سلام آقای وحید چند نکته به نظرمن میرسه.
۱_اول ومهمترازهمه من تصورمیکنم درنهانگاه وبخش عمیق ذهن ناهشیارت خودت رو لایق دوست داشته شدن نمیدونی وداری نقش قربانی رو اجرامیکنی یک نمونه ش بدلیل این قسمت ازحرفات
ابتداباید این حق روبه خودت بدهی که لایق دوس داشتن هستی بعدش دست از رفتارهایی که به شکل مظلومانه ای دنبال مهرطلبی هست برداری.قصد جسارت ندارم جهت جا افتادن مطلب میگم همه یا اکثرماها درکودکی گاهی قهرمیکردیم وسرسفره نمیرفتیم بلکه بیان سراغمون حالا تفکرکسی (نسبت به ما)رو ببین که قراره اون موقع بیاد سراغ ما..
منبع وسرچشمه ی عشق ،قدرتمندی هست نه ضعف برای خودت ارزش بیشتری قائل بشو
۲_بخشی ازتفکرشمادرمورد دوست داشتن باخانمت فرق داره ظاهرا ایشون بیشترآرامش رو دوست دارندوشاید جزو گروه لمسی وبصری هاباشندوشمابیشتر جزو گره سمعی.یعنی بیشتر دوست داری دوست داشتن روبگی وبشنوی(پس دراین موردبیشترمطلب جمع کن)احتمالاتایه حدودی به درک متقابل کمک کند
۳_احساس وحقوق وشرایط شما درموردپسرش واحساس وشرایط ایشون درموردخانواده شما قابل درک هست شایداگه بچه ش دختربود میانه شمابهترمیشدچون پسرش همجنس خودته.
بنابراین من پیشنهادمیکنم دراین دو جایگاه مدیریت روابطت باپسرش وخانواده خودت وخودخانمت،باشیوه سیاست ومدارارفتارکن که اگرنمیتونی پسرش رومجدد درخانه خودت بپذیری ولی تنشها روبه حداقل برسونی. هنرمندی خاصی میخاد.۰۰
برای روانشاس میتونی این تایپیک ؛
http://www.hamdardi.net/thread-29552.html
و پست ۴۹ این قسمت رو هم بررسی کنی؛
http://www.hamdardi.net/thread28484-5.html.