وای چه سخته...
اوکی. دعا کنید واسم ببینم چه خاکی میتونم به سرم بریزم. زندگیه داریم...
نمایش نسخه قابل چاپ
وای چه سخته...
اوکی. دعا کنید واسم ببینم چه خاکی میتونم به سرم بریزم. زندگیه داریم...
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. همه زندگیها این عشقولانگی و گاهی منت کشیدنها و ناز خریدنها رو داره عزیز. کلا زوجها همیشه توی چنته شون یه مقداری مخ زنی و عشقولانگی برای روز مبادا دارند.:314:
با دید مثبت برو جلو. و حتی توی ذهنت هم درماندگی و خاک بر سری رو راه نده! میری که حماسه و شور بیافرینی :loyal:
امروز دیگه جان خودت این کامپیوتر رو تعطیل کن. من هم این آخرین پستیست که امروز میگذارم. بای!
سلام عزیزم. درسته که رابطه شما با عشق شروع نشده ، اما به قول فرشته مهربان پتانسیل بالایی برا تبدیل به یک زندگی عاشقانه شدن رو داره ...
هر بار که این رابطه به سمت خوب شدن رفت ، غرور بیجای یکی از شما دو نفر مانع شد. بتره این چرخه رو یک جایی تمومش کنید.
خوشبختانه فرشته مهربان به تاپیکتون میان و راهنمایی های لازم رو میدن. به توصیه هاشون گوش بدید و کارهایی که میگن رو انجام بدید .
عشقتون رو به همسرتون نشون بدید . ان شاءا... موفق میشید.
- - - Updated - - -
پستم با پست های بیدل عزیز همزمان شد . توصیه های خوبی بود بیدل :p
خب...
رفتم واسش یه چایی دم کردم تو دوتا فنجون ریختم بردم. به رو خودش نیاورد. صداش زدم، جواب نداد. کتابو از دستش گرفتم، احضاریه دادگاه رو نشونش دادم و گفتم این چیه؟ گفت بخون تا بدونی چیه. گفتم صدبار خوندمش و متوجه نشدم. همه حرفاتو گذاشتم پای این که تو شرایط روحی مساعدی نیستی. بگو مشکلت با من چیه؟
گفت مسخره است. بعد از این همه مدت تازه احتمال میدی که یه مشکلی بینمون باشه؟ خودت خنده ات نمیگیره؟ چی به روز بچه ام آوردی؟ گفتم خودت میدونی قضیه بچه بهانه است. من دلم واسه مورچه به رحم میاد چه برسه گوشت و خون خودم. مسائل رو قاطی نکن، اگه مشکلی دارم باید بهم فرصت تغییر میدادی نه برگه ی طلاق. میشد ازم توضیح بخوای. باید بهم میگفتی شاید اصلا ندونم کارم اشتباهه.
گفت کی قراره بازی هات تموم شه؟ بچه ای؟ از من چی میخوای؟ نه من به جهنم کاش میدونستی از خودت چی میخوای. یه ملتی رو مسخره بی عقلی های خودت کردی. چرا سر به راه نمیشی عین بچه آدم زندگی کنی؟ من حوصله این ادا ادوارای مسخره تو ندارم. جدا میشیم همه چی تموم میشه.
گفتم بهم مهلت بده. گفت به تو مهلت بدم انگار به بدبختی خودم فرصت ادامه دادم. چرا زورکی با هم بمونیم؟
گفتم تو که همه چیزو خوب فهمیدی. کاش اینم فهمیده بودی که دلیل این به قول تو مسخره بازی ها چیه. یه بار بهش فکر کردی؟ گفت شرمنده من مثل تو ذهنمو به چیزای مسخره مشغول نمی کنم.
گفتم باشه. تو که ذهنتو با چیزای مسخره پر نمیکنی این مسخره بازی هارو هم بذار کنار، غذاتو بخور، نعمت خداست قبل اینکه دستپخت من باشه، چون نخوری مستقیما میره سطل آشغال. فکر نکنم این خواسته ی زیادی باشه. هرچی تو بخوای همون میشه. من حرفی ندارم. اگه میخوای زودتر بگذره و روز دادگاه برسه بهتره به خودت سخت نگیری تا زمان سنگین نشه.
چایی مون که سرد شد. شام هم گفت میل ندارم. رفت خوابید.
باز خراب کردم. نه؟
- - - Updated - - -
راستی بچه ها من حس میکنم جسما حالم مساعد نیست. به خاطر سقط خیلی ضعیف شدم. اما این دو هفته از خونه خارج نشدم و دکتر هم نمیتونستم برم. به خاطر خونریزی همش سرگیجه، تهوع و غش و ضعف دارم. شما اطلاع ندارید طبیعیه یا نه؟
چقدر تند رفتی گل دختر :p
آخه توی کدوم قسمت حرفات عشق و محبت موج می زد ؟ خشن برخورد کردی. گفتی طلاق نمیخوای. علتش رو بهش نگفتی. علتش اینه که دوستش داری. زندگیت رو دوس داری . یه تاپیک برات میذارم. البته شبیه ماجرای تو نیست . اما توش فرشته مهربان یه سری اصولی برای عاشقانه حرف زدن رو گفته . ببین می تونی از لا بلای اونا چیزی در بیاری :p تا خود فرشته جون بیاد و کمکت کنه
http://www.hamdardi.net/thread-28594.html
http://www.hamdardi.net/thread-28617.html
http://www.hamdardi.net/thread-28718.html
قسمت اول و دوم و سوم داستان رو گذاشتم برات. :pتمرکزت روی پست های فرشته مهربان باشه
در مورد سر گیجه هم طبیعیه عزیزم . الان چه دارویی مصرف می کنی ؟ حسابی باید به خودت برسی . چون حجم زیادی از خون رو از دست دادی . اما حتما باید زیر نظر یه پزشک باشی.
آهن بخور. از خوراکی ها هم پسته ، گوشت ، سبزیجاتی مثل اسفناج و .... بخور. یه سرچی کن تو اینترنت : مقابله با کم خونی پس از زایمان
لیستی از خوراکی های مفید رو برات میاره
الانم برو بگیر بخواب. دیر وقته :o:46::46::46::46:
sokut عزیز
چقدر پست من و بی دل را دقت کردی خانمی ؟
عزیز جان همون اول که گفتم روی نکاتی که میگم دقت کن . و همچنین اینکه تمرکز را از روی همسر و دادگاه و ... بردار و به خودت و اون نکته ها که گفتم توجه کن .
با توجه به برخورد و نوع دیالوگی که بیان کردی با همسرت داشتی ، عجله برای رسیدن به نتیجه مورد نظرت بخصوص در جهت فرار از آنچه از آن می ترسی نیز در شما مشهود است . خدمت شما گفتم از پتانسیل صبری که داری استفاده کن . هروقت هیجان میاد سراغ شما ، چه هیجان ترس چه عشق ، صبور باش و هیچ واکنشی نشون نده ، و در بستر این صبوری هرواکنشی که میخواستی نشون بدی را بررسی کن و خودت را جای همسرت بگذار و ببین چه اثری داردذ و ......
سکوت نازنین !
در پست قبلی ات گفتی بخاطر جلب توجهت واکنش وارونه نشان دادی یعنی می گفتی طلاق در حالی که توی دلت میل به طلاق نبود ( اینو میگن واکنش وارونه ) بزار همین اول این نکته مهم را به شما بگم که هیچ وقت برای جلب توجه از واکنش وارونه استفاده نکن که هیچ تضمینی نیست که نتیجه دلخواه شما را بدهد ، چنانکه دراینجا دیدی که چنان نشد که میخواستی . شما خیلی راحت با عشقولانگی می توانستی آرام آرام او را جذب کنی . چنانکه کرده بودی .... اما بارور نشده به هم ریختی زحمتهایت را .
در پست اولم گفتم که می توانی درستش کنی اگر به نکته ها و راهنماییهای مشاوره ای توجه کنی .
حالا سئوالم این هست که آیا می خواهی مراجعه ات به اینجا فایده ای برایت داشته باشد ؟ اگر آری و به همین منظور آمده ای که بهره بگیری و زندگیت را بسازی ، لازمه همین ابتدا با هم قرار ببندیم که عامل باشی . عملگرایی شما مهمتر از راهنمایی ما هست و الا هیچ نتیجه مفیدی نمی گیرید .
در صورتی که می خواهید ، در پست بعدی لازم هست به ما اعلام کنی و قول بدهی که پستهای مشاوره ای را خوب و دقیق بخوانی و به آنها پای بند باشی و از توان صبوریت استفاده کنی .
پست اول بنده و پستهای بی دل و لینک هایی که آسمانی عزیز لطف کرده بهت معرفی نموده رایک بار دیگر عمیق و دقیق نه سرسری بخون و دیالوگ و رفتارت باهمسرت را با آن آنالیز کن و ببین اشتباهاتت کجا بوده و بهترین شکل حرف زدن با همسرت چگونه می بود بهتر بود .
راستی لیستی از نقاط قوت خودت هم قرار بود ارسال کنی . آن را هم اضافه کن که در پست بعدی ارسال کنی .
اگر مایل به همکاری با روند مشاوره هستی . آنچه خواستم تکلیف عملی شماست ( آنالیز رفتاری که داشتی با توجه به راهنمایی هایی که گرفته بودی و استخراج اشتباهاتت و بیان شکل صحیح رفتار )
در صحبتها و رفتار شوهرت رگه های عشق و تمایل به حفظ زندگی می بینم که اگر خواستی بعداًدر آنالیز آن بهت نشان می دهم .
منتظر تصمیم گیری شما برای ادامه روند مشاوره یا خاتمه آن هستم
ممنونم.
درسته من بلد نیستم باهاش خوب صحبت کنم. البته که از خدامه طبق مشاوره شما پیش برم. لیکن واسم خیلی سخته.
درک کنید من دوران نامزدی نداشتم که این جمله هارو تمرین کنم. روزهای زیبامونو یادش بیارم، توانایی ها و خوبی هاشو تحسین کنم. ما حتی راجب خودمون هیچگاه صحبت نکردیم. این که از هم چی میخوایم. انتظارمون از هم چیه.
نه این که تو شرایط عادی عشوه گری بلد نباشم، که البته اونم به ندرت پیش اومده. ولی تو شرایط دشوار بسیار مغرورم. تربیت خانوادگیمه. از کودکی خدمه مخصوص داشتم، یاد گرفتم دستور بدم، هرچی بخوام بصورت آنی اجرا بشه. ناز کشیدن و اینجور چیزا بلد نیستم.
میدونم اینا توجیه هست. فقط میخوام بگم در مقابل رفتارم صبور باشید اگر اون چیزی که باید باشه در نمیاد. نه اینکه نخوام. واقعا بلد نیستم.
با کمال میل مشتاقم که ضعف هامو واکاوی و تصحیح کنید.
- - - Updated - - -
نقاط قوت خودم.... نمیدونم. دوستانم میگفتن خوش صحبت هستم. میتونم فضا و جو سنگین رو با شوخی و شیطنت تغییر بدم که تا بحال توی رابطه مون قسمت نشده. تا جایی که بتونم تحمل میکنم. کلا هرجا کم میارم سکوت میکنم. سکوت اونجا رخ میده که خیلی شکسته باشم. عاشق اینم که طرفم رو سورپرایز کنم، که اینم قسمت نشده. اطرافیان استدلال و زیبا اندیشیمو تحسین میکنن که اونم در شرایط منطقیم و برای اطرافیان رقم میخوره نه خودم. کلا وقتی احساساتی ام شخصیتم متحول میشه. کاملا برعکس آنچه هستم میشم. همین دیگه.
راستی... قول میدم.:encouragement:
مطمئن باش ما از شما انتظار نداریم یک شبه ره صد ساله بروی یا هرگز اشتباهی پیش نیاد . اما انتظار داریم تلاشگر و عملگرا باشید و هرجا اشتباه شد در پی تصحیح آن باشید . همانطور که به شما توصیه می کنیم عجله نکنید ، ما هم برای به نتیجه رسیدن و تغییرات در شما عجله نمی کنیم .
این نکاتی که اشاره داشتید مهم هستند . شما دچار تعارض های بین پتانسیلها و عادات ، در رفتار می شوید . اگر می بینید گاه سرگردان می شویدو سررشته زندگی و رابطه از دستتون در میره مال همین تعارضهاست ، تعارضهای شما بین پتانسیلهای مثبت شما و عادات اشتباه هست . برای مثال شما پتانسیل خوبی برای عشقولانه بودن و عشوه خرج کردن در رابطه با همسرتان دارید ، اما عادت به غرور مانع فعال شدن این پتانسیل هست و برعکس در موقعیت های حساس این غرور است که غلبه می کند و نمونه های دیگر .... این تعارض بین پتانسیل های مثبت و عادات اشتباه باعث سرگردانی ، عدم درک واقع بینانه از موقعیت ، ترس و عجله و اشتباهات ناخواسته در شما می شود . اما این نوید را هم به شما بدهم که چون تحول پذیر هستید می توانید تغییرات مثبت به نفع پتانسیلهای خوبتان داشته باشید ، خوشبختانه در شما انرژی بالا همراه با انگیزه وجود دارد که می تواند کمک کند که شما در مسیر عملگرایی خستگی ناپذیر باشید .
مقالاتی که در تالار در باره تغییر عادت و تحول و کلاً نغییر هست را مطالعه کن ، خود بنده در این موضوعات مقالاتی در تالار قرار داده ام که یا خودپیدا کنید یا
یکی از دوستان لینکها را در اختیارتان قرار دهد .
نکته مهم :
همانطور که از ما انتظار دارید که شما و عاداتتان را درک کنیم و انتظار نداشته باشیم زود تغییر کنید . شما هم از همسرتان انتظار نداشته باشید که زود به تلاشهای شما پاسخ دهد ، در کل انتظار از ایشان نداشته باشید ، شما روی خودتان و اصلاح اشتباهات ، و بالا بردن آگاهی ها و آموختن مهارتهای ارتباطی متمرکز شوید و اینگونه سهم خود را بهینه کنید و در رابطه با همسرتان تأکید می شود که محبت یک سویه و عشق ورزی داشته باشید حتی اگر او پس زند . اما توجه داشته باشید که روی عشق و محبتی که می ورزید مکث نکنید و منتظر پاسخ نباشید و در صورت عدم دریافت پاسخ واکنش نشان ندهید ، مثلاً شام تهیه کرده ای ، سفره را هرجا که نشسته باشد ، جلویش پهن کن و غذا بیاور و جلوی او بگذار ، فقط برای خود او و بگو ببخش عزیزم چون فکر می کنم اذیت می شوی من کنارت باشم ، فقط برای خودت
کشیدم و من بعداً میخورم و میگذارم تنها باشی تا راحت شامتو بخوری . این را کاملاً احساسی ( عشقولانه ، نه مظلوم نمایانه ) ابراز کن . و برو توی اتاق و کاری نداشته باش . بعد از ساعتی بیا اگر غدا را نخورده بود ،بدون هیچ واکنشی مبنی بر دلخوری، بگو الهی بمیرم ضعف می کنی که ..... و دیگه ادامه نده و همه چیز را جمع کن و خودت هم غذا نخور و در مجاورتش بشین و اگر ارتباط غیر کلامی برقرار کرد ( نگاه ، توجه غیر مستقیم و .... ) پاسخ گو باش با نگاه های عمیق عاشقانه و سکوت . اگر توجه نداشت و ... شما خود را مشغول مطالعه چیزی کن ولی در مجاروتش باش در جهتی که در معرض دید او باشی و سعی کن به او نگاه نکنی ، و به ظاهر به نظر برسد که عمیقاً غرق مطالعه هستی . اگر به شما گفت چرا غذات رو نمیخوری . چهره را با حالتی غمزده نشان بده و بگو بهم نمی چسبه ، اشتهام میره وقتی غذا میگذارم و نمیخوری ، دل و دماغ خوردن ندارم و .... لحظه ای بغض آلود مکث کن و بعد بلند شو برو داخل اتاق و دراز بکش . اگر به این الگوی رفتاری توجه کنی وحس بگیری ، حالتهایی که گفتم ، صادقانه پیش خواهد آمد و نیاز به نقش بازی کردن نخواهد بود و صادقانه بودنش بسیار تأثیر دارد .
توجه :
نکته هایی که در رابطه با همسرت گفتی خیلیهاش ویژگیهای طبیعی مردان هست و معلوم هست که شما در این زمینه اطلاعات ندارید . سعی کنید اطلاعاتت را درخصوص تفاوتهای زن و مرد بالا ببری . در همین تالار مقالات زیادی در این رابطه داریم بگردید و پیدا کنید .
در پستهای بعدی راهکارهای دیگری تقدیم می شود .
خانمی این یه آهنگ فوق العاده آروم و عاشقانه ست .
دانلود کن و با صدای آروم بذار بخونه . به جای اینکه همسرت به صدای تایپ کردنت گوش بده ، بذار به این آهنگ گوش بده :p
http://www.omidx.com/wp-content/uplo...2/05/Negah.mp3
اینم یه قسمت از متن آهنگ
کنار تو آروم میام پا میذارم
چراغی تو دست شبا جا میذارم
که روشن بمونه آسمون بی ستارم
…
به شوق تو عهدی با چشمات میبندم
دوباره به این عشق ، به این دل میخندم
قصه ی عشق بازی چرخ روزگاره …
به نظرمن نامه بنويسين براشون همه حرفا وحسا رو با نامه بكين بكين كه دوستش دارين و دوست دارين با هم زندكي كنين و بكين كه تو اين شرايظ بهشون احتياج دارين كه كنارتون باشن همون قضيه عكسا رو بكين وبكين كه خوشحال شدين از اول صادقانه كه بكين به دل ميشينه اصلا از اول واينكه به فكر برادرا وخانواده بودين بكين تا زماني كه علاقه بيدا كردين بكين ميخواين بازم بجه دار شين بعد أخرشم بكين كه بعد خوندن نامه خودشون صداتون كنن كه حرف بزنين اينجوري شما خيلي راحتتر ميتونين حرف بزنين من اين تجربه رو برا زن بابام داشتم غرورم نميداشت حرف بزنم واينكار عالي جواب داد