند.