یک : آره این مشکل رو داشته ، بهش گفتم چرا این همه وقت سکوت کرده بودی ، به کسی چیزی نگفتی ؟ گفت می ترسیدم و بزور کارشو می کرد ، منو می زد ، تحریمم می کرد ، تو اتاق زندانی می کرد و ...
دو : اره متاسفانه هر کاری خواستم انجام بدم دیدم دستم بسته اس ، خواستم به مادرش بگم ، خب خودم چه کسی معرفی کنم که از موضوع اطلاع داره ، ترسیدم کاری کنم که باعث بشه بهم نرسیم . مداخله ای تا به حال نکردم ، بجز ، پیشنهاد هایی که دوستان دادن رو سعی کردم بهش پیشنهاد بدم دز همین حد ، بهش گفتم طبق حرف شما به روانشناس مراجعه کنه ، در صورتی که از دانشگاه و امکانات محرومت کنه و تحت فشارت بزاره ، به نیروی انتظامی اطلااع بده ، تا طبق گفته دوستمون ، حمایت قانونی داشته باشه . بهش پینهاداتی از قبل پوشیده بودن تو خونه ، تنها نبودن با برادرش رو هم دادم . بهش گفتم قوی باشه
سه : از اینده واقعا اطلاعی ندارم ، اما اطلاعات شما از روی تجربه و علم و اگاهی هست که می گید سر انجام خوبی نداره ، به موضوع قطعا خیلی فکر خواهم کرد ،
یه فایل صوتی رو هم می خواستم براتون بفرستم چطور براتون بفرستم ؟
- - - Updated - - -
دوست عزیز این جملات رو گفتم ، چون عین این جملات رو بهم گفته ، خودم هم خیلی روشون فکر کردم ، اتفاقا خیلی هم ترسونده منو ، اما این که گفته متنفر نیستم ( این یه طرز فکرشه ، کلا می گه هر کسی هم بدی بهم کنه ازش متنفر نمی شم ) اما اینطور نیست که از برادرش نترسه ، خیلی از برادرش می ترسه .
پست مدیر همدردی رو مطالعه کردم اتفاقا خیلی روم تاثیر گذاشت از نظر فکری ، چون بوی آگاهی و تجربه می داد ، خیلی فکر خواهم کرد روی جواب ایشون ، واقعا ازشون متشکرم که شخصا پاسخی تامل انگیز دادن .
اما در مورد خارج شدن از رابطه ، عذاب وجدان دارم ، خیلی بهش وابسته شدم ، اجازه بدین اینو زمان مشخص کنه ، چون واقعا نمی تونم یه شبه در موردش تصمیم بگیرم .
اما در مورد تهدید : در گذشته با زور و کتک و زیر فشار گذاشتن به خواسته اس می رسه ، اما قبل از ماه رمضون ، برادر به خوارش می گه ، دیگه نمی خوام ادامه بدم ، تمومش کنیم . ماه رمضون اتفاقی نمی افته ، اما اواخر ماه رمضون و بعدش تا به امروز ، برادر به خواهرش دوباره اصرار می کنه و ابراز پشیمونی از تصمیمی که گرفته ، و چون خواهرش هم بهم موضوع رو گفته و من باهاش ص کردم ، تا به امروز زیر بار نرفته ، بهش گفتم هز کاری کرد ، هر سختی ، اما نزار بهت دست بزنه به خاطر عشقمون ، این کارش خیلی پسته ، و نصیحت های دیگه
اما اخبرا بهش گفته اگه نیایی ، با توجه به این که برادر بزرگ هست و توخونه قدرت اجرایی و حمایتی رو داره، گفته اگه نیایی ، گوشی ، تبلتت و از همه مهمتر از دانشگاه رفتنت محرومت می کنم .اما من بهش گفتم هیچ چیز ارزشش رو نداره این کارو انجام بدی ، قوی باش و ...
برای اون اره این یه تهدیده و من هم می ترسم ، چون از طریق ایپد با هام ارتباط داره ، گرفتن این وسیله خیلی براش سخته ، بهش گفتم اگه بگیره هم نزار بهت دست بزنه ، چون یه جوری منو تکیه گا خودش در نظر گرفته
- - - Updated - - -
حال من که خیلی اشفتگی فکری دارم این روزا خیلی ،خیلی تحمل این روزا برام سخته ،
این موضع از گذشته شروع شده زمانی که بچه بوده ، اما متاسفانه ادامه پیدا کرده ، اما اخیرا این موضوع رو گفته اونم به من نه به کسی دیگه ، حرفای من باعث شده ، یکی دو ماه اخیر رو. مقاومت کنه ، شاید اگه این موضوع به من هم نمی گفت ، شاید این جریان حالا حالا ها ادامه پیدا می کرد ، و هیچ کس هم مطلع نمی شد ، اما به گمانم ، فشار روحی و روانی باعث شده تا نتونه این موضوع رو در این سن تحمل کنه و بهم گفته ، در چند ماه اول ارتباطمون این جریان با برادرش ادامه داشت و بهم چیزی نگفته بود .
اما اینکه گفتم دوسش داره ، شاید من بد و ناقص و با لحن بدی اینو مطرح کردم ، ایا واقعا میشه همچین برادری رو دوس داشت ؟
برادرش نقش حمایتی تو خونه داره ، بین برادرای دیگه و حتی مادر و کمک هایی هم که بهش می کنه ، مورد تحسن مادر هم قرار می گیره ، این برادر فقط از نطر من و شما ، مورد تنفر قرار گرفته نه اطرافیان ، اطرافیان که این مسائل بیخبر هستند
و دلیلی که می گه دوسش دارم ، شاید این باشه به عنوان برادر دوسش داره و اینکه چهره خوبی برادر نزد اطرافیان داره ، با پیشنهاد من برای در جریان گذاشتن با نیروی انتظامی خود داری کرد و گفت دوس ندارم ابروی برادرم بره .
- - - Updated - - -
اعدام برای زمانی هست ، که دخول صورت بگیره و شاهد عینی 4 مرد فک می کنم وجود داشته باشه
در این مورد ازار جنسی هست ، برادر، خواهرش رو مجبور می کنه کارایی کنه و کارایی می کنه باهاش تا خودشو ارضا کنه ،
دخولی انجام نشده در این مورد
- - - Updated - - -
از همچین آینده ای می ترسم ،