-
درود بانو
سپاس از بانو شیدا :72: لینکی که گذاشتن خیلی زیباست حتما مطالعه کنید فکر کنم خیلی بدرد شما بخوره.
میدوپانم که خودتان مسیر درست را متوجه شدید و در کنار خانواده دارید اقدام میکنید.
فقط خواستم ازتون خواهش کنم بدون نظر پدر یا مادرتان هیچ کاری را انجام ندهید به هیچ عنوان جواب تلفن یا پیامک را ندهید.از قرار گذاشتن حتی کوتاه هم خودداری کنید.اگه اتفاق خاصی افتاد مارو بیخبر نزارید:72:
جواب بانو فرشته مهربان
شما نیاز هست اول به طور غیر مستقیم این آقا را چک کنید و ببینید موضعش نسبت به چنین مسئله ای چطور هست ،آیا از اون دسته آدمها هست که هرگز چنین اشتباه و خطایی را بعد از توبه و ترک هم نمی پذیره و ..... باید به گونه ای چک کنید که خودش را در موقعیت تصور کنه . اینرا به کمک یک مشاور می توانی انجام دهی ،به عنوان تکمیل شناخت نزد مشاور برو و دغدغه خود را خصوصی با مشاور مطرح و بخواه دریابد که وی نسبت به چنین موضوعی چه موضعی دارد .
اگر موضع وی عدم انعطاف پذیری و گذشت باشد و ..... پس بدون اینکه راز خود را برملا کرده باشید شما او را رد کنید ، و نظر منفی دهید . اگر او شما را بسیار پسندید و اصرار داشت و رها نکرد به کمک مشاور به او برسانید که اورا سنجیده اید که با خطایی در گذشته کنار نمیآیی و از آنجا که خطایی داشتی که هرچند از آن بیرون آمده توبه کرده و تکرار نکرده ای اما چون برای ایشان مهم هست حتی اگر فرد توبه کرده باشد و شما هم برای نظرش بسیار ارزش و احترام قائلید و نمیخواهید با عذاب وجدان از پنهان کردن چنین چیزی با وی زندگی کنی ترجیح می دهی ازدواج با او را نپذیری ، هرگز هم جزییات خطا را نه نزد مشاور نه نزد وی نگویید حتی در این حدی که اینجا بیان کرده ای ( اگر خواستند بیان کنی که در چه حد بوده ، بگو از یک مراوده ساده تا پیشرفته از نظر من خطاست ، بنابراین مهم نیست که چه حد بوده و بنا به اعتقادم به خودم اجازه پرده دری در مورد حتی خودم را نمی دهم فقط همین را بدانید که خطایی بوده شما بالا ترین حد را تصور کنید برای من مهم برگشت از او خطا و ادامه ندادنش هست ، و موضع شما نسبت به من با خطایی که از آن بیرون آمده و تکرار نکرده ام ) . اینجوری ایشون خودش باید تصمیم بگیرد .
اگر هم همون اول جواب رد دادی و رفت که دیگر نیاز نبوده موضوع را به کمک مشاور به وی بگویی .
اما اگر با چک کردن خودت یا کمک مشاور بطور غیر مستقیم ، ایشون نشون داد و ثابت شد که گذشت دارد و با انعطاف است و در صورت توبه و عدم بازگشت فرد او هم گذشته اورا نادیده میگیرد ، نیاز نیست مسئله خود را به او بگویی ،همینکه نزد خدا توبه کرده ای و بازگشت به اون خطا را نداشته ای کافی هست و اینکه طرف شما گذشته را در این صورت نادیده میگیرد . و اینگونه وجدان شما هم راحت میشود . چون اصل اساسی توبه فرد ، پذیرش از طرف خدا ، و عدم بازگشت و تکرارا از سوی فرد هست .
ما در روایات زیادی داریم که اگر فردی از گناه خود توبه کرد و ثبات به خرج داد و به آن خطا برنگردد ، نه تنها خدا می بخشد بلکه آن گناه را در نامه اعمالش تبدیل به حسنه می کند یعنی گناه تبدیل می شود به ثواب ، و این نشانه اهمیت و ارزش توبه واقعی نزد خداست ، پس برای این خدا کاری ندارد که از آن فرد بلای تبعات آن خطا را هم دور کند و پاسخ توبه و پای بندی به توبه اش را با نصیب شدن همسری خوب بدهد که میتواند تقویت کننده ایمان باشد .
- - - Updated - - -
سپاس از شما بانو بخاطر اینکه تجربه تلخی که داشتید را بیان کردید تا حداقل بقیه دختران مسیر غلط را در زندگی خودشان انتخاب نکنند.این کار شما خیلی باارزشه:72: :104:
-
راستش من هنوز تصویر درستی ازاون پسر ندارم چندبار ازکنارم ردشد وباخانوادم سلام علیک کرد ولی چون اصولا سرم وبالا نمیارم وبه چهره ی مردغریبه(بجزپسرای فامیل وآشنا) نگاه نمیکنم چهرش یادم نیست وفقط تنها تصویرذهنی ام ازش رنگ لباسشه وبس.البته مادرم خیلی ازش تعریف میکنه وپدرم هم حس بدی بهش نداره وگفت اگه شرایطتوقبول کرد دربارش تحقیق میکنم.اما اون من ودید ومادرش وفرستاد که مادرش خیلی با ذوق وشوق باهام حرف میزدوگفت 2ساله پسرم وما خیلی حواسمون بهت هست و... اجازه خواست یبار قبل خواستگاری هردومون بایکی از والدین بریم جایی تا حداقل درباره این قضیه تاتابستون فکرکنیم.مادرم گفت باهام میاد وخانوادم میگن بایدقضیه روبراش تعریف کنی.منم تصمیم دارم قضیرو بهش بگم البته بجز رابطه جنسی رو.ولی بهش میگم ازم عکس داره وباهم راحت بودیم.اگه قبول کردکه هیچ اگه نه فقط به کارودرسم فکرمیکنم تاشرایط آروم شه وشاید بعدازگذشت چندسال اوضاع بهترشد.درباره سوره ی واقعه هم بگم که برای کنترل غریزه جنسی خیلی کمک میکنه.من خیلی آدم مقدسی نیستم ولی قرآن ونماز(ازصمیم قلب نه اجبار)خیلی برای کنترل نیازای عاطفی موثره.البته ماماهواره و...نداریم وخانوادم اجازه هرتفریحی رونمیدن وکلا مجاز زندگی میکنیم وتحریکات زیادی تو زندگیم نیست. درباره آزمایش هم بگم پاییزآزمایش استرس دادم وهمه چی توخونم نرمال بودحالا نمیدونم واسه ایدزو... بایدآزمایش مجزا داد؟؟؟
-
سلام نصر عزیزم.واقعا کار درستی کردی از تهدید هاش.نترس.و خوشحال باش که پدرت مثل کوه.پشتته واقعا نعمته.خدا پدر منم بیامرزه!!دلم براش پر کشید:( . الان که تمومش کردی کلا دلسوزی بزار کنار هر رابطه ای آسیب های خودشو داره اونم به مرور فراموش میکنه.و فقط گوشیه ای از ذهنش میمونی. در مقابل کاراش بی اعتنا باش و به این زودی تن به ازدواج نده به خودت و احساست زمانو بده حداقل6ماه!در رابطه با رابطتت سعی کن فراموشش.کنی هر انسانی خطاهایی داشته به هیچ عنوان با خاستگارات.مطرح.نکن که مشکل ایجاد میکنی صادق بودن خوبه اما به این معنی نیست که خصوصی ترین.مسائل تعریف کنی با اینکار تو دل همسر ایندت صددرصد شک.میندازی اگر.مشکلی برای بکارت نیست هر پزشک زنانی برید به شما گواهی سلامت میده.موفق باشی
-
mordadعزیز اون پسر ازفامیلای دورمه یعنی غریبه نیست که دیگه نبینمش.تعادل روحی هم نداره.یعنی همیشه عمل میکنه بعدفکر!!!! اگه یروز به همسرم چیزی گفت وعکسامونشون دادچی؟؟؟؟آخه همیشه میگفت اگه جداشی نمیذارم روز خوش ببینی و.... . بنظرت واسه آیندم خطرناک نیست؟؟؟
-
درود بانو
لطفا آدرسی که بانو شیدا معرفی کردن را کامل بخوانید :72:
http://www.hamdardi.net/OLD/thread-25759.html
-
تاپیک مهربونی رو حتما بخون
راستی عکساش در چه حدیه؟
برای این که ابروت نره میتونی بگی از فیسبوکت برداشته(البته اگه خیلی باز باشه عکسات که دیگه هیچی)
-
به نظر من باید در مورد نفر قبلی بیشتر احتیاط کنید و جوری ازش جدا شی که آتش کینه و انتقام در دلش برافروخته نشه، چون این افراد ضعیف النفس سعی میکنن در آخر وقتی که میبینن به هیچ وجه نمیتونن به خواسته شون برسن، به هر نحوی که باشه انتقام بگیرن و اون هم کاملا بدون فکر وبه هر طریقی(به صورت موزیانه و مداوم و ناشناس). خیلی این مساله رو جدی بگیر.
-
من فکر نمیکنم گفتن این حرفا به خواستگار درست باشه.تا الان ندیدم که نتیجه جالبی داشته بواشه و مطمئنم که شک ایجاد.میکنه،اما عزیزم شما که الان فکر ازدواج نیستی ناراحتییت از بابت اون آقاست بهتره فعلا کارو بسپاری دست پدرت. و نگران نباشی بزار زمان بگذره اونوقت آتیش خاموش میشه شاید هم خودش زودتر از شما ازدواج کرد!من از این تهدیدها شنیدم اما بی اهمیت بودم و کلا قطع رابطه کردم در ضمن من نزدیک نامزدیم با این مشکلات از طرف دیگه ای روبرو شدم !پس خودتو.نباز عزیزم زمان لازمه..
-
عکسام کاملا باحجابه وبیشتر تومحیط دانشگاهه یعنی همش بامانتوشلوار ومقنعه یا شال.ولی مشکل اینه که بارآخرکه اومد باگوشی خودش دوسه تاعکس 2نفره انداختیم و1فیلم کوتاهم وقتی توپارک دانشگاه قدم میزدیم گرفت.در ضمن درجواب aminnعزیز بگم که اون پسر دقیقا این 3 مشخصه رو داره(موزیانه ومداوم وناشناس)اذیت میکنه.حتی وقتی به مادرم اس دادواون حرف وزد هم بایکی ازشماره هاش بودکه خانوادم نداشتن(چون حدود4تا سیم کارت داره که هربار حساسیت من ومیدید میگفت سیم کارتم ومیفروشم بعدمیگفت دادم به دوستم یا داداشم که بعد1مدت که میخواست خانوادم واذیت کنه وشمارش پیدامیشد میگفت دوستم پیشم بود وازش قرض گرفتم)من احمقم نمیگفتم 5صبح دوستت کجابودآخه؟؟درضمن هروقت نمیخواست کاری انجام بدم یا بیرون برم و.... انقدتک مینداخت خونه وبه موبایل پدر مادرم تا ازترس کاری میگه روانجام بدم(البته بماندکه چه دعوای مفصلی هم میگرفتیم وچه فحش هایی میداد).آخرشم بهم گفت من باعث شدم توخوب موندی وتوفقط دنبال شهوت وخوش گذرونی بودی و.... .آخه به نظرشما تنهاخریدکردن یاباشگاه ودانشگاه رفتن یاخونه ی فامیل پسردار رفتن شهوت رانیه؟؟؟؟سرکلاس تودانشگاه زنگ میزد صدای استاد وبشنوه یاهربار باخانوادم جایی میرفتم باید زنگ میزدتا صدای محیطی که توش هستم وبشنوه وهربار زنگ میزدبایدجواب میدادم وگرنه تک میزد ب خونه یا مامان بابام.آخرشب هام بعدخدافظی بایدگوشی وخاموش میکردم(بماندکه هرازگاهی میذاشتم روپرواز تابعدش آهنگ گوش بدم که حدودساعت2 نصف شب تک میزدخونه که روشن کنم وبعدکلی فحش میگفت چرا خاموش نیستی؟؟یعنی باید اون اپراتورمیگفت دستگاه خاموش است واگه میگفت دردسترس نیست تاصبح بایدعذابم میداد)یا وقتی میومدپشت خطم هم همینطور.یبارگوشیم دستش بود وبه پسرخاله هام وهرشماره ایکه از پسرفامیل توگوشیم بود اس دادکه دیگه مزاحم نشید وشمارشون وازتوگوشیم پاک کرد.جالبه که حتی به پسرخالم که اول دبیرستان بودهم شک داشت وگفت توسن بلوغه ولزومی نداره بهت اس بده!!!!!میگفت جامعه خرابه ونبایدبری بیرون وسرکار.حتی توشهرستان پدریمم حق نداشتم تودید باشم وماه رمضون که مسجدمیرفتم برام بپاگذاشته بودکه حتی اگه خودش اونجا نبودباخبرمیشدمن الان کجام!!!! من دوستش داشتم.ولی دوسال اخیرکه رفتارش اینطوری شدازش بدم اومد.افسردگی گرفته بودم وهربارخواستم ازهم جداشیم
-
بانو nasr گرامی میشه از شما خواهش کنم گذشته را بریزید دور هرچی بوده تمام شده خواهشا دیگه از یادآوریش خودداری کنید.
گذشته را چال کن در باغچه حیاط خانه تان:72:
هرچی بود تمام شد.مهم اینه الان میخواید یه زندگی جدید تشکیل بدید :104:
دوستان خواهشا دیگه در مورد این آقا سوال نکنید.
سعی کن بهش فکر نکنی یا کمتر فکر کنی
تکنیک توقف فکر
مکمل خوبی هستش براش میتوانی ازش استفاده کنی بعد اینکه یه ایست محکم دادی به اون فکری که میخواد وارد ذهنتان بشود براش یه زمانی را تعیین کنید مثلا ساعت 8 شب بعد اون زمان تعیین کنید تا چند دقیقه به این موضوع فکر کنید بعد تمام شدنش دیگه ادامه ندید و تمامش کنید.با انجام دادن مداوم این کار مطمئنا دفعات کمتری این فکر به ذهن شما خطور میکنه.
تقریبا خیلی خلاصه برای شما توضیح بدم در مورد توقف فکر:
توقف فکر یعنی اولا هر چیزی که اونو یاد تو میندازه بنداز دور..
هر وقت هم فکرش اومد تو ذهنت بدون سرزنش خودت ذهنتو ازش منحرف کن.حتی اگه دو دقیقه طول بکشه..هر دفعه هم واسه اینکه تونستی فکرتو ازش منحرف کنی از خودت تشکر کن یا به خودت جایزه بده...اگه هم نتونستی ناراحت نشو و باز امتحان کن.