-
ممنون خاله قزی
حرفهای شمامثل یه تلنگریه که وقتی خوابی باعث بیداریت میشه
اتفاقامن هم تصمیم گرفتم به ایشون فکرنکنم هرچندمیدونم سخته ولی تمام تلاشم رومیکنم سخت ازاین نظرکه یه جورهایی بهش عادت کردم چون زیادندیدمشون مهم نیست ببینم یانه فقط صداش روشنیدم عادت شده ولی تمام تلاشم رومیکنم کنارش بذارم وفرصتهام روازدست ندادم شایدباورتون نشه ولی چندموردخیلی خوب روبخاطرایشون ازدست دادم میدونم اشتباه کردم وقابل جبران هم نیست حداقل سعی میکنم بعدازاین چشمهام روبازکنم وبیهوده منتظرنمونم شماهم برام دعاکنید اسیراحساسات نشم وقتی حرفی زدهمه چی فراموش نکنم وبه این فکرنکنم که خب بیچاره گناهی نداشته بلکه بامنطقم بهش نگاه کنم وبگم بیچاره خودمم که دارم زندگیم روتباه میکنم وبیخودوبیجهت فرصتهام روازدست میدم.
بازم ممنونم
راستی چطورمیتونم جلوی احساساتم روبگیرم هرچندازتکنیک توقف فکراستفاده میکنم ولی بعضی وقتهاوسوسه میشم
-
یه مورد دیگه ای که به ذهنم میرسه بجز توقف فکر که خیلی خیلی موثره
تکنیک توقف فکر
مکمل خوبی هستش براش میتوانی ازش استفاده کنی بعد اینکه یه ایست محکم دادی به اون فکری که میخواد وارد ذهنتان بشود براش یه زمانی را تعیین کنید مثلا ساعت 8 شب بعد اون زمان تعیین کنید تا چند دقیقه به این موضوع فکر کنید بعد تمام شدنش دیگه ادامه ندید و تمامش کنید.با انجام دادن مداوم این کار مطمئنا دفعات کمتری این فکر به ذهن شما خطور میکنه.
تقریبا خیلی خلاصه برای شما توضیح بدم در مورد توقف فکر:
توقف فکر یعنی اولا هر چیزی که اونو یاد تو میندازه بنداز دور..
هر وقت هم فکرش اومد تو ذهنت بدون سرزنش خودت ذهنتو ازش منحرف کن.حتی اگه دو دقیقه طول بکشه..هر دفعه هم واسه اینکه تونستی فکرتو ازش منحرف کنی از خودت تشکر کن یا به خودت جایزه بده...اگه هم نتونستی ناراحت نشو و باز امتحان کن.
- - - Updated - - -
از این روش هم میتوانی استفاده کنید بانو :72:
همه ما خاطرات ازار دهنده و منفی داریم که مرتب تو ذهنمون بازخوانیشون میکنیم و با یاداوریشون حس اندوه عمیق پیدا میکنیم.
بارها شده فهمیدیم یه رابطه اشتباهه،یه کاری غلطه..میدونیم باید رهاش کنیم اما اون خاطرات بهمون همچین اجازه ای نمیدن.این خاطرات حتی ممکنه خاطرات به ظاهر شیرینی باشن که از یه رابطه عاشقانه داریم و اجازه نمیدن تا اون رابطه رو رها کنیم.
اینجور مواقع بهترین راه تملک خاطره هاست..یعنی گرفتن بار احساسی یک خاطره.اینجوری دیگه به اندازه قبل برامون ازار دهنده نیست.
برای اینکار ریز به ریز خاطراتتون رو با جزئیات بنویسید..همونایی که مرتب تو ذهنتون بهش فکر میکنید..در این موقع میتونی گریه کنی..داد بزنی..با مشت و لگد به یه بالشت بکوبی..خجالت نکش..رودروایسی نکن..بذار تموم احساساتت بیرون بریزه.
وقتی همه رو نوشتی روی خاطراتت خط بزن و بنویس بخشیدم و رها کردم.
باید بدونی کلمات انرژی دارن پس حتما بنویس بخشیدم وکاغذها رو اتیش بزن و خاکسترش رو تو سینک ظرفشویی بریز.
اتیش خاصیت پاک کنندگی داره.
از این عناصر استفاده میکنی تا انرژی منفی خاطراتت رو به انرژی برتر تبدیل کنی.
این کار رو برای هر خاطره فقط یک بار انجام بده و از اون به بعد از تمرکززدایی استفاده کن.یعنی هر بار که اون خاطره تو ذهنت اومد بدون سرزنش خودت ذهنت رو متمرکز یه موضوع دیگه کنی.
کم کم میتونی..یادت باشه اصلا خودتو سرزنش نکن به جاش ازخودت تشکر کن که از اون انرژیهای منفی رها شدی.این کار رو درباره افکار منفی هم میتونی انجام بدی.
-
سلام خانوم رز.
درست تصمیم بگیرید لطفا و پاش هم وایستید.
زنگ نمیزنه؟؟؟ خوب برای اینکه نمیتونه بیاد خواستگاری. زنگ بزنه و بعد شما بگی چرا نیومدی خواستگاری و باز ادامه قرار بعدی؟؟؟
عزیزم یکم غرور داشته باش. ادامه این رابطه سمه. به خواستگارهای دیگه ات فکر کن. به نظر من که خودم خانواده تحصیلکرده ای دارم اصلا ملاکم سطح تحصیلات نبود. خدا رو شکر هیچوقت هم گول دکترا و هیئت علمی ها رو نخوردم. من که همیشه دوست داشتم از همه نظر از شوهرم سرتر باشم. نه به خاطر اینکه بهش فخر بفروشم یا خوار و ذلیلش کنم، نه!!! فقط به خاطر اینکه شوهرم به داشتن یک همچین زنی که از همه نظر تکمیله افتخار کنه. الانم میخواد واسه ارشد بخونه و من هم برای دکترا شروع میخوام بکنم به درس خوندن. ولی برای هیچکدوممون مهم نیست که کی بالاتر باشه. همینکه دوسم داشته باشه و کنارم باشه کافیه. من آرزوم بود که شوهرم بازاری باشه و ساعت اومدن به خونه و تفریحمون دست خودش باشه. ولی اگر شما و خانوادتون انقدر به تحصیلات اهمیت میدین پس با یک آدم تحصیلکرده ازدواج کن. چون د ر این صورت بعدا با مشکلات زیادی مواجه میشی.
در مورد این آقا هم تو رو خدا حرف گوش بده گلم و اصلا موضوع رو تموم شده بدون. انقدر بهش فکر نکن روی بقیه تمرکز کن.
این آقا هر چقدر هم که ویژگی های خوبی داشته باشه اگر نیاد خواستگاریتون مثل یک لباس قشنگ پشت ویترینه. فراموشش کن لطفا.
خواهش میکنم قضیه ناراضی بودن خانواده پسر رو جدی بگیر. بعد ازدواج مشکلاتت ده برابر بلکه بیشتر هم میشه.
موفق باشی:72:
-
واقعیت امراینه که من هم امیدی بهش ندارم وبعدازاین هیچ وقت هم بهش نخواهم گفت بیاخواستگاری
چون خودش تکلیف خودش رومیدونه اگه بخواداقدام میکنه نیازی به گفتن من هم نیست درثانی نمیخوام اجازه بدم غرورم جریحه داربشه یابشکنم هرچندمیدونم فراموش کردنش برام راحت نخواهدبودچون تایه تک زنگ بزنه بازم هم همون اش وهمون کاسه ولی ازاین به بعدمیخوام محکم باشم وبهش اجازه ندم بااحساساتم بازی کنه وامروزوفرداکنه
دعام کنیدوسوسه نشم خودم هم نهایت تلاشم رومیکنم تاوسوسه نشم
-
درود دگربار بانو
جدایی سخته مخصوصا برای بانوان چون احساساتی هم هستند زمان میبره تا فراموش بشه ان شاء الله که موفق باشید و هرچی که خیر و صلاح شماست همان اتفاق بیوفته :323:
فقط یه مورد لطفا تا وقتی نفر قبلی و رابطه قبلی را فراموش نکردید وارد رابطه جدید با نفر جدید نشید :72: یکم بخودت زمان بده تا خودتو دوباره پیدا کنی